پرش به محتوا

زهیر بن قین بجلی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '-،' به '-')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:


سپس [[نبرد]] [[سختی]] به‎پا کرد و به [[شعر]] می‌گفت: من زهیرم من زاده قینم، و با [[شمشیر]] آنان را از حسین دور می‌رانم. در نهایت [[کثیر بن عبدالله شِعبی]] و [[مهاجر بن اوس]] به او [[حمله]] بردند، و او را به [[قتل]] رساندند. [[رحمت خدا]] بر او باد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۱، ادامه خبر محمد بن قیس؛ سبط ابن جوزی اشعار زهیر را همراه با اندکی حذف و تغییر ذکر نموده است، ر. ک: تذکرة الخواص، ص۲۵۲، به نقل از هشام بن محمد راوی مقتل ابی مخنف.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، سوگ‌نامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگ‌نامه کربلا» فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴ ص۷۷.</ref>
سپس [[نبرد]] [[سختی]] به‎پا کرد و به [[شعر]] می‌گفت: من زهیرم من زاده قینم، و با [[شمشیر]] آنان را از حسین دور می‌رانم. در نهایت [[کثیر بن عبدالله شِعبی]] و [[مهاجر بن اوس]] به او [[حمله]] بردند، و او را به [[قتل]] رساندند. [[رحمت خدا]] بر او باد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۱، ادامه خبر محمد بن قیس؛ سبط ابن جوزی اشعار زهیر را همراه با اندکی حذف و تغییر ذکر نموده است، ر. ک: تذکرة الخواص، ص۲۵۲، به نقل از هشام بن محمد راوی مقتل ابی مخنف.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، سوگ‌نامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگ‌نامه کربلا» فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴ ص۷۷.</ref>
==عوامل دگرگونی «[[حرّ]]» و «[[زهیر]]»==
[[حر]] در [[رهبری]] یگان‌های نظامی [[ابن زیاد]]، جایگاه حساسی را اشغال کرده و ابن زیاد او را برای [[دستگیری]] [[امام حسین]]{{ع}} گسیل داشته بود.
حر در کنار این [[وظیفه]] و جایگاه، از [[وجدان]] نیز بهره‌مند بود. [[سلامت]] ضمیر، نقشی مؤثر و کارا در [[تاریخ]] زندگانی حر - [[رحمت خدا]] بر او - داشت تا رخدادهای [[عاشورا]] برای او پیش آمد و از [[سپاه ابن زیاد]] جدا شد و به حسین{{ع}} پیوست. او خود، درباره این دگرگونی می‌گوید: «من خویش را میان [[بهشت و جهنم]] می‌بینم. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر سوزانده شوم، چیزی را بر [[بهشت]] ترجیح نمی‌دهم». حر سپس بر اسب خویش زد و سوی حسین{{ع}} تاخت، در حالی که سر به زیر داشت و از حسین{{ع}} شرمگین بود؛ چراکه در آنجا راه را بر آنان بسته بود»<ref>مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل المقرم، ص۲۶۵ – ۲۶۶.</ref>.
این گونه در لحظاتی کوتاه و سریع و در حرکتی سبک‌بالانه، حر از محوری به محور دیگر و از جایگاهی به جایگاهی صد درصد عکس منتقل می‌شود و از [[فرماندهی]] [[سپاه عمر بن سعد]] به سوی حسین{{ع}} و از «من» به سوی [[خدای تعالی]] [[هجرت]] کرد. این دو هجرت در واپسین لحظات [[زندگی]] او و در آناتی کوتاه و سریع صورت پذیرفت.
اما دگرگونی و تحولی که در زندگی زهیر بن قین رخ داد، از نوعی دیگر بود.
زهیر فرماندهی از [[فرماندهان]] ابن زیاد و [[سپاه]] یزید نبود و برای [[نبرد]] با حسین{{ع}} بیرون نیامده بود و از دیدار با آن حضرت دوری می‌کرد.
تحلیلی که برای حر بن یزید ذکر کردیم، به تقریب درباره [[زهیر بن قین]] نیز درست است.
ما در سلامت وجدان زهیر، تردیدی نداریم، لیک شرایط زهیر او را با [[توبیخ]] و [[نکوهش]] وجدان رویارو نمی‌کرد.
از این روی، باید بگوییم، در ورای دگرگونی و [[تحول]] زهیر، امری دیگر پنهان بود و این دگرگونی برای او به شیوه حر رخ نداد.
زهیر [[هوادار]] [[عثمان]] بود، نه [[خاندان محمد]]{{صل}}. او در [[سال شصت هجری]] به [[حج]] رفت و در راه بازگشت به [[عراق]] با حسین{{ع}} در یک راه بود، لیک می‌کوشید در نزدیکی خیمه‌های [[امام]] فرود نیاید که مبادا با آن حضرت گرد آید. کار همین گونه بود تا اینکه کاروان امام به منطقه «[[زرود]]» رسید و [[زهیر]] - [[رحمت خدا]] بر او - چاره‌ای ندید، جز اینکه در نزدیکی خیمه‌های حسین{{ع}} فرود آید. امام پیکی را به سوی زهیر فرستاد و او را به طرف خویش، فرا خواند. زهیر و یارانش غذا می‌خوردند که پیک، [[دعوت امام]] را به آنان [[ابلاغ]] کرد. جملگی غذایی را که در دست داشتند، بر [[زمین]] افکندند، تو گویی که پرنده بر سر آنان نشسته است (یعنی مات و مبهوت شدند). [[دلهم]]، [[همسر]] زهیر - رحمت خدا بر او - به او [[اعتراض]] کرد و گفت: «[[سبحان الله]]! پسر [[دخت رسول خدا]] در پی تو می‌فرستد و نزدش نمی‌روی! کاش نزد او روی و سخنش را بشنوی!».
زهیر با ناخوشایندی به سوی امام رفت، و چیزی نگذشت که شتابان بازگشت، در حالی که [[شادی]] از رخسارش نمایان و از [[غرور]] و خوش‌حالی آکنده بود. او [[فرمان]] داد تا [[خیمه]] و بار و بنه‌اش را کنار خیمه‌های حسین{{ع}} ببرند، سپس همسرش را گفت: «تو را [[طلاق]] دادم». آنگاه به یارانش گفت: «به [[بلنجر]] [[حمله]] بردیم، [[خدا]] ظفرمان داد و غنیمت‌ها گرفتیم. [[سلمان فارسی]]<ref>به گمان قوی این شخص سلمان باهلی، سردار فاتح معروف است، نه سلمان فارسی، آن گونه که روایت می‌گوید: همان گونه که معتقدیم «بلنجر» نیز اشتباه ناسخان است و صحیح آن «بالبحر» است؛ زیرا در آن روزگار، مسلمانان به جنگ سرزمین‌های ورای بحار (دریاها) رفته بودند.</ref> که با ما بود، گفت: از فتحی که خدایتان داد و غنیمت‌ها که گرفتید، [[خرسند]] شدید؟
گفتم: آری.
گفت: وقتی [[سرور]] [[جوانان]] خاندان محمد را دریافتید، از [[جنگیدن]] همراه او خرسندتر باشید تا از این غنیمت‌ها که گرفته‌اید»<ref>شریف قرشی، باقر، حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۳، ص۶۶-۶۷؛ به نقل از: شیخ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۲۶۴؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل، ج۳، ص۱۷۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱؛ شامی، یوسف بن حاتم، الدر النظیم، ص۱۶۷.</ref>.
[[سبحان الله]]! حسین{{ع}} به [[زهیر]] - [[رحمت خدا]] بر او - چه فرمود و زهیر از آن حضرت چه شنید؟
ما چیزی در این باره نمی‌دانیم.
[[روایت]] می‌گوید که زهیر پس از دیدار خویش با حسین{{ع}} ماجرایش را با [[سلمان فارسی]] حکایت کرد.
ما روایت مذکور را [[نفی]] نمی‌کنیم و بعید نمی‌شمریم، لیک بر آنیم که ماجرای سلمان فارسی، سبب بازگشت و دگرگونی زهیر نبوده، بلکه [[تحول]] و دگرگونی او علت دیگری داشته است.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۲۹.</ref>
==عناصر تحلیلی==
اینک در پرتو [[روایت]] [[تاریخی]] معروفی که در [[سیره]] آمده است به تحلیل ماجرای [[زهیر]] می‌پردازیم. عناصر ماجرای زهیر از این قرارند.
===[[شخصیت]] [[عثمانی]]===
زهیر شخصیتی [[هوادار]] [[عثمان]] بود. ما به اینکه او هوادار عثمان بود، کاری نداریم؛ زیرا عثمانی بودن در آن [[روز]] برای هوادار، زحمتی نداشت؛ چراکه [[حکومت]]، عثمانی و [[اموی]] بود. جریان [[حاکم]] به [[تفسیر]] نیاز ندارد، بلکه این جریان مخالف است که همیشه نیازمند تفسیر است. [[مردم]] بر [[آیین]] [[حکمرانان]] خویش‌اند و زهیر نیز از همین قبیل بود، از این روی، در کنار این عنصر، درنگی دراز نداریم.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۳۲.</ref>
===دوری از حسین{{ع}}===
در اینجا ناچاریم به نکته‌های زیر اشاره کنیم:
#[[تاریخ]] برای ما موضعی منفی از زهیر در برابر [[امام حسین]]{{ع}} گزارش نکرده، بر خلاف [[حر]] که چنین موضعی از او گزارش شده است.
#زهیر نمی‌خواست در کار حسین{{ع}} – خیر باشد یا [[شر]] – وارد شود و بر آن بود تا از حسین{{ع}} دوری کند، از همین روی می‌کوشید از او عقب بماند تا با او رویارو نشود.
# نظیر زهیر آن بود که گرفتار کار حسین{{ع}} نگردد؛ زیرا او اگر [[دعوت امام]] را [[اجابت]] می‌کرد، دنیای خویش را می‌باخت و اگر به [[رویارویی]] او می‌رفت، آخرتش را از کف می‌داد. پس برای دینش بی‌گزندتر آن بود که از راهی که حسین{{ع}} در آن بود، دوری کند تا [[دین]] و دنیایش را باهم نگاه دارد.
#او نکته روشن منفی در حسین{{ع}} سراغ نداشت و از تراکم [[احساسات]] در پی هواداری عثمان [[رنج]] می‌برد. وی حالتی شبیه حالت فروبستگی و [[لجاجت]] داشت و در این کار، از [[تصمیم‌گیری]] و [[عزم]] و [[اراده]] بی‌بهره بود.
از همین رو بود که چون حسین{{ع}} او را به سوی خویش فرا خواند، ساکت و خاموش ماند. این حالت، حالت انسان‌هایی است که فاقد عزم و اراده و تصمیم‌اند.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۳۳.</ref>
===دخالت [[دلهم]]، [[همسر]] زهیر و بیرون آمدن زهیر از تردید===
[[دلهم بنت عمرو]] – [[رحمت خدا]] بر او – همسر زهیر، او را واداشت و [[تشویق]] کرد تا [[دعوت]] حسین{{ع}} را [[اجابت]] کند. هنگامی که فرستاده [[امام]] سوی [[زهیر]] و یارانش آمد و آنان را به دیدار حضرت فرا خواند، جملگی به [[سکوت]] [[غریب]] دچار شدند و خاموش بر جای خویش، ماندند، تو گویی پرنده‌ای بر سر آنان نشسته است!
آن بانوی [[دلیر]] – [[رحمت خدا]] بر او- این سکوت و [[خاموشی]] را قدرتمندانه [[شکست]] و در حالی که [[فرستاده حسین]]{{ع}} می‌شنید و [[گواه]] بود به همسرش گفت: «[[سبحان الله]]! پسر [[پیامبر خدا]] در پی تو می‌فرستد و نمی‌روی؟ کاش سوی او روی و سخنش را بشنوی»<ref>شریف قرشی، باقر، حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۳، ص۶۳.</ref>.
با وجود این، زهیر آن هنگام که تصمیم گرفت تا حسین{{ع}} به سوی [[خدای تعالی]] رود، تردید نکرد که به همسرش - این بانوی دلیر - بگوید: «نزد خویشانت برو» تا مبادا به او گزندی برسد.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۳۳.</ref>
===جذب شدن به سوی حسین{{ع}}===
هنوز اندکی از [[هم‌نشینی]] زهیر - رحمت خدا بر او - با [[امام حسین]]{{ع}} نگذشته بود که زهیر، سخت جذب و شیفته حسین{{ع}} شد و با شخصیتی به کلی دگرگون شده، به سوی خانواده‌اش بازگشت. او به سرعت از نزد حسین{{ع}} بازگشت، در حالی که رویی گشاده داشت و از [[غرور]] و [[شادمانی]] آکنده بود. زهیر سپس [[فرمان]] داد تا [[خیمه]] و بار و بنه‌اش را سوی خیمه‌های امام آورند.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۳۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش