موانع بهرهمندی از ولایت الهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
از جمله موانع بهرهمندی از ولایت الهی موارد ذیل هستند: | از جمله موانع بهرهمندی از ولایت الهی موارد ذیل هستند: | ||
== [[عصیان]] == | == نخست: [[عصیان]] == | ||
* [[عصیان]]، یکی از اساسیترین موانع تحقق ولایتمداری ولی [[حق]] است و دیگر موانع از مصادیق آن محسوب میشوند، همچنان که [[تبعیت]] یکی از عوامل مهمّ بهرهمندی از آن ذکر شد. | * [[عصیان]]، یکی از اساسیترین موانع تحقق ولایتمداری ولی [[حق]] است و دیگر موانع از مصادیق آن محسوب میشوند، همچنان که [[تبعیت]] یکی از عوامل مهمّ بهرهمندی از آن ذکر شد. | ||
* [[عصیان]]، به معنای [[تبعیت]] نکردن است و [[مخالفت]] و ترک عمل بر طبق [[سیره]] و دستورهای [[خلیفه]] [[خدای سبحان]]، از موارد بارز آن هستند. [[عصیان]] موجب [[بیزاری]] ولی [[حق]] از [[عمل]] [[عاصیان]] میشود: {{متن قرآن|فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۶.</ref>؛ و سبب [[گمراهی]] آشکار میگردد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>؛ و باعث بُعد از [[قرب الهی]] و گرفتار شدن در [[قهر]] و [[عذاب الهی]] خواهد شد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref><ref>عصیان علاوه بر مانع بودن برای بهرهمندی، موجب آثار مخرب دیگری نیز میشود، چون که: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}} («هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸)؛ "وقتی انسان در گرو کارهای بدش شد، دست و بالش باز نیست تا درست کوشش کند، چون فکرش آزاد نیست تا بتواند صحیح بیندیشد، چشمش باز نیست تا بتواند درست همه جا را ببیند و عبرت بگیرد و به راه راست متوجه شود و آن را در زندگی انتخاب کند، این که در بعضی از موارد، بسیاری از ادله عقلی و نقلی اقامه میشود، اما عدهای با داشتن بسیاری از چراغها، راه را نمیبینند و بیراهه میروند، برای آن است که در گرو رفتارهای ناپسند سابق خود بوده و در بند هستند، چون در بند هستند، قدرت تفکر و تعقل را ندارند"؛ تفسیر موضوعی، ج۶، ص۴۲۲.</ref>. | * [[عصیان]]، به معنای [[تبعیت]] نکردن است و [[مخالفت]] و ترک عمل بر طبق [[سیره]] و دستورهای [[خلیفه]] [[خدای سبحان]]، از موارد بارز آن هستند. [[عصیان]] موجب [[بیزاری]] ولی [[حق]] از [[عمل]] [[عاصیان]] میشود: {{متن قرآن|فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام میدهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۶.</ref>؛ و سبب [[گمراهی]] آشکار میگردد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>؛ و باعث بُعد از [[قرب الهی]] و گرفتار شدن در [[قهر]] و [[عذاب الهی]] خواهد شد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.</ref><ref>عصیان علاوه بر مانع بودن برای بهرهمندی، موجب آثار مخرب دیگری نیز میشود، چون که: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}} («هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸)؛ "وقتی انسان در گرو کارهای بدش شد، دست و بالش باز نیست تا درست کوشش کند، چون فکرش آزاد نیست تا بتواند صحیح بیندیشد، چشمش باز نیست تا بتواند درست همه جا را ببیند و عبرت بگیرد و به راه راست متوجه شود و آن را در زندگی انتخاب کند، این که در بعضی از موارد، بسیاری از ادله عقلی و نقلی اقامه میشود، اما عدهای با داشتن بسیاری از چراغها، راه را نمیبینند و بیراهه میروند، برای آن است که در گرو رفتارهای ناپسند سابق خود بوده و در بند هستند، چون در بند هستند، قدرت تفکر و تعقل را ندارند"؛ تفسیر موضوعی، ج۶، ص۴۲۲.</ref>. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
* و دیگر اینکه در [[روز قیامت]]، [[آرزو]] میکنند که ای کاش با [[خاک]] اطراف یکی میشدند و برانگیخته نمیشدند و مخالفتها و [[عصیان]] آنان از [[سیره]] و دستورهای [[خلیفه]] زمانشان مکشوف نمیگردید: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ}}<ref>«در آن روز، آنان که کفر ورزیدهاند و از پیامبر سرپیچی کردهاند دوست دارند کاش با خاک یکسان میشدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمیتوانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>. | * و دیگر اینکه در [[روز قیامت]]، [[آرزو]] میکنند که ای کاش با [[خاک]] اطراف یکی میشدند و برانگیخته نمیشدند و مخالفتها و [[عصیان]] آنان از [[سیره]] و دستورهای [[خلیفه]] زمانشان مکشوف نمیگردید: {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ}}<ref>«در آن روز، آنان که کفر ورزیدهاند و از پیامبر سرپیچی کردهاند دوست دارند کاش با خاک یکسان میشدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمیتوانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>. | ||
* انجام [[محرّمات]] و [[ترک واجبات]]<ref>البته در صورتی که با آگاهی و عمدی و همراه با اصرار باشد.</ref> از موارد [[عصیان]] هستند که موجب ناخرسندی [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۱۵-۲۱۶.</ref>. | * انجام [[محرّمات]] و [[ترک واجبات]]<ref>البته در صورتی که با آگاهی و عمدی و همراه با اصرار باشد.</ref> از موارد [[عصیان]] هستند که موجب ناخرسندی [[خلیفه]] [[خدای سبحان]] میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۱۵-۲۱۶.</ref>. | ||
== انجام [[گناهان بزرگ]] == | == دوم: انجام [[گناهان بزرگ]] == | ||
*{{متن قرآن|إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا}}<ref>«اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.</ref>. | *{{متن قرآن|إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا}}<ref>«اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.</ref>. | ||
* [[گناه]] با توجه به [[آیه شریفه]]، به دو نوع تقسیم شده است: بزرگ و کوچک؛ در تعریف [[گناهان بزرگ]] و کوچک [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>دو نظریه در این باره در منابع فقهی ارائه شده: الف. المعاصی کلّها کبیره یا کلّ معصیة کبیرة، و صغیره و کبیره بودن آنها امری نسبی است، مثلاً زدن نسبت به کشتن صغیره است... و این نظریه، استناد به قدما شده است؛ ب. وجود دو نوع گناه کبیره و صغیره و اینکه آن دو امری نسبی نیستند و عدهای از متاخرین فقها قائل به آن هستند؛ جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۰۷ و مستمسک العروة، ج۷، ص۳۳۳.</ref>. از ظاهر عبارات برخی [[مفسران]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ صاحب المیزان در این باره مینویسد: “و اما مسأله گناهان کبیره و صغیره همانطور که توجه فرمودید گفتیم از ظاهر آیه مورد بحث بر میآید که گناهان در مقایسه با یکدیگر صغیره و کبیره میشوند، مثلاً قتل نفس محترمه از در ستمگری، گناه است، و نظر کردن به زن نامحرم نیز گناه است ولی اولی نسبت به دومی کبیره است، و نیز میخوردن و مست شدن از در طغیان و بیاعتنایی به نهی خدای تعالی و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روی هوای نفس نیز گناه خواهد بود، لکن دومی نسبت به اولی کوچکتر است، و اما اینکه از کجا بفهمیم فلان گناه کبیره است یا صغیره، پاسخش را در اول بحث دادیم که از راه شدت نهی وارد از آن، و یا از اینکه مرتکبش تهدید به عذاب آتش شده، و یا امثال آن فهمیده میشود، حال چه اینکه آن نهی در کتاب خدا آمده باشد، و چه این که در سنّت وارد شده باشد، چون هیچ دلیلی نداریم بر این که گناه کبیره تنها آن گناهانی است که در قرآن از آن نهی شدید، یا تهدید به عذاب آتش شده باشد”؛ المیزان، ج۴، ص۳۳۲.</ref> استفاده میشود که آنان قائل به بزرگ بودن همه [[گناهان]] بوده و کبیره و صغیره بودن را نسبی دانستهاند، ولی ظاهر [[آیه شریفه]] حاکی از وجود دو نوع [[گناه]] بزرگ و کوچک است. همینطور در اینکه [[گناهان بزرگ]] چیست و تعداد آن، چه عددی و مصادیق آن کدامند؟ عدهای در تعریف [[گناهان بزرگ]] گفتهاند: [[گناه]] بزرگ، گناهی است که در [[قرآن مجید]] درباره مرتکبین، [[وعده]] [[عذاب]] داده شده است؛ ولی این تعریف، قابل مناقشه است و جامع نیست؛ چون برخی [[گناهان بزرگ]] هستند که درباره آن [[وعده]] [[عذاب]] نیست. عدهای دیگر گفتهاند: بر مرتکبین آنها، حدّی [[تعیین]] شده باشد؛ این نیز قابل مناقشه است، چون بعضی [[گناهان بزرگ]] هستند که حدّی بر عامل آن، [[تعیین]] نشده است، مانند [[ریا]]. | * [[گناه]] با توجه به [[آیه شریفه]]، به دو نوع تقسیم شده است: بزرگ و کوچک؛ در تعریف [[گناهان بزرگ]] و کوچک [[اختلاف]] نظر وجود دارد<ref>دو نظریه در این باره در منابع فقهی ارائه شده: الف. المعاصی کلّها کبیره یا کلّ معصیة کبیرة، و صغیره و کبیره بودن آنها امری نسبی است، مثلاً زدن نسبت به کشتن صغیره است... و این نظریه، استناد به قدما شده است؛ ب. وجود دو نوع گناه کبیره و صغیره و اینکه آن دو امری نسبی نیستند و عدهای از متاخرین فقها قائل به آن هستند؛ جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۰۷ و مستمسک العروة، ج۷، ص۳۳۳.</ref>. از ظاهر عبارات برخی [[مفسران]]<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱؛ صاحب المیزان در این باره مینویسد: “و اما مسأله گناهان کبیره و صغیره همانطور که توجه فرمودید گفتیم از ظاهر آیه مورد بحث بر میآید که گناهان در مقایسه با یکدیگر صغیره و کبیره میشوند، مثلاً قتل نفس محترمه از در ستمگری، گناه است، و نظر کردن به زن نامحرم نیز گناه است ولی اولی نسبت به دومی کبیره است، و نیز میخوردن و مست شدن از در طغیان و بیاعتنایی به نهی خدای تعالی و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روی هوای نفس نیز گناه خواهد بود، لکن دومی نسبت به اولی کوچکتر است، و اما اینکه از کجا بفهمیم فلان گناه کبیره است یا صغیره، پاسخش را در اول بحث دادیم که از راه شدت نهی وارد از آن، و یا از اینکه مرتکبش تهدید به عذاب آتش شده، و یا امثال آن فهمیده میشود، حال چه اینکه آن نهی در کتاب خدا آمده باشد، و چه این که در سنّت وارد شده باشد، چون هیچ دلیلی نداریم بر این که گناه کبیره تنها آن گناهانی است که در قرآن از آن نهی شدید، یا تهدید به عذاب آتش شده باشد”؛ المیزان، ج۴، ص۳۳۲.</ref> استفاده میشود که آنان قائل به بزرگ بودن همه [[گناهان]] بوده و کبیره و صغیره بودن را نسبی دانستهاند، ولی ظاهر [[آیه شریفه]] حاکی از وجود دو نوع [[گناه]] بزرگ و کوچک است. همینطور در اینکه [[گناهان بزرگ]] چیست و تعداد آن، چه عددی و مصادیق آن کدامند؟ عدهای در تعریف [[گناهان بزرگ]] گفتهاند: [[گناه]] بزرگ، گناهی است که در [[قرآن مجید]] درباره مرتکبین، [[وعده]] [[عذاب]] داده شده است؛ ولی این تعریف، قابل مناقشه است و جامع نیست؛ چون برخی [[گناهان بزرگ]] هستند که درباره آن [[وعده]] [[عذاب]] نیست. عدهای دیگر گفتهاند: بر مرتکبین آنها، حدّی [[تعیین]] شده باشد؛ این نیز قابل مناقشه است، چون بعضی [[گناهان بزرگ]] هستند که حدّی بر عامل آن، [[تعیین]] نشده است، مانند [[ریا]]. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
* اما [[فلسفه]] ذکر [[روایت]] در این کتاب، به [[دلیل]] ذکر [[گناهان بزرگ]] با استناد به [[آیات شریفه]] بوده و آن با روش کتاب که عمده مستندات آن، [[آیات شریفه]] است، همخوانی دارد. بنابراین، مراد از [[گناهان بزرگ]] فقط آنچه در این [[روایت]] ذکر شدهاند، نیست، بلکه شامل همه [[گناهان بزرگ]]، همانندِ [[سرقت]]، تضییع [[حقوق]] دیگران، [[غیبت]]، [[نمّامی]] و... است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۱۷-۲۲۰.</ref>. | * اما [[فلسفه]] ذکر [[روایت]] در این کتاب، به [[دلیل]] ذکر [[گناهان بزرگ]] با استناد به [[آیات شریفه]] بوده و آن با روش کتاب که عمده مستندات آن، [[آیات شریفه]] است، همخوانی دارد. بنابراین، مراد از [[گناهان بزرگ]] فقط آنچه در این [[روایت]] ذکر شدهاند، نیست، بلکه شامل همه [[گناهان بزرگ]]، همانندِ [[سرقت]]، تضییع [[حقوق]] دیگران، [[غیبت]]، [[نمّامی]] و... است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۱۷-۲۲۰.</ref>. | ||
== [[شرک]] == | == سوم: [[شرک]] == | ||
*{{متن قرآن|إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ}}<ref>«بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲</ref>؛ | *{{متن قرآن|إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ}}<ref>«بیگمان هر که برای خداوند شریک آورد خداوند بهشت را بر او حرام میگرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است» سوره مائده، آیه ۷۲</ref>؛ | ||
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را نمیآمرزد و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد به گمراهی ژرفی درافتاده است» سوره نساء، آیه ۱۱۶.</ref>. | *{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا}}<ref>«بیگمان خداوند شرک ورزیدن به خود را نمیآمرزد و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد به گمراهی ژرفی درافتاده است» سوره نساء، آیه ۱۱۶.</ref>. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
* ریای امری خطرناک است که بسیاری از وجود آن در افعالشان [[غافل]] هستند و در ظاهر آن را [[انکار]] مینمایند، اما [[ریا]] با [[انکار]]، برطرف نمیشود، بلکه برای رفع آن از درون خود، [[مجاهده]] و [[مراقبت]] همهجانبه لازم است؛ زیرا افرادی یک [[عمر]] [[اعمال عبادی]] انجام میدهند، ولی از ثمرات عمل [[خالص]] از [[ریا]] که [[حکمت]] باشد، بیبهره هستند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۱-۲۲۲.</ref>. | * ریای امری خطرناک است که بسیاری از وجود آن در افعالشان [[غافل]] هستند و در ظاهر آن را [[انکار]] مینمایند، اما [[ریا]] با [[انکار]]، برطرف نمیشود، بلکه برای رفع آن از درون خود، [[مجاهده]] و [[مراقبت]] همهجانبه لازم است؛ زیرا افرادی یک [[عمر]] [[اعمال عبادی]] انجام میدهند، ولی از ثمرات عمل [[خالص]] از [[ریا]] که [[حکمت]] باشد، بیبهره هستند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۱-۲۲۲.</ref>. | ||
== [[ناامیدی از رحمت بیانتهای الهی]] == | == چهارم: [[ناامیدی از رحمت بیانتهای الهی]] == | ||
*{{متن قرآن|لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>؛ | *{{متن قرآن|لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>؛ | ||
*{{متن قرآن|قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ}}<ref>«گفت: و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید میگردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.</ref>. | *{{متن قرآن|قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ}}<ref>«گفت: و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید میگردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
* بنابراین، اگر [[ناامیدی]] کسی از [[رحمت]] بیکران [[الهی]] و [[دادرسی]] او از جهت [[اعتقاد]] به عدم [[توانایی]] خدای [[قادر]] [[متعال]] بر گسترش دادن رحمتش و [[رفع گرفتاریها]] و مشکلاتش باشد، چنین [[اعتقادی]] [[کفر]] است؛ زیرا در واقع ایمانش [[تبعیض]] شده و [[معتقد]] است [[خدای متعال]]، [[قدرت]] بر [[رحمت]] و [[گشایش]] دادن امور و رفع [[سختیها]] و [[مشکلات]] او را ندارد. اما اگر فقط [[ناامید]] است و به پیشگاه [[پروردگار]] [[متعال]] [[تضرع]] و [[دعا]] نکند، مرتکب گناهی بزرگ شده که باید از آن حالت [[ناامیدی]]، [[استغفار]] و [[توبه]] کند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۲-۲۲۳.</ref>. | * بنابراین، اگر [[ناامیدی]] کسی از [[رحمت]] بیکران [[الهی]] و [[دادرسی]] او از جهت [[اعتقاد]] به عدم [[توانایی]] خدای [[قادر]] [[متعال]] بر گسترش دادن رحمتش و [[رفع گرفتاریها]] و مشکلاتش باشد، چنین [[اعتقادی]] [[کفر]] است؛ زیرا در واقع ایمانش [[تبعیض]] شده و [[معتقد]] است [[خدای متعال]]، [[قدرت]] بر [[رحمت]] و [[گشایش]] دادن امور و رفع [[سختیها]] و [[مشکلات]] او را ندارد. اما اگر فقط [[ناامید]] است و به پیشگاه [[پروردگار]] [[متعال]] [[تضرع]] و [[دعا]] نکند، مرتکب گناهی بزرگ شده که باید از آن حالت [[ناامیدی]]، [[استغفار]] و [[توبه]] کند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۲-۲۲۳.</ref>. | ||
== ايمن بودن از مكر [[الهی]] == | == پنجم: ايمن بودن از مكر [[الهی]] == | ||
*{{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref>. | *{{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref>. | ||
* مفسری در معنای مكر، مینويسد: "مكر در اصل به معنای [[خدعه]] و نيرنگ است و بر [[پوشش]] نيز اطلاق میشود. گفته میشود: {{عربی|مكر الليل أي ستر بظلمته ما هو فيه}}"<ref>روح المعانی، ج۹، ص۱۲ و ۱۳.</ref>. | * مفسری در معنای مكر، مینويسد: "مكر در اصل به معنای [[خدعه]] و نيرنگ است و بر [[پوشش]] نيز اطلاق میشود. گفته میشود: {{عربی|مكر الليل أي ستر بظلمته ما هو فيه}}"<ref>روح المعانی، ج۹، ص۱۲ و ۱۳.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
* شايد اشكال شود كه: چرا افراد [[مؤمن]] و مبرّا از [[گناهان]]، همواره بايد بين [[ترس]] از مكر [[الهی]] و اميد به [[رحمت]] واسعه [[الهی]] باشند، آنان كاری انجام ندادهاند تا [[مجازات]] شوند؟! پاسخ اين است: زيرا افراد با ايمان همواره احتمال میدهند شايد در انجام وظيفهشان، كوتاهی كرده، يا چنان كه بايد و شايسته است، انجام نداده باشند، لذا مقصر و گناهكار شده و موجب سلب توفيق [[الهی]] شوند يا از فيضهای [[الهی]] [[محروم]] گردند و به مقصد و [[هدف]] نهايی كه [[قرب الهی]] است، نرسند. از طرف ديگر در حالت اميد و [[رجا]] قرار دارند كه خدای كريم با كَرَم و رحمتش، از تقصیرها و کوتاهی و کمکاری در انجام وظایفشان میگذرد و آنان مورد [[عنایت الهی]] قرار گرفته، از فیضهای او بهرهمند میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۴-۲۲۵.</ref>. | * شايد اشكال شود كه: چرا افراد [[مؤمن]] و مبرّا از [[گناهان]]، همواره بايد بين [[ترس]] از مكر [[الهی]] و اميد به [[رحمت]] واسعه [[الهی]] باشند، آنان كاری انجام ندادهاند تا [[مجازات]] شوند؟! پاسخ اين است: زيرا افراد با ايمان همواره احتمال میدهند شايد در انجام وظيفهشان، كوتاهی كرده، يا چنان كه بايد و شايسته است، انجام نداده باشند، لذا مقصر و گناهكار شده و موجب سلب توفيق [[الهی]] شوند يا از فيضهای [[الهی]] [[محروم]] گردند و به مقصد و [[هدف]] نهايی كه [[قرب الهی]] است، نرسند. از طرف ديگر در حالت اميد و [[رجا]] قرار دارند كه خدای كريم با كَرَم و رحمتش، از تقصیرها و کوتاهی و کمکاری در انجام وظایفشان میگذرد و آنان مورد [[عنایت الهی]] قرار گرفته، از فیضهای او بهرهمند میشوند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۴-۲۲۵.</ref>. | ||
== [[عقوق والدین]] == | == ششم: [[عقوق والدین]] == | ||
*{{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. | *{{متن قرآن|وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۱-۳۲.</ref>. | ||
* [[امام صادق]] {{ع}} با استناد به [[آیه]] مذکور، عقوق [[والدین]] را از [[گناهان]] بزرگ برشمرده است و فرموده:{{متن حدیث|وَ مِنْهَا (أي الكبائر) عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ الله تَعَالَی جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِيًّا}}. | * [[امام صادق]] {{ع}} با استناد به [[آیه]] مذکور، عقوق [[والدین]] را از [[گناهان]] بزرگ برشمرده است و فرموده:{{متن حدیث|وَ مِنْهَا (أي الكبائر) عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ لِأَنَّ الله تَعَالَی جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِيًّا}}. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
* عقوق [[والدین]] و رعایت نکردن [[حقوق]] آنان موجب [[شقاوت]] میشود و معنای [[شقاوت]] "عدم قابلیت [[رحمت]] است که از [[عصیان]] و عدم [[ایمان]] بهوجود آید... ؛ [[شقاوت]] عدم نیل بهخواستهها و آرزوهاست؛ چنانکه [[سعادت]] خلاف آن است"<ref>قاموس قرآن، ج۴، ص۲.</ref>. بنابراین، [[شقاوت]]، [[محروم]] شدن از [[خیرات]] است و ثمره [[احسان به پدر و مادر]]، بهرهمند شدن از [[خیرات]] و نیل به [[خواستهها]] و [[آرزوها]] و [[سعادتمند]] شدن و [[پیشرفت]] در امور [[زندگی]] بدون [[مشقت]] و [[سختی]] است، مخصوصاً اگر فردی طالب کمال و وصول به [[قرب الهی]] باشد. نمونه بارز آن در [[تاریخ]]، [[اویس قَرَنی]] است که با وجود [[محرومیت]] از محضر [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، به [[دلیل]] [[احسان]] همهجانبه به مادرش به [[مقام]] عالی کمال واصل، و سرانجام: در محضر [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به [[مقام]] عظمای [[شهادت]] نایل آمد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۵-۲۲۷.</ref>. | * عقوق [[والدین]] و رعایت نکردن [[حقوق]] آنان موجب [[شقاوت]] میشود و معنای [[شقاوت]] "عدم قابلیت [[رحمت]] است که از [[عصیان]] و عدم [[ایمان]] بهوجود آید... ؛ [[شقاوت]] عدم نیل بهخواستهها و آرزوهاست؛ چنانکه [[سعادت]] خلاف آن است"<ref>قاموس قرآن، ج۴، ص۲.</ref>. بنابراین، [[شقاوت]]، [[محروم]] شدن از [[خیرات]] است و ثمره [[احسان به پدر و مادر]]، بهرهمند شدن از [[خیرات]] و نیل به [[خواستهها]] و [[آرزوها]] و [[سعادتمند]] شدن و [[پیشرفت]] در امور [[زندگی]] بدون [[مشقت]] و [[سختی]] است، مخصوصاً اگر فردی طالب کمال و وصول به [[قرب الهی]] باشد. نمونه بارز آن در [[تاریخ]]، [[اویس قَرَنی]] است که با وجود [[محرومیت]] از محضر [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، به [[دلیل]] [[احسان]] همهجانبه به مادرش به [[مقام]] عالی کمال واصل، و سرانجام: در محضر [[امیر مؤمنان]] {{ع}} به [[مقام]] عظمای [[شهادت]] نایل آمد<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۵-۲۲۷.</ref>. | ||
== [[قتل نفس محترمه]] == | == هفتم: [[قتل نفس محترمه]] == | ||
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>. | *{{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>«و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم میگیرد و لعنت میفرستد و برای او عذابی سترگ آماده میکند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>. | ||
* یکی دیگر از [[گناهان]] بزرگ، [[قتل]] [[نفس]] اعم از خودکشی یا کشتن دیگری است. اگر کسی، فردی را اعم از [[زن]] و مرد، پیر و [[جوان]]، کوچک و بزرگ بکشد، یکی از بزرگترین جنایتها و [[گناهان]] بزرگ را مرتکب شده است. و [[قرآن مجید]] با اهمیت فوقالعاده آن را ذکر کرده، به طوری که کشتن بیدلیل و عمدی یک [[انسان]] را، همانند کشتن تمام [[مردم]] روی [[زمین]] برمیشمارد: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. | * یکی دیگر از [[گناهان]] بزرگ، [[قتل]] [[نفس]] اعم از خودکشی یا کشتن دیگری است. اگر کسی، فردی را اعم از [[زن]] و مرد، پیر و [[جوان]]، کوچک و بزرگ بکشد، یکی از بزرگترین جنایتها و [[گناهان]] بزرگ را مرتکب شده است. و [[قرآن مجید]] با اهمیت فوقالعاده آن را ذکر کرده، به طوری که کشتن بیدلیل و عمدی یک [[انسان]] را، همانند کشتن تمام [[مردم]] روی [[زمین]] برمیشمارد: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
* زیرا کشتن فردی به [[دلیل]] ایمانش، در واقع [[ستیز]] و [[دشمنی]] و [[جنگیدن]] با [[خدای متعال]] است و کسی که در [[مقام]] [[ستیز]] با اوست، چگونه توقع رحمتش را دارد؟!<ref>سؤال: آيا توبه قاتل عمدی مؤمن، قبول میشود يا نَه؟ بعضی مفسران طبق آيه مذكور، جواب نفی دادهاند، در صورتی كه قتل مؤمن فقط به دليل دين و ايمانش باشد؛ تفسير علی بن ابراهيم، ج۱، ص۱۴۸. برخی ديگر طبق حديثی، قتل مؤمن را به دو قسم تقسيم نموده است: الف - قتل به دليل دين و ايمان، توبه او قبول نمیشود؛ ب - قتل مؤمن برای غير ايمان و دينش و به خاطر مسائل دنيوی كه توبه قاتل قبول است، به شرط اينكه در نزد (حاكم شرع) و اولياء مقتول اعتراف نمايد كه يا او را میبخشند، در اين صورت ديه میپردازد و ۲ ماه روزه میگيرد و ۶۰ مسكين را طعام میدهد، يا نمیبخشند كه بايد پذيرای تصميم (قصاص) اوليا باشد؛ كنزالدقائق، ج۲، ص۵۷۸؛ اما با توجه به آيات شريفه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا}} («خداوند همه گناهان را میآمرزد» سوره زمر، آیه ۵۳)؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}} («بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸)؛ قبول توبه قاتل عمدی مؤمن را به طور قطع نمیشود، منتفی دانست و خداوند ارحم الراحمين هر كس را خواست، توبهاش را قبول كرده و او را میبخشد و هر كس را نخواست، توبه او را قبول نكرده و او را به جزای عملش، عذاب مینمايد: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد میآمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۷-۲۲۸.</ref> | * زیرا کشتن فردی به [[دلیل]] ایمانش، در واقع [[ستیز]] و [[دشمنی]] و [[جنگیدن]] با [[خدای متعال]] است و کسی که در [[مقام]] [[ستیز]] با اوست، چگونه توقع رحمتش را دارد؟!<ref>سؤال: آيا توبه قاتل عمدی مؤمن، قبول میشود يا نَه؟ بعضی مفسران طبق آيه مذكور، جواب نفی دادهاند، در صورتی كه قتل مؤمن فقط به دليل دين و ايمانش باشد؛ تفسير علی بن ابراهيم، ج۱، ص۱۴۸. برخی ديگر طبق حديثی، قتل مؤمن را به دو قسم تقسيم نموده است: الف - قتل به دليل دين و ايمان، توبه او قبول نمیشود؛ ب - قتل مؤمن برای غير ايمان و دينش و به خاطر مسائل دنيوی كه توبه قاتل قبول است، به شرط اينكه در نزد (حاكم شرع) و اولياء مقتول اعتراف نمايد كه يا او را میبخشند، در اين صورت ديه میپردازد و ۲ ماه روزه میگيرد و ۶۰ مسكين را طعام میدهد، يا نمیبخشند كه بايد پذيرای تصميم (قصاص) اوليا باشد؛ كنزالدقائق، ج۲، ص۵۷۸؛ اما با توجه به آيات شريفه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا}} («خداوند همه گناهان را میآمرزد» سوره زمر، آیه ۵۳)؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}} («بیگمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمیآمرزد؛ و (گناه) پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشاید» سوره نساء، آیه ۴۸)؛ قبول توبه قاتل عمدی مؤمن را به طور قطع نمیشود، منتفی دانست و خداوند ارحم الراحمين هر كس را خواست، توبهاش را قبول كرده و او را میبخشد و هر كس را نخواست، توبه او را قبول نكرده و او را به جزای عملش، عذاب مینمايد: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد میآمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۷-۲۲۸.</ref> | ||
== [[تهمت]] [[زنا]] به [[زنان]] با [[ایمان]] == | == هشتم: [[تهمت]] [[زنا]] به [[زنان]] با [[ایمان]] == | ||
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>. | *{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref>. | ||
* کلمه {{متن قرآن|الْمُحْصَنَاتِ}} از "حصن" مشتق شده که به معنای "قلعه، جای محکم و حصار شده است، این معنای نخست [[حصن]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۱۴۹، كلمه حصن.</ref>. سپس مَجازاً در هر تحفظ و نگه داشتن به کار میرود، به کسی که خود را از بیعفتی حفظ کند، گویند: محصن و به زنی که بر اثر داشتن [[عفت]] یا شوهردار بودن و... ، خود را از بیعفتی نگاه دارد، محصنه گویند. و "گفته شده: المحصنات یعنی المزّوجات به [[تصور]] اینکه شوهر، کسی است که [[زن]] را از بیعفتی حفظ میکند"<ref>مفردات راغب، ص۲۳۹، كلمه حصن.</ref>. | * کلمه {{متن قرآن|الْمُحْصَنَاتِ}} از "حصن" مشتق شده که به معنای "قلعه، جای محکم و حصار شده است، این معنای نخست [[حصن]] است"<ref>قاموس قرآن، ج۲، ص۱۴۹، كلمه حصن.</ref>. سپس مَجازاً در هر تحفظ و نگه داشتن به کار میرود، به کسی که خود را از بیعفتی حفظ کند، گویند: محصن و به زنی که بر اثر داشتن [[عفت]] یا شوهردار بودن و... ، خود را از بیعفتی نگاه دارد، محصنه گویند. و "گفته شده: المحصنات یعنی المزّوجات به [[تصور]] اینکه شوهر، کسی است که [[زن]] را از بیعفتی حفظ میکند"<ref>مفردات راغب، ص۲۳۹، كلمه حصن.</ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
* [[حکم کلی]] در [[تهمت]] [[زنا]]، این است که اگر کسی خانمی را متهم به [[زنا]] کند و نزد [[حاکم شرع]] نتواند با همراه با سه نفر [[عادل]] دیگر [[اثبات]] کند، به هشتاد ضربه تازیانه توسط [[قاضی]] [[شرع]] محکوم میشود و دیگر به هیچ وجه شهادتش مورد قبول واقع نمیشود و از [[فاسقین]] محسوب میگردد، مگر اینکه کار بدش را با [[توبه]] جبران کند{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref> «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۸-۲۲۹.</ref> | * [[حکم کلی]] در [[تهمت]] [[زنا]]، این است که اگر کسی خانمی را متهم به [[زنا]] کند و نزد [[حاکم شرع]] نتواند با همراه با سه نفر [[عادل]] دیگر [[اثبات]] کند، به هشتاد ضربه تازیانه توسط [[قاضی]] [[شرع]] محکوم میشود و دیگر به هیچ وجه شهادتش مورد قبول واقع نمیشود و از [[فاسقین]] محسوب میگردد، مگر اینکه کار بدش را با [[توبه]] جبران کند{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref> «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) میزنند سپس چهار گواه نمیآورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۸-۲۲۹.</ref> | ||
== [[خوردن مال یتیم]] == | == نهم: [[خوردن مال یتیم]] == | ||
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}}<ref>«آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>. | *{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}}<ref>«آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>. | ||
* کلمه "اکل"، از باب کنایه و شامل هر نوع [[تصرف]] ناحق از جمله خوردن است. و [[یتیم]] به کسی میگویند که پدرش [[وفات]] کند و هنوز به سنّ [[بلوغ]] نرسیده باشد، بر عکس حیوانات که [[یتیمی]] آنها با از [[دست]] دادن مادرشان تحقق مییابد. بنابراین، فردی که به سنّ [[بلوغ]] برسد، دیگر [[یتیم]] نیست. | * کلمه "اکل"، از باب کنایه و شامل هر نوع [[تصرف]] ناحق از جمله خوردن است. و [[یتیم]] به کسی میگویند که پدرش [[وفات]] کند و هنوز به سنّ [[بلوغ]] نرسیده باشد، بر عکس حیوانات که [[یتیمی]] آنها با از [[دست]] دادن مادرشان تحقق مییابد. بنابراین، فردی که به سنّ [[بلوغ]] برسد، دیگر [[یتیم]] نیست. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
* البته درباره [[سرپرستی]] صحیح از [[یتیم]] و [[ثواب]] [[عظیم]] آن، [[حدیثی]] [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|قَالَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ {{ع}}: مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَّى يَنْقَطِعَ يُتْمُهُ أَوْ يَسْتَغْنِيَ بِنَفْسِهِ أَوْجَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ اَلنَّارَ لِمَنْ أَكَلَ مَالَ اَلْيَتِيمِ}}<ref>كنز الدقائق، ج۳، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۹-۲۳۱.</ref> | * البته درباره [[سرپرستی]] صحیح از [[یتیم]] و [[ثواب]] [[عظیم]] آن، [[حدیثی]] [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|قَالَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ {{ع}}: مَنْ عَالَ يَتِيماً حَتَّى يَنْقَطِعَ يُتْمُهُ أَوْ يَسْتَغْنِيَ بِنَفْسِهِ أَوْجَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْجَنَّةَ كَمَا أَوْجَبَ اَلنَّارَ لِمَنْ أَكَلَ مَالَ اَلْيَتِيمِ}}<ref>كنز الدقائق، ج۳، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۲۹-۲۳۱.</ref> | ||
== [[فرار از میدان جهاد]] == | == دهم: [[فرار از میدان جهاد]] == | ||
*{{عربی|وَ اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ}}: {{متن قرآن|وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.</ref>. | *{{عربی|وَ اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ}}: {{متن قرآن|وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۱۶.</ref>. | ||
* قبل از این [[آیه شریفه]]، [[خدای متعال]] [[مؤمنین]] را از فرار و پشت کردن به [[کفار]] [[نهی]] میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید!» سوره انفال، آیه ۱۵.</ref>؛ | * قبل از این [[آیه شریفه]]، [[خدای متعال]] [[مؤمنین]] را از فرار و پشت کردن به [[کفار]] [[نهی]] میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید!» سوره انفال، آیه ۱۵.</ref>؛ | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
* بعضی [[مفسران]] [[اهل سنت]]<ref>المنار، ج۹، ص۵۷۰، ذيل آيه شريفه.</ref>، [[حرمت]] [[فرار از جنگ]] را مختصّ [[جنگ]] [[بدر]] دانستهاند و دلیلشان را، [[شأن نزول]] [[آیات]] بیان کردهاند: اینکه آن در زمان [[جنگ بدر]] بوده، و کلمه {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ}} اختصاص به همان [[جنگ]] را میرساند. اما طبق [[احادیث]] منقول در کتابهای [[روایی]] آنان<ref>صحيح مسلم، ج۲، ص۸۳ و صحيح بخاری، باب وصايا، ص۱۲.</ref>، حُرمت فرار، مخصوص [[جنگ]] [[بدر]] نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۱-۲۳۳.</ref>. | * بعضی [[مفسران]] [[اهل سنت]]<ref>المنار، ج۹، ص۵۷۰، ذيل آيه شريفه.</ref>، [[حرمت]] [[فرار از جنگ]] را مختصّ [[جنگ]] [[بدر]] دانستهاند و دلیلشان را، [[شأن نزول]] [[آیات]] بیان کردهاند: اینکه آن در زمان [[جنگ بدر]] بوده، و کلمه {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ}} اختصاص به همان [[جنگ]] را میرساند. اما طبق [[احادیث]] منقول در کتابهای [[روایی]] آنان<ref>صحيح مسلم، ج۲، ص۸۳ و صحيح بخاری، باب وصايا، ص۱۲.</ref>، حُرمت فرار، مخصوص [[جنگ]] [[بدر]] نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۱-۲۳۳.</ref>. | ||
== [[ربا خواری]] == | == یازدهم: [[ربا خواری]] == | ||
*{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ}}<ref>«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>. | *{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ}}<ref>«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>. | ||
* کلمه "[[ربا]]"، اصل آن "ربو" به معنای زیادی است. | * کلمه "[[ربا]]"، اصل آن "ربو" به معنای زیادی است. | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
* طبق [[حدیث]] منقول از [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، حُرمت [[ربا]] فقط مخصوص گیرنده [[ربا]] نیست، بلکه شامل پنج نفر، خورنده و دهنده آن، دو [[شاهد]] بر آن و کاتب آن خواهد بود: {{متن حدیث|عَنْ عَلِيٍّ {{ع}} قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ [[الله]] {{صل}} فِي الرِّبَا خَمْسَةً آكِلَهُ وَ مُؤْكِلَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ كَاتِبَهُ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۳۳۰۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref> | * طبق [[حدیث]] منقول از [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، حُرمت [[ربا]] فقط مخصوص گیرنده [[ربا]] نیست، بلکه شامل پنج نفر، خورنده و دهنده آن، دو [[شاهد]] بر آن و کاتب آن خواهد بود: {{متن حدیث|عَنْ عَلِيٍّ {{ع}} قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ [[الله]] {{صل}} فِي الرِّبَا خَمْسَةً آكِلَهُ وَ مُؤْكِلَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ كَاتِبَهُ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۱۸، ص۱۲۸، ح۲۳۳۰۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref> | ||
== [[سحر|سِحر]] == | == دوازدهم: [[سحر|سِحر]] == | ||
*{{متن قرآن|وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ...}}<ref>«و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن [[سحر|سِحر]] و جادو باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>. | *{{متن قرآن|وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ...}}<ref>«و خوب میدانستند که هر کس خریدار آن [[سحر|سِحر]] و جادو باشد در جهان واپسین بهرهای ندارد» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>. | ||
* [[آیه شریفه]] درباره [[قوم یهود]] است که در زمان [[حضرت سلیمان]] {{ع}} و بعد از ایشان، بر اثر وسوسههای [[شیاطین]] و به [[گمان]] اینکه کامیابی و [[قدرت]] آن [[حضرت]]، بر اثر [[سحر|سِحر]] بوده، به سوی [[کسب علم]] [[سحر|سِحر]] روآوردند و با آن وسیله کسب درآمد کرده و بین [[زنان]] و شوهران جدایی میانداختند. [[آیه]] مذکور قسمتی از ذیل [[آیه]] مبسوطی است که درباره [[سحر|سِحر]]آموزی و مسائل آن توسط [[قوم یهود]] مطرح شده است. | * [[آیه شریفه]] درباره [[قوم یهود]] است که در زمان [[حضرت سلیمان]] {{ع}} و بعد از ایشان، بر اثر وسوسههای [[شیاطین]] و به [[گمان]] اینکه کامیابی و [[قدرت]] آن [[حضرت]]، بر اثر [[سحر|سِحر]] بوده، به سوی [[کسب علم]] [[سحر|سِحر]] روآوردند و با آن وسیله کسب درآمد کرده و بین [[زنان]] و شوهران جدایی میانداختند. [[آیه]] مذکور قسمتی از ذیل [[آیه]] مبسوطی است که درباره [[سحر|سِحر]]آموزی و مسائل آن توسط [[قوم یهود]] مطرح شده است. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
* و دیگر اینکه، اگر افراد [[مسلمان]] واقعاً [[احکام اسلامی]] و [[آداب]] [[اخلاقی]] آن را به [[دلیل]] رسیدن به [[قرب الهی]] مراعات کنند، به [[قوّت]] نَفْسی میرسند که با [[اذن الهی]] میتوانند، آثار [[سوء]] [[سحر|سِحر]] را از خود و دیگران رفع کنند. یک سؤال: آیا [[ائمه اطهار]] {{عم}} به [[سحر|سِحر]] دیگران، با [[سحر|سِحر]] پاسخ میدادند یا با [[قوّت]] ملکوتی نَفْسی که داشتند؟! مسلّماً با قوّتِ ملکوتی بوده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۴-۲۳۶.</ref>. | * و دیگر اینکه، اگر افراد [[مسلمان]] واقعاً [[احکام اسلامی]] و [[آداب]] [[اخلاقی]] آن را به [[دلیل]] رسیدن به [[قرب الهی]] مراعات کنند، به [[قوّت]] نَفْسی میرسند که با [[اذن الهی]] میتوانند، آثار [[سوء]] [[سحر|سِحر]] را از خود و دیگران رفع کنند. یک سؤال: آیا [[ائمه اطهار]] {{عم}} به [[سحر|سِحر]] دیگران، با [[سحر|سِحر]] پاسخ میدادند یا با [[قوّت]] ملکوتی نَفْسی که داشتند؟! مسلّماً با قوّتِ ملکوتی بوده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۴-۲۳۶.</ref>. | ||
== [[زنا]] == | == سیزدهم: [[زنا]] == | ||
*{{متن قرآن|وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا}}<ref>«و زنا نمیکنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. | *{{متن قرآن|وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا}}<ref>«و زنا نمیکنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید روز رستخیز عذابش دو چندان میگردد و در آن (عذاب) به خواری جاوید میماند» سوره فرقان، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. | ||
* [[زنا]] یکی از محّرمات و [[گناهان]] بزرگ و قباحت آن به حدی است که در ردیف دو [[گناه]] بزرگ "[[شرک]]" و "[[قتل]] [[نفس]] محترمه" قرار گرفته است. | * [[زنا]] یکی از محّرمات و [[گناهان]] بزرگ و قباحت آن به حدی است که در ردیف دو [[گناه]] بزرگ "[[شرک]]" و "[[قتل]] [[نفس]] محترمه" قرار گرفته است. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
* طبق [[آیه]] مذکور، باید از مقدمات [[زنا]] مانندِ چشمچرانی، [[خلوت]] با نامحرم و گفتوگوها و برخوردهای غیر ضرور، اجتناب کرد. و کسی که مرتکب عمل [[زشت]] [[زنا]] میشود هرچند مخفیانه باشد، باید بیدرنگ [[استغفار]] و [[توبه]] کند وگرنه ارتکاب به آن و [[توبه]] نکردن از آن، [[مانع]] مهمی برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[حق]] است <ref>نكته مورد توجه اينكه اگر فرد مسلمانی، تقوای الهی را پيشه كند و در برابر وسوسه زنا، خود را حفظ كند، مورد عنايت ويژه الهی و خليفه او قرار میگيرد.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref> | * طبق [[آیه]] مذکور، باید از مقدمات [[زنا]] مانندِ چشمچرانی، [[خلوت]] با نامحرم و گفتوگوها و برخوردهای غیر ضرور، اجتناب کرد. و کسی که مرتکب عمل [[زشت]] [[زنا]] میشود هرچند مخفیانه باشد، باید بیدرنگ [[استغفار]] و [[توبه]] کند وگرنه ارتکاب به آن و [[توبه]] نکردن از آن، [[مانع]] مهمی برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[حق]] است <ref>نكته مورد توجه اينكه اگر فرد مسلمانی، تقوای الهی را پيشه كند و در برابر وسوسه زنا، خود را حفظ كند، مورد عنايت ويژه الهی و خليفه او قرار میگيرد.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref> | ||
== [[سوگند]] [[دروغ]] == | == چهاردهم: [[سوگند]] [[دروغ]] == | ||
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref>. | *{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref>. | ||
* کسب هر بهای [[مادّی]]، هر چند تمام [[دنیا]] باشد، [[ارزش]] ندارد که با ادای [[سوگند]] [[دروغ]] همراه گردد؛ زیرا، [[خداوند حکیم]]، متاع [[دنیا]] را به قلیل، کم و ناچیز وصف کرده، چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ}}<ref>«بگو: بهره این جهان، اندک است» سوره نساء، آیه ۷۷.</ref>؛ | * کسب هر بهای [[مادّی]]، هر چند تمام [[دنیا]] باشد، [[ارزش]] ندارد که با ادای [[سوگند]] [[دروغ]] همراه گردد؛ زیرا، [[خداوند حکیم]]، متاع [[دنیا]] را به قلیل، کم و ناچیز وصف کرده، چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ}}<ref>«بگو: بهره این جهان، اندک است» سوره نساء، آیه ۷۷.</ref>؛ | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
* هنگامی که آماده ارائه [[سوگند]] [[دروغ]] برای ادعای [[مالکیت]] کاذب خود شده بود، [[آیه]] مذکور نازل گردید، و او نیز با اطلاع از [[آیه شریفه]] و مضامین تهدیدآمیز آن، از انجام [[سوگند]] [[دروغ]] خود، پشیمان شد و به [[اشتباه]] خویش اقرارکرد و [[زمین]] را به صاحبش برگردانید<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۷-۲۳۸.</ref>. | * هنگامی که آماده ارائه [[سوگند]] [[دروغ]] برای ادعای [[مالکیت]] کاذب خود شده بود، [[آیه]] مذکور نازل گردید، و او نیز با اطلاع از [[آیه شریفه]] و مضامین تهدیدآمیز آن، از انجام [[سوگند]] [[دروغ]] خود، پشیمان شد و به [[اشتباه]] خویش اقرارکرد و [[زمین]] را به صاحبش برگردانید<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۷-۲۳۸.</ref>. | ||
== غُلُول ([[خیانت]]) == | == پانزدهم: غُلُول ([[خیانت]]) == | ||
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.</ref>. | *{{متن قرآن|وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.</ref>. | ||
* کلمه "غلّ" که مصدر آن، "غُلُول" است، به معنای [[خیانت]] کردن است و معنای اصلی آن، [[نفوذ]] تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است. و چون [[خیانت]] به صورت مخفیانه و تدریجی صورت میگیرد، به آن غُلُول میگویند؛ و موارد آن، [[خیانت]] در [[مال]] یا [[ناموس]] یا [[آبرو]] و حُرمت [[مسلمانی]] و از مصادیق آن، پنهانی [[مال]] [[مردم]] را خوردن، نگهداشتن [[مال]] دیگری بدون نیاز به آن، کمفروشی، غشّ در معامله از قبیل پنهان کردن [[عیب]] کالا بر خریدار، عدم [[صدق]] و [[فریب]] و [[تزویر]] در آن است. و با توجه به اطلاق [[آیه شریفه]]، کم و زیاد آن از جهت [[گناه]] بزرگ و [[حرام]] بودن فرقی با هم ندارند، مانند [[خوردن مال یتیم]] بهناحق. | * کلمه "غلّ" که مصدر آن، "غُلُول" است، به معنای [[خیانت]] کردن است و معنای اصلی آن، [[نفوذ]] تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است. و چون [[خیانت]] به صورت مخفیانه و تدریجی صورت میگیرد، به آن غُلُول میگویند؛ و موارد آن، [[خیانت]] در [[مال]] یا [[ناموس]] یا [[آبرو]] و حُرمت [[مسلمانی]] و از مصادیق آن، پنهانی [[مال]] [[مردم]] را خوردن، نگهداشتن [[مال]] دیگری بدون نیاز به آن، کمفروشی، غشّ در معامله از قبیل پنهان کردن [[عیب]] کالا بر خریدار، عدم [[صدق]] و [[فریب]] و [[تزویر]] در آن است. و با توجه به اطلاق [[آیه شریفه]]، کم و زیاد آن از جهت [[گناه]] بزرگ و [[حرام]] بودن فرقی با هم ندارند، مانند [[خوردن مال یتیم]] بهناحق. | ||
* ابتدای [[آیه]] از همه [[پیامبران]] {{عم}} [[نفی]] [[خیانت]] میکند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ}}؛ و در ادامه، [[آیه شریفه]] مرتکبین به آن را [[وعده]] [[مجازات]] در [[روز قیامت]] داده است که خیانتشان در [[روز قیامت]] مجسّم گردیده و در برابر همگان رسوا خواهند شد و آنچه بِدان وسیله، کسب کردهاند به صورت آلت [[عذاب]] درآمده و آنان را با همان عِقاب میکنند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۸.</ref>. | * ابتدای [[آیه]] از همه [[پیامبران]] {{عم}} [[نفی]] [[خیانت]] میکند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ}}؛ و در ادامه، [[آیه شریفه]] مرتکبین به آن را [[وعده]] [[مجازات]] در [[روز قیامت]] داده است که خیانتشان در [[روز قیامت]] مجسّم گردیده و در برابر همگان رسوا خواهند شد و آنچه بِدان وسیله، کسب کردهاند به صورت آلت [[عذاب]] درآمده و آنان را با همان عِقاب میکنند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۸.</ref>. | ||
== نپرداختن [[زکات]] [[واجب]] == | == شانزدهم: نپرداختن [[زکات]] [[واجب]] == | ||
*{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده! روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۴-۳۵.</ref>. | *{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده! روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۴-۳۵.</ref>. | ||
* کلمه {{متن قرآن|يَكْنِزُونَ}} از "کنز" مشتق شده که به معنای "روی هم قرار دادن [[مال]] و نگهداری آن"<ref>مفردات راغب، ص۷۲۷، كلمه كنز.</ref> است و [[آیه شریفه]] اگر چه فقط نام دو مورد از موارد [[وجوب]] [[زکات]] را بیان میکند که در [[مذمت]] [[بخل]] [[اهل کتاب]]، [[احبار]] و [[رهبان]] است، ذکر نام در [[آیات]]، موجب اختصاص نمیشود؛ زیرا: | * کلمه {{متن قرآن|يَكْنِزُونَ}} از "کنز" مشتق شده که به معنای "روی هم قرار دادن [[مال]] و نگهداری آن"<ref>مفردات راغب، ص۷۲۷، كلمه كنز.</ref> است و [[آیه شریفه]] اگر چه فقط نام دو مورد از موارد [[وجوب]] [[زکات]] را بیان میکند که در [[مذمت]] [[بخل]] [[اهل کتاب]]، [[احبار]] و [[رهبان]] است، ذکر نام در [[آیات]]، موجب اختصاص نمیشود؛ زیرا: | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
* [[آیه شریفه]]، همه احتکارکنندگان را به [[عذاب]] شدید [[تهدید]] میکند و در جمله {{متن قرآن|وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«و آن را در راه خداوند نمیبخشند» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>، [[احتکار]] را توضیح میدهد: احتکاری مبغوض [[پروردگار]] است که مستلزم خودداری از [[انفاق]] در [[راه]] او شود و [[انسان]] را از [[انفاق]] در [[حقوق مالی]] [[واجب]] که یکی از موارد آن، [[زکات]] است، باز دارد؛ چون او خودش را بر [[پروردگار]] خویش، مقدّم داشته و احتیاج موهوم و احتمالی خود و فرزندانش را بر احتیاج قطعی و ضرور [[اجتماع]] [[دینی]]، [[برتری]] داده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۹.</ref>. | * [[آیه شریفه]]، همه احتکارکنندگان را به [[عذاب]] شدید [[تهدید]] میکند و در جمله {{متن قرآن|وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«و آن را در راه خداوند نمیبخشند» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>، [[احتکار]] را توضیح میدهد: احتکاری مبغوض [[پروردگار]] است که مستلزم خودداری از [[انفاق]] در [[راه]] او شود و [[انسان]] را از [[انفاق]] در [[حقوق مالی]] [[واجب]] که یکی از موارد آن، [[زکات]] است، باز دارد؛ چون او خودش را بر [[پروردگار]] خویش، مقدّم داشته و احتیاج موهوم و احتمالی خود و فرزندانش را بر احتیاج قطعی و ضرور [[اجتماع]] [[دینی]]، [[برتری]] داده است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۳۹.</ref>. | ||
== [[شهادت دروغ]] و [[کتمان شهادت حق]] == | == هفدهم: [[شهادت دروغ]] و [[کتمان شهادت حق]] == | ||
*{{متن قرآن|وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ}}<ref>«و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است» سوره بقره، آیه ۲۸۳.</ref>. | *{{متن قرآن|وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ}}<ref>«و گواهی را پنهان مدارید و آنکه آن را پنهان دارد بیگمان او را دل، بزهکار است» سوره بقره، آیه ۲۸۳.</ref>. | ||
* گناهانی که بعضی افراد انجام میدهند، یا بیرونی و [[عمل]] خارجی است، مانند [[سرقت]]، [[قتل]] [[نفس|نَفْس]] محترمه و... یا درونی و [[قلبی]] است، مانندِ [[کتمان]] [[شهادت]]، [[ریا]] و.... | * گناهانی که بعضی افراد انجام میدهند، یا بیرونی و [[عمل]] خارجی است، مانند [[سرقت]]، [[قتل]] [[نفس|نَفْس]] محترمه و... یا درونی و [[قلبی]] است، مانندِ [[کتمان]] [[شهادت]]، [[ریا]] و.... | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
* بر همین اساس هنگامی که [[کتمان]] [[شهادت]] [[حق]]، از [[گناهان]] بزرگ محسوب شود به طریق اولی، طبق مستفاد از بیان [[امام]] {{ع}}، [[گناه]] [[شهادت]] [[دروغ]] و بر خلاف واقع بر [[ضرر]] [[مسلمانی]] [[شهادت]] دادن، اگر بیشتر از [[کتمان]] [[شهادت]] حقه نباشد، کمتر نخواهد بود؛ زیرا مستلزم دو [[گناه]] ([[دروغ]] و تضییع [[حقوق]] دیگران) است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۰.</ref>. | * بر همین اساس هنگامی که [[کتمان]] [[شهادت]] [[حق]]، از [[گناهان]] بزرگ محسوب شود به طریق اولی، طبق مستفاد از بیان [[امام]] {{ع}}، [[گناه]] [[شهادت]] [[دروغ]] و بر خلاف واقع بر [[ضرر]] [[مسلمانی]] [[شهادت]] دادن، اگر بیشتر از [[کتمان]] [[شهادت]] حقه نباشد، کمتر نخواهد بود؛ زیرا مستلزم دو [[گناه]] ([[دروغ]] و تضییع [[حقوق]] دیگران) است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۰.</ref>. | ||
== شُرب خَمر == | == هجددهم: شُرب خَمر == | ||
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. | *{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. | ||
* در [[حدیث]] منقول در بیان گناههای بزرگ، علت [[گناه بزرگ]] بودن شُرب خَمر، مطرح شدن آن با بُتپرستی در کنار هم در یک [[آیه]] ذکر شده است: {{متن حدیث|لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَدَلَ بِهَا عِبَادَةَ اَلْأَوْثَانِ}}، [[خداوند حکیم]]، در ضمن [[نهی]]، هر دو را [[پلید]] و از [[اعمال]] [[شیطان]] برشمرده است. در [[حدیثی]] [[نقل]] شده: {{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ الله {{صل}} قَالَ: شَارِبُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ الْوَثَنِ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ الْوَثَنِ}}<ref>مستدركالوسائل، ج۱۷، ص۶۳، باب ۱۲، ح۲۰۷۵۹-۷.</ref>. | * در [[حدیث]] منقول در بیان گناههای بزرگ، علت [[گناه بزرگ]] بودن شُرب خَمر، مطرح شدن آن با بُتپرستی در کنار هم در یک [[آیه]] ذکر شده است: {{متن حدیث|لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَدَلَ بِهَا عِبَادَةَ اَلْأَوْثَانِ}}، [[خداوند حکیم]]، در ضمن [[نهی]]، هر دو را [[پلید]] و از [[اعمال]] [[شیطان]] برشمرده است. در [[حدیثی]] [[نقل]] شده: {{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ الله {{صل}} قَالَ: شَارِبُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ الْوَثَنِ وَ مُدْمِنُ الْخَمْرِ كَعَابِدِ الْوَثَنِ}}<ref>مستدركالوسائل، ج۱۷، ص۶۳، باب ۱۲، ح۲۰۷۵۹-۷.</ref>. | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
* معنای اصلی خَمر، مستور کردن است و مایع مستکننده به این اسم نامیده شده، زیرا عقلِ شرابخوار را میپوشاند و نمیگذارد که خیر، [[شرّ]]، قُبح و [[حُسن]] را تشخیص بدهد و در نتیجه بعد از شُرب آن، ممکن است، بدون توجه به ضرر و زیان امری، [[اقدام]] به کارهایی خطرناک کند. با توجه به اینکه یکی از اهداف اساسی [[ارسال پیامبران]] {{عم}} و پایهگذاری [[ادیان الهی]]، [[رشد]] و باروری [[قوه]] نهفته [[عقل انسانها]] و به فعلیت و [[ظهور]] رساندن آن است؛ هر چیزی که [[مانع]] [[رشد]] آن یا موجب زوال آن شود، به شدت [[ممنوع]] و مورد [[تحریم]] واقع میشود. البته افزون بر زوال [[عقل]] در حال مستی، موجب امراض گوارشی نیز میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۰-۲۴۱.</ref>. | * معنای اصلی خَمر، مستور کردن است و مایع مستکننده به این اسم نامیده شده، زیرا عقلِ شرابخوار را میپوشاند و نمیگذارد که خیر، [[شرّ]]، قُبح و [[حُسن]] را تشخیص بدهد و در نتیجه بعد از شُرب آن، ممکن است، بدون توجه به ضرر و زیان امری، [[اقدام]] به کارهایی خطرناک کند. با توجه به اینکه یکی از اهداف اساسی [[ارسال پیامبران]] {{عم}} و پایهگذاری [[ادیان الهی]]، [[رشد]] و باروری [[قوه]] نهفته [[عقل انسانها]] و به فعلیت و [[ظهور]] رساندن آن است؛ هر چیزی که [[مانع]] [[رشد]] آن یا موجب زوال آن شود، به شدت [[ممنوع]] و مورد [[تحریم]] واقع میشود. البته افزون بر زوال [[عقل]] در حال مستی، موجب امراض گوارشی نیز میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۰-۲۴۱.</ref>. | ||
== ترک عمدی [[نماز]] و [[واجبات]] دیگر == | == نوزدهم: ترک عمدی [[نماز]] و [[واجبات]] دیگر == | ||
*{{متن حدیث|وَ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ اَللَّهُ لِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ تَرَكَ اَلصَّلاَةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اَللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ}}. | *{{متن حدیث|وَ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ مُتَعَمِّداً أَوْ شَيْئاً مِمَّا فَرَضَ اَللَّهُ لِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ تَرَكَ اَلصَّلاَةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اَللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ}}. | ||
* [[امام]] {{ع}} در ادامه بیان تعداد [[گناهان بزرگ]] میفرمایند: ترک عمدی [[نماز واجب]] و هر چیزی که [[خدای متعال]] [[واجب]] کرده، نیز از [[گناهان بزرگ]] محسوب میشوند. | * [[امام]] {{ع}} در ادامه بیان تعداد [[گناهان بزرگ]] میفرمایند: ترک عمدی [[نماز واجب]] و هر چیزی که [[خدای متعال]] [[واجب]] کرده، نیز از [[گناهان بزرگ]] محسوب میشوند. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
* در اهمیت [[نماز]]، به یک [[روایت]] اکتفا میشود: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: قَال رَسُولُ [[الله]] {{صل}} لَيْسَ مِنِّي مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ لاَ يَرِدُ عَلَيَّ اَلْحَوْضَ لاَ وَ اَللَّهِ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۴، ص۲۵، باب ۶، ح۴۴۲۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۱-۲۴۲.</ref> | * در اهمیت [[نماز]]، به یک [[روایت]] اکتفا میشود: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله {{ع}} قَالَ: قَال رَسُولُ [[الله]] {{صل}} لَيْسَ مِنِّي مَنِ اِسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ لاَ يَرِدُ عَلَيَّ اَلْحَوْضَ لاَ وَ اَللَّهِ}}<ref>وسائلالشيعة، ج۴، ص۲۵، باب ۶، ح۴۴۲۰.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۱-۲۴۲.</ref> | ||
== [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم == | == بیستم: [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم == | ||
*{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تبهکاری میورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>. | *{{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ}}<ref>«و لعنت و بدفرجامی آنان راست که پیمان خداوند را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میگسلند و در زمین تبهکاری میورزند» سوره رعد، آیه ۲۵.</ref>. | ||
* [[گناهان بزرگ]] دیگری که [[امام]] {{ع}} بیان میفرمایند: [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم است. [[عهد]] به دو نوع تقسیم میشود: [[عهد الهی]] و [[عهد]] با همنوعان. | * [[گناهان بزرگ]] دیگری که [[امام]] {{ع}} بیان میفرمایند: [[نقض پیمان]] و [[قطع]] رَحِم است. [[عهد]] به دو نوع تقسیم میشود: [[عهد الهی]] و [[عهد]] با همنوعان. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
* خصوصیتی که [[خویشان]] رَحِمی دارند، این است که اگر فردی بر یکی از [[خویشان]] رحمی خود، [[غضب]] کرده یا کینهای از او در [[دل]] داشته باشد، برای رفع آن، با او [[مصافحه]] و معانقه کند تا کدروت و [[ناراحتی]] برطرف شود: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: ذُكِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فَقَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَی أَبَداً حَتَّی يَدْخُلَ النَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی ذِي رَحِمَ فَلْيَدْنُ مِنْهُ فَلْيَمَسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مُسَّتْ سَكَنَتْ}}<ref>الكافی، ج۲، ص۳۰۲، باب الغضب، ح۲؛ وسائلالشيعة، ج۱۵، ص۳۵۸، باب ۵۳، ح۲۰۷۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۷۰، باب ۱۳۲، ح۲۳؛ جامعالاخبار، ص۱۶۰، الفصل الرابع و العشرون و المائة و مكارمالاخلاق، ص۳۵، فی الغضب.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۵۰.</ref> | * خصوصیتی که [[خویشان]] رَحِمی دارند، این است که اگر فردی بر یکی از [[خویشان]] رحمی خود، [[غضب]] کرده یا کینهای از او در [[دل]] داشته باشد، برای رفع آن، با او [[مصافحه]] و معانقه کند تا کدروت و [[ناراحتی]] برطرف شود: {{متن حدیث|عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: ذُكِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فَقَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغْضَبُ فَمَا يَرْضَی أَبَداً حَتَّی يَدْخُلَ النَّارَ فَأَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطَانِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی ذِي رَحِمَ فَلْيَدْنُ مِنْهُ فَلْيَمَسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ إِذَا مُسَّتْ سَكَنَتْ}}<ref>الكافی، ج۲، ص۳۰۲، باب الغضب، ح۲؛ وسائلالشيعة، ج۱۵، ص۳۵۸، باب ۵۳، ح۲۰۷۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۷۰، باب ۱۳۲، ح۲۳؛ جامعالاخبار، ص۱۶۰، الفصل الرابع و العشرون و المائة و مكارمالاخلاق، ص۳۵، فی الغضب.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۱۵۰.</ref> | ||
== [[اسراف]] == | == بیست و یکم: [[اسراف]] == | ||
*{{متن قرآن|وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ}}<ref>«و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.</ref>. | *{{متن قرآن|وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ}}<ref>«و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.</ref>. | ||
* کلمه "[[اسراف]]" از "سرف" مشتق شده است. سرف با مشتقات آن، ۲۱ بار در [[قرآن مجید]] در مصادیق گوناگونی مطرح شده است: | * کلمه "[[اسراف]]" از "سرف" مشتق شده است. سرف با مشتقات آن، ۲۱ بار در [[قرآن مجید]] در مصادیق گوناگونی مطرح شده است: | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
# اسرافی که سبب [[ستیز]] با [[حق]] و [[حقانیت]] نباشد، مانند زیادهرَوی در خوردن، [[آشامیدن]]، [[انفاق]]، صرف وقت بیشتر از حدّ معقول برای درآمد بیشتر، خرید مازاد بر احتیاج [[زندگی]]، [[تجملگرایی]]، [[زیادهروی]] در تفریحات سالم <ref>اما اسراف و زيادهروی در هدر دادن اموال بيت المال، مانند آب، برق يا روشن گذاشتن ماشين و هدر دادن بنزين و آلوده كردن هوای پاك و... از موارد حرام در اسراف محسوب میشوند.</ref> و ... ؛ بنابراین، قسم اول، مراد است نَه قِسم دوم<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۴-۲۴۵.</ref> | # اسرافی که سبب [[ستیز]] با [[حق]] و [[حقانیت]] نباشد، مانند زیادهرَوی در خوردن، [[آشامیدن]]، [[انفاق]]، صرف وقت بیشتر از حدّ معقول برای درآمد بیشتر، خرید مازاد بر احتیاج [[زندگی]]، [[تجملگرایی]]، [[زیادهروی]] در تفریحات سالم <ref>اما اسراف و زيادهروی در هدر دادن اموال بيت المال، مانند آب، برق يا روشن گذاشتن ماشين و هدر دادن بنزين و آلوده كردن هوای پاك و... از موارد حرام در اسراف محسوب میشوند.</ref> و ... ؛ بنابراین، قسم اول، مراد است نَه قِسم دوم<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۴-۲۴۵.</ref> | ||
== [[تبعیت]] از [[هوای نفس]] [[نامشروع]] == | == بیست و دوم: [[تبعیت]] از [[هوای نفس]] [[نامشروع]] == | ||
*{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهشها (ی نفس) شان پیروی میکنند و گمراهتر از آنکه بیرهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref>. | *{{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهشها (ی نفس) شان پیروی میکنند و گمراهتر از آنکه بیرهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref>. | ||
* کلمه {{متن قرآن|هَوَاهُ}} به معنای میل است و [[هوای نفس]] یعنی میل [[نفس|نَفْس]] "هوی و هواء: به مفهوم [[تمایل]] پیدا کردن است بهسوی پَستی و پایین؛ خواه [[مادّی]] باشد یا [[معنوی]]؛ و از مصادیق این معنا: [[تمایل]] [[نفس|نَفْس]] به [[امور مادّی]] و [[شهوات]] است"<ref>تفسير روشن، ج۱، ص۴۳۱.</ref>. | * کلمه {{متن قرآن|هَوَاهُ}} به معنای میل است و [[هوای نفس]] یعنی میل [[نفس|نَفْس]] "هوی و هواء: به مفهوم [[تمایل]] پیدا کردن است بهسوی پَستی و پایین؛ خواه [[مادّی]] باشد یا [[معنوی]]؛ و از مصادیق این معنا: [[تمایل]] [[نفس|نَفْس]] به [[امور مادّی]] و [[شهوات]] است"<ref>تفسير روشن، ج۱، ص۴۳۱.</ref>. | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
* از اینرو [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "پس از آن كه [[خداوند]]، ابليس را بهسجده بر [[آدم]] {{ع}} [[فرمان]] داد، وی گفت: به عزتت [[سوگند]]، اگر مرا از [[سجده]] بر [[آدم]] معاف كنی، چنان تو را [[عبادت]] كنم كه تاكنون كسی اين گونه عبادتت نكرده باشد. [[خداوند]] حكيم فرمود: من دوست دارم آن گونه كه خود میخواهم [[عبادت]] شوم آن گونه كه تو میخواهی"<ref>{{متن حدیث|أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۲، باب ۳۲ - البدعة و السنة و الفريضة.</ref>. | * از اینرو [[امام صادق]] {{ع}} میفرمایند: "پس از آن كه [[خداوند]]، ابليس را بهسجده بر [[آدم]] {{ع}} [[فرمان]] داد، وی گفت: به عزتت [[سوگند]]، اگر مرا از [[سجده]] بر [[آدم]] معاف كنی، چنان تو را [[عبادت]] كنم كه تاكنون كسی اين گونه عبادتت نكرده باشد. [[خداوند]] حكيم فرمود: من دوست دارم آن گونه كه خود میخواهم [[عبادت]] شوم آن گونه كه تو میخواهی"<ref>{{متن حدیث|أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۲، باب ۳۲ - البدعة و السنة و الفريضة.</ref>. | ||
== [[کبر]] == | == بیست و سوم: [[کبر]] == | ||
*{{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}<ref>«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref>. | *{{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}<ref>«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref>. | ||
* کلمه "[[کبر]]" به معنای بزرگی در مقابل آن "صِغَر"، به معنای کوچکی است و آن حالت خود بزرگبینی است که [[فرد]] خود را بالاتر از دیگری میبیند و [[معتقد]] است بر دیگری، [[برتری]] دارد. و آن یک صفت [[باطنی]] است که توسط [[اعمال]]، حرکات و سخنانی ظاهر میشود و با ظاهر شدن آن [[اعمال]] و حرکات، شخص متصف به [[تکبر]] میشود؛ و آن [[اعمال]]، مانندِ ترک [[معاشرت]] و [[همراهی]] با دیگری، قبول نکردن [[پند]]، [[موعظه]] و [[راهنمایی]] دیگری و توجه نکردن به آن است. | * کلمه "[[کبر]]" به معنای بزرگی در مقابل آن "صِغَر"، به معنای کوچکی است و آن حالت خود بزرگبینی است که [[فرد]] خود را بالاتر از دیگری میبیند و [[معتقد]] است بر دیگری، [[برتری]] دارد. و آن یک صفت [[باطنی]] است که توسط [[اعمال]]، حرکات و سخنانی ظاهر میشود و با ظاهر شدن آن [[اعمال]] و حرکات، شخص متصف به [[تکبر]] میشود؛ و آن [[اعمال]]، مانندِ ترک [[معاشرت]] و [[همراهی]] با دیگری، قبول نکردن [[پند]]، [[موعظه]] و [[راهنمایی]] دیگری و توجه نکردن به آن است. | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۴: | ||
* بنابراین، تکبرورزی و [[کبر]]، یکی از موانع اساسی برای توجه به امور دارای [[حقانیت]] از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]] است، و در مقابل آن، صفت [[نیک]] [[تواضع]]، [[فروتنی]] و [[خشوع]] موجب فراهمسازی برای میل و رغبت به امور دارای [[حقانیت]] از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]]، و نیز موجب بهرهمندی از آن در جهت [[رشد]] و [[تکامل]] [[روحی]] و [[معنوی]] میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۹-۲۵۰.</ref>. | * بنابراین، تکبرورزی و [[کبر]]، یکی از موانع اساسی برای توجه به امور دارای [[حقانیت]] از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]] است، و در مقابل آن، صفت [[نیک]] [[تواضع]]، [[فروتنی]] و [[خشوع]] موجب فراهمسازی برای میل و رغبت به امور دارای [[حقانیت]] از جمله [[ولایت ولی]] [[حق]]، و نیز موجب بهرهمندی از آن در جهت [[رشد]] و [[تکامل]] [[روحی]] و [[معنوی]] میشود<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۴۹-۲۵۰.</ref>. | ||
== [[تبعیض]] در [[ایمان]] == | == بیست و چهارم: [[تبعیض]] در [[ایمان]] == | ||
* جدا کردن [[خلفای الهی]] از یکدیگر و فرق گذاشتن در [[ایمان]] و [[تصدیق]] به آنان، نشانه عدم [[تسلیم محض]] در برابر [[خدای متعال]] بوده و حاکی از [[انکار]] و [[کفر]] واقعی است که [[خدای سبحان]] برای آن، عذابی خوارکننده قرار داده است هرچند در [[تصدیق]] [[پیامبر]] خود و [[احکام]] [[تبیین]] شده توسط او، [[تعهد]] عملی داشته و در [[دین]] خودش، به اصطلاح [[متدین]] و [[زاهد]] باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند. آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | * جدا کردن [[خلفای الهی]] از یکدیگر و فرق گذاشتن در [[ایمان]] و [[تصدیق]] به آنان، نشانه عدم [[تسلیم محض]] در برابر [[خدای متعال]] بوده و حاکی از [[انکار]] و [[کفر]] واقعی است که [[خدای سبحان]] برای آن، عذابی خوارکننده قرار داده است هرچند در [[تصدیق]] [[پیامبر]] خود و [[احکام]] [[تبیین]] شده توسط او، [[تعهد]] عملی داشته و در [[دین]] خودش، به اصطلاح [[متدین]] و [[زاهد]] باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر میورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و میگویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار میکنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند. آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | ||
* بعد از این [[آیه شریفه]]، [[خدای متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش ایمان آوردهاند و میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۵۲.</ref>. | * بعد از این [[آیه شریفه]]، [[خدای متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و (خداوند) به زودی پاداش کسانی را که به خداوند و پیامبرانش ایمان آوردهاند و میان هیچ یک از آنها فرق نمیگذارند؛ خواهد داد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۵۲.</ref>. | ||
* جدا کردن بین [[احکام دین]] و [[تصدیق]] و [[پذیرش]] برخی از آنها و [[انکار]] برخی دیگر، نیز مصداق [[تبعیض]] در [[ایمان]] است که موجب [[ذلت]] [[دنیوی]] و در پی آن، شدیدترین [[عذاب]] در [[آخرت]] خواهد بود: {{متن قرآن|أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۰-۲۵۱.</ref> | * جدا کردن بین [[احکام دین]] و [[تصدیق]] و [[پذیرش]] برخی از آنها و [[انکار]] برخی دیگر، نیز مصداق [[تبعیض]] در [[ایمان]] است که موجب [[ذلت]] [[دنیوی]] و در پی آن، شدیدترین [[عذاب]] در [[آخرت]] خواهد بود: {{متن قرآن|أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به بخشی (دیگر) کفر میورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سختترین عذاب باز برده میشوند؛ و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۰-۲۵۱.</ref> | ||
== [[مغرور]] به [[علوم]] ماّدی == | == بیست و پنجم: [[مغرور]] به [[علوم]] ماّدی == | ||
*{{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>. | *{{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>. | ||
* [[علوم]] ماّدی چون متعلق آن، جامدات و امور ماّدی است، موجب [[جمود]] [[فکری]] و [[غرور]] [[علمی]] و [[غفلت]] از [[خودشناسی]] میشود و [[انسان]] اگر خود را نشناسد، و پی به عجز و [[ناتوانی]] خود نَبَرد، داعیه [[تکبر]] و [[غرور]] در سر میپندارد و میپندارد که [[بینیاز]] و مستغنی است و رو به [[طغیان]] میآورد{{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref> «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. | * [[علوم]] ماّدی چون متعلق آن، جامدات و امور ماّدی است، موجب [[جمود]] [[فکری]] و [[غرور]] [[علمی]] و [[غفلت]] از [[خودشناسی]] میشود و [[انسان]] اگر خود را نشناسد، و پی به عجز و [[ناتوانی]] خود نَبَرد، داعیه [[تکبر]] و [[غرور]] در سر میپندارد و میپندارد که [[بینیاز]] و مستغنی است و رو به [[طغیان]] میآورد{{متن قرآن|كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى}}<ref> «حاشا؛ انسان سرکشی میورزد چون خود را بینیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.</ref>. | ||
خط ۲۳۰: | خط ۲۳۰: | ||
* بنابراین، کسب [[علوم]] برای اغراض [[دنیوی]] و [[مغرور]] شدن به آنکه منجر به [[کبر]] و [[انکار]] امور دارای [[حقانیت]] از جمله [[حقانیت]] ولی [[حق]] میشود، یکی از موانع مهم، برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[خلیفه الهی]] است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۱-۲۵۳.</ref>. | * بنابراین، کسب [[علوم]] برای اغراض [[دنیوی]] و [[مغرور]] شدن به آنکه منجر به [[کبر]] و [[انکار]] امور دارای [[حقانیت]] از جمله [[حقانیت]] ولی [[حق]] میشود، یکی از موانع مهم، برای بهرهمندی از [[ولایت]] [[خلیفه الهی]] است<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۱-۲۵۳.</ref>. | ||
== [[تکذیب]] و [[افترا]] == | == بیست و ششم: [[تکذیب]] و [[افترا]] == | ||
* [[افترا]]، به معنای "جعل [[دروغ]] و چیزی از خود درآوردن"<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۱۷۱، كلمه فری.</ref> است؛ اما [[تکذیب]]، از [[کذب]] مشتق شده به معنای [[دروغگو]] دانستن و نسبتِ [[دروغ]] دادن است که در مقابل آن، [[تصدیق]] و نسبت [[صدق]] و [[راستی]] دادن و [[اذعان]] به آن است. | * [[افترا]]، به معنای "جعل [[دروغ]] و چیزی از خود درآوردن"<ref>قاموس قرآن، ج۵، ص۱۷۱، كلمه فری.</ref> است؛ اما [[تکذیب]]، از [[کذب]] مشتق شده به معنای [[دروغگو]] دانستن و نسبتِ [[دروغ]] دادن است که در مقابل آن، [[تصدیق]] و نسبت [[صدق]] و [[راستی]] دادن و [[اذعان]] به آن است. | ||
* وقتی [[تکذیب]] را تحلیل میکنیم، در واقع به [[کذب]] برگشت دارد؛ زیرا [[تکذیب]] کننده، اموری که واقعیت دارند، به نداشتن واقعیت، خبر میدهد و شکی نیست که [[دروغ]] گفتن و بیواقعیت دانستن [[حقانیت]] [[امور معنوی]] منشأ هر [[انحراف]] و [[گمراهی]] است، در هر موضوعی باشد، [[دروغگو]] مطلقاً، [[محروم]] از [[درک]] [[حق]] و واقعیت است، چه در [[اعتقاد]] یا عملش یا گفتارش، و کسی که دارای چنین روحیهای باشد، [[محروم]] از رسیدن به نتیجه و مقصدش و همواره در [[گمراهی]] است. | * وقتی [[تکذیب]] را تحلیل میکنیم، در واقع به [[کذب]] برگشت دارد؛ زیرا [[تکذیب]] کننده، اموری که واقعیت دارند، به نداشتن واقعیت، خبر میدهد و شکی نیست که [[دروغ]] گفتن و بیواقعیت دانستن [[حقانیت]] [[امور معنوی]] منشأ هر [[انحراف]] و [[گمراهی]] است، در هر موضوعی باشد، [[دروغگو]] مطلقاً، [[محروم]] از [[درک]] [[حق]] و واقعیت است، چه در [[اعتقاد]] یا عملش یا گفتارش، و کسی که دارای چنین روحیهای باشد، [[محروم]] از رسیدن به نتیجه و مقصدش و همواره در [[گمراهی]] است. | ||
خط ۲۴۲: | خط ۲۴۲: | ||
* [[حدیث]] ذکر شده در ذیل عنوان [[تبعیت]] و [[اطاعت]]، مخصوصاً قسمت آخر آن: {{متن حدیث|مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۹۸.</ref>؛ ادعای ولایتمداری با داشتن [[روحیه]] [[تکذیب]] عملی نسبت به آن را [[مذمت]] کرده، چنین کسی را [[دشمن]] ولی [[حق]] دانسته و بهرهمندی از آن را [[نفی]] میکند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۳-۲۵۶.</ref>. | * [[حدیث]] ذکر شده در ذیل عنوان [[تبعیت]] و [[اطاعت]]، مخصوصاً قسمت آخر آن: {{متن حدیث|مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۹۸.</ref>؛ ادعای ولایتمداری با داشتن [[روحیه]] [[تکذیب]] عملی نسبت به آن را [[مذمت]] کرده، چنین کسی را [[دشمن]] ولی [[حق]] دانسته و بهرهمندی از آن را [[نفی]] میکند<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۳-۲۵۶.</ref>. | ||
== [[استهزاء]] == | == بیست و هفتم: [[استهزاء]] == | ||
*{{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر که او را ریشخند میکردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref>. | *{{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستادهای نزدشان نمیآمد مگر که او را ریشخند میکردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref>. | ||
* کلمه "استهزای" از "هزء" مشتق شده و به معنای "مطلق [[تحقیر]] و [[اهانت]]"<ref>التحقيق، ج۱۱، ص۲۵۶، كلمه هزء.</ref> است که یا گفتاری یا عملی یا با ایما و اشاره بوده و برای خنداندن دیگران است. فرق آن با [[مزاح]] اینکه در [[مزاح]] قصد [[تحقیر]] و [[اهانت]] نیست و [[اعتقادی]] نیز به آن نیست، بلکه فقط برای خنداندن یا [[انس]] و [[دوستی]] با دیگری است، اما در [[استهزاء]]، برای کوچک کردن دیگری، [[اهانت]] به او و با [[اعتقاد]] به بیارزشی اوست. | * کلمه "استهزای" از "هزء" مشتق شده و به معنای "مطلق [[تحقیر]] و [[اهانت]]"<ref>التحقيق، ج۱۱، ص۲۵۶، كلمه هزء.</ref> است که یا گفتاری یا عملی یا با ایما و اشاره بوده و برای خنداندن دیگران است. فرق آن با [[مزاح]] اینکه در [[مزاح]] قصد [[تحقیر]] و [[اهانت]] نیست و [[اعتقادی]] نیز به آن نیست، بلکه فقط برای خنداندن یا [[انس]] و [[دوستی]] با دیگری است، اما در [[استهزاء]]، برای کوچک کردن دیگری، [[اهانت]] به او و با [[اعتقاد]] به بیارزشی اوست. | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۴۹: | ||
* آنچه به عنوان یکی از موانع مطرح بوده، [[تمسخر]] گرفتن همه [[خلفای الهی]] یا یکی از آنان در گفتار یا سیرهشان یا [[دین]] یا هر یک از افراد [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[دینداری]] آنان است، لذا دیگر موارد [[استهزاء]] که جهتگیری آن مسائل [[دینی]] نباشد، اگر چه مذموم است، مرادِ عنوان مطرح شده نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | * آنچه به عنوان یکی از موانع مطرح بوده، [[تمسخر]] گرفتن همه [[خلفای الهی]] یا یکی از آنان در گفتار یا سیرهشان یا [[دین]] یا هر یک از افراد [[مؤمن]] به [[دلیل]] [[دینداری]] آنان است، لذا دیگر موارد [[استهزاء]] که جهتگیری آن مسائل [[دینی]] نباشد، اگر چه مذموم است، مرادِ عنوان مطرح شده نیست<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | ||
== [[اصرار بر گناه]] == | == بیست و هشتم: [[اصرار بر گناه]] == | ||
*{{متن قرآن|وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.</ref>؛ [[خدای متعال]] در بیان حالات و صفات [[اصحاب]] شِمال که [[اهل]] [[جهنم]] هستند، میفرماید: آنان کسانی بودند که در [[دنیا]] در [[ارتکاب گناهان]] بزرگ [[اصرار]] میورزیدند. | *{{متن قرآن|وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.</ref>؛ [[خدای متعال]] در بیان حالات و صفات [[اصحاب]] شِمال که [[اهل]] [[جهنم]] هستند، میفرماید: آنان کسانی بودند که در [[دنیا]] در [[ارتکاب گناهان]] بزرگ [[اصرار]] میورزیدند. | ||
* کلمه {{متن قرآن|الْحِنْثِ }}<ref>از همين ريشه گفتار عرب است: بلغ الغلام الحنث، نوجوان به سنّ بلوغ و مؤاخذه به گناهان رسيده است؛ المفردات، كلمه حنث؛ جوامع الجامع، ج۴، ص: ۲۳۶؛ ولی اقوال مختلف درباره مقصود از “حنث عظيم” كه اصحاب شمال بر آن اصرار میورزيدند، مطرح است: به معنای عهد شكنی و نقض عهدی است كه آن را به سبب سوگندهای غليظ مؤكد كرده است، و اصرار در شكستن چنين عهدی به اين است كه: به اين عمل ناستوده همچنان ادامه دهد، و به هيچ وجه دست از آن برندارد؛ مجمع البيان، ج۹، ص۲۲۰. عدهای گفتهاند: اصلاً كلمه حنث به معنای گناه عظيم است، و اگر با اين حال كلمه مذكور را به عظيم وصف كرده، با اينكه عظيم در معنای خود كلمه خوابيده، برای مبالغه است، و منظور از “حنث عظيم” شرك به خدا است؛ يا به طور كلی به معنای هر گناه كبيره است؛ يا سوگند خوردن بر اين ادعا است كه قيامت دروغ است، و اين سوگند در آيه شريفه: {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ}} («و سختترین سوگندهاشان را به خداوند خوردند که خداوند کسی را که میمیرد (دیگر) برنمیانگیزد» سوره نحل، آیه ۳۸)، حكايت شده میفرمايد: مشركين سوگندهای غلاظ و شدادی به خدا میخورند كه خدا مردگان را زنده نمیكند؛ روح المعانی، ج۲۷، ص۱۴۴. ظاهر اين است كه همه اينها مصداقهايی برای حنث عظيم محسوب میشوند و بر همين اساس، برخی گفتهاند: “ولی لفظ آيه مورد بحث مطلق است، نه از آن خصوص عهدشكنی متبادر است، و نه شرك به خدا، و نه گناهان كبيره، و نه سوگند بر نبودن معاد، و چون آيه مطلق است پس با احتمال ما بهتر میسازد كه عبارت است از اطاعت غير خدا، اين نيز مطلق است و شامل همه آن احتمالها میشود؛ الميزان، ج۱۹، ص۱۲۴.</ref> در اصل به معنای هر گونه [[گناه]] است، ولی در بسیاری از موارد به مفهوم [[پیمانشکنی]] و [[مخالفت]] [[سوگند]] آمده، به [[دلیل]] اینکه از مصداقهای روشن [[گناه]] است. | * کلمه {{متن قرآن|الْحِنْثِ }}<ref>از همين ريشه گفتار عرب است: بلغ الغلام الحنث، نوجوان به سنّ بلوغ و مؤاخذه به گناهان رسيده است؛ المفردات، كلمه حنث؛ جوامع الجامع، ج۴، ص: ۲۳۶؛ ولی اقوال مختلف درباره مقصود از “حنث عظيم” كه اصحاب شمال بر آن اصرار میورزيدند، مطرح است: به معنای عهد شكنی و نقض عهدی است كه آن را به سبب سوگندهای غليظ مؤكد كرده است، و اصرار در شكستن چنين عهدی به اين است كه: به اين عمل ناستوده همچنان ادامه دهد، و به هيچ وجه دست از آن برندارد؛ مجمع البيان، ج۹، ص۲۲۰. عدهای گفتهاند: اصلاً كلمه حنث به معنای گناه عظيم است، و اگر با اين حال كلمه مذكور را به عظيم وصف كرده، با اينكه عظيم در معنای خود كلمه خوابيده، برای مبالغه است، و منظور از “حنث عظيم” شرك به خدا است؛ يا به طور كلی به معنای هر گناه كبيره است؛ يا سوگند خوردن بر اين ادعا است كه قيامت دروغ است، و اين سوگند در آيه شريفه: {{متن قرآن|وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ}} («و سختترین سوگندهاشان را به خداوند خوردند که خداوند کسی را که میمیرد (دیگر) برنمیانگیزد» سوره نحل، آیه ۳۸)، حكايت شده میفرمايد: مشركين سوگندهای غلاظ و شدادی به خدا میخورند كه خدا مردگان را زنده نمیكند؛ روح المعانی، ج۲۷، ص۱۴۴. ظاهر اين است كه همه اينها مصداقهايی برای حنث عظيم محسوب میشوند و بر همين اساس، برخی گفتهاند: “ولی لفظ آيه مورد بحث مطلق است، نه از آن خصوص عهدشكنی متبادر است، و نه شرك به خدا، و نه گناهان كبيره، و نه سوگند بر نبودن معاد، و چون آيه مطلق است پس با احتمال ما بهتر میسازد كه عبارت است از اطاعت غير خدا، اين نيز مطلق است و شامل همه آن احتمالها میشود؛ الميزان، ج۱۹، ص۱۲۴.</ref> در اصل به معنای هر گونه [[گناه]] است، ولی در بسیاری از موارد به مفهوم [[پیمانشکنی]] و [[مخالفت]] [[سوگند]] آمده، به [[دلیل]] اینکه از مصداقهای روشن [[گناه]] است. |