مقام تفسیری امام علی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== سیرهنگاران و تفسیرپژوهان، جایگاه امام علی{{ع}} را در تفسیر قرآن، بس ممتاز دانستهاند. کثرت روایات تفسیریِ نقل شده از آن حضرت و نیز بررسیهای تفسیری ا...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[سیاق آیه]] نشان میدهد که در صدد [[اثبات]] [[حقانیت پیامبر]]{{صل}} است؛ بنابراین، مراد از ذکر، باید [[کتاب آسمانی]] باشد و مراد از اهل ذکر، کسانی باشند که بتوانند شواهد کافی برای اثبات امکان و [[حق]] بودن [[نبوت]] [[بشر]] ارائه دهند. با این بیان، این کسان، در درجه نخست، [[اهل]] [[کتابهای آسمانی]] هستند؛ همانان که در [[جزیرةالعرب]] حضور داشتند و میتوانستند مشرکانِ منکر نبوت بشر را قانع کنند که نه تنها امکان نبوت بشر وجود دارد، بلکه واقع نیز شده است. در عین حال، اهل ذکر میتوانند اعم از افراد موجود در منطقه [[نزول قرآن]] باشند. این عنوان میتواند شامل همه کسانی باشد که دارای کتاب آسمانیاند؛ از جمله [[قرآن]]؛ همانگونه که پارهای از [[مفسران]] نیز به آن تصریح کردهاند<ref>آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج۸، ص۲۱۸.</ref>. در این صورت، [[آیه]] به گروه و مورد منحصری، مخصوص نیست و شامل هر اهل ذکری میشود. بنابراین اهل ذکر، به تناسب [[مقام]]، همه کسانی خواهند بود که [[توانایی]] [[فهم]] درست [[کلام الهی]] را دارند. چون مورد سؤال و ذکر، بسیار مهم است، [[اهل ذکر]] باید به [[حقایق قرآن]] آشنا باشد. مطابق [[آیه]]، [[پیامبر]]{{صل}} در رتبه اولِ اهل ذکر است و با توجه به [[حدیث ثقلین]]، که [[اهل بیت]]{{عم}} در آن قرین [[قرآن]] شمرده شدهاند، اهل بیت{{عم}} و پیش از همه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} -[[اهل]] ذکرند<ref>ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.</ref>. در چند [[روایت]] نقل شده از [[امامان]]{{عم}} نیز [[خاندان پیامبر]]{{صل}} اهل ذکر شمرده شدهاند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱؛ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۰؛ محدث نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[محمد مرادی|مرادی، محمد]]، [[روش تفسیر قرآن - مرادی (مقاله)|مقاله «روش تفسیر قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۳۲.</ref> | [[سیاق آیه]] نشان میدهد که در صدد [[اثبات]] [[حقانیت پیامبر]]{{صل}} است؛ بنابراین، مراد از ذکر، باید [[کتاب آسمانی]] باشد و مراد از اهل ذکر، کسانی باشند که بتوانند شواهد کافی برای اثبات امکان و [[حق]] بودن [[نبوت]] [[بشر]] ارائه دهند. با این بیان، این کسان، در درجه نخست، [[اهل]] [[کتابهای آسمانی]] هستند؛ همانان که در [[جزیرةالعرب]] حضور داشتند و میتوانستند مشرکانِ منکر نبوت بشر را قانع کنند که نه تنها امکان نبوت بشر وجود دارد، بلکه واقع نیز شده است. در عین حال، اهل ذکر میتوانند اعم از افراد موجود در منطقه [[نزول قرآن]] باشند. این عنوان میتواند شامل همه کسانی باشد که دارای کتاب آسمانیاند؛ از جمله [[قرآن]]؛ همانگونه که پارهای از [[مفسران]] نیز به آن تصریح کردهاند<ref>آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج۸، ص۲۱۸.</ref>. در این صورت، [[آیه]] به گروه و مورد منحصری، مخصوص نیست و شامل هر اهل ذکری میشود. بنابراین اهل ذکر، به تناسب [[مقام]]، همه کسانی خواهند بود که [[توانایی]] [[فهم]] درست [[کلام الهی]] را دارند. چون مورد سؤال و ذکر، بسیار مهم است، [[اهل ذکر]] باید به [[حقایق قرآن]] آشنا باشد. مطابق [[آیه]]، [[پیامبر]]{{صل}} در رتبه اولِ اهل ذکر است و با توجه به [[حدیث ثقلین]]، که [[اهل بیت]]{{عم}} در آن قرین [[قرآن]] شمرده شدهاند، اهل بیت{{عم}} و پیش از همه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} -[[اهل]] ذکرند<ref>ر.ک: طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.</ref>. در چند [[روایت]] نقل شده از [[امامان]]{{عم}} نیز [[خاندان پیامبر]]{{صل}} اهل ذکر شمرده شدهاند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱؛ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۰؛ محدث نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[محمد مرادی|مرادی، محمد]]، [[روش تفسیر قرآن - مرادی (مقاله)|مقاله «روش تفسیر قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۳۲.</ref> | ||
==[[مقام]] [[تفسیری]] علی{{ع}} از زبان [[پیامبر]]{{صل}}== | |||
علی{{ع}}، [[شاگرد]] ممتاز پیامبر{{صل}}<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۰.</ref>، و درسآموز [[حقایق]] [[نبوی]] است. [[شیخ کلینی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ، فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً}}<ref>الکافی، ج۷، ص۴۴۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۵؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۸، ص۲۶۸؛ عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۷؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۷۳.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} خود، در اینباره فرموده است: [[رسول خدا]]{{صل}} [[قرآن]] را بر من [[املا]] میکرد و من آن را با خط خود مینوشتم. به من [[تأویل]]، [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] و [[عام و خاص]] را آموخت و آنگاه از [[خداوند]] خواست تا نیروی [[فهم]] و [[حفظ]] آن را به من عطا فرماید. از اثر [[دعای پیامبر]]{{صل}} نه آیهای را فراموش کردم، و نه [[علمی]] را که بر من املا فرمود و نوشتم<ref>الکافی، ج۱، ص۶۴؛ صدوق، الخصال، ص۲۵۷؛ کتاب سلیم، ص۶۳ - ۶۴؛ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۴۱؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۳؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۹؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۷ و ۲۲۳.</ref>. | |||
[[ابن عباس]] از پیامبر{{صل}} نقل میکند: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً هُوَ أَخِي... إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عَلَيَّ الْقُرْآنَ... وَ مَنِ ابْتَغَى عِلْمَهُ عِنْدَ غَيْرِ عَلِيٍّ هَلَكَ}}<ref>صدوق، الامالی، ص۶۴؛ طبری، عمادالدین، بشارة المصطفی، ص۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۷ - ۱۳۸؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۹۴.</ref>. در روایتی از [[سلمان فارسی]] چنین آمده است: هنگام ابتلای پیامبر{{صل}} به بیماریای که بر اثر آن [[رحلت]] کرد، نزد ایشان بودم که خطاب به [[فاطمه]]{{س}} فرمود: | |||
دخترم، شوهرت را فضایلی است: [[ایمان به خدا]]... هیچکس از [[امت]] من در این امر بر او پیشی نگرفته است؛ [[دانش]] او به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] من. هیچکس از امت من همه [[علم]] مرا نمیداند جز علی. خداوند به من علمی آموخت که جز من کسی از آن [[آگاه]] نیست و به من دستور داد تا آن را به علی بیاموزم و چنین کردم<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۴۱۹؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۵۲.</ref>. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} در [[کلامی]] درباره علی{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً مَعَ الْقُرْآنِ، وَ الْقُرْآنَ مَعَ عَلِيٍّ، لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ طوسی، الامالی، ج۲، ص۱۲۰؛ بحار الانوار، ج۹۲، ص۸۰.</ref>؛ «[[قرآن]] و علی با یکدیگرند و از هم جدا نمیشوند تا در [[حوض]] بر من وارد شوند». و نیز فرمود: «پس از من، علی{{ع}} به [[مردم]] [[تأویل]] میآموزد، آنچه را نمیدانند»<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۹؛ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۰.</ref>. در [[کلام]] دیگر فرموده است: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ... أَنَا صَاحِبُ التَّنْزِيلِ وَ أَنْتَ صَاحِبُ التَّأْوِيلِ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۹؛ بحار الانوار، ج۳۹، ص۹۳.</ref>، نیز فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ مِنْكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}}}}<ref>ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۴، ص۹۲.</ref>؛ «در میان شما کسی است که در راه تأویل [صحیح] قرآن، [[قتال]] میکند، چنانکه من برای [[تنزیل]] آن قتال کردم، و آنکس، [[علی بن ابیطالب]] است».<ref>[[محمد مرادی|مرادی، محمد]]، [[روش تفسیر قرآن - مرادی (مقاله)|مقاله «روش تفسیر قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۳۳.</ref> | |||
==[[مقام]] [[تفسیری]] [[امام علی]]{{ع}} از زبان خود== | |||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در موارد متعدد از [[آگاهی]] جامع خود از [[وحی]] سخن به میان آورده است: «به [[خدا]] [[سوگند]] که همه [[علم کتاب]] در نزد ما است»<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۲۴.</ref>. نیز فرموده است: «هیچ آیهای نیست مگر اینکه میدانم درباره چه چیز و در کجا و بر چه کسی نازل شده است. پروردگارم به من [[قلبی]] اندیشهگر و زبانی گویا عطا کرده است»<ref>سیوطی، عبدالرحمان، تاریخ الخلفاء، ص۲۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲۰؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج۱، ص۲۱۴؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۷۸ و ۱۵۷.</ref>. در کلامی دیگر، وجود [[اهل بیت]]{{عم}} را جداناپذیر از قرآن دانسته است: {{متن حدیث|جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا}}<ref>الکافی، ج۱، ص۱۹۱؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۳۴۲ و ج۲۶، ص۲۵۰؛ سیوطی، عبدالرحمان، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۳۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۲.</ref>. [[امام]] همچنین در کلامی فرموده است: «هیچ آیهای نبود، مگر اینکه بر [[پیامبر]]{{صل}} میخواندم و او معنای آن را به من میآموخت»<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳.</ref>. [[امام]] [[مردم]] را به پرسیدن از خود [[ترغیب]] میکند و میگوید: | |||
[[تأویل قرآن]] را جز راسخانِ در [[علم]] نمیدانند. [[راسخان در علم]]، تنها یک فرد نیست. [[رسول خدا]]{{صل}} از جمله آنها است. [[خداوند]]، علم [[تأویل]] را به او آموخت و او نیز به من یاد داد. راسخان در علم پس از رسول خدا{{صل}} از [[نسل]] او تا [[قیامت]] خواهند بود<ref>مشهدی، میرزا محمدرضا، کنز الدقائق، ج۱۲، ص۵۰؛ عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۱۳۹؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعاده، ج۲، ص۳۱۳، کلام ۲۴۳.</ref>. | |||
در روایتی [[ابن کواء]] از امام میپرسد: «آیاتی را که بیحضور تو بر پیامبر{{صل}} نازل میشد، چگونه آموختی؟» ایشان جواب داد: «پیامبر{{صل}} آنها را به خاطر میسپرد و چون به نزد ایشان میرفتم، میفرمود: ای علی، خداوند چنین و چنان نازل کرد، و آنگاه [[آیات]] را برای من میخواند و تأویل آنها را برایم بیان میکرد»<ref>نهج السعاده، ج۲، ص۶۷۶، کلام ۳۵۴.</ref>. | |||
امام هماره از مردم میخواست که از او بپرسند و میفرمود: {{متن حدیث|لا تجدون أحدا أعلم بما بين اللوحين مني فسلوني}}<ref>نهج السعاده، ج۲، ص۶۸۱، کلام ۳۵۷، ص۶۲۲، کلام ۳۳۶.</ref>؛ «احدی را داناتر از من به [[قرآن]] نخواهید یافت؛ پس از من بپرسید». همچنین فرمود: {{متن حدیث|سلوني عن أسرار الغيوب فإني وارث الأنبياء و المرسلين}}<ref>ینابیع الموده، ج۲، ص۲۱۳.</ref>. [[قندوزی]] از امام نقل کرده است که فرمود: {{متن حدیث|أنا القرآن الناطق}}<ref>ینابیع الموده، ج۲، ص۲۱۴.</ref>. [[سلیم بن قیس]] در کتابش، گفتوگویی را میان امام و [[طلحه]] نقل کرده است. در این [[گفتوگو]] امام به طلحه میگوید: «هیچ آیهای بر رسول خدا{{صل}} نازل نشد، مگر اینکه آن حضرت آن را برای من خواند و من با خط خود نوشتم و تأویل، [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]] و [[محکم و متشابه]] آن را به من آموخت»<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۸۶ و ۳۲؛ صدوق، الخصال، ص۳۵۷؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. | |||
[[امام]] با [[صراحت]] اعلام کرده است: | |||
در کتاب [[خدای تعالی]] هیچ آیهای نیست مگر اینکه من آن را میشناسم و [[تفسیر]] آن را میدانم. میدانم در چه جایی نازل شده است: در [[کوه]] یا دشت، و در چه وقتی از شب و [[روز]]<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۰۵؛ قرطبی، ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۷؛ مشهدی، کنز الدقائق، ج۹، ص۳۹۷؛ عروسی حویزی، نورالثقلین، ج۴، ص۱۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۲؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۵.</ref>. | |||
همچنین فرموده است: هرگز شبی را چشم بر هم ننهادم مگر این که آنچه [[جبرئیل]] آورده است، دانستم؛ از [[حلال و حرام]]، [[امر و نهی]]، [[سنت]] و کتاب و اینکه درباره چه چیزی و یا چه کسی نازل شده است<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۴.</ref>. | |||
[[اصبغ بن نباته]] [[روایت]] میکند که وقتی علی{{ع}} وارد [[کوفه]] شد، تا چهل روز [[نماز صبح]] را با [[مردم کوفه]] با [[سوره اعلی]] میخواند. [[منافقان]] گفتند: «علی{{ع}} نمیتواند [[قرآن]] را خوب قرائت کند؛ اگر میتوانست، غیر از این [[سوره]] را نیز میخواند». علی{{ع}}، چون این سخن را شنید، گفت: وای بر آنان! من [[ناسخ]] را از [[منسوخ]]، محکم را از [[متشابه]]، فَصل را از وصل و حروف را از [[معانی قرآن]] بازمیشناسم. به [[خدا]] [[سوگند]] هیچ حرفی نیست که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده باشد مگر اینکه میدانم درباره چه کسی و در چه روزی و در چه مکانی نازل شده است. من آنم که دربارهام [[آیه]] {{متن قرآن|وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}}<ref>«تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوشهای نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱۲.</ref> نازل شده است»<ref>عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴؛ بحار الانوار، ج۴، ص۱۳۷؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۵ - ۳۶.</ref>. [[سید بن طاووس]] در [[سعد السعود]] نوشته است: «این قول که آیه {{متن قرآن|وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}} به [[امام علی]]{{ع}} [[تأویل]] میشود، بیش از سی طریق از [[اهل سنت]] نقل شده است»<ref>سید ابن طاووس، سعد السعود، ص۲۱۷ و ۲۱۸.</ref>. | |||
[[امام]]، علاوه بر احاطه کامل به [[قرآن]]، از احاطه بر [[تورات]] و [[انجیل]] نیز سخن گفته و اینکه میتواند بر اساس آن دو، در میان [[یهود]] و [[نصارا]] [[داوری]] نماید<ref>صدوق، التوحید، ص۳۰۵؛ صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، ص۱۳۳؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۸۷ و ج۸۹، ص۸۸ و ۱۰۴؛ قبانچی، سیدحسن، مسند الامام علی{{ع}}، ج۲، ص۱۳.</ref>. | |||
این [[علم گسترده]] به [[معارف]] آسمانی، از آن حضرت، شخصیتی ممتاز ساخته است. گسترۀ [[دانش]] [[تفسیری]] امام به حدی است که طبق [[روایت]] [[ابن حمزه]]، امام فرموده است: «اگر بخواهم میتوانم [[سوره فاتحه]] را به سنگینی هفتاد بار شتر [[تفسیر]] کنم»<ref>سیوطی، جلال الدین، عبدالرحمان، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۳۰. شبیه همین کلام از آن حضرت درباره «الفِ فاتحة الکتاب» نقل شده است. (ر.ک: بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۴).</ref>.<ref>[[محمد مرادی|مرادی، محمد]]، [[روش تفسیر قرآن - مرادی (مقاله)|مقاله «روش تفسیر قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۳۵.</ref> | |||
==[[سخن معصومان]]{{عم}}، [[صحابه]] و.... درباره آرای تفسیری علی{{ع}}== | |||
[[خاندان پیامبر]]{{صل}}، صحابه، [[تابعان]] و [[اندیشمندان اسلامی]]، علی{{ع}} را [[آگاهترین]] فرد به [[تفسیر وحی]] دانستهاند. [[ابن مسعود]]، قرآن را دارای ظاهر و [[باطن]] دانسته و گفته است: {{عربی|إن علي بن أبي طالب، عنده علم الظاهر و الباطن}}<ref>بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۵۶ و ج۸۹، ص۹۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۴۳؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۳۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰.</ref>. [[حسکانی]] در روایتهایی جداگانه به نقل از [[عطاء]] و [[عمیر بن عبدالله]] آورده است که [[عامر]]، [[شعبی]]، [[عایشه]]، [[عبدالله بن عمر]] و [[عطاء بن ابی رباح]]، علی{{ع}} را [[آگاهترین مردم]] به قرآن میدانستند<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۹ و ۴۷ – ۵۰.</ref>. [[عمر]]، [[عبدالله بن مسعود]] و [[عبدالرحمان سلمی]] نیز امام را سرآمد [[قاریان]] میشناختهاند<ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۱.</ref>. نمونه عینی این [[واقعیت]] را [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است: | |||
شبی [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} به من گفت: پس از [[نماز]] عشا در جَبّان نزد من بیا. نماز خواندم و نزد او رفتم. شبی مهتابی بود. به من فرمود: [[تفسیر]] «الفِ» الحمد چیست؟ جوابی نداشتم. لحظاتی درباره آن سخن گفت. از «حا» و «میم» و «دال» [[حمد]] پرسید. چیزی نمیدانستم. همه را توضیح داد تا [[فجر]] طلوع کرد و آنگاه فرمود: [[ابن عباس]] برخیز و به خانهات برو و واجبت را ادا کن. برخاستم در حالی که همه را آموخته بودم. دریافتم که دانستههایم از [[قرآن]] در مقایسه با علی{{ع}}، همانند برکهای در برابر دریا است<ref>بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ قبانچی، سید حسن، مسند الامام علی{{ع}}، ج۲، ص۱۳.</ref>. | |||
ابن عباس، متولد [[سال هفتم بعثت]] و متوفای [[سال ۶۸ هجری]] است. او به «[[ترجمان القرآن]] و حِبرالأُمه» مشهور است. [[راشد]] عبدالمنعم رَجال، درباره وی مینویسد: [[صحابه]] در [[تفسیر قرآن]] رتبه یکسانی ندارند. از میان آنان [[عبدالله بن عباس]] بارز است. [[پیامبر]]{{صل}} دربارهٔ وی چنین [[دعا]] کرده است: {{متن حدیث|اللهم علّمه الحكمة}}<ref>بخاری، صحیح، ج۵، ص۹۴؛ ترمذی، تهذیب، ج۳، ص۵۴۴ و ج۴، ص۳۹۵؛ ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۵۸، ح۱۶۶؛ راشد، عبد المنعم، صحیفة علی بن ابیطلحة عن عباس فی تفسیر القرآن، ص۳۹ – ۴۰.</ref> و [[ابن مسعود]] در [[شأن]] او از [[قول پیامبر]]{{صل}} آورده است: نعم ترجمان القرآن عبدالله ابن عباس<ref>گردآورنده ابوطاهر محمد بن یعقوب فیروزآبادی صاحب قاموس المحیط است.</ref>. از ابن عباس، کتابی در تفسیر با نام تنویر المقباس عن [[تفسیر ابن عباس]] گردآوری شده است<ref>الاتقان، ج۴، ص۲۳۵.</ref>. [[سیوطی]] از [[مجاهد]] نقل کرده است که ابن عباس به جهت کثرت [[دانش]]، مانند دریا است<ref>ر.ک: مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.</ref>. | |||
ابن عباس، بنا به قولی، ممتازترین [[صحابی]] تفسیردان است<ref>ر.ک: صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۲۹۰.</ref>. اما با توجه به اینکه او تنها در سیزده [[بهار]] از عمرش پیامبر{{صل}} را [[درک]] کرده و در دوران [[نزول قرآن]] [[کودک]] و [[نوجوان]] بوده و استفاده از محضر پیامبر{{صل}} برای وی ممکن نبوده و بنا به تصریح خود او، تمام دانش تفسیریاش را مدیون [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است: {{عربی|و ما اخذت من تفسير القرآن، فعن علي بن ابي طالب{{ع}}<ref>قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۵؛ اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز، ج۱، ص۱۸؛ مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱؛ ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۹۰؛ نیز ر. ک بحار الانوار، ج۸۹، ص۵۲، ۷۷، ۹۲، ۱۰۵؛ کلبی، محمد بن احمد، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۹–۱۰.</ref>. زرکشی نیز تصریح کرده که اندوختههای تفسیریِ [[ابن عباس]] از [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است<ref>زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. | |||
گزارشگران و [[تاریخنگاران]] اعتراف کردهاند که علی{{ع}} [[عالمترین]] [[مردمان]] به [[تفسیر قرآن]] بوده است. [[سید حسن صدر]]، [[امام علی]]{{ع}} را نخستین کسی دانسته است که [[معارف قرآن]] را بر شصت نوع تقسیم کرد<ref>صدر، سیدحسن، تأسیس الشیعه، ص۳۱۸، ۳۳۳، ۳۳۴.</ref>. زرکشی در شمارش [[صحابه]] تفسیردان، امام علی{{ع}} را در صدر آنان میداند<ref>زرکشی، بدر الدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. [[قرطبی]] از ابن [[عطیه]] همین مضمون را نقل کرده است<ref>قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۴.</ref>. | |||
[[ابن ابیالحدید]]، [[امام]] را [[مرجع]] [[علم تفسیر]] دانسته، مینویسد: «علم تفسیر از علی{{ع}} نشأت گرفته و از او شاخ و برگ یافته است. [[صحت]] این ادعا را با مراجعه به [[کتابهای تفسیری]] میتوان به دست آورد»<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹.</ref>. [[علامه مجلسی]] از [[ابوحامد غزالی]] در توصیف امام درباره [[علم لدنی]]، این [[روایت]] را از ایشان نقل کرده است: «[[رسول خدا]]{{صل}} زبانش را در دهان من گذاشت و در [[قلب]] من هزار درِ [[علم]] گشوده شد که هر در را هزار در است». همچنین فرموده است: «اگر برایم مسندی بگذارند و بر آن بنشینم، برای [[اهل تورات]] از [[تورات]] و برای [[اهل انجیل]] از [[انجیل]] و برای [[اهل قرآن]] با [[قرآن]] [[قضاوت]] میکنم»<ref>بحار الانوار، ج۱۰، ص۱۱۷ و ج۸۹، ص۸۷؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۳۲.</ref>. آنگاه غزالی افزوده است که رسیدن به چنین مقامی به مجرد علم ممکن نیست، بلکه با قوۀ علم لدنی میتوان به آن دست یافت<ref>بحار الانوار، ج۹۲، ص۱۰۴.</ref>. [[زرقانی]]، در مناهل العرفان درباره [[امام علی]]{{ع}} مینویسد: | |||
پیوند محکم علی{{ع}} با [[پیامبر خدا]] تأثیر زیادی در [[نورانیت]] جانش داشت... سعه وجودی پیدا کرد و [[علم]] فراوانی به دست آورد. آری، [[خداوند]] به او فطرتی | |||
[[ناب]] و هوشمندیای بینظیر و [[عقلی]] موهوب داده است؛ در حدی که در [[حل مشکلات]] ضربالمثل بود<ref>زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱.</ref>. | |||
وی دلیل کثرت نظرهای تفسیریِ امام علی{{ع}} را -در مقایسه با [[خلفا]]- طولانیتر بودن [[عمر]] ایشان، گسترش قلمرو [[دولت اسلامی]] و ورود غیرعربها به [[دین اسلام]] دانسته و نوشته است: «اضافه کنم بر این موارد، پر حاصلیِ [[اندیشه]]، وفور علم و [[اشراق]] علی را»<ref>زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۲، ص۱۷.</ref>. دکتر محمدحسین [[ذهبی]] نیز درباره علم و تفسیردانی [[امام]] نوشته است: | |||
علی، برهانی [[قوی]] داشت. دریای علم بود. [[قوه]] [[استنباط]] صحیحی داشت. از [[فصاحت]]، [[خطابه]] و [[شعر]] [[حظ]] فراوانی برده بود. دارای عقلی [[استوار]] و پخته بود. بصیرتی نافذ به نهانِ [[کارها]] داشت. بسیار اتفاق میافتاد که [[صحابه]] برای [[فهم]] امور پنهان و حل مشکلات به او مراجعه میکردند. گشاینده امور پیچیده بود. تا جایی که ضربالمثل شده بود و گفته میشد: {{عربی|قضيةُ و لا ابا حسن لها}}؛ «هیچ حادثهای نیست که [[ابوالحسن]] [[حلال]] آن نباشد»<ref>از عمر نیز نقل شده است که وقتی ابوبکر، مسئلهای را از او پرسید، وی جواب داد: {{عربی|معضلة و ابو الحسن لها}} (ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۴۹؛ مشهدی، کنز الدقائق، ج۶، ص۵۶؛ عروسی، حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۳۰۴).</ref>. شگفت نیست؛ او در [[خانه]] [[نبوت]] [[تربیت]] یافت. از شیر [[معارف]] نبوت نوشید. شعاع [[انوار]] نبوت او را فراگرفته بود.... از [[عطاء]] پرسیدند: «آیا در میان صحابه، از علی{{ع}} داناتر هست؟» جواب داد: «نه به [[خدا]] [[سوگند]] داناتر از او نمیشناسم»<ref>ابن اثیر جزری، اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۰.</ref>. علی{{ع}} بر مهارتش در [[قضاوت]] و [[فتوا]]، [[علم تفسیر]] [[کلام خدا]] و فهم [[اسرار]] و معانی آن را نیز افزوده بود. او [[داناترین]] افراد به موقعیت [[نزول آیات]] و [[شناخت]] [[تأویل]] آنها بود<ref>ذهبی، محمدحسین، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۹ - ۹۰.</ref>. | |||
[[محمد بن سعد واقدی]] نوشته است: «[[علی بن ابیطالب]]، [[قرآن]] را بر حسب [[ترتیب نزول]] جمعآوری کرد و اگر آن (تألیف) در دسترس بود، در آن [[علم]] نهفته بود»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۲۰؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۲۷۳؛ ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقه، ص۱۲۸.</ref>. ابن جُزی و محمدبن سیرین از آن به «علم کثیر» یاد کردهاند<ref>کلبی، محمد بن احمد، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۴؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۸.</ref>. | |||
در یک [[کلام]]، علی{{ع}} از زمره «[[راسخان در علم]]» است؛ چنانکه در کلام [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} وَ الْأَئِمَّةُ{{عم}} مِنْ بَعْدِهِ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۳۲؛ نور الثقلین، ج۱، ص۳۲۷.</ref>. و راسخان در علم، نه تنها از [[تنزیل]]، بلکه از [[تأویل آیات]] نیز آگاهند. نیز از امام صادق{{ع}} نقل شده است: {{متن حدیث|كان علي{{ع}} صاحب [[حلال و حرام]] و عالما بالقرآن و نحن على منهاجه}}<ref>تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۹۵؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵ – ۱۷.</ref>. | |||
این بیانات احاطه کامل [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را بر [[آیات قرآن]] نشان میدهد، و به همین جهت بود که او در مدتی کوتاه پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} توانست قرآن را با تأویل و [[شأن نزول آیات]] بنگارد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۶ - ۳۸؛ کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج۱، ص۴؛ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰۴ – ۲۴۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۹۹</ref>.<ref>[[محمد مرادی|مرادی، محمد]]، [[روش تفسیر قرآن - مرادی (مقاله)|مقاله «روش تفسیر قرآن»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱]] ص ۲۳۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |