حدیث غدیر از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
بسیاری از علمای اهل سنت، دلالت حدیث غدیر را بر [[امامت حضرت علی]]{{ع}} پذیرفته و بر این مطلب تصریح کردهاند: | بسیاری از علمای اهل سنت، دلالت حدیث غدیر را بر [[امامت حضرت علی]]{{ع}} پذیرفته و بر این مطلب تصریح کردهاند: | ||
۱. [[ابوحامد غزالی]] مینویسد: از خطبههای [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} خطبه غدیر خم است که همه [[مسلمانان]] بر متن آن اتفاق دارند. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «هر کس من مولا و [[سرپرست]] او هستم، علی{{ع}} مولا و سرپرست اوست». عُمَر پس از این فرمایش رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} اینگونه تبریک گفت: «[[مبارک]] مبارک! ای | ۱. [[ابوحامد غزالی]] مینویسد: از خطبههای [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} خطبه غدیر خم است که همه [[مسلمانان]] بر متن آن اتفاق دارند. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: «هر کس من مولا و [[سرپرست]] او هستم، علی{{ع}} مولا و سرپرست اوست». عُمَر پس از این فرمایش رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} اینگونه تبریک گفت: «[[مبارک]] مبارک! ای ابوالحسن! تو اکنون مولا و [[رهبر]] من و هر مولای دیگری هستی». | ||
این سخن عُمَر از [[تسلیم]] و رضایتی حکایت میکرد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عُمَر بر اثر [[هوای نفس]] و علاقه به [[ریاست]] و [[رهبری]]، مکان اصلی استوانه [[خلافت]] را [[تغییر]] داد و با لشکرکشیها، برافراشتن [[پرچمها]] و گشودن سرزمینهای دیگر، راه [[امت]] را به [[اختلاف]] و بازگشت به دوران [[جاهلی]] هموار کرد و [مصداق این [[آیه قرآن]] شد]: «پس آن [[عهد]] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن | این سخن عُمَر از [[تسلیم]] و رضایتی حکایت میکرد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عُمَر بر اثر [[هوای نفس]] و علاقه به [[ریاست]] و [[رهبری]]، مکان اصلی استوانه [[خلافت]] را [[تغییر]] داد و با لشکرکشیها، برافراشتن [[پرچمها]] و گشودن سرزمینهای دیگر، راه [[امت]] را به [[اختلاف]] و بازگشت به دوران [[جاهلی]] هموار کرد و [مصداق این [[آیه قرآن]] شد]: «پس آن [[عهد]] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن بهایی ناچیز به دست آوردند و چه بد معاملهای کردند»<ref>سرّ العالمین و کشف ما فی الدارین، ابوحامد محمد بن محمد الغزالی، ج۱، ص۱۸. {{عربی|و اجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع و هو يقول: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} فقال عمر بخ بخ! يا أبا الحسن! لقد أصبحت مولاي و مولى كل مولى فهذا تسليم و رضى و تحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود النبوة و خفقان الهوى في قعقعة الرايات و اشتباك ازدحام الخيول و فتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا}}.</ref>. | ||
۲. [[سبط بن جوزی]] درباره [[حدیث غدیر]] و معنای کلمه «مولا» بحث درازدامنی آورده و بعد از نقل همه معانی «مولا» و رد آنها، گفته است: «این [[حدیث]] بر [[نصب]] [[امامت امام علی]]{{ع}} دلالت میکند». وی میگوید: | ۲. [[سبط بن جوزی]] درباره [[حدیث غدیر]] و معنای کلمه «مولا» بحث درازدامنی آورده و بعد از نقل همه معانی «مولا» و رد آنها، گفته است: «این [[حدیث]] بر [[نصب]] [[امامت امام علی]]{{ع}} دلالت میکند». وی میگوید: دانشمندان [[عرب]] در [[تفسیر]] کلمه «[[مولی]]» در کلام پیامبر{{صل}} که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}}، وجوهی ذکر کردهاند که یکی از آنها به معنای مالک است و... معنای دهمین آن اولی و [[برتر]] است. [[خداوند]] فرمود «این مولای شماست»، به این معنا که او اولی و برتر به شما است و چون ثابت شد که مولا به معنای اولی است، پس حمل لفظ مولا در این [[حدیث]] بر کسی که مالک بندهای باشد، جایز نخواهد بود؛ چون [[پیامبر]]{{صل}} مالک علی و علی{{ع}} [[بنده]] [[رسول خدا]] و [[آزاد شده]] او نبوده و نیز حمل آن بر کسی که پسر عموی دیگری است، جایز نیست؛ زیرا او پسر عمویش بود و نه بر [[همپیمان]]؛ چون این قضیه مربوط به کسانی است که ضرر دیدهاند و [[پیمان]] بر کمک و [[همراهی]] میبندند و نه بر [[یاری]] و کمک؛ زیرا این معنا در خود کلمه موجود است، و نه بر کسی که [[سرپرستی]] ([[ضمان]] جریره) را دارد، و نه بر [[همسایه]] که چنین حملی [[لغو]] است، و نه بر آقا و [[سروری]] که اطاعتش لازم است. | ||
پس مقصود از کلمه مولا در این حدیث غیر از معنای دهم، یعنی همان حمل بر «اَولی» نخواهد بود و معنایش این میشود کسی که من اولی و برتر از [[جان]] وی به خود او هستم، پس علی{{ع}} هم اولی و برتر از جان او به اوست». من در این معنا و تفسیر تنها نیستم. بلکه [[ابوالفرج اصفهانی]] نیز در کتاب [[مرج البحرین]] این حدیث را از اساتیدش نقل کرده و میگوید: رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و فرمود: کسی که من ولی و [[سرپرست]] او و برتر از جانش به وی هستم، پس علی{{ع}} سرپرست اوست». | پس مقصود از کلمه مولا در این حدیث غیر از معنای دهم، یعنی همان حمل بر «اَولی» نخواهد بود و معنایش این میشود کسی که من اولی و برتر از [[جان]] وی به خود او هستم، پس علی{{ع}} هم اولی و برتر از جان او به اوست». من در این معنا و تفسیر تنها نیستم. بلکه [[ابوالفرج اصفهانی]] نیز در کتاب [[مرج البحرین]] این حدیث را از اساتیدش نقل کرده و میگوید: رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و فرمود: کسی که من ولی و [[سرپرست]] او و برتر از جانش به وی هستم، پس علی{{ع}} سرپرست اوست». | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
۵. [[سعید الدین فرغانی]] میگوید: «... [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را [[وصی]] خود و [[قائم مقام]] خود قرار داد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} و این واقعه در [[روز غدیر خم]] بود.»..<ref>نفحات الأزهار، ج۹، ص۲۰۳. {{عربی|... جعله النبي{{صل}} وصيه و قائماً مقام نفسه بقوله: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}، و ذلك كان يوم غدير خم على ما قاله كرم الله وجهه في جملة...}}.</ref>. | ۵. [[سعید الدین فرغانی]] میگوید: «... [[رسول خدا]]{{صل}} علی{{ع}} را [[وصی]] خود و [[قائم مقام]] خود قرار داد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} و این واقعه در [[روز غدیر خم]] بود.»..<ref>نفحات الأزهار، ج۹، ص۲۰۳. {{عربی|... جعله النبي{{صل}} وصيه و قائماً مقام نفسه بقوله: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}، و ذلك كان يوم غدير خم على ما قاله كرم الله وجهه في جملة...}}.</ref>. | ||
[[ذهبی]] به [[سند صحیح]] نقل میکند: [[براء]] میگوید: با رسول خدا{{صل}} زیر درخت نشسته بودیم که [[فرمان]] [[اقامه نماز]] [[جماعت]] صادر شد؛ سپس رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: «آیا من نسبت به [[مؤمنان]] از [[جان]] آنان به خودشان [[برتر]] نیستم»؟ گفتند: «آری». فرمود: «علی{{ع}} مولای کسی است که من مولای اویم. خداوندا [[دوست]] بدار آنکه علی{{ع}} را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار، دشمن او را». [[عمر بن خطاب]] گفت: «گوارا باشد بر تو ای علی! تو اکنون مولا و [[رهبر]] تمام مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] هستی»<ref>تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمسالدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، ج۳، ص۶۳۳. {{متن حدیث|و قال حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، و أبي هارون، عن عدي بن ثابت، عن البراء قال: كنا مع رسول الله{{صل}} تحت شجرتين، و نودي في الناس: الصلاة جامعة، و دعا رسول الله{{صل}} علياً فأخذ بيده و أقامه عن يمينه، فقال: أ لست أولى بكل مؤمن من نفسه قالوا: بلى، فقال: فإن هذا مولى من أنا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئا لك يا علي، أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة و رواه عبد الرزاق}}.</ref>. این [[حدیث]] را عبدالرزاق از [[معمر]] از علی بن زید نقل کرده است. | ۶. [[ذهبی]] به [[سند صحیح]] نقل میکند: [[براء]] میگوید: با رسول خدا{{صل}} زیر درخت نشسته بودیم که [[فرمان]] [[اقامه نماز]] [[جماعت]] صادر شد؛ سپس رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: «آیا من نسبت به [[مؤمنان]] از [[جان]] آنان به خودشان [[برتر]] نیستم»؟ گفتند: «آری». فرمود: «علی{{ع}} مولای کسی است که من مولای اویم. خداوندا [[دوست]] بدار آنکه علی{{ع}} را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار، دشمن او را». [[عمر بن خطاب]] گفت: «گوارا باشد بر تو ای علی! تو اکنون مولا و [[رهبر]] تمام مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] هستی»<ref>تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمسالدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، ج۳، ص۶۳۳. {{متن حدیث|و قال حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، و أبي هارون، عن عدي بن ثابت، عن البراء قال: كنا مع رسول الله{{صل}} تحت شجرتين، و نودي في الناس: الصلاة جامعة، و دعا رسول الله{{صل}} علياً فأخذ بيده و أقامه عن يمينه، فقال: أ لست أولى بكل مؤمن من نفسه قالوا: بلى، فقال: فإن هذا مولى من أنا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئا لك يا علي، أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة و رواه عبد الرزاق}}.</ref>. این [[حدیث]] را عبدالرزاق از [[معمر]] از علی بن زید نقل کرده است. | ||
افزون بر [[روایت]] صحیح السندی که از [[خطیب بغدادی]] در بحث [[آیه اکمال]] آمده است، [[روایات صحیح]] السند فراوانی در کتابهای [[اهل سنت]] وجود دارد که [[بیعت]] [[عمر]] را در [[روز غدیر]] ثابت میکنند؛ برای نمونه [[ابن عساکر]] [[شافعی]] به [[سند صحیح]]، ماجرای تبریک گفتن عمر را چنین نقل میکند: {{عربی|أبو بكر محمد بن عبد الباقي، أنا أبو الحسن علي بن إبراهيم بن عيسى المقريء الباقلاني قراءة عليه و أنا حاضر، نا أبو بكر بن مالك إملاء، نا بن صالح الهاشمي، نا هدبة بن خالد، حدثني حماد بن سلمة، عن علي بن زيد بن جدعان، عن عدي بن ثابت و أبي هارون العبدي، عن البراء بن عازب قال: كنا مع رسول الله{{صل}} في [[حجة الوداع]] فكسح الرسول [[الله]]{{صل}} تحت شجرتين و نودي في [[الناس]] إن الصلاة [[جامعة]] فدعا علياً فأقامه. و أخذ بيده عن يمينه فقال: {{متن حدیث|أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا بلى. قال: أ لست أولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا بلى وفي أحد الحديثين: أ ليس أزواجي أمهاتكم؟ قالوا بلى. قال هذا ولي و أنا مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه}}! فقال له [[عمر]]: هنيئا لك يا علي أصبحت مولاي و مولى كل [[مؤمن]]}}<ref>تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۲۲۱.</ref>. | افزون بر [[روایت]] صحیح السندی که از [[خطیب بغدادی]] در بحث [[آیه اکمال]] آمده است، [[روایات صحیح]] السند فراوانی در کتابهای [[اهل سنت]] وجود دارد که [[بیعت]] [[عمر]] را در [[روز غدیر]] ثابت میکنند؛ برای نمونه [[ابن عساکر]] [[شافعی]] به [[سند صحیح]]، ماجرای تبریک گفتن عمر را چنین نقل میکند: {{عربی|أبو بكر محمد بن عبد الباقي، أنا أبو الحسن علي بن إبراهيم بن عيسى المقريء الباقلاني قراءة عليه و أنا حاضر، نا أبو بكر بن مالك إملاء، نا بن صالح الهاشمي، نا هدبة بن خالد، حدثني حماد بن سلمة، عن علي بن زيد بن جدعان، عن عدي بن ثابت و أبي هارون العبدي، عن البراء بن عازب قال: كنا مع رسول الله{{صل}} في [[حجة الوداع]] فكسح الرسول [[الله]]{{صل}} تحت شجرتين و نودي في [[الناس]] إن الصلاة [[جامعة]] فدعا علياً فأقامه. و أخذ بيده عن يمينه فقال: {{متن حدیث|أ لست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا بلى. قال: أ لست أولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا بلى وفي أحد الحديثين: أ ليس أزواجي أمهاتكم؟ قالوا بلى. قال هذا ولي و أنا مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه}}! فقال له [[عمر]]: هنيئا لك يا علي أصبحت مولاي و مولى كل [[مؤمن]]}}<ref>تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۴۲، ص۲۲۱.</ref>. | ||
[[براء]] بن عاذب میگوید: در [[حجه الوداع]] همراه [[رسول خدا]] بودیم که زیر درختها را تمیز کردند. [[فرمان]] [[اقامه نماز]] [[جماعت]] صادر شد؛ سپس رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: «آیا من نسبت به [[مؤمنان]] از [[جان]] آنان به خودشان [[برتر]] نیستم»؟ گفتند: «آری». فرمود: «آیا [[همسران]] من [[مادران]] شما نیستند»؟ گفتند «آری». فرمود: «این علی{{ع}} [[رهبر]] است و من رهبر اویم. خداوندا! [[دوست]] بدار آنکه علی{{ع}} را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار دشمن او را». عمر گفت: «مبارک باشد بر تو ای علی! تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی»<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۸۷.</ref>. | [[براء]] بن عاذب میگوید: در [[حجه الوداع]] همراه [[رسول خدا]] بودیم که زیر درختها را تمیز کردند. [[فرمان]] [[اقامه نماز]] [[جماعت]] صادر شد؛ سپس رسول خدا{{صل}} دست علی{{ع}} را گرفت و سمت راستش قرار داد و فرمود: «آیا من نسبت به [[مؤمنان]] از [[جان]] آنان به خودشان [[برتر]] نیستم»؟ گفتند: «آری». فرمود: «آیا [[همسران]] من [[مادران]] شما نیستند»؟ گفتند «آری». فرمود: «این علی{{ع}} [[رهبر]] است و من رهبر اویم. خداوندا! [[دوست]] بدار آنکه علی{{ع}} را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار دشمن او را». عمر گفت: «مبارک باشد بر تو ای علی! تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی»<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۸۷.</ref>. | ||
برخی دیگر از عالمان اهلسنت را میآوریم که دلالت حدیث غدیر را بر امامت امیرالمؤمنین {{ع}} پذیرفتهاند عبارتاند از: | |||
# [[محمد رشید الدین]]<ref>وی شاگرد عبدالعزیز دهلوی مؤلف کتاب “التحفة الإثنا عشریة” است.</ref> گفته است: “ثبوت [[خلافت علی]] {{ع}} بر اساس غدیر با [[مذهب]] اهلسنت منافات ندارد، و برای این [[دلیل]] مختصر، به مقدمات طولانی نیازی نیست”<ref>نفحات الأزهار، ج۱۹، ص۲۲۷.</ref>. | |||
# [[شهابالدین دولتآبادی]] به [[دلالت حدیث غدیر بر امامت علی]] {{ع}} [[اذعان]] کرده و گفته است: “اهلسنت گفتهاند که مراد از [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} امامت علی {{ع}} در زمان خلافت و امامت اوست”<ref>نفحات الأزهار، ج۱۹، ص۲۲۸.</ref>. | |||
# [[ابوحامد غزالی]] در سرّ العالمین، [[سخن]] عمر را که گفت: {{عربی|بخ بخ یا أبالحسن أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه}} دلیل روشن بر امامت علی {{ع}} دانسته و یاد شده است که پس از آن، [[هوای نفس]] و [[خودخواهی]] برخی، سبب شد که به [[مخالفت]] برخیزند و [[سخن پیامبر]] {{صل}} را نادیده بگیرند<ref>سرّ العالمین، ص۷۴.</ref>. [[سبط ابنجوزی]] نیز سخن مزبور را از غزالی [[نقل]] کرده است<ref>تذکرة الخواص، ص۹۹. در اینکه کتاب “سر العالمین و کشف ما فی الدارین” از آثار غزالی است، تردیدی نیست، علاوه بر سخن سبط ابن الجوزی که مؤید این مطلب است، ذهبی در میزان الاعتدال نیز بر این مطلب تصریح کرده است. میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۰.</ref>. | |||
# [[سنایی غزنوی]] در [[حدیقه الحقیقه (کتاب)|حدیقه الحقیقه]] گفته است: [[نائب]] [[مصطفی]] به [[روز غدیر]] کرده بر [[شرع]] خود مر او را [[میر]]؛ [[سخن]] وی صریح در این است که [[پیامبر]] {{صل}} در [[غدیر خم]]، [[علی]] {{ع}}را به [[امامت]] [[منصوب]] کرده است. [[حکیم]] [[سنایی]] از بزرگان، [[دانشمندان]] و [[عارفان]] [[اهلسنت]] است. [[عبدالرحمان جامی]] در نفحات الانس وی را ستوده است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۲۵۵-۲۶۰.</ref>. | |||
=== بررسی سند روایت === | === بررسی سند روایت === | ||
خط ۴۸: | خط ۵۴: | ||
بنابراین [[سند حدیث]] از [[حماد بن سلمة]] تا [[براء بن عازب]]، همان [[سند روایت]] ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب درباره [[غدیر]] است که [[البانی]] آن را تصحیح کرده است<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳، ح۱۱۶؛ سنن ابن ماجه بتعلیق الألبانی، ج۱، ص۲۶، ح۱۱۳.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۹۲.</ref> | بنابراین [[سند حدیث]] از [[حماد بن سلمة]] تا [[براء بن عازب]]، همان [[سند روایت]] ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب درباره [[غدیر]] است که [[البانی]] آن را تصحیح کرده است<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳، ح۱۱۶؛ سنن ابن ماجه بتعلیق الألبانی، ج۱، ص۲۶، ح۱۱۳.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۹۲.</ref> | ||
== | == اشکال و جواب == | ||
'''اشکال''' | '''اشکال''' | ||
اگر مقصود از [[حدیث غدیر]] بیان [[امامت علی]] {{ع}} پس از [[خلافت]] خلفای پیش از او بوده است، چرا تنها [[امامت]] او بیان شده و امامت و خلافت خلفای سهگانه بیان نشده است؟ | اگر مقصود از [[حدیث غدیر]] بیان [[امامت علی]] {{ع}} پس از [[خلافت]] خلفای پیش از او بوده است، چرا تنها [[امامت]] او بیان شده و امامت و خلافت خلفای سهگانه بیان نشده است؟ | ||
خط ۶۷: | خط ۶۱: | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} میدانست که در [[زمان]] [[علی]] {{ع}} [[تباهی]] و [[تعدی]] رخ خواهد داد، و گروهی امامت او را [[انکار]] خواهند کرد، به این سبب امامت وی را بیان کرد تا [[رفتار]] [[شورشیان]] و [[مخالفان امامت]] او را محکوم کند<ref>مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۶۱؛ الامامة و النص، ص۶۱۳.</ref>. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میدانست که در [[زمان]] [[علی]] {{ع}} [[تباهی]] و [[تعدی]] رخ خواهد داد، و گروهی امامت او را [[انکار]] خواهند کرد، به این سبب امامت وی را بیان کرد تا [[رفتار]] [[شورشیان]] و [[مخالفان امامت]] او را محکوم کند<ref>مختصر التحفة الاثنی عشریة، ص۱۶۱؛ الامامة و النص، ص۶۱۳.</ref>. | ||
'''اولاً''': متفاهم عرفی در اینگونه موارد امامت و [[جانشینی بلافصل]] است، مگر آنکه تقیید شود، چنانکه وقتی [[ابوبکر]]، [[عمر]] را به [[جانشینی]] خود [[تعیین]] کرد، هیچ کس این احتمال را مطرح نکرد که شاید مقصود، جانشینی پس از علی {{ع}} یا دیگران است. | '''اولاً''': متفاهم عرفی در اینگونه موارد امامت و [[جانشینی بلافصل]] است، مگر آنکه تقیید شود، چنانکه وقتی [[ابوبکر]]، [[عمر]] را به [[جانشینی]] خود [[تعیین]] کرد، هیچ کس این احتمال را مطرح نکرد که شاید مقصود، جانشینی پس از علی {{ع}} یا دیگران است. | ||