|
|
خط ۴: |
خط ۴: |
|
| |
|
| {{متن حدیث|و فی عیون الأخبار: حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى{{ع}} فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}<ref>آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> فَقَالَ{{ع}} إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِآدَمَ {{متن قرآن|اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ}}<ref>و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید سوره بقره، آیه ۳۵.</ref> وَ أَشَارَ لَهُمَا إِلَى شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ {{متن قرآن|فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>که از ستمگران گردید سوره بقره، آیه ۳۵.</ref> وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَ لَا مِمَّا كَانَ مِنْ جِنْسِهَا فَلَمْ يَقْرَبَا تِلْكَ الشَّجَرَةَ وَ لَمْ يَأْكُلَا مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَكَلَا مِنْ غَيْرِهَا لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّيْطَانُ إِلَيْهِمَا {{متن قرآن|وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ}}<ref>پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید سوره اعراف، آیه ۲۰.</ref> وَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمَا أَنْ تَقْرَبَا غَيْرَهَا وَ لَمْ يَنْهَكُمَا عَنِ الْأَكْلِ مِنْهَا {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید * و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۱.</ref> وَ لَمْ يَكُنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِكَ مَنْ يَحْلِفُ بِاللَّهِ كَاذِباً {{متن قرآن|فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ}}<ref>پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟ سوره اعراف، آیه ۲۲.</ref> فَأَكَلَا مِنْهَا ثِقَةً بِيَمِينِهِ بِاللَّهِ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ آدَمَ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ بِذَنْبٍ كَبِيرٍ اسْتَحَقَّ بِهِ دُخُولَ النَّارِ وَ إِنَّمَا كَانَ مِنَ الصَّغَائِرِ الْمَوْهُوبَةِ الَّتِي تَجُوزُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا اجْتَبَاهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ جَعَلَهُ نَبِيّاً كَانَ مَعْصُوماً لَا يُذْنِبُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}}<ref>آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد * سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>}}<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۳۹۰-۳۹۱ به گزارش از عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۵ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۵، ص 61-62.</ref> | | {{متن حدیث|و فی عیون الأخبار: حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى{{ع}} فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}<ref>آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> فَقَالَ{{ع}} إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ لِآدَمَ {{متن قرآن|اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ}}<ref>و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید سوره بقره، آیه ۳۵.</ref> وَ أَشَارَ لَهُمَا إِلَى شَجَرَةِ الْحِنْطَةِ {{متن قرآن|فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>که از ستمگران گردید سوره بقره، آیه ۳۵.</ref> وَ لَمْ يَقُلْ لَهُمَا لَا تَأْكُلَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَ لَا مِمَّا كَانَ مِنْ جِنْسِهَا فَلَمْ يَقْرَبَا تِلْكَ الشَّجَرَةَ وَ لَمْ يَأْكُلَا مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَكَلَا مِنْ غَيْرِهَا لَمَّا أَنْ وَسْوَسَ الشَّيْطَانُ إِلَيْهِمَا {{متن قرآن|وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ}}<ref>پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید سوره اعراف، آیه ۲۰.</ref> وَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمَا أَنْ تَقْرَبَا غَيْرَهَا وَ لَمْ يَنْهَكُمَا عَنِ الْأَكْلِ مِنْهَا {{متن قرآن|إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>پس شیطان آن دو را به وسوسه افکند تا از شرمگاههایشان آنچه را بر آن دو پوشیده بود بر آنها آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید * و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم سوره اعراف، آیه ۲۰-۲۱.</ref> وَ لَمْ يَكُنْ آدَمُ وَ حَوَّاءُ شَاهَدَا قَبْلَ ذَلِكَ مَنْ يَحْلِفُ بِاللَّهِ كَاذِباً {{متن قرآن|فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ}}<ref>پس آنان را با فریب فرو لغزاند؛ و چون از آن درخت چشیدند شرمگاههایشان بر آنان نمودار گشت و به چسباندن از برگهای بهشت بر آنها آغازیدند و پروردگارشان به آن دو ندا داد: آیا شما را از این درخت باز نداشته و به شما نگفته بودم که به راستی شیطان، شما را دشمنی آشکار است؟ سوره اعراف، آیه ۲۲.</ref> فَأَكَلَا مِنْهَا ثِقَةً بِيَمِينِهِ بِاللَّهِ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ آدَمَ قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ بِذَنْبٍ كَبِيرٍ اسْتَحَقَّ بِهِ دُخُولَ النَّارِ وَ إِنَّمَا كَانَ مِنَ الصَّغَائِرِ الْمَوْهُوبَةِ الَّتِي تَجُوزُ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ قَبْلَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا اجْتَبَاهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ جَعَلَهُ نَبِيّاً كَانَ مَعْصُوماً لَا يُذْنِبُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}}<ref>آنگاه، (هر دو) از آن خوردند و شرمگاههاشان بر آنان نمایان شد و آغاز کردند به نهادن برگ (درختان) بهشت بر خودشان و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد * سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد سوره طه، آیه ۱۲۱.</ref> وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>}}<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۳۹۰-۳۹۱ به گزارش از عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۵ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۵، ص 61-62.</ref> |
|
| |
| ==شرح حال [[راوی]]==
| |
| [[ابوالفضل تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی الحیری]] از [[استادان]] [[شیخ صدوق]] است و [[روایات]] متعددی از وی در چند کتاب خودش نقل کرده و در میان [[رجالیان]] قدماء، تنها [[ابن غضائری]] از وی یاد کرده و نوشته است: {{عربی|تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی الذی یروی عنه أبو جعفر محمد ابن بابویه...}}<ref>الرجال (ابن الغضائری)، ص۴۵، ش۲۱.</ref>.
| |
| [[ابن داوود]] عبارت یاد شده را گزارش کرده؛ ولی آن را به [[رجال کشی]] نسبت داده<ref>الرجال (ابن داود)، ص۴۳۳، ش۸۳.</ref> که [[اشتباه]] است؛ زیرا در رجال کشی از راوی نام برده نشده است؛ بدان جهت کلمه کَش در [[رجال]] [[ابن داود]]، [[مصحف]] غض است<ref>یادآوری: ابن داوود در رجال خودش از کتب و اشخاص با رموز استفاده کرده؛ مثلا رمز کش به رجال کشی اشاره دارد و رمز غض به رجال ابن غضائری.</ref>.
| |
| در [[کتب رجال]] و تراجم، از حال راوی هیچ گزارش ارائه نشده و در [[جوامع حدیثی شیعه]]، تنها شیخ صدوق از وی [[روایت]] کرده است و از [[اسناد روایات]] شیخ صدوق برداشت میشود که وی از [[اهل]] [[حیره]]<ref>سمعانی نوشته است: {{عربی|الحیری: بکسر الحاء المهملة و سکون الیاء المنقوطة باثنتین و فی آخرها الراء، هذه النسبة إلی الحیرة و هی بالعراق عند الکوفة، و بخراسان بنیسابور؛ فأما حیره الکوفه...، و هی محله مشهورة بنیسابور إذا خرجت منها علی طریق مرو، خرج منها جماعة من المحدثین و الأئمة...}}. (الأنساب (سمعانی)، ج۲، ص۲۹۷).</ref> بوده، بدان جهت در بعضی [[اسناد]]، به الحیری وصف شده است<ref>الخصال، ج۱، ص۲۶۷، ح۲.</ref> و مدتی هم در فرغانه<ref>سمعانی نوشته است: {{عربی|الفرغانی: بفتح الفاء و سکون الراء و فتح الغین المعجمة و فی آخرها النون. هذه النسبة إلی موضعین: أحدهما فرغانة و هی ولایة وراء الشاش من بلاد المشرق وراء نهر جیحون و سیحون، و فیهم کثرة و شهرة فی کل فن و نوع من العلوم و استغنینا عن ذکرهم. و أما الثانی فهو فرغان قریة من قری فارس و خرج منها جماعة،...}}. (الأنساب ([[سمعانی]])، ج۴، ص۳۶۷).
| |
| [[یاقوت حموی]] نوشته است: {{عربی|فرغانة: بالفتح ثم السکون، و غین معجمة، و بعد الألف نون: مدینة و کورة واسعة بماوراء النهر متاخمة لبلاد ترکستان فی زاویة من ناحیة هیطل من جهة مطلع الشمس علی یمین القاصد لبلاد الترک، کثیرة الخیر واسعة الرستاق، یقال کان بها أربعون منبرا، بینها و بین سمرقند خمسون فرسخا، و من ولایتها خجندة، قال بطلیموس: مدینة فرغانة طولها مائة و ثلاث و عشرون درجة،... قال الإصطخری: فرغانة اسم الإقلیم و هو عریض موضوع علی سعة مدنها و قراها، و قصبتها أخسیکث، و لیس بماوراء النهر أکثر من قری فرغانة، و ربما بلغ حد القریة مرحلة لکثرة أهلها و انتشار مواشیهم و زروعهم...}}. (معجم البلدان، ج۴، ص۲۵۳).</ref> [[زندگی]] کرده و [[شیخ صدوق]] در آنجا از وی [[سماع حدیث]] کرده است<ref>التوحید (صدوق)، ص۳۵۳، ح۲۵.</ref>.
| |
| [[طبقه راوی]]
| |
| از [[تاریخ]] ولادت و [[وفات]] [[تمیم]] بن عبدالله گزارشی در دست نیست؛ ولی [[آیتالله بروجردی]] [[استادان]] شیخ صدوق مانند [[علی بن الحسین بن بابویه]] (پدر شیخ صدوق)، [[احمد بن محمد بن یحیی عطار]]، [[حسین بن احمد بن ادریس]]، [[محمد بن علی]] ماجیلویه و [[محمد بن بکران]] را از [[طبقه نهم راویان]] به شمار آورده است<ref>الموسوعة الرجالیه، ج۵، ص۱۹۳ و ۲۹۲ و ج۷، ص۲۹۹ و ۸۶۲.</ref>، پس تمیم بن عبدالله که از [[مشایخ]] شیخ صدوق است، در همین طبقه قرار میگیرد.
| |
| استادان و [[شاگردان راوی]]
| |
| در [[اسناد روایات]] [[شیخ صدوق]]، [[تمیم]] بن عبدالله در همه موارد، از پدر خود عبدالله بن تمیم [[روایت]] کرده<ref>ر.ک: التوحید (صدوق)، ص۷۴، (ح ۲۸)، ص۱۲۱، (ح ۲۴)، ص۱۳۲، (ح ۱۴)، ص۳۲۰، (ح ۲)، ص۳۴۱، (ح ۱۱) و....</ref> و مواردی از [[احمد بن علی]] الأنصاری<ref>ر.ک: الخصال، ج۱، ص۲۶۷، ح۲؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۶۰، ح۵.</ref> که به قرینه دیگر [[اسناد]]، عبارت عن أبیه، یا حدثنی أبی از سند افتاده است.
| |
| در تمام موارد یاد شده، شیخ صدوق از [[تمیم]] بن عبدالله روایت کرده است.
| |
| [[مذهب]] [[راوی]]
| |
| نام راوی در [[کتب رجال]] یاد نشده، از این رو اطلاع دقیقی از مذهب و [[گرایش]] [[فکری]] راوی به دست نیامده؛ ولی از محتوای روایاتش استفاده میشود که وی از [[راویان]] امامی بوده است؛ زیرا اولاً تعداد درخور توجهی از [[روایات]] ایشان درباره [[امامت]] و [[محبت اهل بیت]]{{عم}} هستند و ثانیاً در موارد متعدد، شیخ صدوق عبارت [[رضی]] [[الله]] عنه و رحمه الله را دربارهاش به کار برده است؛ نمونهها:
| |
| ۱. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ بِفَرْغَانَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ الرِّضَا{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا}}<ref>همان کسان که چشمهاشان از یاد من در پردهای بود و نمیتوانستند شنید سوره کهف، آیه ۱۰۱.</ref> فَقَالَ{{ع}} إِنَّ غِطَاءَ الْعَيْنِ لَا يَمْنَعُ مِنَ الذِّكْرِ وَ الذِّكْرُ لَا يُرَى بِالْعُيُونِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَبَّهَ الْكَافِرِينَ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} بِالْعُمْيَانِ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَسْتَثْقِلُونَ قَوْلَ النَّبِيِّ{{صل}} فِيهِ {{متن قرآن|لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا}}<ref>همان کسان که چشمهاشان از یاد من در پردهای بود و نمیتوانستند شنید سوره کهف، آیه ۱۰۱.</ref> فَقَالَ الْمَأْمُونُ: فَرَّجْتَ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ}}<ref>التوحید (صدوق)، ص۳۵۳، ح۲۵.</ref>.
| |
| ٢. {{متن حدیث|حَدَّثَنِي تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أُمِّي تَقُولُ سَمِعْتُ نَجْمَةَ أُمَّ الرِّضَا{{ع}} تَقُولُ لَمَّا حَمَلْتُ بِابْنِي عَلِيٍّ لَمْ أَشْعُرْ بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَ كُنْتُ أَسْمَعُ فِي مَنَامِي تَسْبِيحاً وَ تَهْلِيلًا وَ تَمْجِيداً مِنْ بَطْنِي فَيُفْزِعُنِي ذَلِكَ وَ يَهُولُنِي فَإِذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أَسْمَعْ شَيْئاً فَلَمَّا وَضَعْتُهُ وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ وَاضِعاً يَدَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ يُحَرِّكُ شَفَتَيْهِ كَأَنَّهُ يَتَكَلَّمُ فَدَخَلَ إِلَيَّ أَبُوهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ{{ع}} فَقَالَ لِي هَنِيئاً لَكِ يَا نَجْمَةُ كَرَامَةُ رَبِّكِ فَنَاوَلْتُهُ إِيَّاهُ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ فَأَذَّنَ فِي أُذُنِهِ الْأَيْمَنِ وَ أَقَامَ فِي الْأَيْسَرِ وَ دَعَا بِمَاءِ الْفُرَاتِ فَحَنَّكَهُ بِهِ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَيَّ فَقَالَ خُذِيهِ فَإِنَّهُ بَقِيَّةُ اللَّهِ تَعَالَى فِي أَرْضِهِ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۰، ح۲.</ref>.
| |
| ۳. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ وَاقِدٍ قَالَ: إِنَّ هَارُونَ الرَّشِيدَ لَمَّا ضَاقَ صَدْرُهُ مِمَّا كَانَ يَظْهَرُ لَهُ مِنْ فَضْلِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}} وَ مَا كَانَ يَبْلُغُهُ مِنْ قَوْلِ الشِّيعَةِ بِإِمَامَتِهِ وَ اخْتِلَافِهِمْ فِي السِّرِّ إِلَيْهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ خَشِيَهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ مُلْكِهِ فَفَكَّرَ فِي قَتْلِهِ بِالسَّمِّ فَدَعَا بِرُطَبٍ... ثُمَّ إِنَّ سَيِّدَنَا مُوسَى{{ع}} دَعَا بِالْمُسَيَّبِ وَ ذَلِكَ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِثَلَاثَةٍ أَيَّامٍ وَ كَانَ مُوَكَّلًا بِهِ فَقَالَ لَهُ يَا مُسَيَّبُ قَالَ لَبَّيْكَ يَا مَوْلَايَ قَالَ إِنِّي ظَاعِنٌ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ إِلَى الْمَدِينَةِ مَدِينَةِ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} لِأَعْهَدَ إِلَى عَلِيٍّ ابْنِي مَا عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي وَ أَجْعَلَهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ آمُرَهُ أَمْرِي... وَ اعْلَمْ أَنِّي رَاحِلٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ثَالِثِ هَذَا الْيَوْمِ قَالَ فَبَكَيْتُ فَقَالَ لِي لَا تَبْكِ يَا مُسَيَّبُ فَإِنَّ عَلِيّاً ابْنِي هُوَ إِمَامُكَ وَ مَوْلَاكَ بَعْدِي فَاسْتَمْسِكْ بِوَلَايَتِهِ فَإِنَّكَ لَنْ تَضِلَّ مَا لَزِمْتَهُ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ...}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۰، ح۶.</ref>.
| |
| ۴. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا{{ع}} فَدَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ قُمَ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيْهِمْ وَ قَرَّبَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ الرِّضَا{{ع}}مَرْحَباً بِكُمْ وَ أَهْلًا فَأَنْتُمْ شِيعَتُنَا حَقّاً وَ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ يَوْمٌ تَزُورُونِي فِيهِ تُرْبَتِي بِطُوسَ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ عَلَى غُسْلٍ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۶۰، ح۲۱.</ref>.
| |
| جایگاه [[حدیثی]] [[راوی]]
| |
| [[رجالیان]] قدماء، متعرض حال راوی نشدند و تنها [[ابن غضائری]] از وی یاد و [[تضعیف]] کرده است. [[علامه حلی]] و [[ابن داوود]] با [[تبعیت]] از ابن غضائری او را از [[راویان ضعیف]] به شمار آوردهاند<ref>خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۹، ش۱؛ الرجال (ابن داود)، ص۴۳۲، ش۸۳.</ref>.
| |
| [[علامه مجلسی]] نیز نام راوی را در کتاب الوجیزه آورده و او را [[ضعیف]] معرفی کرده است<ref>الوجیزة فی الرجال، ص۴۰، ش۳۱۷.</ref>؛ ولی بزرگانی، تضعیفات ابن غضائری را معتبر ندانستهاند؛ یا به جهت عدم ثبوت انتساب کتاب ضعفاء به ابن غضائری؛ یا چون ابن غضائری در تضعیفات [[راویان]]، دارای [[گرایش]] خاصی بوده و بسیار سخت برخورد میکرده است. بر این اساس، لازم است با ملاحظه قرائن دیگری نسبت به [[جرح و تعدیل]] راوی اظهار نظر کرد و [[تمیم]] بن عبدالله از جمله همان راویان است که قرائن بر [[حسن حال]] وی دلالت دارد؛ مانند کثرت [[روایت]] [[شیخ صدوق]] و بهکارگیری عبارت [[رضی]] [[الله]] عنه و رحمه الله درباره راوی.
| |
| [[وحید بهبهانی]] درباره تمیم بن عبدالله نوشته است: {{عربی|یروی عنه مترضیا، و أکثر من الروایة عنه کذلک، و لقبه بالحمیری<ref>در عبارت تصحیف رخ داده و صحیح آن الحیری است، چنانکه گذشت.</ref> أیضا، و کناه بأبی الفضل، و منشأ تضعیف صه غیر ظاهر}}<ref>تعلیقة علی منهج المقال، ج۳، ص۱۰۶، ش۳۱۷.</ref>.
| |
| [[ابوعلی حائری]] پس از نقل عبارت علامه حلی و تضعیف تمیم بن عبدالله نوشته است:
| |
| {{عربی|أقول: تضعیفه من غض، بل هذه عبارته بعینها کما نقله فی المجمع و قال بعض الفضلاء: کلما یذکره الصدوق یقول: رضی الله عنه، و قال مکررا، إن کل ما ینقله فهو صحیح من حیث الرجال، و الصدوق أعرف بالرجال من غض، و صه تبعه، فتدبر. مع من مشایخ الإجازة، انتهی. هذا، مضافا إلی ملاقاة الصدوق له، و اطلاعه علی حاله، و رفع الوثوق عن تضعیف غض. فما فی الوجیزة من أنه ضعیف، فیه تأمل ظاهر}}<ref>منتهی المقال، ج۲، ص۱۸۸-۱۸۹، ش۴۹۷.</ref>.
| |
| [[علامه مامقانی]] نوشته است:
| |
| {{عربی|یمکن أن یقال: إن کون الرجل من مشایخ الإجازة، و کثرة روایة الصدوق عنه و ترضیه علیه کلما ذکره، و کونه أعرف بأحوال الرجال من ابن الغضائری، و عدم تبین خطئه فی جمله من التضعیفات، کابن الغضائری، و درکه له و اطلاعه علی حاله، یسلب الوثوق عن تضعیف ابن الغضائری، و یلحق روایات الرجل بالحسان المعتمدة، إن لم تلحق بالصحاح، و ما فی الوجیزة من تضعیف الرجل مبنی علی تضعیف العلامة من غیر اجتهاد و تعمق، فلا یضرنا}}<ref>تنقیح المقال، ج۱۳، ص۱۸۹-۱۹۰، ش۳۳۳۶.</ref>.
| |
| [[علامه شوشتری]] در قاموس الرجال قرائنی بر [[حسن حال]] [[راوی]] را که علامه مامقانی ذکر کرده، ادعای بیدلیل قلمداد و [[تضعیف]] [[ابن غضائری]] را تقویت کرده است<ref>قاموس الرجال، ج۲، ص۴۲۸، ش۱۲۴۰: {{عربی|أقول: جمیع ما ذکره دعا و بلا برهان، فتضعیفه قوی}}.</ref>؛ ولی در کتاب [[فقهی]] خودش به نام النجعة فی شرح اللمعه پس از نقل روایتی از [[من لا یحضره الفقیه]] که در سندش [[تمیم]] بن عبدالله قرار گرفته، تضعیف ابن غضائری را بیاعتبار دانسته و نوشته است:
| |
| {{عربی|و الأصل فی خبر فقیهه خبر عیونه و قد روی خبره عن تمیم بن عبدالله القرشی و ضعفه ابن الغضائری و لم أقف علی وقوعه فی رجال أو خبر من العامة أو خاصة فی غیر ذاک الخبر؛ لکن ترضی الصدوق علیه و حسن متن الخبر یجعله کالصحیح فهو یضعف تضعیف ابن الغضائری له و نحن و إن قلنا فی الرجال أنه نقاد لکن لم نقل: إنه معصوم}}<ref>النجعة فی شرح اللمعه، ج۲، ص۲۶۳.</ref>.
| |
| تحقیق
| |
| از راههای دستیابی به جایگاه [[حدیثی]] راوی و [[اثبات وثاقت]] یا حسن حال او، تجمیع قرائن است و در مورد اعتباربخشی به جایگاه حدیثی راوی مورد بحث - یعنی [[تمیم]] بن عبدالله - و [[اثبات]] حسن و ممدوحیت وی میتوان به این موارد استناد کرد:
| |
| ۱. ملاحظه محتوای [[روایات]]: مجموعه روایاتی که [[شیخ صدوق]] از تمیم بن عبدالله نقل کرده است، دارای محتوای بلند و تبیین [[فضائل اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}}، به ویژه نقل [[کرامات]] از [[امام رضا]]{{ع}}، که سبب [[ترویج]] [[مکتب تشیع]] و گویای [[دوستی]] و علاقه [[راوی]] به آن [[مذهب]] است؛ نمونه ها:
| |
| أ. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا{{ع}} يَقُولُ مَا قَالَ فِينَا مُؤْمِنٌ شِعْراً يَمْدَحُنَا بِهِ إِلَّا بَنَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ يَزُورُهُ فِيهَا كُلُّ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ وَ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷، ح۳.</ref>.
| |
| ب. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مِيثَمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: لَمَّا اشْتَرَتِ الْحَمِيدَةُ أُمَّ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}} أُمَّ الرِّضَا{{ع}} نَجْمَةَ ذَكَرَتْ حَمِيدَةُ أَنَّهَا رَأَتْ فِي الْمَنَامِ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ لَهَا يَا حَمِيدَةُ هَبِي نَجْمَةَ لِابْنِكِ مُوسَى فَإِنَّهُ سَيُولَدُ لَهُ مِنْهَا خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ فَوَهَبَتْهَا لَهُ فَلَمَّا وَلَدَتْ لَهُ الرِّضَا{{ع}} سَمَّاهَا الطَّاهِرَةَ...}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ص۱۶-۱۷، ح۳.</ref>.
| |
| ج. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ وَاقِدٍ قَالَ: إِنَّ هَارُونَ الرَّشِيدَ لَمَّا ضَاقَ صَدْرُهُ مِمَّا كَانَ يَظْهَرُ لَهُ مِنْ فَضْلِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ{{ع}} وَ مَا كَانَ يَبْلُغُهُ مِنْ قَوْلِ الشِّيعَةِ بِإِمَامَتِهِ... يَا مُسَيَّبُ قَالَ لَبَّيْكَ يَا مَوْلَايَ قَالَ إِنِّي ظَاعِنٌ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ إِلَى الْمَدِينَةِ مَدِينَةِ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} لِأَعْهَدَ إِلَى عَلِيٍّ ابْنِي مَا عَهِدَهُ إِلَيَّ أَبِي وَ أَجْعَلَهُ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ آمُرَهُ أَمْرِي قَالَ الْمُسَيَّبُ فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ كَيْفَ تَأْمُرُنِي أَنْ أَفْتَحَ لَكَ الْأَبْوَابَ وَ أَقْفَالَهَا وَ الْحَرَسُ مَعِي عَلَى الْأَبْوَابِ فَقَالَ يَا مُسَيَّبُ ضَعُفَ يَقِينُكَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِينَا قُلْتُ لَا يَا سَيِّدِي قَالَ فَمَهْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُثَبِّتَنِي فَقَالَ اللَّهُمَّ ثَبِّتْهُ ثُمَّ قَالَ إِنِّي أَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِاسْمِهِ الْعَظِيمِ الَّذِي دَعَا آصَفُ حَتَّى جَاءَ بِسَرِيرِ بِلْقِيسَ وَ وَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْ سُلَيْمَانَ قَبْلَ ارْتِدَادِ طَرْفِهِ إِلَيْهِ حَتَّى يَجْمَعَ بَيْنِي وَ بَيْنَ ابْنِي عَلِيٍّ بِالْمَدِينَةِ قَالَ الْمُسَيَّبُ فَسَمِعْتُهُ{{ع}} يَدْعُو فَفَقَدْتُهُ عَنْ مُصَلَّاهُ فَلَمْ أَزَلْ قَائِماً عَلَى قَدَمَيَّ حَتَّى رَأَيْتُهُ قَدْ عَادَ إِلَى مَكَانِهِ وَ أَعَادَ الْحَدِيدَ إِلَى رِجْلَيْهِ...
| |
| فَخَرَرْتُ لِلَّهِ سَاجِداً لِوَجْهِي شُكْراً عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيَّ مِنْ مَعْرِفَتِهِ فَقَالَ لِي ارْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُسَيَّبُ وَ اعْلَمْ أَنِّي رَاحِلٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي ثَالِثِ هَذَا الْيَوْمِ قَالَ فَبَكَيْتُ فَقَالَ لِي لَا تَبْكِ يَا مُسَيَّبُ فَإِنَّ عَلِيّاً ابْنِي هُوَ إِمَامُكَ وَ مَوْلَاكَ بَعْدِي فَاسْتَمْسِكْ بِوَلَايَتِهِ فَإِنَّكَ لَنْ تَضِلَّ مَا لَزِمْتَهُ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ ثُمَّ إِنَّ سَيِّدِي{{ع}} دَعَانِي فِي لَيْلَةِ الْيَوْمِ الثَّالِثِ فَقَالَ لِي إِنِّي عَلَى مَا عَرَّفْتُكَ مِنَ الرَّحِيلِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا دَعَوْتُ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ فَشَرِبْتُهَا وَ رَأَيْتَنِي قَدِ انْتَفَخْتُ وَ ارْتَفَعَ بَطْنِي وَ اصْفَرَّ لَوْنِي وَ احْمَرَّ وَ اخْضَرَّ وَ تَلَوَّنَ أَلْوَاناً فَخَبِّرِ الطَّاغِيَةَ...}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۳، ح۶.</ref>.
| |
| د. {{متن حدیث|حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قَالَ الْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا{{ع}} يَا أَبَا الْحَسَنِ أَخْبِرْنِي عَنْ جَدِّكَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَيِّ وَجْهِ هُوَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ بِأَيِّ مَعْنًى فَقَدْ كَثُرَ فِكْرِي فِي ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا{{ع}} يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ لَمْ تُرْوَ عَنْ أَبِيكَ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ فَقَالَ بَلَى فَقَالَ الرِّضَا{{ع}} فَقِسْمَةُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ إِذَا كَانَتْ عَلَى حُبِّهِ وَ بُغْضِهِ فَهُوَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَقَالَ الْمَأْمُونُ لَا أَبْقَانِيَ اللَّهُ بَعْدَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَارِثُ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} قَالَ أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِيُّ فَلَمَّا انْصَرَفَ الرِّضَا{{ع}} إِلَى مَنْزِلِهِ أَتَيْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مَا أَحْسَنَ مَا أَجَبْتَ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ الرِّضَا{{ع}} يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّمَا كَلَّمْتُهُ مِنْ حَيْثُ هُوَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ أَبِي يُحَدِّثُ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ{{ع}} أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَقُولُ لِلنَّارِ هَذَا لِي وَ هَذَا لَكِ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۸۶، ح۳۰.</ref>.
| |
| ۲. جایگاه خاص آن دسته از [[مشایخ]] و [[استادان]] [[شیخ صدوق]] که وی از آنها [[روایات]] فراوانی نقل کرده و در موارد متعدد عبارت {{عربی|رحمه الله}} یا {{عربی|رضی الله عنه}} را درباره آنها به کار برده است.
| |
| [[تمیم]] بن عبدالله بن[[تمیم]] قرشی از جمله مشایخی است که شیخ صدوق هم فراوان از وی [[روایت]] کرده؛ هم دو تعبیر مذکور را دربارهاش به کار برده است<ref>ر.ک: التوحید (صدوق)، ص۷۴، (ح ۲۸)، ص۱۲۱، (ح ۲۴) و ص۱۳۲، (ح ۱۴)؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷، (ح ۳) و ص۲۰، (ح ۲).</ref>.
| |
| ۳. [[استدلال]] شیخ صدوق به روایت تمیم بن عبدالله برای [[اثبات]] یک اصل مهم [[اعتقادی]] یعنی عدم [[رؤیت]] [[خدای سبحان]]:
| |
| {{متن حدیث|وَ تَصْدِيقُ مَا ذَكَرْتُهُ مَا حَدَّثَنَا بِهِ تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى{{ع}} فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَيْسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِيَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى فَسَأَلَهُ عَنْ آيَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي}}<ref>و چون موسی به وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با وی سخن سر کرد، گفت: پروردگارا! خویش را به من بنمای تا در تو بنگرم، فرمود: مرا هرگز نخواهی دید اما در این کوه بنگر! اگر بر جای خود استوار ماند مرا نیز خواهی دید و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با خاک یکسان ساخت و موسی بیهوش افتاد و چون به خویش آمد، گفت: پاکا که تویی! به پیشگاهت توبه آوردم و من نخستین مؤمنم سوره اعراف، آیه ۱۴۳.</ref> الْآيَةَ كَيْفَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ كَلِيمُ اللَّهِ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ{{ع}} لَا يَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ لَا يَجُوزُ عَلَيْهِ الرُّؤْيَةُ حَتَّى يَسْأَلَهُ هَذَا السُّؤَالَ- فَقَالَ الرِّضَا{{ع}} إِنَّ كَلِيمَ اللَّهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ{{ع}} عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ أَنْ يُرَى بِالْأَبْصَارِ وَ لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَسْمَعَ كَلَامَهُ كَمَا سَمِعْتَ وَ كَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِ فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ الْجَبَلِ وَ صَعِدَ مُوسَى{{ع}} إِلَى الطُّورِ وَ سَأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلَامَهُ فَكَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلَامَهُ مِنْ فَوْقُ وَ أَسْفَلُ وَ يَمِينُ وَ شِمَالُ وَ وَرَاءُ وَ أَمَامُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي الشَّجَرَةِ ثُمَّ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ فَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ بِأَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلَامُ اللَّهِ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَلَمَّا قَالُوا هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِمْ فَمَاتُوا فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ...}}<ref>التوحید (صدوق)، ص۱۲۱، ح۲۴.</ref>.
| |
| .<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۵ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۵، ص 51-60.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |