اخلاق در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۲: خط ۲۲:


از همین‌جا در [[جامعه اسلامی]] دو نوع [[اخلاق]] متفاوت شکل گرفت، یکی اخلاق نمونه و بی‌مانند علی {{ع}} که بر [[سیاست]] (هدف وسیله را توجیه می‌کند) خط بطلان می‌کشید، دیگری اخلاق [[خلفا]] که رسیدن به [[حکومت]] را به هر وسیله ممکن، [[مشروع]] و قانونی می‌دانستند به همین دلیل علی {{ع}} نسبت به حکومت، رغبت نشان نداد ولی دیگران برای دست‌یابی به آن، از هیچ تلاشی فرو نگذاردند<ref>معجم موضوعی نهج البلاغه، ص۲۸۲- ۳۵۶ و ۱۹۴- ۲۱۴ و ۱۵۲- ۱۶۹ و ۳۷۴- ۳۷۹؛ تصنیف غرر الحکم بخش اخلاقی، ص۲۰۵- ۳۲۳ و ۱۲۷- ۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۳۳۹.</ref>
از همین‌جا در [[جامعه اسلامی]] دو نوع [[اخلاق]] متفاوت شکل گرفت، یکی اخلاق نمونه و بی‌مانند علی {{ع}} که بر [[سیاست]] (هدف وسیله را توجیه می‌کند) خط بطلان می‌کشید، دیگری اخلاق [[خلفا]] که رسیدن به [[حکومت]] را به هر وسیله ممکن، [[مشروع]] و قانونی می‌دانستند به همین دلیل علی {{ع}} نسبت به حکومت، رغبت نشان نداد ولی دیگران برای دست‌یابی به آن، از هیچ تلاشی فرو نگذاردند<ref>معجم موضوعی نهج البلاغه، ص۲۸۲- ۳۵۶ و ۱۹۴- ۲۱۴ و ۱۵۲- ۱۶۹ و ۳۷۴- ۳۷۹؛ تصنیف غرر الحکم بخش اخلاقی، ص۲۰۵- ۳۲۳ و ۱۲۷- ۱۴۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۳۳۹.</ref>
==عقل و اخلاق==
رابطه میان [[عقل]] و [[اخلاق]]، از مباحث مهم عقل‌شناسی و نیز [[علم اخلاق]] است، و چنان که پیش‌تر گفته شد اکثر [[احادیث]] نقل شده از [[امام علی]]{{ع}} در زمینه عقل، به عمل و اخلاق مربوط می‌شد. مباحث «کارکرد عملی عقل» و «اطلاقات [[عقل عملی]]» به رابطه میان عقل و اخلاق مربوط می‌شد، و دیدیم که از دیدگاه [[امام]]، [[عقل آدمی]] [[قادر]] است خوب و بد [[اعمال]] را تشخیص دهد و [[آدمی]] را به انجام برخی امور و ترک برخی دیگر بخواند. بر این اساس چند نکته مهم را در زمینه رابطه عقل و اخلاق، بر می‌رسیم:
یک. از جمله مباحث مهم درباره [[ارتباط]] عقل و اخلاق، تأثیر و تأثر آن دو بر یکدیگر و از همدیگر است. همان طور که پیشتر دیدیم، تأثیر عقل بر اخلاق این است که [[انسان]] بر اساس عقل خویش، مفاهیم [[اخلاقی]] و خوب و بد [[افعال]] را [[درک]]، و نسبت به آنها [[امر و نهی]] می‌کند. حال باید دید تأثیر اخلاق بر عقل چیست. احادیث بسیاری در این باره از امام علی{{ع}} نقل شده است که در آنها [[فضایل اخلاقی]] و اعمال ارزشی از اسباب تقویت عقل برشمرده شده و در مقابل [[رذایل اخلاقی]] و [[گناهان]] از اسباب [[تضعیف]] عقل بیان شده است. امام در این باره می‌فرمایند: «با شهوتت [[مبارزه]] کن، و بر خشمت [[پیروز]] شو، و با [[عادت]] زشتت [[مخالفت]] کن تا نفست پرورش یابد و عقلت کامل شود»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۳، ص۳۶۵، ح۴۷۶۰.</ref>.
همچنین فرموده‌اند: «آن‌که خود را از مواهب [[دنیا]] [[بی‌نیاز]] کند، عقل را کامل کرده است»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۵، ص۳۹۴، ح۸۹۰۴.</ref>.
از جمله احادیث آن حضرت که در آنها رذایل اخلاقی و گناهان از اسباب تضعیف و [[فساد]] عقل شمرده شده‌اند، سخنان زیر است:
#[[پیروی از هوای نفس]]، عقل را تباه می‌سازد<ref>کراجکی، محمد، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۹۹.</ref>.
#عامل فساد عقل، [[حب دنیا]] است<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۴، ص۱۲۵، ح۵۵۴۳.</ref>.
#بدترین [[آفات عقل]]، [[کبر]] و [[نخوت]] است<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۴، ص۱۷۸، ح۵۷۵۲.</ref>.
#[[خشم]] و [[غضب]]، [[عقل‌ها]] را تباه می‌کند<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۱، ص۳۵۷، ح۱۳۵۶.</ref>.
#آفت [[عقل]]، [[عُجب]] و [[خودپسندی]] است<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۳، ص۱۰۹، ح۳۹۵۶.</ref>.
#آن‌که [[لهو]] و خوش گذرانی‌اش فراوان باشد، عقلش اندک است<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۵، ص۳۹۲، ح۸۴۲۶.</ref>.
#از دست رفتن عقل در زیاده‌طلبی است<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۴، ص۲۲۸، ح۵۹۰۱.</ref>.
نکته مهمی که از این دو دسته [[احادیث]] - یعنی احادیثی که عقل را وسیله [[فهم]] [[اخلاق]] می‌دانند و روایاتی که اخلاق را باعث افزایش عقل می‌دانند - می‌توان استفاده کرد، این است که عقل و اخلاق رابطه دوسویه دارند و این رابطه هیچ‌گاه قطع نمی‌شود و در نتیجه، عقل و اخلاق در این تعامل می‌توانند سیری تکاملی داشته باشند. به این بیان که [[آدمی]] با عقل اندکی که دارد، خوبی برخی [[افعال]] و [[زشتی]] برخی افعال را [[درک]] می‌کند. پس از این [[ادراک]]، اگر او به مقتضای عقل، عمل کند و افعال خوب را انجام داده، افعال [[زشت]] را ترک کند، عقل او بیش‌تر می‌شود، و در نتیجه خوبی و بدی‌های بیشتری را درک می‌کند. باز اگر به مقتضای [[عقلی]] عمل کند، دوباره افزون می‌گردد و در نتیجه محدوده بیشتری از [[اعمال]] [[اخلاقی]] را درک می‌کند. عکس این حالت نیز می‌تواند صادق باشد؛ یعنی اگر آدمی مقتضای عقل اندک خویش عمل نکند و مرتکب [[رذایل]] و [[گناهان]] گردد، همان عقل اندک نیز [[تضعیف]] و در نهایت نابود می‌گردد؛ یعنی {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>.
بر این اساس آدمی می‌تواند با عقل خویش اخلاقش را تقویت کند و با اخلاق خویش، عقلش را کامل کند؛ همان طور که می‌تواند باعث تضعیف و نابودی عقل و اخلاق خویش گردد.
دو. دو [[مکتب]] غایت‌گروی (Teleological theory) و بایدگروی (Deontoligical theory) مهم‌ترین مکاتب مطرح در [[فلسفه]] اخلاق ((Ethicsو [[اخلاق هنجاری]] (Ethies Normative) به شمار می‌روند و بسیاری از [[فیلسوفان]] [[اخلاق]] را می‌توان در یکی از این دو [[مکتب]] جای داد. مکتب غایت‌گروی، [[معتقد]] است ملاک اساسی درست بودن یا الزامی بودن عمل به لحاظ [[اخلاقی]]، [[ارزش]] غیراخلاقی است که به وجود می‌آورد. به دیگر سخن خود عمل فی نفسه خوب و الزامی نیست، بلکه برای [[داوری]] درباره خوبی و الزامی بودن عمل، باید به نتیجه و غایتی که به بار می‌آورد، نظر کرد.
طرفداران این مکتب در تعیین [[غایت]] با یکدیگر [[اختلاف]] نظر دارند. اکثر آنان غایت را [[لذت]] می‌دانند. دیگران اموری همچون [[قدرت]]، [[معرفت]] و کمال را غایت [[اعمال]] اخلاقی معرفی می‌کنند.
در مقابل این مکتب، نظریه [[وظیفه]] گروی قرار می‌گیرد که پیروانش یا منکر آنند که ملاک داوری در باب خوبی و الزامی بودن عمل، غایت و ارزش غیر اخلاقی آن است، یا معتقدند این مکتب به [[تنهایی]] کافی نیست و خود عمل، با قطع نظر از غایت آن می‌تواند خوب و بد یا [[واجب]] و [[حرام]] باشد<ref>ر.ک: فرانکنا، ویلیام کی، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، ص۴۹ - ۴۵.</ref>. بنابراین غایت‌گروی تنها ملاک داوری را غایت عمل می‌داند؛ اما وظیفه گروی ضرورتاً به معنای [[نفی]] توجه به غایت در داوری نیست؛ بلکه می‌تواند این مطلب را بپذیرد، اما خود عمل و ویژگی‌های آن را نیز در داوری دخیل بداند.
به نظر می‌رسد محتوای مکتب بایدگروی با احادیثی که در اطلاق دوم و سوم [[عقل عملی]] نقل شد، سازگارتر است.
بنا بر مفاد این [[احادیث]]، [[عقل]] [[قادر]] است خوب و بد اعمال را [[درک]] کند و به اعمال خوب امر و از [[اعمال زشت]] [[نهی]] کند. البته در برخی از این احادیث، عقل بر اساس [[سود]] و فایده به عملی، امر یا از آن نهی می‌کند؛ اما همیشه این‌گونه نیست و در اکثر احادیث نقل شده، عقل مستقیماً خوبی و [[بدی]] عملی را درک می‌کند و [[آدمی]] را از [[پلیدی‌ها]] باز می‌دارد. بنابراین انحصار ملاک [[داوری]] در [[سود]] و [[غایت]] درست نیست و برخی [[افعال]] فی نفسه خوب یا بدند و [[عقل]] نیز [[قادر]] است لااقل در پاره‌ای موارد این خوبی و [[بدی]] را [[درک]] کرده، بدان امر یا از آن [[نهی]] کند.
سه. در [[تفسیر]] [[حُسن]] و قُبح افعال در میان [[متفکران اسلامی]] و غیراسلامی، نظریات مختلفی مطرح شده است. [[رأی]] مشهور در میان [[فیلسوفان اسلامی]] که برخی از [[اصولیین]] معاصر نیز موافق آنند، در این باره آن است که [[حسن و قبح]]، از مشهورات [[عامه]] و آرای محموده است و عقلا برای سامان دادن به [[زندگی اجتماعی]] خود، بر روی آنها توافق کرده‌اند.
می‌دانیم که مشهورات یکی از مقدمات [[قیاس]] جدلی است، و از قضایای [[یقینی]] و [[عقلی]] که از مقدمات قیاس برهانی‌اند، محسوب نمی‌شوند. [[ابن سینا]] می‌گوید: آرای مشهوره و محموده قضایایی هستند که علت [[تصدیق]] آنها یا [[شهادت]] همه [[طوایف]] [[بشر]] است، مثل «[[عدل]] [[نیکو]] است» و یا شهادت اکثر [[مردم]] و یا چیزی از این قبیل. این قضایا از اولیات عقلی و [[فطریات]] نیست و دلیل وجود این قضایا در [[نفس انسان]] این است که از [[کودکی]] بدان [[عادت]] کرده و یا به جهت [[مصلحت اندیشی]] و یا بر اثر برخی از خلق‌های [[انسانی]] مثل [[حیا]] و انس به دیگران و یا برخی سنت‌های قدیمی یا استقرای بسیار [[انسان]]، به آنها [[معتقد]] شده است<ref>ر.ک: ابن سینا، النجاة، ص۱۱۹ – ۱۱۸؛ مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۲۹۶ - ۲۹۳؛ همو، اصول الفقه، ج۱، ص۲۲۸ – ۲۲۳. </ref>.
بر اساس این نظریه، افعال فی نفسه دارای حسن و قبح نیستند و در نتیجه عقل، [[حسن و قبح افعال]] را درک نمی‌کند؛ بلکه حسن و قبح افعال امری عقلایی و قراردادی است و عقلا به [[دلایل]] مختلف از جمله [[منافع اجتماعی]]، خوبی و بدی افعال را اعتبار کرده‌اند.
از احادیثی که درباره [[حکم عقل]] به خوبی و بدی افعال، از [[امام علی]]{{ع}} نقل شده است، بر می‌آید که [[حسن و قبح افعال]] امری [[عقلی]] و [[یقینی]] است و [[انسان]] با [[تعقل]] و [[تدبر]] در [[افعال]] به طور یقینی [[درک]] می‌کند که اعمالی خوبند و اعمالی [[زشت]]، و [[عقل انسان]] را [[دعوت]] به انجام کارهای خوب و ترک [[کارهای زشت]] می‌کند. برای مثال وقتی حضرت می‌فرمایند: {{متن حدیث|مِنْ عَلَامَاتِ الْعَقْلِ الْعَمَلُ بِسُّنَّةِ الْعَدْلِ‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۶، ص۴۴، ح۹۴۳۰.</ref>؛ «از نشانه‌های [[عقل]]، عمل به روش [[عدل]] است». فرض این سخن آن است که [[عدالت]] عملی خوب است و عقل خوبی عدل را درک و [[آدمی]] را به آن دعوت می‌کند. از این رو کسی که به عدل [[رفتار]] می‌کند، از عقل بهره‌مند بوده و از آن [[پیروی]] کرده است. یا وقتی می‌فرمایند: «[[عقول]]، [[نفوس]] را از [[پلیدی]] باز می‌دارد»<ref>آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۲، ص۱۱۹، ح۲۰۴۸.</ref> فرض شده است که پلیدی امری [[واقعی]] و زشت است و عقل آن را درک کرده، آدمی را از ارتکاب آن باز می‌دارد.<ref>[[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[عقل و معرفت عقلی (مقاله)|مقاله «عقل و معرفت عقلی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۲۷: خط ۵۵:
# [[پرونده:151916.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌'''پیشوایان هدایت ج۲''']]
# [[پرونده:151916.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌'''پیشوایان هدایت ج۲''']]
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[احمد دیلمی|دیلمی، احمد]]، [[مبانی و نظام اخلاق (مقاله)| مقاله «مبانی و نظام اخلاق»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']]
# [[پرونده:1368102.jpg|22px]] [[احمد دیلمی|دیلمی، احمد]]، [[مبانی و نظام اخلاق (مقاله)| مقاله «مبانی و نظام اخلاق»]]، [[دانشنامه امام علی ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۴''']]
# [[پرونده:136899.jpg|22px]] [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[عقل و معرفت عقلی (مقاله)|مقاله «عقل و معرفت عقلی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۳۶۳

ویرایش