|
|
خط ۵۰: |
خط ۵۰: |
|
| |
|
| در برخی از [[روایات]] در [[مقام]] بیان فرق بین ولایت و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حجّ]] پیدا شود؛ ولی در ترک ولایت هیچگاه رخصت پیدا نمیشود<ref>بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۷۶.</ref>. در برخی [[روایات]] افزون بر ذکر ولایت به صورت کلی، ولایت هر یک از [[امامان معصوم]] {{عم}} به تفصیل مطرح شده است<ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص۲.</ref> در برخی دیگر پس از ذکر ولایت گفته شده که بدون [[اعتقاد]] به آن، [[مرگ]] [[انسان]] [[مرگ جاهلی]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | | در برخی از [[روایات]] در [[مقام]] بیان فرق بین ولایت و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حجّ]] پیدا شود؛ ولی در ترک ولایت هیچگاه رخصت پیدا نمیشود<ref>بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۷۶.</ref>. در برخی [[روایات]] افزون بر ذکر ولایت به صورت کلی، ولایت هر یک از [[امامان معصوم]] {{عم}} به تفصیل مطرح شده است<ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص۲.</ref> در برخی دیگر پس از ذکر ولایت گفته شده که بدون [[اعتقاد]] به آن، [[مرگ]] [[انسان]] [[مرگ جاهلی]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. |
|
| |
| == مبنا و [[مشروعیت]] امور اعتباری ==
| |
| [[ولایت الهی]]، آثار فراوانی در ولایتهای فردی و [[اجتماعی]] و خصوصاً صفات [[والی]] از سوی [[خداوند]] دارد. از جمله آنکه، هر قانونی که به نحوی اجازه تصرّف و [[اعمال]] ولایت را به کسی میدهد، میباید به اعتبار [[شارع]] اصلی، یعنی [[خداوند]] باشد. در این زمینه، هیچ کس، حتّی [[رسول خدا]] {{صل}}، [[حقّ]] اظهارنظر شخصی ندارد. چنانکه در [[حکم]] [[تغییر قبله]]، [[رسول خدا]] {{صل}} مدتها در [[انتظار]] [[حکم الهی]] بود تا [[فرمان]] [[تغییر قبله]] از [[بیتالمقدس]] به [[مسجدالحرام]] نازل شود: {{متن قرآن|قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ}}<ref>«گرداندن رؤیت را به آسمان، میبینیم پس رؤیت را به قبلهای که میپسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید» سوره بقره، آیه ۱۴۴.</ref>.
| |
|
| |
| همچنین هنگامی که [[کفّار]] پیشنهاد [[تغییر]] [[احکام الهی]] را به [[رسول اکرم]] {{صل}} دادند، [[خداوند]] با قاطعیّت به آنان فرمود: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
| |
|
| |
| بنابراین، تشریعکننده و [[قانونگذار]] اصلی در امور فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]]، تنها [[خداوند]] است و بقیه میباید تابع [[فرامین الهی]] باشند.
| |
|
| |
| [[طبیعت]] [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]]، الزاماً اعتبارات [[اجتماعی]] را میطلبد؛ مثلاً، [[انسانها]] برای [[تعیین]] محدوده تصرّفات ولایی خود، [[مالکیّت]] را تعریف میکنند؛ [[مردم]] همچنین برای [[تعیین]] محدوده [[روابط اجتماعی]] و مراتب [[فرماندهی]] و [[امتثال]] آن از سوی دیگران و [[تسخیر]] طرفینی برای اداره [[جامعه]]، [[ریاست]] و حدود آن را تعریف مینمایند و به همین قرینه، سایر اعتبارات [[اجتماعی]] با همه گستردگی خود، شکل میگیرد. ولی همه میدانند که در این پیچ و تاب اعتباریّات بشری، هیچ واقعیّتی در خارج وجود ندارد؛ چنانکه با یک [[تغییر]] [[قانون]] و یا تحوّلی در [[نظام اجتماعی]] و یا [[حکومتی]]، بسیاری از عزیزها [[ذلیل]] و ذلیلها [[عزیز]] میشوند.
| |
|
| |
| از سوی دیگر، [[دین الهی]] نیز مانند سایر نظامها، دارای [[قوانین]] و اعتباریّاتی برای اداره [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] است. ولی تفاوتی اساسی بین [[قوانین]] و [[سنن]] [[اجتماعی]] و اعتبارات عرفی با [[قوانین]] و [[سنن الهی]] وجود دارد؛ به این ترتیب که [[دین]] دارای مراتب و حقایقی است که پایینترین مرتبه آن، به صورت کتابی حرفی مانند [[قرآن]] در میان [[مردم]] ظاهر شده است، از همین رو، همه [[احکام]] و سنّتهای آن برگرفته از [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعی است؛ این سنّتها [[کشف]] از آن واقعیّات میکنند.
| |
|
| |
| توضیح آنکه، [[خداوند]] در [[آیات]] متعدّد، خبر از واقعیّت داشتن [[دین]] خود و [[کتاب الهی]] در عالم میدهد و میفرماید: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰.</ref>. همچنین میفرماید: {{متن قرآن|وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و آن (قرآن) را راستین فرو فرستادهایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.</ref>.
| |
|
| |
| بنابراین، آنچه از سوی [[خداوند]] بر [[مردم]] نازل شده، [[حق]] است و [[باطل]] در آن راه ندارد. در نتیجه، گرچه [[دین الهی]] و [[احکام]] آن به صورت یک سلسله دستورهای اعتباری در [[قرآن]] بیان شده، ولی [[حقیقت قرآن]] امری واقعی و اصیل است که در [[عوالم]] [[ملکوت]] و در [[کتاب مکنون]] موجود است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.</ref>
| |
|
| |
| بیان ژرف و پرمعنای [[حضرت]] [[امام خمینی]] در این باره چنین است: "[[حقیقت قرآن]] [[شریف]] [[الهی]]، قبل از تنزّل به منازل خلقیّه و تطوّر به اطوار فعلیّه، از [[شئون]] ذاتیّه و حقائق علمیّه درحضرت واحدیّت است وآن [[حقیقت]] "[[کلام]] نفسی" است که مقارعه ذاتیّه در حضرات اسمائیّه است. و این [[حقیقت]] برای احدی حاصل نشود به [[علوم]] رسمیّه و نه به [[معارف]] قلبیّه و نه به [[مکاشفه]] غیبیّه، مگر به [[مکاشفه]] تامّه الهیّه برای ذات [[مبارک]] [[نبیّ]] ختمی {{صل}} در محفل [[انس]] "قاب قوسین"، بلکه در خلوتگاه سرّ [[مقام]] "اوادنی". و دست [[آمال]] عائله بشریّه از آن کوتاه است، مگر خلّص از [[اولیاء]] [[الله]] که به حسب [[انوار]] معنویّه و حقایق الهیّه، با روحانیّت آن [[ذات مقدس]] مشترک و به واسطه تبعیّت تامّه فانی در آن [[حضرت]] شدند؛ که [[علوم]] [[مکاشفه]] را بالوراثه از آن [[حضرت]] تلقّی کنند و [[حقیقت قرآن]] به همان [[نورانیّت]] و کمال که در [[قلب]] [[مبارک]] آن [[حضرت]] تجلّی کند، به [[قلوب]] آنها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار، و آن [[قرآن]] بیتحریف و [[تغییر]] است و از کتاب [[وحی الهی]]. کسی که [[تحمل]] این [[قرآن]] را میتواند کند، وجود [[شریف]] [[ولی الله]] مطلق، [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} است؛ و سایرین نتوانند اخذ این [[حقیقت]] کنند، مگر با تنزّل از [[مقام]] [[غیب]] به موطن [[شهادت]] و تطوّر به اطوار ملکیّه و تکسّی به کسوه الفاظ و حروف دنیاویّه. و این یکی از معانی "[[تحریف]]" است که در جمیع [[کتاب الهی]] و [[قرآن شریف]] واقع شده و تمام [[آیات شریفه]] با [[تحریف]] بلکه [[تحریفات]] بسیار، به حسب منازل و مراحلی که از [[حضرت]] اسماء تا اخیره [[عوالم]] [[شهادت]] و [[ملک]] طی نموده، در دسترس [[بشر]] گذاشته شده. و عدد مراتب [[تحریف]]، مطابق با عدد مراتب بطون [[قرآن]] است طابق النّعل بالنّعل؛ الا آنکه تحریفْ تنزّل از [[غیب مطلق]] به [[شهادت]] مطلقه است به حسب مراتب [[عوالم]]، و بطونْ [[رجوع]] از [[شهادت]] مطلقه به [[غیب مطلق]] است. پس، مبدأ [[تحریف]] و مبدأ بطون متعاکس است. و سالک الی [[الله]] به هر مرتبه از مراتب بطون که نائل شد، از یک مرتبه [[تحریف]] تخلّص پیدا کند؛ تابه بطون مطلق، که بطن سابع است به حسب مراتب کلیّه که رسید، از [[تحریف]] مطلقاً متخلّص شود. پس، ممکن است [[قرآن شریف]] برای کسی محرّف به جمیع انواع [[تحریف]] باشد، و برای کسی به بعض مراتب، و برای کسی محرّف نباشد، و ممکن است برای یک نفر درحالی محرّف و در حالی غیر محرّف باشد، و در حالی محرّف به بعض انواع [[تحریف]] باشد"<ref>آداب الصلوة (ط. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۰ ه. ش.)، ص۱۸۱.</ref>.
| |
|
| |
| نتیجه آنکه، رابطه [[حقیقت قرآن]] با ظاهر آن، رابطه [[روح]] با [[جسم]] و [[باطن]] با ظاهر و [[تأویل]] با تنزیل است. لذا [[خداوند]] در [[قرآن]]، اگر به [[احکام شرعی]] اشارهای مینماید، در واقع در قالب حکمی اعتباری و سنّتی [[شرعی]]، به [[کشف]] مصلحتی از [[نظام تکوین]] میپردازد؛ زیرا چنانکه اشاره شد، عالم [[غیب و شهادت]] مخلوق [[خداوند حکیم]] است و [[سنن]] [[حاکم]] بر آنها، خواه در [[نظام تکوین]] باشد و یا [[تشریع]]، از مبدأ واحد سرچشمه گرفته و رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. مثلاً، [[محرّمات]] [[شرعی]] خبر از مفاسدی میدهد که [[پایبندی]] به آن، از ضررهای آن [[مفاسد]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] جلوگیری میکند؛ چنانکه درباره [[حرمت]] شراب و قمار میفرماید: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>.
| |
|
| |
| همچنین درباره آثار [[اجتماعی]] [[انفاق مال]] میفرماید: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
| |
|
| |
| و درباره آثار [[معنوی]] آن میفرماید: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>.
| |
|
| |
| خلاصه آنکه، [[احکام الهی]] در قالب اعتباریّات، [[کشف]] از [[حسن و قبح]]ی [[حقیقی]] مینماید که عامل به آن، بهرهمند از [[محاسن]] و ایمن از [[مفاسد]] آن میشود<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۶۴-۴۶۸.</ref>.
| |
|
| |
|
| == [[تولّی]]؛ تنها راه [[امتثال]] [[ولایت الهی]] == | | == [[تولّی]]؛ تنها راه [[امتثال]] [[ولایت الهی]] == |