پرش به محتوا

اثبات وجود خدا در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵: خط ۲۵:
گفتنی است که مراد از [[برهان]] در این نوشتار، مفهومی است اعم از برهان مصطلح در [[فلسفه]] و [[منطق]]. بنابراین در اینجا راه‌هایی که [[آدمی]] را به [[خدا]] می‌رساند، مراد و موضوع سخن خواهد بود.
گفتنی است که مراد از [[برهان]] در این نوشتار، مفهومی است اعم از برهان مصطلح در [[فلسفه]] و [[منطق]]. بنابراین در اینجا راه‌هایی که [[آدمی]] را به [[خدا]] می‌رساند، مراد و موضوع سخن خواهد بود.


===برهان معقولیت یا [[احتیاط]] [[عقلی]]===
==برهان معقولیت یا [[احتیاط]] [[عقلی]]==
یکی از راه‌های [[اثبات وجود خدا]]، معقولیت [[اعتقاد]] به او است؛ زیرا آدمی را یکی از این دو راه پیش رو است: اعتقاد به خدا؛ عدم اعتقاد به او، از سویی، هر یک از این دو لوازمی دارد. برای نمونه، کسی که به [[خداوند]] [[باور]] دارد، باید بپذیرد که چون [[خداوند حکیم]] است، [[انسان]] و [[جهان]] را [[بیهوده]] نیافریده است؛ بلکه از [[آفرینش]] آن دو، مقصودی دارد که همانا [[هدایت]] انسان و رساندن او به [[کمال نهایی]] خویش است؛ از این رو [[پیامبران]] را برای هدایت او فرستاده است. همچنین پس از این جهان، جهان دیگری وجود دارد که در آن [[انسان‌ها]] [[کیفر]] و [[پاداش اعمال]] خود را می‌بینند. بدین‌سان اعتقاد به خدا با اعتقاد به [[نبوت]] و [[شریعت]] و [[معاد]] توأم می‌شود. در مقابل، عدم اعتقاد به خدا، لوازمی دیگر، غیر از آنچه گفته شد، دارد.
یکی از راه‌های [[اثبات وجود خدا]]، معقولیت [[اعتقاد]] به او است؛ زیرا آدمی را یکی از این دو راه پیش رو است: اعتقاد به خدا؛ عدم اعتقاد به او، از سویی، هر یک از این دو لوازمی دارد. برای نمونه، کسی که به [[خداوند]] [[باور]] دارد، باید بپذیرد که چون [[خداوند حکیم]] است، [[انسان]] و [[جهان]] را [[بیهوده]] نیافریده است؛ بلکه از [[آفرینش]] آن دو، مقصودی دارد که همانا [[هدایت]] انسان و رساندن او به [[کمال نهایی]] خویش است؛ از این رو [[پیامبران]] را برای هدایت او فرستاده است. همچنین پس از این جهان، جهان دیگری وجود دارد که در آن [[انسان‌ها]] [[کیفر]] و [[پاداش اعمال]] خود را می‌بینند. بدین‌سان اعتقاد به خدا با اعتقاد به [[نبوت]] و [[شریعت]] و [[معاد]] توأم می‌شود. در مقابل، عدم اعتقاد به خدا، لوازمی دیگر، غیر از آنچه گفته شد، دارد.
حال اگر اعتقاد به خدا و لوازم آن را - که [[سعادت ابدی]] در پی دارد - در نظر بگیریم و آن را با ناباوری به خدا و لوازم آن بسنجیم، اعتقاد به خدا و لوازم آن را معقول‌تر خواهیم یافت؛ زیرا در صورت [[صحت]] اعتقاد به خدا، ما از [[منافع]] بسیاری برخورداریم و از [[شقاوت]] [[ابدی]] اجتناب ورزیده‌ایم؛ اما اگر معلوم گردد که چنین [[اعتقادی]]، [[خرافه]] و ناصواب است، نیز ضرر و زیانی نکرده‌ایم. بنابراین معقول آن است که اعتقاد به خدا و لوازم آن را بپذیریم.
حال اگر اعتقاد به خدا و لوازم آن را - که [[سعادت ابدی]] در پی دارد - در نظر بگیریم و آن را با ناباوری به خدا و لوازم آن بسنجیم، اعتقاد به خدا و لوازم آن را معقول‌تر خواهیم یافت؛ زیرا در صورت [[صحت]] اعتقاد به خدا، ما از [[منافع]] بسیاری برخورداریم و از [[شقاوت]] [[ابدی]] اجتناب ورزیده‌ایم؛ اما اگر معلوم گردد که چنین [[اعتقادی]]، [[خرافه]] و ناصواب است، نیز ضرر و زیانی نکرده‌ایم. بنابراین معقول آن است که اعتقاد به خدا و لوازم آن را بپذیریم.
۷۵٬۸۷۱

ویرایش