پرش به محتوا

ابوعامر اشعری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم'
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
جز (جایگزینی متن - 'ابن ابی حاتم' به 'ابن ابی‌حاتم')
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[عبید بن سلیم بن حضار بن حرب بن عنز بن بکر بن عامر بن عندة بن وائل بن ناجیة بن جماهیر بن اشعر یمنی]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۳؛ شامی، ج۶، ص۲۰۷.</ref>، وی عموی [[ابوموسی اشعری]] و از [[صحابیان]] بود<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲؛ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۴.</ref>. نام وی را [[عبید بن وهب]] گفته‌اند<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۲۱۷.</ref>. [[محمد بن مثنی]] می‌گوید: [[وهب بن جریر]] از پدرش [[روایت]] کرد که از [[عبدالله بن معاذ]] شنیدم که اسم [[ابوعامر]]، عبید بن وهب است<ref>ابن ابی عاصم، ج۴، ص۴۵۳.</ref>. همچنین وی را عبدالله بن هانیء و [[عبدالله بن وهب]] نامیده‌اند<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۲۷.</ref>. او به سرکردگی اشعری‌ها، با هیئتی پنجاه نفره<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۵۷.</ref> یا به [[نقلی]] چهل نفره<ref>ابن عساکر، ج۲۵، ص۴۳۳.</ref> از یمانی‌ها به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند. ابوعامر می‌گوید: من مسن‌ترین آنان بودم<ref>حاکم، ج۳، ص۴۶۵.</ref>. گفتگویی میان آنان با [[رسول خدا]] {{صل}} صورت پذیرفت و در آن، درباره ریسمان [[خدا]] یعنی [[قرآن]]، و ریسمانی از میان [[مردم]] یعنی [[وصی پیامبر]] سؤال و جواب کردند. آنان از میان جمع حاضر در آن مجلس، شخص [[امام علی]] {{ع}} را که پیش از آن با وی آشنایی نداشتند، شناختند و گفتند همو [[وصی رسول خدا]] {{صل}} بوده است<ref>نعمانی، ص۴۰.</ref>. وی را به دلیل همین [[شناخت]] و [[معرفت]]، از [[مؤمنان]] به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} معرفی کرده‌اند<ref>خویی، ج۲۲، ص۲۲۱.</ref>. البته در ادامه گزارش یاد شده آمده است که آن [[حضرت]] ایشان را [[دعا]] فرمود و به [[بهشت]] [[بشارت]] داد و فرمود: در کنار امام علی {{ع}} به [[شهادت]] خواهند رسید<ref>خویی، ج۲۲، ص۲۲۱.</ref>.
[[عبید بن سلیم بن حضار بن حرب بن عنز بن بکر بن عامر بن عندة بن وائل بن ناجیة بن جماهیر بن اشعر یمنی]]<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۱۸۳؛ شامی، ج۶، ص۲۰۷.</ref>، وی عموی [[ابوموسی اشعری]] و از [[صحابیان]] بود<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲؛ ابن ابی‌حاتم، ج۶، ص۴.</ref>. نام وی را [[عبید بن وهب]] گفته‌اند<ref>ابن حبان، ج۳، ص۲۸۲؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۲۱۷.</ref>. [[محمد بن مثنی]] می‌گوید: [[وهب بن جریر]] از پدرش [[روایت]] کرد که از [[عبدالله بن معاذ]] شنیدم که اسم [[ابوعامر]]، عبید بن وهب است<ref>ابن ابی عاصم، ج۴، ص۴۵۳.</ref>. همچنین وی را عبدالله بن هانیء و [[عبدالله بن وهب]] نامیده‌اند<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۲۷.</ref>. او به سرکردگی اشعری‌ها، با هیئتی پنجاه نفره<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۵۷.</ref> یا به [[نقلی]] چهل نفره<ref>ابن عساکر، ج۲۵، ص۴۳۳.</ref> از یمانی‌ها به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند. ابوعامر می‌گوید: من مسن‌ترین آنان بودم<ref>حاکم، ج۳، ص۴۶۵.</ref>. گفتگویی میان آنان با [[رسول خدا]] {{صل}} صورت پذیرفت و در آن، درباره ریسمان [[خدا]] یعنی [[قرآن]]، و ریسمانی از میان [[مردم]] یعنی [[وصی پیامبر]] سؤال و جواب کردند. آنان از میان جمع حاضر در آن مجلس، شخص [[امام علی]] {{ع}} را که پیش از آن با وی آشنایی نداشتند، شناختند و گفتند همو [[وصی رسول خدا]] {{صل}} بوده است<ref>نعمانی، ص۴۰.</ref>. وی را به دلیل همین [[شناخت]] و [[معرفت]]، از [[مؤمنان]] به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} معرفی کرده‌اند<ref>خویی، ج۲۲، ص۲۲۱.</ref>. البته در ادامه گزارش یاد شده آمده است که آن [[حضرت]] ایشان را [[دعا]] فرمود و به [[بهشت]] [[بشارت]] داد و فرمود: در کنار امام علی {{ع}} به [[شهادت]] خواهند رسید<ref>خویی، ج۲۲، ص۲۲۱.</ref>.


وی در [[غزوات]] [[مؤته]]، [[فتح]] و [[حنین]] شرکت داشت. گزارشی از [[نبرد]] مؤته و [[به شهادت رسیدن]] [[جعفر طیار]] و دیگر [[اصحاب]] برای رسول خدا {{صل}} نقل کرد که حضرت بر ایشان گریست<ref>ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۹۴؛ هیثمی، ج۶، ص۱۶۰؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۲۱۵.</ref>. پس از [[نبرد حنین]]، گروهی از [[مشرکان]] [[شکست]] خورده به سوی دره اوطاس گریختند. [[پیامبر]]، ابوعامر را با [[پرچم]] و سپاهی به آنجا فرستاد<ref>ابن حبیب بغدادی، ص۱۲۴؛ بلاذری، ج۱، ص۶۵؛ شافعی، ج۷، ص۳۶۰.</ref> آنان با [[سپاهیان]] [[درید بن جمة جشمی]]<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۹.</ref> درگیر شدند و با کشته شدن درید، افرادش گریختند. [[ابوموسی اشعری]] می‌گوید: من در کنار [[ابوعامر]] بودم که مردی از بنوجُشَم تیری به ران او زد. من رفتم وی را کشتم و بازگشتم. به ابوعامر گفتم: [[خدا]] قاتلت را کشت. ابوعامر گفت: تیر را از پایم درآورید و ادامه داد: برادرزاده! [[سلاح]] و کمانم را برای [[رسول خدا]] {{صل}} ببر و [[سلام]] مرا به وی برسان و بگو برایم [[استغفار]] کند. ابوعامر، [[ابوموسی]] را [[جانشین]] خود در [[سپاه]] قرار داد و پس از اندکی درگذشت. برخی می‌گویند: [[مردم]] ابوموسی را [[انتخاب]] کردند<ref>مفید، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. ابوموسی می‌گوید: نزد رسول خدا {{صل}} آمدم و [[شهادت]] [[ابو عامر]] را گزارش دادم و سلام و التماس دعای وی را [[ابلاغ]] کردم. رسول خدا {{صل}} آبی‌ طلبید، [[وضو]] ساخت و دست‌هایش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و گفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِعُبَيْدٍ أَبِي عَامِرٍ، اللّهُمَّ‌ اجعَلهُ‌ يَومَ‌ القِيامَةِ‌ فَوقَ‌ كَثيرٍ مِن خَلقِكَ‌ مِنَ‌ النّاسِ‌}}<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۶۵؛ مسلم، ج۷، ص۱۷۱؛ نظیر این جملات با اختلاف اندکی: احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۹؛ نجاشی، ص۸۲.</ref>؛ رسول خدا {{صل}} سلاح و ترکه ابوعامر را به فرزندش سپرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۵۸.</ref>.
وی در [[غزوات]] [[مؤته]]، [[فتح]] و [[حنین]] شرکت داشت. گزارشی از [[نبرد]] مؤته و [[به شهادت رسیدن]] [[جعفر طیار]] و دیگر [[اصحاب]] برای رسول خدا {{صل}} نقل کرد که حضرت بر ایشان گریست<ref>ابن حجر، فتح، ج۷، ص۳۹۴؛ هیثمی، ج۶، ص۱۶۰؛ ابن عساکر، ج۳۸، ص۲۱۵.</ref>. پس از [[نبرد حنین]]، گروهی از [[مشرکان]] [[شکست]] خورده به سوی دره اوطاس گریختند. [[پیامبر]]، ابوعامر را با [[پرچم]] و سپاهی به آنجا فرستاد<ref>ابن حبیب بغدادی، ص۱۲۴؛ بلاذری، ج۱، ص۶۵؛ شافعی، ج۷، ص۳۶۰.</ref> آنان با [[سپاهیان]] [[درید بن جمة جشمی]]<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۹.</ref> درگیر شدند و با کشته شدن درید، افرادش گریختند. [[ابوموسی اشعری]] می‌گوید: من در کنار [[ابوعامر]] بودم که مردی از بنوجُشَم تیری به ران او زد. من رفتم وی را کشتم و بازگشتم. به ابوعامر گفتم: [[خدا]] قاتلت را کشت. ابوعامر گفت: تیر را از پایم درآورید و ادامه داد: برادرزاده! [[سلاح]] و کمانم را برای [[رسول خدا]] {{صل}} ببر و [[سلام]] مرا به وی برسان و بگو برایم [[استغفار]] کند. ابوعامر، [[ابوموسی]] را [[جانشین]] خود در [[سپاه]] قرار داد و پس از اندکی درگذشت. برخی می‌گویند: [[مردم]] ابوموسی را [[انتخاب]] کردند<ref>مفید، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. ابوموسی می‌گوید: نزد رسول خدا {{صل}} آمدم و [[شهادت]] [[ابو عامر]] را گزارش دادم و سلام و التماس دعای وی را [[ابلاغ]] کردم. رسول خدا {{صل}} آبی‌ طلبید، [[وضو]] ساخت و دست‌هایش را به سوی [[آسمان]] بلند کرد و گفت: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِعُبَيْدٍ أَبِي عَامِرٍ، اللّهُمَّ‌ اجعَلهُ‌ يَومَ‌ القِيامَةِ‌ فَوقَ‌ كَثيرٍ مِن خَلقِكَ‌ مِنَ‌ النّاسِ‌}}<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۶۵؛ مسلم، ج۷، ص۱۷۱؛ نظیر این جملات با اختلاف اندکی: احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۹؛ نجاشی، ص۸۲.</ref>؛ رسول خدا {{صل}} سلاح و ترکه ابوعامر را به فرزندش سپرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۵۸.</ref>.
۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش