پرش به محتوا

بیت المال در فقه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
#امام صادق{{ع}} می‌فرماید: مردی نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! من [[مالی]] به دست آوردم که حلال آن را از حرامش تشخیص نمی‌دهم؟ حضرت فرمود: «خمس آن را بپردازد؛ زیرا [[خداوند]] از آن مال (که در [[اختیار]] تو باشد) با [[پرداخت خمس]] [[راضی]] است. دوری کن از مالی که صاحبش شناخته شده است (و آن را برگردان)»<ref>{{متن حدیث|أَخْرِجِ الْخُمُسَ مِنْ ذَلِكَ الْمَالِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ رَضِيَ مِنَ الْمَالِ بِالْخُمُسِ وَ اجْتَنِبْ مَا كَانَ صَاحِبُهُ يُعْلَمُ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۲، ح۱.</ref> این روایت به این نکته نیز می‌پردازد که اگر صاحب مال شناخته شده است، باید مال را به او بازگرداند و در این صورت، دیگر خمس مورد ندارد.
#امام صادق{{ع}} می‌فرماید: مردی نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! من [[مالی]] به دست آوردم که حلال آن را از حرامش تشخیص نمی‌دهم؟ حضرت فرمود: «خمس آن را بپردازد؛ زیرا [[خداوند]] از آن مال (که در [[اختیار]] تو باشد) با [[پرداخت خمس]] [[راضی]] است. دوری کن از مالی که صاحبش شناخته شده است (و آن را برگردان)»<ref>{{متن حدیث|أَخْرِجِ الْخُمُسَ مِنْ ذَلِكَ الْمَالِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ رَضِيَ مِنَ الْمَالِ بِالْخُمُسِ وَ اجْتَنِبْ مَا كَانَ صَاحِبُهُ يُعْلَمُ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۲، ح۱.</ref> این روایت به این نکته نیز می‌پردازد که اگر صاحب مال شناخته شده است، باید مال را به او بازگرداند و در این صورت، دیگر خمس مورد ندارد.
#امام صادق{{ع}} می‌فرماید: مردی نزد امیرالمؤمنین{{ع}} آمد و گفت: من مالی به دست آورده ام که در [[طلب]] آن از [[حلال و حرام]] [[چشم]] پوشیدم و [[هدف]] [[به دست آوردن مال]] بوده است و اکنون می‌خواهم [[توبه]] کنم و حلال مال را از حرامش تشخیص نمی‌دهم و این [[اموال]] بر من مشتبه شده است؟ امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «۵/۱ مالت را [[تصدق]] بده؛ زیرا خداوند از چیزها به ۵/۱ آن راضی است و [[باقی]] مانده مال برای تو حلال است»<ref>{{متن حدیث|تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِكَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَ مِنَ الْأَشْيَاءِ بِالْخُمُسِ وَ سَائِرُ الْمَالِ لَكَ حَلَالٌ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۳، ح۴.</ref> تعبیر به تصدق که حکایت از پرداخت ۵/۱ به عنوان [[زکات]] دارد، تنها در این نقل آمده است؛ زیرا [[راویان]] آن عامی هستند. [[کلینی]] این روایت را از [[علی بن ابراهیم]] از پدرش از نوفلی از [[سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. [[روایت]] مشابهی که [[صدوق]] به گونۀ مرسل از [[علی]]{{ع}} نقل کرده، این نکته را [[تأیید]] می‌کند؛ زیرا در آن، [[حضرت]] ۵/۱ [[اموال]] را میگیرد و سخنی از [[تصدق]] نیست.
#امام صادق{{ع}} می‌فرماید: مردی نزد امیرالمؤمنین{{ع}} آمد و گفت: من مالی به دست آورده ام که در [[طلب]] آن از [[حلال و حرام]] [[چشم]] پوشیدم و [[هدف]] [[به دست آوردن مال]] بوده است و اکنون می‌خواهم [[توبه]] کنم و حلال مال را از حرامش تشخیص نمی‌دهم و این [[اموال]] بر من مشتبه شده است؟ امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «۵/۱ مالت را [[تصدق]] بده؛ زیرا خداوند از چیزها به ۵/۱ آن راضی است و [[باقی]] مانده مال برای تو حلال است»<ref>{{متن حدیث|تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِكَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَ مِنَ الْأَشْيَاءِ بِالْخُمُسِ وَ سَائِرُ الْمَالِ لَكَ حَلَالٌ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۳، ح۴.</ref> تعبیر به تصدق که حکایت از پرداخت ۵/۱ به عنوان [[زکات]] دارد، تنها در این نقل آمده است؛ زیرا [[راویان]] آن عامی هستند. [[کلینی]] این روایت را از [[علی بن ابراهیم]] از پدرش از نوفلی از [[سکونی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. [[روایت]] مشابهی که [[صدوق]] به گونۀ مرسل از [[علی]]{{ع}} نقل کرده، این نکته را [[تأیید]] می‌کند؛ زیرا در آن، [[حضرت]] ۵/۱ [[اموال]] را میگیرد و سخنی از [[تصدق]] نیست.
#در [[فقیه]] آمده مردی نزد [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آمد و گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! به [[مالی]] دست یافتم که [از [[حلال و حرام]] آن][[چشم]] پوشیدم، آیا برای من امکان [[توبه]] هست؟ فرمود: [[خمس]] آن را برای من بیاور پس خمس آن را آورد. فرمود: این [[مال]] از آن توست؛ زیرا هنگامی که مرد توبه کند مال او باز می‌گردد.
#در [[فقیه]] آمده مردی نزد [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آمد و گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! به [[مالی]] دست یافتم که [از [[حلال و حرام]] آن][[چشم]] پوشیدم، آیا برای من امکان [[توبه]] هست؟ فرمود: [[خمس]] آن را برای من بیاور پس خمس آن را آورد. فرمود: این [[مال]] از آن توست؛ زیرا هنگامی که مرد توبه کند مال او باز می‌گردد.<ref>{{متن حدیث|ائْتِنِي بِخُمُسِهِ فَأَتَاهُ بِخُمُسِهِ فَقَالَ هُوَ لَكَ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا تَابَ تَابَ مَالُهُ مَعَهُ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۳، ح۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۳.</ref>.
<ref>{{متن حدیث|ائْتِنِي بِخُمُسِهِ فَأَتَاهُ بِخُمُسِهِ فَقَالَ هُوَ لَكَ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا تَابَ تَابَ مَالُهُ مَعَهُ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۳، ح۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۳.</ref>.


برابر آنچه [[گذشت]]، یکی دیگر از موارد خمس که علی{{ع}} به آن تصریح کرده، [[خمس]] مال [[حلال]] مخلوط به [[حرام]] است که در [[فقه شیعه]] آمده.
برابر آنچه [[گذشت]]، یکی دیگر از موارد خمس که علی{{ع}} به آن تصریح کرده، [[خمس]] مال [[حلال]] مخلوط به [[حرام]] است که در [[فقه شیعه]] آمده.
خط ۲۵۱: خط ۲۵۰:
با توجه به آنچه گذشت، باید دانست که تعبیر به «[[علی]] أن تؤدوا الخمس» مناسب‌تر است از آنچه در برخی منابع آمده که «علی أن تقروا بالخمس؛ تا این که [[اقرار]] به خمس نمایید»<ref>البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۹۱ و ۴۳۰؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۴۵؛ دلائل النبوه، ج۵، ص۱۲۳.</ref>؛ زیرا بحث از پذیرش خمس نیست، بلکه [[سخن]] از پرداخت آن است و در بیشتر کتاب‌های [[فقهی]] [[اهل سنت]] از تعبیر «باب اداء الخمس» استفاده شده و در نامه‌های [[حضرت رسول]] تعبیر به ادای خمس یا اعطای آن شده است<ref>ر.ک: معالم المدرستین، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۷.</ref>. برابر این [[حدیث]]، سود کسب نیز خمس دارد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 524 - 525.</ref>
با توجه به آنچه گذشت، باید دانست که تعبیر به «[[علی]] أن تؤدوا الخمس» مناسب‌تر است از آنچه در برخی منابع آمده که «علی أن تقروا بالخمس؛ تا این که [[اقرار]] به خمس نمایید»<ref>البدایة و النهایه، ج۲، ص۳۹۱ و ۴۳۰؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۴۵؛ دلائل النبوه، ج۵، ص۱۲۳.</ref>؛ زیرا بحث از پذیرش خمس نیست، بلکه [[سخن]] از پرداخت آن است و در بیشتر کتاب‌های [[فقهی]] [[اهل سنت]] از تعبیر «باب اداء الخمس» استفاده شده و در نامه‌های [[حضرت رسول]] تعبیر به ادای خمس یا اعطای آن شده است<ref>ر.ک: معالم المدرستین، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۷.</ref>. برابر این [[حدیث]]، سود کسب نیز خمس دارد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 524 - 525.</ref>


[[مصرف خمس]]
====[[مصرف خمس]]====
مصرف خمس یکی از موارد اختلافی میان [[فقهای شیعه]] و فقهای [[عامه]] است. [[قرآن]] خمس را به شش قسم تقسیم نموده است:
مصرف خمس یکی از موارد اختلافی میان [[فقهای شیعه]] و فقهای [[عامه]] است. [[قرآن]] خمس را به شش قسم تقسیم نموده است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ...}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.
{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ...}}<ref>«و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>.
 
و بدانید آنچه سود میبرید از چیزی، پس به [[درستی]] که ۵/۱ آن از [[خدا]] و برای [[پیامبر]] و برای [[خویشاوندان پیامبر]] است و برای [[یتیمان]] و [[مسکینان]] و [[در راه ماندگان]] اگر [[ایمان به خدا]] آورده‌اید....
[[فقهای شیعه]] بر اساس [[آیه]] [[شریف]]، [[خمس]] را به شش قسم تقسیم کرده‌اند: سهمی از آن خدا، سهمی از [[رسول]] او، سهمی برای [[نزدیکان]] [[حضرت]] که ویژه [[امامان]] [[جانشین]] رسول می‌باشد و سه سهم دیگر برای یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان از [[سادات]] است<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۲۲۶، «جوابات المسائل الموصلیات الثالثة».</ref>. این تقسیم در رساله [[محکم و متشابه]] به [[نقل]] از [[امام علی]]{{ع}} آمده است: «و این [[خمس]] به شش جزء تقسیم می‌شود. پس [[امام]] سهم خدا و سهم رسول و سهم [[ذی القربی]] را دریافت می‌کند، سپس سه سهم [[باقی]] مانده میان یتیمان و محتاجان و در راه ماندگان از [[آل محمد]] تقسیم می‌شود»<ref>{{متن حدیث|وَ يَجْرِي هَذَا الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَيَأْخُذُ الْإِمَامُ مِنْهَا سَهْمَ اللَّهِ وَ سَهْمَ الرَّسُولِ- وَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى ثُمَّ يَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ السِّهَامِ الْبَاقِيَةَ بَيْنَ يَتَامَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۱، ح۱۲.</ref>
[[فقهای شیعه]] بر اساس [[آیه]] [[شریف]]، [[خمس]] را به شش قسم تقسیم کرده‌اند: سهمی از آن خدا، سهمی از [[رسول]] او، سهمی برای [[نزدیکان]] [[حضرت]] که ویژه [[امامان]] [[جانشین]] رسول می‌باشد و سه سهم دیگر برای یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان از [[سادات]] است<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۱، ص۲۲۶، «جوابات المسائل الموصلیات الثالثة».</ref>. این تقسیم در رساله [[محکم و متشابه]] به [[نقل]] از [[امام علی]]{{ع}} آمده است.
 
{{متن حدیث|وَ يَجْرِي هَذَا الْخُمُسُ عَلَى سِتَّةِ أَجْزَاءٍ فَيَأْخُذُ الْإِمَامُ مِنْهَا سَهْمَ اللَّهِ وَ سَهْمَ الرَّسُولِ- وَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى ثُمَّ يَقْسِمُ الثَّلَاثَةَ السِّهَامِ الْبَاقِيَةَ بَيْنَ يَتَامَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَسَاكِينِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِمْ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۱، ح۱۲.</ref>؛
برابر این [[روایت]] و مانند آن است که فقهای شیعه، خمس را به دو قسم کلی تقسیم می‌کنند: [[سهم امام]] که شامل سه سهم اول می‌شود و سهم سادات که سهم پایانی آیه را در بر می‌گیرد. همانند [[کلام امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[امام صادق]]<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶.</ref> و [[امام کاظم]]{{عم}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۸.</ref> نقل شده است. [[طبری]] در [[تفسیر]] خود در هنگام نقل اقوال آورده است که برخی گفته‌اند: سهم [[ذوی القربی]]، پس از پیامبر با سهم خدا و [[رسول خدا]] به [[ولی]] [[مسلمانان]] تعلق می‌گیرد و [[دلیل]] آن، روایت [[حکیم بن سعد]] از [[علی]]{{ع}} است که گفت: «هر [[انسانی]] نصیبش از خمس داده می‌شود و امام سهم خدا و رسول را می‌گیرد»<ref>{{متن حدیث|یعطی کل إنسان نصیبه من الخمس و یلی الإمام سهم الله و رسوله}}؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۱، ح۱۲۵۱۴.</ref>؛
و این [[خمس]] به شش جزء تقسیم می‌شود. پس [[امام]] سهم خدا و سهم رسول و سهم [[ذی القربی]] را دریافت می‌کند، سپس سه سهم [[باقی]] مانده میان یتیمان و محتاجان و در راه ماندگان از [[آل محمد]] تقسیم می‌شود.
 
برابر این [[روایت]] و مانند آن است که فقهای شیعه، خمس را به دو قسم کلی تقسیم می‌کنند: [[سهم امام]] که شامل سه سهم اول می‌شود و سهم سادات که سهم پایانی آیه را در بر می‌گیرد. همانند [[کلام امیرالمؤمنین]]{{ع}} از [[امام صادق]]<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶.</ref> و [[امام کاظم]]{{عم}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۸.</ref> نقل شده است. [[طبری]] در [[تفسیر]] خود در هنگام نقل اقوال آورده است که برخی گفته‌اند: سهم [[ذوی القربی]]، پس از پیامبر با سهم خدا و [[رسول خدا]] به [[ولی]] [[مسلمانان]] تعلق میگیرد و [[دلیل]] آن، روایت [[حکیم بن سعد]] از [[علی]]{{ع}} است که گفت:
[[شیخ طوسی]] در [[تفسیر آیه]] [[شریف]] در تبیان می‌نویسد: «اما [[خمس]] [[غنیمت]] در نزد ما به شش قسم تقسیم می‌شود: سهمی برای [[خدا]] و سهمی برای پیامبرش و این دو سهم با سهم [[ذی القربی]] برای [[قائم]] [[مقام پیامبر]] ([[امام]] [[معصوم]]) است که برای مخارج خود و [[اهل]] بیتش از [[بنی هاشم]] به [[مصرف]] میرساند و سهمی برای [[یتیمان]]، [[مسکینان]] و [[فرزندان]] راه، از [[اهل بیت]] [[رسول]] است که در آن بقیه [[مردم]] [[شریک]] نیستند؛ زیرا [[خداوند]] به آنان عوض داده از آنچه برای فقرای [[مسلمانان]] و [[مساکین]] و فرزندان راه آنان از [[زکات]] قرار داده است. برای این که زکات بر اهل بیت [[حرام]] است و این نظر [[علی بن الحسین]] بن [[ابی طالب]]{{ع}}، و [[محمد بن علی]]{{ع}} با فرزندان اوست که [[طبری]] با [[سند]] خود آن دو را [[نقل]] نموده است»<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
{{متن حدیث|یعطی کل إنسان نصیبه من الخمس و یلی الإمام سهم الله و رسوله}}<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۱، ح۱۲۵۱۴.</ref>؛
 
هر [[انسانی]] نصیبش از خمس داده می‌شود و امام سهم خدا و رسول را میگیرد.
منهال گوید: از [[علی بن حسین]] پرسیدم. فرمود: [[خمس]] از آن ما است. به وی گفتم خداوند می‌فرماید: و یتیمان و مسکینان و فرزندان راه! فرمود: «آنان یتیمان ما و مسکینان ما هستند»<ref>{{متن حدیث|يَتَامَانَا وَ مَسَاكِينُنَا}}؛ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۱، ح۱۲۵۱۶.</ref>. در [[تفسیر طبری]] به جای محمد بن علی، [[عبدالله بن محمد بن علی]] آمده است که ظاهراً وی [[فرزند]] [[محمد بن حنفیه]] است<ref>ر.ک: المعارف، ص۲۱۶.</ref>. اما منهال از [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام باقر]]{{ع}} نیز [[روایت]] نقل کرده است<ref>قاموس الرجال، ج۱۰، ص۲۵۹.</ref> که ممکن است [[ابو عبدالله بن محمد بن علی]] درست باشد.
[[شیخ طوسی]] در [[تفسیر آیه]] [[شریف]] در تبیان می‌نویسد:
این روایت از علی بن الحسین در منابع گوناگون نقل شده است<ref>المجموع، ج۱۹، ص۳۷۳؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۲ به نقل از تفسیر عیاشی، ج۱، ص۸۷؛ مجمع البیان، تفسیر سوره حشر.</ref>. در شواهد التنزیل روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} از [[پدران]] خود از علی{{ع}} آورده که [[حضرت]]، خمس را تنها از آن اهل بیت می‌داند و درباره [[آیه]] شریف {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ}} می‌فرماید: «[[خمس]] تنها از آن ما [[[اهل بیت]]] است و برای ما در [[زکات]] [[واجب]] بهره‌ای قرار نداده و این کرامتی است که [[خداوند]] به آن، پیامبرش را گرامی داشته و ما را از آنچه در دست‌های [[مسلمانان]] است گرامی داشته است»<ref>{{متن حدیث|لَنَا خَاصَّةً، وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي الصَّدَقَةِ نَصِيباً، كَرَامَةً أَكْرَمَ اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ وَ آلَهُ بِهَا، وَ أَكْرَمَنَا عَنْ أَوْسَاخِ أَيْدِي الْمُسْلِمِينِ}}؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۸۵؛ کافی، ج۱، ص۵۳۹.</ref>
«اما [[خمس]] [[غنیمت]] در نزد ما به شش قسم تقسیم می‌شود: سهمی برای [[خدا]] و سهمی برای پیامبرش و این دو سهم با سهم [[ذی القربی]] برای [[قائم]] [[مقام پیامبر]] ([[امام]] [[معصوم]]) است که برای مخارج خود و [[اهل]] بیتش از [[بنی هاشم]] به [[مصرف]] میرساند و سهمی برای [[یتیمان]]، [[مسکینان]] و [[فرزندان]] راه، از [[اهل بیت]] [[رسول]] است که در آن بقیه [[مردم]] [[شریک]] نیستند؛ زیرا [[خداوند]] به آنان عوض داده از آنچه برای فقرای [[مسلمانان]] و [[مساکین]] و فرزندان راه آنان از [[زکات]] قرار داده است. برای این که زکات بر اهل بیت [[حرام]] است و این نظر [[علی بن الحسین]] بن [[ابی طالب]]{{ع}}، و [[محمد بن علی]]{{ع}} با فرزندان اوست که [[طبری]] با [[سند]] خود آن دو را [[نقل]] نموده است»<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
 
منهال گوید: از [[علی بن حسین]] پرسیدم. فرمود: [[خمس]] از آن ما است. به وی گفتم خداوند می‌فرماید: و یتیمان و مسکینان و فرزندان راه! فرمود:
برابر آنچه [[گذشت]]، [[خمس]] از آن اهل بیت [[رسول]] خداست که [[بنی هاشم]] هستند و [[ذوی القربی]] [[جانشین پیامبر]] است که سهم [[خدا]] و رسول را دریافت می‌کند و خمس به شش بخش تقسیم می‌شود؛ سه بخش دیگر آن به [[یتیمان]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] [[سادات]] داده می‌شود و آنها مورد [[مصرف خمس]] هستند. [[شیعه]]، بر این [[باور]] است که تقسیم به شش سهم در [[دوران پیامبر]]{{صل}} نیز بوده است؛ اما برخی [[فقهای اهل سنت]] بر این نظرند که خمس در دوران [[پیامبران]]{{صل}} به پنج قسمت تقسیم میشده و سهم خدا و رسول، یکی بوده. این از [[ابن عباس]] [[نقل]] شده است و ذوی القربی، [[اهل بیت پیامبر]] معرفی شده‌اند<ref>ابو یوسف، الخراج، ص۱۹.</ref>. روایتی از [[امام صادق‌]]{{ع}} نیز در تقسیم به پنج سهم وارد شده که [[شیخ طوسی]] در توجیه آن گفته است [[پیامبر]] به کمتر از حقش [[قناعت]] میکرده تا سهم بیشتری به دیگر مستحقان برسد<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶.</ref>. [[شیخ صدوق]] در مقنع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} سهم خدا را در [[راه خدا]] [[مصرف]] می‌کرد<ref>المقنع و الهدایه، ص۸۷.</ref>. شاید به همین علت گفته شده که [[حضرت]] خمس را به پنج قسم تقسیم میک‌رده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 525 - 529.</ref>
{{متن حدیث|يَتَامَانَا وَ مَسَاكِينُنَا}}<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۱، ح۱۲۵۱۶.</ref>؛
 
آنان یتیمان ما و مسکینان ما هستند.
====مصرف خمس در [[دوران خلفا]]====
در [[تفسیر طبری]] به جای محمد بن علی، [[عبدالله بن محمد]] بن [[علی]] آمده است که ظاهراً وی [[فرزند]] [[محمد بن حنفیه]] است<ref>ر.ک: المعارف، ص۲۱۶.</ref>. اما منهال از [[امام صادق]]{{ع}} و [[باقر]]{{ع}} نیز [[روایت]] نقل کرده است<ref>قاموس الرجال، ج۱۰، ص۲۵۹.</ref> که ممکن است ابو عبدالله بن محمد بن علی درست باشد.
با درگذشت [[رسول خدا]]{{صل}}، مسئله مصرف خمس و [[حق]] ذوی القربی یکی از مسائل مهم و قابل توجه مسلمانان بود؛ زیرا [[خلیفۀ اول]]، [[فدک]] را که رسول خدا به عنوان حق [[ذی القربی]] به [[فاطمه]] داده بود، از وی گرفت <ref>صحیح بخاری، «کتاب المغازی»، ج۵، ص۲۵۲، ح۷۰۴.</ref>. [[مسلمانان]] نیز به [[فتوحات]] جدیدی دست یافتند و [[خمس]] [[غنائم]] را نزد [[خلیفه]] فرستادند؛ برای نمونه [[خالد بن ولید]]، [[خمس]] فتوحات خود در [[بصره]]، ثنا<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۹۳.</ref>، زمیل<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۹۹.</ref> و [[بصری]]<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۱۰۳.</ref> در [[شام]] را برای [[ابوبکر]] فرستاد.
این روایت از علی بن الحسین در منابع گوناگون نقل شده است<ref>المجموع، ج۱۹، ص۳۷۳؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۶۲ به نقل از تفسیر عیاشی، ج۱، ص۸۷؛ مجمع البیان، تفسیر سوره حشر.</ref>. در شواهد التنزیل روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} از [[پدران]] خود از علی{{ع}} آورده که [[حضرت]]، خمس را تنها از آن اهل بیت می‌داند و درباره [[آیه]] شریف {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ}} می‌فرماید:
 
{{متن حدیث|لَنَا خَاصَّةً، وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي الصَّدَقَةِ نَصِيباً، كَرَامَةً أَكْرَمَ اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ وَ آلَهُ بِهَا، وَ أَكْرَمَنَا عَنْ أَوْسَاخِ أَيْدِي الْمُسْلِمِينِ}}<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۸۵؛ کافی، ج۱، ص۵۳۹.</ref>؛
در فتوحات گسترده [[دوران عمر بن خطاب]]، [[اموال]] زیادی به عنوان خمس غنائم به مرکز [[خلافت]] [[شهر مدینه]] ارسال می‌شد. در [[گشایش]] [[جلولاء]] و [[حلوان]]، پس از گردآوری غنائم، خمس آن را که شش میلیون [[درهم]] بود نزد [[خلیفه دوم]] فرستادند<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۲۰۱.</ref>. در [[فتح]] [[مداین]]، سعد وقاص بخش زیاد خمس را نزد خلیفه فرستاد. در این [[جنگ]]، هزار سوار بود که به هر یک معادل [[دوازده]] هزار درهم رسید <ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۱۹۸.</ref> که حکایت از خمس زیاد آن دارد. [[حذیفة بن یمان]]، خمس [[فتح نهاوند]] را برای خلیفه فرستاد. در این جنگ، سهم هر سوار شش هزار درهم بود<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۲۲۴.</ref>. این روش در هر [[جنگی]] تکرار می‌‌شد و خمس غنائم نزد خلیفه ارسال می‌گردید. این موضوع در [[دوران عثمان]] نیز ادامه داشت. وی خمس غنائم [[آفریقا]] را در سال ۲۵ هجری به [[برادر]] رضاعی خود [[عبدالله بن سعد بن ابی سرح]] بخشید که مورد [[اعتراض]] [[مردم]] قرار گرفت<ref>تاریخ طبری (۸ جلدی) ج۳، ص۳۱۲.</ref>. گستردگی فتوحات و درآمد زیاد خمس، باعث شد که [[خلفا]] در [[مصرف خمس]] تغییراتی ایجاد کنند. برابر آنچه گفته شد آنان برای [[خدا]] سهمی در نظر نمی‌گرفتند. سهم [[رسول خدا]]{{صل}} را نیز ساقط کرده بودند. برابر [[نقل]] [[اعمش]] از [[ابراهیم نخعی]]، ابوبکر و [[عمر]] با سهم [[پیامبر]]{{صل}} مرکب و [[سلاح]] برای [[جهاد]] می‌خریدند. اعمش گوید: پرسیدم نظر [[علی]] در این باره چه بود؟ [[پاسخ]] داد: علی{{ع}} در این نظر از دیگران شدید‌تر عمل می‌کرد<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰-۱۱، ح۱۲۵۱۱.</ref>.
[[خمس]] تنها از آن ما [[[اهل بیت]]] است و برای ما در [[زکات]] [[واجب]] بهره‌ای قرار نداده و این کرامتی است که [[خداوند]] به آن، پیامبرش را گرامی داشته و ما را از آنچه در دست‌های [[مسلمانان]] است گرامی داشته است.
 
برابر آنچه [[گذشت]]، [[خمس]] از آن اهل بیت [[رسول]] خداست که [[بنی هاشم]] هستند و [[ذوی القربی]] [[جانشین پیامبر]] است که سهم [[خدا]] و رسول را دریافت می‌کند و خمس به شش بخش تقسیم می‌شود؛ سه بخش دیگر آن به [[یتیمان]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]] [[سادات]] داده می‌شود و آنها مورد [[مصرف خمس]] هستند. [[شیعه]]، بر این [[باور]] است که تقسیم به شش سهم در [[دوران پیامبر]]{{صل}} نیز بوده است؛ اما برخی [[فقهای اهل سنت]] بر این نظرند که خمس در دوران [[پیامبران]]{{صل}} به پنج قسمت تقسیم میشده و سهم خدا و رسول، یکی بوده. این از [[ابن عباس]] [[نقل]] شده است و ذوی القربی، [[اهل بیت پیامبر]] معرفی شده‌اند<ref>ابو یوسف، الخراج، ص۱۹.</ref>. روایتی از [[امام]] صادق‌{{ع}} نیز در تقسیم به پنج سهم وارد شده که [[شیخ طوسی]] در توجیه آن گفته است [[پیامبر]] به کمتر از حقش [[قناعت]] میکرده تا سهم بیشتری به دیگر مستحقان برسد<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۶.</ref>. [[شیخ صدوق]] در مقنع روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} سهم خدا را در [[راه خدا]] [[مصرف]] میکرد<ref>المقنع و الهدایه، ص۸۷.</ref>. شاید به همین علت گفته شده که [[حضرت]] خمس را به پنج قسم تقسیم میکرده است.
مصرف خمس در [[دوران خلفا]]
با درگذشت [[رسول خدا]]{{صل}}، مسئله مصرف خمس و [[حق]] ذوی القربی یکی از مسائل مهم و قابل توجه مسلمانان بود؛ زیرا [[خلیفۀ اول]]، [[فدک]] را که رسول خدا به عنوان حق [[ذی القربی]] به [[فاطمه]] داده بود، از وی گرفت<ref>صحیح بخاری، «کتاب المغازی»، ج۵، ص۲۵۲، ح۷۰۴.</ref>. [[مسلمانان]] نیز به [[فتوحات]] جدیدی دست یافتند و [[خمس]] [[غنائم]] را نزد [[خلیفه]] فرستادند؛ برای نمونه [[خالد بن ولید]]، [[خمس]] فتوحات خود در [[بصره]]، ثنا<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۹۳.</ref>، زمیل<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۹۹.</ref> و [[بصری]]<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۱۰۳.</ref> در [[شام]] را برای [[ابوبکر]] فرستاد.
در فتوحات گسترده [[دوران عمر بن خطاب]]، [[اموال]] زیادی به عنوان خمس غنائم به مرکز [[خلافت]] [[شهر مدینه]] ارسال میشد. در [[گشایش]] [[جلولاء]] و [[حلوان]]، پس از گردآوری غنائم، خمس آن را که شش میلیون [[درهم]] بود نزد [[خلیفه دوم]] فرستادند<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۲۰۱.</ref>. در [[فتح]] [[مداین]]، سعد وقاص بخش زیاد خمس را نزد خلیفه فرستاد. در این [[جنگ]]، هزار سوار بود که به هر یک معادل [[دوازده]] هزار درهم رسید<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۱۹۸.</ref> که حکایت از خمس زیاد آن دارد. [[حذیفة بن یمان]]، خمس [[فتح نهاوند]] را برای خلیفه فرستاد. در این جنگ، سهم هر سوار شش هزار درهم بود<ref>ترجمة نهایة الأرب، ج۴، ص۲۲۴.</ref>. این روش در هر [[جنگی]] تکرار می‌‌شد و خمس غنائم نزد خلیفه ارسال می‌گردید. این موضوع در [[دوران عثمان]] نیز ادامه داشت. وی خمس غنائم [[آفریقا]] را در [[سال ۲۵ هجری]] به [[برادر]] رضاعی خود [[عبدالله بن سعد بن ابی سرح]] بخشید که مورد [[اعتراض]] [[مردم]] قرار گرفت<ref>تاریخ طبری (۸ جلدی) ج۳، ص۳۱۲.</ref>. گستردگی فتوحات و درآمد زیاد خمس، باعث شد که [[خلفا]] در [[مصرف خمس]] تغییراتی ایجاد کنند. برابر آنچه گفته شد آنان برای [[خدا]] سهمی در نظر نمی‌گرفتند. سهم [[رسول خدا]]{{صل}} را نیز ساقط کرده بودند. برابر [[نقل]] [[اعمش]] از [[ابراهیم نخعی]]، ابوبکر و [[عمر]] با سهم [[پیامبر]]{{صل}} مرکب و [[سلاح]] برای [[جهاد]] میخریدند. اعمش گوید: پرسیدم نظر [[علی]] در این باره چه بود؟ [[پاسخ]] داد: علی{{ع}} در این نظر از دیگران شدید‌تر عمل میکرد<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۰-۱۱، ح۱۲۵۱۱.</ref>.
اما چنین به نظر می‌رسد که خلفا سهم [[ذوی القربی]] را ساقط کرده و نمی‌پرداختند. [[ام هانی]] دختر [[ابو طالب]] گوید: [[فاطمه]] [[زهرا]] نزد [[ابوبکر]] آمد و سهم [[ذوی القربی]] را از وی خواست. ابوبکر گفت: از [[رسول خدا]] شنیدم که سهم ذوالقربی در حیاتم برای آنها است. و پس از مرگم نیست<ref>کنز العمال، ج۵، ص۶۲۹، ح۱۴۱۰۸.</ref>.
اما چنین به نظر می‌رسد که خلفا سهم [[ذوی القربی]] را ساقط کرده و نمی‌پرداختند. [[ام هانی]] دختر [[ابو طالب]] گوید: [[فاطمه]] [[زهرا]] نزد [[ابوبکر]] آمد و سهم [[ذوی القربی]] را از وی خواست. ابوبکر گفت: از [[رسول خدا]] شنیدم که سهم ذوالقربی در حیاتم برای آنها است. و پس از مرگم نیست<ref>کنز العمال، ج۵، ص۶۲۹، ح۱۴۱۰۸.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]]، روایاتی را [[نقل]] کرده که ابوبکر، فاطمه و [[بنی هاشم]] را از سهم ذوالقربی [[محروم]] کرد و آن را در [[سلاح]] و مرکب قرار داد<ref>شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۱.</ref>. وی با همین [[استدلال]] [[فدک]] را که [[پیامبر]]{{صل}} به فاطمه{{س}} داده بود، از وی گرفت و مدعی شد که [[حضرت]] فرموده: ما چیزی به [[ارث]] نمی‌گذاریم و آنچه به جای می‌گذاریم [[صدقه]] است<ref>شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۸.</ref>. شوکانی گوید: [[احادیث]] [[دلالت]] بر آن دارند، که [[نزدیکان پیامبر]] که، از مصرف‌های [[خمس]] می‌باشند و [[حدیثی]] را آورده که [[ابوداود]] نقل نموده: ابوبکر[[خمس]] را مانند پیامبر{{صل}} تقسیم میکرد جز این که سهم نزدیکان پیامبر را نمی‌داد و [[عمر]] از سهم [[ذی القربی]] به آنان می‌داد<ref>المجموع، ج۱۹، ص۳۷۴.</ref>. آنچه از [[علی]]{{ع}} نقل شده گویای همین نظر است که ابوبکر سهم ذی القربی را نمی‌داد؛ اما عمر گاهی آنان را از این سهم بهره مند می‌کرد تا این که وی نیز آن را قطع کرد. [[عبدالرحمان بن ابی لیلی]] گوید: از علی{{ع}} پرسیدم که چگونه ابوبکر و عمر درباره سهم شما از خمس عمل می‌کردند؟ [[پاسخ]] داد: اما ابوبکر در دوران حکومتش خمس نبود و آنچه بود می‌داد؛ اما عمر در هر خمس، نصیبم را می‌داد تا هنگامی که خمس «[[شوش]]» و «جندیشاپور» رسید. من نزد او بودم. گفت: این نصیب شما [[اهل بیت]] از خمس است و این باعث اختلال در [[زندگی]] برخی [[مسلمانان]] شده و آنان، نیاز شدید دارند. سپس گفت: اگر [[دوست]] داشتید [[حق]] خود را ترک کنید تا آن را در نیازهای مسلمانان قرار دهیم تا هنگامی که [[مالی]] به ما برسد آنگاه [[حق]] شما را ادا کنیم. گفتم باشد. [[عباس]] به [[سخن]] من [[اعتراض]] کرد و [[عمر]] [[مال]] را گرفت. [[علی]]{{ع}} در ادامه فرمود:
 
{{متن حدیث|إن الله حرم الصدقة علی رسوله فعوضه سهما من الخمس عوضا مما حرم علیه، و حرمها علی أهل بیته خاصة دون أمته، فضرب لهم مع رسول الله،{{صل}}، سهما عوضا مما [[حرم]] علیهم}}<ref>المیزان، ج۹، ص۱۰۷؛ کنز العمّال، ج۴، ص۵۱۹، ش۱۱۵۳۳-۱۱۵۳۴؛ درّ المنثور، ج۳، ص۱۸۶.</ref>؛
[[ابن ابی الحدید]]، روایاتی را [[نقل]] کرده که ابوبکر، فاطمه و [[بنی هاشم]] را از سهم ذوالقربی [[محروم]] کرد و آن را در [[سلاح]] و مرکب قرار داد<ref>شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۱.</ref>. وی با همین [[استدلال]] [[فدک]] را که [[پیامبر]]{{صل}} به فاطمه{{س}} داده بود، از وی گرفت و مدعی شد که [[حضرت]] فرموده: ما چیزی به [[ارث]] نمی‌گذاریم و آنچه به جای می‌گذاریم [[صدقه]] است<ref>شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۸.</ref>. شوکانی گوید: [[احادیث]] [[دلالت]] بر آن دارند، که [[نزدیکان پیامبر]] که، از مصرف‌های [[خمس]] می‌باشند و [[حدیثی]] را آورده که [[ابوداود]] نقل نموده: ابوبکر[[خمس]] را مانند پیامبر{{صل}} تقسیم می‌کرد جز این که سهم نزدیکان پیامبر را نمی‌داد و [[عمر]] از سهم [[ذی القربی]] به آنان می‌داد<ref>المجموع، ج۱۹، ص۳۷۴.</ref>. آنچه از [[علی]]{{ع}} نقل شده گویای همین نظر است که ابوبکر سهم ذی القربی را نمی‌داد؛ اما عمر گاهی آنان را از این سهم بهره‌مند می‌کرد تا این که وی نیز آن را قطع کرد. [[عبدالرحمان بن ابی لیلی]] گوید: از علی{{ع}} پرسیدم که چگونه ابوبکر و عمر درباره سهم شما از خمس عمل می‌کردند؟ [[پاسخ]] داد: اما ابوبکر در دوران حکومتش خمس نبود و آنچه بود می‌داد؛ اما عمر در هر خمس، نصیبم را می‌داد تا هنگامی که خمس «[[شوش]]» و «جندیشاپور» رسید. من نزد او بودم. گفت: این نصیب شما [[اهل بیت]] از خمس است و این باعث اختلال در [[زندگی]] برخی [[مسلمانان]] شده و آنان، نیاز شدید دارند. سپس گفت: اگر [[دوست]] داشتید [[حق]] خود را ترک کنید تا آن را در نیازهای مسلمانان قرار دهیم تا هنگامی که [[مالی]] به ما برسد آنگاه [[حق]] شما را ادا کنیم. گفتم باشد. [[عباس]] به [[سخن]] من [[اعتراض]] کرد و [[عمر]] [[مال]] را گرفت. [[علی]]{{ع}} در ادامه فرمود: «به [[درستی]] که [[خداوند]] [[زکات]] را بر پیامبرش [[حرام]] کرد، پس به جای آنچه بر وی حرام کرده سهمی از [[خمس]] قرار داد و آن ([[زکات]]) را به ویژه بر [[اهل بیت]] وی حرام کرده نه امتش. پس برای آنان (اهل بیت) با [[رسول خدا]]{{صل}} سهمی به جای آنچه بر آنان حرام کرده قرار داد»<ref>{{متن حدیث|إن الله حرم الصدقة علی رسوله فعوضه سهما من الخمس عوضا مما حرم علیه، و حرمها علی أهل بیته خاصة دون أمته، فضرب لهم مع رسول الله،{{صل}}، سهما عوضا مما حرم علیهم}}؛ المیزان، ج۹، ص۱۰۷؛ کنز العمّال، ج۴، ص۵۱۹، ش۱۱۵۳۳-۱۱۵۳۴؛ درّ المنثور، ج۳، ص۱۸۶.</ref>؛
به [[درستی]] که [[خداوند]] [[زکات]] را بر پیامبرش [[حرام]] کرد، پس به جای آنچه بر وی حرام کرده سهمی از [[خمس]] قرار داد و آن ([[زکات]]) را به ویژه بر [[اهل بیت]] وی حرام کرده نه امتش. پس برای آنان (اهل بیت) با [[رسول خدا]]{{صل}} سهمی به جای آنچه بر آنان حرام کرده قرار داد.
 
آنچه دربارۀ سیرۀ [[ابوبکر]] [[نقل]] شده، درست به نظر نمی‌رسد؛ زیرا وی [[فدک]] را که سهم ذوالقربی بود و [[پیامبر]] بخشیده بود گرفت. [[بدیهی]] است که وی برای [[اثبات]] ادعای خود، سهمی به اهل بیت ندهد گرچه از خمس باشد؛ اما بخش [[سیره]] [[خلیفه دوم]] در [[نامه]] مفصلی که راجع به خمس از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده مورد [[تأیید]] قرار گرفته است؛ زیرا [[حضرت]] اشاره می‌کند که ما سهم خود را برابر [[آیه قرآن]] می‌گرفتیم تا این که خمس [[شوش]] و [[جندی شاپور]] آمد و عمر خواست که ما سهم خود را در [[اختیار]] وی قرار دهیم<ref>تحف العقول، ص۳۴۷.</ref>. [[فتح]] شوش را در [[سال ۱۷ هجری]] دانسته‌اند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۷۹.</ref> در نتیجه می‌‌توان گفت: اهل بیت در [[دوران عمر]]، مدت زیادی از خمس [[محروم]] بودند.
آنچه دربارۀ سیرۀ [[ابوبکر]] [[نقل]] شده، درست به نظر نمی‌رسد؛ زیرا وی [[فدک]] را که سهم ذوالقربی بود و [[پیامبر]] بخشیده بود گرفت. [[بدیهی]] است که وی برای [[اثبات]] ادعای خود، سهمی به اهل بیت ندهد گرچه از خمس باشد؛ اما بخش [[سیره]] [[خلیفه دوم]] در [[نامه]] مفصلی که راجع به خمس از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده مورد [[تأیید]] قرار گرفته است؛ زیرا [[حضرت]] اشاره می‌کند که ما سهم خود را برابر [[آیه قرآن]] می‌گرفتیم تا این که خمس [[شوش]] و [[جندی شاپور]] آمد و عمر خواست که ما سهم خود را در [[اختیار]] وی قرار دهیم<ref>تحف العقول، ص۳۴۷.</ref>. [[فتح]] شوش را در [[سال ۱۷ هجری]] دانسته‌اند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۷۹.</ref> در نتیجه می‌‌توان گفت: اهل بیت در [[دوران عمر]]، مدت زیادی از خمس [[محروم]] بودند. شاید پس از این بوده که عمر پیشنهاد می‌کند که بخشی از خمس را برای [[ازدواج]] بی‌همسران از [[بنی هاشم]] بپردازد و آنان نمی‌پذیرند جز این که همه آن را بدهد و عمر خودداری می‌کند<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۸۵، «حاشیه»؛ سرخسی، المبسوط، ج۱۰، ص۱۱.</ref>. محروم ساختن اهل بیت از حق خود و [[مصرف]] کردن سهم پیامبر{{صل}} در [[راه خدا]] و [[جهاد]]، باعث شده که این نظریه قوت بگیرد که [[خلفای چهارگانه]]، [[خمس]] را به سه قسمت تقسیم نموده و سهم [[پیامبر]] و ذوالقربی را ساقط نموده‌اند.
شاید پس از این بوده که عمر پیشنهاد می‌کند که بخشی از خمس را برای [[ازدواج]] بی‌همسران از [[بنی هاشم]] بپردازد و آنان نمی‌پذیرند جز این که همه آن را بدهد و عمر خودداری می‌کند<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۸۵، «حاشیه»؛ سرخسی، المبسوط، ج۱۰، ص۱۱.</ref>. محروم ساختن اهل بیت از حق خود و [[مصرف]] کردن سهم پیامبر{{صل}} در [[راه خدا]] و [[جهاد]]، باعث شده که این نظریه قوت بگیرد که [[خلفای چهارگانه]]، [[خمس]] را به سه قسمت تقسیم نموده و سهم [[پیامبر]] و ذوالقربی را ساقط نموده‌اند.
 
از [[عبدالله بن عباس]] [[نقل]] شده که [[خمس]] در [[دوران رسول خدا]]{{صل}} به پنج بخشر تقسیم می‌شد: سهم پیامبر، ذوالقربی، [[یتیمان]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]]؛ اما [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] آن را به سه قسم تقسیم نموده و سهم پیامبر و ذوالقربی را ساقط دانسته و بر دیگران تقسیم می‌کردند. [[علی]]{{ع}} نیز برابر نظر [[خلفا]] عمل میکرد؛ اما گاهی عمر پیشنهاد می‌کرد که از خمس بابت [[ازدواج]] بی‌همسران [[بنی هاشم]] بدهد که آنان نپذیرفتند<ref>ابویوسف، الخراج، ص۱۹؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۶، ص۳۴۵.</ref>.
از [[عبدالله بن عباس]] [[نقل]] شده که [[خمس]] در [[دوران رسول خدا]]{{صل}} به پنج بخشر تقسیم می‌شد: سهم پیامبر، ذوالقربی، [[یتیمان]]، [[مساکین]] و [[در راه ماندگان]]؛ اما [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] آن را به سه قسم تقسیم نموده و سهم پیامبر و ذوالقربی را ساقط دانسته و بر دیگران تقسیم می‌کردند. [[علی]]{{ع}} نیز برابر نظر [[خلفا]] عمل میکرد؛ اما گاهی عمر پیشنهاد می‌کرد که از خمس بابت [[ازدواج]] بی‌همسران [[بنی هاشم]] بدهد که آنان نپذیرفتند<ref>ابویوسف، الخراج، ص۱۹؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۶، ص۳۴۵.</ref>.
چنین به نظر می‌رسد که آنچه علی{{ع}} انجام داده نوعی [[مصلحت اندیشی]] بوده که مبادا بگویند: وی [[بیت المال]] را برای [[خویشان]] خود ویژه ساخته؛ زیرا همان‌گونه که در گذشته اشاره شد، [[حضرت]] خمس را به شش قسمت قابل تقسیم می‌دانست و آن را از آن [[اهل بیت]] دانست: «لنا [[خاصه]]».
 
[[محمد بن اسحاق]] از [[امام باقر]]{{ع}} میپرسد، نظر علی{{ع}} درباره خمس چیست؟ می‌گوید:
چنین به نظر می‌رسد که آنچه علی{{ع}} انجام داده نوعی [[مصلحت اندیشی]] بوده که مبادا بگویند: وی [[بیت المال]] را برای [[خویشان]] خود ویژه ساخته؛ زیرا همان‌گونه که در گذشته اشاره شد، [[حضرت]] خمس را به شش قسمت قابل تقسیم می‌دانست و آن را از آن [[اهل بیت]] دانست: {{عربی|"لنا خاصه"}}.
نظر وی همان نظر [[اهل]] بیتش بود؛ [[ولی]] [[دوست]] نداشت که با ابوبکر و عمر [[مخالفت]] نماید<ref>ابویوسف، الخراج، ص۲۰؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۱.</ref>.
 
علت آن را [[حضرت علی]]{{ع}} در خطبه‌ای بیان نموده که در صدد [[اصلاح]] بیش از ۳۰ مورد از کارهای خلفای گذشته بود؛ اما مخالفت یارانش او را مجبور به پذیرش وضع گذشته نموده است. از جمله آن موارد، باز گرداندن [[فدک]]، سهم [[رسول خدا]]{{صل}} در خمس و سهم [[ذوی القربی]] است<ref>کافی، ج۸، ص۶۰-۶۳؛ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۲، «پیشگفتار».</ref>.
[[محمد بن اسحاق]] از [[امام باقر]]{{ع}} می‌پرسد، نظر علی{{ع}} درباره خمس چیست؟ می‌گوید: نظر وی همان نظر [[اهل]] بیتش بود؛ [[ولی]] [[دوست]] نداشت که با ابوبکر و عمر [[مخالفت]] نماید<ref>ابویوسف، الخراج، ص۲۰؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۱.</ref>. علت آن را [[حضرت علی]]{{ع}} در خطبه‌ای بیان نموده که در صدد [[اصلاح]] بیش از ۳۰ مورد از کارهای خلفای گذشته بود؛ اما مخالفت یارانش او را مجبور به پذیرش وضع گذشته نموده است. از جمله آن موارد، باز گرداندن [[فدک]]، سهم [[رسول خدا]]{{صل}} در خمس و سهم [[ذوی القربی]] است<ref> کافی، ج۸، ص۶۰-۶۳؛ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۲، «پیشگفتار».</ref>.
[[شافعی]] بر اساس آنچه از علی{{ع}} نقل شده، [[اجماع امت]] را بر تقسیم خمس به سه قسمت، پس از پیامبر نمی‌پذیرد و [[دلیل]] آن را [[حدیث]] امام باقر [[محمد بن علی]] دانسته که [[رأی]] علی{{ع}} موافق نظر اهل بیت او بوده که خمس را به شش یا پنج سهم تقسیم می‌کردند و نظر آن [[حضرت]]، [[مخالف]] [[رأی]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] بوده است و میافزاید:
 
{{متن حدیث|و الإجماع بدون أهل البیت لا ینعقد و قد کان رأی علی معهم}}<ref>سرخسی، المبسوط، ج۱۸، ص۱۰.</ref>؛
[[شافعی]] بر اساس آنچه از علی{{ع}} نقل شده، [[اجماع امت]] را بر تقسیم خمس به سه قسمت، پس از پیامبر نمی‌پذیرد و [[دلیل]] آن را [[حدیث]] امام باقر [[محمد بن علی]] دانسته که [[رأی]] علی{{ع}} موافق نظر اهل بیت او بوده که خمس را به شش یا پنج سهم تقسیم می‌کردند و نظر آن [[حضرت]]، [[مخالف]] [[رأی]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] بوده است و می‌افزاید: «و [[اجماع]] [[مسلمانان]] بدون نظر [[اهل بیت]] منعقد نمی‌شود و به تحقیق، نظر [[علی]]{{ع}} موافق نظر اهل بیت بوده است»<ref>{{متن حدیث|والإجماع بدون أهل البیت لا ینعقد وقد کان رأی علی معهم}}؛ سرخسی، المبسوط، ج۱۸، ص۱۰.</ref>
و [[اجماع]] [[مسلمانان]] بدون نظر [[اهل بیت]] منعقد نمی‌شود و به تحقیق، نظر [[علی]]{{ع}} موافق نظر اهل بیت بوده است.
 
متأسفانه روشی را که ابوبکر پایه‌گذاری کرد، باعث [[اختلاف]] در [[مصرف]] [[خمس]] در [[فقه اسلامی]] شد.
متأسفانه روشی را که ابوبکر پایه‌گذاری کرد، باعث [[اختلاف]] در [[مصرف]] [[خمس]] در [[فقه اسلامی]] شد.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 529 - 533.</ref>
دیدگاه [[فقها]] در تقسیم خمس
 
[[نووی]] در کتاب المجموع و [[قرطبی]] در [[تفسیر]] خود، شش قول درباره مصرف و تقسیم خمس آورده‌اند که به گونه‌ای این دیدگاه‌ها را مرحوم [[شیخ طوسی]] در کتاب‌های خلاف<ref>خلاف، ج۴، ص۲۰۹.</ref> و تبیان<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۲۳.</ref> آورده است. اقوال شش گانه به شرح ذیل است:
====دیدگاه [[فقها]] در تقسیم خمس====
۱. گروهی گفته‌اند: [[خمس]] به شش قسم تقسیم می‌شود. یک ششم را که سهم [[خدا]] است، برای [[کعبه]] قرار داده است. سهم دوم از آن [[پیامبر]] است. سهم سوم [[ذوی القربی]] و چهارم برای [[یتیمان]] و سهم پنجم برای [[مساکین]] و ششم برای [[ابن سبیل]]<ref>أحکام السلطانیه، ص۱۳۹. ماوردی این قول را به ابن عباس نسبت داده که خمس به شش قسم تقسیم می‌شود و سهم خدا در مصالح کعبه مصرف می‌شود (درّ المنثور، ج۳، ص۱۸۶).</ref>. برخی از صاحبان این قول گفته‌اند: سهم خدا در مورد [[نیازمندان]] مصرف می‌شود.
[[نووی]] در کتاب [[المجموع]] و [[قرطبی]] در [[تفسیر]] خود، شش قول درباره مصرف و تقسیم خمس آورده‌اند که به گونه‌ای این دیدگاه‌ها را مرحوم [[شیخ طوسی]] در کتاب‌های خلاف<ref>خلاف، ج۴، ص۲۰۹.</ref> و تبیان<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۲۳.</ref> آورده است. اقوال شش گانه به شرح ذیل است:
۲. ابو [[العالیه]] و [[ربیع]] گفته‌اند: [[غنیمت]] به پنج قسمت تقسیم می‌شود. یک قسم به عنوان خمس جدا شده و [[باقی]] مانده بر [[مردم]] تقسیم می‌شود. سپس دست خود را به آن قسمت جدا شده بابت خمس می‌زند. آنچه در دست وی قرار می‌گیرد برای کعبه قرار می‌دهد و باقی‌مانده را به پنج قسم سهام بَران خمس پیامبر، ذوی القربی، یتیمان، مساکین و ابن سبیل تقسیم مینماید.
#گروهی گفته‌اند: [[خمس]] به شش قسم تقسیم می‌شود. یک ششم را که سهم [[خدا]] است، برای [[کعبه]] قرار داده است. سهم دوم از آن [[پیامبر]] است. سهم سوم [[ذوی القربی]] و چهارم برای [[یتیمان]] و سهم پنجم برای [[مساکین]] و ششم برای [[ابن سبیل]]<ref>أحکام السلطانیه، ص۱۳۹. ماوردی این قول را به ابن عباس نسبت داده که خمس به شش قسم تقسیم می‌شود و سهم خدا در مصالح کعبه مصرف می‌شود (درّ المنثور، ج۳، ص۱۸۶).</ref>. برخی از صاحبان این قول گفته‌اند: سهم خدا در مورد [[نیازمندان]] مصرف می‌شود.
۳. [[منهال بن عمرو]] گوید: از [[عبدالله بن محمد]] بن علی و [[علی بن الحسین]]{{ع}} از خمس پرسیدم؟ گفتند: خمس از آن ما است. به علی گفتم: [[خداوند تعالی]] می‌فرماید: و [[یتیمان]] و [[مسکینان]] و [[فرزندان]] راه؟ [[پاسخ]] داد: ایتامنا و مساکیننا؛ منظور یتیمان و مسکینان ما می‌باشد.
#[[ابو العالیه]] و [[ربیع]] گفته‌اند: [[غنیمت]] به پنج قسمت تقسیم می‌شود. یک قسم به عنوان خمس جدا شده و [[باقی]] مانده بر [[مردم]] تقسیم می‌شود. سپس دست خود را به آن قسمت جدا شده بابت خمس می‌زند. آنچه در دست وی قرار می‌گیرد برای کعبه قرار می‌دهد و باقی‌مانده را به پنج قسم سهام بَران خمس پیامبر، ذوی القربی، یتیمان، مساکین و ابن سبیل تقسیم مینماید.
۴. [[شافعی]] [[خمس]] را به پنج بخش تقسیم می‌کند. وی سهم [[خدا]] و [[رسول]] را یکی می‌داند که در [[مصالح]] [[مؤمنان]] به [[مصرف]] می‌رسد و ۵/۴ دیگر، بر چهار صنف [[ذکر]] شده در [[آیه]] تقسیم می‌شود.
#[[منهال بن عمرو]] گوید: از [[عبدالله بن محمد بن علی]] و [[علی بن الحسین]]{{ع}} از خمس پرسیدم؟ گفتند: خمس از آن ما است. به علی گفتم: [[خداوند تعالی]] می‌فرماید: و [[یتیمان]] و [[مسکینان]] و [[فرزندان]] راه؟ [[پاسخ]] داد: ایتامنا و مساکیننا؛ منظور یتیمان و مسکینان ما می‌باشد.
۵. [[ابو حنیفه]] خمس را به سه قسم تقسیم می‌کند: یتیمان، مسکینان و فرزندان راه از نظر او سهم [[قرابت]] [[پیامبر]] با درگذشت آن [[حضرت]] از میان رفته. همان‌گونه که سهم خود پیامبر{{صل}} از میان رفته است. و [[خمس]] را می‌‌توان به مصرف پل‌ها، ساخت [[مسجد]]، [[حقوق]] [[قضات]] و [[سپاه]] رساند. و مانند این قول از شافعی نیز [[نقل]] شده است.
#[[شافعی]] [[خمس]] را به پنج بخش تقسیم می‌کند. وی سهم [[خدا]] و [[رسول]] را یکی می‌داند که در [[مصالح]] [[مؤمنان]] به [[مصرف]] می‌رسد و ۵/۴ دیگر، بر چهار صنف [[ذکر]] شده در [[آیه]] تقسیم می‌شود.
۶. [[مالک]] گفته است تقسیم خمس به نظر [[امام]] و [[اجتهاد]] وی بستگی دارد، نیاز به مقدار معین ندارد و برابر اجتهاد خود به [[نزدیکان پیامبر]] کمک می‌کند و [[باقی]] مانده را در [[مصالح مسلمانان]] مصرف می‌نماید. و این نظر [[خلفای چهارگانه]] است که به آن عمل کرده‌اند و [[سخن پیامبر]]{{صل}} بر آن [[دلالت]] می‌کند که فرمود:
#[[ابو حنیفه]] خمس را به سه قسم تقسیم می‌کند: یتیمان، مسکینان و فرزندان راه از نظر او سهم [[قرابت]] [[پیامبر]] با درگذشت آن [[حضرت]] از میان رفته. همان‌گونه که سهم خود پیامبر{{صل}} از میان رفته است. و [[خمس]] را می‌‌توان به مصرف پل‌ها، ساخت [[مسجد]]، [[حقوق]] [[قضات]] و [[سپاه]] رساند. و مانند این قول از شافعی نیز [[نقل]] شده است.
{{متن حدیث|مَا لِي مِنْ فَيْئِكُمْ هَذِهِ الْوَبَرَةُ إِلَّا الْخُمُسُ وَ الْخُمُسُ مَرْدُودٌ عَلَيْكُمْ}}؛
#[[مالک]] گفته است تقسیم خمس به نظر [[امام]] و [[اجتهاد]] وی بستگی دارد، نیاز به مقدار معین ندارد و برابر اجتهاد خود به [[نزدیکان پیامبر]] کمک می‌کند و [[باقی]] مانده را در [[مصالح مسلمانان]] مصرف می‌نماید. و این نظر [[خلفای چهارگانه]] است که به آن عمل کرده‌اند و [[سخن پیامبر]]{{صل}} بر آن [[دلالت]] می‌کند که فرمود: «برای من نیست از آنچه [[خداوند]] به شما باز گردانده جز خمس و آن هم به شما باز می‌گردد»<ref>{{متن حدیث|مَا لِي مِنْ فَيْئِكُمْ هَذِهِ الْوَبَرَةُ إِلَّا الْخُمُسُ وَ الْخُمُسُ مَرْدُودٌ عَلَيْكُمْ}}</ref>
برای من نیست از آنچه [[خداوند]] به شما باز گردانده جز خمس و آن هم به شما باز می‌گردد.
 
پیامبر{{صل}} خمس را به پنج یا سه قسم تقسیم نمی‌کرد و آنچه در آیه گفته شد برای بیان [[تنبیه]] به نام آنها است؛ زیرا آنان از مهم‌ترین کسانی هستند که خمس به آنها داده می‌شود<ref>المجموع، ج۱۹، ص۳۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰ـ۱۱.</ref>.
پیامبر{{صل}} خمس را به پنج یا سه قسم تقسیم نمی‌کرد و آنچه در آیه گفته شد برای بیان [[تنبیه]] به نام آنها است؛ زیرا آنان از مهم‌ترین کسانی هستند که خمس به آنها داده می‌شود<ref>المجموع، ج۱۹، ص۳۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰ـ۱۱.</ref>.
آنچه از [[علی بن الحسین]]{{ع}} نقل شده، دیدگاه [[شیعه]] است که همه خمس را در [[اختیار]] امام می‌داند؛ بنابراین، منظور از [[یتیم]]، [[مسکین]] و [[در راه مانده]] نیز [[بنی هاشم]] و [[سادات]] هستند، اما همۀ فقهای [[عامه]] این سه گروه را غیر از بنی هاشم دانسته‌اند<ref>خلاف، «کتاب الفیء و قسمة الغنائم»، مسئلۀ ۴۱، ج۴، ص۲۱۷.</ref>. و ذوالقربی را به سادات [[تفسیر]] کرده‌اند؛ از این رو تأملی در معنای ذوالقربی خواهیم داشت.
 
اقوال دربارۀ [[ذی القربی]]
آنچه از [[علی بن الحسین]]{{ع}} نقل شده، دیدگاه [[شیعه]] است که همه خمس را در [[اختیار]] امام می‌داند؛ بنابراین، منظور از [[یتیم]]، [[مسکین]] و [[در راه مانده]] نیز [[بنی هاشم]] و [[سادات]] هستند، اما همۀ فقهای [[عامه]] این سه گروه را غیر از بنی هاشم دانسته‌اند<ref>خلاف، «کتاب الفیء و قسمة الغنائم»، مسئلۀ ۴۱، ج۴، ص۲۱۷.</ref>. و ذوالقربی را به سادات [[تفسیر]] کرده‌اند؛ از این رو تأملی در معنای ذوالقربی خواهیم داشت.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 533 - 535.</ref>
 
=====اقوال دربارۀ [[ذی القربی]]=====
در [[تفسیر]] ذی القربی در [[آیه خمس]]، سه قول قابل توجه است.
در [[تفسیر]] ذی القربی در [[آیه خمس]]، سه قول قابل توجه است.
قول اول: مقصود از ذی القربی در [[آیه]] [[شریف]]، [[اهل بیت پیامبر]] است و پس از [[حضرت]]، امامانی که [[جانشین]] وی می‌باشند. [[سخن]] [[شیخ طوسی]] در تبیان چنین است:
 
{{عربی|و قد بینا نحن أن المراد بذی القربی أهل بیت النبی{{صل}} و بعد النبی [[القائم]] مقامه و به قال [[علی بن الحسین]]{{ع}}}}<ref>التبیان، ج۵، ص۱۲۴؛ خلاف، ج۴، ص۲۰۹؛ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۸۶.</ref>؛
'''قول اول:''' مقصود از ذی القربی در [[آیه]] [[شریف]]، [[اهل بیت پیامبر]] است و پس از [[حضرت]]، امامانی که [[جانشین]] وی می‌باشند. [[سخن]] [[شیخ طوسی]] در تبیان چنین است: «و بیان کردیم ما که مراد از ذی القربی [[اهل بیت]] پیامبرند و پس از حضرت، کسی که جانشین وی می‌باشد. و این را علی بن الحسین{{ع}} فرمود»<ref>{{عربی|و قد بینا نحن أن المراد بذی القربی أهل بیت النبی{{صل}} و بعد النبی القائم مقامه و به قال [[علی بن الحسین]]{{ع}}}}؛ التبیان، ج۵، ص۱۲۴؛ خلاف، ج۴، ص۲۰۹؛ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۸۶.</ref> برابر این [[سخن]]، ذی القربی در دوران [[حیات رسول خدا]]{{صل}}، اهل بیت وی بودند که عبارتند از: [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}؛ زیرا برابر [[روایات]] زیادی که از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده و در ذیل [[آیه تطهیر]] یاد گردیده است، اینان اهل بیت پیامبرند و پیامبر به مدت شش ماه در هنگام [[نماز صبح]] به در [[خانه فاطمه]]{{س}} رفته و می‌فرمود: [[نماز]]، ای اهل بیت! {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. و سه بار در هر [[روز]] آن را تکرار می‌کرد<ref>شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸-۱۹.</ref>. هنگامی که [[آیه قرآن]] نازل شد: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>. پیامبر{{صل}} [[فدک]] را که از [[اموال]] فیء بود به فاطمه [[زهرا]] بخشید<ref>ینابیع المودة، ص۵۲؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۸.</ref>.
و بیان کردیم ما که مراد از ذی القربی [[اهل بیت]] پیامبرند و پس از حضرت، کسی که جانشین وی می‌باشد. و این را علی بن الحسین{{ع}} فرمود.
 
برابر این [[سخن]]، ذی القربی در دوران [[حیات رسول خدا]]{{صل}}، اهل بیت وی بودند که عبارتند از: [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}؛ زیرا برابر [[روایات]] زیادی که از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده و در ذیل [[آیه تطهیر]] یاد گردیده است، اینان اهل بیت پیامبرند و پیامبر به مدت شش ماه در هنگام [[نماز صبح]] به در [[خانه فاطمه]]{{س}} رفته و میفرمود: [[نماز]]، ای اهل بیت!
[[دلیل]] این که ذوالقربی با این که معنای ویژه دارد به [[امام]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} معنا شده، [[روایات]] است و به [[اعتقاد]] [[سید مرتضی]] افزون بر روایات [[اجماع]] [[فرقه]] [[شیعه]] می‌باشد<ref>رسائل المرتضی، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. افزون بر روایات گذشته، روایاتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[نقل]] شده که [[ذی القربی]] در [[آیه خمس]]<ref>کافی، ج۸، ص۶۳.</ref> و [[آیه فیء]]<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۷، ح۴.</ref> را به [[اهل بیت]] [[تفسیر]] کرده است و می‌فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]] ما را [[خداوند]] از ذی القربی دانسته است: کسانی که همسو ساخته ما را خدا به خودش و پیامبرش و [این که] فرموده: {{متن قرآن|فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}} تنها درباره ما می‌باشد و برای ما در [[زکات]]، [[نصیبی]] قرار نداده است. خداوند رسولش را گرامی داشته و ما اهل بیت را گرامی‌تر از این داشته که از چرک‌های [[مردم]] به ما بدهد.<ref>{{متن حدیث|نَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِي الْقُرْبَى الَّذِينَ قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ فَقَالَ {{متن قرآن|فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}} فِينَا خَاصَّةً إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي سَهْمِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً أَكْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ أَكْرَمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ- أَنْ يُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ...}}؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۷، ح۷.</ref>
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. و سه بار در هر [[روز]] آن را تکرار می‌کرد<ref>شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸-۱۹.</ref>. هنگامی که [[آیه قرآن]] نازل شد: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>. پیامبر{{صل}} [[فدک]] را که از [[اموال]] فیء بود به فاطمه [[زهرا]] بخشید<ref>ینابیع المودة، ص۵۲؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۸.</ref>.
 
[[دلیل]] این که ذوالقربی با این که معنای ویژه دارد به [[امام]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} معنا شده، [[روایات]] است و به [[اعتقاد]] [[سید مرتضی]] افزون بر روایات [[اجماع]] [[فرقه]] [[شیعه]] می‌باشد<ref>رسائل المرتضی، ج۱، ص۲۲۷.</ref>.
'''قول دوم:''' منظور از ذی القربی، فرزندان [[بنی هاشم]] می‌باشد که [[نسل]] وی از سوی [[عبدالمطلب]] ادامه یافته. در نتیجه در برگیرنده [[طالبیان]]، [[عباسیان]]، حارثیون و فرزندان [[ابی لهب]] می‌شود و [[خاندان]] مطلب را که از نسل [[عبد]] مناف بودند در بر نمی‌گیرد<ref>التبیان، ج۵، ص۱۲۳.</ref>. این قول از [[ابن عباس]] در [[پاسخ]] به [[نجده]] [[خارجی]] یاد شده است که در گذشته به آن اشاره شد<ref>التبیان، ج۵، ص۱۲۴؛ خلاف، ج۴، ص۲۱۶.</ref>. [[شیعه]]، [[بنی هاشم]] را در [[خمس]] [[شریک]] می‌داند؛ اما نه به عنوان [[ذی القربی]]، بلکه به عنوان [[یتیم]]، [[مسکین]] و [[ابن سبیل]]. از [[زید بن ارقم]] [[روایت]] شده که مقصود از القربی، [[آل محمد]]، [[آل عباس]]، [[آل جعفر]] و [[آل عقیل]] هستند که سهم ذی القربی به آنان داده می‌شود<ref>درّ المنثور، ج۳، ص۱۸۶.</ref>. [[عمر بن عبدالعزیز]] [[خلیفه اموی]] نیز [[ذوی القربی]] را [[بنی هاشم]] می‌دانست و سهم [[رسول]] و ذوی القربی را برای آنها میفرستاد<ref>ابو یوسف، الخراج، ص۲۱.</ref>.
افزون بر روایات گذشته، روایاتی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[نقل]] شده که [[ذی القربی]] در [[آیه خمس]]<ref>کافی، ج۸، ص۶۳.</ref> و [[آیه فیء]]<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۷، ح۴.</ref> را به [[اهل بیت]] [[تفسیر]] کرده است و میفرمود:
 
{{متن حدیث|نَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِي الْقُرْبَى الَّذِينَ قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ فَقَالَ {{متن قرآن|فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref> فِينَا خَاصَّةً إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَنَا فِي سَهْمِ الصَّدَقَةِ نَصِيباً أَكْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ وَ أَكْرَمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ- أَنْ يُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ...}}<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۵۷، ح۷.</ref>؛
'''قول سوم:''' مقصود از ذی القربی، بنی هاشم و [[بنی مطلب]] می‌باشند. این قول از [[شافعی]] در کتاب‌های گوناگون [[نقل]] شده است. [[دلیل]] آن، روایتی است که به بررسی و [[نقد]] آن خواهیم پرداخت.
به [[خدا]] [[سوگند]] ما را [[خداوند]] از ذی القربی دانسته است: کسانی که همسو ساخته ما را خدا به خودش و پیامبرش و [این که] فرموده: «پس برای خدا و برای [[پیامبر]] و برای ذی القربی است و [[یتیمان]] و [[مسکینان]] و [[فرزندان]] راه» تنها درباره ما می‌باشد و برای ما در [[زکات]]، [[نصیبی]] قرار نداده است. خداوند رسولش را گرامی داشته و ما اهل بیت را گرامی‌تر از این داشته که از چرک‌های [[مردم]] به ما بدهد.
 
قول دوم: منظور از ذی القربی، فرزندان [[بنی هاشم]] می‌باشد که [[نسل]] وی از سوی [[عبدالمطلب]] ادامه یافته. در نتیجه در برگیرنده [[طالبیان]]، [[عباسیان]]، حارثیون و فرزندان [[ابی لهب]] می‌شود و [[خاندان]] مطلب را که از نسل [[عبد]] مناف بودند در بر نمی‌گیرد<ref>التبیان، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
[[شیخ طوسی]] می‌نویسد: عبد مناف دارای پنج [[فرزند]] به نام‌های [[هاشم]]، مطلب، [[نوفل]]، عبد شمس و ابو عذره بود. ابو عذره فرزند نداشت<ref>خلاف، ج۴، ص۲۱۴.</ref>. در نتیجه [[اقوام پیامبر]]{{صل}} از [[نسل]] چهار [[برادر]] دیگر می‌شوند.
این قول از [[ابن عباس]] در [[پاسخ]] به [[نجده]] [[خارجی]] یاد شده است که در گذشته به آن اشاره شد<ref>التبیان، ج۵، ص۱۲۴؛ خلاف، ج۴، ص۲۱۶.</ref>. [[شیعه]]، [[بنی هاشم]] را در [[خمس]] [[شریک]] می‌داند؛ اما نه به عنوان [[ذی القربی]]، بلکه به عنوان [[یتیم]]، [[مسکین]] و [[ابن سبیل]]. از [[زید بن ارقم]] [[روایت]] شده که مقصود از القربی، [[آل محمد]]، [[آل عباس]]، [[آل جعفر]] و [[آل عقیل]] هستند که سهم ذی القربی به آنان داده می‌شود<ref>درّ المنثور، ج۳، ص۱۸۶.</ref>. [[عمر بن عبدالعزیز]] [[خلیفه اموی]] نیز [[ذوی القربی]] را [[بنی هاشم]] می‌دانست و سهم [[رسول]] و ذوی القربی را برای آنها میفرستاد<ref>ابو یوسف، الخراج، ص۲۱.</ref>.
 
قول سوم: مقصود از ذی القربی، بنی هاشم و [[بنی مطلب]] می‌باشند. این قول از [[شافعی]] در کتاب‌های گوناگون [[نقل]] شده است. [[دلیل]] آن، روایتی است که به بررسی و [[نقد]] آن خواهیم پرداخت.
[[ابن قتیبه]] به جای ابو عذره، [[ابو عمرو]] آورده است و از نسل نوفل، [[جبیر بن مطعم بن عدی بن نوفل]] را شمرده و برای مطلب ده فرزند دانسته که چهار نفر آنها را به نام [[حارث]]، عباد، [[مخرمه]] و هاشم یاد نموده و عبد شمس را جد [[بنی امیه]] معرفی کرده است<ref>ر.ک: المعارف، ص۷۱، ۷۲ و ۱۱۸.</ref>. [[طبری]] در هنگام بیان اقوال در بارۀ خمس گوید: برخی گفته‌اند سهم ذی القربی تنها از آن بنی هاشم و بنی مطلب است. از کسانی که این نظر را گفته‌اند، شافعی است و دلیل وی بر آن، روایتی است که [[سعید بن مسیب]] از [[جبیر بن مطعم]] نقل کرده ـ وی از نسل نوفل بن عبد مناف است ـ که گوید: هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} از سهم ذوی القربی از [[خیبر]] به [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] داد، من و [[عثمان بن عفان]] [[اموی]] نزد [[حضرت]] رفتیم و گفتیم: ای [[رسول خدا]]! اما بنی هاشم ما [[منکر]] [[فضل]] آنان نیستیم؛ زیرا [[خداوند]] شما را از آنان [[انتخاب]] کرده؛ اما [[فرزندان]] مطلب چگونه شد که به آنها سهم دادید و ما را [[محروم]] کردید در حالی که [[خویشاوندی]] ما و آنها یکسان است؟
[[شیخ طوسی]] می‌نویسد: [[عبد]] مناف دارای پنج [[فرزند]] به نام‌های [[هاشم]]، مطلب، [[نوفل]]، عبد [[شمس]] و ابو عذره بود. ابو عذره فرزند نداشت<ref>خلاف، ج۴، ص۲۱۴.</ref>. در نتیجه [[اقوام پیامبر]]{{صل}} از [[نسل]] چهار [[برادر]] دیگر می‌شوند.
[[ابن قتیبه]] به جای ابو عذره، [[ابو عمرو]] آورده است و از نسل نوفل، [[جبیر بن مطعم]] بن [[عدی]] بن نوفل را شمرده و برای مطلب ده فرزند دانسته که چهار نفر آنها را به نام [[حارث]]، عباد، [[مخرمه]] و هاشم یاد نموده و عبد شمس را جد [[بنی امیه]] معرفی کرده است<ref>ر.ک: المعارف، ص۷۱، ۷۲ و ۱۱۸.</ref>. [[طبری]] در هنگام بیان اقوال در بارۀ خمس گوید: برخی گفته‌اند سهم ذی القربی تنها از آن بنی هاشم و بنی مطلب است. از کسانی که این نظر را گفته‌اند، شافعی است و دلیل وی بر آن، روایتی است که [[سعید بن مسیب]] از جبیر بن مطعم نقل کرده ـ وی از نسل نوفل بن عبد مناف است ـ که گوید: هنگامی که [[رسول خدا]]{{صل}} از سهم ذوی القربی از [[خیبر]] به [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] داد، من و [[عثمان بن عفان]] [[اموی]] نزد [[حضرت]] رفتیم و گفتیم: ای [[رسول خدا]]! اما بنی هاشم ما [[منکر]] [[فضل]] آنان نیستیم؛ زیرا [[خداوند]] شما را از آنان [[انتخاب]] کرده؛ اما [[فرزندان]] مطلب چگونه شد که به آنها سهم دادید و ما را [[محروم]] کردید در حالی که [[خویشاوندی]] ما و آنها یکسان است؟
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «اما [[فرزندان هاشم]] و مطلب یکی هستند» و انگشتان خود را [[درهم]] فرو برد<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۱؛ الخلاف، ج۴، ص۱۵۱.</ref>.
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «اما [[فرزندان هاشم]] و مطلب یکی هستند» و انگشتان خود را [[درهم]] فرو برد<ref>جامع البیان، ج۱۰، ص۱۱؛ الخلاف، ج۴، ص۱۵۱.</ref>.
[[شافعی]] که نسبش به مطلب بن [[عبد]] مناف می‌رسد<ref>خلاف، ج۴، ص۲۱۴.</ref>، بر اساس این [[روایت]]، مدعی است که فرزندان مطلب؛ مانند فرزندان هاشم از ذی القربای رسول خدا{{صل}} هستند. گرچه [[شیخ طوسی]] به این روایت استناد کرده؛ [[ولی]] به نظر نگارنده، این روایت برای [[اثبات]] این ادعا [[کافی]] نیست؛ زیرا:
 
اولاً: از بسیاری [[روایات]] و [[سیره]] حضرت استفاده می‌شود که [[نزدیکان]] رسول خدا{{صل}}، [[بنی هاشم]] بودند؛ زیرا اگر فرزندان مطلب نیز مشمول [[خمس]] می‌شدند از [[اهل بیت]] [[خبر]] آن به ما می‌رسید. در حالی که آنچه به ما رسیده بنی هاشم معرفی شده است. از جمله:
[[شافعی]] که نسبش به [[مطلب بن عبد مناف]] می‌رسد<ref>خلاف، ج۴، ص۲۱۴.</ref>، بر اساس این [[روایت]]، مدعی است که فرزندان مطلب؛ مانند فرزندان هاشم از ذی القربای رسول خدا{{صل}} هستند. گرچه [[شیخ طوسی]] به این روایت استناد کرده؛ [[ولی]] به نظر نگارنده، این روایت برای [[اثبات]] این ادعا [[کافی]] نیست؛ زیرا:
الف) روایت شده که رسول خدا محمیه بن جزء [[زبیدی]] را بر خمس‌ها گمارد و به او [[دستور]] داد که مهرهای [[زنان]] بنی هاشم را بدهد که از جمله به [[فضل بن عباس]] داده شد<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۶۳.</ref> و بنی هاشم از [[کار]] برای [[گردآوری زکات]] محروم شدند<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۶.</ref>.
#از بسیاری [[روایات]] و [[سیره]] حضرت استفاده می‌شود که [[نزدیکان]] رسول خدا{{صل}}، [[بنی هاشم]] بودند؛ زیرا اگر فرزندان مطلب نیز مشمول [[خمس]] می‌شدند از [[اهل بیت]] [[خبر]] آن به ما می‌رسید. در حالی که آنچه به ما رسیده بنی هاشم معرفی شده است. از جمله:
[[ب]]) پیامبر، [[علی]]{{ع}} را برای [[قضاوت]] و گرفتن خمس به [[یمن]] اعزام کرد<ref>المحلی، ج۹، ص۳۶۶.</ref>. و او از پیامبر خواست که در حیاتش وی را به خمس بنی هاشم بگمارد، آن حضرت نیز پذیرفت<ref>خلاف، ج۴، ص۲۱۵.</ref>. [[عمر]] نیز وی را به عنوان [[مسئول]] [[خمس]] بنی هاشم میشناخت.
##روایت شده که رسول خدا [[محمیه بن جزء زبیدی]] را بر خمس‌ها گمارد و به او [[دستور]] داد که مهرهای [[زنان]] بنی هاشم را بدهد که از جمله به [[فضل بن عباس]] داده شد<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۶۳.</ref> و بنی هاشم از [[کار]] برای [[گردآوری زکات]] محروم شدند<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۶.</ref>.
[[ج]]) در [[دوران خلفا]]، هیچ سخنی از خمس بنی مطلب نیست. این نشان می‌دهد که [[مسلمانان]] تنها بنی هاشم را [[ذی القربی]] می‌دانستند.
##پیامبر، [[علی]]{{ع}} را برای [[قضاوت]] و گرفتن خمس به [[یمن]] اعزام کرد<ref>المحلی، ج۹، ص۳۶۶.</ref>. و او از پیامبر خواست که در حیاتش وی را به خمس بنی هاشم بگمارد، آن حضرت نیز پذیرفت<ref>خلاف، ج۴، ص۲۱۵.</ref>.[[عمر]] نیز وی را به عنوان [[مسئول]] [[خمس]] بنی هاشم می‌شناخت.
[[د]]) روایاتی که از [[حضرت علی]] و [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده، [[ذوی القربی]] را به [[اهل بیت]] [[تفسیر]] کرده است.
##در [[دوران خلفا]]، هیچ سخنی از خمس بنی مطلب نیست. این نشان می‌دهد که [[مسلمانان]] تنها بنی هاشم را [[ذی القربی]] می‌دانستند.
ثانیاً: اگر این [[روایت]] را درست بدانیم، به این معناست که [[رسول خدا]] در [[خیبر]] خواسته است کمکی به آنان بنماید؛ زیرا [[خمس]] در [[اختیار]] [[حضرت]] بوده است. برای کمک به آنهاست که [[علی]]{{ع}} در [[وصیت]] نامۀ خود دربارۀ اموالش [[بنی مطلب]] را مانند [[بنی هاشم]] شرکت داده<ref>کافی، ج۷، ص۵۰.</ref>.
##روایاتی که از [[حضرت علی]] و [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده، [[ذوی القربی]] را به [[اهل بیت]] [[تفسیر]] کرده است.
ثالثاً: این گزارش و روایت قابل خدشه است. گرچه بنی مطلب با بنی هاشم به [[شعب ابوطالب]] رفتند؛ اما این نقل دقیق نیست و اشکال‌هایی دارد. [[ابن حجر]] در اصابه درباره [[جعفر بن عبد یزید بن هاشم]] بن مطلب بن [[عبد]] مناف می‌نویسد: [[پیامبر]] از تمر خیبر سی وسق (۶۰ من) به وی داد و همین گونه به برادرش رکانه<ref>الاصابه، ج۱، ص۵۹۴.</ref>. در حالی که در شرح حال رکانه نوشته‌اند: وی در [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شد و او شدید‌ترین مخالفت‌ها را با پیامبر داشت<ref>الاصابه، ج۲، ص۴۱۳.</ref>. البته ممکن است این تمر و خرماها از خمس نباشد.
# اگر این [[روایت]] را درست بدانیم، به این معناست که [[رسول خدا]] در [[خیبر]] خواسته است کمکی به آنان بنماید؛ زیرا [[خمس]] در [[اختیار]] [[حضرت]] بوده است. برای کمک به آنهاست که [[علی]]{{ع}} در [[وصیت]] نامۀ خود دربارۀ اموالش [[بنی مطلب]] را مانند [[بنی هاشم]] شرکت داده<ref>کافی، ج۷، ص۵۰.</ref>.
#این گزارش و روایت قابل خدشه است. گرچه بنی مطلب با بنی هاشم به [[شعب ابوطالب]] رفتند؛ اما این نقل دقیق نیست و اشکال‌هایی دارد. [[ابن حجر]] در اصابه درباره [[جعفر بن عبد یزید بن هاشم]] بن مطلب بن [[عبد]] مناف می‌نویسد: [[پیامبر]] از تمر خیبر سی وسق (۶۰ من) به وی داد و همین گونه به برادرش رکانه<ref>الاصابه، ج۱، ص۵۹۴.</ref>. در حالی که در شرح حال رکانه نوشته‌اند: وی در [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شد و او شدید‌ترین مخالفت‌ها را با پیامبر داشت <ref>الاصابه، ج۲، ص۴۱۳.</ref>. البته ممکن است این تمر و خرماها از خمس نباشد.
 
درباره [[جبیر بن مطعم]] - که [[وحشی]] [[قاتل]] [[حمزه]]، [[غلام]] وی بود<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۵۷۷.</ref>. - [[نقلی]] است که در فتح مکه مسلمان شده است<ref>الإصابه، ج۱، ص۵۷۱.</ref>. در این صورت، امکان [[حضور]] وی در [[فتح خیبر]] در [[سال هفتم هجری]] درست نمی‌نماید.
درباره [[جبیر بن مطعم]] - که [[وحشی]] [[قاتل]] [[حمزه]]، [[غلام]] وی بود<ref>سمعانی، الأنساب، ج۵، ص۵۷۷.</ref>. - [[نقلی]] است که در فتح مکه مسلمان شده است<ref>الإصابه، ج۱، ص۵۷۱.</ref>. در این صورت، امکان [[حضور]] وی در [[فتح خیبر]] در [[سال هفتم هجری]] درست نمی‌نماید.
بنابراین از نظر [[فقه شیعه]]، بنی مطلب مستحق خمس نیستند و از [[ذی القربی]] نمی‌باشند. [[ابو حنیفه]] نیز آنان را از ذی القربی نمی‌داند<ref>خلاف، ج۴، ص۱۵۱.</ref>.
 
بنابراین از نظر [[فقه شیعه]]، بنی مطلب مستحق خمس نیستند و از [[ذی القربی]] نمی‌باشند. [[ابو حنیفه]] نیز آنان را از ذی القربی نمی‌داند<ref>خلاف، ج۴، ص۱۵۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج3، ص 535 - 540.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش