تمدن در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←عوامل رکود و انحطاط
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
در اصطلاح تعریفهای گوناگونی دارد؛ برای مثال باستانشناسان تمدن را وجود آثار [[هنری]] و باستانی دانستهاند و [[مورخان]] [[میراث]] گذشته یک جامعه را که به [[نسل]] [[آینده]] منتقل میشود، [[تمدن]] به حساب آوردهاند<ref>محمدی، نقش فرهنگ، ۴۷.</ref>. | در اصطلاح تعریفهای گوناگونی دارد؛ برای مثال باستانشناسان تمدن را وجود آثار [[هنری]] و باستانی دانستهاند و [[مورخان]] [[میراث]] گذشته یک جامعه را که به [[نسل]] [[آینده]] منتقل میشود، [[تمدن]] به حساب آوردهاند<ref>محمدی، نقش فرهنگ، ۴۷.</ref>. | ||
به [[عقیده]] [[جامعهشناسان]] تمدن حالتی مترقی است که در پرتو آن، [[ملتها]] تحت تأثیر دانشهای جدید قرار میگیرند و به نهایت [[ترقی]] خویش در [[علوم]] و [[فنون]] میرسند<ref>حجازی، نقش پیامبران در تمدن، ۱۹.</ref> | به [[عقیده]] [[جامعهشناسان]] تمدن حالتی مترقی است که در پرتو آن، [[ملتها]] تحت تأثیر دانشهای جدید قرار میگیرند و به نهایت [[ترقی]] خویش در [[علوم]] و [[فنون]] میرسند<ref>حجازی، نقش پیامبران در تمدن، ۱۹.</ref>. | ||
برخی تمدن را به مفهوم تعالی [[فرهنگ]] و پذیرش [[نظم اجتماعی]] معنا کردهاند<ref>پهلوان، فرهنگ و تمدن، ۳۵۷.</ref> با این تعریف، تمدن بدون فرهنگ تحقق نمییابد؛ زیرا زیربنای همه [[تمدنها]]، ساختارهای [[فرهنگی]] است. تمدن هنگامی در جامعه ظهور مییابد که [[ناامنی]] و [[هرج و مرج]] از آن رخت بربندد<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۳.</ref>. از مجموع تعریفها برداشت میشود تمدن مربوط به [[زندگی اجتماعی]] و شهری و بعد از مرحله ابتدایی و غارنشینی است<ref>پهلوان، فرهنگ و تمدن، ۳۵۷.</ref> که با ظهور [[حیات اجتماعی]] و برای استفاده بهتر از امکانات، تمدن و مظاهر آن نمود یافته است. | برخی تمدن را به مفهوم تعالی [[فرهنگ]] و پذیرش [[نظم اجتماعی]] معنا کردهاند<ref>پهلوان، فرهنگ و تمدن، ۳۵۷.</ref> با این تعریف، تمدن بدون فرهنگ تحقق نمییابد؛ زیرا زیربنای همه [[تمدنها]]، ساختارهای [[فرهنگی]] است. تمدن هنگامی در جامعه ظهور مییابد که [[ناامنی]] و [[هرج و مرج]] از آن رخت بربندد<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۱/۳.</ref>. از مجموع تعریفها برداشت میشود تمدن مربوط به [[زندگی اجتماعی]] و شهری و بعد از مرحله ابتدایی و غارنشینی است<ref>پهلوان، فرهنگ و تمدن، ۳۵۷.</ref> که با ظهور [[حیات اجتماعی]] و برای استفاده بهتر از امکانات، تمدن و مظاهر آن نمود یافته است. | ||
در [[اندیشه]] امامخمینی مفهوم تمدن مطلوب با [[دین]] گره خورده است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۰.</ref>. ایشان گاهی از این مفهوم به معنای آثار مثبت تمدن<ref>طاهری، فرهنگ و تمدن غرب، ۸۶.</ref> و گاهی به عنوان عناصر تمدن غرب<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵.</ref> یاد میکرد. ایشان واژه تمدن را به صورت [[علمی]] تعریف نکرده است، اما دیدگاه ایشان دربارهٔ تمدن با تعریفهای اصطلاحی تمدن [[قرابت]] فراوانی دارد. | در [[اندیشه]] امامخمینی مفهوم تمدن مطلوب با [[دین]] گره خورده است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۰.</ref>. ایشان گاهی از این مفهوم به معنای آثار مثبت تمدن<ref>طاهری، فرهنگ و تمدن غرب، ۸۶.</ref> و گاهی به عنوان عناصر تمدن غرب<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵.</ref> یاد میکرد. ایشان واژه تمدن را به صورت [[علمی]] تعریف نکرده است، اما دیدگاه ایشان دربارهٔ تمدن با تعریفهای اصطلاحی تمدن [[قرابت]] فراوانی دارد<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲–۵۳۰.</ref>. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
با نگاهی به گذشته [[مسلمانان]]، میتوان دورهای را یافت که نقطه اوج [[حیات]] [[تمدنی]] مسلمانان شناخته میشود. این مرحله از [[تاریخ]] تمدن مسلمانان را با عنوان عصر [[اقتدار]] [[فرهنگ]] و تمدن اسلام نام میبرند<ref>طاهری، فرهنگ و تمدن غرب، ۶۵.</ref>. در این دوره، مسلمانان با بهرهگیری از توجه ویژه اسلام به [[عقل]] و [[فکر]]، [[آزاداندیشی]] و کاربرد [[خرد جمعی]] و با استفاده از [[فرمان]] [[دین]] در [[طلب علم]] حتی در دورترین نقاط [[جهان]]، توانستند به [[رشد]] بیسابقه و افتخارآمیزی در [[دانش]] دست یابند و همین [[سرمایه]] دانش، موجب [[خلق]] [[تمدن عظیم اسلامی]] شد که عمق، وسعت و [[جامعیت]] آن در تاریخ[[بشر]]، مشابه شناختهشدهای ندارد<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۴۰–۴۲.</ref>. این تمدن نخست با نهضت ترجمه آغاز شد و کمی پس از آن، تحقیق و [[تولید علم]] نیز هماهنگ با نهضت ترجمه پیش رفت و در همه [[علوم انسانی]]، [[علوم]] پایه، طبیعی، [[ریاضیات]] و [[نجوم]] به پیشرفتهای شگرفی دستیافت<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۴۲–۵۲.</ref>. تمدن اسلامی که ترکیبی از [[معنویت]] و [[مادیت]] بود و ریشه در اعماق تاریخ و [[ادیان آسمانی]] و تمدنهای کهن داشت، در سراسر جهان گسترده شد<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۵۴.</ref>. در این دوره که دوره [[بالندگی]] و [[شکوفایی]] [[تمدن اسلامی]] بود و این [[تمدن]] با ترکیبی از [[مادیت]] و [[معنویت]]، در سراسر [[جهان]] گسترده شده بود<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۵۴.</ref>، مغربزمین، عصر قرون وسطی و دوران زوال و [[انحطاط فرهنگی]] و [[تمدنی]] خود را میگذراند؛ به گونهای که حتی [[تأمل]] و [[تفکر]] دربارهٔ مسائل [[تجربی]]، جرمی نابخشودنی بود<ref>رندال، سیر تکامل عقل نوین، ۱/۷–۱۰ و ۱۳–۱۹؛ قربانی، تاریخ فرهنگ و تمدن، ۲۴–۲۵.</ref>. | با نگاهی به گذشته [[مسلمانان]]، میتوان دورهای را یافت که نقطه اوج [[حیات]] [[تمدنی]] مسلمانان شناخته میشود. این مرحله از [[تاریخ]] تمدن مسلمانان را با عنوان عصر [[اقتدار]] [[فرهنگ]] و تمدن اسلام نام میبرند<ref>طاهری، فرهنگ و تمدن غرب، ۶۵.</ref>. در این دوره، مسلمانان با بهرهگیری از توجه ویژه اسلام به [[عقل]] و [[فکر]]، [[آزاداندیشی]] و کاربرد [[خرد جمعی]] و با استفاده از [[فرمان]] [[دین]] در [[طلب علم]] حتی در دورترین نقاط [[جهان]]، توانستند به [[رشد]] بیسابقه و افتخارآمیزی در [[دانش]] دست یابند و همین [[سرمایه]] دانش، موجب [[خلق]] [[تمدن عظیم اسلامی]] شد که عمق، وسعت و [[جامعیت]] آن در تاریخ[[بشر]]، مشابه شناختهشدهای ندارد<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۴۰–۴۲.</ref>. این تمدن نخست با نهضت ترجمه آغاز شد و کمی پس از آن، تحقیق و [[تولید علم]] نیز هماهنگ با نهضت ترجمه پیش رفت و در همه [[علوم انسانی]]، [[علوم]] پایه، طبیعی، [[ریاضیات]] و [[نجوم]] به پیشرفتهای شگرفی دستیافت<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۴۲–۵۲.</ref>. تمدن اسلامی که ترکیبی از [[معنویت]] و [[مادیت]] بود و ریشه در اعماق تاریخ و [[ادیان آسمانی]] و تمدنهای کهن داشت، در سراسر جهان گسترده شد<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۵۴.</ref>. در این دوره که دوره [[بالندگی]] و [[شکوفایی]] [[تمدن اسلامی]] بود و این [[تمدن]] با ترکیبی از [[مادیت]] و [[معنویت]]، در سراسر [[جهان]] گسترده شده بود<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۵۴.</ref>، مغربزمین، عصر قرون وسطی و دوران زوال و [[انحطاط فرهنگی]] و [[تمدنی]] خود را میگذراند؛ به گونهای که حتی [[تأمل]] و [[تفکر]] دربارهٔ مسائل [[تجربی]]، جرمی نابخشودنی بود<ref>رندال، سیر تکامل عقل نوین، ۱/۷–۱۰ و ۱۳–۱۹؛ قربانی، تاریخ فرهنگ و تمدن، ۲۴–۲۵.</ref>. | ||
پس از یک دوره تبادل [[فرهنگی]]، [[غربیان]] بهتدریج با تأثیرپذیری از تمدن اسلامی، در مسیر [[پیشرفت]] قرار گرفتند؛ اما [[جهان اسلام]] بر اثر عوامل مختلف دچار رکود و سکون شد قبماندگی؛ به گونهای که در [[قرن]] شانزدهم میلادی با رنسانس در اروپا، [[تمدن]] غرب گوی [[سبقت]] را از تمدن اسلامی ربود و دیگر اختراعات و ابتکارات از آنِ غربیان گشت و [[پویایی]] و توان لازم برای [[رویارویی]] با تمدن غرب در تمدن اسلامی باقی نماند<ref>بکار، تاریخ و فلسفه علوم اسلامی، ۲۰۳.</ref>؛ با این حال، به اعتراف [[پژوهشگران]] منصف و [[خاورشناسان]] اروپایی، سهم آثار [[کشورهای اسلامی]] اعم از دستآوردهای تحقیقی [[مسلمانان]] یا آثار ترجمهشده از تمدنهای دیگر، در رنسانس و خیزش [[علمی]] و فنی غرب، سرنوشتساز است؛ تا آنجا که بسیاری از لغتها و اصطلاحات علمی و تمدنی موجود در [[ادبیات]] جدید غرب، ریشه [[عربی]] و [[اسلامی]] دارد<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۶۰.</ref>. | پس از یک دوره تبادل [[فرهنگی]]، [[غربیان]] بهتدریج با تأثیرپذیری از تمدن اسلامی، در مسیر [[پیشرفت]] قرار گرفتند؛ اما [[جهان اسلام]] بر اثر عوامل مختلف دچار رکود و سکون شد قبماندگی؛ به گونهای که در [[قرن]] شانزدهم میلادی با رنسانس در اروپا، [[تمدن]] غرب گوی [[سبقت]] را از تمدن اسلامی ربود و دیگر اختراعات و ابتکارات از آنِ غربیان گشت و [[پویایی]] و توان لازم برای [[رویارویی]] با تمدن غرب در تمدن اسلامی باقی نماند<ref>بکار، تاریخ و فلسفه علوم اسلامی، ۲۰۳.</ref>؛ با این حال، به اعتراف [[پژوهشگران]] منصف و [[خاورشناسان]] اروپایی، سهم آثار [[کشورهای اسلامی]] اعم از دستآوردهای تحقیقی [[مسلمانان]] یا آثار ترجمهشده از تمدنهای دیگر، در رنسانس و خیزش [[علمی]] و فنی غرب، سرنوشتساز است؛ تا آنجا که بسیاری از لغتها و اصطلاحات علمی و تمدنی موجود در [[ادبیات]] جدید غرب، ریشه [[عربی]] و [[اسلامی]] دارد<ref>هاشمی رفسنجانی، آزاداندیشی اسلامی، ۶۰.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲–۵۳۰.</ref> | ||
== انواع [[تمدن]] == | == انواع [[تمدن]] == | ||
تمدن در نگرش [[مقام معظم رهبری]] به انواع و دستههای گوناگون مادی و [[معنوی]]، [[غربی]] و [[اسلامی]] و غیره تقسیم میشود که به شرح ذیل بیان میگردد | تمدن در نگرش [[مقام معظم رهبری]] به انواع و دستههای گوناگون مادی و [[معنوی]]، [[غربی]] و [[اسلامی]] و غیره تقسیم میشود که به شرح ذیل بیان میگردد: | ||
== تمدن مادی و معنوی == | === تمدن مادی و معنوی === | ||
تمدن مادی و معنوی باید توأمان با هم باشند و اگر مبنای تمام [[پیشرفت]] [[جامعه]] مادی باشد، همه چیز رنگ و بوی [[دنیا]] میگیرد. معیار ارزشگذاری در [[فرهنگ]] [[تمدن]] مادی عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به [[پول]]، در دنیای مادیگری کنونی، [[انسانها]] مثل گرگها باید از هم بترسند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس، ۳/۲/۱۳۷۶.</ref>، تمدن مادی غرب، همه را به مادیگری سوق میدهد و پول و شکم و [[شهوت]]، بزرگترین همتها شده و میشود و بالاخره [[صفا]] و [[یکرنگی]] و گذشت و [[ایثار]]، در بخشهای عظیمی از عالم، جای خود را به [[نیرنگ]] و [[توطئه]] و [[حرص]] و [[حسد]] و [[بخل]] و دیگر خویهای [[زشت]] میدهد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم گشایش هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی، ۱۸/۹/۱۳۷۶.</ref>. تمدن غربی بر پایه [[ستیز]] با [[معنویت]] و طرد معنویت بنا شده است و این را خطای بزرگ کسانی میدانند که در غرب، تمدن و حرکت [[علمی]] و صنعتی را شروع کردند، به [[علم]] اهمیت دادند اما با معنویت به [[جنگ]] برخاستند؛ لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هر چه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر میشود؛ خودشان و همه [[بشریت]] را با میوههای زهرآگین خود تلخکام میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. تمدن مادی و اهمیت دادن به [[منافع]] خود و [[چشمپوشی]] کردن از منافع دیگران یکی از چیزهایی است که در نتیجه تفکیک علم و [[سیاست]] از معنویت و [[اخلاق]] در اروپا اتفاق افتاد؛ دو جنگ[[جهانی]] اول و دوم هم از همان میوههای تلخ بود؛ کمونیزم و حکومتهای [[اختناق]] [[مارکسیستی]] هم جزو نتیجهها و میوههای تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود؛ ویران شدن کانون [[خانواده]]، سیلاب [[فساد]] جنسی و [[طغیان]] [[سرمایهداری]] [[افراطی]]، همه نتایج همان تفکیک است؛ این نتایج به طور قهری به دنبال آن هست؛ [[معنویت]] از دستگاه [[سیاست]] حذف شده است؛ در گذشته هم [[حکام]] و مستبدین و دیکتاتورهای [[دنیا]] در شرق و غرب عالم از این [[کارها]] میکردند؛ اما وقتی نامها و شعارهای [[زیبایی]] مثل [[حقوق بشر]]، [[حقوق انسان]] و [[رأی]] [[انسان]] برای اروپاییها شناخته شد، و وقتی پا در جاده [[علم]] گذاشتند، دوری از معنویت نگذاشت این [[شعارها]] آنطور که توقع بود و معنا میشد، برای [[بشریت]] [[خیر]] به بار آورد؛ همانها برای بشریت مایه [[شر]] و فساد شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. در [[جوامع]] پیشرفته [[غربی]]، هرچه [[پیشرفت]] بیشتر است، دوری از [[صلاح]] و [[انسانیت]] و [[عدالت]] هم بیشتر است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.</ref>. اوج [[تمدن]] مادی از لحاظ علم و [[ثروت]] و [[قدرت نظامی]] و تلاش [[سیاسی]] و [[دیپلماسی]] را امروز در [[آمریکا]] میتوان دید، آمریکا کشوری است دارای ثروت و [[قدرت]] افسانهای نظامی و تحرک سیاسی فوقالعاده؛ اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و [[اخلاق]] و [[فضیلت]] را هم در همین [[جامعه]] آمریکایی میبینیم، که قبل از این در هیچ جامعه دیگری دیده نشده است. امروز منفورترین کارهای بشری، [[اخلاقی]]، جنسی و [[اجتماعی]] در همین جامعه پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل [[قانون]] و عرف مقبول در آمده است. اگرچه [[گناه]] در همه [[جوامع بشری]] وجود دارد؛ اما گناهی که عرف و قانون بشود و برای آن [[سرمایهگذاری]] و از آن [[دفاع]] شود، [[انحرافی]] بینظیر است؛ وقتی رگه [[هدایت معنوی]] و جریان متنفّذ [[فرهنگی]] سالم در جامعهای غایب بود، نتیجهای بهتر از این نخواهد داشت؛ این که گفته میشود اسلامگرایان [[روشنفکر]] و روشنبین با تمدن غربی مخالفاند، خود [[معاندان]] غربی نعل واژگونه میزنند؛ وانمود میکنند اینها با [[علم]] و [[پیشرفت]] مخالفاند؛ در حالی که [[مخالفت]] با [[تمدن]] [[غربی]] توسط کسی که به [[اسلام]] [[ایمان]] دارد، به خاطر پیشرفت [[علمی]] و [[مبارزه با خرافات]] و علمی کردن همه [[روابط اجتماعی]] نیست؛ به خاطر خلأ [[معنویت]] و [[فضیلت]] در این مجموعهای است که آنها درساختهاند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.</ref>. | تمدن مادی و معنوی باید توأمان با هم باشند و اگر مبنای تمام [[پیشرفت]] [[جامعه]] مادی باشد، همه چیز رنگ و بوی [[دنیا]] میگیرد. معیار ارزشگذاری در [[فرهنگ]] [[تمدن]] مادی عبارت است از قابلیت تبدیل هر چیزی به [[پول]]، در دنیای مادیگری کنونی، [[انسانها]] مثل گرگها باید از هم بترسند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور عظیم طریق القدس، ۳/۲/۱۳۷۶.</ref>، تمدن مادی غرب، همه را به مادیگری سوق میدهد و پول و شکم و [[شهوت]]، بزرگترین همتها شده و میشود و بالاخره [[صفا]] و [[یکرنگی]] و گذشت و [[ایثار]]، در بخشهای عظیمی از عالم، جای خود را به [[نیرنگ]] و [[توطئه]] و [[حرص]] و [[حسد]] و [[بخل]] و دیگر خویهای [[زشت]] میدهد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم گشایش هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی، ۱۸/۹/۱۳۷۶.</ref>. تمدن غربی بر پایه [[ستیز]] با [[معنویت]] و طرد معنویت بنا شده است و این را خطای بزرگ کسانی میدانند که در غرب، تمدن و حرکت [[علمی]] و صنعتی را شروع کردند، به [[علم]] اهمیت دادند اما با معنویت به [[جنگ]] برخاستند؛ لذا این تمدن مادی و دور از معنویت هر چه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر میشود؛ خودشان و همه [[بشریت]] را با میوههای زهرآگین خود تلخکام میکند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. تمدن مادی و اهمیت دادن به [[منافع]] خود و [[چشمپوشی]] کردن از منافع دیگران یکی از چیزهایی است که در نتیجه تفکیک علم و [[سیاست]] از معنویت و [[اخلاق]] در اروپا اتفاق افتاد؛ دو جنگ[[جهانی]] اول و دوم هم از همان میوههای تلخ بود؛ کمونیزم و حکومتهای [[اختناق]] [[مارکسیستی]] هم جزو نتیجهها و میوههای تلخ جدایی حرکت علمی و صنعتی از معنویت بود؛ ویران شدن کانون [[خانواده]]، سیلاب [[فساد]] جنسی و [[طغیان]] [[سرمایهداری]] [[افراطی]]، همه نتایج همان تفکیک است؛ این نتایج به طور قهری به دنبال آن هست؛ [[معنویت]] از دستگاه [[سیاست]] حذف شده است؛ در گذشته هم [[حکام]] و مستبدین و دیکتاتورهای [[دنیا]] در شرق و غرب عالم از این [[کارها]] میکردند؛ اما وقتی نامها و شعارهای [[زیبایی]] مثل [[حقوق بشر]]، [[حقوق انسان]] و [[رأی]] [[انسان]] برای اروپاییها شناخته شد، و وقتی پا در جاده [[علم]] گذاشتند، دوری از معنویت نگذاشت این [[شعارها]] آنطور که توقع بود و معنا میشد، برای [[بشریت]] [[خیر]] به بار آورد؛ همانها برای بشریت مایه [[شر]] و فساد شده است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۳.</ref>. در [[جوامع]] پیشرفته [[غربی]]، هرچه [[پیشرفت]] بیشتر است، دوری از [[صلاح]] و [[انسانیت]] و [[عدالت]] هم بیشتر است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.</ref>. اوج [[تمدن]] مادی از لحاظ علم و [[ثروت]] و [[قدرت نظامی]] و تلاش [[سیاسی]] و [[دیپلماسی]] را امروز در [[آمریکا]] میتوان دید، آمریکا کشوری است دارای ثروت و [[قدرت]] افسانهای نظامی و تحرک سیاسی فوقالعاده؛ اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و [[اخلاق]] و [[فضیلت]] را هم در همین [[جامعه]] آمریکایی میبینیم، که قبل از این در هیچ جامعه دیگری دیده نشده است. امروز منفورترین کارهای بشری، [[اخلاقی]]، جنسی و [[اجتماعی]] در همین جامعه پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل [[قانون]] و عرف مقبول در آمده است. اگرچه [[گناه]] در همه [[جوامع بشری]] وجود دارد؛ اما گناهی که عرف و قانون بشود و برای آن [[سرمایهگذاری]] و از آن [[دفاع]] شود، [[انحرافی]] بینظیر است؛ وقتی رگه [[هدایت معنوی]] و جریان متنفّذ [[فرهنگی]] سالم در جامعهای غایب بود، نتیجهای بهتر از این نخواهد داشت؛ این که گفته میشود اسلامگرایان [[روشنفکر]] و روشنبین با تمدن غربی مخالفاند، خود [[معاندان]] غربی نعل واژگونه میزنند؛ وانمود میکنند اینها با [[علم]] و [[پیشرفت]] مخالفاند؛ در حالی که [[مخالفت]] با [[تمدن]] [[غربی]] توسط کسی که به [[اسلام]] [[ایمان]] دارد، به خاطر پیشرفت [[علمی]] و [[مبارزه با خرافات]] و علمی کردن همه [[روابط اجتماعی]] نیست؛ به خاطر خلأ [[معنویت]] و [[فضیلت]] در این مجموعهای است که آنها درساختهاند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی، ۲۱/۳/۱۳۸۳.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
پس ما در تمدن اسلامی این را [[هدف]] گرفتهایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم. اینکه دنیای غرب نسبت به [[پایبندی]] ما به معنویت، حساس است؛ بر [[دینداری]] ما اسم [[تعصب]] و [[تحجّر]] میگذارد و علاقهمندی ما به مبانی [[اخلاقی]] و [[انسانیت]] را [[مخالفت]] با [[حقوق بشر]] قلمداد میکند، به خاطر آن است که این روش [[ضد]] روش آنهاست. آنها [[علم]] را پیش بردند اما جدای از [[اخلاق]] و معنویت بود، ما میخواهیم علم با اخلاق پیش برود. [[دانشگاه]] همچنان که مرکز علم است، مرکز [[دین]] و [[معنویت]] هم باشد. خروجی دانشگاههای [[کشور]] مثل خروجی [[حوزههای علمیه]]، [[دیندار]] بیرون بیاید. این همان چیزی است که آنها نمیپسندند و نمیخواهند ولی ما به دنبال آن هستیم و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، ۱۹/۶/۱۳۷۶.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۱۴.</ref> | پس ما در تمدن اسلامی این را [[هدف]] گرفتهایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم. اینکه دنیای غرب نسبت به [[پایبندی]] ما به معنویت، حساس است؛ بر [[دینداری]] ما اسم [[تعصب]] و [[تحجّر]] میگذارد و علاقهمندی ما به مبانی [[اخلاقی]] و [[انسانیت]] را [[مخالفت]] با [[حقوق بشر]] قلمداد میکند، به خاطر آن است که این روش [[ضد]] روش آنهاست. آنها [[علم]] را پیش بردند اما جدای از [[اخلاق]] و معنویت بود، ما میخواهیم علم با اخلاق پیش برود. [[دانشگاه]] همچنان که مرکز علم است، مرکز [[دین]] و [[معنویت]] هم باشد. خروجی دانشگاههای [[کشور]] مثل خروجی [[حوزههای علمیه]]، [[دیندار]] بیرون بیاید. این همان چیزی است که آنها نمیپسندند و نمیخواهند ولی ما به دنبال آن هستیم و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پرستاران و جانبازان به مناسبت روز پرستار، ۱۹/۶/۱۳۷۶.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۱۴.</ref> | ||
== [[تمدن اسلامی]] و غربی == | === [[تمدن اسلامی]] و غربی === | ||
=== تمدن اسلامی === | ==== تمدن اسلامی ==== | ||
{{اصلی|تمدن اسلامی}} | {{اصلی|تمدن اسلامی}} | ||
[[مقام معظم رهبری]] برای بیان تمدن اسلامی و رویاروی آن با [[تمدن]] غرب، اول از [[تاریخ]] تمدن اسلامی شروع میکنند و بیان میدارند پدیدهای در تاریخ اتفاق افتاده است که اگر ما بخواهیم آن را بر اساس معادلات معمولیِ [[تاریخی]] حل کنیم، حل آن محال است و آن اینکه، ملتی که در مدت زمانی، از اوّلیات [[تمدن بشری]] [[محروم]] بوده، بنایی را پیریزی کرده که بزرگترین [[تمدنهای بشری]] را به وجود آورده و آن، [[نهضت اسلامی]] است. [[تمدن]] یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر [[قرن]] بیستم هنوز به آن مینازد و در تاریخ و تفسیرهای [[علمی]] خود آن را به رخ همه میکشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. امکان ندارد که یک تمدن [[عظیم]]، دفعتاً از [[دل]] یک کویر بجوشد، اما در مورد [[اسلام]]، چنین شد. عدهای که حتی سواد خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشته باشند که بتوانند کتابهای گوناگون را بخوانند و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه بین نظرات علمیِ [[بشر]] رتبه بالاتر را پیدا کند؛ [[تمدنی]] عظیم را پیریزی کردند! | [[مقام معظم رهبری]] برای بیان تمدن اسلامی و رویاروی آن با [[تمدن]] غرب، اول از [[تاریخ]] تمدن اسلامی شروع میکنند و بیان میدارند پدیدهای در تاریخ اتفاق افتاده است که اگر ما بخواهیم آن را بر اساس معادلات معمولیِ [[تاریخی]] حل کنیم، حل آن محال است و آن اینکه، ملتی که در مدت زمانی، از اوّلیات [[تمدن بشری]] [[محروم]] بوده، بنایی را پیریزی کرده که بزرگترین [[تمدنهای بشری]] را به وجود آورده و آن، [[نهضت اسلامی]] است. [[تمدن]] یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر [[قرن]] بیستم هنوز به آن مینازد و در تاریخ و تفسیرهای [[علمی]] خود آن را به رخ همه میکشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. امکان ندارد که یک تمدن [[عظیم]]، دفعتاً از [[دل]] یک کویر بجوشد، اما در مورد [[اسلام]]، چنین شد. عدهای که حتی سواد خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشته باشند که بتوانند کتابهای گوناگون را بخوانند و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه بین نظرات علمیِ [[بشر]] رتبه بالاتر را پیدا کند؛ [[تمدنی]] عظیم را پیریزی کردند! | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
اگر [[انسان]] راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت میبینیم که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. [[تمدن اسلامی]] اینگونه به وجود آمد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۵/۱۱/۱۳۷۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۱۹.</ref> | اگر [[انسان]] راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت میبینیم که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. [[تمدن اسلامی]] اینگونه به وجود آمد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای گروه دانش صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۵/۱۱/۱۳۷۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۱۹.</ref> | ||
=== تمدن اسلامی و اهمیت [[علم]] === | ==== تمدن اسلامی و اهمیت [[علم]] ==== | ||
در اسلام، ضدیت [[دین]] با علم و ضدیت دین با [[عقل]]، اصلاً معنا ندارد. در اسلام یکی از منابع [[حجّت]] برای یافتن اصول و [[فروع دینی]]، عقل است؛ اصول [[اعتقادات]] را باید با عقل به دست آورد؛ در [[احکام]] فرعی نیز، عقل یکی از حجتهاست با مراجعه به [[کتب حدیثی]] - مثل [[کتاب الکافی]] که هزار سال پیش نوشته شده - خواهیم دید اولین فصل آن، «[[کتاب العقل والجهل]]» است که فصلی در باب عقل و [[ارزش]] و اهمیت آن و اهمیت [[دانایی]] و [[خردمندی]] است. اسلام همچنین نسبت به علم مهمترین حرکت و مهمترین تحریک و تحریص را داشته است. تمدن اسلامی به [[برکت]] حرکت [[علمی]] که از [[روز]] اول در اسلام شروع شد به وجود آمد. هنوز دو [[قرن]] به طور کامل از [[طلوع اسلام]] نگذشته بود که حرکت علمی جهشوار [[اسلامی]] در آن محیط به وجود آمد؛ اگر آن حرکت علمی، با امروز مقایسه شود و قطبهای علمی امروز [[دنیا]] را در نظر بگیریم، اصلاً قابل [[تصور]] نیست. این نبود مگر اینکه [[اسلام]] به [[علم]]، فراگیری آن و [[تعلیم]] دادن علم و [[زندگی]] عالمانه تحریص داشت. در [[حدیثی]] آمده است: {{متن حدیث|النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ}}؛ اصولاً ما سه دسته [[انسان]] داریم انسانهایی دانشمندند؛ انسانهایی در طریق دانستن هستند؛ بقیه همج رعاع هستند. همج رعاع یعنی انسانهای [[سرگردان]] بیارزش و بیوزن. ملاحظه میشود اسلام در درجه اول [[ارزش]] را روی علم میبرد؛ چه داشتن علم و [[آموختن]] آن به دیگران و چه [[فراگیری علم]]. محیط [[اسلامی]]، چنین محیطی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، ۵/۷/۱۳۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۴.</ref> | در اسلام، ضدیت [[دین]] با علم و ضدیت دین با [[عقل]]، اصلاً معنا ندارد. در اسلام یکی از منابع [[حجّت]] برای یافتن اصول و [[فروع دینی]]، عقل است؛ اصول [[اعتقادات]] را باید با عقل به دست آورد؛ در [[احکام]] فرعی نیز، عقل یکی از حجتهاست با مراجعه به [[کتب حدیثی]] - مثل [[کتاب الکافی]] که هزار سال پیش نوشته شده - خواهیم دید اولین فصل آن، «[[کتاب العقل والجهل]]» است که فصلی در باب عقل و [[ارزش]] و اهمیت آن و اهمیت [[دانایی]] و [[خردمندی]] است. اسلام همچنین نسبت به علم مهمترین حرکت و مهمترین تحریک و تحریص را داشته است. تمدن اسلامی به [[برکت]] حرکت [[علمی]] که از [[روز]] اول در اسلام شروع شد به وجود آمد. هنوز دو [[قرن]] به طور کامل از [[طلوع اسلام]] نگذشته بود که حرکت علمی جهشوار [[اسلامی]] در آن محیط به وجود آمد؛ اگر آن حرکت علمی، با امروز مقایسه شود و قطبهای علمی امروز [[دنیا]] را در نظر بگیریم، اصلاً قابل [[تصور]] نیست. این نبود مگر اینکه [[اسلام]] به [[علم]]، فراگیری آن و [[تعلیم]] دادن علم و [[زندگی]] عالمانه تحریص داشت. در [[حدیثی]] آمده است: {{متن حدیث|النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ}}؛ اصولاً ما سه دسته [[انسان]] داریم انسانهایی دانشمندند؛ انسانهایی در طریق دانستن هستند؛ بقیه همج رعاع هستند. همج رعاع یعنی انسانهای [[سرگردان]] بیارزش و بیوزن. ملاحظه میشود اسلام در درجه اول [[ارزش]] را روی علم میبرد؛ چه داشتن علم و [[آموختن]] آن به دیگران و چه [[فراگیری علم]]. محیط [[اسلامی]]، چنین محیطی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان نخبه و دانشجویان، ۵/۷/۱۳۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۴.</ref> | ||
=== [[تمدن]] [[اقتصادی]] اسلام === | ==== [[تمدن]] [[اقتصادی]] اسلام ==== | ||
بدون [[شک]] [[پیشرفت]] و اعتلای [[امور اقتصادی]] جزو [[هدفهای اسلامی]] است؛ از این رو ملاحظه میکنیم که در [[تمدن اسلامی]]، اسلام در یکی از فقیرترین و عقبماندهترین نقاط [[دنیا]] ظهور کرد؛ اما هنوز پنجاه سال از [[عمر]] آن نگذشته بود که بیش از پنجاه درصد از دنیای [[متمدن]] آن [[روز]] در زیر [[پرچم]] اسلام قرار گرفت و هنوز بیش از دو [[قرن]] از عمر این تمدن نگذشته بود که دنیای بزرگ اسلامی در آن روز، قله [[تمدن بشری]] از لحاظ علم و انواع [[دانش]] و پیشرفتهای [[مدنی]] و اقتصادی شد؛ اسلام به ما نمیگوید که ما [[معنویت]] را ملاحظه کنیم، اما از متن زندگی [[جامعه انسانی]] [[غافل]] بمانیم. ما باید برای [[استقلال]] [[امت اسلامی]] و برای [[عزّت]] آن اهم [[تدابیر]] لازم را به کار ببریم که یکی از مهمترین آنها، مسأله [[اقتصاد]] است. بنابراین تلاش برای [[رشد]]، [[توسعه]] و اعتلای جنبه اقتصادی دنیای اسلام، از کارهایی است که بلاشک جزو هدفهای اسلامی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقتصاددانان شرکت کننده در اجلاس بانک توسعه اسلامی، ۲۵/۶/۱۳۸۳.</ref>. در [[عهد]] [[رسول الله]]{{صل}}، کسانی در [[خانه]] نشستند و گفتند: «[[خدای متعال]] [[وعده]] کرده است که {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ}}<ref>«و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> آیا این [[آیه]] به این معنی است که ما [[توکل]] میکنیم و در [[خانه]] مینشینیم!؟ وقتی [[پیغمبر]] خبردار شد، به آنها فرمود: «[[خدا]] یک دعای شما را هم [[مستجاب]] نخواهد کرد!» این حرف [[رسول گرامی اسلام]] برای این است که [[جامعه]] از لحاظ مادی [[رشد]] کند، به [[سازندگی]] بپردازد و [[توسعه]] یابد. تفاوت محیط [[زندگی]] اول [[اسلام]] که [[مردم]] در «صفّه» زندگی میکردند، با پنجاه سال بعدش، که در همان [[کشور اسلامی]] انواع و اقسام نعمتهای مادی همه جا را پر کرد، به خاطر این بعد بود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه «ماه محرم»، ۲۶/۲/۱۳۷۵.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۴.</ref> | بدون [[شک]] [[پیشرفت]] و اعتلای [[امور اقتصادی]] جزو [[هدفهای اسلامی]] است؛ از این رو ملاحظه میکنیم که در [[تمدن اسلامی]]، اسلام در یکی از فقیرترین و عقبماندهترین نقاط [[دنیا]] ظهور کرد؛ اما هنوز پنجاه سال از [[عمر]] آن نگذشته بود که بیش از پنجاه درصد از دنیای [[متمدن]] آن [[روز]] در زیر [[پرچم]] اسلام قرار گرفت و هنوز بیش از دو [[قرن]] از عمر این تمدن نگذشته بود که دنیای بزرگ اسلامی در آن روز، قله [[تمدن بشری]] از لحاظ علم و انواع [[دانش]] و پیشرفتهای [[مدنی]] و اقتصادی شد؛ اسلام به ما نمیگوید که ما [[معنویت]] را ملاحظه کنیم، اما از متن زندگی [[جامعه انسانی]] [[غافل]] بمانیم. ما باید برای [[استقلال]] [[امت اسلامی]] و برای [[عزّت]] آن اهم [[تدابیر]] لازم را به کار ببریم که یکی از مهمترین آنها، مسأله [[اقتصاد]] است. بنابراین تلاش برای [[رشد]]، [[توسعه]] و اعتلای جنبه اقتصادی دنیای اسلام، از کارهایی است که بلاشک جزو هدفهای اسلامی است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقتصاددانان شرکت کننده در اجلاس بانک توسعه اسلامی، ۲۵/۶/۱۳۸۳.</ref>. در [[عهد]] [[رسول الله]]{{صل}}، کسانی در [[خانه]] نشستند و گفتند: «[[خدای متعال]] [[وعده]] کرده است که {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ}}<ref>«و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.</ref> آیا این [[آیه]] به این معنی است که ما [[توکل]] میکنیم و در [[خانه]] مینشینیم!؟ وقتی [[پیغمبر]] خبردار شد، به آنها فرمود: «[[خدا]] یک دعای شما را هم [[مستجاب]] نخواهد کرد!» این حرف [[رسول گرامی اسلام]] برای این است که [[جامعه]] از لحاظ مادی [[رشد]] کند، به [[سازندگی]] بپردازد و [[توسعه]] یابد. تفاوت محیط [[زندگی]] اول [[اسلام]] که [[مردم]] در «صفّه» زندگی میکردند، با پنجاه سال بعدش، که در همان [[کشور اسلامی]] انواع و اقسام نعمتهای مادی همه جا را پر کرد، به خاطر این بعد بود<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون و مبلغان در آستانه «ماه محرم»، ۲۶/۲/۱۳۷۵.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۴.</ref> | ||
=== [[تمدن]] غربی === | ==== [[تمدن]] غربی ==== | ||
تمدن غربی یعنی توسعهطلبی، بدین معنی که میخواهند در همه جای [[دنیا]] دستی داشته باشند و حضوری پیدا کنند و [[استثمار]] نمایند. [[منافع]] [[ملتها]] هرچه باشد برای آنها مهم نیست! منافع آنها نباید به خطر بیفتد؛ ولو با از بین رفتن منافع ملتهای دیگر<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم آباده، شال و تاکستان، ۲۲/۶/۱۳۶۸.</ref>! | تمدن غربی یعنی توسعهطلبی، بدین معنی که میخواهند در همه جای [[دنیا]] دستی داشته باشند و حضوری پیدا کنند و [[استثمار]] نمایند. [[منافع]] [[ملتها]] هرچه باشد برای آنها مهم نیست! منافع آنها نباید به خطر بیفتد؛ ولو با از بین رفتن منافع ملتهای دیگر<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم آباده، شال و تاکستان، ۲۲/۶/۱۳۶۸.</ref>! | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
امروزه، همه تلاش دولتهای غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ، دانستهها، بافتهها و یافتههای خودشان را بر ملتها و بر ذهنها [[تحمیل]] کنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.</ref>. حرف غرب این است که میگوید بگذارید ما بر [[کشور]] شما مسلّط شویم و منافع خودمان را تأمین کنیم؛ شما هرچه شدید، شدید. اگر در [[علم]] عقب افتادید بیفتید؛ اگر به [[خاک]] سیاه نشستید، بنشینید؛ اگر [[تحقیر]] شدید بشوید و اگر [[ناموس]] و [[شرف]] و حیثیت ملی و گذشته و [[تاریخ]] شما پایمال شد بشود. اینها مهم نیست مهم این است که مراکز [[قدرت]] یعنی [[آمریکا]] و [[صهیونیستها]] به منافعشان برسند! حرف آنها به عنوان دزدان سر گردنه و وحشیهایی در [[لباس]] [[متمدن]] این است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.</ref>. [[رئیس جمهور]] آمریکا میگوید ما از انسانهای متمدن[[دفاع]] میکنیم! ولی چگونه [[دفاع]] میکنند؟ اینها [[تمدن]] را چه چیز معنا میکنند؟ اسم [[حمله]] به [[عراق]] برای نفت و این همه فاجعهآفرینی را دفاع از تمدن میگذارند! یعنی خود را دنیای متمدن مینامند و غیر آنها – هر که هست – غیر متمدن است! سعی میکنند تصویرسازیشان از [[کشورهای اسلامی]] و از جمله [[کشور ایران]] اینچنین باشد که کشورهای اسلامی را غیر متمدن معرفی کنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.</ref>. قدرتهای نظامی و [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[دنیا]]، امروز با ملتهای به قول خودشان «در حال [[توسعه]]» هرچه از دستشان بر آید نسبت به آنها انجام میدهند. اگر ملتی در داخل [[کشور]] خودش منابع طبیعی دارد، دولتهای قلدر [[دنیا]] میخواهند از منابع طبیعی او بیشتر از خود آن [[ملت]] استفاده کنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در صحن «آستان قدس رضوی»، ۱/۱/۱۳۷۳.</ref>. اینها وحشیهای کراواتبسته ادکلنزدهای هستند که اسمشان را متمدن گذاشتهاند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۵.</ref> | امروزه، همه تلاش دولتهای غربی و فعالان تمدن غربی، متوجه این نقطه است که فرهنگ، دانستهها، بافتهها و یافتههای خودشان را بر ملتها و بر ذهنها [[تحمیل]] کنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم مریوان، ۲۶/۲/۱۳۸۸.</ref>. حرف غرب این است که میگوید بگذارید ما بر [[کشور]] شما مسلّط شویم و منافع خودمان را تأمین کنیم؛ شما هرچه شدید، شدید. اگر در [[علم]] عقب افتادید بیفتید؛ اگر به [[خاک]] سیاه نشستید، بنشینید؛ اگر [[تحقیر]] شدید بشوید و اگر [[ناموس]] و [[شرف]] و حیثیت ملی و گذشته و [[تاریخ]] شما پایمال شد بشود. اینها مهم نیست مهم این است که مراکز [[قدرت]] یعنی [[آمریکا]] و [[صهیونیستها]] به منافعشان برسند! حرف آنها به عنوان دزدان سر گردنه و وحشیهایی در [[لباس]] [[متمدن]] این است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۸۱.</ref>. [[رئیس جمهور]] آمریکا میگوید ما از انسانهای متمدن[[دفاع]] میکنیم! ولی چگونه [[دفاع]] میکنند؟ اینها [[تمدن]] را چه چیز معنا میکنند؟ اسم [[حمله]] به [[عراق]] برای نفت و این همه فاجعهآفرینی را دفاع از تمدن میگذارند! یعنی خود را دنیای متمدن مینامند و غیر آنها – هر که هست – غیر متمدن است! سعی میکنند تصویرسازیشان از [[کشورهای اسلامی]] و از جمله [[کشور ایران]] اینچنین باشد که کشورهای اسلامی را غیر متمدن معرفی کنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۲۲/۲/۱۳۸۲.</ref>. قدرتهای نظامی و [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[دنیا]]، امروز با ملتهای به قول خودشان «در حال [[توسعه]]» هرچه از دستشان بر آید نسبت به آنها انجام میدهند. اگر ملتی در داخل [[کشور]] خودش منابع طبیعی دارد، دولتهای قلدر [[دنیا]] میخواهند از منابع طبیعی او بیشتر از خود آن [[ملت]] استفاده کنند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در صحن «آستان قدس رضوی»، ۱/۱/۱۳۷۳.</ref>. اینها وحشیهای کراواتبسته ادکلنزدهای هستند که اسمشان را متمدن گذاشتهاند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۵.</ref> | ||
=== جمعبندی === | ==== جمعبندی ==== | ||
پس وقتی در [[مقام]] مقایسه قرار میگیریم، متوجه میشویم این [[اسلام]] و [[آموزههای اسلامی]] است که باعث [[رشد]] و نمو همهجانبه [[بشر]] میگردد و در صورت دور بودن از این آموزهها [[انسان]] به [[حیوانی]] میماند که به جز [[غرائز]] چیزی ندارد و هرچه به دست میآورد به دنبال اهداف مادی خودش [[خرج]] کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد بود و این باعث [[تزاحم]] و تعاند با [[انسانها]] و ملتهای دیگر میشود و نتیجه آن میشود که همه در [[جوامع]] [[غربی]] [[شاهد]] آن هستیم<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۵.</ref>. | پس وقتی در [[مقام]] مقایسه قرار میگیریم، متوجه میشویم این [[اسلام]] و [[آموزههای اسلامی]] است که باعث [[رشد]] و نمو همهجانبه [[بشر]] میگردد و در صورت دور بودن از این آموزهها [[انسان]] به [[حیوانی]] میماند که به جز [[غرائز]] چیزی ندارد و هرچه به دست میآورد به دنبال اهداف مادی خودش [[خرج]] کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد بود و این باعث [[تزاحم]] و تعاند با [[انسانها]] و ملتهای دیگر میشود و نتیجه آن میشود که همه در [[جوامع]] [[غربی]] [[شاهد]] آن هستیم<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۵.</ref>. | ||
== تمدن استعماری و تمدن استکباری == | === تمدن استعماری و تمدن استکباری === | ||
[[استعمار]] و [[استکبار]] هر دو در یک راستای از معنی به کار میروند و به این معنی هستند که یک عده زورگو و قلدر به [[استقلال]] و [[آزادی]] یک [[کشور]] لطمه بزنند، [[هویت]] آن کشور و [[مردم]] آن کشور را [[تغییر]] بدهند، [[منافع]] و منابع ملی آن کشور را به نفع خود به [[غارت]] ببرد و سعی کنند [[حق]] دخالت مردم و سردمداران [[حکومتی]] آن کشور را از آنها سلب نمایند، در واقع استقلال آن کشور را به خطر انداخته و آزادی را از آنها سلب کند و در یک کلمه دوران استعمار یعنی دستاندازی کشورهای غربی به کشورهای آسیایی و آفریقایی<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه (روز ملی مبارزه با استکبار)، ۱۵/۸/۱۳۷۰.</ref>؛ استقلال یعنی یک [[ملت]] بتواند بر [[سرنوشت]] خود مسلط باشد؛ [[بیگانگان]] دست دراز نکنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند. اگر از ملتی استقلال او گرفته شد؛ یعنی اگر بیگانگان بر سرنوشت او مسلط شدند، دو چیز را از دست میدهد: اول، [[عزّت]] نفس، افتخارات و [[احساس]] هویت خود و دوم منافع خود را از دست داده است. [[دشمنی]] که بر سرنوشت یک ملت مسلط شود، [[دلسوز]] آن ملت نیست و منافع آن ملت برای او اهمیت ندارد. این معنی استعمار است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم، ۱۴/۷/۱۳۷۹.</ref>. | [[استعمار]] و [[استکبار]] هر دو در یک راستای از معنی به کار میروند و به این معنی هستند که یک عده زورگو و قلدر به [[استقلال]] و [[آزادی]] یک [[کشور]] لطمه بزنند، [[هویت]] آن کشور و [[مردم]] آن کشور را [[تغییر]] بدهند، [[منافع]] و منابع ملی آن کشور را به نفع خود به [[غارت]] ببرد و سعی کنند [[حق]] دخالت مردم و سردمداران [[حکومتی]] آن کشور را از آنها سلب نمایند، در واقع استقلال آن کشور را به خطر انداخته و آزادی را از آنها سلب کند و در یک کلمه دوران استعمار یعنی دستاندازی کشورهای غربی به کشورهای آسیایی و آفریقایی<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سیزدهم آبان ماه (روز ملی مبارزه با استکبار)، ۱۵/۸/۱۳۷۰.</ref>؛ استقلال یعنی یک [[ملت]] بتواند بر [[سرنوشت]] خود مسلط باشد؛ [[بیگانگان]] دست دراز نکنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند. اگر از ملتی استقلال او گرفته شد؛ یعنی اگر بیگانگان بر سرنوشت او مسلط شدند، دو چیز را از دست میدهد: اول، [[عزّت]] نفس، افتخارات و [[احساس]] هویت خود و دوم منافع خود را از دست داده است. [[دشمنی]] که بر سرنوشت یک ملت مسلط شود، [[دلسوز]] آن ملت نیست و منافع آن ملت برای او اهمیت ندارد. این معنی استعمار است<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم، ۱۴/۷/۱۳۷۹.</ref>. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
راهکار دیگر، [[اتحاد]] مسلمین است که اگر مسلمانان با یکدیگر [[متحد]] شوند و در مقابل این [[زورگویان]] بایستند، دیگر نخواهند توانست به [[ممالک اسلامی]] دستدرازی کنند که در این زمینه به تفصیل در فصل ششم بحث خواهد شد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۷.</ref>. | راهکار دیگر، [[اتحاد]] مسلمین است که اگر مسلمانان با یکدیگر [[متحد]] شوند و در مقابل این [[زورگویان]] بایستند، دیگر نخواهند توانست به [[ممالک اسلامی]] دستدرازی کنند که در این زمینه به تفصیل در فصل ششم بحث خواهد شد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۲۷.</ref>. | ||
== [[تمدن]] [[ایران]]، [[روم]] و غرب == | === [[تمدن]] [[ایران]]، [[روم]] و غرب === | ||
در [[زمان]] [[ظهور اسلام]]، دنیای [[بشریت]] دچار [[انحطاط]] [[فکری]]، [[فرهنگی]] و [[رفتاری]] بود. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} در تشریح آن روزها از اوضاع و وضع تیره بشریت در آن هنگام میفرماید: {{متن حدیث|وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ}}؛ [[نور]] [[انسانیت]] از [[دل]] [[مردم]] و از دل [[جوامع]] زدوده شده بود؛ نه فقط در محیط [[عربستان]] بلکه حتی در دل امپراتوریهای بزرگ و حکومتهای [[متمدن]] آن زمان؛ یعنی [[دولت]] ایران باستان و روم قدیم. [[غرور]] و خطای در [[فهم]] [[حقیقت]]، در همه انحاء [[زندگی]] [[بشر]] ظاهر و آشکار بود. [[انسانها]] راه و [[هدف]] را نمیشناختند. البته مؤمنینی هم در آن وقت بودند که راه درست را میرفتند. این به معنای این نیست که همه بشریت در آن [[روز]] [[گناهکار]] و [[خطاکار]] بودند؛ اما وضعیت عمومی [[دنیا]] اینگونه بود. چهره عمومی عالم، چهره [[ظلم]] و [[ظلمت]] بود؛ یعنی چهره فراموششدگی همه نشانههای انسانیت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و قشرهای مختلف مردم در روز ولادت حضرت رسول اعظم{{صل}} و امام صادق{{ع}}، ۱۳/۱۲/۱۳۸۸.</ref>. بلکه مجموعه بشریت دو خصوصیت بارز داشت: اول اینکه از لحاظ [[علمی]] و [[عقلانی]] و فکری نسبت به [[آحاد]] [[بشر]] در ادوار گذشته خودش، بسیار پیشرفته بود. در میان، آنها فلاسفهای پدید آمده و دانشمندانی پیدا شده بودند. ریاضیدانها، پزشکان، مهندسین بزرگ و تمدنهایی سرپا شده بود. این [[تمدنها]] به همراه [[پیشرفت]] [[علوم]] مخصوص به خود بود؛ آکآدمیها در غرب، هگمتانهها در شرق، [[تمدن]] چین، تمدن [[مصر]] و تمدنهای بزرگ [[تاریخی]]، همه عبور کرده بودند. یعنی بشر، کامل شده بود. | در [[زمان]] [[ظهور اسلام]]، دنیای [[بشریت]] دچار [[انحطاط]] [[فکری]]، [[فرهنگی]] و [[رفتاری]] بود. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} در تشریح آن روزها از اوضاع و وضع تیره بشریت در آن هنگام میفرماید: {{متن حدیث|وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ}}؛ [[نور]] [[انسانیت]] از [[دل]] [[مردم]] و از دل [[جوامع]] زدوده شده بود؛ نه فقط در محیط [[عربستان]] بلکه حتی در دل امپراتوریهای بزرگ و حکومتهای [[متمدن]] آن زمان؛ یعنی [[دولت]] ایران باستان و روم قدیم. [[غرور]] و خطای در [[فهم]] [[حقیقت]]، در همه انحاء [[زندگی]] [[بشر]] ظاهر و آشکار بود. [[انسانها]] راه و [[هدف]] را نمیشناختند. البته مؤمنینی هم در آن وقت بودند که راه درست را میرفتند. این به معنای این نیست که همه بشریت در آن [[روز]] [[گناهکار]] و [[خطاکار]] بودند؛ اما وضعیت عمومی [[دنیا]] اینگونه بود. چهره عمومی عالم، چهره [[ظلم]] و [[ظلمت]] بود؛ یعنی چهره فراموششدگی همه نشانههای انسانیت<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و قشرهای مختلف مردم در روز ولادت حضرت رسول اعظم{{صل}} و امام صادق{{ع}}، ۱۳/۱۲/۱۳۸۸.</ref>. بلکه مجموعه بشریت دو خصوصیت بارز داشت: اول اینکه از لحاظ [[علمی]] و [[عقلانی]] و فکری نسبت به [[آحاد]] [[بشر]] در ادوار گذشته خودش، بسیار پیشرفته بود. در میان، آنها فلاسفهای پدید آمده و دانشمندانی پیدا شده بودند. ریاضیدانها، پزشکان، مهندسین بزرگ و تمدنهایی سرپا شده بود. این [[تمدنها]] به همراه [[پیشرفت]] [[علوم]] مخصوص به خود بود؛ آکآدمیها در غرب، هگمتانهها در شرق، [[تمدن]] چین، تمدن [[مصر]] و تمدنهای بزرگ [[تاریخی]]، همه عبور کرده بودند. یعنی بشر، کامل شده بود. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
امروز [[علم]] در دست آنهاست اما میخواهند گذشته [[علمی]] [[ملتها]] را هم [[نفی]] کنند؛ البته در جاهایی کل [[تمدنها]] را نفی میکنند! غربیها و اروپاییها که به نقاطی از [[دنیا]] - مثل مناطقی از [[آمریکای لاتین]] - رفتند، کل تمدن را نفی کردند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۷/۶/۱۳۷۰.</ref>!<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۳۶.</ref> | امروز [[علم]] در دست آنهاست اما میخواهند گذشته [[علمی]] [[ملتها]] را هم [[نفی]] کنند؛ البته در جاهایی کل [[تمدنها]] را نفی میکنند! غربیها و اروپاییها که به نقاطی از [[دنیا]] - مثل مناطقی از [[آمریکای لاتین]] - رفتند، کل تمدن را نفی کردند<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در پایان چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۷/۶/۱۳۷۰.</ref>!<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۳۶.</ref> | ||
== تمدن [[حقیقی]] و کاذب == | === تمدن [[حقیقی]] و کاذب === | ||
[[مقام معظم رهبری]] در مورد تمدن حقیقی دو نگرش و دیدگاه دارند، یک نگرش کلان در سطح بینالملل که برای [[امت اسلامی]] [[برنامهریزی]] میکنند و عنوان میدارند [[تمدن]] [[واقعی]] [[تمدنی]] است که [[علم]] [[روز]] توأم با [[معنویت]] و [[دینداری]] باشد، جامعهای [[متمدن]] است که معیارها و [[فضائل اخلاقی]] در حد اعلا در آن زنده باشد، [[مردم]] به یکدیگر [[احترام]] بگذارند و در راه رسیدن به [[هدف متعالی]] خدایی قدم بردارند، از [[فرهنگ]] [[اجتماعی]] [[درستی]] برخوردار باشند و با جسمشان در پیاده کردن ارزشهای انقلابی و [[اسلامی]] حرکت کنند؛ یعنی از [[شهادت]] هراسی نداشته باشند، در [[زندگی]] فقط [[شعار]] ندهند و از [[یأس]] و [[ناامیدی]] سخنی به میان نیاورند، از کمترین امکانات بهترین استفادههای ممکن را ببرند، با برنامهریزی کلان و با پیاده کردن معیارهای اسلامی در همه عرصههای [[جامعه]]، با نگرشی که مردم به [[دنیا]] و [[آخرت]] باید داشته باشند، [[تمدن]] [[حقیقی]] و واقعی را در سطح [[جهان]] میتوان پیاده کرد؛ کما اینکه با [[شاهد]] قرار دادن این [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref> تحقق این امر را غیر ممکن نمیدانند. | [[مقام معظم رهبری]] در مورد تمدن حقیقی دو نگرش و دیدگاه دارند، یک نگرش کلان در سطح بینالملل که برای [[امت اسلامی]] [[برنامهریزی]] میکنند و عنوان میدارند [[تمدن]] [[واقعی]] [[تمدنی]] است که [[علم]] [[روز]] توأم با [[معنویت]] و [[دینداری]] باشد، جامعهای [[متمدن]] است که معیارها و [[فضائل اخلاقی]] در حد اعلا در آن زنده باشد، [[مردم]] به یکدیگر [[احترام]] بگذارند و در راه رسیدن به [[هدف متعالی]] خدایی قدم بردارند، از [[فرهنگ]] [[اجتماعی]] [[درستی]] برخوردار باشند و با جسمشان در پیاده کردن ارزشهای انقلابی و [[اسلامی]] حرکت کنند؛ یعنی از [[شهادت]] هراسی نداشته باشند، در [[زندگی]] فقط [[شعار]] ندهند و از [[یأس]] و [[ناامیدی]] سخنی به میان نیاورند، از کمترین امکانات بهترین استفادههای ممکن را ببرند، با برنامهریزی کلان و با پیاده کردن معیارهای اسلامی در همه عرصههای [[جامعه]]، با نگرشی که مردم به [[دنیا]] و [[آخرت]] باید داشته باشند، [[تمدن]] [[حقیقی]] و واقعی را در سطح [[جهان]] میتوان پیاده کرد؛ کما اینکه با [[شاهد]] قرار دادن این [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref> تحقق این امر را غیر ممکن نمیدانند. | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
راه حل [[واقعی]] این است که یک ملت خودش باشد؛ با مغزِ خودش فکر کند؛ با چشمِ خودش ببیند؛ با [[اراده]] خودش [[انتخاب]] کند؛ آنچه را هم انتخاب کند، چیزی باشد که برایش مفید است. ما باید با [[حفظ]] تمدنمان، با دست و بازوی خود کار کنیم و فقط [[ترجمه]]، کارِ منحصر ما نباشد. بعضی افراد، حتی [[فکر]] را هم ترجمهشده قبول میکنند؛ حاضر نیستند آن را با معیارها بسنجند؛ میگویند چون فلان [[روانشناس]] یا فلان جامعهشناس یا فلان اقتصاددان اینطور گفته و این فرمول را داده دیگر برو برگرد ندارد. اگر کسی برخلاف او حرف زد، مثل اینکه [[کفر]] گفته است! چهار صباح دیگر آنها از حرف خودشان برمیگردند و حرف دیگری میزنند؛ باز این آقا همان حرف دوم آنها را بدون تحلیل قبول میکند! برای یک [[کشور]]، این [[بدبختی]] است. راه حل [[واقعی]] این است که یک [[ملت]] با دست خود کار کند؛ برای خود کار کند؛ با فکر و مغزِ خود بیندیشد و [[اجتهاد]] کند و با [[ابتکار]] خود پیش برود؛ ضمن اینکه از همه تجارب هم استفاده کند<ref>حضرت آیتالله خامنهای بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۳۸.</ref> | راه حل [[واقعی]] این است که یک ملت خودش باشد؛ با مغزِ خودش فکر کند؛ با چشمِ خودش ببیند؛ با [[اراده]] خودش [[انتخاب]] کند؛ آنچه را هم انتخاب کند، چیزی باشد که برایش مفید است. ما باید با [[حفظ]] تمدنمان، با دست و بازوی خود کار کنیم و فقط [[ترجمه]]، کارِ منحصر ما نباشد. بعضی افراد، حتی [[فکر]] را هم ترجمهشده قبول میکنند؛ حاضر نیستند آن را با معیارها بسنجند؛ میگویند چون فلان [[روانشناس]] یا فلان جامعهشناس یا فلان اقتصاددان اینطور گفته و این فرمول را داده دیگر برو برگرد ندارد. اگر کسی برخلاف او حرف زد، مثل اینکه [[کفر]] گفته است! چهار صباح دیگر آنها از حرف خودشان برمیگردند و حرف دیگری میزنند؛ باز این آقا همان حرف دوم آنها را بدون تحلیل قبول میکند! برای یک [[کشور]]، این [[بدبختی]] است. راه حل [[واقعی]] این است که یک [[ملت]] با دست خود کار کند؛ برای خود کار کند؛ با فکر و مغزِ خود بیندیشد و [[اجتهاد]] کند و با [[ابتکار]] خود پیش برود؛ ضمن اینکه از همه تجارب هم استفاده کند<ref>حضرت آیتالله خامنهای بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۳۸.</ref> | ||
== [[تمدن]] کاذب == | ==== [[تمدن]] کاذب ==== | ||
[[مقام معظم رهبری]] در ادامه میفرمایند، نباید خود را گول بزنیم و به تمدن کاذب [[دل]] خوش کنیم، [[تمدن]] کاذب [[تمدنی]] است که یک ملت به [[تغییر]] ظاهری دلخوش کند و از حرکت عمیق روی برگرداند و به دنبال [[تقلید]] از دیگران باشد؛ به دنبال [[سخن گفتن]] با زبان و لغت [[بیگانه]] و عاریه گرفتن از تجربههای دست چندم آنها باشد، [[لباس]] و [[آرایش]] و شکل خودش را شبیه فلان [[هنر]] پیشه یا فلان [[جوان]] [[غربی]] کند، فلاکت [[اخلاقی]] در حد [[اعلی]] پیش برود، ورشکستگی [[معنوی]] و [[روحی]] و [[علمی]] به وجود بیاید؛ البته این به معنای این نیست که از فرآوردههای علمی دیگران بهره نبریم! بلکه مقام معظم رهبری صددرصد معتقدند که باید از همه تجربههای علمی بشری بهره برد، هرکس که در [[دنیا]] کار خوبی کرده، آن را باید انتخاب کرد ولی باید دانست که این موارد گفته شده، اگرچه لازم است ولی مدرن شدن و به [[تمدن]] [[واقعی]] رسیدن نیست بلکه تمدن کاذب و [[بیراهه]] است، این [[مدرنیزم]] به درد نمیخورد؛ این برای یک [[ملت]]، [[بدبختی]] و [[بیچارگی]] و فنا شدنِ همه چیز را به بار میآورد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>. | [[مقام معظم رهبری]] در ادامه میفرمایند، نباید خود را گول بزنیم و به تمدن کاذب [[دل]] خوش کنیم، [[تمدن]] کاذب [[تمدنی]] است که یک ملت به [[تغییر]] ظاهری دلخوش کند و از حرکت عمیق روی برگرداند و به دنبال [[تقلید]] از دیگران باشد؛ به دنبال [[سخن گفتن]] با زبان و لغت [[بیگانه]] و عاریه گرفتن از تجربههای دست چندم آنها باشد، [[لباس]] و [[آرایش]] و شکل خودش را شبیه فلان [[هنر]] پیشه یا فلان [[جوان]] [[غربی]] کند، فلاکت [[اخلاقی]] در حد [[اعلی]] پیش برود، ورشکستگی [[معنوی]] و [[روحی]] و [[علمی]] به وجود بیاید؛ البته این به معنای این نیست که از فرآوردههای علمی دیگران بهره نبریم! بلکه مقام معظم رهبری صددرصد معتقدند که باید از همه تجربههای علمی بشری بهره برد، هرکس که در [[دنیا]] کار خوبی کرده، آن را باید انتخاب کرد ولی باید دانست که این موارد گفته شده، اگرچه لازم است ولی مدرن شدن و به [[تمدن]] [[واقعی]] رسیدن نیست بلکه تمدن کاذب و [[بیراهه]] است، این [[مدرنیزم]] به درد نمیخورد؛ این برای یک [[ملت]]، [[بدبختی]] و [[بیچارگی]] و فنا شدنِ همه چیز را به بار میآورد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
لذا به جوانان توصیه میکنند به دنبال [[تقلید]] نباشید. بر روی شیوه و راهی که در آن [[ذهن]] و [[اراده]] و [[ایمان]] شما [[قوی]] میشود و [[اخلاق]] شما [[پاک]] و آراسته میگردد، [[فکر]] کنید. آنگاه شما عنصری خواهید بود که مثل یک ستون، سقف [[مدنیت]] این [[کشور]] و [[تمدن]] [[حقیقی]] این [[ملت]] بر روی آن قرار میگیرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۴۲.</ref> | لذا به جوانان توصیه میکنند به دنبال [[تقلید]] نباشید. بر روی شیوه و راهی که در آن [[ذهن]] و [[اراده]] و [[ایمان]] شما [[قوی]] میشود و [[اخلاق]] شما [[پاک]] و آراسته میگردد، [[فکر]] کنید. آنگاه شما عنصری خواهید بود که مثل یک ستون، سقف [[مدنیت]] این [[کشور]] و [[تمدن]] [[حقیقی]] این [[ملت]] بر روی آن قرار میگیرد<ref>حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان و فرهنگیان در مصلای رشت، ۱۲/۲/۱۳۸۰.</ref>.<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه]] و [[مهدی شاهرخ اصفهانی|شاهرخ اصفهانی]]، [[تمدن اسلامی ۲ - خسروپناه و اصفهانی (مقاله)|مقاله «تمدن اسلامی»]]، [[منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ (کتاب)|منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲]] ص ۱۳۴۲.</ref> | ||
== علل رکود و [[ترقی]] [[تمدنها]] == | |||
در طول [[تاریخ]] بسیاری از تمدنها، ظهور کرده و درخشیدهاند و پس از مدتی رو به افول گذاشته و دچار زوال شدهاند؛ گویی این [[سنت]] [[قطعی]] در طبیعت است و یک تمدن برای همیشه باقی نخواهد ماند<ref>مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۳۸.</ref>. طبق برخی از مکاتب مادی، ترتیب مراحل تاریخ، غیرقابل [[تغییر]] است؛ [[تاریخ]] در طبیعت خود یک جریان مداوم است و توقف ندارد و این حرکت مداوم معلول [[کشمکش]]، تضاد و برخوردهای [[اجتماعی]] درون [[جامعه]] است که گروههای مختلف با هم دارند و براساس [[منافع]] گروهها شکل میگیرد<ref>مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۱۴۴–۱۵۵.</ref>؛ این در حالی است که از نظر [[منطق قرآن]]، نابودی [[تمدنها]] امری جبری و خارج از [[اختیار انسان]] نیست<ref>مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۴۳.</ref>. مهمترین عوامل در نابودی یا [[رشد]] تمدنها در [[قرآن کریم]] که در واقع درسی عملی برای [[ملتها]] است را میتوان در چهار موضوع خلاصه کرد: | |||
# [[ظلم]] و [[عدالت اجتماعی]]: از اصول مسلم [[اسلام]] این است که اگر در هر ملتی، ظلم [[جانشین]] [[عدالت]] شود، ظلم بنیاد آن [[ملت]] را نابود میکند<ref>مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۴۳.</ref>؛ | |||
# [[فسق]] و [[فجور]] و [[تقوا]] و [[پاکی]]: اخلاقی بودن یا عمل برخلاف [[قواعد]] [[اخلاق]] نیز به عنوان یک امر مؤثر در بقا و زوال یک [[قوم]] یادشده است و قرآن کریم به [[صراحت]] از [[اراده الهی]] در نابودی ملتی یاد میکند که [[سرنوشت]] خود را به دست [[فاسقان]] دادهاند<ref>اسراء، ۱۶؛ مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۴۶.</ref>؛ | |||
# [[تفرقه]] و [[اتحاد]]: در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[انسانها]] همواره اتحاد و اتفاق از یک سو و [[تفرق]] و تشتت از سوی دیگر، [[راز]] دوام یا زوال و [[انحطاط]] یک قوم بوده است. [[اختلاف]] تا آنجا که به معنای تنوع در نظر و سلیقه باشد، نهتنها آسیبزننده نیست بلکه [[راز]] [[تکامل]] و ضروری در [[طبیعت]] است و از بینرفتنی هم نیست؛ آنچه موجب نابودی یک قوم میشود، [[اختلافات]] کینهتوزانه و فرقهفرقه شدن است که نیروی [[جامعه]] را صرف [[مبارزه]] گروهها با هم میکند<ref>مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۵۱–۵۴.</ref>؛ | |||
# [[امر به معروف و نهی از منکر]] و ترک آن: طبیعی است که در هر جامعهای [[انحراف]] و [[ترک معروف]] بروز میکند؛ اما باید افرادی باشند که مروج و مشوق [[نیکیها]] باشند و مخالف و [[مبارز]] با [[بدیها]]<ref>مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۵۴.</ref>. قرآن کریم گاه در بیان نابودی بعضی از [[اقوام]] گذشته، دلیل آن را نبود کسانی در میان قوم میداند که [[نهی از منکر]] کنند<ref>هود، ۱۱۶–۱۱۷.</ref>. در واقع به تصریح [[کلام الهی]]، [[خداوند]] وضع و [[سرنوشت]] هیچ قومی را عوض نمیکند، مگر اینکه آنها خود آنچه را مربوط به خودشان و در مسئولیتشان است، [[تغییر]] بدهند و آنچه از عوامل [[ترقی]] یا نابودی [[تمدنها]] گفته شد، [[تفسیر]] همین [[آیه]] از [[کلام خدا]] است<ref>رعد، ۱۱؛ مطهری، انحطاط و ترقی تمدنها، ۵۷.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲–۵۳۰.</ref> | |||
== وجوه مختلف [[تمدن]] در [[اندیشه]] امامخمینی == | |||
بخش درخور توجهی از سخنان امامخمینی به موضوع تمدن اختصاص یافته است. افزون بر مطالب گسترده ایشان در موضوع [[تمدن اسلامی]] و ابعاد آن، سه محور شاخصهای تمدن، [[نقد]] تمدن [[غربی]] و نقد تمدن شاهنشاهی نیز مورد توجه ایشان بوده است: | |||
=== [[تمدن]] و شاخصهای آن === | |||
یکی از فرقهای بنیادین در تعریف تمدن از نظر امامخمینی و اغلب نظریهپردازان این است که در نظر ایشان هر [[تمدنی]] که ظهور میکند باید [[توانایی]] لازم برای سوقدادن [[انسانها]] به تعالی مادی و [[معنوی]] را داشته باشد. تمدنها باید نیازهای فردی و [[اجتماعی]] [[جوامع بشری]] را رفع کنند و در صدد [[رشد]] و [[تعالی انسان]] باشند<ref>فوزی و صنمزاده، تمدن اسلامی، ۲۲.</ref>. در اغلب موارد مقصود از تمدن از نظر امامخمینی، همان [[پیشرفت]] و رشد و [[توسعه اقتصادی]]، [[سیاسی]] و اجتماعی است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۴۱؛ ۱۱/۲۴۸ و ۱۹/۲۳۵.</ref>؛ در عین حال ایشان گاه تمدن را به معنای کلی [[فرهنگ]] و تمدن نیز به کار برده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۹.</ref>؛ در این معنی، واژه فرهنگ و تمدن با هم ترکیب شدهاند و مجموعه [[نظام فکری]] و [[اخلاقی]]، ساختارهای [[اقتصادی]]، اجتماعی، دستاوردهای [[علمی]] و… مدنظر قرار گرفتهاند<ref>فوزی و صنمزاده، تمدن اسلامی، ۲۳.</ref>. برخی از شاخصهای تمدن، که به مناسبتهای [[روز]] در سخنان امامخمینی ذکر شدهاند، عبارتاند از: [[مذهب]]، [[قانون]]، [[آزادی]]، وجود [[احزاب]] و [[استقلال]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰ و ۵/۳۳، ۲۷۶.</ref>. | |||
دقت در آثار امامخمینی گویای این است که ایشان با قبول مظاهر مادی تمدنها<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۰۶ و ۵/۵۰۰.</ref>، از اهمیت و زیربنا بودن مؤلفههای نرمافزاری یا معنوی تمدنها نیز [[غافل]] نبود و اساساً یکی از موارد [[انتقاد]] به [[تمدن]] [[غربی]] را همین نامتوازن بودن دو مؤلفه سختافزاری و نرمافزاری [[تمدنها]] میدانست و [[معتقد]] بود مستشرقین نیز که در [[شناخت]] خود از [[تمدن اسلامی]]، تنها به آثار ظاهری تمدن اسلامی توجه کرده و محدود به مؤلفههای سختافزاری شدهاند، شناخت ناقصی از تمدن [[اسلام]] دارند<ref>فوزی و صنمزاده، تمدن اسلامی، ۲۴.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲–۵۳۰.</ref> | |||
=== نقد تمدن غربی === | |||
به مجموعهای از پیشرفتهای فنآوری کشورهای اروپای غربی و [[آمریکای شمالی]] که بر مبانیِ [[معرفتی]] [[سکولاریسم]] و [[اومانیسم]] شکل گرفته، [[تمدن]] غربی میگویند که پیش از این، آن را [[جهان مسیحیت]] میخواندند<ref>کرث، تمدن غربی، ۹–۱۲.</ref>. [[راهبرد]] برخی متفکران غربی [[وابستگی]] هرچه بیشتر کشورها به تمدن غربی است و معتقدند هیچ [[قدرت]] و حرکتی نباید در برابر این [[فرهنگ]] بایستد<ref>حائری، نخستین رویاروییهای، ۵۱؛ جمعی از نویسندگان، جامعه ایدهآل اسلامی، ۳۴۵.</ref>؛ با این حال، تمدن غربی با این مبانی، منتقدان بسیاری ازجمله [[اندیشمندان اسلامی]] پیدا کرده است. | |||
درباره برخورد با [[تمدن جدید غرب]] سه نگرش و موضع متفاوت در میان [[اندیشمندان]] و [[نخبگان]] [[جهان اسلام]] وجود دارد: دستهای معتقدند باید فرهنگ و تمدن غرب را یگانه راه [[پیشرفت]] شمرد و آن را پذیرفت<ref>حائری، نخستین رویاروییهای، ۲۷۲–۳۰۸ و ۴۳۶؛ موثقی، نوسازی و اصلاحات، ۱۵۸–۱۴۹؛ موسوی لاری، سیمای تمدن غرب، ۱۴–۱۵.</ref>؛ گروه دیگر به [[نفی]] کامل تمدن غرب و دستاوردهای آن پرداختهاند و معتقدند [[ارتباط]] [[فرهنگ اسلامی]] با فرهنگ غرب به [[آلودگی]] و [[انحراف]] تمدن اسلامی میانجامد<ref>مودودی، اسلام و تمدن غرب، ۴۹–۵۰؛ حائری، نخستین رویاروییهای، ۴۴۵–۴۶۰.</ref>؛ اما نگرش سوم معتقد است اگر رابطه [[فرهنگها]] و تمدنها عاقلانه و نقّادانه باشد، سبب [[رشد]] و [[تکامل]] میشود<ref>دالمایر، گفتگوی تمدنها، ۶۵–۷۰؛ بکار، تاریخ و فلسفه علوم اسلامی، ۲۰۹.</ref>. از گفتههای امامخمینی معلوم میشود که ایشان قائل به نگرش سوم بوده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵ و ۵۴–۵۵.</ref>. باید پذیرفت که تمدن صنعتی غرب به موفقیتهای چشمگیری رسیده که جای [[انکار]] نیست و باید آن را فراگرفت و نمیتوان دروازههای ورود و خروج [[علم]] و فناوری را بست. [[تمدن اسلامی]] نیز در دورهای علاوه بر مبانی و پشتوانههای [[قوی]] [[عقیدتی]]-[[فکری]] و تلاشهای گسترده، با بهرهمندی از [[تمدن]] [[ایرانی]]، [[هندی]] و [[یونانی]] به [[بالندگی]] رسید<ref>اولیری، انتقال علوم یونانی، ۹۵.</ref>. | |||
امامخمینی تمدن غرب را وامدار تمدن شرق، بهویژه تمدن اسلامی و پیشرفتهای آنان را نتیجه بهرهمندی از محصول [[اندیشه]] و [[فکر]] [[دانشمندان اسلامی]] دانسته است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۵–۳۸۶، ۳۹۰؛ ۱۱/۳۰۳؛ ۱۲/۱۹ و ۱۸/۸۹–۹۰.</ref>؛ در عین حال ایشان قائل به استفاده [[مسلمانان]] از دستاوردهای امروزی این تمدن، متناسب با نیازهای بومی و [[فرهنگی]] [[جهان اسلام]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۰ و ۲۱/۴۳۴.</ref>؛ البته موضع ایشان در قبال تمدن غرب، موضع تفکیکی است. ایشان قائل به «تفصیل و تفکیک» میان معایب مانند [[استعمار]] و [[غربزدگی]] و [[محاسن]] مانند [[پیشرفت]] علمیِ تمدن [[غربی]] بود؛ از اینرو مواردی از تمدن غرب را پذیرفته و مواردی را [[نفی]] میکرد. ایشان [[معتقد]] بود در تمدن غرب جنبههای منفی و نامطلوبی وجود دارد که خود غربیها به آن [[اذعان]] دارند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۷۵–۲۷۶ و ۱۰/۵۱.</ref>؛ از همینرو با تکیه بر [[اصول اسلامی]]، به تمدن غرب نگاه انتقادی داشت و بهشدت از غربزدگی [[انتقاد]] میکرد؛ به گونهای که [[مبارزه]] با غربزدگی و پیامدهای آن همچون [[خودباختگی]] و از خودبیگانگی و جایگزینکردن [[فرهنگ]] بومی و [[اسلامی]] را از مهمترین استراتژیهای فرهنگی-[[سیاسی]] میخواند<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴–۱۷.</ref>. | |||
امامخمینی با مظاهر تمدن غرب مخالف نبود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۵ و ۵۵.</ref>؛ اما موضع کاملاً مثبت روشنفکرانِ [[غربزده]] در برابر غرب را رد میکرد و همواره به آنان هشدار میداد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۵۶.</ref>. از نظر ایشان خروج از غربزدگی، مهمترین قدم در راه احیای [[هویت]] [[ملت ایران]] و [[استقلال کشور]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۸۸–۳۸۹.</ref>. به [[باور]] ایشان کشورهای [[قدرتمند]] و منادی فرهنگ غرب ([[استعمارگران]]) مدتها با [[تبلیغات]] همهجانبه خود، [[علم]] و تمدن و پیشرفت را مختص [[معتقدان]] به فرهنگ غرب دانستند و با [[ترویج]] [[روحیه]] خودباختگی فرهنگی در مسلمانان، به آنان چنین [[القا]] کردند که مسلمانان باید همه چیز ازجمله [[فکر]]، [[فرهنگ]] و [[باور]] خود را از غرب بگیرند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۸۱؛ ۱۲/۱۹ و ۱۸/۸۹؛ الویری، مطالعات اسلامی در غرب، ۲۰۷.</ref>. به نظر ایشان، آنچه [[استعمارگران]] [[غربی]] با [[ملل]] تحت [[سلطه]] انجام دادهاند، [[تبلیغ]] الگوهای [[هویت]] غربی و [[وابستگی سیاسی]] و در نهایت [[خودباختگی]] و [[وابستگی فرهنگی]] به غرب و عقب نگهداشتن [[مسلمانان]] از قافله [[تمدن]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۹۰–۳۹۱ و ۱۸/۳۳۹؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴–۱۵.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲–۵۳۰.</ref> | |||
=== نقد تمدن شاهنشاهی === | |||
بخش زیادی از سخنان امامخمینی درباره تمدن به تمدن شاهنشاهی مربوط است. ایشان با نقد برداشتهای غلط از تمدن و عملکرد [[ضعیف]] [[رژیم پهلوی]]، از طرح «دروازه تمدن بزرگ» از سوی [[محمد رضا پهلوی]] که به نام تمدن و [[پیشرفت]]، فرهنگ و [[کشور]] را به عقب راند، به شدت [[انتقاد]] کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۷۰ و ۶/۶۷، ۱۷۸.</ref>. از نگاه ایشان [[سلطنت]] پهلوی باعث ایجاد تمدن نشد، بلکه موجب [[عقبماندگی]] گردید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۸، ۲۹۰ و ۹/۴۳۲.</ref>. ایشان ضمن رد ادعاهای محمد رضا پهلوی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۸، ۵۰۹؛ ۴/۲۰۹، ۴۲۳؛ ۵/۵۱۲، ۵۴۵؛ ۶/۶۷ و ۷/۱۳۷، ۱۵۴.</ref>، [[معتقد]] بود آنچه در دوران پهلوی تحت عنوان غربیکردن و مدرنکردن انجام شد، در واقع اصل و اساس [[تمدنی]] نداشت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۸۵–۳۸۶، ۴۰۸–۴۱۱؛ ۴/۲۴–۲۵ و ۶/۱۱۴، ۱۶۱.</ref> و تنها سبب وابستهکردن مملکت به غرب با هزینههای سرسامآور و مسلطکردن خارجیها بر امور صنعتی و [[علمی]] کشور شد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۹؛ ۴/۳۶۳ و ۶/۱۹۸.</ref>. | |||
نقدهای امامخمینی به تمدن شاهنشاهی از سر [[بهانهجویی]] برای [[مبارزه]] با رژیم پهلوی نبود، بلکه این انتقادها، متوجه تناقضهای مظاهر تمدن وارداتی غرب بود که بدون توجه به مقتضیات و شرایط [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[ایران]] [[اسلامی]] صورت گرفته و ارزشهای ملی و اسلامی [[ملت]] را [[هدف]] قرار داده بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۱۱؛ ۸/۲۲ و ۹/۱۷۶، ۲۱۰–۲۱۱.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲–۵۳۰.</ref> | |||
== محورهای ارتباط [[روحانیت]] با تمدن == | |||
در تبیین تمدن اسلامی، سه محور ارتباط روحانیت و [[علمای اسلام]] با تمدن، عوامل رکود و انحطاط تمدن اسلامی و [[اندیشه]] نوسازی تمدن اسلامی اهمیت بهسزایی دارند: | |||
=== اسلام، روحانیت و تمدن === | |||
با وجود اینکه [[ظهور اسلام]] و [[دانشمندان]] [[مسلمان]] موجب [[تمدنی]] کمنظیر در [[دنیا]] شد، [[مخالفت]] با [[تمدن]] و [[پیشرفت]] از اتهاماتی بود که [[دشمنان خارجی]] و برخی کژاندیشان داخلی به [[اسلام]] و [[روحانیت]] وارد میکردند. امامخمینی بهشدت این موضوع را رد میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۹، ۳۰۴؛ ۴/۴۲۶ و ۵/۲۶۴، ۴۰۹، ۵۰۰، ۵۲۴.</ref> و [[معتقد]] بود اسلام با تمدن و مظاهر خوبِ آن مخالف نیست، بلکه با [[مادیت]] و [[فساد]] و مظاهر آن مخالف است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۰۶؛ ۵/۲۱۶، ۴۱۷، ۴۲۹ و ۸/۵۱۶.</ref> و برای تحقق و [[ترقی]] و پیشرفت [[تمدن بشری]] میکوشد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۱۵.</ref>. ایشان از برخی [[نخبگان]] و روحانیانی که از ابعاد [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] اسلام [[غفلت]] کردند و با برداشتهای تنگنظرانه خود از اسلام، باعث شدند [[دشمنان]] انگشت [[اتهام]] را به سوی [[روحانیان]] دراز کنند نیز بهشدت [[انتقاد]] میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۸–۸۹ و ۲۱/۲۷۸–۲۷۹.</ref> و ریشه این [[تفکر]] غلط را در نقشههای [[استعماری]] دشمنان میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۴ و ۱۷/۲۰۴.</ref>. | |||
به [[باور]] امامخمینی پذیرفته نیست که اسلام با تمدن مخالف باشد؛ در صورتی که در مقطعی توانست چندین [[قرن]] دنیا را زیر چتر [[فرهنگ]] و تمدن خود [[حفظ]] کند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴ و ۸/۵۱۶.</ref> و [[ممالک اسلامی]] با عملیشدن بخشی از [[قوانین]]، بالاترین تمدن را به [[جهان]] نشان دادند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴؛ ۵/۲۰۴ و ۴۰۹؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷۳.</ref>. ایشان معتقد بود استفاده از تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است، مگر آنهایی که [[فساد اخلاقی]] بیاورند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۹؛ ۴/۵۴–۵۷، ۳۹۷، ۲۰۰؛ ۵/۲۶۴، ۵۲۴؛ ۶/۱۵، ۴۷۶ و ۱۰/۵۱.</ref>. [[محمد رضا پهلوی]] نیز، چنانکه امامخمینی خاطرنشان ساخته است، ازجمله کسانی بود که اسلام و روحانیت را مخالف تمدن و «[[ارتجاع]] سیاه» معرفی میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۶.</ref>. او در کتاب پاسخ به [[تاریخ]] و با اشاره به کتاب «به سوی تمدن بزرگ»، خود را طراح تمدن بزرگ [[ایرانی]] شمرده<ref>پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۲۵۲–۲۵۳.</ref> و ادعا کرده است در تمام دوران پادشاهیاش در مسیر این [[اندیشه]] کوشیده و معیار [[تصمیم]] و عمل وی بوده است<ref>پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۲۵۶.</ref>. امامخمینی با اشاره به اظهارنظر پهلوی و [[دشمنان اسلام]] در مرتجعخواندن [[مخالفان]] [[تمدن]]، [[معتقد]] بود در نظر آنان، تمدن همان [[بیبندوباری]] و [[انحرافات]] است و [[استقلالخواهی]] و [[مخالفت]] با مظاهر [[فساد]]، مساوی با [[ارتجاع]] و [[عقبماندگی]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۹۰؛ ۹/۱۷۶ و ۱۱/۵۱۲.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲ ـ ۵۳۰.</ref> | |||
=== عوامل رکود و انحطاط === | |||
[[تمدن اسلامی]] که برخاسته از فرهنگ اسلامی و ایجادشده به دست متفکران و اندیشمندان [[جوامع اسلامی]] است، همانند همه [[تمدنها]] دوران [[رشد]] و رکود داشته است. دوران رشد و اعتلای آن از آغاز پیدایش [[اسلام]] تا [[سقوط]] [[خلافت عباسیان]] در [[بغداد]] به دست مغولان بود. در این دوران [[جهان اسلام]] سردمدار [[علم]] و فناوری بود و [[علوم]] مختلف و [[دانشمندان]] رشتههای گوناگون در رشد [[مدنیت]] [[بشر]] سهم اساسی داشتند؛ اما دوران رکود آن از [[قرن هفتم هجری]] آغاز شد و تا دوران معاصر امتداد یافته است<ref>میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۳–۲۴.</ref>؛ البته در این میانه، در اوایل سلسله [[صفویه]] میتوان [[شاهد]] مرحلهای از [[شکوفایی]] تمدن اسلامی در [[ایران]] بود؛ ضمن آنکه تمدن اسلامی تا به امروز هیچگاه بهطور کامل نابود نشده است<ref>بروجردی، گسترش و نوسازی، ۹۳.</ref>. | |||
[[محققان]] افول تمدن اسلامی را ناشی از علل متعددی میبینند که مهمترین آنها گرایشهای [[جاهلی]]، عوامگرایی، [[زمامداران]] خودسر، برداشت نادرست از مفاهیم [[دینی]]، [[تفرقه]] و [[استعمار]] [[فکری]]، [[فرهنگی]]، نظامی [[سیاسی]] است<ref>وفا و زمانی، تأملی بر عوامل پیشرفت، ۸۱.</ref>؛ اما مهمترین عامل رکود و افول [[تمدن]] [[مسلمانان]]، چنانکه امامخمینی یادآور شده دوری و بیخبری آنان از [[تعالیم]] حیاتبخش اسلام است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷؛ مودودی، اسلام و تمدن غرب، ۳۱.</ref>. به [[باور]] ایشان، [[حاکمیت اسلام]] [[سرمایهداران]] و مرفهان بیدرد، اسلام [[منافقان]]، اسلام [[تجمل]] و [[اشرافیت]] و اسلام مقدسنماهای [[حوزههای علمی]] و دانشگاهی، [[جامعه]] را به [[زبونی]] و عقبماندگی میکشاند و فردای اسارتباری را به دنبال دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱–۱۲.</ref>. اسلام در تاریکترین ادوار [[تاریخ]]، نورانیترین تمدنها را بهوجود آورد و [[پیروان]] خود را به اوج [[عظمت]] و [[اقتدار]] رساند؛ اما طبیعی است زمانی که [[پیروان اسلام]] از [[تعالیم]] آن چشم بپوشند، عظمت و مجد دیرین خود را از دست داده و به [[روز]] سیاه و تیرهای چون [[روزگار]] موجود [[مبتلا]] میشود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷.</ref>. | |||
مجموعه آموزههای بینشی و [[اجتماعی]] [[اسلام]] تمدنساز است و رعایت و عمل به آن در هر عصر و هر [[شهر]] به ایجاد [[تمدن]] میانجامد<ref>ولایتی، پویایی فرهنگ، ۱/۳۶.</ref> و امامخمینی به این موضوع کاملاً [[آگاه]] بود؛ از اینرو معیار و شاخص اصلی ایشان برای نوسازی [[تمدن اسلامی]]، [[رجوع]] دوباره به «اسلام» بود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶؛ ۸/۳۰۹ و ۱۳/۷۷.</ref>؛ [[اسلامی]] که ایشان در سالهای آخر عمرش از آن با عنوان «[[اسلام ناب محمدی]]» یاد کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.</ref>. | |||
اساسیترین مبنای [[اعتقادی]] امامخمینی این است که اسلام [[کاملترین دین الهی]] و تأمینکننده [[سعادت دنیوی]] و [[اخروی]] و [[پیشرفت مادی]] و [[معنوی]] انسانهاست و با عمل به اسلام و [[حکومت]] مبتنی بر [[قوانین اسلامی]]، زمینههای شکلگیری و نوسازی تمدن اسلامی دوباره فراهم میآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۲–۴۴۳؛ ۱۳/۳۶۶ و ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.</ref>. به [[باور]] امامخمینی اسلام مترقیترین [[قوانین]] را دارد که با اجرای آنها در [[حکومت اسلامی]]، [[پیشرفت]] در همه ابعاد مادی و معنوی به دست میآید؛ در عین حال تمام دستاوردهای تمدن غرب را قبول دارد و برای آن تلاش میکند، با این تفاوت که در کنار وجوه مادی، به [[ابعاد معنوی]] و [[توحیدی]] این دستاوردها نیز توجه ویژه دارد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۱۵.</ref>. حوزه تمدن، [[خلافت]] و حکومت و [[فرمانروایی]] در [[جهان اسلام]] عمدهترین تأثیر را بر شکلگیری و [[پویایی]] تمدن اسلامی نهاده است<ref>فیرحی، تاریخ تحول دولت، ۲۱–۲۴.</ref>.<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲ ـ ۵۳۰.</ref> | |||
=== [[اندیشه]] نوسازی تمدن اسلامی === | |||
یکی از بارزترین ویژگیهای امامخمینی به عنوان [[رهبری]] مذهبی-[[سیاسی]]، اندیشه [[تمدنسازی]] و نوسازی تمدن اسلامی بود که با [[تشکیل حکومت اسلامی]] تا حدودی آن را محقق کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۴۲–۳۴۳ و ۱۴/۳۵۹–۳۶۱.</ref>. ایشان برای تحقق تمدن اسلامی، تشکیل حکومت اسلامی را لازم میدید<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۹ و ۴۲–۴۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۲۷؛ ۵/۶۹ و ۶/۳۴۲–۳۴۳.</ref>. به [[اعتقاد]] ایشان، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز پس از [[هجرت به مدینه]] و [[تشکیل حکومت اسلامی]] پایههای [[تمدن اسلامی]] را پیریزی کرد<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۵.</ref>. | |||
در میان [[اندیشمندان]] و [[متفکران اسلامی]] قرون اخیر، امامخمینی برجستهترین فردی است که با دریافت جامع از [[دین]] و باوری عمیق از [[الزامات]] و تحولات جهانی، به احیای [[دیانت]] [[اسلام]] ـ به عنوان مکتبی جامع ـ در وجوه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن [[همت]] گماشت<ref>ورعی، امامخمینی و احیای تفکر اسلامی، ۲۲۵–۳۲۷؛ طاهرزاده، امامخمینی و خودآگاهی، ۱۴۱–۱۷۷.</ref>. ایشان [[معتقد]] بود ماهیت و چگونگی [[قوانین اسلام]] برای [[تکوین]] یک [[دولت]] و اداره سیاسی و [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] [[تشریع]] شده<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۸–۲۹.</ref> و هر کشوری به قوانین اسلام عمل کند، به [[پیشرفت]] و [[تمدن]] در ابعاد مادی و [[معنوی]] دست خواهد یافت و اسلام با همه مظاهر تمدن موافق است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۰۴ و ۴۲۹؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳۸.</ref>. | |||
یکی دیگر از مهمترین مؤلفههای نوسازی تمدن اسلامی، «[[خودباوری]] و [[اعتماد به نفس]]» [[مسلمانان]] است. [[اعتماد]] و اتکای به نفس در عرصه تلاش [[علمی]]، سیاسی و فرهنگی، رسمکننده خط و جهت اصلی است. تمدن اسلامی اگر بخواهد اوج بگیرد، باید به خودباوری برسد. متفکران بزرگ [[جهان اسلام]] میدانستند [[ملتهای مسلمان]] در صورت تکیه بر خویش میتوانند روی پای خود بایستند و در صورت احیای [[فکر]] [[دینی]] دگرگون شوند<ref>اقبال لاهوری، احیای فکر دینی، ۱۷۳.</ref>؛ از اینرو در بُعد [[اندیشه]] و نظر، تلاشهای چشمگیری کردند. امامخمینی همواره بر این مسئله تأکید میکرد<ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۹.</ref> و معتقد بود باید با تمام وجود این را پذیرفت که میتوان روی پای خود ایستاد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۳.</ref>. | |||
امامخمینی در [[سیر]] اندیشه [[تمدنسازی]] خود همچنین بر [[حفظ]] [[استقلال]] مسلمانان و [[نفی سلطه]] [[مستکبران]] تکیه میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۹۸؛ ۲۰/۳۳۰–۳۳۱ و ۲۱/۴۴۸.</ref>. از نظر ایشان مملکت فاقد استقلال و [[آزادی]]، وابسته به [[بیگانگان]] و مملکتی غیر [[متمدن]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۲–۳۳.</ref>؛ بزرگترین [[وابستگی]] نیز [[وابستگی فکری]] و درونی است که سایر [[وابستگیها]] از آن سرچشمه میگیرد و تا [[استقلال فکری]] برای ملتی حاصل نشود، [[استقلال]] در ابعاد دیگر نیز به دست نمیآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۳–۲۴ و ۱۲/۱۹–۲۱.</ref>. | |||
از سوی دیگر، امامخمینی، [[قانون]] (که با [[نظارت]] [[فقها]] تصویب شده باشد)، [[قانونمندی]] و [[تسلیم]] در برابر قانون را با [[شریعت الهی]] مخالف نمیدانست. ایشان [[معتقد]] بود این [[قوانین]] را افراد [[صاحب اختیار]] به منظور [[توسعه]] و [[ترقی]]<ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸۰.</ref> که از مؤلفههای [[تمدن اسلامی]] است، تصویب میکنند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰ و ۱۴/۴۱۴–۴۱۵؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۷.</ref>؛ چنانکه ایشان [[آزادی]] را از ارکان اساسی [[تمدن]] میخواند و در برابر [[توحش]] قرارش میداد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۳.</ref> و [[آزاداندیشی]] و عملکرد [[آزاد]] [[احزاب]] و مطبوعات [[سیاسی]] از مصادیق تأکید ایشان بر این مؤلفه بودند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۸؛ ۴/۲۶۶؛ ۵/۳۲–۳۳ و ۹/۳۷۰.</ref>. [[تعلیم و تربیت]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۲–۴۵۳ و ۲۱/۴۲۹–۴۳۰.</ref> و [[وحدت میان مسلمانان]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۸۱–۴۸۳ و ۲۱/۳۹۶، ۴۰۰؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۶.</ref> نیز از مؤلفههاییاند که امامخمینی برای نوسازی تمدن اسلامی و رسیدن به [[جامعه]] [[متمدن]] ضروری میدانست و برای تحقق آنها در [[جمهوری اسلامی ایران]] میکوشید<ref>[[حبیب زمانی محجوب|محجوب، حبیب زمانی]]، [[تمدن - زمانی محجوب (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دانشنامه امام خمینی (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۳، ص ۵۲۲ ـ ۵۳۰.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |