پرش به محتوا

کرامات امام رضا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'یابن [[رسول' به 'یا ابن [[رسول')
خط ۱۹: خط ۱۹:
# شیخ [[ابوالفضل محمد بن علی شادان قزوینی]] از قول یکی از [[یاران امام رضا]] {{ع}} می‌گوید: «در [[خدمت]] [[امام رضا]] {{ع}} بودم و [[مردمان]] در خدمت آن حضرت [[خضوع]] می‌کردند. بعضی می‌گفتند که او [[صلاحیت امامت]] ندارد. پدرش تصریح و [[وصیت]] نکرده و او را [[ولی‌عهد]] خود نساخته است. در آن وقت شنیدیم از مرکبی که آن حضرت سوارش بود، به [[کلام]] [[فصیح]] گفت: که او امام من و امام جمیع خلایق است، و به [[درستی]] که آن بزرگوار به [[مسجد]] [[مدینه]] تشریف برد شنیدم، که دیوارهای مسجد و چوب‌های آن، به حضرت [[سلام]] کردند و سخن گفتند<ref>کشکول النور، ج۱، ص۲۱۶، به نقل از وسیلة الرضوان.</ref>.
# شیخ [[ابوالفضل محمد بن علی شادان قزوینی]] از قول یکی از [[یاران امام رضا]] {{ع}} می‌گوید: «در [[خدمت]] [[امام رضا]] {{ع}} بودم و [[مردمان]] در خدمت آن حضرت [[خضوع]] می‌کردند. بعضی می‌گفتند که او [[صلاحیت امامت]] ندارد. پدرش تصریح و [[وصیت]] نکرده و او را [[ولی‌عهد]] خود نساخته است. در آن وقت شنیدیم از مرکبی که آن حضرت سوارش بود، به [[کلام]] [[فصیح]] گفت: که او امام من و امام جمیع خلایق است، و به [[درستی]] که آن بزرگوار به [[مسجد]] [[مدینه]] تشریف برد شنیدم، که دیوارهای مسجد و چوب‌های آن، به حضرت [[سلام]] کردند و سخن گفتند<ref>کشکول النور، ج۱، ص۲۱۶، به نقل از وسیلة الرضوان.</ref>.
# [[مأمون]]، چند شیر درنده داشت و هر کس را که می‌خواست [[شکنجه]] کند، به قفس آن شیرها می‌انداخت، او را دریده و می‌خوردند. روزی مأمون به [[امام رضا]] {{ع}} عرض نمود: «یا ابا [[الحسن]]، می‌خواهم به قفس شیران بروی و با آنها مکالمه نمایی!» آن [[سرور]] قبول نموده و به قفس شیرها رفتند. وقتی چشم شیرها به امام {{ع}} افتاد، به [[قدرت]] کامله [[الهی]] و [[اعجاز]] آن بزرگوار، به تکلم درآمدند و اظهار اعزاز و [[احترام]] نمودند و عرض کردند: «یا ابن [[رسول الله]] {{صل}} را به چه جهت خود را به دست [[دشمن]] داده‌ای؟ ما را [[اذن]] بده که [[دشمنان]] تو را از صفحه [[دین]] براندازیم». آن [[سرور]] فرمودند: «[[پدران]] بزرگوارم به من خبر داده‌اند که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: مرا [[مأمون]] [[شهید]] خواهد کرد و ما [[تسلیم]] امر [[خدا]] و رسولش هستیم و از ظلم‌هایی که از دشمنان به ما می‌رسد [[راضی]] و شاکریم. پس از میان شیرها، شیر لاغر و ضعیفی برخاست و عرض کرد: «یا سیدی! مأمون هر [[روز]] برای [[خوراک]] ما، گاو و گوسفند می‌آورد و این شیر‌های [[جوان]] و پر [[قدرت]] و [[قوی]] هستند و من پیر و لاغر هستم، این شیرها به من [[ظلم و ستم]] می‌کنند و چیزی به من نمی‌دهند و همه را خودشان می‌خورند. [[امام]] به آن شیر‌های جوان [[حکم]] فرمودند: اول بگذارید، آن شیر [[ضعیف]] طعمه خود را بردارد، بعد از آن شما شروع به خوردن کنید، همه شیران عرض کردند: سمعاً و طاعتاً» و چون مأمون این امر را [[امتحان]] نمود، چنان که آن حضرت مقرّر فرموده بود، شیر‌های جوان به جا آوردند<ref>کشکول النور، ج۱، ص۲۱۲، به نقل از کتاب بحارالانوار.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۳۷۷.</ref>
# [[مأمون]]، چند شیر درنده داشت و هر کس را که می‌خواست [[شکنجه]] کند، به قفس آن شیرها می‌انداخت، او را دریده و می‌خوردند. روزی مأمون به [[امام رضا]] {{ع}} عرض نمود: «یا ابا [[الحسن]]، می‌خواهم به قفس شیران بروی و با آنها مکالمه نمایی!» آن [[سرور]] قبول نموده و به قفس شیرها رفتند. وقتی چشم شیرها به امام {{ع}} افتاد، به [[قدرت]] کامله [[الهی]] و [[اعجاز]] آن بزرگوار، به تکلم درآمدند و اظهار اعزاز و [[احترام]] نمودند و عرض کردند: «یا ابن [[رسول الله]] {{صل}} را به چه جهت خود را به دست [[دشمن]] داده‌ای؟ ما را [[اذن]] بده که [[دشمنان]] تو را از صفحه [[دین]] براندازیم». آن [[سرور]] فرمودند: «[[پدران]] بزرگوارم به من خبر داده‌اند که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمودند: مرا [[مأمون]] [[شهید]] خواهد کرد و ما [[تسلیم]] امر [[خدا]] و رسولش هستیم و از ظلم‌هایی که از دشمنان به ما می‌رسد [[راضی]] و شاکریم. پس از میان شیرها، شیر لاغر و ضعیفی برخاست و عرض کرد: «یا سیدی! مأمون هر [[روز]] برای [[خوراک]] ما، گاو و گوسفند می‌آورد و این شیر‌های [[جوان]] و پر [[قدرت]] و [[قوی]] هستند و من پیر و لاغر هستم، این شیرها به من [[ظلم و ستم]] می‌کنند و چیزی به من نمی‌دهند و همه را خودشان می‌خورند. [[امام]] به آن شیر‌های جوان [[حکم]] فرمودند: اول بگذارید، آن شیر [[ضعیف]] طعمه خود را بردارد، بعد از آن شما شروع به خوردن کنید، همه شیران عرض کردند: سمعاً و طاعتاً» و چون مأمون این امر را [[امتحان]] نمود، چنان که آن حضرت مقرّر فرموده بود، شیر‌های جوان به جا آوردند<ref>کشکول النور، ج۱، ص۲۱۲، به نقل از کتاب بحارالانوار.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۳۷۷.</ref>
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[هدایت]]
* [[ولایت]] ([[ولایت تکوینی]]؛ [[ولایت تشریعی]]؛ [[ولایت امر]])
* [[خلافت]]
* [[شهادت]]
* [[ملک]]
* [[حکم]]
* [[وراثت]] ([[وراثت زمین]]؛ [[وراثت کتاب]])
* [[حجت]]
* [[تمکین فی الارض]]
* [[امت وسط]]
* [[اصطفا]]
* [[اجتبا]]
* [[امامت در قرآن]]
* [[آیات امامت]]
* [[امامت در حدیث]]
* [[امامت در کلام اسلامی]]
* [[امامت در فلسفه اسلامی]]
* [[امامت در عرفان اسلامی]]
* [[امامت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[امامت امامان دوازده‌گانه]]
* [[شؤون امام]]
* [[صفات امام]]
* [[راه تعیین امام]]
* [[امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امام على]]
* [[امامت امام حسن مجتبى]]
* [[امامت امام حسين]]
* [[امامت امام سجاد]]
* [[امامت امام باقر]]
* [[امامت امام صادق]]
* [[امامت امام كاظم]]
* [[امامت امام رضا]]
* [[امامت امام جواد]]
* [[امامت امام هادى]]
* [[امامت امام حسن عسکری]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
{{پایان مدخل وابسته}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۱٬۹۷۱

ویرایش