←پرسشهای وابسته
جز (جایگزینی متن - 'سپاهیان اسلام' به 'سپاهیان اسلام') |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
با [[تأمل]] در [[دلایل]] [[خلیفه دوم]] معلوم میشود هیچکدام از آنها نمیتواند توجیهکننده عمل وی در حذف حضرت علی {{ع}} با اعتراف به [[شخصیت]] بینظیر حضرت گردد، بلکه بر همه [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] اعم از [[مهاجر]] و [[انصار]] لازم بود که زمام حکومت را هم بنابر شخصیت منحصره حضرت و هم نصوص پیامبر {{صل}}، به حضرت تحویل داده و در رکاب آن ضرت در [[پایداری]] [[اسلام]] قدم بر میداشتند. حاصل آنکه رویکرد یا رویگردانی مردم از حکومت یا حاکمی هر چند میتواند بستر [[حکومتی]] را فراهم یا آن را ساقط گرداند، اما بر [[صدق]]، قانونیت، [[حقانیت]] و [[مشروعیت الهی]] آن نفیاً و اثباتاً دلالت نمیکند و این گفتار قدما که: {{عربی|"الناس على دين ملوكهم"}} هر چند کلیت ندارد، اما به نظر میرسد که [[غلبه]] داشته باشد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۶۵ - ۲۸۳.</ref>. | با [[تأمل]] در [[دلایل]] [[خلیفه دوم]] معلوم میشود هیچکدام از آنها نمیتواند توجیهکننده عمل وی در حذف حضرت علی {{ع}} با اعتراف به [[شخصیت]] بینظیر حضرت گردد، بلکه بر همه [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] اعم از [[مهاجر]] و [[انصار]] لازم بود که زمام حکومت را هم بنابر شخصیت منحصره حضرت و هم نصوص پیامبر {{صل}}، به حضرت تحویل داده و در رکاب آن ضرت در [[پایداری]] [[اسلام]] قدم بر میداشتند. حاصل آنکه رویکرد یا رویگردانی مردم از حکومت یا حاکمی هر چند میتواند بستر [[حکومتی]] را فراهم یا آن را ساقط گرداند، اما بر [[صدق]]، قانونیت، [[حقانیت]] و [[مشروعیت الهی]] آن نفیاً و اثباتاً دلالت نمیکند و این گفتار قدما که: {{عربی|"الناس على دين ملوكهم"}} هر چند کلیت ندارد، اما به نظر میرسد که [[غلبه]] داشته باشد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۶۵ - ۲۸۳.</ref>. | ||
==[[نقد]] و بررسی [[دلایل]] [[خلافت ابوبکر]]== | |||
===[[همراهی با پیامبر]]{{صل}} در [[غار]]=== | |||
علمای [[اهل سنت]]، [[ابوبکر]] را [[خلیفه اول]] [[مسلمانان]] میدانند و دربارهاش افزون بر [[اجماع امت]]، به [[آیات]] و روایاتی [[تمسک]] میکنند: | |||
{{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. | |||
آنان این [[آیه]] را [[نص بر امامت]] و [[مناقب]] ابوبکر دانسته<ref>الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۴، ص۱۷۲. {{عربی|و من أعظم مناقبه قول الله تعالى إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذين كفروا ثاني اثنين إذ هما في الغار إذ يقول لصحابه لا تحزن إن الله معنا فإن المراد بصاحبه أبو بكر بلا نزاع}}؛ «از برترین مناقب ابوبکر این سخن خداوند است که فرمود: اگر او را یاری نکنید...؛ زیرا مراد از «صاحبه» ابوبکر است، بدون این که کسی در آن اختلاف کرده باشد».</ref> و با استناد به آن، [[منکران]] [[خلافت]] وی را کافر<ref>التفسیر [[الکبیر]] أو [[مفاتیح الغیب]]، ج۱۶، ص۵۲. {{عربی|قال الحسين بن فضيل البجلي: من أنكر أن يكون أبو بكر صاحب رسول الله{{صل}} كان كافرا}}؛ «حسین بن [[فضیل]] [[بجلی]] گفته است: هر کس [[همراهی]] ابوبکر با [[رسول خدا]]{{صل}} را [[انکار]] کند، [[کافر]] است». | |||
[[البرهان]] فی [[علوم]] القرآن، محمد بن بهادر بن عبدالله [[أبو عبدالله]] الزرکشی، ج۱، ص۵۳؛ [[کشاف]] القناع عن متن الإقناع، [[منصور بن یونس]] بن إدریس البهوتی، ج۶، ص۱۷۲؛ الزواجر عن اقتراف الکبائر، الهیثمی، ج۲، ص۹۴۸؛ مرقاة المفاتیح شرح [[مشکاة المصابیح]]، [[علی بن سلطان محمد]] الهروی، ملا علی القاری، ج۱۱، ص۱۷۲؛ شرح نخبة الفکر فی مصطلحات [[أهل]] الأثر، [[نور]] الدین [[أبو الحسن]] علی بن [[سلطان]] محمد الهروی ملا علی القاری، ج۱، ص۵۹۱؛ [[فیض]] [[القدیر]] شرح [[الجامع الصغیر]]، محمد [[عبد]] الرؤوف بن علی بن [[زین العابدین]] المناوی، ج۱، ص۹۰؛ سمط النجوم [[العوالی]] فی أنباء الأوائل و التوالی، بد [[الملک]] بن حسین العاصمی المکی، ج۲، ص۴۱۴؛ بریقة محمودیة، [[أبوسعید]] [[محمد بن محمد]] الخادمی، ج۲، ص۱۰۴. [[روح المعانی]]، الآلوسی، ج۱۰، ص۱۰۰؛ حاشیة إعانة الطالبین، الدمیاطی، ج۴، ص۱۳۸.</ref>، [[کذاب]] و [[مبتدع]] خوانده اند<ref>الوسیط فی [[تفسیر القرآن]] [[المجید]]، الواحدی، ج۲، ص۴۹۹. و قال الحسین بن [[فضیل]]: من أنکر أن یکون [[عمر]] أو [[عثمان]] أو [[أحد]] من الصحابة کان صاحب [[رسول الله]] فهو کذاب مبتدع و من أنکر أن یکون [[أبوبکر]] صاحب رسول الله کان کافراً، لأنه ردّ [[نص]] القرآن. | |||
حسین بن فضیل گفته است: هر کس [[صحابی]] بودن عمر، عثمان یا کسی از دیگر [[صحابه]] را [[انکار]] کند، [[دروغ]] و [[بدعت گذار]] شمرده میشود، اما کسی که صحابی بودن [[ابوبکر]] را انکار کند، [[کافر]] شده؛ زیرا سخن صریح [[قرآن]] را رد کرده است.</ref>. | |||
[[ابن حجر عسقلانی]] مینویسند: | |||
[[آیه غار]]، [[برترین]] فضلیت ابوبکر است که به او [[شایستگی خلافت]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} را میدهد. به همین دلیل بود که عمر میگفت: ابوبکر بهترین فرد برای [[حکومت]] بر شما است. برخیزید و با او [[بیعت]] کنید!<ref>فتح الباری، ج۳۱، ص۲۰۹. {{عربی|و هي أعظم فضائله التي استحق بها ان يكون الخليفة من بعد النبي{{صل}} و لذلك قال و انه أولى الناس بأموركم فقوموا فبايعوه}}. العینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۲۴، ص۲۸۰.</ref> | |||
[[آلوسی]] نیز این [[آیه]] را نصی درباره [[همراهی]] ابوبکر با [[پیامبر]]{{صل}} دانسته که برای هیچ یک از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} ثابت نشده است. وی مینویسد: «در این [[آیه]]، بر [[همراهی]] [[ابوبکر]] با [[رسول خدا]]{{صل}} تصریح شده است و این [[فضیلت]] برای هیچ یک از [[اصحاب رسول خدا]] غیر از ابوبکر ثابت نشده است»<ref>روح المعانی، أبو الفضل شهاب الدین محمود الآلوسی البغدادی، ج۱۰، ص۱۰۰. {{عربی|و فيها النص على صحبته رضي الله تعالى عنه الرسول الله{{صل}} و لم يثبت ذلك لأحد من أصحاب رسول الله{{صل}} سواه}}.</ref>. | |||
[[استدلال]] به این آیه پیشینه بلندی دارد؛ چنان که حتی پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} نیز به این آیه استدلال کردهاند. [[خلیفه دوم]] برای نشان دادن [[شایستگی]] ابوبکر به [[خلافت]]، به این آیه استدلال کرد و [[مردم]] را به [[بیعت]] با او برانگیخت و گفت: | |||
اگر محمد{{صل}} از [[دنیا]] رفته است، [[خداوند]] در میان شما نوری قرار داده است که به وسیله آن به همان چیزی که خداوند محمد{{صل}} را [[هدایت]] کرده است، هدایت شوید. ابوبکر صاحب رسول خدا{{صل}} و ثانی اثنین است. پس به [[درستی]] که او سزاوارترین فرد برای [[حکومت]] بر شماست. برخیزید و با او بیعت کنید<ref>صحیح البخاری، ج۶، ص۶۷۹۳، ح۶۷۹۳. {{عربی|فإن يك محمد{{صل}} قد مات فإن الله تعالى قد جعل بين أظهركم نورا تهتدون به بما هدى الله محمدا{{صل}} و إن أبا بكر صاحب رسول الله{{صل}} ثاني اثنين فإنه أولى المسلمين بأموركم فقوموا فبايعوه}}.</ref>. | |||
در [[ماجرای سقیفه]] از [[سالم بن عبید]] نقل شده است: | |||
هنگامی که رسول خدا{{صل}} از دنیا رفت، [[انصار]] گفتند که یک [[امیر]] از ما و یک امیر از شما ([[مهاجران]]) باشد. [[عمر]] گفت: چه کسی از شما، امتیازی همانند این سه امتیاز دارد؟ {{متن قرآن|إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ}} کدام دو نفرند؟ {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ}} کیست؟ {{متن قرآن|لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}} کدام دو نفرند؟ سپس دست ابوبکر را دراز کرد و مردم نیز با او بیعت کردند؛ بیعتی [[نیکو]] و [[زیبا]]<ref>السنن الکبری، ج۶، ص۳۵۵. {{عربی|عن سالم بن عبيد أن رسول الله{{صل}} لما قبض قالت الأنصار منا أمير و منكم أمر فقال عمر من له مثل هذه الثلاث إذ هما في الغار من هما إذ يقول لصاحبه من هو لا تحزن إن الله معنا من هما ثم بسط يده و بايعه الناس بيعة حسنة جميلة}}.</ref>. | |||
طرابلسی و [[ابن عساکر]] به نقل از [[حمران بن ابان]] نقل کردهاند: «[[عثمان بن عفان]] گفت: [[ابوبکر]] [[صدیق]]، سزاوارترین فرد به [[خلافت]] است؛ او صدیق، [[یار]] [[غار]] و همراه [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است»<ref>من حدیث خیثمة، خیثمة الأطرابلسی، ج۱، ص۱۳۴؛ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۳۰، ص۲۷۶. {{عربی|عن حمران بن أبان قال: قال عثمان بن عفان رضي الله عنه: إن أبا بكر الصديق أحق الناس بها يعني الخلافة، إنه لصديق، و ثاني اثنين، و صاحب رسول الله}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۸۷.</ref> | |||
===بررسی و [[نقد]]=== | |||
[[استدلال]] به این [[آیه]] برای [[اثبات]] [[خلافت ابوبکر]] و [[مشروعیت]] بخشیدن به خلافت او، از چند منظر مناقشه پذیر است: | |||
۱. استدلال به این آیه با مبانی [[اهل سنت]] سازگار نیست؛ زیرا آنان خلافت را تابع [[انتخاب]] میدانند و منکر [[نص شرعی]] در این بارهاند. [[سلیم]] عوا مینویسد: | |||
از نظر [[تاریخی]] ثابت است که [[پیامبر]]{{صل}} برای بعد از وفاتش کسی را برای اداره [[نظام اسلامی]] تعیین نکرده بلکه شیوهای که در [[انتخاب حاکم]] از آن [[پیروی]] شود در [[سیره]] [[رفتار]] پیش تعیین ننمود...<ref>فی النظام السیاسی للدولة الاسلامیة، محمد سلیم العوا، {{عربی|من الثابت تاريخيا ان رسول الله لم يعيّن للمسلمين من يقوم بامر الدولة الاسلامية بعد وفاته، بل لم يتحدّد الطريقة التي تتبع في اختيار الحاكم في سيرته}}؛ ر.ک: أزمة الخلافة و الامامه و آثارها المعاصرة، ص۳۸. | |||
الأحکام السلطانیّة، صص ۶و۷. کتاب المواقف، صص ۳۹۹و۴۰۰؛ المغنی فی ابواب التوحید و [[العدل]]، ج۲۰، قسم اوّل، ص۲۱۱؛ شرح المقاصد فی [[علم]] الکلام، ج۵، ص۲۳۳.</ref>. | |||
استدلال به [[آیه قرآن]] (در اینجا [[آیه غار]]) به معنای ثابت شدن خلافت بر پایه [[تشریع الهی]] و نادیده گرفتن مبانی پذیرفته اهل سنت است. | |||
۲. از یوسف بن ماهک نقل شده است: | |||
[[معاویة بن ابیسفیان]]، [[مروان]] را به [[حکومت حجاز]] [[منصوب]] کرده بود. مروان [[خطبه]] خواند و در آن از [[یزید بن معاویه]] نام برد تا برای [[حکومت]] بعد از پدرش از [[مردم]] [[بیعت]] بگیرد. [[عبدالرحمان بن ابی بکر]] چیزی گفت. [[مروان]] گفت: او را بگیرید. عبدالرحمان وارد [[خانه]] [[عایشه]] شد و آنها نتوانستند او را دستگیر کنند. مروان گفت: او کسی است که [[خداوند]] این [[آیه]] را درباره او نازل کرده است: «و آن کس که به پدر و مادر خود گوید: اُف بر شما؛ آیا به من [[وعده]] میدهید که زنده خواهم شد.»... عایشه از پشت پرده گفت: هیچ چیزی از [[قرآن]] درباره ما [[خاندان]] نازل نشده است؛ مگر اینکه خداوند [آیه] عذر مرا ([[آیه افک]]) نازل کرده است<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۲۷، ح۴۵۵۰، {{عربی|حدثنا موسى بن إسماعيل حدثنا أبو عوانة عن أبي بشر عن يوسف بن ماهك قال كان مروان على الحجاز استعمله معاوية فخطب فجعل يذكر يزيد بن معاوية لكي يبايع له بعد أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بكر شيئا فقال خذوه فدخل بيت عائشة فلم يقدروا فقال مروان إن هذا الذي أنزل الله فيه» و الذي قال لوالديه أف لكما أتعدانني» فقالت عائشة من وراء الحجاب ما أنزل الله فينا شيئا من القرآن إلا أن الله أنزل عذري}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۹۰.</ref> | |||
===[[اولی الامر]] بودن [[ابوبکر]]=== | |||
برخی از [[روایات اهل سنت]]، «اولی الامر» را بر ابوبکر و [[عمر]] تطبیق کرده و این را دلیلی بر [[خلافت ابوبکر]] دانستهاند. [[طبری]] از [[عکرمه]] نقل کرده است: مصداق {{متن قرآن|...وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}؛ ابوبکر و عمر هستند<ref>جامع البیان عن تأویل أی القرآن ج۵، ص۱۴۹. {{عربی|حدثنا أحمد بن عمرو البصري قال حدثنا حفص بن عمر العدني قال حدثنا الحكم بن أبان عن عكرمة {{متن قرآن|... وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}. قال أبو بكر و عمر}}؛ تفسیر ابن أبی حاتم، عبد الرحمان بن محمد بن إدریس أبی حاتم الرازی، ج۳، ص۵۳۸؛ الدر المنثور، عبدالرحمان بن أبی بکر جلال الدین السیوطی، ج۲، ص۵۷۵.</ref>. عکرمه دلیل اولی الامر بودن ابوبکر و عمر را این [[روایت]] دانسته است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اقْتَدُوا بِالَّذِينَ مِنْ بَعْدِي أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ}}<ref>الکشف و البیان، ابو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری، ج۳، ص۳۳۳. {{عربی|قاله عكرمة: و يدل عليه ما روى مالك بن أنس عن سعيد بن أبي سعيد المقبري عن أبي شريح الكعبي أن رسول الله{{صل}} قال: اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر و عمر إن لي وزرين في السماء و وزيرين في الأرض أما في السماء جبرئيل و ميكائيل، و في الأرض أبو بكر و عمر}}.</ref>؛ «بعد از من از [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[پیروی]] کنید.»...<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۹۱.</ref> | |||
===بررسی و [[نقد]]=== | |||
[[اهل سنت]] دیدگاههای گوناگونی درباره مصداق [[اولی الامر]] عرضه کردهاند. برخی از آنان اولی الامر را [[حاکمان]] بر [[حق]] دانستهاند<ref>الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، أبو القاسم محمود بن عمر جار الله الزمخشری الخوارزمی، ج۱، ص۵۲۴.</ref> و عدهای [[امیران]] و [[عالمان]]<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۰.</ref> یا حاکمان، [[پادشاهان]] و قاضیان<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۵۱۸.</ref> و برخی از آنان، امرا و [[حکما]]<ref>جامع البیان عن تأویل أی القرآن، ج۵، ص۹۵. {{عربی|ولى الأقوال في ذلك بالصواب قول من قال: «هم الأمراء و الولاة لصحة الأخبار عن رسول الله{{صل}} بالأمر بطاعة الأئمة و الولاة فيما كان طاعة و للمسلمين مصلحة»، كالذي حدثني علي بن مسلم الطوسي قال: حدثنا ابن أبي فديك قال: حدثني عبد الله ابن محمد بن عروة، عن هشام بن عروة، عن أبي صالح السمان، عن أبي هريرة: أن النبي{{صل}} قال: سيليكم بعدي ولاة، فيليكم البر ببره، و الفاجر بفجوره. فاسمعوا لهم و أطيعوا في كل ما وافق الحق و صلوا وراءهم؛ فإن أحسنوا فلكم و لهم، و إن أساؤوا فلكم و عليهم!}}.</ref> و دستهای دیگر از آنان، [[اصحاب اجماع]]<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref> را اولی الامر دانستهاند. با توجه به [[اختلاف]] آرا در این باره، کسانی که با [[آیه اولی الامر]] بر [[خلافت ابوبکر]] [[استدلال]] میکنند، باید به این دیدگاه پاسخ گویند. | |||
افزون بر اینکه [[استدلال]] به [[آیه اولی الامر]] برای [[مشروعیت]] بخشیدن به [[خلافت ابوبکر]]، [[عدول]] از مبانی [[اهل سنت]] است؛ زیرا دلیل [[مشروعیت خلافت]] [[خلفا]]، [[آیه اطاعت]] و مشروعیت خلافت، تابع [[جعل الهی]] است که با مبنای اهل سنت در مسئله [[خلافت]] سازگار نیست.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۹۲.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |