پرش به محتوا

بحث:آیه ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
به اعتراف مفسران، لفظ «انّما» بر [[حصر]] دلالت می‌کند؛ یعنی می‌گوید: [[ولایت]] اینجاست و جای دیگری نیست. با توجه به [[شأن نزول آیه]] که درباره علی{{ع}} است، اگر «ولی» به معنای نصرت یا دوستی باشد، مفهوم آیه این است: [[یاور]] یا [[دوست]] شما تنها [[خدا]]، [[رسول]] او و [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} است. آن‌گاه این [[پرسش]] مطرح می‌شود: چرا چنین انحصاری در کار است؟ آیا کسی را جز [[پیامبر]]{{صل}} و علی بن ابی‌طالب{{ع}} نمی‌توان [[دوست]] و [[یاور]] [[مؤمنان]] دانست؟ با این فرض، [[آیه]] دربردارنده خلاف واقع خواهد بود؛ زیرا جز [[رسول خدا]]{{صل}} و علی{{ع}} دیگر مؤمنان نیز دوست و یاور [[اهل]] ایمانند. حتی اگر «انّما» بر [[حصر]] دلالت نکند، به چه دلیلی پس از [[نهی]] مؤمنان از دوست گرفتن و [[یاری خواستن]] از [[کافران]] در آیه پیشین<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ}} «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>، تنها [[خداوند]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} و علی بن ابی‌طالب{{ع}} یاور و دوست اهل ایمانند و دیگر مؤمنان - در جایی که باید نام برده شوند- مسکوت مانده‌اند؟ مگر اینکه کسی موضوعی [[بدیهی]] را [[انکار]] کند و [[نزول آیه]] را در [[شأن]] حضرت [[امیران]] نپذیرد و بگوید مقصود این است که [[خدا]] و رسول او و همه مؤمنان دوست شمایند.
به اعتراف مفسران، لفظ «انّما» بر [[حصر]] دلالت می‌کند؛ یعنی می‌گوید: [[ولایت]] اینجاست و جای دیگری نیست. با توجه به [[شأن نزول آیه]] که درباره علی{{ع}} است، اگر «ولی» به معنای نصرت یا دوستی باشد، مفهوم آیه این است: [[یاور]] یا [[دوست]] شما تنها [[خدا]]، [[رسول]] او و [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} است. آن‌گاه این [[پرسش]] مطرح می‌شود: چرا چنین انحصاری در کار است؟ آیا کسی را جز [[پیامبر]]{{صل}} و علی بن ابی‌طالب{{ع}} نمی‌توان [[دوست]] و [[یاور]] [[مؤمنان]] دانست؟ با این فرض، [[آیه]] دربردارنده خلاف واقع خواهد بود؛ زیرا جز [[رسول خدا]]{{صل}} و علی{{ع}} دیگر مؤمنان نیز دوست و یاور [[اهل]] ایمانند. حتی اگر «انّما» بر [[حصر]] دلالت نکند، به چه دلیلی پس از [[نهی]] مؤمنان از دوست گرفتن و [[یاری خواستن]] از [[کافران]] در آیه پیشین<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ}} «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref>، تنها [[خداوند]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} و علی بن ابی‌طالب{{ع}} یاور و دوست اهل ایمانند و دیگر مؤمنان - در جایی که باید نام برده شوند- مسکوت مانده‌اند؟ مگر اینکه کسی موضوعی [[بدیهی]] را [[انکار]] کند و [[نزول آیه]] را در [[شأن]] حضرت [[امیران]] نپذیرد و بگوید مقصود این است که [[خدا]] و رسول او و همه مؤمنان دوست شمایند.
باری، [[ولایت]] درباره خداوند، پیامبر{{صل}} و [[امام]]، با یک سبک و [[سیاق]] و با لفظ مفرد یاد شده و تنها یک‌بار آمده است. پس ولایت در هر سه نمونه، یکی است؛ یعنی ولایت رسول{{صل}}، همان [[ولایت خداوند]] و [[ولایت امام علی]]{{ع}}، همان ولایت رسول{{صل}} است. اگر نوع ولایت در هر مصداقی با دیگری متفاوت باشد، به جای لفظ مفرد؛ می‌بایست جمع به کار برده می‌شد. بنابراین تا کسی به [[جایگاه معنوی]] خاصی نرسد و جوهر نفس انسانی‌اش به عالی‌ترین حد کمال بار نیابد، [[شایستگی]] ندارد که در این [[مقام]] باشد و بر [[مقدرات]] [[بندگان خدا]] ولایت داشته باشد. در [[حقیقت]] فرد باید نخست در [[مقام ولایت]] [[حقیقی]] جای گیرد، تا [[خدای متعال]] [[راضی]] شود [[اختیار]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] را به او وانهد. این فرد ناگزیر باید از همه انسان‌های هم‌عصر خود در [[تقوا]] و [[ملکات نفسانی]] [[برتر]] و کامل‌تر باشد تا [[ولایت عام]] یابد و بر [[سرنوشت]] [[مردم]] مسلط شود. بی‌گمان چنین کسی را تنها [[خداوند]] دانای مطلق به همه نهان‌ها و ضمایر، می‌شناسد. بنابراین معنای [[حقیقی]] شایع و متعارف در کلمه «ولی»، همان [[صاحب اختیار]] و [[سرپرست]] است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۰۰.</ref>
باری، [[ولایت]] درباره خداوند، پیامبر{{صل}} و [[امام]]، با یک سبک و [[سیاق]] و با لفظ مفرد یاد شده و تنها یک‌بار آمده است. پس ولایت در هر سه نمونه، یکی است؛ یعنی ولایت رسول{{صل}}، همان [[ولایت خداوند]] و [[ولایت امام علی]]{{ع}}، همان ولایت رسول{{صل}} است. اگر نوع ولایت در هر مصداقی با دیگری متفاوت باشد، به جای لفظ مفرد؛ می‌بایست جمع به کار برده می‌شد. بنابراین تا کسی به [[جایگاه معنوی]] خاصی نرسد و جوهر نفس انسانی‌اش به عالی‌ترین حد کمال بار نیابد، [[شایستگی]] ندارد که در این [[مقام]] باشد و بر [[مقدرات]] [[بندگان خدا]] ولایت داشته باشد. در [[حقیقت]] فرد باید نخست در [[مقام ولایت]] [[حقیقی]] جای گیرد، تا [[خدای متعال]] [[راضی]] شود [[اختیار]] [[دین]] و دنیای [[مردم]] را به او وانهد. این فرد ناگزیر باید از همه انسان‌های هم‌عصر خود در [[تقوا]] و [[ملکات نفسانی]] [[برتر]] و کامل‌تر باشد تا [[ولایت عام]] یابد و بر [[سرنوشت]] [[مردم]] مسلط شود. بی‌گمان چنین کسی را تنها [[خداوند]] دانای مطلق به همه نهان‌ها و ضمایر، می‌شناسد. بنابراین معنای [[حقیقی]] شایع و متعارف در کلمه «ولی»، همان [[صاحب اختیار]] و [[سرپرست]] است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۰۰.</ref>
==[[ضعف سند]] [[شأن نزول آیه]]==
[[ابن کثیر]]: «[[روایت]] [[ضعیف]] است و [[آیه]] درباره [[امام]] علی{{ع}} نازل نشده است»<ref>البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۹۵. {{عربی|و هذا لا يصح بوجه من الوجوه؛ لضعف أسانيده و لم ينزل في علي شيء من القرآن بخصوصه}}.</ref><ref>أصول مذهب الشیعة الإمامیة الاثنی‌عشریة، ناصر بن عبد الله بن علی الغفاری، ص۸۲۴. {{عربی| و قد ساق ابن كثير الآثار التي تروي في أن هذه الآية نزلت في علي حين تصدق بخاتمه، و عقب عليها بقوله: و ليس يصح شيء منها بالكلية لضعف أسانيدها، و جهالة رجالها}}.</ref>.
پاسخ این است که ابن کثیر از همه طرق روایت یاد نمی‌کند، اما [[روایات]] معتبری در این‌باره وجود دارد که شماری از آنها گزارش شد. آن روایات از دید سندی مشکلی ندارند و اشکال ابن کثیر پذیرفتنی نیست. با فرض [[ضعف]] برخی از روایات، مجموعه یادشده یکدیگر را تقویت و [[پشتیبانی]] می‌کنند.
[[سیوطی]] گفته است: «اینها پنج طریق روایت در [[نزول]] این [[آیه کریمه]]، درباره [[صدقه دادن]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} در [[مسجد]] به سائلند که برخی از آنها، دسته دیگر را تقویت می‌کنند»<ref> الحاوی للفتاوی فی الفقه و علوم التفسیر و الحدیث و الاصول و النحو و الاعراب و سائر الفنون، جلال الدین عبد الرحمان بن أبی‌بکر السیوطی، ص۱۰۷. {{عربی| فهذه خمس طرق لنزول الآية الكريمة في التصدق علي السائل في المسجد يشدّ بعضها بعضاً}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۰۵.</ref>
==عدم [[نزول آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}}==
# [[ابن تیمیه]]: «نزول [[آیه ولایت]] [[دروغ]] و [[جعل]] است».
# [[ابن قیم جوزیه]]: «این [[افترا]] به [[خداوند]] است که با این لفظ عام و فراگیر تنها علی{{ع}} را [[اراده]] کرده است»<ref>الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة، أبو عبدالله شمس الدین محمد بن أبی‌بکر الزرعی الدمشقی، ج۲، ص۶۹۷. {{عربی|و هذا كذب قطعا على الله أنه أراد عليا وحده بهذا اللفظ العام الشامل لكل من اتصف بهذه الصفة}}.</ref>.
# [[هیثمی]]: «ادعای [[اجماع]] نزول آیه درباره علی{{ع}}، واقعیّت ندارد»<ref>الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، ج۱، ص۱۰۵. {{عربی|و كذلك زعمهم الإجماع على نزولها في علي باطل أيضا}}.</ref>.
#قفاری: «[[گمان]] [[شیعه]] در اینکه [[اهل سنت]] بر این [[اجماع]] دارند که این [[آیه در شأن علی]]{{ع}} نازل گردیده است، از بزرگ‌ترین ادعاهای [[دروغ]] [[روزگار]] است»<ref>أصول مذهب الشیعة الإمامیة الاثنی‌عشریة، ناصر بن عبد الله بن علی الغفاری، ج۲، ص۸۲۴. {{عربی|إن زعمهم بأن أهل السنة أجمعوا على أنها نزلت في علي هو من أعظم الدعاوي الكاذبة}}.</ref>.
پاسخ این است که بسیاری از [[محدثان]] و [[مفسران اهل سنت]]، [[نزول]] [[آیه ولایت]] را درباره علی{{ع}} از طرق گوناگون و با [[اسناد]] فراوان از [[صحابه]] نقل کرده و در این‌باره [[اجماعی]] را ادعا کرده‌اند:
# [[تفتازانی]]: «[[نزول آیه]] در [[حق علی]]{{ع}} [[مورد اتفاق]] [[مفسران]] است»<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۲۸۸: {{عربی|نزلت باتفاق المفسرين في علي بن أبي طالب رضي الله عنه حين أعطى السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمة إنا للحصر بشهادة النقل و الاستعمال}}.</ref>.
# [[آلوسی]] می‌گوید: «از نظر اکثر اخباریین و [[محدثین]]، [[آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است»<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۶، صص ۱۶۷ و ۹۳. {{عربی|و غالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه}}. و در جای دیگر می‌گوید {{عربی|و الآية عند معظم المحدثين نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه}}.</ref>.
همین تصریحات به [[تنهایی]] برای [[اثبات]] دعوی، بس است؛ اما [[روایات]] منقول در این‌باره نیز از علمای اهل سنت نقل می‌شود:
# [[جصاص]] می‌نویسد از [[مجاهد]]، سدی، [[ابی جعفر]] و [[عتبه]] [[روایت]] کرده‌اند که آیه ولایت درباره امام علی{{ع}} نازل شد؛ هنگامی که انگشترش را [[زکات]] می‌داد»<ref>أحکام القرآن أحمد بن علی الرازی أبوبکر الجصاص، ج۴، ص۱۰۲. {{متن حدیث|روى عن مجاهد و السدى و أبي جعفر و عتبة ابن أبي حكيم أنها نزلت في علي{{ع}} حين تصدق بخاتمه و هو راكع}}.</ref>.
# [[جرجانی]] بیش از ده سند برای این روایت نقل می‌کند: {{متن حدیث|... عن علي{{ع}}، أنه [[تصدق]] بخاتمه و هو راكع، فنزلت فيه هذه الآية: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ...}}}}<ref>کتاب الأمالی و هی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الجرجانی، ج۱، ص۱۸۱. {{متن حدیث|و بإسناده قال حدثنا حصين بن مخارق عن عبد الصمد عن أبيه عن ابن عباس: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}} نزلت في علي بن أبي طالب{{ع}}. و بإسناده قال حدثنا حصين بن مخارق عن عمرو بن خالد عن الإمام الشهيد أبي الحسين زيد بن علي، عن آبائه عن علي{{ع}} مثل ذلك. و بإسناده عن حصين بن مخارق، عن أبي الجارود، عن محمد و زيد ابني علي عن آبائهما أنها نزلت في علي{{ع}}. و بإسناده قال حدثنا حصين عن هارون بن سعيد عن محمد ابن عبيد الله الرافعي عن أبيه عن جده عن أبي رافع أنها نزلت في علي{{ع}}. و بإسناده قال حدثنا حصين بن مخارق عن سعيد بن طريف عن الأصبغ عن علي{{ع}} مثله. و بإسناده قال حدثنا حصين بن مخارق، عن أبي حمزة عن علي ابن الحسين و أبي جعفر مثله. و بإسناده قال حدثنا حصين، عن عبد الوهاب عن مجاهد، عن أبيه عن ابن عباس مثله. و به قال أخبرنا أبو أحمد محمد بن علي بن محمد المكفوف المؤدب بقراءتي عليه بأصفهان، قال أخبرنا أبو محمد عبد الله ابن محمد بن جعفر بن حيان، قال حدثنا الحسن بن محمد بن أبي هريرة، قال حدثنا أحمد بن يحيى بن زهير التستري و عبد الرحمن بن أحمد الزهري، قالا حدثنا أحمد بن منصور، قال حدثنا عبد الرزاق عن عبد الوهاب بن مجاهد عن أبيه عن ابن عباس: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}} قال نزلت في علي ابن أبي طالب{{ع}}}}.</ref>.
#قوشجی نیز گفته است: «این [[آیه]] به [[اتفاق]] [[مفسران]]، درباره [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} نازل شده است؛ هنگامی که آن حضرت انگشتری خود را در [[رکوع]] به [[سائل]] بخشید»<ref>شرح تجرید الاعتقاد، القوشجی، ص۳۶۸. {{عربی|إنها نزلت باتفاق المفسرين في حق علي بن أبي طالب{{ع}} حين أعطى السائل خاتمه و هو راكع في صلاته}}.</ref>.
# [[سیوطی]] نیز از چند طریق [[آیه]] را درباره [[امام علی]]{{ع}} نقل می‌کند و در پایان می‌نویسد: «این [[روایت]] شواهد فراوانی دارد که برخی از آنها دیگری را تقویت می‌کند»؛ {{عربی|... فهذه شواهد يقوي بعضها بعضا}}<ref>لباب النقول، عبد الرحمان بن أبی‌بکر جلال الدین السیوطی، ج۱، ص۹۳. {{عربی|قوله تعالى {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}} الآية أخرج الطبراني في الأوسط بسند فيه مجاهيل عن عمار بن ياسر قال وقف على علي بن أبي طالب سائل و هو راكع في تطوع فنزع خاتمه فأعطاه السائل فنزلت {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}} الآية و له شاهد قال عبد الرازق حدثنا عبد الوهاب بن مجاهد عن أبيه عن ابن عباس {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}} الآية.... نزلت في علي{{ع}} و روي ابن مردويه عن وجه آخر عن ابن عباس مثله و أخرج أيضاً عن علي مثله و أخرج ابن جرير عن مجاهد و ابن أبي حاتم عن سلمة ابن كهيل مثله...}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۰۶.</ref>
==[[نفی ولایت]] [[امامان دوازده‌گانه]]==
اگر آیه درباره [[ولایت]] افراد خاص باشد، بر [[امامت]] دیگر امامان دوازده‌گانه دلالت نمی‌کند؛ زیرا کلمه «انّما» بر انحصار ولایت در مصداق‌های یادشده در آیه دلالت می‌کند<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۴، ص۲۴۶؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۱۹.</ref>.
پاسخ این است که آیه، ولایت را در مصداق‌های یادشده منحصر کرده و آن را تابع [[تشریع]] دانسته و راه‌های دیگری را برای [[گزینش]] [[حاکم]] نامعتبر دانسته است. اما با امامت امامان دوازده‌گانه ناسازگار نیست؛ زیرا با [[جعل الهی]] صورت گرفته و در طول [[ولایت امام علی]]{{ع}} است. بنابراین [[پیامبر]]{{صل}} به [[نقل روایات]] بسیار [[منابع اهل سنت]]، خلفای خود را [[دوازده نفر]] شمرد؛ یعنی [[نصب امام]] تابع تشریع و در طول ولایت امام علی{{ع}} است<ref>ر.ک: صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، ح۵ و ۶؛ صحیح البخاری، ص۱۸۱۲؛ مسند أحمد، ج۵، صص ۹۰ – ۹۹.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۰۸.</ref>
==انطباق جمع بر فرد==
[[فخر رازی]] گفته است: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا...}} کلمه جمع است و [[اراده]] مفرد از آن، خلاف ظاهر است<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۲۵.</ref>. [[آلوسی]] می‌نویسد:
لفظ جمع برای عموم است، نه خصوص سبب ([[شأن نزول]]). [[فریقین]] بر این مطلب که باید عموم لفظ را [[پیروی]] کرد، نه خصوص سبب، [[اتفاق نظر]] دارند. پس مفاد [[آیه]] [[حصر]] [[ولایت]] و [[رهبری]] برای افراد زیادی خواهد بود که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} نیز داخل آنان است و حمل عام بر خاص، خلاف اصل است و در غیر [[ضرورت]] به کار نمی‌رود<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۶، ص۱۶۸. {{عربی|و العبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب كما اتفق عليه الفريقان فمفاد الآية حينئذ حصر الولاية العامة لرجال متعددين يدخل فيهم الأمير كرم الله تعالى وجهه و حمل العام على الخاص خلاف الأصل لا يصح ارتكابه بغير ضرورة و لا ضرورة}}؛ ر.ک: أنوار التنزیل و أسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ج۱، ص۴۳۹.</ref>.
پاسخ:
# [[اراده]] فرد از کلمه جمع از دید علمای لغت و عرف، مشکلی ندارد؛ زیرا این شیوه در محاورات [[عرفی]] و گفت‌وگوهای عادی در [[زبان عرب]] و دیگر زبان‌ها از آغاز تاکنون بسیار رواج داشته و فراوان دیده شده است که برای [[تعظیم]] و تفخیم کسی به جای مفرد، واژه جمع درباره‌اش به کار می‌برند؛ چنان‌که در همین [[سوره]]، سه آیه پیش از [[آیه ولایت]] آمده است: {{متن قرآن|فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ}}<ref>«آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۲.</ref>. «الذین» در این آیه جمع است، اما به اتفاق همه [[مفسران]]، آیه درباره [[عبدالله بن اُبی]] نازل شد. درباره آیه ولایت نیز جماعتی از [[اهل سنت]] چون قوشجی و [[تفتازانی]] گفته‌اند به [[اتفاق]] مفسران مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} علی{{ع}} بوده است<ref>شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۸. {{عربی| إنها نزلت باتفاق المفسرين في حق علي بن أبي طالب{{ع}} حين أعطى السائل خاتمه و هو راكع في صلاته}}.</ref>.
#مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} یا فرد خاصی است یا همه [[مؤمنان]]؛ اما همه مؤمنان مقصود [[آیه]] نیست؛ زیرا با این فرض معنای آیه چنین خواهد شد «ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌اید! [[ولیّ]] شما، [[خدا]] و [[رسول]] و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند». بنابراین همان کسانی ولی خواهند بود که ولی برای ایشان تعیین شده است و به اصطلاح، [[اتحاد]] ولی و مولی‌علیه پیش خواهد آمد که این ممکن نیست<ref>الصوارم المهرقة فی جواب الصواعق المحرقة، السید القاضی نور الله التستری، ص۱۷۵.</ref>.
# [[محدثان]] عرب‌زبان در [[نزول آیه]] درباره علی{{ع}}، هرگز تردید نکرده‌اند و این خود، [[شاهد]] [[قطعی]] بر [[صحت]] نظر کسانی است که می‌گویند مقصود از {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} [[امام علی]]{{ع}} است<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن، صادقی، ص۵۱.</ref>.
# لفظ جمع در اینجا در مفرد استعمال نشده، بلکه درباره عنوان به کار رفته که آن عنوان بر یکی از افراد منطبق شده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (با فرض تحققش) محفوظ مانده است. این دو کیفیت و دو گونه استعمال، با یکدیگر بسیار متفاوتند. آنچه از نظر [[اهل لغت]] ناشدنی و نارواست، تنها استعمال لفظ جمع و [[اراده]] فرد است<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹.</ref>. [[زمخشری]] علت استعمال لفظ جمع را [[ترغیب]] دیگران می‌داند و در این‌باره می‌نویسد:
[[سبب نزول آیه]]، یک شخص است؛ ولی آیه با لفظ جمع آمده تا [[مردم]] در انجام [[نیکی‌ها]] ترغیب شوند و توجه داده شوند که در [[نیکی]] و [[احسان]] و رسیدگی به [[فقیران]]، تأخیر نورزند و حتی اگر در [[نماز]] بودند، این مهم را به تأخیر نیندازند<ref>الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۶۴۹. {{عربی|ليرغب الناس في مثل فعله فينالوا مثل ثوابه، و لينبه على أن سجية المؤمنين يجب أن تكون على هذه الغاية من الحرص على البر و الإحسان و تفقد الفقراء، حتى إن لزهم أمر لا يقبل التأخير و هم في الصلاة، لم يؤخروه إلى الفراغ منها}}.</ref>.
[[بیضاوی]] می‌نویسد:
بنا بر [[روایت]] صحیح [[آیه]] درباره علی{{ع}} نازل شده است و با اینکه حمل لفظ جمع بر مفرد، خلاف ظاهر است، شاید آیه به لفظ جمع آمده باشد تا [[مردم]] را بر مانند آن عمل [[احسان]] و [[تصدق]] به [[فقیر]]، [[ترغیب]] و [[تشویق]] کند<ref>أنوار التنزیل و أسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ج۱، ص۴۳۹.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۰۹.</ref>
==تنافی [[زکات]] با [[خشوع]] در [[نماز]]==
#دادن زکات مستحبی هنگام نماز، با خشوع و [[عبادت]] نمی‌سازد. [[فخر رازی]] می‌نویسد: سزاوار به [[شأن علی]]{{ع}} این است که هنگام نماز، [[غرق]] به [[یاد خدا]] باشد. ظاهراً هر که این وضعیت را داشته باشد، فرصتی برای گوش کردن [[کلام]] دیگران و فهماندن او ندارد؛ لذا [[خداوند متعال]] فرمود: «همانا [[خدا]] را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده، یاد می‌کنند و در [[آفرینش]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] می‌اندیشند و کسی که قلبش را یاد خدا [[تسخیر]] کرده باشد، چگونه می‌تواند به سخنان اطرافش گوش فرادهد<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۲۷. {{عربی|أن اللائق بعلي{{ع}} أن يكون مستغرق القلب بذكر الله حال ما يكون في الصلاة، و الظاهر أن من كان كذلك فإنه لا يتفرغ لاستماع كلام الغير و لفهمه، و لهذا قال تعالى: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} و من كان قلبه مستغرقا في الفكر كيف يتفرغ لاستماع كلام الغير}}.</ref>.
#دادن [[انگشتر]] از مصادیق فعل کثیر و مبطل نماز است. چگونه ممکن است علی{{ع}} با این کار، نمازش را [[باطل]] کرده باشد<ref>أنوار التنزیل وأسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ج۲۱، ص۳۰۳۱.</ref>.
پاسخ
۱. شنیدن صدای [[سائل]] و کمک کردن به او، توجه به خویشتن نیست. بلکه عین توجه به خداست. علی{{ع}} در نماز از خود [[بیگانه]] بود؛ نه از خدا، و بیگانگی از [[خلق]] خدا، بیگانگی از خداست. پرداختن زکات در نماز، عبادتی در عبادت است، نه عملی [[مباح]] در عبادت. اگر پرداختن زکات در [[رکوع]]، مصداق فعل کثیر بوده باشد، چرا [[خداوند]] در این [[آیه]] چنین کاری را می‌ستاید؟ اگر این عمل نشانه [[غفلت]] و بی‌خبری از [[ذکر خدا]] می‌بود، نمی‌بایست [[رفتار]] و سلوکی [[الهی]] به شمار می‌آمد و از امتیازات مهم الهی ویژه [[مقام ولایت]] و [[امامت]]، شمرده می‌شد.
۲. بسیاری از علمای [[اهل سنت]] این عمل را موجب بطلان [[نماز]] ندانسته‌اند؛ مانند [[زمخشری]]<ref>الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۱، ص۶۴۹.</ref> و [[سبط ابن جوزی]] که گفته است: «[[سائل]] با اشاره [[امام علی]]{{ع}}، انگشتری را از انگشت کوچک او گرفته یا اینکه سخن و فعل در نماز، نخست نزد [[مسلمانان]] [[مباح]] بود، سپس ممنوع شد»<ref>تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة، یوسف بن قزغلی سبط ابن جوزی، ص۱۶.</ref>.
۳. معنای [[غرق]] شدن در دریای یاد [[حق]] و [[توجه به خدا]] این نیست که [[انسان]] [[اختیار]] خودش را از دست بدهد. بلکه با [[اراده]]، توجه خود را از غیر [[خدا]] برمی‌گیرد.
[[آلوسی]] می‌نویسد:
در این‌باره از [[ابن جوزی]] پرسیدند. او در پاسخ این دو [[بیت]] [[شعر]] را خواند:
{{عربی|يسقى و يشرب لا تلهيه سكرته عن النّديم و لا يلهو عن [[الناس]]
أطاعه سكره حتى تمكّن من فعل الصحاة فهذا واحد الناس}}
نوشید و می‌نوشاند و مستی، او را از توجه به ساقی بازنمی‌دارد و از [[مردم]] [[غافل]] نمی‌کند. مستی او در اختیار اوست؛ چنان که توانسته است همانند انسان‌های هوشیار رفتار کند؛ پس او یگانه این مردم است<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۶، ص۱۶۹.</ref>.
۴. اگر اشاره کردن به سائل برای گرفتن [[انگشتر]]، با [[خشوع]] و ذکر در نماز ناسازگار باشد، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز در برخی از نمازهای خود خشوع و [[انقطاع]] کامل نداشته است؛ زیرا برخی از [[روایات صحیح]] اهل سنت از طریق [[عائشه]]، نقل شده است که «من مقابل رسول خدا{{صل}} می‌خوابیدم و پاهایم به سوی [[قبله]] بود. وقتی که [[پیامبر]]{{صل}} [[سجده]] می‌کرد، پایم را می‌فشرد. وقتی که بلند می‌شد، پایم را دوباره دراز می‌کردم»<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۰، ح۳۷۵. {{عربی|كنت أنام بين يدي رسول الله{{صل}} و رجلاي في قبلته فإذا سجد غمزني فقبضت رجلي فإذا قام بسطتهما}}. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۹۲. {{عربی|والله لقد رأيت النبي يصلي و إني على السرير بينه و بين القبلة مضطجعة فتبدو لي الحاجة فأكره أن أجلس فأوذي النبي فأنسل من عند رجليه}}، «رسول خدا{{صل}} نماز می‌خواند و من نزدیک پیامبر{{صل}} میان او و قبله خوابیده بودم، حاجتی برایم پیش آمد، مایل نبودم بنشینم تا رسول خدا{{صل}} اذیت نشود؛ لذا از کنار پاهایش عبور کردم».</ref>. ابی‌قتاده می‌گوید:
[[رسول خدا]]{{صل}} را دیدم که [[امام]] [[نماز]] [[مردم]] بود و [[امامه]]، فرزند [[زینب]] دختر [[ابوالعاص]] را بر شانه‌اش گذاشته بود؛ هنگامی که به [[رکوع]] می‌رفت، او را به [[زمین]] می‌گذاشت و هنگامی که بلند می‌شد دوباره او را بر شانه‌اش می‌نشاند<ref>صحیح البخاری؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۷۳، ح۱۰۹۹. أبی‌قتادة می‌گوید: {{عربی|رأيت النبی{{صل}} يوم الناس و امامة بنت أبي العاص و هي ابنة زينب بنت النبي{{صل}} على عاتقه فإذا ركع وضعها و إذا رفع من السجود أعادها}}.</ref>.
[[ابوهریره]] نقل می‌کند:
با رسول خدا{{صل}} مشغول [[خواندن نماز]] عشاء بودیم. هنگامی که رسول خدا{{صل}} به [[سجده]] رفت، حسن و حسین{{عم}} آمدند و بر پشت [[پیامبر]]{{صل}} سوار شدند و چون پیامبر{{صل}} سر از سجده برداشت، آن دو را آرام گرفت و روی زمین گذاشت و چون پیامبر{{صل}} دوباره به سجده رفت، آن دو نیز بر پشت پیامبر{{صل}} سوار شدند. تا اینکه نماز رسول خدا{{صل}} تمام شد. سپس آنان را روی زانویش نشاند و دستور داد که آن دو را به مادرشان تحویل دهند<ref>مسند أحمد، ج۲، ص۵۱۳، ح۱۰۶۶۹. {{عربی|كنا نصلي مع رسول الله{{صل}} العشاء فإذا سجد وثب الحسن و الحسين على ظهره فإذا رفع رأسه أخذهما بيده من خلفه أخذا رفيقا و يضعهما على الأرض فإذا عاد عادا حتى قضي صلاته أقعدهما على فخذيه قال فقمت إليه فقلت يا رسول الله أردهما فبرقت برقة فقال لهما الحقا بأمكما قال فمكث ضوءها حتى دخلا. هذا حديث صحيح الإسناد}}.</ref>.
[[حاکم]] می‌گوید: «سند این [[حدیث صحیح]] است».<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۱.</ref>
==نیآمدن [[نام علی]]{{ع}} در [[قرآن]]==
نام علی{{ع}} در جایگاه [[سرپرست]] و [[زمامدار]] [[امت اسلامی]]، به [[صراحت]] در قرآن نیامده، بلکه اوصافی در این‌باره به کار رفته است که درباره آنها باید به بحث و ارائه نظر پرداخت<ref>منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵.</ref>.
پاسخ این است که نام بردن از اشخاص، تهدیدی برای قرآن به شمار می‌رفت و زمینه را برای تبدیل و [[تغییر]] فراهم می‌کرد و دیگران را از دید [[روان‌شناختی]] برمی‌انگیخت. [[قرآن کریم]] می‌بایست از هر [[تحریف]] و کم و بیشی مصون باشد. اسم نبردن از [[افراد در قرآن]]، از حکمت‌های [[الهی]] است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۴.</ref>
==فعلی بودن [[ولایت]]==
مفهوم [[آیه]]، [[جعل ولایت]] فعلی است؛ یعنی هم‌اکنون [[خدا]]، [[رسول]] و [[مؤمنان]] ولی شمایند. اما با وجود [[پیامبر]]{{صل}}، علی{{ع}} [[زعامت]] و امامتی ندارد. پس نمی‌توان واژه ولی را در آیه به معنای سرپرست و [[اولی به تصرف]] گرفت. اگر مقصود از این واژه [[دوست]] یا [[یاور]] فرض شود، چنین اشکالی پدید نمی‌آید؛ زیرا این مفهوم را درباره افراد فراوان در یک [[زمان]] می‌توان به کار بُرد<ref>تفسیر الرازی، ج۲۱، ص۲۹؛ ج۱۲، ص۲۸. {{عربی|هب أنها دالة على إمامة علي، لكنا توافقنا على أنها عند نزولها ما دلت على حصول الإمامة في الحال: لأن علياً ما كان نافذ التصرف في الأمة حال حياة الرسول{{صل}}، فلم يبق إلا أن تحمل الآية على أنها تدل على أن علياً سيصير إماماً بعد ذلك، و متى قالوا ذلك فنحن نقول بموجبه و نحمله على إمامته بعد أبي بكر و عمر و عثمان، إذ ليس في الآية ما يدل على تعيين الوقت}}.</ref>.
پاسخ این است که آیه به اصل ولایت اشاره می‌کند. این ولایت، با فرض وجود دلیل درباره ولایت کسی، فعلی می‌شود و درباره دیگری، شأنی خواهد بود؛ یعنی عینیت و تحقق خارجی آن به پس از ولی موجود واگذار می‌شود؛ به تعبیر دیگر، ولایت درباره علی{{ع}}، ویژگی [[خلافت]] دارد؛ یعنی هرگاه [[رسول خدا]]{{صل}} در صحنه نباشد، [[ولایت علی]]{{ع}} به صورت [[جانشینی]] برای [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[قطعی]] است. از این رو، در ماجرای [[جنگ تبوک]]، [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را به جانشینی خودش گمارد و به آن [[بزرگوار]] فرمود: «آیا [[راضی]] نیستی که نسبت به من مانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]]{{ع}} باشی؛ مگر اینکه [[پیامبری]] پس از من نیست»<ref>الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ص۳۶۹، ش۳۲۰۶۵.</ref>. نسبت هارون به موسی{{ع}}، غیر از [[مقام نبوت]]، [[سرپرستی]] [[بنی‌اسرائیل]] نیز بود و این [[منزلت]]، با [[جعل الهی]] صورت گرفت. بنابراین [[پیامبر]]{{صل}} به همین منزلت - به استثنای مقام نبوت - برای علی{{ع}} [[باور]] داشت؛ چنان‌که هارون همیشه [[جانشین]] موسی{{ع}} بود و در غیاب و فقدان موسی{{ع}}، سرپرستی [[قوم]] خویش را بر عهده می‌گرفت. بنابراین [[ولایت]] را در [[آیه کریمه]] نمی‌توان به معنای [[دوستی]] و [[الفت]] دانست و جز مفهوم ولایت، معنایی برایش متصور نیست. مقصود [[آیه]] بیان اصل ولایت است؛ نه گونه خاصی از آن.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۴.</ref>
==[[انفاق]] در [[رکوع]]==
اگر [[صدقه دادن]] در [[نماز]] جایز باشد، در دیگر کارهای نماز نیز می‌توان [[صدقه]] داد؛ یعنی ویژه رکوع نیست تا گفته شود ولی شما تنها [[خدا]] و [[رسول]] و کسانی‌اند که در رکوع انفاق می‌کنند. چرا دیگر صفات برجسته آن حضرت مطرح نشده است<ref>منهاج السنة النبویة، ج۴، ص۵.</ref>؟
پاسخ این است که آیه در پی بیان شروط [[امام]] نیست تا گفته شود صدقه دادن هنگام رکوع از شروط امام نیست. بلکه آیه از روی‌دادی واقعه‌ای سخن می‌کند که در آن [[ایثار]] و انفاقی در بهترین حالات رخ داده و عبادتی در [[عبادت]] دیگر، صورت پذیرفته و [[عابد]] را ولی خوانده است. آیه، مصداق ولی را روشن می‌کند و می‌گوید: «او همان کسی است که چنین کرد».<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۵.</ref>
==[[استدلال]] نکردن علی{{ع}} به [[آیه ولایت]]==
[[امام علی]]{{ع}} به [[تفسیر قرآن]] از دیگران آگاه‌تر بوده است و اگر این آیه درباره ایشان نازل شده بود، بدان استدلال می‌کرد و چنین چیزی دیده نشده است<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۲۳: {{عربی|أن علي بن أبي طالب كان أعرف بتفسير القرآن من هؤلاء الروافض، فلو كانت هذه الآية دالة على إمامته لاحتج بها في محفل من المحافل، و ليس للقوم أن يقولوا: إنه تركه للتقية لإنهم ينقلون عنه أنه تمسك يوم الشورى بخبر الغدير، و خبر المباهلة، و جميع فضائله و مناقبه، و لم يتمسك ألبتة بهذه الآية في إثبات امامته، و ذلك يوجب القطع بسقوط قول هؤلاء الروافض لعنهم الله}}.</ref>.
پاسخ
اولاً، [[استدلال]] نکردن [[امام]] به این [[آیه]]، به معنای نازل نشدنش درباره او نیست. ثانیاً، [[امام علی]]{{ع}} بارها به این آیه [[احتجاج]] فرموده است؛ برای نمونه در [[مناظره]] خود با [[ابوبکر]]<ref>الخصال، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (شیخ صدوق)، ج۲، ص۳۲۷؛ بحار الأنوار، ج۲۹، ص۷؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۱. {{عربی|أنشدك بالله إلى الولاية من الله مع ولاية رسول الله{{صل}} في آیة زكاة الخاتم أم لك؟ قال: بل لك}}.</ref> و مناظره‌اش با [[عثمان]]<ref>ینابیع المودة لذوی القربی، حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ج۱، ص۳۴۶، ب۳۸.</ref> و [[مهاجر]] و [[انصار]]<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۲۱۳؛ فرائد السمطین، إبراهیم بن محمد بن المؤید، ر.ک: الجوینی، ج۱، باب ۵۸، ص۳۱۲؛ بحار الأنوار، ج۱، ص۴۱۰.</ref>، به آیه استدلال کرده است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۶.</ref>
==عدم [[حصر]] «انّما»==
[[فخر رازی]] می‌گوید:
کلمه «انّما» بر حصر دلالت نمی‌کند؛ زیرا [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...}}<ref>«جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم» سوره یونس، آیه ۲۴.</ref>. بی‌گمان نمونه‌های دیگری جز این مثل برای [[تشبیه]] [[زندگی دنیوی]]، در قرآن هست یا مانند این آیه که می‌فرماید {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ...}}<ref>«زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید، (خداوند) پاداش‌هایتان را می‌دهد و دارایی‌هایتان را از شما نمی‌خواهد» سوره محمد، آیه ۳۶.</ref>، بی‌شک، [[لهو و لعب]] در چیزهایی جز [[حیات]] [[دنیا]] هم وجود دارد<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۱۲. {{عربی|و لا نسلم أن كلمة «إنما» للحصر و الدليل عليه قوله {{متن قرآن|إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ}}. و لا شك أن الحياة الدنيا لها أمثال أخرى سوى هذا المثل، و قال: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ}} و لا شك أن اللعب و اللهو قد يحصل في غيرها}}.</ref>.
پاسخ این است که خود [[فخر رازی]] در تفسیرش بارها کلمه «انّما» را دال بر [[حصر]] دانسته است<ref>از جمله: ج۱، ص۴۶؛ ج۲، ص۲۹۶؛ ج۳، ص۷۸؛ ج۵، ص۴۸۲؛ ج۶، ص۲؛ ج۸، ص۶۸؛ ج۹، ص۱۸۸؛ ج۱۱، ص۱۶۱.</ref>. [[نسفی]] درباره معنای «انّما» می‌نویسد: {{عربی|إنما يفيد اختصاصهم بالموالاة}}؛ «بنا بر معنای کلمه «انما»، تنها افراد یاد شده، [[ولایت]] دارند»<ref>تفسیر النسفی، أبی البرکات عبد الله ابن احمد بن محمود النسفی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>.
اگر در جایی «انّما» برای حصر اضافی و قیاسی به کار رفته باشد، بی‌گمان، قرینه‌ای آن را [[همراهی]] می‌کند. اما [[آیه ولایت]]، چنین قرینه‌ای بر حصر اضافی ندارد. بلکه ذکر اوصاف در [[آیه]] که بر این انحصار تأکید می‌کنند، از این نکته خبر می‌دهند که ولایت تنها برای کسانی است که در [[رکوع]] خود به اعطای [[زکات]] می‌پردازند و [[خداوند]] عمل آنان را می‌پذیرد.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۶.</ref>
==دلالت نکردن «راکعون» بر رکوع در [[نماز]]==
[[آلوسی]] می‌نویسد: «آیه در [[صدقه دادن]] در رکوع نماز صریح نیست»<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۶، ص۱۶۸. {{عربی|ليست الآية نصافي كون التصدق واقعاً حال ركوع الصلاة...}}.</ref>. فخر رازی نیز می‌نویسد:
{{متن قرآن|هُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> چند معنا دارد:
#ابومسلم گفته است که مراد از رکوع، [[خضوع]] است؛ یعنی آنان که نماز می‌خوانند، زکات می‌دهند و انسان‌های فرمان‌پذیر و خاضعند؛
# [[شأن]] آنان برپا کردن نماز است. اختصاص رکوع به نماز، از باب [[شرافت]] است؛
#مقصود این است که [[مردم]] هنگام [[نزول آیه]]، چند دسته بودند: برخی از آنان نماز را به پایان برده بودند، برخی از آنان در حال [[قیام]] بودند و کسانی در رکوع، به [[فقیر]] [[مال]] می‌دادند و برخی از آنان بعد از نماز در رکوع بودند. مردم در اوضاع گوناگونی بودند. از این رو، [[خداوند]] همه آنان را یاد کرده است<ref>التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۲۳. {{عربی|فيه على هذا القول وجوهٌ. الأول: قال أبو مسلم: المراد من الركوع الخضوع، يعني أنهم يصلون و يزكون و هم منقادون خاضعون الجميع أوامر الله و نواهيه و الثاني: أن يكون المراد: من شأنهم إقامة الصلاة، و خص الركوع بالذكر تشريفاً له كما في قوله {{متن قرآن|وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ}} و الثالث: قال بعضهم: إن أصحابه كانوا عند نزول هذه الآية مختلفون في هذه الصفات، منهم من قد أتم الصلاة، و منهم من دفع المال إلى الفقير، و منهم من كان بعد في الصلاة و كان راكعا، فلما كانوا مختلفين في هذه الصفات لا جرم ذكر الله تعالى كل هذه الصفات}}.</ref>.
پاسخ
دیدگاه [[آلوسی]] با [[نص قرآن]] و [[سنت]] ناسازگار است؛ زیرا واژه «[[رکوع]]» در همان حال انحنا ظهور دارد که نوع خاصی از آن، از ارکان [[نماز]] شناخته شده است. [[سیوطی]] می‌گوید: «[[رسول خدا]]{{صل}} از فرد [[مسکین]] سؤال فرمود: در چه حالی انگشترش را به تو داد؟ گفت: در رکوع آن را به من بخشید»<ref>الدر المنثور، ج۳ ذیل آیه: {{متن حدیث|أن النبي{{صل}} سأل السائل، سأل ذلك المسكين الذي أعطاه الإمام خاتمه، سأله قائلاً: «على أي حال أعطاكه» - أي الخاتم-؟ قال: أعطاني و هو راكع}}.</ref>. احتمال [[فخر رازی]] درباره معنای «رکوع» درست نیست؛ زیرا معنای [[حقیقی]] آن، حال انحناست.
فراهیدی می‌نویسد: «هر چیزی که با صورت به سوی [[زمین]] روی آورد، خواه زانوهایش به زمین برسد یا نرسد، در حالی که سر را به زیر انداخته است، راکع خوانده می‌شود»<ref>کتاب العین، الخلیل بن أحمد الفراهیدی، ج۱، ص۲۰۰. {{عربی|و كل شيء ينكب لوجهه فتمس ركبته الأرض أو لا تمسها بعد أن يطأطئ رأسه فهو راكع}}.</ref>. ابن درید می‌نویسد: «راکع کسی است که با صورت به سوی زمین روی آورد و رکوع در نماز، گونه‌ای از این حالت است»<ref>جمهرة اللغة، ابن درید، ج۲، ص۷۷۰. {{عربی|و الراكع: الذي يكبو على وجهه، و منه الركوع في الصلاة}}.</ref>. ابن فارس می‌نویسد: «[[رکوع]]، اصلی است که بر حالت انحنا و خمیدگی در [[انسان]] و غیر انسان دلالت می‌کند»<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۴۳۴: {{عربی|(ركع) الراء و الكاف و العين أصل واحد يدل على انحناء في الإنسان و غيره يقال ركع الرجل إذا انحنى و كل منحن راكع}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۷.</ref>
==عدم [[نزاع]] در [[ولایت پیامبر]]{{صل}}==
کلمه «انّما» بر [[حصر]] دلالت می‌کند؛ پس [[آیه]] می‌فرماید: «[[ولایت]] اینجاست و جای دیگر نیست». حصر هنگامی صورت می‌گیرد که درباره موضوع [[اختلاف]] و ادعای شراکت در کار باشد؛ اما کسی در [[زمان پیامبر]]{{صل}} درباره ولایت ایشان نزاعی نداشت تا آن ادعا با واژه حصر [[نفی]] شود<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۴، ص۲۴۷.</ref>.
پاسخ این است که [[آیه ولایت]] تنها به وضع [[زمان]] [[رسول]]{{صل}} ناظر نیست. بلکه به ماجرای [[امامت]]، حتی پس از [[پیامبر]]{{صل}} نیز می‌پردازد؛ یعنی ولایت پس از پیامبر{{صل}}، تنها از آن کسی است که در [[نماز]] [[صدقه]] می‌دهد. افزون بر این، کلمه «انّما» بیشتر به متن [[حقیقت]] ناظر است، نه [[واقعیت]] موجود. بنابراین اگر هیچ اختلاف و نزاعی نیز در کار نباشد، واژه حصر بی‌فایده نیست.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۹.</ref>
==[[مستحب]] نبودن صدقه در نماز==
[[خداوند]] کسی را نمی‌ستاید؛ مگر برای پرداختن او به کاری که نزد او [[پسندیده]] ([[واجب]] یا مستحب) باشد. [[صدقه دادن]] در نماز، به [[اتفاق]] [[عالمان]] [[امت]]، مستحب نیست. اگر مستحب می‌بود، پیامبر{{صل}} آن را ترک نمی‌کرد<ref>منهاج السنة النبویة تحقیق، ج۴، ص۵.</ref>.
پاسخ این است که [[ستودن]] این رخداد، از این روی نیست که عنوان خاص مستحب یا واجب دارد. بلکه این [[ستایش]] درباره [[احسان]] و [[کمک به نیازمند]] و [[شتاب]] کردن در آن صورت گرفته است. نپرداختن رسول{{صل}} به چنین کاری، بدان سبب بود که چنین صحنه‌ای برای آن حضرت پیش نیامد؛ وگرنه ایشان نیز چنان می‌کرد.
[[هدف]] آیه شناساندن [[ولیّ]] است و با گزارش از روی‌دادی، اعلام می‌کند که کننده این کار، ولیّ شماست. پس مقصود صدور [[حکم]] آن رخداد نیست؛ یعنی اعلام [[حقیقت]] با اشاره به روی‌دادی خاص، به [[واجب]] یا [[مستحب]] بودن آن روی‌داد ارتباطی ندارد.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۱۹.</ref>
==عطف {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}}==
جمله {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}} در [[آیه ولایت]]، به جمله گذشته عطف شده و معنای [[آیه]] این است: «آنان که [[نماز]] به پا می‌دارند و [[زکات]] می‌دهند و [[رکوع]] می‌کنند». استناد به این آیه برای [[اثبات امامت علی]]{{ع}}، به حال بودن جمله، وابسته است؛ یعنی {{متن قرآن|يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ}} به معنای «آنان که در رکوع زکات می‌دهند» باشد، چنین چیزی ثابت می‌شود. ولی چنین احتمالی درست نیست؛ زیرا لازمه این فرض آن است که دادن زکات در رکوع از دادن زکات در غیر رکوع [[برتر]] باشد؛ زیرا آیه در [[مقام]] [[ستایش]] می‌گوید: «آنان در رکوع زکات می‌دهند اما زکات در رکوع، در سنجش با زکات در غیر رکوع، فضیلتی ندارد»<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۱۱۹.</ref>.
پاسخ این است که اگر این جمله بر جمله سابق عطف شده باشد، موجب تکرار است؛ زیرا جمله {{متن قرآن|يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ}} پیش از این رکوع را نیز دربر دارد. بنابراین، جمله {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}} در آیه تکرار غیر مفید خواهد بود<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، صص ۲۱۱ و ۲۱۲.</ref>؛ زیرا معنای آیه چنین می‌شود: «آنان که نماز و رکوع می‌کنند و زکات می‌دهند و رکوع می‌کنند». اگر این جمله حال باشد، مضمون آیه چنین است: «آنان که نماز و رکوع می‌کنند و در حال رکوع زکات می‌دهند». بی‌تردید این صفتی غیر آن است و تکرار نیست.
افزون بر این، [[ستایش خداوند]] درباره این کار بدان سبب نیست که دادن زکات در رکوع از پرداخت آن در غیر رکوع [[افضل]] است. بلکه [[پسندیده]] بودن آن به سبب [[انفاق]] و [[شتاب]] در آن پیش از فوت [[فرصت]] است و این کار را هم در رکوع نماز، در بخش دیگری از آن می‌توان [[اجرا]] کرد و از این دید با یکدیگر متفاوت نیستند. این رخداد برای [[امام علی]]{{ع}} در رکوع نماز روی داد و آیه از رویدادی ویژه گزارش می‌دهد و می‌گوید کسی که چنین کرد و بی‌درنگ در [[رکوع]] انگشترش را به [[سائل]] داد، [[ولیّ]] شماست. اما درباره [[حکم]] این کار، سخنی به میان نیاورده است.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۲۲۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۶۱

ویرایش