حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = صحابه| عنوان مدخل = حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی| مداخل مرتبط = [[حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = صحابه | |||
| عنوان مدخل = حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی | |||
| مداخل مرتبط = [[حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | {{جعبه اطلاعات اصحاب | ||
| نام = حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی | | نام = حجاج بن عمرو بن غزیه مازنی | ||
خط ۵۶: | خط ۵۱: | ||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
از [[بنی مازن بن نجار]]، تیرهای از [[قبیله خزرج]] و از [[انصار]] است. از [[نسب]] وی گاه پدرش حذف و بدو «[[حجاج بن غزیه]]» گویند. چنان که برخی به [[اشتباه]] غزیه را «عزیه» نوشتهاند که تصحیف است<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۱۷۹.</ref>. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.</ref>، [[حجاج بن ابی الحجاج]] را همان «[[حجاج بن عمرو مازنی]]» دانسته که صحیح نیست و اینها دو نفرند<ref>بنگرید: مدخل حجاج بن ابی الحجاج.</ref>. پدرش [[عمرو بن غزیه]] در [[بیعت عقبه دوم]] و [[جنگ بدر]] [[حضور]] داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.</ref> و مادرش [[أم الحجاج]]، دختر [[قیس بن رافع]]، از [[اسلم]] است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵.</ref>. | از [[بنی مازن بن نجار]]، تیرهای از [[قبیله خزرج]] و از [[انصار]] است. از [[نسب]] وی گاه پدرش حذف و بدو «[[حجاج بن غزیه]]» گویند. چنان که برخی به [[اشتباه]] غزیه را «عزیه» نوشتهاند که تصحیف است<ref>مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن حجر، تهذیب، ج۲، ص۱۷۹.</ref>. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.</ref>، [[حجاج بن ابی الحجاج]] را همان «[[حجاج بن عمرو مازنی]]» دانسته که صحیح نیست و اینها دو نفرند<ref>بنگرید: مدخل حجاج بن ابی الحجاج.</ref>. پدرش [[عمرو بن غزیه]] در [[بیعت عقبه دوم]] و [[جنگ بدر]] [[حضور]] داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.</ref> و مادرش [[أم الحجاج]]، دختر [[قیس بن رافع]]، از [[اسلم]] است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵.</ref>. | ||
[[بخاری]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و عدهای دیگر<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۶۳؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۲۲.</ref>، حجاج بن غزیه را [[صحابی]] دانستهاند، چنان که [[ابن حجر]] شرح حال او را در بخش اول [[الاصابه]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۱.</ref> آورده و میگوید: [[حدیثی]] که از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] میکند، به [[صراحت]] گویای سماع وی از آن [[حضرت]] است. با این حال، برخی دیگر او را [[تابعی]] دانستهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵؛ عجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.</ref> نیز هرچند او را صحابی میداند، اما در ذیل شرح حال پدرش<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.</ref> به [[اختلاف]] آرا در صحابی بودن وی اشاره میکند. چنان که [[مغلطای]]<ref>مغلطای، اکمال تهذیب الکمال، ج۳، ص۳۹۹ در کتاب اکمال الکمال نه در کتاب الإنابه که اختصاص به صحابیان اختلافی دارد.</ref> پس از [[ذکر]] اختلاف در صحابی بودن وی، از اینکه «[[مزی]]» او را صحابی دانسته، [[تعجب]] کرده است. البته مواضع وی در حوادث دورههای بعد، به ویژه [[مخالفت]] شدید وی با عثمان و [[حمایت]] وی از [[امام علی]] {{ع}}، در خارج کردن وی از جرگه [[صحابه]] بیتأثیر نیست. | [[بخاری]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۷۰.</ref> و عدهای دیگر<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۶۳؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۲۲.</ref>، حجاج بن غزیه را [[صحابی]] دانستهاند، چنان که [[ابن حجر]] شرح حال او را در بخش اول [[الاصابه]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۱.</ref> آورده و میگوید: [[حدیثی]] که از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] میکند، به [[صراحت]] گویای سماع وی از آن [[حضرت]] است. با این حال، برخی دیگر او را [[تابعی]] دانستهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۰۵؛ عجلی، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.</ref> نیز هرچند او را صحابی میداند، اما در ذیل شرح حال پدرش<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۴۸.</ref> به [[اختلاف]] آرا در صحابی بودن وی اشاره میکند. چنان که [[مغلطای]]<ref>مغلطای، اکمال تهذیب الکمال، ج۳، ص۳۹۹ در کتاب اکمال الکمال نه در کتاب الإنابه که اختصاص به صحابیان اختلافی دارد.</ref> پس از [[ذکر]] اختلاف در صحابی بودن وی، از اینکه «[[مزی]]» او را صحابی دانسته، [[تعجب]] کرده است. البته مواضع وی در حوادث دورههای بعد، به ویژه [[مخالفت]] شدید وی با عثمان و [[حمایت]] وی از [[امام علی]] {{ع}}، در خارج کردن وی از جرگه [[صحابه]] بیتأثیر نیست. | ||
در حوادث [[عصر]] رسول خدا {{صل}} از او یادی نیست، اما در شمار [[راویان]] [[ثقه]] از او یاد شده است<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ج۳، ص۸۷.</ref>. [[عکرمة بن عبدالله بربری|عکرمه]]، مولای [[ابن عباس]] و [[کثیر بن عباس]] و شماری دیگر از او [[روایت]] نقل میکنند<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۴۴۵.</ref>. حجاج دو [[حدیث]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] میکند که یکی درباره بازماندن از [[حج]]<ref>خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ص۱۷۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۵؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۴، ص۲۳۷؛ دارمی، سنن الدارمی، ج۲، ص۶۱؛ ابی داود، سنن ابی داود، ج۱، ص۴۱۷؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۲۰۹.</ref> و دیگری درباره کیفیت [[تهجد]] [[رسول خدا]] {{صل}} است<ref>ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۸، ص۲۹۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷.</ref>. فتوایی درباره «جواز [[عزل]]» نیز از او نقل شده است<ref>مالک، ج۲، ص۵۹۵؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۲۳۰.</ref>. [[مغلطای]]<ref>مغلطای، اکمال تهذیب الکمال، ج۳، ص۳۹۸.</ref> بیش از دو حدیث برای وی [[شناسایی]] کرده که یکی از آنها همان حدیث «جواز عزل» و دیگری [[راهنمایی]] رسول خدا {{صل}} به [[ضباعه]] دختر [[زبیر]]، درباره کیفیت [[احرام حج]] برای [[زنان]] در صورت پیش آمدن عذر برای ایشان است<ref>ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۴.</ref>. وی در حوادث [[دوران خلفا]]، به ویژه در حوادثی که به [[قتل عثمان]] منجر شد و رخدادهای [[خلافت امام علی]] {{ع}} [[حضور]] فعال داشت، او در اعتراضها علیه [[عثمان]]، هنگامی که [[مردم کوفه]] و [[شام]] با مراجعه به عثمان از [[والیان]] خود [[شکایت]] کردند، به عثمان یادآور شد که این اعتراضها همگانی و علیه تمام والیان است و از او خواست [[فرمانداران]] را فراخوانده و از آنان [[پیمان]] گیرد که بر کسی [[ظلم]] نکنند و در صورت [[ناچاری]]، آنان را برکنار کند و افراد [[شایسته]] را به [[کار]] گمارد<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۳۹۵.</ref>. چون اوضاع بحرانیتر شد، وی و عدهای دیگر از [[مردم مدینه]] به [[شورشیان]] پیوستند و در محاصره عثمان حضور داشتند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۷۴.</ref>. زمانی که عثمان به خیرخواهیها توجه نکرد و از سوی شورشیان محاصره شد، [[زید بن ثابت]] با فراخوانی [[انصار]] به [[اطاعت]]، از آنان خواست همان گونه که پیامبر ما را [[یاری]] کردند، اینک به یاری [[خلیفه]] آن [[حضرت]] عثمان بشتابند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۱۰.</ref>، | در حوادث [[عصر]] رسول خدا {{صل}} از او یادی نیست، اما در شمار [[راویان]] [[ثقه]] از او یاد شده است<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ج۳، ص۸۷.</ref>. [[عکرمة بن عبدالله بربری|عکرمه]]، مولای [[ابن عباس]] و [[کثیر بن عباس]] و شماری دیگر از او [[روایت]] نقل میکنند<ref>مزی، تهذیب الکمال، ج۵، ص۴۴۵.</ref>. حجاج دو [[حدیث]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] میکند که یکی درباره بازماندن از [[حج]]<ref>خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ص۱۷۶؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۵؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۴، ص۲۳۷؛ دارمی، سنن الدارمی، ج۲، ص۶۱؛ ابی داود، سنن ابی داود، ج۱، ص۴۱۷؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۲۰۹.</ref> و دیگری درباره کیفیت [[تهجد]] [[رسول خدا]] {{صل}} است<ref>ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۸، ص۲۹۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷.</ref>. فتوایی درباره «جواز [[عزل]]» نیز از او نقل شده است<ref>مالک، ج۲، ص۵۹۵؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۲۳۰.</ref>. [[مغلطای]]<ref>مغلطای، اکمال تهذیب الکمال، ج۳، ص۳۹۸.</ref> بیش از دو حدیث برای وی [[شناسایی]] کرده که یکی از آنها همان حدیث «جواز عزل» و دیگری [[راهنمایی]] رسول خدا {{صل}} به [[ضباعه]] دختر [[زبیر]]، درباره کیفیت [[احرام حج]] برای [[زنان]] در صورت پیش آمدن عذر برای ایشان است<ref>ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱، ص۱۹۴.</ref>. وی در حوادث [[دوران خلفا]]، به ویژه در حوادثی که به [[قتل عثمان]] منجر شد و رخدادهای [[خلافت امام علی]] {{ع}} [[حضور]] فعال داشت، او در اعتراضها علیه [[عثمان]]، هنگامی که [[مردم کوفه]] و [[شام]] با مراجعه به عثمان از [[والیان]] خود [[شکایت]] کردند، به عثمان یادآور شد که این اعتراضها همگانی و علیه تمام والیان است و از او خواست [[فرمانداران]] را فراخوانده و از آنان [[پیمان]] گیرد که بر کسی [[ظلم]] نکنند و در صورت [[ناچاری]]، آنان را برکنار کند و افراد [[شایسته]] را به [[کار]] گمارد<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۳۹۵.</ref>. چون اوضاع بحرانیتر شد، وی و عدهای دیگر از [[مردم مدینه]] به [[شورشیان]] پیوستند و در محاصره عثمان حضور داشتند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۷۴.</ref>. زمانی که عثمان به خیرخواهیها توجه نکرد و از سوی شورشیان محاصره شد، [[زید بن ثابت]] با فراخوانی [[انصار]] به [[اطاعت]]، از آنان خواست همان گونه که پیامبر ما را [[یاری]] کردند، اینک به یاری [[خلیفه]] آن [[حضرت]] عثمان بشتابند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۱۰.</ref>، اما [[حجاج بن غزیه]] به [[مخالفت]] وی برخاست و با [[خواندن]] آیهای که [[پیروی]] از «[[سادات]] و [[برا]]» را [[نهی]] میکرد <ref>{{متن قرآن|وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا}}«و میگویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند» سوره احزاب، آیه ۶۷.</ref> از انصار خواست به [[سخن]] وی توجهی نکنند<ref>ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۰۳؛ عدهای استشهاد به آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا}}، را از سوی حجاج در جنگ صفین یا جمل در حمایت از علی {{ع}} میدانند که چندان مناسب نیست. چنان که سخن زید بن ثابت در تشویق انصار به طاعت عثمان را سخن حجاج در صفین در مقام تشویق انصار به همکاری با امام علی {{ع}} ذکر میکنند: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۲۴؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار {{ع}}، ج۲، ص۲۸؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۲۷؛ ابن کثیر، تفسیر، ج۳، ص۵۲۷؛ برخی نیز استشهاد به آیه را از سوی افراد دیگری میدانند: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۷۰ و ۱۲۸۸؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۲۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۴۰۳.</ref>. | ||
حجاج در برابر کسانی که با [[تمسک]] به کهولت سن [[عثمان]] خواهان [[رهایی]] او بودند تا مرگش در بستر فرارسد، میگفت: حتی اگر [[زمان]] اندکی به [[مرگ]] وی باقی مانده باشد با کشتن او به [[خدا]] [[تقرب]] خواهد جست<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۷ و ۲۱۰.</ref>. وی سپس با فریاد از [[مصریان]] خواست در [[عزم]] و نیتشان [[استوار]] باشند و به خواسته خود [[جامه]] عمل بپوشانند<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۲۴.</ref>. آنگاه که [[مروان]] و عدهای دیگر در مقابل [[شورشیان]] ایستاده و [[شمشیر]] کشیده، [[رجز]] خواندند، [[حجاج بن غزیه]] با [[خواندن]] رجزی به سوی مروان رفت و با [[زدن]] ضربه شمشیری بر شانه وی، او را مجروح ساخت<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۱؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۲۸؛ برخی گزارشها از مضروب شدن مروان از سوی وی به گونه ای دیگر است: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.</ref>. حجاج، از جمله کسانی بود که وارد [[منزل]] عثمان شد و پس از [[کشته شدن عثمان]] با خواندن رجزی از اینکه توانستند وی را کشته و در جایگاه [[بدی]] بنشانند، ابراز [[خوشحالی]] کرد<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۳۰.</ref> و به همراه عدهای دیگر از بستگان [[انصاری]] خود از ورود افراد به [[خانه]] عثمان برای [[نماز]] و [[دفن]] جلوگیری کرد و این [[کار]] را به بعد از [[انتخاب خلیفه]] جدید واگذاشت. [[ابو جهم بن حذیفه]] که برای [[خواندن نماز]] بر [[عثمان]] آمده بود با [[تعریض]] به آنان گفت پیش از اینکه ما بر او [[نماز]] بخوانیم، [[فرشتگان]] بر او نماز گزاردهاند. [[حجاج بن غزیه]] او را [[دروغگو]] خواند و از [[خدا]] خواست او را با [[شیطان]] و عثمان [[محشور]] کند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۴، ص۴۳۲.</ref>. | حجاج در برابر کسانی که با [[تمسک]] به کهولت سن [[عثمان]] خواهان [[رهایی]] او بودند تا مرگش در بستر فرارسد، میگفت: حتی اگر [[زمان]] اندکی به [[مرگ]] وی باقی مانده باشد با کشتن او به [[خدا]] [[تقرب]] خواهد جست<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۷ و ۲۱۰.</ref>. وی سپس با فریاد از [[مصریان]] خواست در [[عزم]] و نیتشان [[استوار]] باشند و به خواسته خود [[جامه]] عمل بپوشانند<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۲۴.</ref>. آنگاه که [[مروان]] و عدهای دیگر در مقابل [[شورشیان]] ایستاده و [[شمشیر]] کشیده، [[رجز]] خواندند، [[حجاج بن غزیه]] با [[خواندن]] رجزی به سوی مروان رفت و با [[زدن]] ضربه شمشیری بر شانه وی، او را مجروح ساخت<ref>ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۲۸۱؛ بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۸؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۲۸؛ برخی گزارشها از مضروب شدن مروان از سوی وی به گونه ای دیگر است: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۹۳.</ref>. حجاج، از جمله کسانی بود که وارد [[منزل]] عثمان شد و پس از [[کشته شدن عثمان]] با خواندن رجزی از اینکه توانستند وی را کشته و در جایگاه [[بدی]] بنشانند، ابراز [[خوشحالی]] کرد<ref>ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۲، ص۴۳۰.</ref> و به همراه عدهای دیگر از بستگان [[انصاری]] خود از ورود افراد به [[خانه]] عثمان برای [[نماز]] و [[دفن]] جلوگیری کرد و این [[کار]] را به بعد از [[انتخاب خلیفه]] جدید واگذاشت. [[ابو جهم بن حذیفه]] که برای [[خواندن نماز]] بر [[عثمان]] آمده بود با [[تعریض]] به آنان گفت پیش از اینکه ما بر او [[نماز]] بخوانیم، [[فرشتگان]] بر او نماز گزاردهاند. [[حجاج بن غزیه]] او را [[دروغگو]] خواند و از [[خدا]] خواست او را با [[شیطان]] و عثمان [[محشور]] کند<ref>بلاذری، أنساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۳؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۴، ص۴۳۲.</ref>. |