پرش به محتوا

معاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۲: خط ۸۲:
به باور [[امام خمینی]]، ابن‌سینا نتوانسته تجرد خیالی و برزخی را [[اثبات]] کند و [[قوه خیال]] را مادی می‌دانست؛ از این‌رو از اثبات [[معاد روحانی]] برای همه [[مردم]] عاجز شد و آن را تنها برای کاملانی که به مرتبه [[قوه عاقله]] [[دست]] یافته‌اند، اثبات کرد؛ در حالی‌که [[انسان‌ها]] با حرکت جوهری به مرتبه برزخی نایل می‌شوند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸ و ۴۳۶.</ref> و از حالت [[مادیت]] محض که در حالت جنینی است، به مرحله متوسطی می‌رسند که در این مرحله نفس دارای تجرد برزخی می‌گردد و مستقل می‌شود. در این مرحله، نفس [[قوای ادراکی]] و تحریکی می‌یابد و این قوا از آنجاکه [[شئون]] نفس می‌شوند، به [[استقلال]] نفس، مستقل خواهند شد و وقتی نفس از [[عالم طبیعت]] خارج می‌شود، این قوا نیز نفس را [[همراهی]] می‌کنند. در نتیجه در عالم دیگر، حواس پنج‌گانه و قوای دیگر به همراه نفس موجود است؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۶–۴۳۷.</ref> زیرا [[قوای ادراکی]] که در [[انسان]] است، [[حقیقت]] برزخی نفس است و تا زمانی که انسان در عالم طبیعت است، [[ادراک]] این قوا مشروط به شرایطی است؛ چنان‌که دیدن به چشم نیاز دارد؛ اما زمانی که نفس از عالم طبیعت خارج شد، این قوا که لوازم ذاتی نفس است، در آن موجود است و به واسطه [[قوه خیال]] و قوای ظاهری ادراک‌های مختلف و التذاذهای برزخی خواهد داشت.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۹–۴۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref>
به باور [[امام خمینی]]، ابن‌سینا نتوانسته تجرد خیالی و برزخی را [[اثبات]] کند و [[قوه خیال]] را مادی می‌دانست؛ از این‌رو از اثبات [[معاد روحانی]] برای همه [[مردم]] عاجز شد و آن را تنها برای کاملانی که به مرتبه [[قوه عاقله]] [[دست]] یافته‌اند، اثبات کرد؛ در حالی‌که [[انسان‌ها]] با حرکت جوهری به مرتبه برزخی نایل می‌شوند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸ و ۴۳۶.</ref> و از حالت [[مادیت]] محض که در حالت جنینی است، به مرحله متوسطی می‌رسند که در این مرحله نفس دارای تجرد برزخی می‌گردد و مستقل می‌شود. در این مرحله، نفس [[قوای ادراکی]] و تحریکی می‌یابد و این قوا از آنجاکه [[شئون]] نفس می‌شوند، به [[استقلال]] نفس، مستقل خواهند شد و وقتی نفس از [[عالم طبیعت]] خارج می‌شود، این قوا نیز نفس را [[همراهی]] می‌کنند. در نتیجه در عالم دیگر، حواس پنج‌گانه و قوای دیگر به همراه نفس موجود است؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۶–۴۳۷.</ref> زیرا [[قوای ادراکی]] که در [[انسان]] است، [[حقیقت]] برزخی نفس است و تا زمانی که انسان در عالم طبیعت است، [[ادراک]] این قوا مشروط به شرایطی است؛ چنان‌که دیدن به چشم نیاز دارد؛ اما زمانی که نفس از عالم طبیعت خارج شد، این قوا که لوازم ذاتی نفس است، در آن موجود است و به واسطه [[قوه خیال]] و قوای ظاهری ادراک‌های مختلف و التذاذهای برزخی خواهد داشت.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۹–۴۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref>


== رابطه نفس و [[بدن]] ==
=== رابطه نفس و [[بدن]] ===
یکی از مباحث مهمی که در [[درک]] درست [[معاد]] و جسمانی‌بودن آن دخالت دارد، چگونگی [[ارتباط]] نفس با بدن در [[دنیا]] و چگونگی [[اتحاد]] این دو می‌باشد. [[امام خمینی]]، مانند دیگر [[حکما]]<ref>ابن‌سینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۹، ۱۸۷–۱۹۶؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۳/۱۶۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹.</ref> رابطه نفس و بدن را رابطه‌ای تدبیری می‌داند که نفس برای رسیدن به [[کمالات]] لایق خود، بدن را [[تدبیر]] می‌کند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۶۱.</ref> اما چگونگی این رابطه مورد [[اختلاف]] است. برخی آن را رابطه‌ای حلولی می‌دانند که نفس در بدن [[حلول]] کرده است<ref>افلوطین، تاسوعات، ۳۲۵؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۴۴.</ref> و برخی نیز آن را تعلق اضافی می‌شمارند.<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۴۹۶ و ۳/۱۶۹.</ref> از دیدگاه [[حکمت متعالیه]]، رابطه نفس و بدن، رابطه‌ای انضمامی نیست که نفس و بدن دو حقیقت جدا باشند که به هم منضم شده باشند، بلکه رابطه آنها اتحادی است؛ مانند تعلق صورت به ماده.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۰۹ و ۹/۲، ۱۰۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۶–۱۶۸.</ref>
یکی از مباحث مهمی که در [[درک]] درست [[معاد]] و جسمانی‌بودن آن دخالت دارد، چگونگی [[ارتباط]] نفس با بدن در [[دنیا]] و چگونگی [[اتحاد]] این دو می‌باشد. [[امام خمینی]]، مانند دیگر [[حکما]]<ref>ابن‌سینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۹، ۱۸۷–۱۹۶؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۳/۱۶۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹.</ref> رابطه نفس و بدن را رابطه‌ای تدبیری می‌داند که نفس برای رسیدن به [[کمالات]] لایق خود، بدن را [[تدبیر]] می‌کند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۶۱.</ref> اما چگونگی این رابطه مورد [[اختلاف]] است. برخی آن را رابطه‌ای حلولی می‌دانند که نفس در بدن [[حلول]] کرده است<ref>افلوطین، تاسوعات، ۳۲۵؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۴۴.</ref> و برخی نیز آن را تعلق اضافی می‌شمارند.<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۴۹۶ و ۳/۱۶۹.</ref> از دیدگاه [[حکمت متعالیه]]، رابطه نفس و بدن، رابطه‌ای انضمامی نیست که نفس و بدن دو حقیقت جدا باشند که به هم منضم شده باشند، بلکه رابطه آنها اتحادی است؛ مانند تعلق صورت به ماده.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۰۹ و ۹/۲، ۱۰۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۶–۱۶۸.</ref>


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش