عصمت پیامبران از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخهها
←منشأ سیاسی
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
=== منشأ سیاسی === | === منشأ سیاسی === | ||
[[محمد جواد مغنیه]] از بعضی [[اهل سنت]] دیدگاهی را نقل مینماید که بسیار میکوشد [[اندیشه]] [[عصمت]] را [[سیاسی]] جلوه دهد. صاحب این اندیشه چنین میگوید: | [[محمد جواد مغنیه]] از بعضی [[اهل سنت]] دیدگاهی را نقل مینماید که بسیار میکوشد [[اندیشه]] [[عصمت]] را [[سیاسی]] جلوه دهد. صاحب این اندیشه چنین میگوید: اندیشه [[امام]] [[معصوم]] یک [[اندیشه سیاسی]] محض است و هیچ جنبه [[دینی]] ندارد و ریشه آن تخیل [[شیعه]] میباشد. [[شیعیان]] [[آرزو]] داشتند بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} [[خلافت]] را عهده دار شود. بعد از اینکه [[ابوبکر]] متولی امر شد، به خود میگفتند که بعد از ابوبکر علی {{ع}} [[خلیفه]] میشود، اما [[عمر]] متولی شد. باز میگفتند: بعد از عمر علی {{ع}} عهده دار [[حکومت]] خواهد شد، اما باز [[عثمان]] خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی {{ع}} خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] از یک سو، [[معاویه]] از سوی دیگر و نیز [[خوارج]] در مقابل او ایستادند تا جایی که به [[شهادت علی]] {{ع}} منتهی شد و خلافت به سرسختترین [[دشمن]] [[علویان]] یعنی معاویه رسید. شیعهها باز میگفتند: معاویه به زودی میمیرد و خلافت به [[امام حسن]] {{ع}} میرسد؛ اما امام حسن {{ع}} قبل از مردن معاویه به [[شهادت]] رسید و با مرگ معاویه خلافت به پسرش [[یزید]] رسید و [[امام حسین]] {{ع}} نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در [[عهد]] [[امویان]] و سپس [[عباسیان]] [[اهل بیت]] در فشار و سرکوب بسیار شدید قرار داشتند. | ||
اندیشه [[امام]] [[معصوم]] یک [[اندیشه سیاسی]] محض است و هیچ جنبه [[دینی]] ندارد و ریشه آن تخیل [[شیعه]] میباشد. [[شیعیان]] [[آرزو]] داشتند بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} علی {{ع}} [[خلافت]] را عهده دار شود. بعد از اینکه [[ابوبکر]] متولی امر شد، به خود میگفتند که بعد از ابوبکر علی {{ع}} [[خلیفه]] میشود، اما [[عمر]] متولی شد. باز میگفتند: بعد از عمر علی {{ع}} عهده دار [[حکومت]] خواهد شد، اما باز [[عثمان]] خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی {{ع}} خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] از یک سو، [[معاویه]] از سوی دیگر و نیز [[خوارج]] در مقابل او ایستادند تا جایی که به [[شهادت علی]] {{ع}} منتهی شد و خلافت به سرسختترین [[دشمن]] [[علویان]] یعنی معاویه رسید. شیعهها باز میگفتند: معاویه به زودی میمیرد و خلافت به [[امام حسن]] {{ع}} میرسد؛ اما امام حسن {{ع}} قبل از مردن معاویه به [[شهادت]] رسید و با | |||
در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج [[ناامیدی]] و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این واقعیت دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت {{عم}} [[ظلم]] روا داشتهاند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت {{عم}} خلافت را بر عهده میداشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمیشد<ref>محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸.</ref>. | |||
اگر شخصی که مغنیه از او نقل کرده است که به ادعای او یکی از [[اهل سنت]] است، | عدهای دیگر میگویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کردهاند تا بدین وسیله موقعیت والای [[امامان]] خویش را در مقابل [[اهل سنت]] تحکیم و تثبیت کنند»<ref>احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.</ref>. | ||
این مسئله بدان دلیل است که | |||
'''نقد [[نظریه سیاسی]] بودن اعتقاد به عصمت''': در این دیدگاه که از سر [[دشمنی]] و [[ستیز]] نسبت به عقاید شیعه تنظیم شده است، گمانهزنی و خیالپردازی به درجه اوج خود رسیده است. تنظیمکننده این سناریو آنچنان با روانشناسی [[سیاسی]] ماهرانه خواسته است تمامی [[بلایا]] و مصایبی را که بر سر [[شیعه]] در آمده است، به صورت یک عقده سیاسی جلوه دهد که ظهور و بروز آن در اعتقاد شیعه به [[عصمت امام]] متبلور شده است. تصویری که نویسنده از شیعه و [[رهبران]] آن به دست داده است، تصویر کسانی است که چشم [[طمع]] به [[قدرت]] و دست گرفتن زمام [[خلافت]] دوختهاند؛ حال آنکه نحوه عمل کرد [[حضرت امیر]] {{ع}} و [[یاران]] او و نیز [[امام مجتبی]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} همگی به گونهای است که تماماً در جهت [[حفظ]] تمامیت [[اسلام]] و جلوگیری از [[تحریف]] و [[انحراف]] در این [[دین]] و احیای [[سنت رسول خدا]] {{ع}} قدم برداشتهاند. نمونه آن شورای شش نفرهای بود که بعد از [[مرگ]] [[عمر بن خطاب]] برای [[تعیین خلیفه]] تشکیل گردید. در این [[شورا]] که [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عثمان]]، علی {{ع}}، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] شرکت داشتند، [[عمر]] گفته بود: اگر سه رأی در مقابل سه رأی شدند، آن سه نفری که در آن عبدالرحمن بن عوف حضور دارد، رأی آن گروه [[برتری]] دارد. از پیش هم مشخص بود که سه به سه میشود، زبیر، سعد و علی {{ع}} رأی به [[حضرت علی]] {{ع}} دادند و طلحه، عثمان و عبدالرحمن بن عوف به عثمان؛ اما قبل از رأیگیری عبدالرحمن از حضرت علی {{ع}} سؤال کرد که اگر [[سیره]] [[شیخین]] را در پیش خواهد گرفت و به آن عمل خواهد کرد، به او رأی میدهد. اگر آن حضرت در پی خلافت بود، گرچه به [[دروغ]]، میگفت: آری. اما او گفت: نه، تنها من به [[سیره رسول خدا]] {{صل}} عمل خواهم کرد و با این پاسخ منفی، [[خلافت]] را سیزده سال به دست [[عثمان]] و [[امویان]] سپرد. همچنین پس از مرگ عثمان، خلافت را بر حضرتش [[تحمیل]] کردند و خود او از پذیرش آن به شدت استنکاف میورزید. | |||
از سیره [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} و نیز [[ائمه]] بعد از آنها و نیز شیعیان مخلص آنان هیچ ذرهای از اینکه در پی کسب قدرت و خلافت گرچه به قیمتی و هر [[سیاست]] [[بازی]] باشند، در [[اعمال]] و [[رفتار]] [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] آنها اثری دیده نمیشود. | |||
اگر شخصی که مغنیه از او نقل کرده است که به ادعای او یکی از [[اهل سنت]] است، عصمت امت و جماعت را پذیرفته است، سؤال کنیم که آیا این [[اعتقاد]] یعنی «[[عصمت]] جماعت» بیشتر از [[عصمت امامان]] نمیتواند [[شبهه]] سیاسی کاری و دارای منشأ سیاسی بودن در آن احتمال داده شود؟ | |||
این مسئله بدان دلیل است که مشروعیت سقیفه را در مقابل [[نصب حضرت علی]] {{ع}} از طرف [[رسول الله]] {{صل}} به خلافت در [[غدیر]]، [[اثبات]] کنند، پشتوانه [[حدیثی]] {{متن حدیث|لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِي عَلَى ضَلَالَةٍ}} و نظریه عصمت امت و جماعت را مطرح کردهاند. اگر قرار بر گمانه زنی و القای نظریه باشد، در نقض این دیدگاه میتوان این مسئله را مطرح نمود<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۲۴۴.</ref>. | |||
==قلمرو و گستره== | ==قلمرو و گستره== |