بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''نکته نخست''': این که نسب امام صادق{{ع}} به چه کسی میرسد چندان مهم نیست، اما اینکه امام صادق{{ع}} به این نسبت [[مباهات]] کرده باشد و فرموده باشد: {{متن حدیث|وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْنِ}}، این ادعایی است که جای [[گفتوگو]] دارد. برای نخستین بار این مطلب در [[منابع شیعه]]، توسط [[ابنعنبه]]، (م ۸۲۸ق) در کتاب [[عمدة الطالب (کتاب)|عمدة الطالب]] بدون ارائه هیچ سند و مدرکی از امام صادق{{ع}} نقل شده است<ref>عمادهالطالب، ص۱۹۵.</ref>. پیش از آن این مطلب توسط مرحوم [[اربلی]] (م ۶۹۳ق) در [[کشف الغمة (کتاب)|کشف الغمة]] به نقل از [[عبدالعزیز بن اخضر جنابذی]] یکی از [[علمای اهل سنت]]، نقل شده است. | '''نکته نخست''': این که نسب امام صادق{{ع}} به چه کسی میرسد چندان مهم نیست، اما اینکه امام صادق{{ع}} به این نسبت [[مباهات]] کرده باشد و فرموده باشد: {{متن حدیث|وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْنِ}}، این ادعایی است که جای [[گفتوگو]] دارد. برای نخستین بار این مطلب در [[منابع شیعه]]، توسط [[ابنعنبه]]، (م ۸۲۸ق) در کتاب [[عمدة الطالب (کتاب)|عمدة الطالب]] بدون ارائه هیچ سند و مدرکی از امام صادق{{ع}} نقل شده است<ref>عمادهالطالب، ص۱۹۵.</ref>. پیش از آن این مطلب توسط مرحوم [[اربلی]] (م ۶۹۳ق) در [[کشف الغمة (کتاب)|کشف الغمة]] به نقل از [[عبدالعزیز بن اخضر جنابذی]] یکی از [[علمای اهل سنت]]، نقل شده است. | ||
وی مینویسد: | |||
«[[حافظ عبدالعزیز جنابذی]] [[روایت]] کرده است که [[ابوعبدالله جعفر بن محمد]]{{صل}} مادرش [[امفروه]] از طرفی دختر [[قاسم بن محمد بن ابوبکر]] است و از طرف دیگر مادرش [[اسماء]] دختر [[عبدالرحمان بن ابوبکر]] است؛ از این رو امام صادق{{ع}} فرمود: ابوبکر دو بار مرا به [[دنیا]] آورده است، یعنی از دو طرف نسب من به ابوبکر میرسد»<ref>کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۴.</ref>. | وی مینویسد: «[[حافظ عبدالعزیز جنابذی]] [[روایت]] کرده است که [[ابوعبدالله جعفر بن محمد]]{{صل}} مادرش [[امفروه]] از طرفی دختر [[قاسم بن محمد بن ابوبکر]] است و از طرف دیگر مادرش [[اسماء]] دختر [[عبدالرحمان بن ابوبکر]] است؛ از این رو امام صادق{{ع}} فرمود: ابوبکر دو بار مرا به [[دنیا]] آورده است، یعنی از دو طرف نسب من به ابوبکر میرسد»<ref>کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۴.</ref>. | ||
ولی باید توجه داشت که این روایت نه بر مبنای [[شیعه]] قابل قبول است و نه بر مبنای [[اهل سنت]]. | ولی باید توجه داشت که این روایت نه بر مبنای [[شیعه]] قابل قبول است و نه بر مبنای [[اهل سنت]]. | ||
زیرا عبدالعزیز جنابذی متوفای ۶۱۱ [[قمری]] است که بدون ارائه هیچ سند و مدرکی این مطلب را ادعا کرده است و بین عبدالعزیز جنابذی و امام صادق{{ع}} نزدیک به پنج [[قرن]] فاصله است؛ بنابراین، این روایت براساس مبنای شیعه از [[روایات]] «مرسل» است و بر مبنای اهل سنت هم «[[حدیث]] منقطع» شمرده میشود که هیچیک [[ارزش]] [[علمی]] و سندی ندارد. گذشته از آنکه خود عبدالعزیز جنابذی از [[علمای اهل سنت]] است<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۲۲، ص۳۱ و ۳۲.</ref> و [[کلام]] او نزد [[شیعه]] اعتباری ندارد. | زیرا عبدالعزیز جنابذی متوفای ۶۱۱ [[قمری]] است که بدون ارائه هیچ سند و مدرکی این مطلب را ادعا کرده است و بین عبدالعزیز جنابذی و امام صادق{{ع}} نزدیک به پنج [[قرن]] فاصله است؛ بنابراین، این روایت براساس مبنای شیعه از [[روایات]] «مرسل» است و بر مبنای اهل سنت هم «[[حدیث]] منقطع» شمرده میشود که هیچیک [[ارزش]] [[علمی]] و سندی ندارد. گذشته از آنکه خود عبدالعزیز جنابذی از [[علمای اهل سنت]] است<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۲۲، ص۳۱ و ۳۲.</ref> و [[کلام]] او نزد [[شیعه]] اعتباری ندارد. | ||
نکته دیگر آنکه عبدالعزیز جنابدی در نقل این [[روایت]] از [[لقب]] «[[صدّیق]]» برای [[ابوبکر]] استفاده کرده است که گویای این مطلب است وی از علمای اهل سنت بوده است. | نکته دیگر آنکه عبدالعزیز جنابدی در نقل این [[روایت]] از [[لقب]] «[[صدّیق]]» برای [[ابوبکر]] استفاده کرده است که گویای این مطلب است وی از علمای اهل سنت بوده است. | ||
'''نکته دوم''': در [[ | '''نکته دوم''': در منابع [[اهل سنت]] نیز این روایت چندان از جایگاه قابل قبولی برخوردار نیست؛ زیرا این روایت در منابع اهل سنت به دو طریق نقل شده است که هر دوی آنها فاقد اعتبارند. | ||
یکی به نقل از [[دارقطنی]] از طریق [[عبدالعزیز بن محمد أزدی]] از [[حفص بن غیاث]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است<ref>فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۷ و ۵۸.</ref> که عبدالعزیز بن محمد أزدی، در [[کتب رجالی اهل سنت]] فردی مجهول و ناشناخته است. | یکی به نقل از [[دارقطنی]] از طریق [[عبدالعزیز بن محمد أزدی]] از [[حفص بن غیاث]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است<ref>فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۷ و ۵۸.</ref> که عبدالعزیز بن محمد أزدی، در [[کتب رجالی اهل سنت]] فردی مجهول و ناشناخته است. | ||
طریق دیگر از ابنعساکر دمشقی از [[محمد بن اسماعیل بن فضل]]، از [[یحیی بن سعید]] از امام صادق{{ع}} نقل شده است<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۴۴، ص۴۵۴.</ref>؛ ولی بنا به نقل [[ذهبی]] در [[سیر]] اعلام النبلاء، ابنعساکر، زمانی محمد بن اسماعیل را [[ملاقات]] کرد که وی پیر شده بود و شده بود و حافظهاش را از دست داده بود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۲۰، ص۸۶.</ref>. | طریق دیگر از ابنعساکر دمشقی از [[محمد بن اسماعیل بن فضل]]، از [[یحیی بن سعید]] از امام صادق{{ع}} نقل شده است<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۴۴، ص۴۵۴.</ref>؛ ولی بنا به نقل [[ذهبی]] در [[سیر]] اعلام النبلاء، ابنعساکر، زمانی محمد بن اسماعیل را [[ملاقات]] کرد که وی پیر شده بود و شده بود و حافظهاش را از دست داده بود<ref>سیر أعلام النبلاء، ج۲۰، ص۸۶.</ref>. | ||
بنابراین، این روایت در منابع اهل سنت نیز از سند قابل اعتنایی برخوردار نیست. | بنابراین، این روایت در منابع اهل سنت نیز از سند قابل اعتنایی برخوردار نیست. | ||
'''نکته سوم''': در این روایاتی که جمله {{متن حدیث|وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْنِ}} آمده است، نکاتی به چشم میخورد که بیانگر جعلی بودن روایت است؛ مثلاً در روایت دارقطنی از امام صادق{{ع}} چنین روایت شده است: {{عربی|ما أرجو من شفاعة علي رضي الله عنه شيئا، إلا و أنا أرجو من شفاعة أبي بكر رضي الله و لقد ولدني مرتين}}؛ «به چیزی از [[شفاعت]] علی{{ع}} [[امید]] ندارم مگر آنکه مانند آن را از ابوبکر امید دارم، که وی مرا دو بار به [[دنیا]] آورده است»<ref>فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۷ و ۵۸.</ref>. | '''نکته سوم''': در این روایاتی که جمله {{متن حدیث|وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْنِ}} آمده است، نکاتی به چشم میخورد که بیانگر جعلی بودن روایت است؛ مثلاً در روایت دارقطنی از امام صادق{{ع}} چنین روایت شده است: {{عربی|ما أرجو من شفاعة علي رضي الله عنه شيئا، إلا و أنا أرجو من شفاعة أبي بكر رضي الله و لقد ولدني مرتين}}؛ «به چیزی از [[شفاعت]] علی{{ع}} [[امید]] ندارم مگر آنکه مانند آن را از ابوبکر امید دارم، که وی مرا دو بار به [[دنیا]] آورده است»<ref>فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۷ و ۵۸.</ref>. | ||
این نوع تعبیر بیانگر آن است که چنین [[کلامی]] نمیتواند از شخصی چون [[امام صادق]]{{ع}} صادر شده باشد، به تعبیر [[شهید]] [[قاضی نور الله شوشتری]]، برای [[دروغ]] بودن این [[روایت]] همین بس که این سخن به کسی نسبت داده میشود که جدش [[رسول خدا]]{{صل}} صاحب [[شفاعت کبری]] است، سزاوار نیست که او (امام صادق) [[شفاعت]] جدش را فراموش کرده، به شفاعت دیگران [[امید]] بسته باشد. وی مینویسد: {{عربی|يدل على كذب هذا الخبر أن صاحب الشفاعة العظمى هو جده{{صل}} فلا يليق به نسيان شفاعة [[جده]]{{صل}} و إظهار [[رجاء]] شفاعة غيره}}<ref>الصوارم المهرقه فی جواب الصواعق المحرقه، ص۲۴۱ و ۲۴۲.</ref>. | این نوع تعبیر بیانگر آن است که چنین [[کلامی]] نمیتواند از شخصی چون [[امام صادق]]{{ع}} صادر شده باشد، به تعبیر [[شهید]] [[قاضی نور الله شوشتری]]، برای [[دروغ]] بودن این [[روایت]] همین بس که این سخن به کسی نسبت داده میشود که جدش [[رسول خدا]]{{صل}} صاحب [[شفاعت کبری]] است، سزاوار نیست که او (امام صادق) [[شفاعت]] جدش را فراموش کرده، به شفاعت دیگران [[امید]] بسته باشد. وی مینویسد: {{عربی|يدل على كذب هذا الخبر أن صاحب الشفاعة العظمى هو جده{{صل}} فلا يليق به نسيان شفاعة [[جده]]{{صل}} و إظهار [[رجاء]] شفاعة غيره}}<ref>الصوارم المهرقه فی جواب الصواعق المحرقه، ص۲۴۱ و ۲۴۲.</ref>. | ||
چگونه ممکن است امام صادق{{ع}} به شفاعت کسی امید بسته باشد که جدّهاش [[فاطمه زهرا]]{{س}} حاضر نشد با وی [[بیعت]] کند و با [[خشم]] وی از [[دنیا]] [[رحلت]] فرمود. [[بخاری]] در صحیحش مینویسد: | چگونه ممکن است امام صادق{{ع}} به شفاعت کسی امید بسته باشد که جدّهاش [[فاطمه زهرا]]{{س}} حاضر نشد با وی [[بیعت]] کند و با [[خشم]] وی از [[دنیا]] [[رحلت]] فرمود. [[بخاری]] در صحیحش مینویسد: {{عربی|فغضبت فاطمة بنت رسول الله{{صل}} فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت}}؛ پس [در ماجرای [[امتناع]] [[خلیفه]] از پس دادن [[فدک]]] [[حضرت زهرا]]{{س}} بر خلیفه خشم گرفت و [[قهر]] کرد. آنقدر به این کار ادامه داد تا از دار دنیا رحلت فرمود»<ref>ر.ک: صحیح البخاری، ج۴، ص۴۴.</ref>. | ||
{{عربی|فغضبت فاطمة بنت رسول الله{{صل}} فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت}}؛ پس [در ماجرای [[امتناع]] [[خلیفه]] از پس دادن [[فدک]]] [[حضرت زهرا]]{{س}} بر خلیفه خشم گرفت و [[قهر]] کرد. آنقدر به این کار ادامه داد تا از دار دنیا رحلت فرمود»<ref>ر.ک: صحیح البخاری، ج۴، ص۴۴.</ref>. | |||
همچنین چگونه ممکن است امام صادق{{ع}} به شفاعت کسی امید ببندد که جدش [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حاضر نشد به ازای به دست آوردن [[حکومت]]، به [[سیره]] وی [[رضایت]] دهد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ البدأ و التاریخ، ج۵، ص۱۹۲؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۱۴۶.</ref>؟ | همچنین چگونه ممکن است امام صادق{{ع}} به شفاعت کسی امید ببندد که جدش [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حاضر نشد به ازای به دست آوردن [[حکومت]]، به [[سیره]] وی [[رضایت]] دهد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ البدأ و التاریخ، ج۵، ص۱۹۲؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۱۴۶.</ref>؟ | ||