نصب الهی امام در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
خلاصه اینکه آن حضرت در مقاطع مختلف با استناد به [[کلام الهی]] و احادیث نبوی معلوم ساخته که [[امامت]] جایگاه والایی در [[قرآن]] و سخنان پیامبر {{صل}} دارد و [[حقتعالی]] و [[پیامبر]] {{صل}} اهتمام ویژهای به [[نصب]] و معرفی [[امامان]] داشتهاند<ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>. | خلاصه اینکه آن حضرت در مقاطع مختلف با استناد به [[کلام الهی]] و احادیث نبوی معلوم ساخته که [[امامت]] جایگاه والایی در [[قرآن]] و سخنان پیامبر {{صل}} دارد و [[حقتعالی]] و [[پیامبر]] {{صل}} اهتمام ویژهای به [[نصب]] و معرفی [[امامان]] داشتهاند<ref>[[یعقوبعلی برجی|برجی، یعقوبعلی]]، [[امامت - برجی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>. | ||
==[[خلیفةالله]] ([[انتصابی بودن مقام امامت]])== | |||
حال که [[ضرورت]] و [[حکمت امام]] در [[دین اسلام]] را دانستیم، باید گام بعدی را نهاد و به این مطلب پرداخت که [[انتخاب]] چنین شخصیتی بر عهده کیست؟ [[شیعه]] [[معتقد]] است [[حجت]] خداوندی بر روی [[زمین]] فقط و فقط باید از جانب [[حضرت حق]] تعیین شود و حتی [[حجت خداوند]] نیز اختیاری در تعیین حجت پس از خود ندارد<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَمْرِو بْنِ الْأَشْعَثِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ{{ع}} يَقُولُ وَ نَحْنُ عِنْدَهُ فِي الْبَيْتِ نَحْوٌ مِنْ عِشْرِينَ رَجُلًا فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا وَ قَالَ لَعَلَّكُمْ تَرَوْنَ أَنَ هَذَا الْأَمْرَ فِي الْإِمَامَةِ إِلَى الرَّجُلِ مِنَّا يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَعَهْدٌ مِنَ اللَّهِ نَزَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صإِلَى رِجَالٍ مُسَمَّيْنَ رَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّى تَنْتَهِيَ إِلَى صَاحِبِهَا}}. نک: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۵.</ref>، تا چه رسد به [[مردمان]] برجسته و [[مردم]] عادی. | |||
از ابتدای [[تاریخ]] [[خلقت]] نیز چنین بوده است و تمامی [[حجج الهی]] آشکارا بیان داشتهاند که حجت پس از خود را [[خداوند]] تعیین کرده است و اینان فقط معرّف تعیینشده خداوندند. [[قرآن مجید]] هم در این موضوع با لحنی شدید میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>. [[خداوند]] در این [[آیه]] به [[صراحت]] بیان میدارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فقط پیامرسان [[وحی]] است و در این امر، از خود اختیاری ندارد. | |||
در [[آغاز بعثت]]، [[پیامبر]]{{صل}} نزد [[قبیله]] بنوعامر رفت و آنان را به [[اسلام]] فراخواند. مردی از ایشان به نام [[بحیرة بن فراس]] گفت: | |||
به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر من این [[جوان]] را از [[قریش]] بستانم، با نیروی او [[عرب]] را به [[فرمان]] خویش در میآوردم. سپس به [[رسول خدا]]{{صل}} گفت: اگر ما در این امر از تو [[پیروی]] کنیم، آنگاه که به [[یاری خدا]] [[پیروز]] شوی، آیا پس از خود [[زمامداری]] را به ما واگذار میکنی؟ | |||
پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء}}؛ [[اختیار]] این امر به دست خداست و آن را هر کجا خواهد قرار دهد. | |||
بحیره بن فراس گفت: شگفتا! سینه خود را [[هدف]] [[دشمنان]] تو قرار دهیم و آنگاه که پیروز شدی، زمامداری به دست دیگران افتد<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۷، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۸، ص۲۷۱.</ref>؟! | |||
آنان نپذیرفتند و رسول خدا{{صل}} نیز، هرچند [[یاری]] و [[همراهی]] آن [[جماعت]] بسیار را از دست میداد و همچنان [[غریب]] و تنها میماند، حاضر نشد در مسئله [[جانشینی]] خویش که امری [[الهی]] بود، با آنها [[سازش]] کند. | |||
مانند این ماجرا، با [[قشیر بن کعب بن ربیعه]] نیز رخ داد و او به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} گفت اگر در [[حکومت اسلامی]] [[ریاست]] نیابد، اسلام نمیآورد و سر [[تسلیم]] در برابر آن نمینهد<ref>نک: ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۹؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۷؛ بنت الشاطی، عائشه، مع المصطفی{{صل}}، ص۱۶۱.</ref>. | |||
همچنین هوذه، [[پادشاه]] یمامه که به اسلام [[دعوت]] شد، گروهی را نزد پیامبر{{صل}} فرستاد و از طریق آنان به آن حضرت [[پیام]] داد که اگر بهرهای از ریاست نصیب او شود و به منصبی والا دست یابد، حاضر است [[اسلام]] را بپذیرد و به آن گردن [[نهد]] و از [[یاری]] و کمک به [[مسلمانان]] از هیچ کوششی دریغ نورزد، ولی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} فرمود: حتی اگر هوذه [[ریاست]] بر قطعه زمینی رهاشده را نیز بخواهد، به وی نخواهم داد<ref>نک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۲؛ زیلعی، عبدالله بن یوسف، نصب الرایه، ج۶، ص۵۶۷.</ref>. | |||
در ماجرای پرافتخار [[غدیر]] این [[حقیقت]] به خوبی خود را نشان داد و [[خداوند متعال]] [[ابلاغ]] [[ولایت]] و [[امامت]] را رسالتی برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دانست، به گونهای که اگر آن را انجام ندهد، [[رسالت]] [[نبوی]] خود را به فرجام نرسانده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
[[آیات]] فراوانی در [[قرآن کریم]] دلالت بر [[انتصابی بودن مقام امامت]] دارد<ref>برخی از این آیات را به کوتاهی بررسی میکنیم: | |||
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} [«و (یاد کن) آنگاه را که [[پروردگار]] ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را [[پیشوای مردم]] میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: [[پیمان]] من به [[ستمکاران]] نمیرسد» [[سوره بقره]]، [[آیه]] ۱۲۴]. در جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}، [[خدا]] [[نصب امام]] را به خود نسبت داد. پس [[امام]] از جانب خدا [[منصوب]] میشود. نیز از امامت به (عَهدِی) تعبیر شده است که دلالت دارد امامت عهدی [[الهی]] است. | |||
ب. [[موسی]]{{ع}} از خدا میخواهد تا برادرش [[هارون]] را [[وزیر]] و [[جانشین]] او نهد و [[خداوند]] از قول موسی{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي * وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي}} [«([[موسی]]) گفت: پروردگارا! سینهام را [[گشایش]] بخش * و کارم را برای من آسان کن * و گرهی از زبانم بگشای * تا سخنم را دریابند *و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * [[هارون]] برادرم را» [[سوره طه]]، [[آیه]] ۲۵-۳۳]. [[خدا]] در جواب موسی{{ع}} نفرمود به [[آرای مردم]] [[رجوع]] کن تا وزیرت را برگزینند، بلکه فرمود: {{متن قرآن|قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى}} [«فرمود: ای موسی! خواستهات برآورده شد» سوره طه، آیه ۳۶]. | |||
ج. {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} [«و آنان را پیشوایانی کردیم که به [[فرمان]] ما راهبری میکردند» [[سوره انبیاء]]، آیه ۷۳]. در این آیه نیز [[خداوند]] [[نصب]] و [[جعل امامت]] را به خود نسبت داده است (نک: [[تفاسیر]] [[المیزان]] و نمونه، ذیل [[آیات]]).</ref>. [[امام هشتم]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} در توضیح این امر میفرماید: | |||
[[امام]] در دوران خود نظیر ندارد... بدون اینکه دنبال [[فضیلت]] باشد یا خود فضیلت به دست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است و خداوند [[بخشاینده]] با فضیلت فضل را به او اختصاص داده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا او را برگزیند؟!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ: وَاحِدُ دَهْرِهِ، لَايُدَانِيهِ أَحَدٌ، وَ لَايُعَادِلُهُ عَالِمٌ، وَ لَايُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ، وَ لَالَهُ مِثْلٌ وَ لَانَظِيرٌ، مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَااكْتِسَابٍ، بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ. فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ، أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ}}. نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۱؛ ابن بابویه محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۹۷؛ این شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۲۴.</ref> | |||
مفهوم [[کلام]] [[نورانی]] حضرت [[ثامن الحجج]]{{ع}} در این عبارت از [[روایت]] که با استفهام انکاری بیان شد، آن است که [[مردم]] در صورتی میتوانند امام را برگزینند که توان [[درک]] [[مقام]] و جایگاه رفیع [[امامت]] را در میان [[امت]] داشته باشند، در حالی که [[عقول]] [[بشر]] از [[ادراک]] این [[مقام]] [[منیع]] قاصر است. این امر فقط مربوط به زمانی نیست که [[مردم]] [[رشد فکری]] چندانی ندارند، بلکه به طور کلی و برای همیشه افراد بشر در هر سطح از ادراک [[رشد]] و تعالی [[فکری]] که باشند، از [[فهم]] و [[درک]] [[حقیقی]] مقام، جایگاه و [[عظمت]] [[امام]] محروماند و صعود به این قله رفیع برایشان میسور نیست و اعتراف نکردن آنها به این [[ناتوانی]] [[نشانه]] [[جهل مرکب]] آنان است، به این معنا که خود نیز نمیدانند که از درک حقیقی آن عاجزند. از این رو، [[امام هشتم]]{{ع}} میفرماید: | |||
{{متن حدیث|جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا عَنْ آرَائِهِمْ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۹؛ ابن بابویه محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۹۵؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۲۱.</ref>؛ «مردم در جهالتشان غوطهورند و در این غوطهور بودن [[فریب]] خوردهاند<ref>طاهری، مرتضی، امام، یگانه دوران، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[سید ابوالقاسم حسینی زیدی|حسینی زیدی]] و [[علی خیاط|خیاط]]، [[جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (کتاب)|جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا]] ص ۳۱.</ref> | |||
==[[خالی نبودن زمین از حجت]] [[الهی]] (امام{{ع}})== | |||
از [[قرآن]] استفاده میشود که [[کفر]] و [[عصیان]] مردم موجب [[غضب خداوند]] و [[نزول بلا]] بر مردم میشود: {{متن قرآن|وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ}}<ref>«و اگر خداوند مردم را به آنچه کردهاند فرو میگرفت هیچ جنبندهای را بر پشت زمین وا نمینهاد اما تا زمانی معیّن (مرگ) آنان را پس میافکند و آنگاه که اجل آنان برسد خداوند به بندگان خویش بیناست» سوره فاطر، آیه ۴۵.</ref>. | |||
در مقابل، [[تقوا]] و [[ایمان]] مردم موجب [[نزول رحمت]] و [[برکت]] میباشد: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>. | |||
ولی اکثر مردم یا کافرند یا [[ناسپاس]] یا [[عاصی]]: {{متن قرآن|وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و بیشتر مردم مؤمن نیستند گرچه تو آزمند باشی» سوره یوسف، آیه ۱۰۳.</ref>. | |||
{{متن قرآن|وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>. | |||
با این حال، عالَم [[آرامش]] دارد و [[مردم]] [[زندگی]] میکنند. پس معلوم میشود که آرامش [[زمین]] علتی دارد که به دلیل آن [[برکات]] [[آسمان]] و زمین قطع نمیشود و آن علت عبارت است از وجود افرادی که [[خالص]] در [[عبودیت]] و تقوایند و حتی به اندازۀ چشم بر هم زدنی، از [[خدا]] [[غافل]] نمیشوند و [[معصیت]] او را نمیکنند. بنابراین خدا به واسطه آنها مردم را [[مؤاخذه]] نمیکند و هستی بر حال خود برقرار است و زمین ساکنانش را نابود نمیسازد<ref>هاشمی نسب، سید محمودرضا، الإمامة علی ضوء الثقلین، ص۱۵۰. مراد از این افراد ائمه{{عم}} هستند. در اینباره نک: طاهری، مرتضی، امام، یگانه دوران، ص۱۱۰.</ref>. | |||
[[امام رضا]]{{ع}} در مواضع متعددی با تأکید بر اینکه زمین هیچگاه از [[حجت الهی]] و [[امام]] به [[حق]] خالی نمیماند، موضوع [[امامت]] را غیر مستقیم تثبیت میکردند<ref>زمین خالی از حجت الهی نیست. در اینباره دلایل قرآنی (سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره نساء، آیه ۴۱؛ سوره انفال، آیه ۴۱؛ سوره رعد، آیه ۷؛ سوره اسراء، آیه ۷۱؛ سوره زخرف، آیه ۲۶-۲۸؛ سوره قدر، آیه ۴-۵) و حدیثی فراوانی هست، اما به دلیل خروج موضوعی از بحث فقط به روایات رضوی میپردازیم.</ref>. | |||
نیاز به [[راهنما]] و [[هدایتگر]]، مخصوص [[زمان]] خاص نیست، بلکه [[بشر]] در همه زمانها [[نیازمند امام]] و حجت الهی است و این نیاز از زمان [[آدم]]{{ع}} تا خاتم{{صل}} و [[روز قیامت]] وجود دارد، به طوری که نام [[انبیا]] و اوصیای آنها تا [[زمان پیامبر]]{{صل}} و پس از آن در کتب [[روایی]] مذکور است. این نیاز، پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} که [[ارتباط]] [[وحی الهی]] با بشر قطع شد، محسوستر است. امام رضا{{ع}} از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] فرمود: | |||
{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يَعْرِفَ}}<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲.</ref>؛ | |||
[[حجت خدا]] بر مردم تمام نمیشود، مگر به [[امام]] زندهای که شناخته شود. | |||
در [[روایت]] دیگر، حضرت در پاسخ به [[سلیمان جعفری]] یا [[سلیمان بن جعفر حمیری]] که از خالی بودن [[زمین]] از [[حجت الهی]] میپرسد، میفرماید: | |||
{{متن حدیث|لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}<ref>ابن بابویه قمی، علی بن حسین، الإمامة و التبصرة من الحیره، ص۳۵؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۲۰۴؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۵۰۹.</ref>؛ | |||
اگر زمین به اندازه چشم بر هم زدن از [[حجت]] خالی بماند، ساکنانش را در خود فرو میبرد. | |||
نیز [[حضرت رضا]]{{ع}} در بیان کاملی میفرماید: | |||
{{متن حدیث|نَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خُلَفَاؤُهُ فِي عِبَادِهِ... لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ مِنَّا... وَ لَوْ خَلَتْ يَوْماً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ}}<ref>ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، کمال الدین، ص۲۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۵؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۴۴.</ref>؛ | |||
ما [[حجت خدا روی زمین]] و [[جانشین]] او در بین بندگانش هستیم... زمین از قائمی از ما خالی نمیماند... و اگر زمین روزی خالی از امام باشد، [[اهل]] خود را فرو خواهد برد و مانند دریا که با موج به [[اضطراب]] میافتد، اهلش را بیقرار میسازد. | |||
پس آثار [[تکوینی]] امام با نفس وجود او رابطه مستقیم دارد، به این معنا که تا حجت هست، [[جهان]] پابرجاست و تا جهان باقی است، حجت الهی هست. مضمون این [[روایات]] را تعدادی دیگر از [[راویان]]، با [[اختلاف]] جزئی در عبارات نقل کردهاند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۹؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۱۴۱.</ref>. طبق این روایات، تا [[قیامت]] زمین از امامی که حجت خداست، خالی نمیماند، هرچند در مقاطعی، بنا بر [[ضرورت]]، در [[غیبت]] به سر میبرد<ref>بنا بر پژوهش مؤلف مسند الامام رضا{{ع}}، افزون بر سی روایت رضوی درباره حضرت مهدی{{ع}} (نک: عطاردی، عزیزالله، مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۶ تا ۲۲۸)، منقول است که نشان از پیوند قلبی امام رضا{{ع}} با آن حضرت دارد، چنان که از سالها پیش از تولد نسل چهارم خود، با بیانهای متعدد او را دعا کرده و یاری شدنش را از خداوندطلبیده است. امام رضا{{ع}} در یکی از این دعاها فرماید: {{متن حدیث|اللَّهُمَ أَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَلِيفَتَكَ بِمَا أَصْلَحْتَ بِهِ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ حُفَّهُ بِمَلَائِكَتِكَ وَ أَيِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْ عِنْدِكَ وَ اسْلُكْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً يَحْفَظُونَهُ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ أَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ أَمْناً يَعْبُدُكَ لَا يُشْرِكُ بِكَ شَيْئاً وَ لَا تَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ عَلَى وَلِيِّكَ سُلْطَاناً وَ أْذَنْ لَهُ فِي جِهَادِ عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّهِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}؛ «خداوندا، (امور) بنده و جانشینت را اصلاح کن، آنچنان که (امور) پیامبران و رسولانت را اصلاح کردی و او را با فرشتگانت در بر گیر و با روح القدس از جانب خودت یاری کن و در پشت سر و پیش رو نگهبانانی قرار ده که او را از بدی در امان دارند. بیم و نگرانی او را تبدیل به امنیت و آرامش کن تا فقط تو را بپرستد و کسی را برای تو شریک نگیرد. هیچ یک از آفریدگانت را بر ولی خود مسلط مساز و اجازۀ جهاد با دشمنان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یارانش قرار ده زیرا تو بر هر چیز توانایی». نک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۸۶، ۲۵۱؛ کورانی، علی، معجم أحادیث الإمام المهدی{{ع}}، ج۴، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالقاسم حسینی زیدی|حسینی زیدی]] و [[علی خیاط|خیاط]]، [[جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (کتاب)|جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا]] ص ۳۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |