←جستارهای وابسته
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
== علت اصلی تخلف از [[جیش اسامه]] == | == علت اصلی تخلف از [[جیش اسامه]] == | ||
موضوع "[[تخلّف از جیش اسامه]]" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. سرپیچی از دستور پیامبر، پس از آن همه اصرار برای پیوستن افراد به [[سپاه اسامه]]، خطایی نابخشودنی است و نشان [[برنامهریزی]] قدرتطلبان برای به دست گرفتن [[حکومت]] و کنار زدن [[امام علی|علی]] {{ع}} به شمار میرود. مرحوم سیّد [[شرف]] الدین پس از [[نقل]] آن وقایع و [[سخن پیامبر]] مینویسد: آنان ابتدا از رفتن به اردوگاه، تعلّل ورزیدند و از خود سنگینی نشان دادند، بعد هم از [[سپاه]] عقب ماندند و خود را در [[مدینه]] نگه داشتند، تا پایههای [[سیاست]] و [[حکومت]] خویش را تحکیم کنند و این کار را بر [[تعهّد]] نسبت به [[فرمان]] صریح [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ترجیح دادند و این یکی دیگر از موارد "[[اجتهاد در برابر نصّ]]" بود. [[پیامبر]] میخواست عاصمۀ [[اسلام]] از وجود آنان خالی باشد و [[خلافت امیر المؤمنین]] با [[آرامش]] و بدون [[مخالفت]] استقرار یابد و وقتی برگردند ببینند کار [[خلافت]] به نام [[امام علی|علی]] {{ع}} پایان گرفته تا زمینهای برای [[نزاع]] باقی نماند، ولی آنان متوجّه [[نیّت]] و [[تدبیر پیامبر]] شدند، هم به [[فرماندهی اسامه]] که [[جوانی]] ۱۷ ساله بود [[اعتراض]] کردند و هم در رفتن و پیوستن به او درنگ کردند، تا آنکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} درگذشت، آنگاه ماجرای [[سقیفه]] را پیش آوردند<ref>النص و الأجتهاد، ص۱۰۰، دربارۀ اهداف آنان از تخلّف از جیش اسامه و اهتمام پیامبر به این اعزام و تأکید وی بر فرماندهی اسامه، استاد باقر شریف القرشی تحلیل جالبی دارد که خواندنی است (حیاة الامام الحسن بن علی، ج ۲ ص ۱۲۰)</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۹۳؛ [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۲۱۰.</ref> | موضوع "[[تخلّف از جیش اسامه]]" مورد بحث فراوان میان مورخین و متکلّمین است. سرپیچی از دستور پیامبر، پس از آن همه اصرار برای پیوستن افراد به [[سپاه اسامه]]، خطایی نابخشودنی است و نشان [[برنامهریزی]] قدرتطلبان برای به دست گرفتن [[حکومت]] و کنار زدن [[امام علی|علی]] {{ع}} به شمار میرود. مرحوم سیّد [[شرف]] الدین پس از [[نقل]] آن وقایع و [[سخن پیامبر]] مینویسد: آنان ابتدا از رفتن به اردوگاه، تعلّل ورزیدند و از خود سنگینی نشان دادند، بعد هم از [[سپاه]] عقب ماندند و خود را در [[مدینه]] نگه داشتند، تا پایههای [[سیاست]] و [[حکومت]] خویش را تحکیم کنند و این کار را بر [[تعهّد]] نسبت به [[فرمان]] صریح [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ترجیح دادند و این یکی دیگر از موارد "[[اجتهاد در برابر نصّ]]" بود. [[پیامبر]] میخواست عاصمۀ [[اسلام]] از وجود آنان خالی باشد و [[خلافت امیر المؤمنین]] با [[آرامش]] و بدون [[مخالفت]] استقرار یابد و وقتی برگردند ببینند کار [[خلافت]] به نام [[امام علی|علی]] {{ع}} پایان گرفته تا زمینهای برای [[نزاع]] باقی نماند، ولی آنان متوجّه [[نیّت]] و [[تدبیر پیامبر]] شدند، هم به [[فرماندهی اسامه]] که [[جوانی]] ۱۷ ساله بود [[اعتراض]] کردند و هم در رفتن و پیوستن به او درنگ کردند، تا آنکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} درگذشت، آنگاه ماجرای [[سقیفه]] را پیش آوردند<ref>النص و الأجتهاد، ص۱۰۰، دربارۀ اهداف آنان از تخلّف از جیش اسامه و اهتمام پیامبر به این اعزام و تأکید وی بر فرماندهی اسامه، استاد باقر شریف القرشی تحلیل جالبی دارد که خواندنی است (حیاة الامام الحسن بن علی، ج ۲ ص ۱۲۰)</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۹۳؛ [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۲۱۰.</ref> | ||
==[[اصرار]] بر اعزام [[جیش اسامه]]== | |||
[[دستور پیامبر]] به تشکیل سپاهی به [[فرماندهی]] ([[اسامة بن زید]] ([[جوانی]] هیجده ساله) و اصرار بر اینکه تمامی [[مهاجرین]] و [[انصار]] باید جزء [[سپاه]] وی باشند، قرینه مهمی بر تصمیم [[رسول الله]]{{صل}} بر تثبیت [[خلافت امام علی]]{{ع}} است. دستور به تشکیل این سپاه عظیم در آن [[زمان]] و برهه خاص، محتاج دقت و [[تأمل]] ویژه است. چون هیچ گزارش خاصی از [[تهاجم]] [[دشمن]] و یا [[آمادگی]] برای تهاجم او در آن منطقه دور از [[مملکت اسلامی]]، گزارش نشده است تا محتاج آن باشد که سپاهی این چنین عظیم و با این سرعت و با آن همه اصرار و تأکید [[پیامبر]] به آن منطقه فرستاده شود. پس علت تشکیل سپاه و اصرار بیش از حد پیامبر چه بود؟ | |||
اعزام سپاه به فرماندهی [[اسامه]]، به منظور به دست آوردن دو [[هدف]] بود: | |||
#تمامی کسانی که [[مخالفت]] آنان با [[امام علی]]{{ع}} محتمل بود، از [[مدینه]] خارج شوند. | |||
پیامبر دستور داده بود [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[ابوعبیده]] و [[سعد بن ابی وقاص]] در [[سپاه اسامه]] باشند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۸؛ واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۱۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۸، ص۶۳؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۷، ص۲۰۰؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۰، ص۵۷۱.</ref>. اگر این دستور پیامبر انجام شده بود، مسیر بسیاری از حوادث بعدی [[تغییر]] میکرد. در واقع، رسول الله{{صل}} در پی آن بود که تمامی متنفذان و کسانی را که [[قدرت]] تأثیرگذاری بر [[توده]] [[مردم]] دارند، از مدینه خارج کند. در این صورت، [[جانشینی]] و [[امامت امام علی]]{{ع}} دچار هیچ چالش و [[اعتراض]] جدی نمیشد. سردمداران [[سقیفه]] و پایهگذاران [[خلافت ابوبکر]] همین افرادی بودند که پیامبر اصرار داشت در سپاه اسامه حضور داشته باشند. | |||
# اسامة بن زید در آن زمان هیجده ساله بود<ref>الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۸ ص۵۱ و ص۶۴.</ref> و در [[فرهنگ]] آن دوره، [[نوجوان]] محسوب میشد. او در حالی در [[مسند]] فرماندهی قرار گرفته بود که اشخاص کمتر از ۱۵ سال، [[حق]] شرکت در [[جنگ]] را نداشتند و اکنون [[جوانی]] هیجده ساله، [[فرمانده]] سپاهی بود که پیرمردان و ریش سفیدان و بزرگان [[مهاجرین]] و [[انصار]]، با عنوان پیاده [[نظام]] تحت [[فرماندهی]] او بودند. آنگاه که [[مردمان]] برو بر فرماندهی او [[طعنه]] زدند، [[پیامبر]] بر [[منبر]] قرار گرفت و در جواب آنان گفت: «او سزاوار این فرماندهی است»<ref>الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۶؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۳۶۵؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۹۹.</ref>. [[کلام پیامبر]] به معنای تعیین ملاک برای [[ریاست]] است. اگر او سزاوار این [[منصب]] است، کمی سن او ضرری بدان نمیرساند. این سخن جواب کسانی است که چند [[روز]] بعد، ضمن [[تأیید]] صلاحیت [[امام علی]]{{ع}} برای [[خلافت]]، [[جوان بودن]] [[امام]] را بهانه کرده، او را کنار نهادند؛ در حالی که امام علی{{ع}} در آن [[زمان]] نزدیک به سی وچهار سال داشت<ref>در کتاب خصال، ج۲، ص۳۷۱، این تحلیل به امام علی{{ع}} مستند شده است.</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۲۹۷.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |