پرش به محتوا

غیبت امام مهدی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۸: خط ۵۸:
# '''[[نایب خاص]]''': با رحلت [[امام عسکری]] {{ع}} در سال ۲۶۰ هجری قمری و آغاز امامت امام مهدی {{ع}} و شروع غیبت ایشان، چهار نفر از بزرگان [[شیعه]] یکی پس از دیگری به عنوان [[نایبان خاص]] امام زمان {{ع}} معرفی شدند و به مدت ۷۰ سال رابط بین امام و مردم بودند. به‌کارگیری این شیوه که در ادامه برقراری [[نهاد وکالت]] مورد توجّه واقع می‌شود، این امکان را فراهم می‌آورد تا [[شیعیان]] بتوانند با مرجعیّت [[نایب امام زمان]] {{ع}} [[أنس]] بگیرند و او را تنها [[مرجع]] مستقیم خود در حل مسائل و [[معارف]] دانسته و بتوانند با [[اعتماد]] به او دوران عدم [[حضور ظاهری امام]] را پشت سر بگذارند.
# '''[[نایب خاص]]''': با رحلت [[امام عسکری]] {{ع}} در سال ۲۶۰ هجری قمری و آغاز امامت امام مهدی {{ع}} و شروع غیبت ایشان، چهار نفر از بزرگان [[شیعه]] یکی پس از دیگری به عنوان [[نایبان خاص]] امام زمان {{ع}} معرفی شدند و به مدت ۷۰ سال رابط بین امام و مردم بودند. به‌کارگیری این شیوه که در ادامه برقراری [[نهاد وکالت]] مورد توجّه واقع می‌شود، این امکان را فراهم می‌آورد تا [[شیعیان]] بتوانند با مرجعیّت [[نایب امام زمان]] {{ع}} [[أنس]] بگیرند و او را تنها [[مرجع]] مستقیم خود در حل مسائل و [[معارف]] دانسته و بتوانند با [[اعتماد]] به او دوران عدم [[حضور ظاهری امام]] را پشت سر بگذارند.
# '''[[نایب عام]]''': از [[زمان]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]] ({{ع}}) و به دنبال گسترده شدن [[مملکت اسلامی]]، وجود [[نهاد وکالت]] امری اجتناب ناپذیر بود، زیرا [[مردم]] از طرفی به [[راهنمایی]] [[امام]] در مسائل [[دینی]] و [[امور مالی]] [[نیازمند]] بودند و از طرف دیگر برای عموم آنان حضور در [[مدینه]] و مراجعه مستقیم به امام مقدور نبود. با تأسیس این نهاد و وجود [[وکیلان]] امام در مناطق مختلف، امکان [[ارتباط]] مردم با [[پیشوایان]] بزرگوار فراهم شد. [[ائمه]] {{ع}} با این شیوه [[رفتاری]] خود به مردم یاد می‌دادند که برای حلّ مسائل خود می‌تواند به [[وکلا]] اعتماد کرده و نزد آنان بروند. در این باره [[امام عسکری]] {{ع}} فرمود: «مردم باید از فقیهانی که پرهیزگارند و به [[دین]] خود پایبند هستند و از [[هوای نفس]] خود [[پیروی]] نمی‌کنند و [[اوامر الهی]] را [[اطاعت]] می‌کنند، [[فرمانبری]] کنند»<ref>{{متن حدیث|فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ}}؛ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۶۲؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱.</ref>. به [[فقها]] و علمایی که مردم در [[زمان غیبت]] به آنها [[رجوع]] می‌نمایند و [[احکام الهی]] و [[روایات]] را از آنان می‌آموزند، [[نواب عام]] گفته می‌شود<ref>ر. ک. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج ۲، ص ۱۷۹-۱۸۸.</ref>.
# '''[[نایب عام]]''': از [[زمان]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]] ({{ع}}) و به دنبال گسترده شدن [[مملکت اسلامی]]، وجود [[نهاد وکالت]] امری اجتناب ناپذیر بود، زیرا [[مردم]] از طرفی به [[راهنمایی]] [[امام]] در مسائل [[دینی]] و [[امور مالی]] [[نیازمند]] بودند و از طرف دیگر برای عموم آنان حضور در [[مدینه]] و مراجعه مستقیم به امام مقدور نبود. با تأسیس این نهاد و وجود [[وکیلان]] امام در مناطق مختلف، امکان [[ارتباط]] مردم با [[پیشوایان]] بزرگوار فراهم شد. [[ائمه]] {{ع}} با این شیوه [[رفتاری]] خود به مردم یاد می‌دادند که برای حلّ مسائل خود می‌تواند به [[وکلا]] اعتماد کرده و نزد آنان بروند. در این باره [[امام عسکری]] {{ع}} فرمود: «مردم باید از فقیهانی که پرهیزگارند و به [[دین]] خود پایبند هستند و از [[هوای نفس]] خود [[پیروی]] نمی‌کنند و [[اوامر الهی]] را [[اطاعت]] می‌کنند، [[فرمانبری]] کنند»<ref>{{متن حدیث|فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ}}؛ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۶۲؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱.</ref>. به [[فقها]] و علمایی که مردم در [[زمان غیبت]] به آنها [[رجوع]] می‌نمایند و [[احکام الهی]] و [[روایات]] را از آنان می‌آموزند، [[نواب عام]] گفته می‌شود<ref>ر. ک. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج ۲، ص ۱۷۹-۱۸۸.</ref>.
==شبهه وهابیان در قاعده لطف و غیبت امام==
وهابیان ادعا می‌کنند: [[شیعیان]] از سویی با تکیه بر [[قاعده لطف]]، [[تعیین امام]] را از جانب [[خدا]] [[لطف الهی]] می‌دانند و از سوی دیگر معتقدند دوازدهمین امام‌شان غایب است، در [[غیبت امام]] چه لطفی نسبت به [[مسلمانان]] است؟! اساساً [[امام غایب]] چه سودی می‌تواند داشته باشد و این [[غیبت طولانی]] چه فایده‌ای دارد؟!
در این باره [[تذکر]] چند نکته ضروری است:
'''نکته نخست''': از [[لطف]] [[تکوینی]] وجود [[معصوم]] که بگذریم، [[خداوند]] همواره لطفش بر بندگانش گسترده است؛ ولی گاه مصالحی اقتضا می‌کند اولیایش را از باب لطف، از دیدگاه امتش پنهان کند. این هم خودش لطف دیگری است و منافاتی با لطف مطلق [[خدا]] ندارد، چنان‌که در برهه‌ای از زمان‌های گذشته در [[فرستادن پیامبران]]، [[فترت]] و انقطاعی حاصل می‌شد، ولی این کار مانع [[لطف خداوند]] نبود.
[[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ}}<ref>«ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره نیآمدن فرستادگان، نزد شما آمده است در حالی که (آیات الهی را) برای شما روشن می‌گرداند تا نگویید نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای نزد ما نیامد، پس به راستی نویدبخش و بیم‌دهنده‌ای برای شما آمده است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۹.</ref>.
برابر نقل قرآن، [[عیسی مسیح]]{{ع}} از دیدگاه امتش پنهان شد<ref>سوره نساء، آیه ۱۵۸. </ref>. این [[غیبت]]، بر اساس قول مشهور [[علمای اسلام]]، تا [[آخر الزمان]] هم ادامه دارد، [[موسی]]{{ع}} نیز [[پیامبر]] خداست، ده سال از [[امت]] خویش فاصله می‌گیرد و در [[مدین]] نزد [[شعیب]]{{ع}} به سر می‌برد<ref>سوره قصص، آیات ۲۱ - ۲۵.</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} هم [[امام]] است؛ ولی سال‌ها در [[زندان]] به سر می‌برد<ref>المناقب، ج۴، ص۳۲۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۱۷.</ref>. هیچ یک از اینها خلاف [[قاعده لطف]] نیست؛ مثال [[امام عصر]]{{ع}} نیز از همین دست است. اگر آن حضرت بنابر مصالحی، تا فراهم شدن شرایط، از نظرها پنهان بماند، این به معنای تعطیلی لطف خداوند نیست، چنان که درباره دیگر [[اولیای الهی]] چنین نبود.
'''نکته دوم''': ظهور [[لطف الهی]]، نیاز به زمینه مساعد دارد. اگر شرایط آماده باشد لطف الهی به صورت آشکار به [[خلائق]] می‌رسد؛ ولی اگر چنین شرایطی مهیا نباشد، لطف الهی تعطیل نمی‌شود بلکه به صورت پنهان به خلایق می‌رسد.
از این رو، قرآن دو نوع [[ولیّ الهی]] را معرفی می‌کند؛ [[ولیّ]] ظاهر که میان [[مردم]] [[زندگی]] می‌کند و مردم وی را می‌شناسند و [[ولیّ]] غایب که از [[چشم‌ها]] پنهان است و مردم وی را نمی‌شناسند.
[[قرآن]] در [[سوره کهف]] از وجود چنین ولیّ غایبی پرده برداشته است. قرآن تعریف می‌کند که مصاحب [[موسی]]، کشتی سالم را برای [[حفظ]] آن سوراخ می‌کند، [[دیوار]] مخروبه را برای حفظ گنج و رساندن آن به صاحبانش تعمیر می‌کند و [[جان]] بچه‌ای را برای کمک به پدر و مادرش می‌گیرد، او نمونه‌ای از ولیّ غایب [[خدا]] بود که حتی موسی{{ع}} [[صاحب شریعت]] هم وی را نمی‌شناخت و از رمز و [[راز]] کارش اطلاع نداشت<ref>ر.ک: {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا}} «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.</ref>.
بیان قرآن نشان می‌دهد ولیّ غایب با اینکه میان مردم به کارهای [[سودمندی]] [[اشتغال]] دارد، کسی از وجود وی خبر ندارد؛ بنابراین غایب از نظر بودن به معنی عدم [[لطف]] نیست بلکه همچنان [[لطف الهی]] از طریق ولیّ غایبش بر سر [[امت]] جریان دارد.
شبیه این مطلب را در داستان [[یوسف نبی]]{{ع}} نیز می‌خوانیم، وی به برادرانش از سر لطف کمک می‌کند؛ ولی آنان وی را نمی‌شناختند<ref>سوره یوسف، آیات ۵۸ - ۶۲.</ref>.
از این روست که در [[روایات]] هم، [[فایده امام غایب]] به مثابه [[خورشید پشت ابر]] [[تشبیه]] شده است؛ یعنی با اینکه خورشید پشت ابر، به صورت مستقیم دیده نمی‌شود به [[اهل]] [[زمین]]، [[گرما]]، حرارت و نورش را ارزانی می‌دارد.
برابر نقل، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ}}؛ «آری! به خدایی که مرا به [[نبوت]] برگزید [[سوگند]]! مردم از او ([[امام غایب]]) [[سود]] خواهند برد و از [[نور]] ولایتش در [[زمان غیبت]]، بهره خواهند گرفت، به سان بهره بردن از [[خورشید]] آن‌گاه که پشت ابرها قرار گیرد»<ref>کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.
ممکن است ما نحوه بهره‌مندی از [[لطف]] [[امام]] را نفهمیم؛ ولی این به این معنی نیست که لطفی از او به ما نمی‌رسد.
آیا در داستان [[موسی]]{{ع}} و [[خضر]]، آن دو [[یتیم]] هیچ وقت توانستند بفهمند چه لطفی از طرف مصاحب موسی{{ع}} (خضر) نصیب آنها شده است؟! آیا صاحبان کشتی هیچ وقت توانستند بفهمند که چه کسی چنین لطفی در حقشان روا داشت که باعث شد کشتی آنها از [[غصب]] در [[امان]] بماند؟! آیا آن پدر و مادر که فرزندشان را از دست دادند هیچ وقت فهمیدند که چه خیر بزرگی از سوی خضر نصیب آنها شد؟!
بنابراین، اینکه گفته می‌شود [[امام عصر]]، غایب است، این به این معنی نیست که امام، منفصل از [[جوامع انسانی]] است، بلکه آن حضرت به صورت ناشناس در جمع [[امت]] [[زندگی]] می‌کند و در [[لباس]] ناشناس [[مشکلات]] امت را بدون آن‌که شناخته شود، تا جایی که [[مصلحت]] اقتضا کند، حل و فصل می‌نماید.
'''نکته سوم''': [[غیبت امام]] دارای [[مصالح]] و فوائد گوناگونی است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
# [[امام مهدی]]{{ع}} [[مأموریت]] دارد تمام [[آموزه‌های اسلام]] را در همه [[جهان]] پیاده کند، [[عدالت]] و [[حق]] را در [[جوامع بشری]] گسترش دهد. پیاده کردن چنین برنامه جهانی بدون فراهم شدن شرایط و مقدمات آن عملاً امکان ندارد. یکی از مهم‌ترین مقدمات، پیدا شدن حالت [[یأس]] و [[خستگی]] جهانیان از نظام‌های مادی و بشری است. آن قدر باید این [[نظامات]] [[دنیوی]] بیایند و بروند تا بر همگان روشن شود که [[بشر]] با دست خود [[قادر]] به [[تأمین عدالت]] و [[امنیت]] خویش نیست. این یأس و [[سرخوردگی]]، جهانیان را برای یک [[انقلاب جهانی]] و بنیادین آماده می‌سازد، آن‌گاه امام، [[نقاب]] از چهره بر می‌کشد و جهان را پر از [[عدل و داد]] می‌کند. روشن است رسیدن به چنین نقطه‌ای به گذشت [[زمان]] نیاز دارد.
#از سوی دیگر چنین [[حکومتی]]، به [[پیشرفت]] [[علوم]] و فناوری‌های وسیعی نیاز دارد. [[وسایل ارتباط جمعی]] باید به قدری گسترش یابد که همه جهانیان با هر زبان و [[فرهنگی]] که باشند؛ [[پیام]] [[عدالت]] بخش [[اسلام]] را از [[امام]] بشنوند و بر اساس آن عمل کنند. رسیدن به این نقطه نیز نیازمند گذشت [[زمان]] طولانی است.
#یکی از [[دلایل]] و فوائد [[غیبت امام]]، فراهم شدن [[نیروهای انسانی]] مناسب برای چنین [[حکومت]] پهناوری است. [[بدیهی]] است برای پیشبرد چنین [[هدف]] بزرگی، به انسان‌های بسیار کامل و [[فداکاری]] نیاز است که بتوانند روی شانه‌های نیرومند خویش این بار گران را حمل کنند.
اینها بخش‌های کوتاهی از [[اسرار]] [[غیبت امام زمان]]{{ع}} است تا [[جهان]] و جهانیان به این ظرفیت و [[استعداد]] نرسند، ظهوری تحقق نخواهد یافت.
غیبت امام، نه تنها خلاف [[قاعده لطف]] نیست بلکه [[خداوند]] گاه از طریق اولیای غایبش لطفش را به بندگانش می‌رساند. مسئله [[غیبت]] تنها مختص [[امت اسلامی]] نیست بلکه در [[امت‌های پیشین]] نیز نظایری داشته است.
[[اعتقاد]] به غیبت [[عیسی مسیح]]{{ع}} و ظهورش در [[آخرالزمان]] از جمله باورهای رایج و مشهور در میان [[امت اسلام]] است.
قضیه مصاحِب [[موسی]]{{ع}} در [[سوره کهف]] بیانگر این است که خداوند، اولیای غایبی دارد که به کارهای سودمند و مؤثری بین [[امت]] [[اشتغال]] دارند. [[سود]] رسانی و [[لطف]]، همواره به صورت آشکار و ظاهر، نبوده و نیست؛ بنابراین [[انکار]] مسئله غیبت و قاعده لطف نه عقلا و نه نقلا وجهی ندارد.<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۳۵۳.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۶۵: خط ۹۶:
* [[اگر امام مهدی بین مردم بود و مردم را به راه راست راهنمایی می‌کرد بهتر نبود؟ (پرسش)]]
* [[اگر امام مهدی بین مردم بود و مردم را به راه راست راهنمایی می‌کرد بهتر نبود؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}
{{پایان پرسش وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۵۵

ویرایش