پرش به محتوا

ابراهیم بن نعیم عدوی حجازی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله'
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
جز (جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله')
خط ۵۶: خط ۵۶:
مغلطای<ref>مغلطای، ج۱، ص۴۵.</ref> توجیه ابن اثیر را وارد ندانسته و می‌گوید: ابونعیم، منکر وجود ابراهیم بن نعیم بن نحام نشده، بلکه اشکال ابونعیم بر تفسیر ابن منده است. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۲۴.</ref> نیز نظر ابونعیم را تأیید کرده است، ولی افزوده که صحابی بودن ابراهیم به این [[روایت]] نیست؛ چرا که [[زبیر بن بکار]] به [[تولد]] او در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} تصریح کرده است.
مغلطای<ref>مغلطای، ج۱، ص۴۵.</ref> توجیه ابن اثیر را وارد ندانسته و می‌گوید: ابونعیم، منکر وجود ابراهیم بن نعیم بن نحام نشده، بلکه اشکال ابونعیم بر تفسیر ابن منده است. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۲۴.</ref> نیز نظر ابونعیم را تأیید کرده است، ولی افزوده که صحابی بودن ابراهیم به این [[روایت]] نیست؛ چرا که [[زبیر بن بکار]] به [[تولد]] او در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} تصریح کرده است.


سخن زبیر بن بکار، ناظر بر این روایت است که [[اسامة بن زید]] در چهارده سالگی [[زن]] خود، [[زینب]] دختر [[حنظله]] را [[طلاق]] داد و [[نعیم بن نحام]]، به درخواست [[پیامبر]] با او [[ازدواج]] کرد و صاحب [[ابراهیم]] شد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۵۳.</ref>. با توجه به این [[روایت]] و نیز هیجده سالگی [[اسامه]] در سال یازدهم<ref>ابن سعد، ج۴، ص۴۹.</ref>، به دست می‌آید که این [[ازدواج]] در سال هفتم بوده است. [[ابن حجر]]<ref>تعجیل، ص۳۱.</ref> در [[تأیید]] این مطلب می‌گوید: در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} ابن عمر به پدرش پیشنهاد کرد با دختر نعیم بن نحام ازدواج کند و در آن [[زمان]]، ابراهیم، [[کودکی]] بیش نبود.
سخن زبیر بن بکار، ناظر بر این روایت است که [[اسامة بن زید]] در چهارده سالگی [[زن]] خود، [[زینب]] دختر حنظله را [[طلاق]] داد و [[نعیم بن نحام]]، به درخواست [[پیامبر]] با او [[ازدواج]] کرد و صاحب [[ابراهیم]] شد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۵۳.</ref>. با توجه به این [[روایت]] و نیز هیجده سالگی [[اسامه]] در سال یازدهم<ref>ابن سعد، ج۴، ص۴۹.</ref>، به دست می‌آید که این [[ازدواج]] در سال هفتم بوده است. [[ابن حجر]]<ref>تعجیل، ص۳۱.</ref> در [[تأیید]] این مطلب می‌گوید: در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} ابن عمر به پدرش پیشنهاد کرد با دختر نعیم بن نحام ازدواج کند و در آن [[زمان]]، ابراهیم، [[کودکی]] بیش نبود.


هر چند [[صحابی]] بودن ابراهیم از مطالب یاد شده آشکار می‌شود، وجود [[غلام]] برای کودکی کمتر از چهار سال که در مضیقه [[مالی]] هم قرار گرفته، بعید می‌نماید. شاید با توجه به این مطلب، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> بر اساس [[روایات معتبر]] دیگر بیان داشته که مردی به دلیل نیاز مالی، خواست غلام مدبّر خود را بفروشد. [[پیامبر]] فرمود: چه کسی این را می‌خرد؟ [[نعیم بن عبدالله نحام]] آن غلام را به هشتصد [[درهم]] خرید.
هر چند [[صحابی]] بودن ابراهیم از مطالب یاد شده آشکار می‌شود، وجود [[غلام]] برای کودکی کمتر از چهار سال که در مضیقه [[مالی]] هم قرار گرفته، بعید می‌نماید. شاید با توجه به این مطلب، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> بر اساس [[روایات معتبر]] دیگر بیان داشته که مردی به دلیل نیاز مالی، خواست غلام مدبّر خود را بفروشد. [[پیامبر]] فرمود: چه کسی این را می‌خرد؟ [[نعیم بن عبدالله نحام]] آن غلام را به هشتصد [[درهم]] خرید.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش