حضرت عیسی علیه السلام: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '، -' به ' -'
جز (جایگزینی متن - '، -' به ' -') |
|||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در نقل [[مجمع البیان طبرسی]] و نیز در کامل التواریخ [[ابن اثیر]]<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.</ref> نام مردی که به دعای [[عیسی]]{{ع}} زنده شد، «عازر» آمده است. | در نقل [[مجمع البیان طبرسی]] و نیز در کامل التواریخ [[ابن اثیر]]<ref>کامل التواریخ، ج۱، ص۳۱۵.</ref> نام مردی که به دعای [[عیسی]]{{ع}} زنده شد، «عازر» آمده است. | ||
داستان دیگر هم [[زنده کردن]] [[یحیی بن زکریا]] بود که ما داستانش را در آخر احوال [[حضرت یحیی]] نقل کردیم. نیز داستان زنده کردن [[عزیر]] را برای [[بنیاسرائیل]] نقل کرده و گوید: بنیاسرائیل به عیسی{{ع}} گفتند که [[عزیز]] را برای ما زنده کن وگرنه ما تو را میسوزانیم. عیسی{{ع}} به درگاه [[خداوند]] [[دعا]] کرد و [[خدا]] عزیز را زنده ساخت. بنیاسرائیل به عزیز گفتند به چه چیز [[گواهی]] میدهی؟ گفت: گواهی میدهم که عیسی [[بنده]] و [[رسول]] خداست. در پایان سخنان خود به طور [[اجمال]] میگوید: از [[معجزات]] آن حضرت این بود که بر آب راه میرفت. مرحوم [[کلینی]] در [[اصول کافی]] داستانی از [[راه رفتن]] آن حضرت بر روی آب نقل کرده که از نظر [[اخلاقی]] نیز آموزنده است: | داستان دیگر هم [[زنده کردن]] [[یحیی بن زکریا]] بود که ما داستانش را در آخر احوال [[حضرت یحیی]] نقل کردیم. نیز داستان زنده کردن [[عزیر]] را برای [[بنیاسرائیل]] نقل کرده و گوید: بنیاسرائیل به عیسی{{ع}} گفتند که [[عزیز]] را برای ما زنده کن وگرنه ما تو را میسوزانیم. عیسی{{ع}} به درگاه [[خداوند]] [[دعا]] کرد و [[خدا]] عزیز را زنده ساخت. بنیاسرائیل به عزیز گفتند به چه چیز [[گواهی]] میدهی؟ گفت: گواهی میدهم که عیسی [[بنده]] و [[رسول]] خداست. در پایان سخنان خود به طور [[اجمال]] میگوید: از [[معجزات]] آن حضرت این بود که بر آب راه میرفت. مرحوم [[کلینی]] در [[اصول کافی]] داستانی از [[راه رفتن]] آن حضرت بر روی آب نقل کرده که از نظر [[اخلاقی]] نیز آموزنده است: | ||
از [[داود رقی]] [[روایت]] شده که گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: از خدا بترسید و به یک دیگر [[حسد]] نبرید. همانا [[عیسی بن مریم]]{{ع}} - که از [[شریعت]] او گردش در [[شهرها]] بود - در یکی از گردشهای خود- با مرد کوتاه قدی از یارانش که بسیار ملازم [[خدمت]] عیسی | از [[داود رقی]] [[روایت]] شده که گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: از خدا بترسید و به یک دیگر [[حسد]] نبرید. همانا [[عیسی بن مریم]]{{ع}} - که از [[شریعت]] او گردش در [[شهرها]] بود - در یکی از گردشهای خود- با مرد کوتاه قدی از یارانش که بسیار ملازم [[خدمت]] عیسی بود - به دریا رسید و از روی [[یقین]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} گفت و بر روی آب به راه افتاد. مرد کوتاه قد هم با یقین {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} گفت و بر روی آب به راه افتاد و به عیسی{{ع}} رسید. در این وقت [[خودبینی]] او را گرفت و پیش خود گفت که این [[عیسی]] [[روح]] [[اللّه]] است که روی آب راه میرود و من هم روی آب راه میروم، پس چه برتریای بر من دارد؟ | ||
[[امام]]{{ع}} فرمود: به محض این که این [[فکر]] را کرد، پایش در آب فرو رفت و از عیسی کمکطلبید. عیسی{{ع}} پیش رفته و او را از آب بیرون آورد، آنگاه به او فرمود: ای کوتاه قد! چه گفتی؟ عرض کرد: با خود گفتم که این روح اللّه است که بر آب راه میرود و من هم میروم و بدین ترتیب [[خودبینی]] مرا گرفت. عیسی{{ع}} فرمود: از [[خدا]] بترسید و به یک دیگر [[حسد]] نبرید.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۹۰.</ref> | [[امام]]{{ع}} فرمود: به محض این که این [[فکر]] را کرد، پایش در آب فرو رفت و از عیسی کمکطلبید. عیسی{{ع}} پیش رفته و او را از آب بیرون آورد، آنگاه به او فرمود: ای کوتاه قد! چه گفتی؟ عرض کرد: با خود گفتم که این روح اللّه است که بر آب راه میرود و من هم میروم و بدین ترتیب [[خودبینی]] مرا گرفت. عیسی{{ع}} فرمود: از [[خدا]] بترسید و به یک دیگر [[حسد]] نبرید.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۹۰.</ref> | ||