پرش به محتوا

عصمت حضرت یوسف: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۶: خط ۵۶:


== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
== توهم تعارض برخی [[آیات]] با عصمت حضرت یوسف{{ع}} ==
عده‌ای با توسل به ظاهر آیه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، به حضرت یوسف نسبت می‌دهند که او قصد گناه با زلیخا را داشته است چنانچه روایاتی نیز در این خصوص وارد شده و این مطلب را تأیید نموده است. این گروه بر آنند که آنچه از ظاهر {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} در {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا}} به دست می‌آید، آن است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} با [[زلیخا]] در [[تصمیم]] بر [[ارتکاب گناه]] [[شریک]] بوده است و آهنگ [[گناه]] برای یک [[پیامبر الهی]]، [[لغزش]] به شمار می‌آید؛ هرچند درباره انسان‌های عادی گناه دانسته نمی‌شود. البته برخی بر این باورند که در انسان‌های عادی نیز آهنگ گناه، گناه است، ولی [[خداوند]] از سر [[لطف]]، [[عذاب]] آن را برداشته است.
عده‌ای با توسل به ظاهر آیه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، به حضرت یوسف نسبت می‌دهند که او قصد گناه با زلیخا را داشته است چنانچه روایاتی نیز در این خصوص وارد شده و این مطلب را تأیید نموده است. این گروه بر آنند که آنچه از ظاهر {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} در {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا}} به دست می‌آید، آن است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} با [[زلیخا]] در تصمیم بر [[ارتکاب گناه]] [[شریک]] بوده است و آهنگ [[گناه]] برای یک [[پیامبر الهی]]، [[لغزش]] به شمار می‌آید؛ هرچند درباره انسان‌های عادی گناه دانسته نمی‌شود. البته برخی بر این باورند که در انسان‌های عادی نیز آهنگ گناه، گناه است، ولی [[خداوند]] از سر [[لطف]]، [[عذاب]] آن را برداشته است.


'''پاسخ نخست: آهنگ گناه؛ [[مقید]] به ندیدن [[برهان]] [[رب]]''': از [[آیه شریفه]] چنین برداشت می‌شود که حضرت یوسف {{ع}} چون از [[بندگان]] [[خالص]] شده خداوند بود، [[خداوند متعال]] با نشان دادن برهان خود، وی را از ارتکاب آن کار [[زشت]] دور ساخت. جمله {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} قیدی است برای جمله {{متن قرآن|وَهَمَّ بِهَا}}. بنابراین معنای هر دو جمله {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} و {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} همسان خواهد بود که همان معنای آهنگ بر گناه است. «همّ» به آهنگ بر گناه [[ترجمه]] می‌شود؛ چون کاربرد «همّ» در مواردی است که انجام دادن کار با مانع روبه‌رو گردد، مانند آیه شریفه {{متن قرآن|وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> پس اگر برهان [[پروردگار]] در کار نبود، هر آینه حضرت یوسف {{ع}} آهنگ بر کار زشت می‌نمود؛ ولی خداوند با نشان دادن برهان خود، مانع از آهنگ وی شد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۷.</ref>.
'''پاسخ نخست: آهنگ گناه؛ مقید به ندیدن [[برهان]] [[رب]]''': از [[آیه شریفه]] چنین برداشت می‌شود که حضرت یوسف {{ع}} چون از [[بندگان]] [[خالص]] شده خداوند بود، [[خداوند متعال]] با نشان دادن برهان خود، وی را از ارتکاب آن کار [[زشت]] دور ساخت. جمله {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} قیدی است برای جمله {{متن قرآن|وَهَمَّ بِهَا}}. بنابراین معنای هر دو جمله {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} و {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} همسان خواهد بود که همان معنای آهنگ بر گناه است. «همّ» به آهنگ بر گناه ترجمه می‌شود؛ چون کاربرد «همّ» در مواردی است که انجام دادن کار با مانع روبه‌رو گردد، مانند آیه شریفه {{متن قرآن|وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا}}<ref>«به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند» سوره توبه، آیه ۷۴.</ref> پس اگر برهان [[پروردگار]] در کار نبود، هر آینه حضرت یوسف {{ع}} آهنگ بر کار زشت می‌نمود؛ ولی خداوند با نشان دادن برهان خود، مانع از آهنگ وی شد<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۷.</ref>.


البته باید دانست که معنای دیدن برهان رب، این نیست که در این ماجرا [[حضرت]] پس از تصمیم بر گناه، برهان رب را دید و از ارتکاب گناه منصرف شد؛ بلکه منظور این است که پیش از این ماجرا هم آن برهان را [[مشاهده]] کرده بود. به همین دلیل به زلیخا گفت: {{متن قرآن|مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>. مانند آن در مورد [[مادر حضرت موسی]] {{ع}} مطرح است: {{متن قرآن|وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا...}}<ref>«و دل مادر موسی خالی شد (چندان که) اگر دلش را استوار نمی‌داشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن (راز) را فاش کند» سوره قصص، آیه ۱۰.</ref>؛ پس [[قلب]] او پیش از این حادثه محکم شده بود، همچنین در مورد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>؛ این [[استواری]] از قبل به آن [[حضرت]] داده شده بود، نه اینکه در این مورد اعطا گردیده باشد<ref>ر.ک: عصمة الانبیاء و الائمة {{عم}}، ج۲، ص۶ (نرم افزار المکتبة الشاملة).</ref>.
البته باید دانست که معنای دیدن برهان رب، این نیست که در این ماجرا حضرت پس از تصمیم بر گناه، برهان رب را دید و از ارتکاب گناه منصرف شد؛ بلکه منظور این است که پیش از این ماجرا هم آن برهان را مشاهده کرده بود. به همین دلیل به زلیخا گفت: {{متن قرآن|مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>. مانند آن در مورد مادر [[حضرت موسی]] {{ع}} مطرح است: {{متن قرآن|وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا...}}<ref>«و دل مادر موسی خالی شد (چندان که) اگر دلش را استوار نمی‌داشتیم تا از باورکنندگان باشد به راستی نزدیک بود که آن (راز) را فاش کند» سوره قصص، آیه ۱۰.</ref>؛ پس [[قلب]] او پیش از این حادثه محکم شده بود، همچنین در مورد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>؛ این [[استواری]] از قبل به آن حضرت داده شده بود، نه اینکه در این مورد اعطا گردیده باشد<ref>ر.ک: عصمة الانبیاء و الائمة {{عم}}، ج۲، ص۶ (نرم افزار المکتبة الشاملة).</ref>.


شواهدی چند بر [[عصمت]] حضرت در این داستان دلالت دارد (البته این شواهد [[ارتکاب گناه]] را [[نفی]] می‌کنند، نه آهنگ بر آن را؛ اما از آنجا که [[هدف]] اصلی در بحث عصمت، [[اثبات]] [[پاکی]] و [[منزه]] بودن ایشان از [[گناه]] است، این شواهد دلالت بر این مقصود دارند، ولی چون در [[آیه شریفه]] از «آهنگ» سخن به میان آمده، در پاسخ نیز همین عنوان مطرح شده است). آن شواهد از این قرارند:
شواهدی چند بر [[عصمت]] حضرت در این داستان دلالت دارد (البته این شواهد [[ارتکاب گناه]] را [[نفی]] می‌کنند، نه آهنگ بر آن را؛ اما از آنجا که [[هدف]] اصلی در بحث عصمت، [[اثبات]] [[پاکی]] و [[منزه]] بودن ایشان از [[گناه]] است، این شواهد دلالت بر این مقصود دارند، ولی چون در [[آیه شریفه]] از «آهنگ» سخن به میان آمده، در پاسخ نیز همین عنوان مطرح شده است). آن شواهد از این قرارند:
# درنگ در این [[آیات]]، ما را به این نکته رهنمون می‌شود که [[خداوند]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} را می‌ستاید؛ چراکه از دیدن [[برهان]] [[رب]] و [[خالص]] شدنش خبر می‌دهد. حال چگونه می‌توان بر این [[باور]] بود که حضرت در این داستان دچار [[لغزش]] شده باشد؟!
# درنگ در این [[آیات]]، ما را به این نکته رهنمون می‌شود که [[خداوند]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} را می‌ستاید؛ چراکه از دیدن [[برهان]] [[رب]] و [[خالص]] شدنش خبر می‌دهد. حال چگونه می‌توان بر این [[باور]] بود که حضرت در این داستان دچار [[لغزش]] شده باشد؟!
# هرگاه کوچک‌ترین لغزشی، حتی در حد [[ترک اولی]]، در میدان کار [[پیامبران]] راه می‌یافت، عرصه بر آنان تنگ می‌شد و ایشان ره [[توبه]] در پیش می‌گرفتند و به سوی [[پروردگار]] باز می‌گشتند. در آیاتی که به گزارش این داستان پرداخته، هیچ اشارتی به این موضوع نشده است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} به توبه و بازگشت به درگاه [[خداوند]] رو آورده باشد؛
# هرگاه کوچک‌ترین لغزشی، حتی در حد [[ترک اولی]]، در میدان کار [[پیامبران]] راه می‌یافت، عرصه بر آنان تنگ می‌شد و ایشان ره [[توبه]] در پیش می‌گرفتند و به سوی [[پروردگار]] باز می‌گشتند. در آیاتی که به گزارش این داستان پرداخته، هیچ اشارتی به این موضوع نشده است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} به توبه و بازگشت به درگاه [[خداوند]] رو آورده باشد؛
# تمامی افراد این داستان، به نوعی به [[پاک‌دامنی]] آن [[حضرت]] اعتراف کرده‌اند (و مقصود در [[اثبات عصمت پیامبران]]، همین است که دامن وجود ایشان از هرگونه [[خطا]] و گناهی [[پاک]] و [[منزه]] باشد): خود حضرت فرمود: {{متن قرآن|هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۶.</ref>، و {{متن قرآن|رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>. [[زلیخا]] این سان سخن گفت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>. [[همسر]] زلیخا هم این جمله را بر زبان جاری ساخت: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ}}<ref>«و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.</ref>. [[شاهد]] ماجرا نیز این گونه به ادای [[شهادت]] پرداخت: {{متن قرآن|إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است * و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.</ref>. [[خداوند متعال]] نیز با جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> بر [[پاک‌دامنی]] آن [[حضرت]] مهر [[تأیید]] زده است. در چهار قسمت این [[آیه شهادت]] بر پاک‌دامنی حضرت مطرح شده است: ۱. {{متن قرآن|لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ}}؛ ۲. {{متن قرآن|وَالْفَحْشَاءَ}}؛ ۳. {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا}} (در دیگر [[آیات]]، ویژگی «عبادنا» چنین بیان گردیده است: {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ... وَلَا يَزْنُونَ}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند... و زنا نمی‌کنند» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۸.</ref>؛ ۴. {{متن قرآن|الْمُخْلَصِينَ}} (کسانی که [[خداوند]] آنان را [[خالص]] فرموده است). از آنجا که [[مخلَص]] بودن آن حضرت در [[آیه]] ثابت می‌شود، می‌توان گفت [[شیطان]] هم با جمله {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> به راه نیافتن خود در عرصه وجودی آن حضرت اعتراف کرده است. کسانی که از نسبت دادن این [[اعمال]] ناروا به آن حضرت پروایی ندارند، اگر [[شهادت]] خداوند را می‌پذیرند، که خداوند این گونه به [[پاکی]] آن حضرت شهادت داده است و اگر از [[تابعان]] شیطان‌اند، او نیز هر گونه [[سلطه]] خود را بر [[مخلصان]] [[نفی]] کرده است و در [[حقیقت]] به پاکی آن حضرت [[اذعان]] دارد. پس طبق گفته شیطان نیز پاکی حضرتش [[اثبات]] شده است؛
# تمامی افراد این داستان، به نوعی به [[پاک‌دامنی]] آن حضرت اعتراف کرده‌اند (و مقصود در [[اثبات عصمت پیامبران]]، همین است که دامن وجود ایشان از هرگونه [[خطا]] و گناهی [[پاک]] و [[منزه]] باشد): خود حضرت فرمود: {{متن قرآن|هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۶.</ref>، و {{متن قرآن|رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>. [[زلیخا]] این سان سخن گفت: {{متن قرآن|وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>. [[همسر]] زلیخا هم این جمله را بر زبان جاری ساخت: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ}}<ref>«و چون (شویش) دید که پیراهن مرد از پشت دریده است گفت: بی‌گمان این از نیرنگ شما زنان است و نیرنگ شما زنان سترگ است» سوره یوسف، آیه ۲۸.</ref>. [[شاهد]] ماجرا نیز این گونه به ادای [[شهادت]] پرداخت: {{متن قرآن|إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: او بود که از من، کام می‌خواست و گواهی از کسان آن زن گواهی داد: اگر پیراهن وی از پیش دریده است زن راست می‌گوید و مرد از دروغگویان است * و اگر پیراهنش از پشت دریده است زن دروغ می‌گوید و مرد از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۲۷.</ref>. [[خداوند متعال]] نیز با جمله {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> بر [[پاک‌دامنی]] آن حضرت مهر [[تأیید]] زده است. در چهار قسمت این [[آیه شهادت]] بر پاک‌دامنی حضرت مطرح شده است: ۱. {{متن قرآن|لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ}}؛ ۲. {{متن قرآن|وَالْفَحْشَاءَ}}؛ ۳. {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا}} (در دیگر [[آیات]]، ویژگی «عبادنا» چنین بیان گردیده است: {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ... وَلَا يَزْنُونَ}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند... و زنا نمی‌کنند» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۸.</ref>؛ ۴. {{متن قرآن|الْمُخْلَصِينَ}} (کسانی که [[خداوند]] آنان را [[خالص]] فرموده است). از آنجا که مخلَص بودن آن حضرت در [[آیه]] ثابت می‌شود، می‌توان گفت [[شیطان]] هم با جمله {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> به راه نیافتن خود در عرصه وجودی آن حضرت اعتراف کرده است. کسانی که از نسبت دادن این [[اعمال]] ناروا به آن حضرت پروایی ندارند، اگر [[شهادت]] خداوند را می‌پذیرند، که خداوند این گونه به [[پاکی]] آن حضرت شهادت داده است و اگر از [[تابعان]] شیطان‌اند، او نیز هر گونه [[سلطه]] خود را بر [[مخلصان]] [[نفی]] کرده است و در [[حقیقت]] به پاکی آن حضرت [[اذعان]] دارد. پس طبق گفته شیطان نیز پاکی حضرتش [[اثبات]] شده است؛
# [[زنا]] و [[خیانت]] در [[امانت]]، از [[گناهان بزرگ]] است. حال با توجه به اینکه آن [[حضرت]] مدت زمانی در کنار این [[خانواده]] می‌زیسته و از توجه و [[عنایت]] آنان بهره‌مند بوده است، اگر دامان او به چنین خیانتی [[آلوده]] گردد، [[جرم]] و جنایتی بزرگ مرتکب شده است که به هیچ وجه [[مقام نبوت]]، ارتکاب چنین گناهی را برنمی‌تابد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۱۸-۱۲۰.</ref>؛
# [[زنا]] و [[خیانت]] در [[امانت]]، از [[گناهان بزرگ]] است. حال با توجه به اینکه آن حضرت مدت زمانی در کنار این [[خانواده]] می‌زیسته و از توجه و عنایت آنان بهره‌مند بوده است، اگر دامان او به چنین خیانتی [[آلوده]] گردد، [[جرم]] و جنایتی بزرگ مرتکب شده است که به هیچ وجه [[مقام نبوت]]، ارتکاب چنین گناهی را برنمی‌تابد<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۱۸-۱۲۰.</ref>؛
# در پایان [[آیه]]، [[فلسفه]] اینکه چرا [[حضرت یوسف]] {{ع}} در این [[وادی]] [[گناه]] گام ننهاده است، چنین بیان شده که [[خداوند]] او را از هر لغزشی پالایش کرده و [[برهان]] خود را به وی نشان داده است. پس اگر این [[عنایت خداوندی]] نبود، او نیز همانند دیگر [[انسان‌ها]] دچار [[لغزش]] می‌شد و در دام گناه گرفتار می‌آمد. جمله شرطیه {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، گویای این [[حقیقت]] است.
# در پایان [[آیه]]، [[فلسفه]] اینکه چرا [[حضرت یوسف]] {{ع}} در این [[وادی]] [[گناه]] گام ننهاده است، چنین بیان شده که [[خداوند]] او را از هر لغزشی پالایش کرده و [[برهان]] خود را به وی نشان داده است. پس اگر این عنایت خداوندی نبود، او نیز همانند دیگر [[انسان‌ها]] دچار [[لغزش]] می‌شد و در دام گناه گرفتار می‌آمد. جمله شرطیه {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، گویای این [[حقیقت]] است. این پاسخ، جامع و به دور از ایراد است.
این پاسخ، جامع و به دور از ایراد است.


'''پاسخ دوم: «همّ» به معنای میل طبیعی خارج از [[اختیار]]''': منظور از کلمه «همّ»، وجود میل طبیعی و تحریک طبیعی آن بر اثر شرایط خارجی است که از [[اختیار انسان]] و دایره [[تکلیف]] خارج است، نه [[عزم]] بر گناه؛ و این نه تنها لغزشی به شمار نمی‌آید، بلکه با وجود چنین [[گرایش]] طبیعی، اینکه قصد [[ارتکاب گناه]] را نکرده و خلافی مرتکب نشده است، ستودنی نیز هست. البته این صحنه‌سازی برای حضرت یوسف {{ع}} زمینه تحریک [[غریزه جنسی]] را فراهم ساخت، ولی از آنجا که آن حضرت از [[عصمت]] برخوردار، و بر برهان [[رب]] [[آگاه]] بود، از [[سقوط]] در وادی [[تصمیم]] و [[اقدام]] بر گناه در [[امان]] ماند<ref>ر.ک: جواد تبریزی، الانوار الالهیة، ص۱۰۳.</ref>.
'''پاسخ دوم: «همّ» به معنای میل طبیعی خارج از [[اختیار]]''': منظور از کلمه «همّ»، وجود میل طبیعی و تحریک طبیعی آن بر اثر شرایط خارجی است که از [[اختیار انسان]] و دایره [[تکلیف]] خارج است، نه [[عزم]] بر گناه؛ و این نه تنها لغزشی به شمار نمی‌آید، بلکه با وجود چنین [[گرایش]] طبیعی، اینکه قصد [[ارتکاب گناه]] را نکرده و خلافی مرتکب نشده است، ستودنی نیز هست. البته این صحنه‌سازی برای حضرت یوسف {{ع}} زمینه تحریک غریزه جنسی را فراهم ساخت، ولی از آنجا که آن حضرت از [[عصمت]] برخوردار، و بر برهان [[رب]] [[آگاه]] بود، از [[سقوط]] در وادی تصمیم و [[اقدام]] بر گناه در [[امان]] ماند<ref>ر.ک: جواد تبریزی، الانوار الالهیة، ص۱۰۳.</ref>.
ایراد این پاسخ این است که با معنای لغوی «همّ» ناسازگار است. «همّ» از دیدگاه لغت‌شناسان، به [[تصمیم‌گیری]] و آغاز کردن کاری اطلاق می‌گردد<ref>{{عربی|ان الاصل الواحد في المادة: هو العزم على فعل ما شروع في مقدماته}}؛ (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۸۶؛ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۸۱؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۳۶).</ref> یا به کاری گفته می‌شود که [[تصمیم]] بر انجام دادن آن بوده، ولی تحقق نیافته است<ref>ر.ک: ابومنصور احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۴۱.</ref>؛ اما در هیچ یک از کتاب‌های لغت، «همّ» به معنای میل طبیعی یا تحریک میل معنا نشده است.


'''پاسخ سوم: [[لغزش]] نبودن [[عزم]] بر [[گناه]]''': [[حضرت]] به مقتضای [[گرایش]] طبیعی و جنسی خود، تصمیم گرفت دامن خویش را به این گناه [[آلوده]] سازد، ولی یک باره از این تصمیم روی‌گردان شد و [[پاک‌دامنی]] خود را [[حفظ]] فرمود. چون تصمیم بر [[ارتکاب گناه]]، لغزش نیست، پس ناقض [[عصمت]] نیست<ref>ر.ک: محمد محمود حجازی، التفسیر الواضح، ج۱۲، ص۷۴.</ref>.
ایراد این پاسخ این است که با معنای لغوی «همّ» ناسازگار است. «همّ» از دیدگاه لغت‌شناسان، به تصمیم‌گیری و آغاز کردن کاری اطلاق می‌گردد<ref>{{عربی|ان الاصل الواحد في المادة: هو العزم على فعل ما شروع في مقدماته}}؛ (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۲۸۶؛ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۸۱؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۳۶).</ref> یا به کاری گفته می‌شود که تصمیم بر انجام دادن آن بوده، ولی تحقق نیافته است<ref>ر.ک: ابومنصور احمد بن محمد فیومی مقری، المصباح المنیر، ص۶۴۱.</ref>؛ اما در هیچ یک از کتاب‌های لغت، «همّ» به معنای میل طبیعی یا تحریک میل معنا نشده است.
در [[نقد]] این پاسخ باید گفت گرچه تصمیم بر ارتکاب گناه در ردیف [[گناهان]] قرار نگرفته است، تصمیم‌گیری برای ارتکاب آن عمل [[زشت]] ([[زنا]] با [[زن]] شوهردار) با جایگاه والای [[رسالت الهی]] همخوانی ندارد. یوسف {{ع}} که خود [[صدیق]] و از [[مخلصان]] است، چگونه این چنین محکوم میل جنسی خود و [[وسوسه‌های شیطان]] می‌شود و تصمیم به انجام دادن آن کار می‌گیرد؟! بر پایه این پاسخ باید گفت منظور از «همّ» این است که آن حضرت نزدیک بود به آن کار مبادرت ورزد؛ مانند آنکه کسی بگوید اگر از [[خدا]] نمی‌ترسیدم، او را کشته بودم<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۶.</ref>.
 
این توجیه افزون بر مبهم بودنش، با [[مقام]] [[مخلَص]] بودن حضرت تضاد دارد. ایراد دیگر این توجیه آن است که تعبیر {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} به گونه‌ای [[تفسیر]] شده است که با تفسیر {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}}، دوگانگی دارد؛ چراکه {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} به نزدیک بودن انجام دادن کار، بدون انجام دادن آن تفسیر می‌شود؛ از این رو مورد [[ستایش خداوند]] قرار می‌گیرد؛ ولی {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} در همان معنای اصلی خود، [[عزم]] بر کار و انجام دادن آن به کار رفته است.
'''پاسخ سوم: [[لغزش]] نبودن [[عزم]] بر [[گناه]]''': حضرت به مقتضای [[گرایش]] طبیعی و جنسی خود، تصمیم گرفت دامن خویش را به این گناه [[آلوده]] سازد، ولی یک باره از این تصمیم روی‌گردان شد و [[پاک‌دامنی]] خود را [[حفظ]] فرمود. چون تصمیم بر [[ارتکاب گناه]]، لغزش نیست، پس ناقض [[عصمت]] نیست<ref>ر.ک: محمد محمود حجازی، التفسیر الواضح، ج۱۲، ص۷۴.</ref>.
 
در نقد این پاسخ باید گفت گرچه تصمیم بر ارتکاب گناه در ردیف [[گناهان]] قرار نگرفته است، تصمیم‌گیری برای ارتکاب آن عمل [[زشت]] ([[زنا]] با [[زن]] شوهردار) با جایگاه والای [[رسالت الهی]] همخوانی ندارد. یوسف {{ع}} که خود صدیق و از [[مخلصان]] است، چگونه این چنین محکوم میل جنسی خود و [[وسوسه‌های شیطان]] می‌شود و تصمیم به انجام دادن آن کار می‌گیرد؟! بر پایه این پاسخ باید گفت منظور از «همّ» این است که آن حضرت نزدیک بود به آن کار مبادرت ورزد؛ مانند آنکه کسی بگوید اگر از [[خدا]] نمی‌ترسیدم، او را کشته بودم<ref>ر.ک: محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۴۵۶.</ref>.
 
این توجیه افزون بر مبهم بودنش، با مقام مخلَص بودن حضرت تضاد دارد. ایراد دیگر این توجیه آن است که تعبیر {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} به گونه‌ای [[تفسیر]] شده است که با تفسیر {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}}، دوگانگی دارد؛ چراکه {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} به نزدیک بودن انجام دادن کار، بدون انجام دادن آن تفسیر می‌شود؛ از این رو مورد [[ستایش خداوند]] قرار می‌گیرد؛ ولی {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} در همان معنای اصلی خود، [[عزم]] بر کار و انجام دادن آن به کار رفته است.
 
'''پاسخ چهارم: {{متن قرآن|هَمَّ}} به معنای زدن و دور ساختن''': [[حضرت یوسف]] {{ع}} عزم خود را جزم کرد تا با زدن [[زلیخا]] او را از خود دور سازد، ولی با دیدن [[برهان]] [[رب]] از این کار صرف‌نظر کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد. [[پروردگار]] زیان‌های این کار را به آن حضرت چنین نشان داد که اگر این کار را بکند، بستگان زلیخا او را خواهند کشت و به او این [[اتهام]] را وارد خواهند ساخت که او قصد [[زنا]] داشته، ولی زلیخا [[امتناع]] کرده است؛ از این رو این سان مورد ضرب و طرد او قرار گرفته است. در این [[تفسیر]]، معنای {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} با معنای {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} متفاوت شده است. این تفاوت، نتیجه [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] بر [[عصمت پیامبران]] است؛ اما نه تنها دلیلی بر [[عصمت]] زلیخا دلالت ندارد، بلکه [[قرآن]] از ارتکاب گناهش خبر می‌دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ...}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ...}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>. افزون بر آن، تمام [[مفسران]] و راویان بر [[ارتکاب گناه]] از سوی [[زلیخا]] [[اتفاق نظر]] دارند؛ اما [[قرآن]] در مورد [[حضرت یوسف]] {{ع}} چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ...}}<ref>«(یوسف گفت) آن (پرس و جو، از آن رو) است تا (عزیز مصر) بداند که من در نهان به وی خیانت نورزیده‌ام و اینکه خداوند فریب خیانت‌پیشگان را به جایی نمی‌رساند» سوره یوسف، آیه ۵۲.</ref> و دیگر [[آیات]] این [[سوره]] که همه از [[پاک‌دامنی]] و [[قداست]] یوسف حکایت دارند. پس طبق این [[ادله]] از [[عقل]] و [[آیات قرآن]]، فعل "هَمَّ" دو معنای متفاوت یافته است<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.


'''پاسخ چهارم: {{متن قرآن|هَمَّ}} به معنای زدن و دور ساختن''': [[حضرت یوسف]] {{ع}} عزم خود را جزم کرد تا با زدن [[زلیخا]] او را از خود دور سازد، ولی با دیدن [[برهان]] [[رب]] از این کار صرف‌نظر کرد و فرار را بر قرار ترجیح داد. [[پروردگار]] زیان‌های این کار را به آن [[حضرت]] چنین نشان داد که اگر این کار را بکند، بستگان زلیخا او را خواهند کشت و به او این [[اتهام]] را وارد خواهند ساخت که او قصد [[زنا]] داشته، ولی زلیخا [[امتناع]] کرده است؛ از این رو این سان مورد ضرب و طرد او قرار گرفته است. در این [[تفسیر]]، معنای {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} با معنای {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} متفاوت شده است. این تفاوت، نتیجه [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] بر [[عصمت پیامبران]] است؛ اما نه تنها دلیلی بر [[عصمت]] زلیخا دلالت ندارد، بلکه [[قرآن]] از ارتکاب گناهش خبر می‌دهد: {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ...}}<ref>«(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ...}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>. افزون بر آن، تمام [[مفسران]] و [[راویان]] بر [[ارتکاب گناه]] از سوی [[زلیخا]] [[اتفاق نظر]] دارند؛ اما [[قرآن]] در مورد [[حضرت یوسف]] {{ع}} چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ...}}<ref>«(یوسف گفت) آن (پرس و جو، از آن رو) است تا (عزیز مصر) بداند که من در نهان به وی خیانت نورزیده‌ام و اینکه خداوند فریب خیانت‌پیشگان را به جایی نمی‌رساند» سوره یوسف، آیه ۵۲.</ref> و دیگر [[آیات]] این [[سوره]] که همه از [[پاک‌دامنی]] و [[قداست]] یوسف حکایت دارند. پس طبق این [[ادله]] از [[عقل]] و [[آیات قرآن]]، فعل "هَمَّ" دو معنای متفاوت یافته است<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۶، ص۱۲۲.</ref>.
ایراد این [[تفسیر]] در این است که تنها در صورتی که [[ضرورت]] باشد، تفاوت در معنای دو کلمه "هَمَّ" و "هَمَّتْ" پذیرفته است؛ در حالی که در این مورد [[عزم]] یوسف {{ع}} بر [[گناه]]، معلق و مشروط بر ندیدن [[برهان]] [[رب]] بوده است و این هیچ مشکلی را به دنبال ندارد و متأخر بودن {{متن قرآن|لَوْلَا}} از فعل {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} از جهت ادبی مشکلی ندارد.
ایراد این [[تفسیر]] در این است که تنها در صورتی که [[ضرورت]] باشد، تفاوت در معنای دو کلمه "هَمَّ" و "هَمَّتْ" پذیرفته است؛ در حالی که در این مورد [[عزم]] یوسف {{ع}} بر [[گناه]]، معلق و مشروط بر ندیدن [[برهان]] [[رب]] بوده است و این هیچ مشکلی را به دنبال ندارد و متأخر بودن {{متن قرآن|لَوْلَا}} از فعل {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} از جهت ادبی مشکلی ندارد.


'''پاسخ پنجم: مقابله نکردن یوسف {{ع}} با زلیخا در [[ناسزاگویی]]''': زلیخا آن هنگام که نقشه خود را نقش بر آب دید و پاسخ رد حضرت یوسف {{ع}} را شنید، ناسزاگویی و درگیر شدن با [[حضرت]] را چاره خود دانست. حضرت یوسف {{ع}} بر آن شد تا دست به اقدامی همانند او بزند که برهان [[پروردگار]] از راه رسید و سبب فرار او از صحنه شد<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۸۰.</ref>.
'''پاسخ پنجم: مقابله نکردن یوسف {{ع}} با زلیخا در [[ناسزاگویی]]''': زلیخا آن هنگام که نقشه خود را نقش بر آب دید و پاسخ رد حضرت یوسف {{ع}} را شنید، ناسزاگویی و درگیر شدن با حضرت را چاره خود دانست. حضرت یوسف {{ع}} بر آن شد تا دست به اقدامی همانند او بزند که برهان [[پروردگار]] از راه رسید و سبب فرار او از صحنه شد<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۱۲، ص۲۷۷-۲۸۰.</ref>.
ایراد این توجیه در این است که اولاً اگر {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} به معنای [[ناسزا]] باشد، [[عزم]] [[خلاف شرع]] [[زلیخا]] را از کدام جمله باید استفاده کرد؟ ثانیاً لحن و [[سیاق آیه]]، از [[ستایش]] و تمجیدی درخور توجه درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} حکایت دارد و [[اقدام]] به فرار از میدان [[ناسزاگویی]]، درخور این ستایش نیست؛ به ویژه که [[حضرت]] می‌توانست از ابتدا این [[تدبیر]] را [[اجرا]] کند تا از تماس با [[زن]] نامحرم و دیگر عوارض آن در [[امان]] باشد.
 
ایراد این توجیه در این است که اولاً اگر {{متن قرآن|هَمَّتْ بِهِ}} به معنای [[ناسزا]] باشد، [[عزم]] خلاف شرع [[زلیخا]] را از کدام جمله باید استفاده کرد؟ ثانیاً لحن و سیاق آیه، از [[ستایش]] و تمجیدی درخور توجه درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} حکایت دارد و [[اقدام]] به فرار از میدان [[ناسزاگویی]]، درخور این ستایش نیست؛ به ویژه که حضرت می‌توانست از ابتدا این [[تدبیر]] را اجرا کند تا از تماس با [[زن]] نامحرم و دیگر عوارض آن در [[امان]] باشد.


'''تبیین، توضیح یا [[تفسیر برهان]] [[رب]]''': در [[تفسیر]] این [[برهان]] دو نگاه مطرح است؛ نگاه نخست با اصل [[عصمت]] آن حضرت همخوان است، ولی نگاه دوم با آن اصل سازگاری ندارد.
'''تبیین، توضیح یا [[تفسیر برهان]] [[رب]]''': در [[تفسیر]] این [[برهان]] دو نگاه مطرح است؛ نگاه نخست با اصل [[عصمت]] آن حضرت همخوان است، ولی نگاه دوم با آن اصل سازگاری ندارد.
نگاه نخست: از ظاهر [[آیه شریفه]] نمی‌توان به [[حقیقت]] این برهان دست یافت، ولی به طور قطع می‌توان چنین ادعا کرد که این برهان، از عوامل پیدایش [[یقین]] بوده است که با [[جهل]] و [[گمراهی]] سر [[ناسازگاری]] دارند. گفتار حضرت یوسف {{ع}} در مناجاتش با [[پروردگار]] که فرمود: {{متن قرآن|وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>، خود [[شاهد]] بر آن است که این برهان از نوع [[علم]] است، ولی نه بسان [[علوم]] رایج که با گمراهی و [[گناه]] همخوانی دارند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ...}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>.
 
نگاه نخست: از ظاهر [[آیه شریفه]] نمی‌توان به [[حقیقت]] این برهان دست یافت، ولی به طور قطع می‌توان چنین ادعا کرد که این برهان، از عوامل پیدایش [[یقین]] بوده است که با [[جهل]] و [[گمراهی]] سر ناسازگاری دارند. گفتار حضرت یوسف {{ع}} در مناجاتش با [[پروردگار]] که فرمود: {{متن قرآن|وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>، خود [[شاهد]] بر آن است که این برهان از نوع [[علم]] است، ولی نه بسان [[علوم]] رایج که با گمراهی و [[گناه]] همخوانی دارند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ...}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>.
 
پس در بیان حقیقت این برهان می‌توان گفت: «این [[برهان]]، از نوع [[علم]] آشکار و [[یقینی]] است که در [[نفس انسانی]] حالت [[اطاعت]] پدید می‌آورد و با وجود چنین حالتی، دیگر [[انسان]] گرایشی به [[گناه]] نمی‌یابد»<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹.</ref>.
پس در بیان حقیقت این برهان می‌توان گفت: «این [[برهان]]، از نوع [[علم]] آشکار و [[یقینی]] است که در [[نفس انسانی]] حالت [[اطاعت]] پدید می‌آورد و با وجود چنین حالتی، دیگر [[انسان]] گرایشی به [[گناه]] نمی‌یابد»<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۲۹.</ref>.


برهان در [[آیات قرآن]] نیز به معنای علم‌آور و [[حجت]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.</ref> و {{متن قرآن|...فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>«دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.</ref>. پرسشی که در این مجال مطرح می‌شود، این است که برهان در [[آیه]] اخیر همان [[معجزه]] [[حضرت موسی]] {{ع}} است و معجزه با [[عصمت]] دو امر متفاوت‌اند. پس نمی‌توان برهان را با توجه به این [[آیات]] به عصمت [[تفسیر]] کرد. پاسخ این است که برهان در اصل به معنای حجت است و این گاهی بر معجزه انطباق می‌یابد و گاهی بر علم و یقینی که انسان را از ورود در عرصه گناه باز می‌دارد؛ یعنی این علم، حجتی است برای [[پیامبران]] تا با [[آگاهی]] و [[اختیار]] از گناه و [[لغزش]] به دور باشند. [[پرسش]] دیگر این است که فراز {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى}} گویای آن است که برهان در این آیه از سنخ چیزهای دیدنی است و علم و آگاهی با دیدن تناسبی ندارد. پاسخ این است که «دیدن» همچنان که در امور محسوس کاربرد دارد، در [[ادراکات]] [[قلبی]] نیز به کار می‌رود؛ مانند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا...}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بی‌راه می‌نهد و هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره فاطر، آیه ۸.</ref><ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۴۷.</ref>.
برهان در [[آیات قرآن]] نیز به معنای علم‌آور و [[حجت]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ}}<ref>«ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.</ref> و {{متن قرآن|...فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ...}}<ref>«دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.</ref>. پرسشی که در این مجال مطرح می‌شود، این است که برهان در [[آیه]] اخیر همان [[معجزه]] [[حضرت موسی]] {{ع}} است و معجزه با [[عصمت]] دو امر متفاوت‌اند. پس نمی‌توان برهان را با توجه به این [[آیات]] به عصمت [[تفسیر]] کرد. پاسخ این است که برهان در اصل به معنای حجت است و این گاهی بر معجزه انطباق می‌یابد و گاهی بر علم و یقینی که انسان را از ورود در عرصه گناه باز می‌دارد؛ یعنی این علم، حجتی است برای [[پیامبران]] تا با [[آگاهی]] و [[اختیار]] از گناه و [[لغزش]] به دور باشند. [[پرسش]] دیگر این است که فراز {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى}} گویای آن است که برهان در این آیه از سنخ چیزهای دیدنی است و علم و آگاهی با دیدن تناسبی ندارد. پاسخ این است که «دیدن» همچنان که در امور محسوس کاربرد دارد، در [[ادراکات]] [[قلبی]] نیز به کار می‌رود؛ مانند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا...}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو می‌بیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بی‌راه می‌نهد و هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره فاطر، آیه ۸.</ref><ref>ر.ک: جعفر سبحانی، عصمة الانبیاء، ص۱۴۷.</ref>.


وقتی [[مأمون]] از [[امام هشتم]] درباره همین [[آیه]] پرسید، [[امام رضا]] {{ع}} «[[برهان]]» را به [[عصمت]] معنا فرمود: {{متن حدیث|لَكِنَّهُ كَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَا يَهُمُّ بِذَنْبٍ وَ لَا يَأْتِيهِ}}؛ «یوسف [[معصوم]] است (صغری) و معصوم، [[اراده]] [[گناه]] نمی‌کند و به جانب آن نمی‌آید (کبری)». سپس فرمود: {{متن حدیث|وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ {{ع}} أَنَّهُ قَالَ هَمَّتْ بِأَنْ تَفْعَلَ وَ هَمَّ بِأَنْ لَا يَفْعَلَ‌}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۲.</ref>؛ «همانا پدرم از پدرش، [[حضرت صادق]] {{ع}} [[حدیث]] فرمود: [[زلیخا]] به جانب یوسف {{ع}} [[گرایش]] پیدا کرد و [[حضرت یوسف]] {{ع}} اراده داشت که گرد چنین معصیتی نگردد». عبارت {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} به منزله تعلیل است؛ یعنی چون واجد [[برهان الهی]] بود که همان [[ملکه عصمت]] است، به ترک میل اهتمام ورزید<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۵۸.</ref>.
وقتی [[مأمون]] از [[امام هشتم]] درباره همین [[آیه]] پرسید، [[امام رضا]] {{ع}} «[[برهان]]» را به [[عصمت]] معنا فرمود: {{متن حدیث|لَكِنَّهُ كَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَا يَهُمُّ بِذَنْبٍ وَ لَا يَأْتِيهِ}}؛ «یوسف [[معصوم]] است (صغری) و معصوم، [[اراده]] [[گناه]] نمی‌کند و به جانب آن نمی‌آید (کبری)». سپس فرمود: {{متن حدیث|وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ {{ع}} أَنَّهُ قَالَ هَمَّتْ بِأَنْ تَفْعَلَ وَ هَمَّ بِأَنْ لَا يَفْعَلَ‌}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۲.</ref>؛ «همانا پدرم از پدرش، [[حضرت صادق]] {{ع}} [[حدیث]] فرمود: [[زلیخا]] به جانب یوسف {{ع}} [[گرایش]] پیدا کرد و [[حضرت یوسف]] {{ع}} اراده داشت که گرد چنین معصیتی نگردد». عبارت {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} به منزله تعلیل است؛ یعنی چون واجد برهان الهی بود که همان [[ملکه عصمت]] است، به ترک میل اهتمام ورزید<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، تحقیق مرتضی واعظ جوادی، ص۲۵۸.</ref>.


دیگر [[تفاسیر]] در این نگاه از این قرارند:.
دیگر [[تفاسیر]] در این نگاه از این قرارند:
# [[حجت خداوند]] بر [[حرام]] بودن [[زنا]] و [[آگاهی]] از [[کیفر]] زناکار؛
# [[حجت خداوند]] بر [[حرام]] بودن [[زنا]] و [[آگاهی]] از [[کیفر]] زناکار؛
# [[خداوند]] نفس [[پیامبران]] را [[پاکیزه]] قرار داده است. دیدن برهان بدان معناست که آن [[صفات پسندیده]] برای آنان ثابت شود، که همین آنان را از [[سقوط]] در [[وادی]] [[گناهان]] نگه می‌دارد؛
# [[خداوند]] نفس [[پیامبران]] را [[پاکیزه]] قرار داده است. دیدن برهان بدان معناست که آن [[صفات پسندیده]] برای آنان ثابت شود، که همین آنان را از [[سقوط]] در [[وادی]] [[گناهان]] نگه می‌دارد؛
# [[حضرت]] در سقف منزلش این آیه را [[مشاهده]] کرد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>؛
# حضرت در سقف منزلش این آیه را مشاهده کرد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>؛
# این برهان همان [[نبوت]] است؛ چراکه پیامبران برانگیخته شدند تا [[مردم]] را از [[کارهای زشت]] بازدارند. حال اگر خود به بدترین گناهان [[آلوده]] شوند، مصداق این [[آیه شریفه]] خواهند بود: {{متن قرآن|...لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟» سوره صف، آیه ۲.</ref>. همچنین [[خداوند]] در [[مقام]] [[نکوهش]] [[یهود]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ...}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>. چیزی که بر یهود [[عیب]] است، چسان در [[حق]] [[پیامبر الهی]] تحقق یافته باشد؟<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۳۳.</ref>.
# این برهان همان [[نبوت]] است؛ چراکه پیامبران برانگیخته شدند تا [[مردم]] را از کارهای زشت بازدارند. حال اگر خود به بدترین گناهان [[آلوده]] شوند، مصداق این [[آیه شریفه]] خواهند بود: {{متن قرآن|...لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟» سوره صف، آیه ۲.</ref>. همچنین [[خداوند]] در مقام نکوهش [[یهود]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ...}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>. چیزی که بر یهود [[عیب]] است، چسان در [[حق]] [[پیامبر الهی]] تحقق یافته باشد؟<ref>ر.ک: محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، قدم له خلیل محیی الدین المیس، ج۹، جزء ۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۳۳.</ref>.
# [[برهان]] [[ربّ]]، [[وحی الهی]] بود که یوسف {{ع}} فرار را بر قرار ترجیح دهد. او نیز فرار کرد و خداوند درهای بسته را به رویش باز فرمود<ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۱۷۹.</ref>.
# [[برهان]] [[ربّ]]، [[وحی الهی]] بود که یوسف {{ع}} فرار را بر قرار ترجیح دهد. او نیز فرار کرد و خداوند درهای بسته را به رویش باز فرمود<ref>ر.ک: عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۷، ص۱۷۹.</ref>.


نگاه دوم: در این مجال روایاتی چند نقل شده است که پاره‌ای از آنها از این قرارند:
نگاه دوم: در این مجال روایاتی چند نقل شده است که پاره‌ای از آنها از این قرارند:
# سقف شکافته شد و [[حضرت یوسف]] {{ع}} [[پدر]] خود، [[حضرت یعقوب]] را در حالی که انگشت به دندان گرفته بود، دید که به وی می‌گوید چگونه [[رفتار]] بدکاران را در پیش گرفته‌ای و حال آنکه نام تو در زمره [[پیامبران]] به ثبت رسیده است. یوسف {{ع}} [[حیا]] کرد و پا از میدان [[گناه]] بیرون نهاد؛
# سقف شکافته شد و [[حضرت یوسف]] {{ع}} پدر خود، [[حضرت یعقوب]] را در حالی که انگشت به دندان گرفته بود، دید که به وی می‌گوید چگونه [[رفتار]] بدکاران را در پیش گرفته‌ای و حال آنکه نام تو در زمره [[پیامبران]] به ثبت رسیده است. یوسف {{ع}} [[حیا]] کرد و پا از میدان [[گناه]] بیرون نهاد؛
# بتی در گوشه [[اتاق]] قرار داشت. [[زلیخا]] در آن هنگام [[اقدام]] به پوشاندن آن کرد. حضرت یوسف {{ع}} علت این پوشاندن را جویا شد. زلیخا اظهار داشت: من از اینکه پروردگارم مرا در حال گناه ببیند، [[شرم]] دارم. یوسف {{ع}} پاسخ داد: چسان تو از این بتی که نه درکی دارد و نه چیزی می‌شنود، این چنین شرم می‌کنی، اما من از پروردگارم که از کار همگان [[آگاه]] است، شرم نکنم! به [[خدا]] [[سوگند]] که هرگز [[مرتکب گناه]] نخواهم شد. [[سیوطی]] این [[روایت]] را از [[حضرت علی]] {{ع}} به نقل از [[ابونعیم]] در حلیة الاولیاء گزارش می‌کند<ref>ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۲۱.</ref> و [[علامه طباطبایی]] در [[نقد]] آن می‌نویسد: این روایت از [[روایات]] ساختگی است؛ زیرا گفتار آن [[امام همام]] و دیگر [[امامان]] در حجم بالایی حاکی از [[عصمت پیامبران]] است، افزون بر آنکه کار [[زلیخا]] در پوشاندن [[بت]] را نمی‌توان به عنوان دیدن [[برهان]] پذیرفت. این [[روایات]] [[خبر واحد]] به شمار می‌آیند و فاقد اعتبارند. البته می‌توان آن را به این گونه توجیه نمود که با پوشاندن بت، نفس یوسف نشانه [[توحید]] را [[مشاهده]] نمود و [[حجاب]] بین او و ساحت [[کبریایی خداوند]] برداشته شد و چیزی مشاهده کرد که او را از انجام [[گناه]] باز داشت...<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۶۷.</ref>؛
# بتی در گوشه اتاق قرار داشت. [[زلیخا]] در آن هنگام [[اقدام]] به پوشاندن آن کرد. حضرت یوسف {{ع}} علت این پوشاندن را جویا شد. زلیخا اظهار داشت: من از اینکه پروردگارم مرا در حال گناه ببیند، [[شرم]] دارم. یوسف {{ع}} پاسخ داد: چسان تو از این بتی که نه درکی دارد و نه چیزی می‌شنود، این چنین شرم می‌کنی، اما من از پروردگارم که از کار همگان [[آگاه]] است، شرم نکنم! به [[خدا]] [[سوگند]] که هرگز [[مرتکب گناه]] نخواهم شد. [[سیوطی]] این [[روایت]] را از [[حضرت علی]] {{ع}} به نقل از [[ابونعیم]] در حلیة الاولیاء گزارش می‌کند<ref>ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۲۱.</ref> و [[علامه طباطبایی]] در نقد آن می‌نویسد: این روایت از [[روایات]] ساختگی است؛ زیرا گفتار آن امام همام و دیگر [[امامان]] در حجم بالایی حاکی از [[عصمت پیامبران]] است، افزون بر آنکه کار [[زلیخا]] در پوشاندن [[بت]] را نمی‌توان به عنوان دیدن [[برهان]] پذیرفت. این [[روایات]] خبر واحد به شمار می‌آیند و فاقد اعتبارند. البته می‌توان آن را به این گونه توجیه نمود که با پوشاندن بت، نفس یوسف نشانه [[توحید]] را مشاهده نمود و [[حجاب]] بین او و ساحت کبریایی خداوند برداشته شد و چیزی مشاهده کرد که او را از انجام [[گناه]] باز داشت...<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۱۶۷.</ref>؛
# یوسف {{ع}} در فضا صدایی شنید که به او چنین خطاب می‌کند: ای فرزند [[یعقوب]]، مانند پرنده‌ای پردار مباش که با انجام دادن این کار [[ناهنجار]] پرهایش ریخت؛
# یوسف {{ع}} در فضا صدایی شنید که به او چنین خطاب می‌کند: ای فرزند [[یعقوب]]، مانند پرنده‌ای پردار مباش که با انجام دادن این کار ناهنجار پرهایش ریخت؛
# هنگامی که یوسف {{ع}} آماده [[ارتکاب گناه]] شد، چهره یعقوب {{ع}} را دید که ایستاده و انگشتان خود را می‌گزد؛ آن گاه ضربه‌ای بر یوسف {{ع}} وارد کرد که [[منی]] از انگشتان پایش فرو ریخت<ref>ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۸۵.</ref>؛
# هنگامی که یوسف {{ع}} آماده [[ارتکاب گناه]] شد، چهره یعقوب {{ع}} را دید که ایستاده و انگشتان خود را می‌گزد؛ آن گاه ضربه‌ای بر یوسف {{ع}} وارد کرد که [[منی]] از انگشتان پایش فرو ریخت<ref>ر.ک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، تصحیح هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۱۸۵.</ref>؛
# [[حضرت یعقوب]] {{ع}} بر [[حضرت یوسف]] {{ع}} نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه [[جبرئیل]] با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.</ref>»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۳۰-۲۴۱.</ref>.
# [[حضرت یعقوب]] {{ع}} بر [[حضرت یوسف]] {{ع}} نمایان شد، اما تأثیری در او نداشت؛ تا اینکه [[جبرئیل]] با پای خود ضربه‌ای بر او وارد ساخت که میل جنسی او فرو ریخت<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۳۴؛ علاءالدین علی بن محمد خازن، لباب التأویل فی معانی التنزیل: تفسیر الخازن، ج۲، جزء ۳، ص۲۷۶.</ref>»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]]، ص ۲۳۰-۲۴۱.</ref>.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش