آمرزش در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== [[بخشش]] و گذشت در [[سیره]] [[نبی خاتم]] {{صل}} == | == [[بخشش]] و گذشت در [[سیره]] [[نبی خاتم]] {{صل}} == | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در تمام دوران رسالتش، با همه [[مدارا]] و از بسیاری خطاها گذشت کرد و هرگز [[درشتی]] و [[خشونت]] نورزید؛ زیرا بر قله [[کمالات انسانی]] [[ایستاده]] بود و از چنین جایگاهی [[مردم]] را [[هدایت]] و راهبری میکرد. گذشت و [[بخشش]] ایشان آن [[قدر]] فراگیر بود که حتی با آنان که سالها با او [[دشمنی]] کرده و [[کینه]] ورزیده بودند نیز [[مدارا]] میکرد | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در تمام دوران رسالتش، با همه [[مدارا]] و از بسیاری خطاها گذشت کرد و هرگز [[درشتی]] و [[خشونت]] نورزید؛ زیرا بر قله [[کمالات انسانی]] [[ایستاده]] بود و از چنین جایگاهی [[مردم]] را [[هدایت]] و راهبری میکرد. گذشت و [[بخشش]] ایشان آن [[قدر]] فراگیر بود که حتی با آنان که سالها با او [[دشمنی]] کرده و [[کینه]] ورزیده بودند نیز [[مدارا]] میکرد. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} حلیمترین و بخشندهترین [[مردم]] بود و با اینکه هیچ کس مانند او در [[راه خدا]] [[آزار]] ندید<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۱۳۰ و نهج الفصاحه، ص ۶۹۷.</ref>، با این حال، کسی صبورتر، حلیمتر و بخشندهتر از او بر اذیتهای [[مردم]] نبود. گرچه ایشان از قومش بسیار [[آزار]] دید؛ اما هرگز برای [[هلاکت]] قومش تعجیل نکرد؛ بلکه [[امید]] داشت که [[خدا]] آنها را [[هدایت]] کند. [[نقل]] شده است، چون در [[جنگ احد]]، دندانهای میانی ایشان [[شکست]] و صورت ایشان شکافته شد، واقعه بر یارانش سخت، گران آمد؛ پس، به آن حضرت گفتند: "کاش آنها را نفرین کنی!" اما آن حضرت فرمود: من برای [[لعن]] و نفرین [[مبعوث]] نشدهام، بلکه برای [[دعوت]] به [[حق]] و از سر مهر برانگیخته شدهام؛ خدایا! [[قوم]] مرا [[هدایت]] فرما که آنان سخت ناداناند!"<ref>{{متن حدیث| إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ لعّانا و لكنّي بعثت داعياً و رَحْمَةً، اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۸؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱؛ نویری، نهایة الأرب، ج ۱۸، ص ۲۵۱ و ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۹۲.</ref>؛ و میفرمود: "[[جوانمردی]] و [[مردانگی]] ما [[اهل بیت]] {{ع}} در گذشتن از کسانی است که به ما [[ستم]] کردهاند و [[بخشش]] به کسانی است که ما را [[محروم]] ساختهاند"<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۴۳ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۳۸ | [[رسول خدا]] {{صل}} حلیمترین و بخشندهترین [[مردم]] بود و با اینکه هیچ کس مانند او در [[راه خدا]] [[آزار]] ندید<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۱۳۰ و نهج الفصاحه، ص ۶۹۷.</ref>، با این حال، کسی صبورتر، حلیمتر و بخشندهتر از او بر اذیتهای [[مردم]] نبود. گرچه ایشان از قومش بسیار [[آزار]] دید؛ اما هرگز برای [[هلاکت]] قومش تعجیل نکرد؛ بلکه [[امید]] داشت که [[خدا]] آنها را [[هدایت]] کند. [[نقل]] شده است، چون در [[جنگ احد]]، دندانهای میانی ایشان [[شکست]] و صورت ایشان شکافته شد، واقعه بر یارانش سخت، گران آمد؛ پس، به آن حضرت گفتند: "کاش آنها را نفرین کنی!" اما آن حضرت فرمود: من برای [[لعن]] و نفرین [[مبعوث]] نشدهام، بلکه برای [[دعوت]] به [[حق]] و از سر مهر برانگیخته شدهام؛ خدایا! [[قوم]] مرا [[هدایت]] فرما که آنان سخت ناداناند!"<ref>{{متن حدیث| إِنِّي لَمْ أَبْعَثْ لعّانا و لكنّي بعثت داعياً و رَحْمَةً، اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۸؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱؛ نویری، نهایة الأرب، ج ۱۸، ص ۲۵۱ و ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۹۲.</ref>؛ و میفرمود: "[[جوانمردی]] و [[مردانگی]] ما [[اهل بیت]] {{ع}} در گذشتن از کسانی است که به ما [[ستم]] کردهاند و [[بخشش]] به کسانی است که ما را [[محروم]] ساختهاند"<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۴۳ و حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۳۸.</ref>. | ||
ایشان هیچ گاه [[بدی]] را با [[بدی]] [[پاسخ]] نداد و در امور شخصی، انتقامجویی نکرد؛ بلکه همواره [[عفو]] میکرد و از خود، [[بخشش]] نشان میداد؛ مگر زمانی که [[حریم]] [[الهی]]، خدشهدار میشد که در آن صورت، به پاس حفظ [[حرمت الهی]] [[انتقام]] میگرفت<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۷۳؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱ و البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۳۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} حتی از اموری که برای آنها در [[شرع]] حدی معین نشده بود، گذشت میفرمود <ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷ | ایشان هیچ گاه [[بدی]] را با [[بدی]] [[پاسخ]] نداد و در امور شخصی، انتقامجویی نکرد؛ بلکه همواره [[عفو]] میکرد و از خود، [[بخشش]] نشان میداد؛ مگر زمانی که [[حریم]] [[الهی]]، خدشهدار میشد که در آن صورت، به پاس حفظ [[حرمت الهی]] [[انتقام]] میگرفت<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۷۳؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۲۱ و البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۳۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} حتی از اموری که برای آنها در [[شرع]] حدی معین نشده بود، گذشت میفرمود <ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷.</ref>. | ||
[[قبیله قریش]] پس از [[بعثت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} و آغاز [[رسالت الهی]] ایشان، حضرت را میآزردند و با [[مرگ]] [[ابوطالب]]، بیباکانه بر شدت این آزارها افزودند. برخی وقتی به آن حضرت میرسیدند، زبان به [[ناسزا]] گشوده، به طرف آن حضرت، شکمبه و خونابه پرتاب میکردند و در مسیرش خار و خاشاک میریختند و به سر و صورت مبارکش، [[خاک]] و خاکستر میپاشیدند<ref>همان، ص ۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۲ - ۱۲۳؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۵ و ابنجوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۶۵.</ref> و او را ساحر، مجنون و دیوانه میخواندند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۷۸ و المنتظم، ج ۲، ص ۳۷۸.</ref>؛ با این حال، در [[فتح مکه]] آن حضرت فرمود که کسی از [[مردم]] را نکشید؛ مگر چهار نفر را که [[گناهان کبیره]] کرده بودند. در حالی که [[مکه]] از دشمنانش پر بود؛ دشمنانی که او را از خانه و دیارش بیرون کردند و بین او، [[خویشاوندان]] و وطنش فاصله انداختند و در راه کشتن او از هیچ [[حیله]] و مکری دریغ نورزیدند | [[قبیله قریش]] پس از [[بعثت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} و آغاز [[رسالت الهی]] ایشان، حضرت را میآزردند و با [[مرگ]] [[ابوطالب]]، بیباکانه بر شدت این آزارها افزودند. برخی وقتی به آن حضرت میرسیدند، زبان به [[ناسزا]] گشوده، به طرف آن حضرت، شکمبه و خونابه پرتاب میکردند و در مسیرش خار و خاشاک میریختند و به سر و صورت مبارکش، [[خاک]] و خاکستر میپاشیدند<ref>همان، ص ۱۵۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۲۲ - ۱۲۳؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۸۸۵ و ابنجوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۶۵.</ref> و او را ساحر، مجنون و دیوانه میخواندند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۳۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۷۸ و المنتظم، ج ۲، ص ۳۷۸.</ref>؛ با این حال، در [[فتح مکه]] آن حضرت فرمود که کسی از [[مردم]] را نکشید؛ مگر چهار نفر را که [[گناهان کبیره]] کرده بودند. در حالی که [[مکه]] از دشمنانش پر بود؛ دشمنانی که او را از خانه و دیارش بیرون کردند و بین او، [[خویشاوندان]] و وطنش فاصله انداختند و در راه کشتن او از هیچ [[حیله]] و مکری دریغ نورزیدند. | ||
همچنین، آن حضرت در گرماگرم [[نبرد]] [[فتح مکه]] ندا داد: هر کس داخل خانه [[ابوسفیان]] شود، یا در خانهاش بماند، در [[امان]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۰۵ ۴۰۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۴؛ ابنحزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۱۸۲ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۹۲.</ref> و وقتی [[مکه]] [[فتح]] شد، در جمع [[مردم]] [[مکه]] به [[سخنرانی]] پرداخت و پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[الهی]] فرمود: "شما چه میگویید و چه تصور میکنید؟" گفتند: "خیر و [[نیکی]] میگوییم و گمانی جز [[نیکی]] نداریم که تو [[برادری]] بزرگوار و برادرزادهای گرامی هستی و اکنون به [[قدرت]] رسیدهای"؛ پس، [[اشک]] در چشمان آن حضرت، حلقه زد و فرمود: "من اکنون همان سخنی را با شما میگویم که برادرم [[یوسف]] گفت: {{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref><ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۸۳۵؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۱۴۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۴۲.</ref>. او حتی [[ابوسفیان]] را هم بخشید؛ ابوسفیانی که از بزرگترین [[دشمنان]] او و از تحریک کنندگان [[مردم]] بر [[قتل]] حضرت، پیش از [[هجرت]] و در جنگهای پس از [[هجرت]] بود؛ کسی که [[دشمنان]] را در روز [[احد]] و دیگر [[غزوات]] پیش از [[فتح مکه]] علیه [[رسول خدا]] {{صل}} جمع کرده بود و از کسانی بود که اموالش را در راه [[جنگ]] با [[رسول اکرم]] {{صل}} خرج میکرد | همچنین، آن حضرت در گرماگرم [[نبرد]] [[فتح مکه]] ندا داد: هر کس داخل خانه [[ابوسفیان]] شود، یا در خانهاش بماند، در [[امان]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۰۵ ۴۰۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۵۴؛ ابنحزم، جوامع السیرة النبویه، ص ۱۸۲ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۹۲.</ref> و وقتی [[مکه]] [[فتح]] شد، در جمع [[مردم]] [[مکه]] به [[سخنرانی]] پرداخت و پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[الهی]] فرمود: "شما چه میگویید و چه تصور میکنید؟" گفتند: "خیر و [[نیکی]] میگوییم و گمانی جز [[نیکی]] نداریم که تو [[برادری]] بزرگوار و برادرزادهای گرامی هستی و اکنون به [[قدرت]] رسیدهای"؛ پس، [[اشک]] در چشمان آن حضرت، حلقه زد و فرمود: "من اکنون همان سخنی را با شما میگویم که برادرم [[یوسف]] گفت: {{متن قرآن|قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref><ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۸۳۵؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۱۴۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۵، ص ۲۴۲.</ref>. او حتی [[ابوسفیان]] را هم بخشید؛ ابوسفیانی که از بزرگترین [[دشمنان]] او و از تحریک کنندگان [[مردم]] بر [[قتل]] حضرت، پیش از [[هجرت]] و در جنگهای پس از [[هجرت]] بود؛ کسی که [[دشمنان]] را در روز [[احد]] و دیگر [[غزوات]] پیش از [[فتح مکه]] علیه [[رسول خدا]] {{صل}} جمع کرده بود و از کسانی بود که اموالش را در راه [[جنگ]] با [[رسول اکرم]] {{صل}} خرج میکرد. | ||
همچنین آن حضرت، [[هند بنت عتبه]]، [[همسر]] [[ابوسفیان]] را بخشید، با اینکه او جنازه عمویش، حمزه [[سیدالشهداء]] را مثله کرده بود<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص ۷۸.</ref>؛ کسی که حتی [[ابوسفیان]]، او را به [[علت]] [[کار]] زشتش توبیخ کرد. همچنین آن حضرت از وحشی، [[غلام]] [[جبیر بن مطعم]]، که حمزه را کشت، در گذشت<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۳؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۲ و المغازی، ج ۲، ص ۸۶۳.</ref>. آن حضرت در [[فتح مکه]]، صفوان بن [[امیه]] را نیز بخشید؛ کسی که شدیدترین [[دشمنیها]] را نسبت به آن حضرت {{صل}} داشت. در آن زمان، [[عمیر بن وهب]] گفت: "ای [[نبی]] [[خدا]] {{صل}} همانا [[صفوان بن امیه]] فرار کرده تا خودش را در دریا [[غرق]] کند؛ به او [[امان]] بده!"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۳۰۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۸ - ۴۱۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۷، ص ۱۱۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۳ و المغازی، ج ۲، ص ۸۵۳.</ref>[[حضرت رسول]] به وی [[امان]] داد و [[عمامه]] خود را برایش فرستاد تا با آن به [[مکه]] داخل شود. همچنین [[رسول خدا]] {{صل}} شاعرانی را بخشید که ایشان را هجو کرده، [[مردم]] را با شعرشان علیه ایشان برانگیخته بودند<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹.</ref>؛ شاعرانی چون [[عبداللّه بن زبعری]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۰۲، حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۵۴۶ - ۵۴۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۷۳ - ۲۷۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۴ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۹۹.</ref>، [[کعب بن زهیره]]<ref>الاستیعاب، ص ۱۳۱۳ - ۱۳۱۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۷۶؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۸۸؛ جوامع السیره، ص ۱۹۸ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و بسیاری دیگر<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۸۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۴۹۸-۴۹۹.</ref> آن حضرت نه تنها آنان، بلکه بسیاری از دشمنانش را - که [[اعمال]] [[پلیدی]] انجام داده بودند، بخشید-؛ گذشت و عطوفت ایشان چندان [[ابوسفیان]] را شگفت زده کرد که به آن حضرت {{صل}} گفت: {{عربی| مَا رَأَيْنَا احْلُمْ مِنْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} }}<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹ | همچنین آن حضرت، [[هند بنت عتبه]]، [[همسر]] [[ابوسفیان]] را بخشید، با اینکه او جنازه عمویش، حمزه [[سیدالشهداء]] را مثله کرده بود<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص ۷۸.</ref>؛ کسی که حتی [[ابوسفیان]]، او را به [[علت]] [[کار]] زشتش توبیخ کرد. همچنین آن حضرت از وحشی، [[غلام]] [[جبیر بن مطعم]]، که حمزه را کشت، در گذشت<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۳؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۷۲ و المغازی، ج ۲، ص ۸۶۳.</ref>. آن حضرت در [[فتح مکه]]، صفوان بن [[امیه]] را نیز بخشید؛ کسی که شدیدترین [[دشمنیها]] را نسبت به آن حضرت {{صل}} داشت. در آن زمان، [[عمیر بن وهب]] گفت: "ای [[نبی]] [[خدا]] {{صل}} همانا [[صفوان بن امیه]] فرار کرده تا خودش را در دریا [[غرق]] کند؛ به او [[امان]] بده!"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۳۰۸؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۱۸ - ۴۱۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۷، ص ۱۱۵؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۳ و المغازی، ج ۲، ص ۸۵۳.</ref>[[حضرت رسول]] به وی [[امان]] داد و [[عمامه]] خود را برایش فرستاد تا با آن به [[مکه]] داخل شود. همچنین [[رسول خدا]] {{صل}} شاعرانی را بخشید که ایشان را هجو کرده، [[مردم]] را با شعرشان علیه ایشان برانگیخته بودند<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹.</ref>؛ شاعرانی چون [[عبداللّه بن زبعری]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۰۲، حمیری کلاعی، الاکتفاء، ج ۱، ص ۵۴۶ - ۵۴۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۷۳ - ۲۷۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۶۴ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۹۹.</ref>، [[کعب بن زهیره]]<ref>الاستیعاب، ص ۱۳۱۳ - ۱۳۱۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۵، ص ۴۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۷۶؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۸۸؛ جوامع السیره، ص ۱۹۸ و دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۰۷ - ۲۰۸.</ref> و بسیاری دیگر<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۸۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص۴۹۸-۴۹۹.</ref> آن حضرت نه تنها آنان، بلکه بسیاری از دشمنانش را - که [[اعمال]] [[پلیدی]] انجام داده بودند، بخشید-؛ گذشت و عطوفت ایشان چندان [[ابوسفیان]] را شگفت زده کرد که به آن حضرت {{صل}} گفت: {{عربی| مَا رَأَيْنَا احْلُمْ مِنْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} }}<ref>اعلام النبوه (رازی)، ص ۷۹.</ref>. | ||
در [[مدینه]] هم [[رسول خدا]] {{صل}} دشواریهای بسیاری سرکردگی را [[تحمل]] کرد و [[دشمنیها]] و خیانتهای [[قوم یهود]] و کارشکنیهای [[منافقان]] [[مدینه]] به سرکردگی [[عبداللّه بن أبی]] به شدت آن حضرت را آزرده خاطر میساخت، با این حال، تا زمانی که آنها علیه [[دولت]] تازه تأسیس [[نبوی]] {{صل}}، به [[جنگ]] برنخاسته بودند، همواره با اغماض به اعمالشان مینگریست و بر توهینها و آزارهایشان [[صبر]] کرده، بزرگوارانه آنها را میبخشید. چشمپوشی از کارشکنیهای [[منافقان]] در [[غزوه]] [[احد]]، واقعه إفک و دهها مورد دیگر، از موارد [[بخشش]] ایشان است | در [[مدینه]] هم [[رسول خدا]] {{صل}} دشواریهای بسیاری سرکردگی را [[تحمل]] کرد و [[دشمنیها]] و خیانتهای [[قوم یهود]] و کارشکنیهای [[منافقان]] [[مدینه]] به سرکردگی [[عبداللّه بن أبی]] به شدت آن حضرت را آزرده خاطر میساخت، با این حال، تا زمانی که آنها علیه [[دولت]] تازه تأسیس [[نبوی]] {{صل}}، به [[جنگ]] برنخاسته بودند، همواره با اغماض به اعمالشان مینگریست و بر توهینها و آزارهایشان [[صبر]] کرده، بزرگوارانه آنها را میبخشید. چشمپوشی از کارشکنیهای [[منافقان]] در [[غزوه]] [[احد]]، واقعه إفک و دهها مورد دیگر، از موارد [[بخشش]] ایشان است. | ||
[[نبی]] [[خدا]] {{صل}} حتی از کسانی که قصد جانش را داشتند، بزرگوارانه، در گذشت؛ چنانکه آن دختر [[یهودی]] را که پس از [[فتح خیبر]]، غذایی زهر آلود برای ایشان آورد تا حضرت را به [[شهادت]] برساند، بخشید<ref>تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۵؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۲۹۲؛ ابن بن عبدالبر اندلسی، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص ۲۱۷ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۳۷ - ۳۳۸.</ref>. | |||
از [[جابر بن عبداللّه انصاری]] نیز [[نقل]] شده است که روزی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای استراحت زیر درختی رفت و شمشیرش را به کناری نهاد و خوابید. در این زمان، یک نفر [[اعرابی]] آمد و [[شمشیر]] حضرت را برداشت و گفت: "ای [[محمد]] {{صل}} اکنون چه کسی تو را از دست من [[نجات]] میدهد؟" آن حضرت فرمود: "[[خدا]]"؛ پس آن [[اعرابی]] لرزید و [[شمشیر]] از دستش افتاد<ref>المناقب، ج ۱، ص ۷۰ و شیخ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۱۵ و با اندکی اختلاف در: دلائل النبوه، ج ۳، ص ۱۶۸ - ۱۶۹؛ شرف المصطفی، ج ۳، ص ۳۷۲، المغازی، ج ۱، ص ۱۹۵؛ اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۷۳ - ۱۷۴ و مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶۵.</ref>. در خبرهای دیگر آمده است که [[رسول]] خاتم {{صل}} او را رها کرد تا اینکه او از آن جا دور شد<ref>المناقب، ص ۷۰؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۷، ص ۶۲ و صحیح البخاری، ج ۵، ص ۵۴.</ref>. | |||
[[اسحاق بن عبداللّه]] از [[انس بن مالک]]، خادم [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] میکند که روزی با [[رسول خدا]] {{صل}} قدم میزدیم، در حالی که ایشان بردی با حاشیههای ضخیم به تن کرده بود. پس یک نفر [[اعرابی]] به آن حضرت نزدیک شد و برد ایشان را چنان کشید که اثر حاشیه هایش بر گردن آن حضرت باقی ماند و سپس گفت: "ای [[محمد]] {{صل}} از که نزد [[خدا]] که نزد توست به من بده"، پس، [[رسول خدا]] {{صل}} خندید و آن را به او بخشید"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۷؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۸؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۳ و صحیح البخاری، ج ۷، ص ۴۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۴.</ref> | تازه واردان به [[مدینه]] هم از کسانی بودند که با [[اخلاق]] تند و زننده خود [[نبی اکرم]] {{صل}} را [[آزار]] میدادند؛ اما حضرت با صبوری و گذشت ویژهای با آنها [[رفتار]] میکرد. آن حضرت در برخورد با آنها به قدری [[صبر]] و [[تحمل]] از خود نشان میداد که طبق [[نقل]] [[امام علی]] {{ع}} برخی [[اصحاب]] تصمیم میگرفتند خود، آن افراد را توبیخ کنند تا اسباب [[آزار]] حضرت را فراهم نیاورند. | ||
[[اسحاق بن عبداللّه]] از [[انس بن مالک]]، خادم [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] میکند که روزی با [[رسول خدا]] {{صل}} قدم میزدیم، در حالی که ایشان بردی با حاشیههای ضخیم به تن کرده بود. پس یک نفر [[اعرابی]] به آن حضرت نزدیک شد و برد ایشان را چنان کشید که اثر حاشیه هایش بر گردن آن حضرت باقی ماند و سپس گفت: "ای [[محمد]] {{صل}} از که نزد [[خدا]] که نزد توست به من بده"، پس، [[رسول خدا]] {{صل}} خندید و آن را به او بخشید"<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۵؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۱۷؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۸؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۳ و صحیح البخاری، ج ۷، ص ۴۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۰ ـ ۳۳۴.</ref> | |||
== گذشت نکردن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره مسائل اصولی== | == گذشت نکردن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره مسائل اصولی== | ||
[[پیامبر]] {{صل}} با اینکه در مسائل شخصی فردی بسیار ملایم و [[مهربان]] و با گذشت بود؛ اما در مسائل اصولی بسیار پرصلابت و انعطاف ناپذیر بود؛ مثلاً [[نقل]] شده است، زمانی که حقی یا حدی از [[حدود الهی]]، خدشهدار میشد، ایشان به پاس حفظ [[حرمت الهی]]، چنان [[خشم]] میگرفت که کسی او را نمیشناخت و تا [[حق]] از کف رفته را باز نمیگرداند، غضبش فرو نمینشست<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵ و یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۵ | [[پیامبر]] {{صل}} با اینکه در مسائل شخصی فردی بسیار ملایم و [[مهربان]] و با گذشت بود؛ اما در مسائل اصولی بسیار پرصلابت و انعطاف ناپذیر بود؛ مثلاً [[نقل]] شده است، زمانی که حقی یا حدی از [[حدود الهی]]، خدشهدار میشد، ایشان به پاس حفظ [[حرمت الهی]]، چنان [[خشم]] میگرفت که کسی او را نمیشناخت و تا [[حق]] از کف رفته را باز نمیگرداند، غضبش فرو نمینشست<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵ و یعقوب بن سفیان البسوی، المعرفة و التاریخ، ج ۳، ص ۲۸۵.</ref>. | ||
[[روایت]] کردهاند، پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. [[خاندان]] او به جنب و جوش افتادند تا [[رسول خدا]] {{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف کنند؛ پس با [[اسامة بن زید]] که نزد حضرت، [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[عفو]] او را از [[پیامبر]] {{صل}} بخواهد. [[اسامه]] نیز چنین کرد؛ وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶.</ref> سپس برای روشن کردن افکار عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]]]]، فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص [[صاحب]] [[نسب]] و بانفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، مجازات نمیکردند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند. به [[خدا]] [[سوگند]]! در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس، [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و اگر [[فاطمه]] {{س}} دختر [[محمد]] {{صل}} هم دزدی کرده بود، دست او را میبریدم"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوة، ج ۵، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶ | [[روایت]] کردهاند، پس از [[فتح مکه]]، زنی از اشراف [[قریش]] چیزی را دزدید و جرمش نیز ثابت شد. [[خاندان]] او به جنب و جوش افتادند تا [[رسول خدا]] {{صل}} را از اجرای این [[حکم]] منصرف کنند؛ پس با [[اسامة بن زید]] که نزد حضرت، [[محبوبیت]] خاصی داشت، [[گفتگو]] کردند تا درباره آن [[زن]] [[شفاعت]] کند و [[عفو]] او را از [[پیامبر]] {{صل}} بخواهد. [[اسامه]] نیز چنین کرد؛ وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} این حرف را شنید و تلاش [[خاندان]] [[بنیمخزوم]] را برای متوقف کردن [[حکم]] [[الهی]] دید، رنگش از [[خشم]] برافروخته شد و به [[اسامه]] فرمود: "آیا برای [[اجرا]] نشدن حدی از حدود [[خداوند]] وساطت میکنی؟"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۰ - ۱۵۱، الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶.</ref> سپس برای روشن کردن افکار عمومی [[سخنرانی]] کرد و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]]]]، فرمود: "اما بعد؛ همانا ملتهای پیشین به این [[دلیل]] نابود شدند که چون شخص [[صاحب]] [[نسب]] و بانفوذی از میان آنان جرمی انجام میداد، او را رها کرده، مجازات نمیکردند؛ اما چون شخص ضعیفی، جرمی انجام میداد، بر او حد جاری میساختند. به [[خدا]] [[سوگند]]! در [[اجرای قانون]] [[خدا]] درباره هیچ کس، [[سستی]] و کوتاهی نمیکنم و اگر [[فاطمه]] {{س}} دختر [[محمد]] {{صل}} هم دزدی کرده بود، دست او را میبریدم"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوة، ج ۵، ص ۸۸، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref>. | ||
از دیگر موارد در این باره کشتن [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، پیمانی را با [[اقوام]] و ساکنان [[مدینه]] مانند [[یهودیان]] [[مدینه]] به [[امضا]] رساند که بر پایه آن، [[یهودیان]] [[مدینه]] از [[پیمانشکنی]] و [[همراهی]] با [[دشمنان اسلام]] منع شده بودند<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ - ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹.</ref>؛ اما آنان اندکی بعد، [[پیمانشکنی]] کرده، علیه [[مسلمانان]] به [[مبارزه]] برخاستند. [[رسول خدا]] {{صل}} نیز با آنان به مقابله پرداخته، دژ آنان را به محاصره خود در آورد | از دیگر موارد در این باره کشتن [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پس از [[هجرت]] به [[مدینه]]، پیمانی را با [[اقوام]] و ساکنان [[مدینه]] مانند [[یهودیان]] [[مدینه]] به [[امضا]] رساند که بر پایه آن، [[یهودیان]] [[مدینه]] از [[پیمانشکنی]] و [[همراهی]] با [[دشمنان اسلام]] منع شده بودند<ref>السیرة النبویة، ج ۱، ص ۵۰۱ - ۵۰۴ و عیون الأثر، ج ۱، ص ۲۲۷ - ۲۲۹.</ref>؛ اما آنان اندکی بعد، [[پیمانشکنی]] کرده، علیه [[مسلمانان]] به [[مبارزه]] برخاستند. [[رسول خدا]] {{صل}} نیز با آنان به مقابله پرداخته، دژ آنان را به محاصره خود در آورد. | ||
سرانجام، [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] [[تسلیم]] شده، بر [[حکم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گردن نهادند. دو طرف درگیر به [[حکمیت]] "[[سعد بن معاذ]]" بزرگ اوسیان، [[رضایت]] دادند و [[سرنوشت]] [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] به دستان [[سعد بن معاذ]] سپرده شد. پس، [[سعد بن معاذ]] را در حالی که مجروح بود، آوردند. او به کشتن جنگجویان [[بنیقریظه]] و [[اسارت]] [[زنان]] و تقسیم [[اموال]] آنان [[حکم]] داد<ref>الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص ۵۲ و السیرة النبویه، ص ۲۴۰.</ref>. پس برخی از [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] که مورخان، تعداد آنان را بین پانصد تا نهصد نفر نوشتهاند، به [[جرم]] خیانتشان گردن زده شدند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۸۷، المغازی، ج ۲، ص ۵۱۲ - ۵۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ص ۵۳ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۴۰ – ۲۴۱ | سرانجام، [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] [[تسلیم]] شده، بر [[حکم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} گردن نهادند. دو طرف درگیر به [[حکمیت]] "[[سعد بن معاذ]]" بزرگ اوسیان، [[رضایت]] دادند و [[سرنوشت]] [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] به دستان [[سعد بن معاذ]] سپرده شد. پس، [[سعد بن معاذ]] را در حالی که مجروح بود، آوردند. او به کشتن جنگجویان [[بنیقریظه]] و [[اسارت]] [[زنان]] و تقسیم [[اموال]] آنان [[حکم]] داد<ref>الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۴۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص ۵۲ و السیرة النبویه، ص ۲۴۰.</ref>. پس برخی از [[یهودیان]] [[بنیقریظه]] که مورخان، تعداد آنان را بین پانصد تا نهصد نفر نوشتهاند، به [[جرم]] خیانتشان گردن زده شدند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۸۷، المغازی، ج ۲، ص ۵۱۲ - ۵۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ص ۵۳ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۴۰ – ۲۴۱.</ref>. | ||
مورد دیگر سختگیری [[رسول خدا]] {{صل}} بر سه نفر از [[یاران]] خود پس از واقعه [[تبوک]] است. وقتی [[پیامبر]] {{صل}} برای [[جنگ]] با [[رومیان]] به سوی [[تبوک]] رفت، سه نفر از [[مسلمانان]] به نامهای "[[کعب بن مالک]]"، "[[مرارة بن ربیع]]" و "[[هلال بن أمیه واقفی]]" که از [[نیکان]] [[صحابه]] [[رسول خدا]] {{صل}} بودند، به سبب [[سستی]] و [[دنیاطلبی]] از شرکت در [[جنگ]] سر باز زدند؛ آنها به هنگام بازگشت [[پیامبر]] {{صل}} از [[جنگ تبوک]]، برای عذرخواهی، [[خدمت]] آن حضرت رسیدند؛ اما برخلاف [[انتظار]]، با [[غضب]] و بیمهری [[رسول خدا]] {{صل}} روبرو شدند و [[پیامبر]] {{صل}}، حتی یک کلمه با آنان سخن نگفت و به [[مسلمانان]] [[دستور]] فرمود که هیچ کس با آنان سخن نگوید؛ به گونهای که حتی زنان و [[فرزندان]] آنان به محضر [[پیامبر]] {{صل}} آمدند و اجازه جدایی از آنها را خواستند. متخلفان در محاصره شدید [[اجتماعی]] قرار گرفته بودند و فضای [[شهر]] [[مدینه]] با آن وسعت برای آنان تنگ شده بود؛ به گونهای که مجبور شدند برای [[نجات]] از این [[خواری]] و [[رسوایی]]، [[مدینه]] را ترک گفته، به کوههای اطراف [[پناه]] برند. آنها مدتی طولانی در کوهها به سر بردند و به [[دعا]] و [[نیایش]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] پرداختند تا اینکه سرانجام این [[آیه شریفه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref><ref>المغازی، ج ۲، ص ۹۹۶ - ۹۹۹؛ السیرة النبوه، ج ۲، ص ۵۳۱ - ۵۳۶؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۷۴ - ۲۷۸ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۷۶ - ۲۷۹ | مورد دیگر سختگیری [[رسول خدا]] {{صل}} بر سه نفر از [[یاران]] خود پس از واقعه [[تبوک]] است. وقتی [[پیامبر]] {{صل}} برای [[جنگ]] با [[رومیان]] به سوی [[تبوک]] رفت، سه نفر از [[مسلمانان]] به نامهای "[[کعب بن مالک]]"، "[[مرارة بن ربیع]]" و "[[هلال بن أمیه واقفی]]" که از [[نیکان]] [[صحابه]] [[رسول خدا]] {{صل}} بودند، به سبب [[سستی]] و [[دنیاطلبی]] از شرکت در [[جنگ]] سر باز زدند؛ آنها به هنگام بازگشت [[پیامبر]] {{صل}} از [[جنگ تبوک]]، برای عذرخواهی، [[خدمت]] آن حضرت رسیدند؛ اما برخلاف [[انتظار]]، با [[غضب]] و بیمهری [[رسول خدا]] {{صل}} روبرو شدند و [[پیامبر]] {{صل}}، حتی یک کلمه با آنان سخن نگفت و به [[مسلمانان]] [[دستور]] فرمود که هیچ کس با آنان سخن نگوید؛ به گونهای که حتی زنان و [[فرزندان]] آنان به محضر [[پیامبر]] {{صل}} آمدند و اجازه جدایی از آنها را خواستند. متخلفان در محاصره شدید [[اجتماعی]] قرار گرفته بودند و فضای [[شهر]] [[مدینه]] با آن وسعت برای آنان تنگ شده بود؛ به گونهای که مجبور شدند برای [[نجات]] از این [[خواری]] و [[رسوایی]]، [[مدینه]] را ترک گفته، به کوههای اطراف [[پناه]] برند. آنها مدتی طولانی در کوهها به سر بردند و به [[دعا]] و [[نیایش]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] پرداختند تا اینکه سرانجام این [[آیه شریفه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref><ref>المغازی، ج ۲، ص ۹۹۶ - ۹۹۹؛ السیرة النبوه، ج ۲، ص ۵۳۱ - ۵۳۶؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۷۴ - ۲۷۸ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۷۶ - ۲۷۹.</ref>. | ||
کشتن تعدادی از [[مشرکان]] [[مکه]] در جریان [[فتح مکه]] هم از دیگر مواردی است که [[صلابت]] و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به خوبی میدهد [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} پیش از [[فتح مکه]]، [[مسلمانان]] را از [[قتل]] و [[خونریزی]] [[نهی]] کرده، به آنها [[دستور]] داده بود جز چند نفر که دارای سوابق [[دشمنی]] و هجو [[رسول خدا]] {{صل}} و [[تبلیغ]] علیه [[اسلام]] بودند، به فرد دیگری از [[مردمان]] [[مکه]] کاری نداشته باشند. برخی مورخان، تعداد این افراد محکوم به [[مرگ]] را شش مرد و چهار [[زن]] [[نقل]] کردهاند که از مردان: [[عکرمة بن ابی جهل]]، [[هبار بن اسود]]، [[عبداللّه بن سعد بن ابی سرح]]، [[مقیس بن صبابه لیثی]]، [[حویرث بن نفیذ]] و [[عبداللّه بن هلال بن خطل آدرمی]] و از [[زنان]]: [[هند]] دختر عتبه، و [[ساره]] و دو نفر از مغنیان [[مکه]] بودند که با سرودن اشعاری [[پیامبر خدا]] {{صل}} را هجو کرده بودند<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۳؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۰؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۰۹ - ۴۱۱ و الأنساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۷.</ref>. برخی از این افراد در جریان [[فتح مکه]] کشته شدند؛ اما برخی دیگر نیز از [[بخشش]] [[رسول خدا]] {{صل}} بهرهمند شده، از [[مرگ]] رهایی یافتند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۷.</ref>. | کشتن تعدادی از [[مشرکان]] [[مکه]] در جریان [[فتح مکه]] هم از دیگر مواردی است که [[صلابت]] و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به خوبی میدهد [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} پیش از [[فتح مکه]]، [[مسلمانان]] را از [[قتل]] و [[خونریزی]] [[نهی]] کرده، به آنها [[دستور]] داده بود جز چند نفر که دارای سوابق [[دشمنی]] و هجو [[رسول خدا]] {{صل}} و [[تبلیغ]] علیه [[اسلام]] بودند، به فرد دیگری از [[مردمان]] [[مکه]] کاری نداشته باشند. برخی مورخان، تعداد این افراد محکوم به [[مرگ]] را شش مرد و چهار [[زن]] [[نقل]] کردهاند که از مردان: [[عکرمة بن ابی جهل]]، [[هبار بن اسود]]، [[عبداللّه بن سعد بن ابی سرح]]، [[مقیس بن صبابه لیثی]]، [[حویرث بن نفیذ]] و [[عبداللّه بن هلال بن خطل آدرمی]] و از [[زنان]]: [[هند]] دختر عتبه، و [[ساره]] و دو نفر از مغنیان [[مکه]] بودند که با سرودن اشعاری [[پیامبر خدا]] {{صل}} را هجو کرده بودند<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۳؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۰؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۰۹ - ۴۱۱ و الأنساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۷.</ref>. برخی از این افراد در جریان [[فتح مکه]] کشته شدند؛ اما برخی دیگر نیز از [[بخشش]] [[رسول خدا]] {{صل}} بهرهمند شده، از [[مرگ]] رهایی یافتند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵ ـ ۳۳۷.</ref>. | ||
== سیره پیامبر خاتم در آمرزش == | == سیره پیامبر خاتم در آمرزش == | ||
خط ۷۲: | خط ۷۳: | ||
آن [[پیشوایان]] که [[برترین]] تربیتیافتگان [[مدرسه نبوی]] بودند، در زندگی [[خانوادگی]] نیز همچون [[رسول خدا]] {{صل}} [[رفتار]] میکردند و هرگز از [[بخشش]] و گذشت دوری نگزیدند. [[امام صادق]] {{ع}} فرموده است که پدرم، [[حضرت باقر]] {{ع}} همسری داشت که او را [[آزار]] میداد و [[اذیت]] میکرد، و پدرم در مقابل او را میبخشید و با گذشت با او رفتار مینمود<ref>الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۱؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۵۱.</ref>. | آن [[پیشوایان]] که [[برترین]] تربیتیافتگان [[مدرسه نبوی]] بودند، در زندگی [[خانوادگی]] نیز همچون [[رسول خدا]] {{صل}} [[رفتار]] میکردند و هرگز از [[بخشش]] و گذشت دوری نگزیدند. [[امام صادق]] {{ع}} فرموده است که پدرم، [[حضرت باقر]] {{ع}} همسری داشت که او را [[آزار]] میداد و [[اذیت]] میکرد، و پدرم در مقابل او را میبخشید و با گذشت با او رفتار مینمود<ref>الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۱؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۱؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۵۱.</ref>. | ||
[[زندگی]] جز بر پایه بخشش و گذشت، [[استواری]] نمییابد و به [[درستی]] پیش نمیرود، که [[راه و رسم نبوی]] به همین فراخوانده است؛ و [[پیروان]] پیامآور [[رحمت]] جز بر این مسیر نرفتهاند | [[زندگی]] جز بر پایه بخشش و گذشت، [[استواری]] نمییابد و به [[درستی]] پیش نمیرود، که [[راه و رسم نبوی]] به همین فراخوانده است؛ و [[پیروان]] پیامآور [[رحمت]] جز بر این مسیر نرفتهاند<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۴۱۵-۴۲۱.</ref>. | ||
== عفو در سیره پیامبر اعظم == | == عفو در سیره پیامبر اعظم == | ||
خط ۷۹: | خط ۸۰: | ||
در روایتی از [[امام محمد باقر]] {{ع}} آمده است: [[زن]] [[یهودی]] که گوشت گوسفند را [[مسموم]] کرده بود تا [[پیامبر اسلام]] را مسموم کند، [[خدمت]] پیامبر آوردند، حضرت فرمود: چه چیزی باعث انجام دادن این کار شد؟ آن زن عرض کرد: گفتم اگر این شخص پیامبر باشد، زهر به او ضرری نمیرساند و اگر [[پادشاه]] باشد، [[مردم]] از دست او راحت میشوند. آنگاه حضرت وی را بخشید<ref>أصول کافی، باب العفو، ح۹.</ref>. | در روایتی از [[امام محمد باقر]] {{ع}} آمده است: [[زن]] [[یهودی]] که گوشت گوسفند را [[مسموم]] کرده بود تا [[پیامبر اسلام]] را مسموم کند، [[خدمت]] پیامبر آوردند، حضرت فرمود: چه چیزی باعث انجام دادن این کار شد؟ آن زن عرض کرد: گفتم اگر این شخص پیامبر باشد، زهر به او ضرری نمیرساند و اگر [[پادشاه]] باشد، [[مردم]] از دست او راحت میشوند. آنگاه حضرت وی را بخشید<ref>أصول کافی، باب العفو، ح۹.</ref>. | ||
در [[حدیثی]] از [[امام باقر]] {{ع}} آمده است که حضرت فرمود: سه چیز است که اگر آن را شخص [[مسلمان]] انجام دهد، باعث افزایش [[عزت]] او در [[جامعه]] میگردد: گذشت از کسی که به او [[ستم]] کرده، [[بخشش]] به کسی که از او دریغ کرده و پیوند با کسی که از او [[بریده]] است<ref>أصول کافی، باب العفو، ح۱۰.</ref>. بخش اول این [[حدیث]] دلالت دارد بر اینکه به هر کسی [[ظلم]] شود و او به جای [[انتقام]]، از [[ظالم]] بگذرد، این کار وی باعث میشود تا [[خداوند]] بر عزتش بیفزاید البته نباید فراموش کرد که در برخی موارد لازم است از [[ستمکار]] انتقام گرفته شود، تا درس عبرتی برای او و سایر افراد جامعه باشد<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۱.</ref> | در [[حدیثی]] از [[امام باقر]] {{ع}} آمده است که حضرت فرمود: سه چیز است که اگر آن را شخص [[مسلمان]] انجام دهد، باعث افزایش [[عزت]] او در [[جامعه]] میگردد: گذشت از کسی که به او [[ستم]] کرده، [[بخشش]] به کسی که از او دریغ کرده و پیوند با کسی که از او [[بریده]] است<ref>أصول کافی، باب العفو، ح۱۰.</ref>. بخش اول این [[حدیث]] دلالت دارد بر اینکه به هر کسی [[ظلم]] شود و او به جای [[انتقام]]، از [[ظالم]] بگذرد، این کار وی باعث میشود تا [[خداوند]] بر عزتش بیفزاید البته نباید فراموش کرد که در برخی موارد لازم است از [[ستمکار]] انتقام گرفته شود، تا درس عبرتی برای او و سایر افراد جامعه باشد<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۱.</ref>. | ||
== پیآمدهای اجتماعی عفو == | == پیآمدهای اجتماعی عفو == | ||
# '''از بین رفتن [[کینه]]''': [[پیامبر اعظم]] فرمود: همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برود: {{متن حدیث|تعافوا يسقط الضّغائن بينكم}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۱۵۵.</ref>. | |||
# '''موجب [[عزت]]''': در [[حدیث نبوی]] آمده است: [[بخشش]] مایه عزت است، ببخشید تا [[خدا]] شما را [[عزیز]] سازد: {{متن حدیث|وَ الْعَفْوُ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۱۲۰۷.</ref>. | |||
# '''موجب [[اصلاح]] و [[تربیت]]''': در حدیث نبوی آمده است، روزی مردی [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} آمد و از [[خادمان]] خود [[شکایت]] کرد. حضرت فرمود: آنها را مورد [[عفو و گذشت]] قرار بده که این کار موجب میشود تا قلوبشان اصلاح گردد: {{متن حدیث|قَالَ رسولُ اللّه {{صل}} لِرَجُلٍ شَكا إلَيهِ خَدَمَهُ: اُعفُ عَنهُم تَستَصلِحْ بهِ قُلوبَهُم}}<ref>منتخب میزان الحکمه، حدیث ۴۳۳۷.</ref>. | |||
# '''[[شایستهترین]] عمل''': در حدیث نبوی، عفو و گذشت شایستهترین عمل معرفی شده است: {{متن حدیث|العفو أحقّ ما عمل به}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۲۰۰۹.</ref>؛ «[[عفو]]، شایستهترین عملی است که انجام میشود». | |||
# '''[[فرو بردن خشم]]''': چنانکه ذکر شد، زندگی اجتماعی آمیخته با تضادها و تعارضهاست و [[انسان]] در [[جامعه]] با افراد گوناگونی مواجه میشود و در روابط اجتماعی برخوردهای مختلف صورت میگیرد، گاه انسان با کسانی برخورد میکند که بیجهت به انسان توهین میکنند و او را به باد مسخره میگیرند، در چنین شرایطی عنان [[صبر]] از دست میرود و [[خشم]] بر انسان [[غلبه]] میکند، اما باید متوجه باشیم، خشم خود را فرو بریم و عاقلانه [[رفتار]] کنیم، تا خدای نخواسته مرتکب عمل [[بدی]] نشویم. در این مواقع [[بهترین]] راه پیشگیری [[فروبردن خشم]] است. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] [[پرهیزگاران]] را ستوده و یکی از صفات مهم آنها را فروبردن خشم بیان داشته است: {{متن قرآن|وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ}}<ref>«و فروخورندگان خشم» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۳.</ref> | |||
=== [[تعلیم]] [[زیبایی]] پیامبر اعظم {{صل}} === | === [[تعلیم]] [[زیبایی]] پیامبر اعظم {{صل}} === | ||
مردی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و گفت: یا [[رسول الله]]! مرا تعلیم ده. حضرت فرمود: برو خشم مکن. آن مرد گفت: همین مرا بس است. میان [[قبیله]] و [[خاندان]] خود برگشت و دید [[جنگی]] برپاست، همه صف بسته و [[سلاح]] [[جنگ]] برداشته بودند. او نیز [[سلاح]] خود را برداشت و با آنها در صف ایستاد آنگاه به یاد فرمایش [[رسول خدا]] افتاد که فرمود: [[خشم]] مکن. وی به سرعت سلاح [[جنگ]] را [[زمین]] انداخت و نزد آن قبیلهای رفت که [[دشمن]] تیره و تبارش بودند. آنگاه گفت: ای حاضران هرچه زخم و [[کشتار]] و زدن بیجهت بر شما وارد شده است به عهده من باشد، از [[مال]] خودم غرامت میدهم. آن [[مردم]] هم در پاسخ گفتند: هر چه از این بابت است؛ از آن شما، ما خودمان سزاوارتریم که آن را [[تلافی]] کنیم. بدین ترتیب آنها با هم [[سازش]] کردند و خشم از میان رفت<ref>قلب سلیم، ص۶۶۰ (به نقل از: أصول کافی).</ref>. آن مرد با این کار خود مانع ریختن [[خون]] بسیاری از انسانهای بیگناه گردید | مردی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد و گفت: یا [[رسول الله]]! مرا تعلیم ده. حضرت فرمود: برو خشم مکن. آن مرد گفت: همین مرا بس است. میان [[قبیله]] و [[خاندان]] خود برگشت و دید [[جنگی]] برپاست، همه صف بسته و [[سلاح]] [[جنگ]] برداشته بودند. او نیز [[سلاح]] خود را برداشت و با آنها در صف ایستاد آنگاه به یاد فرمایش [[رسول خدا]] افتاد که فرمود: [[خشم]] مکن. وی به سرعت سلاح [[جنگ]] را [[زمین]] انداخت و نزد آن قبیلهای رفت که [[دشمن]] تیره و تبارش بودند. آنگاه گفت: ای حاضران هرچه زخم و [[کشتار]] و زدن بیجهت بر شما وارد شده است به عهده من باشد، از [[مال]] خودم غرامت میدهم. آن [[مردم]] هم در پاسخ گفتند: هر چه از این بابت است؛ از آن شما، ما خودمان سزاوارتریم که آن را [[تلافی]] کنیم. بدین ترتیب آنها با هم [[سازش]] کردند و خشم از میان رفت<ref>قلب سلیم، ص۶۶۰ (به نقل از: أصول کافی).</ref>. آن مرد با این کار خود مانع ریختن [[خون]] بسیاری از انسانهای بیگناه گردید<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۴.</ref>. | ||
=== قهرمان [[واقعی]] === | === قهرمان [[واقعی]] === | ||
روزی [[پیامبر اعظم]] {{صل}} از جایی میگذشت، عدهای را دید که توان و نیروی خود را [[آزمایش]] میکردند و برای نشان دادن قدرتشان، سنگهای بزرگی برمیداشتند. حضرت فرمود: آیا [[گمان]] میکنید [[نیرومندی]] و [[قهرمانی]] در برداشتن سنگ است؟ نیرومند واقعی آن است که [[خشمگین]] شود و بر خشم خود غالب گردد: {{متن حدیث|أ تَحْسِبُونَ الشِّدَّة في حَمْل الحجارة؟ إنما الشدة أن يمتلىء أحدُكم غيظاً ثم يغلبَه}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۲۸.</ref>. | روزی [[پیامبر اعظم]] {{صل}} از جایی میگذشت، عدهای را دید که توان و نیروی خود را [[آزمایش]] میکردند و برای نشان دادن قدرتشان، سنگهای بزرگی برمیداشتند. حضرت فرمود: آیا [[گمان]] میکنید [[نیرومندی]] و [[قهرمانی]] در برداشتن سنگ است؟ نیرومند واقعی آن است که [[خشمگین]] شود و بر خشم خود غالب گردد: {{متن حدیث|أ تَحْسِبُونَ الشِّدَّة في حَمْل الحجارة؟ إنما الشدة أن يمتلىء أحدُكم غيظاً ثم يغلبَه}}<ref>نهج الفصاحه، حدیث ۲۸.</ref>. | ||
[[فرو بردن خشم]] دوستداشتنیترین راه به سوی [[خدا]]: در [[حدیث نبوی]] آمده است دو جرعه هست که سر کشیدن آن از محبوبترین راه به سوی [[خداوند]] است: یکی [[فروبردن خشم]] و تبدیل آن به [[حلم]] و [[بردباری]] و دیگری، جرعه [[مصیبت]] و تبدیل آن به [[صبر]]<ref>أصول کافی، باب کظم الغیظ، ح۹.</ref><ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۵.</ref> | [[فرو بردن خشم]] دوستداشتنیترین راه به سوی [[خدا]]: در [[حدیث نبوی]] آمده است دو جرعه هست که سر کشیدن آن از محبوبترین راه به سوی [[خداوند]] است: یکی [[فروبردن خشم]] و تبدیل آن به [[حلم]] و [[بردباری]] و دیگری، جرعه [[مصیبت]] و تبدیل آن به [[صبر]]<ref>أصول کافی، باب کظم الغیظ، ح۹.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۷۵.</ref> | ||
== [[شرح صدر]] و گذشت == | == [[شرح صدر]] و گذشت == | ||
در [[فضایل]] [[پیامبر اعظم]] {{صل}} آمده است: | در [[فضایل]] [[پیامبر اعظم]] {{صل}} آمده است: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} لَمْ يَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«رسول خدا {{صل}} هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه (از آنان که آزارش میدادند،) گذشت میکرد». مستدرک الوسائل، ج۲، ص۸۷.</ref>. | ||
{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} لَمْ يَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ}}<ref>«رسول خدا {{صل}} هرگز برای خود از کسی انتقام نگرفت، بلکه (از آنان که آزارش میدادند،) گذشت میکرد». مستدرک الوسائل، ج۲، ص۸۷.</ref>. | |||
[[پیامبر گرامی اسلام]] افزون بر اینکه خود [[اهل]] [[عفو و گذشت]] بود، دیگران را نیز متوجه این [[ارزش]] والای [[الهی]] و [[انسانی]] میکرد و میفرمود: | [[پیامبر گرامی اسلام]] افزون بر اینکه خود [[اهل]] [[عفو و گذشت]] بود، دیگران را نیز متوجه این [[ارزش]] والای [[الهی]] و [[انسانی]] میکرد و میفرمود: {{متن حدیث|عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ}}<ref>«عفو و گذشت را پیشه کنید؛ زیرا گذشت جز بر عزّت انسان نمیافزاید. پس گذشت داشته باشید تا خدا شما را عزیز سازد». محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۸، ص۱۹۴.</ref>. | ||
{{متن حدیث|عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّهُ}}<ref>«عفو و گذشت را پیشه کنید؛ زیرا گذشت جز بر عزّت انسان نمیافزاید. پس گذشت داشته باشید تا خدا شما را عزیز سازد». محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۸، ص۱۹۴.</ref>. | |||
ایشان در [[کلام]] [[ارزشمند]] دیگری میفرماید: | ایشان در [[کلام]] [[ارزشمند]] دیگری میفرماید: {{متن حدیث|أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ}}<ref>«آیا شما را آگاه نکنم از بهترین خصلتهای دنیا و آخرت؟ گذشت کردن از کسی که به تو ستم کرده؛ رابطه برقرار کردن با کسی که از تو بریده؛ نیکی کردن به کسی که در حق تو بدی روا داشته و بخشیدن به کسی که تو را محروم کرده است». کافی، ج۲، ص۱۰۷.</ref>. | ||
{{متن حدیث|أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَكَ}}<ref>«آیا شما را آگاه نکنم از بهترین خصلتهای دنیا و آخرت؟ گذشت کردن از کسی که به تو ستم کرده؛ رابطه برقرار کردن با کسی که از تو بریده؛ نیکی کردن به کسی که در حق تو بدی روا داشته و بخشیدن به کسی که تو را محروم کرده است». کافی، ج۲، ص۱۰۷.</ref>. | |||
پذیرش مسئولیتهای بزرگ، ظرفیت [[روحی]] والایی میخواهد. از آنجا که [[رسول الله]] {{صل}}، [[رهبری جامعه دینی]] را برعهده داشت، باید از ظرفیت و [[بلندنظری]] والایی برخوردار میبود تا بتواند از عهده این [[مسئولیت]] سنگین برآید. در این راه، برخورداری از [[سعه صدر]] بسیار ضروری است. به همین دلیل، [[خدای سبحان]] که مسئولیت [[تدبیر]] [[جامعه]] را به رسول الله {{صل}} واگذاشته بود، از ظرفیت بالا و شرح صدر وی سخن میگوید؛ شرح صدر و ظرفیت بالایی که توان [[تحمل]] [[معارف]] [[وحی]] را نیز داشته باشد: {{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>. رسول الله {{صل}} چون از شرح صدر و ظرفیت کامل بهرهمند بود، توانست در [[مدیریت جامعه]]، موضع گیریهای متناسب داشته باشد. [[سیره]] ایشان در همه ابعاد آموزنده است. حضرت بر اساس رهنمودهای [[خداوند سبحان]]، [[عفو و گذشت]] را در رأس کار خود قرار داد؛ چون [[خداوند]] فرموده بود: {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref>. در جای دیگر خداوند میفرماید: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>. | پذیرش مسئولیتهای بزرگ، ظرفیت [[روحی]] والایی میخواهد. از آنجا که [[رسول الله]] {{صل}}، [[رهبری جامعه دینی]] را برعهده داشت، باید از ظرفیت و [[بلندنظری]] والایی برخوردار میبود تا بتواند از عهده این [[مسئولیت]] سنگین برآید. در این راه، برخورداری از [[سعه صدر]] بسیار ضروری است. به همین دلیل، [[خدای سبحان]] که مسئولیت [[تدبیر]] [[جامعه]] را به رسول الله {{صل}} واگذاشته بود، از ظرفیت بالا و شرح صدر وی سخن میگوید؛ شرح صدر و ظرفیت بالایی که توان [[تحمل]] [[معارف]] [[وحی]] را نیز داشته باشد: {{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>. رسول الله {{صل}} چون از شرح صدر و ظرفیت کامل بهرهمند بود، توانست در [[مدیریت جامعه]]، موضع گیریهای متناسب داشته باشد. [[سیره]] ایشان در همه ابعاد آموزنده است. حضرت بر اساس رهنمودهای [[خداوند سبحان]]، [[عفو و گذشت]] را در رأس کار خود قرار داد؛ چون [[خداوند]] فرموده بود: {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref>. در جای دیگر خداوند میفرماید: {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>. | ||
ایشان در مقابل [[حقوق فردی]] خود، کسانی را که حقش را تضییع کرده یا ایشان را [[آزار]] داده بودند، [[سرزنش]] و [[تنبیه]] نمیکرد. گفتهاند که هیچ گاه از کسی به خاطر حقِ شخصیِ خود [[انتقام]] نگرفت. او [[خطاکاران]] را همواره [[عفو]] میکرد<ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۹۵.</ref>. | ایشان در مقابل [[حقوق فردی]] خود، کسانی را که حقش را تضییع کرده یا ایشان را [[آزار]] داده بودند، [[سرزنش]] و [[تنبیه]] نمیکرد. گفتهاند که هیچ گاه از کسی به خاطر حقِ شخصیِ خود [[انتقام]] نگرفت. او [[خطاکاران]] را همواره [[عفو]] میکرد<ref>بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۹۵.</ref>. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۲: | ||
[[رسول خدا]] {{صل}}، [[وحشی]]، [[قاتل]] [[حمزه سیدالشهدا]] را پس از مدتی از [[فتح مکه]] بخشید و به او فرمود خویشتن را از من پنهان کن که تو را نبینم<ref>اصول کافی، ج۴، ص۲۰.</ref>. همچنین ایشان شش هزار نفر از [[اسیران]] [[جنگ]] [[طائف]] را یک باره [[عفو]] کرد. این گذشتهای به هنگام، همواره موجب تألیف قلوب و جذب [[انسانهای پاک]] به [[اسلام]] و پیامبر میشد و این رویه میتواند الگوی مناسبی برای مدیران [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] ما باشد. | [[رسول خدا]] {{صل}}، [[وحشی]]، [[قاتل]] [[حمزه سیدالشهدا]] را پس از مدتی از [[فتح مکه]] بخشید و به او فرمود خویشتن را از من پنهان کن که تو را نبینم<ref>اصول کافی، ج۴، ص۲۰.</ref>. همچنین ایشان شش هزار نفر از [[اسیران]] [[جنگ]] [[طائف]] را یک باره [[عفو]] کرد. این گذشتهای به هنگام، همواره موجب تألیف قلوب و جذب [[انسانهای پاک]] به [[اسلام]] و پیامبر میشد و این رویه میتواند الگوی مناسبی برای مدیران [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] ما باشد. | ||
[[همسر]] یکی از اشراف [[یهود]] به نام [[زینب]]، دختر [[حارث]]، به تحریک [[یهودیان]] [[تصمیم]] گرفت با زهر، پیامبر را به [[قتل]] برساند. او میدانست که پیامبر به خوردن دست گوسفند علاقه مند است. پس دست گوسفندی را تهیه کرد و پخت و به زهر آغشت و به عنوان [[هدیه]] به حضور پیامبر آورد. پیامبر رد [[احسان]] نکرد و هدیه را پذیرفت. حضرت تا لقمه اول از آن [[غذا]] را به دهان گذاشت، [[احساس]] مسمومیت کرد و آن را از دهان بیرون ریخت. آن گاه دستور داد آن [[زن]] را احضار کردند. پس از گفتوگویی، پیامبر با کمال [[بزرگواری]]، آن زن را بخشید<ref>اصول کافی، ج۳، ص۳۵۲.</ref>. | [[همسر]] یکی از اشراف [[یهود]] به نام [[زینب]]، دختر [[حارث]]، به تحریک [[یهودیان]] [[تصمیم]] گرفت با زهر، پیامبر را به [[قتل]] برساند. او میدانست که پیامبر به خوردن دست گوسفند علاقه مند است. پس دست گوسفندی را تهیه کرد و پخت و به زهر آغشت و به عنوان [[هدیه]] به حضور پیامبر آورد. پیامبر رد [[احسان]] نکرد و هدیه را پذیرفت. حضرت تا لقمه اول از آن [[غذا]] را به دهان گذاشت، [[احساس]] مسمومیت کرد و آن را از دهان بیرون ریخت. آن گاه دستور داد آن [[زن]] را احضار کردند. پس از گفتوگویی، پیامبر با کمال [[بزرگواری]]، آن زن را بخشید<ref>اصول کافی، ج۳، ص۳۵۲.</ref>. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
[[عبدالله بن ابی]]، سردسته [[منافقان]] که با ادای کلمه [[شهادت]] [[مصونیت]] یافته بود، با [[هجرت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]]، بساط [[ریاست]] او برچیده شد. وی همواره [[دشمنی]] حضرت را در [[دل]] میپرورانید و با [[یهودیان]] مخالف نیز سر و سرّی داشت. ازاین رو، از [[کارشکنی]] و [[کینهتوزی]] و [[شایعهسازی]] برضد [[رسول اکرم]] {{صل}} دست برنمیداشت. او در [[غزوه]] [[بنیالمصطلق]] میگفت: «چنانچه به [[مدینه]] برگشتیم، این طفیلیهای [[زبون]] را (مقصودش [[مهاجران]] بود) از [[خانه]] بیرون میرانیم». [[یاران]] رسول اکرم {{صل}} که دل پرخونی از او داشتند، بارها اجازه خواستند تا او را به سزایش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمیداد، بلکه با کمال [[مدارا]] با او [[رفتار]] میکرد و در حال [[بیماری]] به عیادتش رفت و بر سر جنازهاش حاضر شد و بر او [[نماز]] گزارد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. | [[عبدالله بن ابی]]، سردسته [[منافقان]] که با ادای کلمه [[شهادت]] [[مصونیت]] یافته بود، با [[هجرت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} به [[مدینه]]، بساط [[ریاست]] او برچیده شد. وی همواره [[دشمنی]] حضرت را در [[دل]] میپرورانید و با [[یهودیان]] مخالف نیز سر و سرّی داشت. ازاین رو، از [[کارشکنی]] و [[کینهتوزی]] و [[شایعهسازی]] برضد [[رسول اکرم]] {{صل}} دست برنمیداشت. او در [[غزوه]] [[بنیالمصطلق]] میگفت: «چنانچه به [[مدینه]] برگشتیم، این طفیلیهای [[زبون]] را (مقصودش [[مهاجران]] بود) از [[خانه]] بیرون میرانیم». [[یاران]] رسول اکرم {{صل}} که دل پرخونی از او داشتند، بارها اجازه خواستند تا او را به سزایش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمیداد، بلکه با کمال [[مدارا]] با او [[رفتار]] میکرد و در حال [[بیماری]] به عیادتش رفت و بر سر جنازهاش حاضر شد و بر او [[نماز]] گزارد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. | ||
در بازگشت از [[غزوه تبوک]] نیز جمعی از [[منافقان]] [[توطئه]] کردند تا هنگام عبور از گردنه، [[مرکب پیامبر]] را رم دهند تا در پرتگاه [[سقوط]] کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، [[پیامبر]] آنها را [[شناخت]] و با وجود [[اصرار]] فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۳۴.</ref> | در بازگشت از [[غزوه تبوک]] نیز جمعی از [[منافقان]] [[توطئه]] کردند تا هنگام عبور از گردنه، [[مرکب پیامبر]] را رم دهند تا در پرتگاه [[سقوط]] کند. با اینکه همگی صورت خود را پوشانده بودند، [[پیامبر]] آنها را [[شناخت]] و با وجود [[اصرار]] فراوان یارانش، اسم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرفنظر کرد<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۷۹.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۳۴.</ref> | ||
== [[عفو و گذشت]] == | == [[عفو و گذشت]] == | ||
در [[سال ششم هجری]]، قراردادی ده ساله میان | در [[سال ششم هجری]]، قراردادی ده ساله میان سران قریش و [[پیامبر اعظم]] بسته شد که به [[پیمان]] [[حدیبیه]] [[شهرت]] یافت. [[آرامش]] حاصل از این پیمان بیش از دو سال به طول نینجامید و با حمله شبانه گروهی از جنگجویان [[قریش]] به [[قبیله خزاعه]] که همپیمان [[مسلمانان]] بودند، [[قرارداد]] یاد شده نقض گردید. پس از [[پیمانشکنی]] قریش، [[رسول خدا]] {{صل}} تصمیم گرفت [[خانه خدا]] را از دست [[مشرکان]] [[آزاد]] کند. ازاین رو، [[بسیج عمومی]] اعلام کرد که بیدرنگ سپاهی نیرومند در [[مدینه]] گرد آورد. آنگاه [[روز]] دهم [[رمضان]] [[سال هشتم هجرت]]، مدینه را به سوی [[مکه]] ترک کرد. | ||
لشکر اسلام در کرانههای مکه اردو زد و جنگجویان به دستور پیامبر، با افروختن [[آتش]] در نقاط مرتفع و ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]]، [[روحیه]] [[دفاعی]] قریش را [[تضعیف]] کردند و بدین وسیله، مقدمه [[فتح]] بدون [[خون ریزی]] مکه فراهم شد. مکه، بزرگترین [[دژ]] [[کفر]] و [[بتپرستی]] فرو ریخت و خدایانش به دست [[نبی]] [[خدا]] {{صل}} نابود شد. آن روز [[پیامبر]] بر مردمی که او را ساحر و [[مجنون]] خوانده، در دره [[ابوطالب]] محاصره کرده، به انواع شکنجهها آزرده، برای قتلش نقشه کشیده، از زادگاهش بیرون رانده، آتش [[جنگ]] علیه او افروخته و یارانش را به [[شهادت]] رسانده بودند، [[پیروز]] شد. پس به طور طبیعی [[انتظار]] میرفت که [[انتقام]] [[سختی]] در میان باشد. با این حال، محمد {{صل}} که {{متن قرآن|رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> بود، در برابر [[فکر]] انتقام که [[افکار عمومی]] را هراسان کرده بود، فرمود: «چه میگویید و درباره من چگونه فکر میکنید؟» [[مردم]] بهت زده و بیمناک، با صدای لرزان و شکسته، با توجه به [[بزرگمنشی]] پیامبر گفتند: ما جز خوبی و [[نیکی]] چیزی درباره تو نمیاندیشیم. تو را [[برادر]] بزرگوار خویش و فرزند برادر بزرگوار خود میدانیم. پیامبر نیز در برابر این سخنان فرمود: من نیز همان جملهای را به شما میگویم که برادرم، [[یوسف]] به [[برادران]] [[ستمگر]] خود گفت. {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. بروید دنبال [[زندگی]] خود. همه شما آزادید<ref>جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام {{صل}}، ص۴۴۸ و ۴۴۹.</ref>. | |||
من نیز همان جملهای را به شما میگویم که برادرم، [[یوسف]] به [[برادران]] [[ستمگر]] خود گفت. {{متن قرآن|لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.</ref>. بروید دنبال [[زندگی]] خود. همه شما آزادید<ref>جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام {{صل}}، ص۴۴۸ و ۴۴۹.</ref>. | |||
[[پیامبر خدا]] [[انتقام]] نگرفت و به کسی نیز اجازه نداد انتقام بگیرد، بلکه با اعلام [[عفو عمومی]]، چون بارانی بر [[دل]] تفتیده و وحشتزده [[مردم]] [[مکه]] بارید و آنها را به رویشی دوباره در پرتو [[اسلام]] واداشت؛ رویشی که هویتی جدید و سرشار از فضیلتهای [[الهی]] و [[انسانی]] به مردم [[جزیرة العرب]] بخشید. | [[پیامبر خدا]] [[انتقام]] نگرفت و به کسی نیز اجازه نداد انتقام بگیرد، بلکه با اعلام [[عفو عمومی]]، چون بارانی بر [[دل]] تفتیده و وحشتزده [[مردم]] [[مکه]] بارید و آنها را به رویشی دوباره در پرتو [[اسلام]] واداشت؛ رویشی که هویتی جدید و سرشار از فضیلتهای [[الهی]] و [[انسانی]] به مردم [[جزیرة العرب]] بخشید. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۲: | ||
[[عفو و گذشت]] به عنوان یک [[ارزش]] [[اسلامی]] در [[سیره]] [[رسول اعظم]] {{صل}} از جایگاه ویژهای برخوردار است. ازاین رو، [[مسلمانان]] باید به [[پیروی]] از ایشان، این خصلت پسندیده را در [[زندگی اجتماعی]] و [[سیاسی]] خویش زنده سازند تا افزون بر چشیدن شیرینی [[زندگی]] جمعی، بر [[نورانیت]] درون بیفزایند و پیامآور [[محبت]] گردند<ref>اکبر مظفری، مقاله «خلق و خوی پیامبر اعظم {{صل}}»، فصلنامه پویا، شهریور ۱۳۸۵، ص۴۴.</ref>. [[حضرت ختمی مرتبت]] میفرماید: {{متن حدیث|ارْحَمُوا تُرْحَمُوا وَ اغْفِرُوا يُغْفَرْ لَكُمْ}}؛ «به [[مردم]] رحم کنید تا به شما رحم کنند. دیگران را ببخشایید تا بخشوده شوید»<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۵۱، ح۲۶۳.</ref>. [[رسول گرامی اسلام]] در [[کلامی]] دیگر فرمود: {{متن حدیث|مَنْ عَفَا عِنْدَ القُدْرَةِ عَفَا اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْعُسْرَةِ}}؛ «هر کس در زمانی که [[قدرت]] [[انتقام]] دارد، گذشت کند، [[خداوند]] در [[روز]] [[دشواری]] از او میگذرد»<ref>متقی هندی، کنز العمال، تصحیح: صفوه السقا، ص۷۰۰۷.</ref>. | [[عفو و گذشت]] به عنوان یک [[ارزش]] [[اسلامی]] در [[سیره]] [[رسول اعظم]] {{صل}} از جایگاه ویژهای برخوردار است. ازاین رو، [[مسلمانان]] باید به [[پیروی]] از ایشان، این خصلت پسندیده را در [[زندگی اجتماعی]] و [[سیاسی]] خویش زنده سازند تا افزون بر چشیدن شیرینی [[زندگی]] جمعی، بر [[نورانیت]] درون بیفزایند و پیامآور [[محبت]] گردند<ref>اکبر مظفری، مقاله «خلق و خوی پیامبر اعظم {{صل}}»، فصلنامه پویا، شهریور ۱۳۸۵، ص۴۴.</ref>. [[حضرت ختمی مرتبت]] میفرماید: {{متن حدیث|ارْحَمُوا تُرْحَمُوا وَ اغْفِرُوا يُغْفَرْ لَكُمْ}}؛ «به [[مردم]] رحم کنید تا به شما رحم کنند. دیگران را ببخشایید تا بخشوده شوید»<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۵۱، ح۲۶۳.</ref>. [[رسول گرامی اسلام]] در [[کلامی]] دیگر فرمود: {{متن حدیث|مَنْ عَفَا عِنْدَ القُدْرَةِ عَفَا اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْعُسْرَةِ}}؛ «هر کس در زمانی که [[قدرت]] [[انتقام]] دارد، گذشت کند، [[خداوند]] در [[روز]] [[دشواری]] از او میگذرد»<ref>متقی هندی، کنز العمال، تصحیح: صفوه السقا، ص۷۰۰۷.</ref>. | ||
آراسته شدن به صفت [[عفو]] و [[بخشش]]، به نوعی خداگونگی است؛ چراکه [[رسول]] [[رحمت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللّهَ عَفُوٌّ يُحِبُّ العَفْوَ}}؛ «خداوند، بسیار با گذشت است و گذشت را [[دوست]] دارد»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۲.</ref>. از نگاهی دیگر، گذشت را مایه افزایش عمر نیز دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فِي عُمُرِهِ}}؛ «هرکه پرگذشت باشد، عمرش دراز میشود»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۴.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۷۳.</ref> | آراسته شدن به صفت [[عفو]] و [[بخشش]]، به نوعی خداگونگی است؛ چراکه [[رسول]] [[رحمت]] فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللّهَ عَفُوٌّ يُحِبُّ العَفْوَ}}؛ «خداوند، بسیار با گذشت است و گذشت را [[دوست]] دارد»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۲.</ref>. از نگاهی دیگر، گذشت را مایه افزایش عمر نیز دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|مَنْ كَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فِي عُمُرِهِ}}؛ «هرکه پرگذشت باشد، عمرش دراز میشود»<ref>میزان الحکمه، ج۸، ص۳۸۳۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]] ص ۷۳.</ref> | ||
== گذشت و چشمپوشی، زمینه بهبود روابط اجتماعی == | == گذشت و چشمپوشی، زمینه بهبود روابط اجتماعی == | ||
گذشت و | گذشت و چشمپوشی از [[اشتباه]] دیگران، از ویژگیهای برجسته [[پیامبر اعظم]] {{صل}} است. [[عبدالله بن عباس]] نقل میکند: [[رسول خدا]] {{صل}} هنگام [[فتح مکه]] خطاب به مکیان فرمود: «ای [[اهل مکه]] که مرا رنجانده و [[تکذیب]] کرده و از [[خانه]] و کاشانهام بیرون راندهاید! [[گمان]] میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟» گفتند: «ما از تو [[انتظار]] [[بزرگواری]] و [[رحمت]] داریم». پس [[پیامبر]] [[آیات شریفه]] [[سوره یوسف]] درباره چگونگی برخورد آن حضرت با [[برادران]] خطاکارش را [[تلاوت]] و [[رفتار]] خود را رفتار سراسر رحمت و [[آمرزش]] اعلام کرد<ref>تفسیر روح الجنان، ج۳، ص۱۶۰؛ تفسیر منهج الصادقین، ج۵، ص۷۵. </ref> و فرمود: «بروید که شما آزادشدگانید»<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص۷۳.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} هنگام [[فتح مکه]] خطاب به مکیان فرمود: «ای [[اهل مکه]] که مرا رنجانده و [[تکذیب]] کرده و از [[خانه]] و کاشانهام بیرون راندهاید! [[گمان]] میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟» گفتند: «ما از تو [[انتظار]] [[بزرگواری]] و [[رحمت]] داریم». پس [[پیامبر]] [[آیات شریفه]] [[سوره یوسف]] درباره چگونگی برخورد آن حضرت با [[برادران]] خطاکارش را [[تلاوت]] و [[رفتار]] خود را رفتار سراسر رحمت و [[آمرزش]] اعلام کرد<ref>تفسیر روح الجنان، ج۳، ص۱۶۰؛ تفسیر منهج الصادقین، ج۵، ص۷۵. </ref> و فرمود: «بروید که شما آزادشدگانید»<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص۷۳.</ref> | |||
وجود [[رسول اعظم]] {{صل}} برای جهانیان رحمت و [[برکت]] بود. [[سعه صدر]] و رفتار بزرگوارانه با [[مردم]] [[جاهل]] آن [[زمان]]، در [[سیره]] آن حضرت و در همه زمینهها جلوه گر است. [[امام حسین]] {{ع}} به نقل از پدرش، [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} میفرماید: «خلقوخوی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} چنان خوش و گشاده بود که مردم وی را چون [[پدری]] [[مهربان]] برای خود میدانستند»<ref>احمد بن محمد بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، ج۱، ص۳۸۸.</ref>. آن بزرگوار هرگز به خاطر خود بر کسی [[خشم]] نگرفت و زبان به [[سرزنش]] کسی نگشود. هیچگاه [[وقار]]، [[آرامش]] و [[متانت]] خود را از دست نداد. هرگز در برابر [[حق]] به سبب [[سختیها]] و مشکلاتش [[بیتابی]] نکرد. از خطاها و رفتارهای [[ناپسند]] دیگران با گذشت و بزرگواری [[چشم]] پوشید. نامردمیها را با [[خشونت]] و [[انتقام]] پاسخ نداد و هرگز در پی آشکار ساختن [[لغزشها]] و عیبهای مردم نبود. | وجود [[رسول اعظم]] {{صل}} برای جهانیان رحمت و [[برکت]] بود. [[سعه صدر]] و رفتار بزرگوارانه با [[مردم]] [[جاهل]] آن [[زمان]]، در [[سیره]] آن حضرت و در همه زمینهها جلوه گر است. [[امام حسین]] {{ع}} به نقل از پدرش، [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} میفرماید: «خلقوخوی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} چنان خوش و گشاده بود که مردم وی را چون [[پدری]] [[مهربان]] برای خود میدانستند»<ref>احمد بن محمد بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، ج۱، ص۳۸۸.</ref>. آن بزرگوار هرگز به خاطر خود بر کسی [[خشم]] نگرفت و زبان به [[سرزنش]] کسی نگشود. هیچگاه [[وقار]]، [[آرامش]] و [[متانت]] خود را از دست نداد. هرگز در برابر [[حق]] به سبب [[سختیها]] و مشکلاتش [[بیتابی]] نکرد. از خطاها و رفتارهای [[ناپسند]] دیگران با گذشت و بزرگواری [[چشم]] پوشید. نامردمیها را با [[خشونت]] و [[انتقام]] پاسخ نداد و هرگز در پی آشکار ساختن [[لغزشها]] و عیبهای مردم نبود. | ||
[[انس بن مالک]] میگوید: | [[انس بن مالک]] میگوید: نه سال خدمت گزار رسول خدا {{صل}} بودم و هرگز یاد ندارم در این مدت، به من گفته باشد چرا فلان کار را انجام ندادی. آن حضرت هرگز در [[کارها]] بر من سختگیری و [[عیبجویی]] نمیکرد<ref>ابن کثیر دمشقی، شمائل الرسول، شرح مصطفی عبدالواحد، ص۷۷؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶.</ref>. | ||
نه سال | |||
[[حضرت امام حسین]] {{ع}} به نقل از [[پدر]] بزرگوارش، [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: | [[حضرت امام حسین]] {{ع}} به نقل از [[پدر]] بزرگوارش، [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: رسول خدا {{صل}} در برخورد با مردم از سه چیز پرهیز میکرد: هرگز کسی را [[سرزنش]] نمیکرد، از او [[عیب]] نمیگرفت و در پی [[شناخت]] عیبهای [[مردم]] نبود<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۹؛ شمائل الرسول، ص۶۸.</ref>. | ||
رسول خدا {{صل}} در | |||
[[حضرت محمد]] {{صل}} نه تنها با [[مسلمانان]] به [[نیکی]] [[رفتار]] میکرد، بلکه با [[مشرکان]] و [[منافقان]] نیز [[رفتاری]] کریمانه داشت. آن حضرت همه [[سختیها]]، فشارها و شکنجههای مشرکان مکه را با [[صبر]] و [[سعه صدر]] تحمل کرد و آن گاه که [[مکه]] دیگر گنجایش وجود آن حضرت را نداشت، به یثرب [[هجرت]] کرد. | |||
برای پایهگذاری نظامی [[اسلامی]] و [[تمدنی]] [[دینی]] در یثرب نیز به صبر و شرح صدری بسیار نیاز بود. [[حسین بن حمزه]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند: وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ احد]] وضع اسف بار [[شهادت]] عمویش حمزه و [[بدن]] پاره پاره او را دید، دگرگون شد و فرمود: «خدایا! [[ستایش]] شایسته توست و من به سوی تو [[شکایت]] نیز دارم. در آنچه میبینم، تو [[یاور]] و مددکارم هستی». آنگاه فرمود: «اگر بر آنان چیره شوم، هفتاد نفر از آنها را در عوض عمویم، مثله میکنم». در این هنگام، [[آیه]] ۱۲۶ [[سوره نحل]] نازل شد. | |||
برای پایهگذاری نظامی [[اسلامی]] و [[تمدنی]] [[دینی]] در یثرب نیز به صبر و شرح صدری بسیار نیاز بود. [[حسین بن حمزه]]، از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند: | |||
وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ احد]] وضع اسف بار [[شهادت]] عمویش حمزه و [[بدن]] پاره پاره او را دید، دگرگون شد و فرمود: «خدایا! [[ستایش]] | |||
[[خداوند]] در این آیه به پیامبرش فرمود: «هرگاه خواستید [[مجازات]] کنید، تنها به مقداری که بر شما [[ستم]] شده است، [[کیفر]] دهید و اگر [[شکیبایی]] پیشه کنید، این کار برای [[شکیبایان]] بهتر است». آن گاه [[پیامبر]] پس از | [[خداوند]] در این آیه به پیامبرش فرمود: «هرگاه خواستید [[مجازات]] کنید، تنها به مقداری که بر شما [[ستم]] شده است، [[کیفر]] دهید و اگر [[شکیبایی]] پیشه کنید، این کار برای [[شکیبایان]] بهتر است». آن گاه [[پیامبر]] پس از نزول این آیه فرمود: «صبر میکنم، صبر میکنم»<ref>ابی نصر السمرقندی، تفسیر عیاشی، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۲۷۵.</ref>. | ||
نقل است [[رسول اکرم]] {{صل}} در [[غزوه حنین]] سهمی از [[غنایم]] را به [[صلاح]] دید خویش به تازه مسلمانان بخشید. [[سعد بن عباده]] و جمعی از [[انصار]] که از | نقل است [[رسول اکرم]] {{صل}} در [[غزوه حنین]] سهمی از [[غنایم]] را به [[صلاح]] دید خویش به تازه مسلمانان بخشید. [[سعد بن عباده]] و جمعی از [[انصار]] که از پیشگامان و [[مجاهدان]] بودند، بر این کار [[اعتراض]] کردند. ازاین رو، پیامبر همه اصحابش را جمع کرد و با لحنی بسیار روشن و شیوا آنان را به [[حکمت]] این رفتار [[آگاه]] ساخت. به گونهای که همه از اعتراض خود پشیمان شدند و از آن حضرت عذر خواستند<ref>حسن بن یعقوب، امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۳۱.</ref>. [[اخلاق]] آن حضرت نمونه تمام عیار اخلاق الهی بود. | ||
ایشان از هم نشینان خود [[دل]] جویی میکرد و برای همه آنان [[احترام]] قائل بود<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۵.</ref>. [[رفتار]] و [[سیره رسول خدا]] {{صل}} الگویی کامل و | ایشان از هم نشینان خود [[دل]] جویی میکرد و برای همه آنان [[احترام]] قائل بود<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۴۱۵.</ref>. [[رفتار]] و [[سیره رسول خدا]] {{صل}} الگویی کامل و شایسته برای [[رهبران]] [[جامعه اسلامی]] است. | ||
بیشتر [[مشکلات]] [[جوامع انسانی]] که به | بیشتر [[مشکلات]] [[جوامع انسانی]] که به انحطاط جوامع میانجامد، پیامد [[زعامت]] کسانی است که صلاحیت [[رهبری]] و مدیریت جامعه را ندارند و در طول [[تاریخ]] به این دلیل، ضربههای جبران ناپذیری به [[جوامع]] وارد شده است. | ||
از اینرو، [[رسول اکرم]] {{صل}} گذشت و | از اینرو، [[رسول اکرم]] {{صل}} گذشت و چشمپوشی از [[اشتباه]] دیگران و رفتار کریمانه را از مهمترین اصول [[رفتاری]] خود برای پایهگذاری تمدن الهی میدانست و بر آن تأکید داشت. [[امام علی]] {{ع}} در این باره میفرماید: «[[رسول خدا]] {{صل}} از همه [[مردم]] بخشندهتر و در [[معاشرت]] از همه بزرگوارتر بود<ref>محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، تحقیق: محمدهادی فقیهی، ص۷۵.</ref>... و عذر کسی را که از ایشان معذرت میخواست، میپذیرفت»<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۱۱۲.</ref> | ||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |