اثبات عقلی انتظار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[عقل]] [[حکم]] میکند [[انسان]] یا باید "[[عدل]]" را در [[جهان]] برقرار کند یا حداقل " | [[عقل]] [[حکم]] میکند [[انسان]] یا باید "[[عدل]]" را در [[جهان]] برقرار کند یا حداقل "فرصت عدل" (عدل بالقوه) را ایجاد و آن را حفظ کند و جلوی از بین رفتن زمینههای آن را بگیرد. «[[انتظار]]» در واقع حفظ فرصت و زمینه تحقق عدل است. در [[کتاب و سنت]] نیز بحث از "وفاداران به عهد الهی" مطرح است که اینها باید توسط [[امامان معصوم]] در زمان حضور و با [[هدایت]] [[کتاب و سنت]] در عصر غیبت ساخته بشوند تا از فرصت عدل در [[جامعه]] محافظت کنند و استعداد پذیرش عمومی عدالت گستری [[امام]] در [[جامعه]] را به وجود بیاورند. این همان «[[انتظار سازنده]] و فعال» است که فراتر از حالت درونی و [[منتظر]] [[آینده]] بودن است. در اینجا به بررسی مسأله ضرورت تحقق عدل در [[جوامع انسانی]] و نیز حضور امام معصوم و [[خلیفه الهی]] به عنوان قوام بخش و تنها عامل تحقق عدل جهانی از منظر جامعهشناسی اسلامی و مبانی جامعهشناسی مهدویت پرداخته و با توجه به دو اصل اساسی [[لزوم تحقق عدل]] یا فرصتسازی برای تحقق آن در [[جوامع بشری]] و پیشگیری از اضمحلال جامعه که براساس [[سنت الهی]] در صورت فقدان یکی از این دو اصل صورت میگیرد، [[انتظار فعال]] و سازنده در بُعد فردی و [[اجتماعی]] را به عنوان راه حفظ و «زمینهسازی برای فرصت عدل» که از آن جمله [[ظهور]] و حضور امام معصوم است، معرفی مینماید. و بدینسان همچنانکه حفظ جامعه برپایه تحقق عدل یا حفظ فرصت عدل لازم بوده و ضرورت عُقلائی خواهد داشت، [[انتظار سازنده]] و [[انتظار فعال|فعال]] هم [[ضرورت]] و لزوم عقلائی خواهد داشت. | ||
== معناشناسی | == معناشناسی == | ||
مفهوم اولیه [[انتظار]] به معنای [[صبر]] و [[چشم به راه]] بودن برای تحقق یک امر است. [[انتظار]] یک حالت [[روحی]] در [[انسان]] است که با تشکیل [[روح جمعی]] در [[جامعه انسانی]] تبدیل به حالت [[روحی]] جمعی خواهد شد. این [[انتظار]] دو گونه میتواند باشد: [[انتظار]] غیر فعال و خالی از تحرِک و [[سازندگی]] و [[انتظار فعال]] و [[انتظار سازنده|سازنده]]. مراد از [[انتظار فعال]] و [[انتظار سازنده|سازنده]]، انتظاری است که در آن فرد یا [[جامعه]]، برای تحقق آن امر مورد [[انتظار]] تلاش و تکاپو کرده و تا جایی که برایش ممکن است [[زمینه ظهور]] و تحقق آن را فراهم میکند. در مباحث [[مهدویت]]، [[انتظار فعال]] و [[انتظار سازنده|سازنده]] به معنای [[زمینهسازی ظهور عدل]] و نیز [[زمینهسازی برای تحقق عدل جهانی]] توسط [[امام]] [[معصوم]] که مقوّم اصلی تحقق [[جامعه عدل]] است، میباشد. | مفهوم اولیه [[انتظار]] به معنای [[صبر]] و [[چشم به راه]] بودن برای تحقق یک امر است. [[انتظار]] یک حالت [[روحی]] در [[انسان]] است که با تشکیل [[روح جمعی]] در [[جامعه انسانی]] تبدیل به حالت [[روحی]] جمعی خواهد شد. این [[انتظار]] دو گونه میتواند باشد: [[انتظار]] غیر فعال و خالی از تحرِک و [[سازندگی]] و [[انتظار فعال]] و [[انتظار سازنده|سازنده]]. مراد از [[انتظار فعال]] و [[انتظار سازنده|سازنده]]، انتظاری است که در آن فرد یا [[جامعه]]، برای تحقق آن امر مورد [[انتظار]] تلاش و تکاپو کرده و تا جایی که برایش ممکن است [[زمینه ظهور]] و تحقق آن را فراهم میکند. در مباحث [[مهدویت]]، [[انتظار فعال]] و [[انتظار سازنده|سازنده]] به معنای [[زمینهسازی ظهور عدل]] و نیز [[زمینهسازی برای تحقق عدل جهانی]] توسط [[امام]] [[معصوم]] که مقوّم اصلی تحقق [[جامعه عدل]] است، میباشد. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
[[انتخاب]] خوب و درست فردی [[انسانها]]، به [[تولد]] [[جامعه صالح]] و [[انتخاب]] نادرست و [[فاسد]] فردی [[انسانها]]، به [[تولد]] [[جامعه فاسد]] میانجامد. با این همه هر [[جامعه صالح]] و فاسدی [[قوانین]] جبری علّی و معلولی خاص خود را دارد که بر مبنای آنها سیر تحولات [[جامعه]] مشخص میگردد و جهتیابی تحولات [[جامعه]] تعیین میشود و سرانجام، [[سرنوشت]] حتمی آن [[جامعه]] بر اساس آنها تحقق مییابد. | [[انتخاب]] خوب و درست فردی [[انسانها]]، به [[تولد]] [[جامعه صالح]] و [[انتخاب]] نادرست و [[فاسد]] فردی [[انسانها]]، به [[تولد]] [[جامعه فاسد]] میانجامد. با این همه هر [[جامعه صالح]] و فاسدی [[قوانین]] جبری علّی و معلولی خاص خود را دارد که بر مبنای آنها سیر تحولات [[جامعه]] مشخص میگردد و جهتیابی تحولات [[جامعه]] تعیین میشود و سرانجام، [[سرنوشت]] حتمی آن [[جامعه]] بر اساس آنها تحقق مییابد. | ||
=== اصول شکلگیری | === اصول شکلگیری جامعه مطلوب مهدوی === | ||
[[جامعه مطلوب]] [[انسانی]] که بر اساس [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] و [[خلقت انسان]] باید شکل بگیرد، باید از اصول [[آفرینش جهان]] و [[انسان]] نیز [[تبعیت]] نماید. چراکه در صورت هماهنگی [[نظام]] فردی و [[اجتماعی]] [[انسانی]] با [[نظام تکوین]] [[خلقت]]، [[هدف]] و [[کمال غایی]] و نهایی [[انسان]] و [[جهان]] به دست آمده و [[سعادت]] [[آرزو]] شده [[انسانها]] محقق خواهد شد. | [[جامعه مطلوب]] [[انسانی]] که بر اساس [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] و [[خلقت انسان]] باید شکل بگیرد، باید از اصول [[آفرینش جهان]] و [[انسان]] نیز [[تبعیت]] نماید. چراکه در صورت هماهنگی [[نظام]] فردی و [[اجتماعی]] [[انسانی]] با [[نظام تکوین]] [[خلقت]]، [[هدف]] و [[کمال غایی]] و نهایی [[انسان]] و [[جهان]] به دست آمده و [[سعادت]] [[آرزو]] شده [[انسانها]] محقق خواهد شد. | ||
اصول بنیادین [[خلقت]] که جهانشناسی [[مهدوی]] نیز مبتنی بر آن است بدین قرارند: | اصول بنیادین [[خلقت]] که جهانشناسی [[مهدوی]] نیز مبتنی بر آن است بدین قرارند: | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
# '''اصل [[حکمت]]''': اصل «[[حکمت]]» به معنای جامع آن از اصول بنیادین [[جهانشناسی مهدویت]] است و این اصل اقتضا دارد [[جامعه]] نیز نظیر دیگر پدیدههای [[جهان آفرینش]]، در حدوث و بقاء بر اساس [[حکمت]]، به دور از [[بی معنایی]] و [[بیهودگی]] باشد و به سمت و جهتی پیش رود که با [[غایت]] و [[هدف آفرینش جهان]] و نیز [[فلسفه خلقت]] [[انسان]] که [[خلافت اجتماعی]] خداست، سازگار باشد. | # '''اصل [[حکمت]]''': اصل «[[حکمت]]» به معنای جامع آن از اصول بنیادین [[جهانشناسی مهدویت]] است و این اصل اقتضا دارد [[جامعه]] نیز نظیر دیگر پدیدههای [[جهان آفرینش]]، در حدوث و بقاء بر اساس [[حکمت]]، به دور از [[بی معنایی]] و [[بیهودگی]] باشد و به سمت و جهتی پیش رود که با [[غایت]] و [[هدف آفرینش جهان]] و نیز [[فلسفه خلقت]] [[انسان]] که [[خلافت اجتماعی]] خداست، سازگار باشد. | ||
# '''اصل [[عدل]]''': اصل «[[عدل]]» از دیگر اصول بنیادین [[جهانشناسی مهدویت]] است. اصل [[عدل]] [[جامعه انسانی]] را به عنوان بخشی از [[جهان هستی]]، قلمرو تحقق و تبلور [[حق]] و [[عدل]] میسازد؛ زیرا در [[جهان]] آفریده [[خدای عادل]] مطلق، جایی برای ناروا و [[ستم]] وجود ندارد. | # '''اصل [[عدل]]''': اصل «[[عدل]]» از دیگر اصول بنیادین [[جهانشناسی مهدویت]] است. اصل [[عدل]] [[جامعه انسانی]] را به عنوان بخشی از [[جهان هستی]]، قلمرو تحقق و تبلور [[حق]] و [[عدل]] میسازد؛ زیرا در [[جهان]] آفریده [[خدای عادل]] مطلق، جایی برای ناروا و [[ستم]] وجود ندارد. | ||
# '''اصل | # '''اصل هدایت رحمانی الهی''': اصل سوم بنیادین [[جهانشناسی مهدویت]]، اصل «[[هدایت رحمانی الهی]]»است. [[رحمت الهی]] اقتضا دارد که آفریننده [[جهان]]، [[بشر]] را برای پیش رفتن به سوی [[غایت نهایی آفرینش]]، یعنی [[خلافت اجتماعی]] [[صالحان]] [[یاری]] کند همچنانکه [[خلقت]] [[بشر]] برای تحقق این امر هم از روی [[رحمت الهی]] بوده است. یعنی [[رحمت الهی]] هم در مبدأ و هم در مسیر، آغازگر و یاریگر و همراه و بلکه [[هدایتگر]] [[بشر]] در رسیدن به [[هدف آفرینش]] میباشد. این [[یاری]] از طریق خاصی بر [[بشر]] صورت میپذیرد که در [[زبان قرآن]] از آن به «کتاب و [[میزان]]» تعبیر شده است و در امر [[هدایت الهی]] جلوهگری میکند، در کتب و نزد [[رُسُل]] و سپس [[امامان برحق الهی]]، تجسّم و تحقق یافته است. | ||
== گستره | == گستره هدایت رحمانی در طول [[تاریخ]] == | ||
امر | امر هدایت رحمانی الهی چنان گسترده است که در طول [[تاریخ]] و برای تمام [[امتها]] و [[جوامع انسانی]] به صورت [[ادیان]] و [[شرایع الهی]] و توسط [[رهبران]] [[هدایتگر]] ارائه شده است. [[خدای متعال]] در [[قرآن کریم]] در اشارهای به تداوم و تسلسل این [[رحمت الهی]] در طول [[تاریخ]] میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و در جایی دیگر با اشاره به تجلی این [[رحمت الهی]] در [[رسول خدا]] و [[امامان]] هُدا: میفرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ}}<ref>«خداوند است که کتاب را به حق و ترازو را فرو فرستاد» سوره شوری، آیه ۱۷.</ref>. «[[میزان]]» در [[آیات شریفه]] اشاره به همان شخصیت معصومی است که [[مدیریت]] تشخیص و [[اجرای عدل]] در [[جامعه انسانی]] را بر عهده دارد. لذا «[[عدل]] و [[فضیلت]]»، [[میزان]] مطلوبیت [[جامعه انسانی]] و شخصیت [[معصوم]] [[الهی]] معیار مجسّم آن محسوب میشود. | ||
=== | === جامعه مهدوی، [[جامعه]] کامل باتحقق تمام معیارهای [[آفرینش]] === | ||
[[انسان]] همانطور که در زمینه فردی [[گرایش]] به [[تکامل]] و تحقق [[کمالات]] در وجود خودش دارد، برای جامعهای که از خصوصیت [[اجتماعی]] او به همراه [[اراده]] و [[اختیار]] مطلوبها در چینش آن [[جامعه]] حاصل شده است، تحقق بهترینها یعنی کمال و [[پیشرفت]] و تعالی که [[هدف آفرینش]] است را [[آرزو]] کرده و برای آن تلاش مینماید. بر اساس آموزههای [[دینی]] تحقق کامل چنین جامعهای فقط با حضور و [[حاکمیت]] «کتاب» و «[[میزان]]» یعنی [[وحی]] و [[حکم]] [[الهی]] با [[فرمانروایی]] [[خلیفه الهی]] که با عنوان «[[مهدی]] و [[منجی]]» از آن یاد میشود، امکانپذیر خواهد بود. چنین [[جامعه]] ایدهآلی را | [[انسان]] همانطور که در زمینه فردی [[گرایش]] به [[تکامل]] و تحقق [[کمالات]] در وجود خودش دارد، برای جامعهای که از خصوصیت [[اجتماعی]] او به همراه [[اراده]] و [[اختیار]] مطلوبها در چینش آن [[جامعه]] حاصل شده است، تحقق بهترینها یعنی کمال و [[پیشرفت]] و تعالی که [[هدف آفرینش]] است را [[آرزو]] کرده و برای آن تلاش مینماید. بر اساس آموزههای [[دینی]] تحقق کامل چنین جامعهای فقط با حضور و [[حاکمیت]] «کتاب» و «[[میزان]]» یعنی [[وحی]] و [[حکم]] [[الهی]] با [[فرمانروایی]] [[خلیفه الهی]] که با عنوان «[[مهدی]] و [[منجی]]» از آن یاد میشود، امکانپذیر خواهد بود. چنین [[جامعه]] ایدهآلی را «جامعه مهدوی» مینامند که تمام [[بشر]] در آرزوی دستیابی به آن هستند. تشکیل چنین جامعه مهدوی، با محوریت با محوریت [[کتاب خدا]] و [[رهبری]] [[خلیفه]] [[خداوند سبحان]] باید بر اساس و هماهنگ با مبانی بنیادین [[آفرینش انسان]] و [[جهان]] شکل بگیرد تا بتواند [[هدف]] [[خلقت انسان]] و [[جهان]] را در خود محقق سازد. | ||
=== شکلگیری | === شکلگیری جامعهشناسی مهدوی بر اساس اصول بنیادین سهگانه === | ||
بر مبنای سه اصل [[جهانشناسی]]، اصول بنیادین | بر مبنای سه اصل [[جهانشناسی]]، اصول بنیادین جامعهشناسی مهدویت نیز شکل میگیرند که به طور خلاصه عبارتاند از: | ||
# '''[[جامعه]] حکیمانه | # '''[[جامعه]] حکیمانه مهدوی، خالی از عبث و [[بیهودگی]] در مبدأ و منتها''': از آنجا که در [[جهان]] جایی برای [[بیهودگی]] نیست؛ {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا}}<ref>«آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>؛ {{متن قرآن|مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ}}<ref>«و آسمان و زمین و آنچه را میان آنها ست به بازیچه نیافریدهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۶.</ref> و نیز از آنجا که [[جهان]]، [[جهان]] [[عدل]] به شمار میآید و آفریده آفرینندهای است که عین [[عدل]] و [[حق]] محسوب میشود، در جامعه مهدوی جایی برای ناروا و [[ستم]] در این [[جهان]] نیست؛ {{متن قرآن|وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ}}<ref>«و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ}}<ref>«و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم» سوره حجر، آیه ۸۵.</ref> و [[جامعه انسانی]] از این قاعده کلی برکنار نیست. | ||
# '''[[جامعه]] [[عدالت]] محور | # '''[[جامعه]] [[عدالت]] محور مهدوی در گستره جهانی''': بر مبنای اصل پیشین، تحقق [[جامعه]] عدل جهانی طبق [[سنت]] [[عدل الهی]] مطلبی حتمی و تخلفناپذیر است. [[جامعه انسانی]] بر طبق اصل نفی [[بیهودگی]]، ناروا و [[ستم]] در [[آفرینش الهی]]، باید به جامعهای منتهی شود که سراسر محکوم [[عدل]] و [[فضیلت]] باشد. | ||
# '''تحقق [[جامعه]] | # '''تحقق [[جامعه]] عدل جهانی برعهده [[خلیفه الهی]]''': تحقق [[جامعه]] عدل جهانی، مسئولیتی است که به اقتضای [[قانون]] [[خلافت]] [[انسان]] از [[خدا]] بر عهده [[انسان]] گذارده شده تا با بهرهگیری از [[رحمت الهی]] که در کتاب و [[میزان]] جلوهگر است و به طور جمعی در [[امام]] تجسم یافته، آن را تحقق بخشد و به آن جامه عمل بپوشاند. همچنین تحقق [[جامعه]] عدل جهانی، از [[خلافت فردی]] [[انسان]] که در [[وجود امام]] تجلی مییابد، آغاز میشود. [[امام]] یا [[خلیفه خدا]] به [[یاری]] پیروانش، [[جامعه صالحان]] را تشکیل میدهد و [[خلافت فردی]] را به [[خلافت اجتماعی]] تبدیل میکند. جامعه صالحان، [[عدل]] را در سراسر [[زمین]] عمومی خواهد نمود و بدین ترتیب، سراسر [[جامعه بشر]] را [[عدل]] و [[فضیلت]] فراخواهد گرفت. | ||
# '''شرط توجیهپذیری تحقق و بقای [[جوامع بشری]]''': بر مبنای اصل عمومی و جهانی [[عدل]] و هدفمندی، وجود و برقراری [[جامعه بشر]] تا آنجا توجیهپذیر است که یکی از این دو وضعیت را داشته باشد: «[[حاکمیت]] [[عدل]] بر [[جامعه بشر]]» و «فراهم بودن | # '''شرط توجیهپذیری تحقق و بقای [[جوامع بشری]]''': بر مبنای اصل عمومی و جهانی [[عدل]] و هدفمندی، وجود و برقراری [[جامعه بشر]] تا آنجا توجیهپذیر است که یکی از این دو وضعیت را داشته باشد: «[[حاکمیت]] [[عدل]] بر [[جامعه بشر]]» و «فراهم بودن فرصت عدل در [[جامعه بشر]]». بنابراین، طبق [[قوانین]] و سنتهای تبدیلناپذیر [[حاکم]] بر [[جهان]]، چنانچه [[جامعه بشر]] به سبب عوامل گوناگون از پذیرش [[عدل]] سر باز زند، تا جایی فرصت برای بقا و تداوم [[زندگی]] خواهد داشت که فرصت عدل در آن برپا باشد؛ یعنی جامعهای پدید آید که بتواند زمینه پیدایش [[جامعه عدل]] را در [[آینده]] به وجود آورد. از اینرو، در آنجا که [[جامعه بشر]] هر دو وضعیت یاد شده را از دست بدهد؛ یعنی نه [[عدل]] را بالفعل پذیرا باشد و نه زمینه پیدایش [[جامعه عدل]] در [[آینده]] را داشته باشد، محکوم به نابودی و فنا خواهد شد، چنانکه [[خداوند]] درباره [[قوم نوح]] که به چنین وضعیتی دچار شد، میفرماید: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار * که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>. [[خداوند]] در این دو [[آیه]] از زبان [[حضرت نوح]] {{ع}} به توصیف [[جامعه]] پیش از [[طوفان]] پرداخته و آن را چنین وصف کرده که نه تنها خود از پذیرش [[قوانین]] عادله [[الهی]] سر باز زد، بلکه جنایت و [[ستم]] آنچنان در تار و پود آن رخنه کرد و ریشه دوانید که نسلهای [[آینده]] این [[جامعه]] نیز همگی [[ستمپیشه]] و جنایتکار خواهند بود و به [[قوانین]] عادلانه [[الهی]] پشت خواهند نمود و از [[اجرای عدل]] سر باز خواهند زد. بنابراین، نه تنها [[عدل]] از این [[جامعه]] رفته، بلکه فرصت و زمینه آن نیز از میان رفته بود. به همین [[دلیل]]، از زبان [[حضرت نوح]] {{ع}} که زبان [[سنت]] و [[اراده الهی]] است، اعلان میشود که طبق [[سنت الهی]]، زمان نابودی و انقراض آن [[جامعه]] رسیده است. ریشههای «[[ضرورت انتظار]]» را باید در همین اصل «[[زمینهسازی]] برای جریان [[عدل]]» میتوان جستجو کرد که در ادامه بدان اشاره خواهد شد. | ||
# '''اصل ماندگاری [[حق]] و [[عدل]] در | # '''اصل ماندگاری [[حق]] و [[عدل]] در جامعه مهدوی''': اصل بنیادین دیگر در جامعهشناسی مهدویت، ماندگاری [[حق]] و [[عدل]] در جریان پویای حرکت [[جامعه]] و [[تاریخ]] است. [[خدای متعال]] در [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی- هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش میگدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف،» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>). در این [[آیه]] داستان درگیری و جریان [[حق و باطل]] در قالب مثال آورده شده و بر این نکته تأکید شده که [[عاقبت]] درگیری [[حق و باطل]] به ماندگاری [[حق]] و زوال [[باطل]] میانجامد. این [[سنت الهی]] تخلفناپذیر است. بر مبنای این [[سنت]] [[اجتماعی]] [[الهی]]، نیروهای اجتماعیِ طرفدارِ [[حق]] در طول [[تاریخ]]، رو به [[استحکام]] و افزایش هرچه بیشترند. سیر حرکت [[تاریخ]] به نفع جریان [[اجتماعی]] طرفدار [[حق]] و [[عدل]] است و نتیجه این جهتگیری در حرکت [[تاریخ]]، رشد روزافزون توان کمی و کیفی جریان طرفدار [[حق]] و [[عدل]] در [[جامعه بشر]] به شمار میآید. این افزایش کمی و کیفی جریان طرفدار [[عدل]] به جایی خواهد رسید که [[بشر]] در مرحلهای از [[تاریخ]]، توان [[اجتماعی]] تراکمیافتهای را برای فرصت عدل که در [[وجود امام]] تجلی عینی مییابد، فراهم میکند و [[پیروزی]] قطعی و دایمی آن را ضمانت میکند. بر همین اساس، [[ظهور]] [[پرچمدار]] منادی [[عدل]] یا فعلیت یافتن همان فرصت پنهانی [[عدل]] که در شرایط [[حاکمیت]] [[ستم]] بر [[جامعه بشر]] برای تداوم و بقا راهی جز حضور [[ناپیدا]] ندارد، حقیقتی حتمی و تخلفناپذیر است. در لحظهای [[تاریخی]] که لحظه تراکم در حد کمالِ توان [[اجتماعی]] جریان طرفداری و یاوری [[عدل]] به شمار میآید، [[پیروزی امام]] [[عدل]] و جریان طرفدار او و برقراری [[جامعه صالحان]] که [[جامعه]] خلیفةالله است، سرنوشتی اجتنابناپذیر دارد که در [[انتظار]] کاروان [[جامعه انسانی]] است. {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند - چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید - و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان ***» سوره نور، آیه ۵۵.</ref>. | ||
== زمینهسازی فرصت عدالت گستری، ریشه شکوفایی [[انتظار]] == | |||
چنانکه در شرط پنجم از مبانی جامعهشناسی مهدوی بیان شد اگر فرصت عدل روی [[زمین]] وجود نداشت، [[زمین]] [[مردم]] را در خود فرو میبرد و [[بشر]] از روی [[زمین]] منقرض میشد. فراهم بودن فرصت عدل در [[جامعه]] یعنی اینکه [[جامعه]] باید یکی از این دو حالت را داشته باشد: | |||
# اینکه باید [[عدل]] بر آن [[حاکم]] باشد تا [[ارزش]] هزینه کردن را داشته باشد. توضیح اینکه: [[خدای متعال]] [[بشر]] را روی [[زمین]] خلق کرده است و بعد از آن [[ابر]] و [[باد]] و مه و [[خورشید]] و فلک یعنی همه این [[جهان]] را [[مأمور]] اداره و تأمین این [[بشر]] نموده است تا به این [[بشر]] رسیدگی کنند و به او [[آب]] و نان و [[رزق و روزی]] دهند. [[عقل]] میگوید اگر این [[بشر]] [[ظالم]] و [[ستمگر]] باشد، استحقاق چنین روزی و [[رحمت]] و لطفی را ندارد. برای چه [[خدای متعال]] یک [[بشر]] [[ظالم]] و متمرد از [[فرمان]] خود را [[رزق و روزی]] بدهد؟! همان که [[ملائکه]] عرض داشتند: {{متن قرآن|أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ}}<ref>«آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. | # اینکه باید [[عدل]] بر آن [[حاکم]] باشد تا [[ارزش]] هزینه کردن را داشته باشد. توضیح اینکه: [[خدای متعال]] [[بشر]] را روی [[زمین]] خلق کرده است و بعد از آن [[ابر]] و [[باد]] و مه و [[خورشید]] و فلک یعنی همه این [[جهان]] را [[مأمور]] اداره و تأمین این [[بشر]] نموده است تا به این [[بشر]] رسیدگی کنند و به او [[آب]] و نان و [[رزق و روزی]] دهند. [[عقل]] میگوید اگر این [[بشر]] [[ظالم]] و [[ستمگر]] باشد، استحقاق چنین روزی و [[رحمت]] و لطفی را ندارد. برای چه [[خدای متعال]] یک [[بشر]] [[ظالم]] و متمرد از [[فرمان]] خود را [[رزق و روزی]] بدهد؟! همان که [[ملائکه]] عرض داشتند: {{متن قرآن|أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ}}<ref>«آیا کسی را در آن میگماری که در آن تباهی میکند و خونها میریزد» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>. | ||
# اینکه اگر بالفعل [[مطیع]] نیست و [[عدل]] را بالفعل برقرار نمیکند باید زمینهای برای [[عدل]] در آینده داشته باشد؛ یعنی این [[جامعه]] باید بتواند زمینه و خمیرمایهای برای | # اینکه اگر بالفعل [[مطیع]] نیست و [[عدل]] را بالفعل برقرار نمیکند باید زمینهای برای [[عدل]] در آینده داشته باشد؛ یعنی این [[جامعه]] باید بتواند زمینه و خمیرمایهای برای جامعه عدل در [[آینده]] باشد. | ||
== | == فرصت عدل و نقش [[امام]] == | ||
همین [[سنت الهی]] که در تحقق [[جوامع بشری]] وجود دارد باید همواره بهصورت قاعده عُقلایی ([[لزوم]] اجرای [[حکم]] [[الهی]]) بر [[جوامع بشری]] [[حاکم]] باشد. یعنی [[جامعه بشر]] باید یکی از دو حالت را داشته باشد: یا باید بالفعل مجری امر [[خدا]] باشد یا اگر بالفعل مجری امر [[خدا]] نیست باید بستری برای اجرای امر [[خدا]] در [[آینده]] باشد. | همین [[سنت الهی]] که در تحقق [[جوامع بشری]] وجود دارد باید همواره بهصورت قاعده عُقلایی ([[لزوم]] اجرای [[حکم]] [[الهی]]) بر [[جوامع بشری]] [[حاکم]] باشد. یعنی [[جامعه بشر]] باید یکی از دو حالت را داشته باشد: یا باید بالفعل مجری امر [[خدا]] باشد یا اگر بالفعل مجری امر [[خدا]] نیست باید بستری برای اجرای امر [[خدا]] در [[آینده]] باشد. | ||
چراکه همانگونه که | چراکه همانگونه که بیان شد اگر فرصت عدل بهطور کلی از [[جامعه]] برچیده شد، یعنی [[جامعه بشری]] جامعهای باشد که نه خود [[مطیع]] است و نه بستر [[عدل]] و اجرای [[امر الهی]] در آن فراهم نباشد، آن [[جامعه]] طبق [[سنت الهی]] محکوم به زوال است. | ||
این دو حالت «اجرای بالفعل [[حکم]] [[عدل الهی]]» یا «فراهم بودن بستر برای آن» را میتوان | این دو حالت «اجرای بالفعل [[حکم]] [[عدل الهی]]» یا «فراهم بودن بستر برای آن» را میتوان «فرصت عدل» نامید و همانطور که پیشتر بیان شد قوام این فرصت عدل به [[امام]] [[معصوم]] خواهدبود؛ یعنی اگر [[جامعه]] بخواهد بالفعل، [[عدل]] را برپا کند باید با [[امامت]] [[امام]] [[معصوم]] این کار را انجام دهد و اگر در [[آینده]] بخواهد [[عدل]] را مستقرّ کند، باز هم باید امامی باشد که با اقتدای به او و با امتثال امر او بتواند به این غرض دست یابد. | ||
=== [[لزوم]] | === [[لزوم]] حضور امام معصوم برای اجرا و تحقق عدل الهی === | ||
مجری امر [[خدا]] یعنی [[امام]] [[معصوم]] به عنوان [[خلیفه خدا]]، باید در میان [[مردم]] و در درون [[جامعه]] باشد و [[بشر]] هرچند بالفعل [[مطیع]] او و [[اوامر الهی]] نباشند، ولی [[خداوند]] باید [[حجت]] را بر ایشان تمام کند تا عذری برای آنها باقی نماند و نگویند: {{متن قرآن|لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>. این [[حجت]] و یا بهانه یعنی «عدم [[ابلاغ]] [[امر الهی]] و عدم [[ارسال رسل]] برای [[اجرا]] و تحقق آن»، در [[اختیار]] [[مردم]] خواهد بود ولی [[خداوند سبحان]] برای [[اتمام حجت]]، باید همواره حجتی بر روی [[زمین]] داشته باشد که اگر به [[مردم]] گفت چرا [[اطاعت]] نکردید، آنها [[حجت]] نداشته باشند که بگویند: اگر ما میخواستیم [[اطاعت]] کنیم امامی نبود تا از او [[اطاعت]] کنیم و [[فرمان]] تو را ببریم. | مجری امر [[خدا]] یعنی [[امام]] [[معصوم]] به عنوان [[خلیفه خدا]]، باید در میان [[مردم]] و در درون [[جامعه]] باشد و [[بشر]] هرچند بالفعل [[مطیع]] او و [[اوامر الهی]] نباشند، ولی [[خداوند]] باید [[حجت]] را بر ایشان تمام کند تا عذری برای آنها باقی نماند و نگویند: {{متن قرآن|لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>. این [[حجت]] و یا بهانه یعنی «عدم [[ابلاغ]] [[امر الهی]] و عدم [[ارسال رسل]] برای [[اجرا]] و تحقق آن»، در [[اختیار]] [[مردم]] خواهد بود ولی [[خداوند سبحان]] برای [[اتمام حجت]]، باید همواره حجتی بر روی [[زمین]] داشته باشد که اگر به [[مردم]] گفت چرا [[اطاعت]] نکردید، آنها [[حجت]] نداشته باشند که بگویند: اگر ما میخواستیم [[اطاعت]] کنیم امامی نبود تا از او [[اطاعت]] کنیم و [[فرمان]] تو را ببریم. | ||
بنابراین باید [[امام]] و | بنابراین باید [[امام]] و رهبر معصوم و [[خلیفه الهی]] همواره وجود داشته باشد تا در هر [[ساعت]] و هر لحظه توان [[اطاعت از خدا]] برای [[مردم]] فراهم باشد؛ این را میگوییم «فرصت عدل» که قوام آن و شرط تحققش به [[وجود امام|وجود]] [[خلیفه الهی]] و [[امام]] [[معصوم]] است. | ||
حاصل اینکه به [[حکم عقل]] هزینه کردن برای [[جامعه بشری]] یعنی فراهم کردن امکانات رشد وتکامل و تعالی و [[پیشرفت]] برای [[انسانها]]، تنها در دو صورت قابل توجیه است، یکی آنکه این [[جامعه بشری]] جامعه عدل باشد و [[عدل]] بالفعل داشته باشد و دیگر آنکه [[جامعه]]، جامعهای باشد که فرصت عدل در آن فراهم باشد؛ یعنی اگر خودش [[عادل]] نیست بستر [[عدل]] را بتواند فراهم کند؛ این فرصت عدل همیشه متقوم به وجود امام معصوم است. | |||
[[ | |||
# اینکه [[جامعه]] | ==== دو رکن «فرصت عدل» ==== | ||
فرصت عدل دو رکن دارد: | |||
# اینکه [[جامعه]] آمادگی این را داشته باشد که در [[آینده]] نسلی از آن برآید که مقیم [[عدل]] باشد. | |||
# اینکه [[خدای متعال]] امکانی برای این [[جامعه]] فراهم کند که هرگاه بخواهد، بتواند [[اقامه عدل]] کند تا [[حجت]] بر آن [[جامعه]] تمام باشد و این [[جامعه]] حجتی بر [[خدا]] نداشته باشد. | # اینکه [[خدای متعال]] امکانی برای این [[جامعه]] فراهم کند که هرگاه بخواهد، بتواند [[اقامه عدل]] کند تا [[حجت]] بر آن [[جامعه]] تمام باشد و این [[جامعه]] حجتی بر [[خدا]] نداشته باشد. | ||
در [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>. در عبارت {{متن قرآن|مِنْ قَبْلِهِ}}، ضمیر آن به [[حجت]] بر میگردد که شامل [[قرآن]] و [[رسول اکرم]] و [[امام]] [[معصوم]] میشود. | در [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود میکردیم میگفتند: پروردگارا! چرا فرستادهای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>. در عبارت {{متن قرآن|مِنْ قَبْلِهِ}}، ضمیر آن به [[حجت]] بر میگردد که شامل [[قرآن]] و [[رسول اکرم]] و [[امام]] [[معصوم]] میشود. | ||
==== | ==== وجود امام معصوم، فرصت عدل است ==== | ||
خود | خود وجود امام معصوم، فرصت عدل است به این معنا که هرگاه [[جامعه]] بخواهد [[اقامه عدل]] کند و امر [[خدا]] را اجرا نماید، این فرصت یعنی فرصت [[وجود امام]] باید برای آن فراهم باشد. دو رکن فرصت عدل یکی اینکه اولا امکان [[استجابت]] [[جامعه]] برای [[اقامه عدل]] وجود داشته باشد و ثانیاً اگر [[جامعه]] [[استجابت]] کرد و خواست [[اقامه عدل]] کند، باید امامی باشد تا با [[پیروی]] از او [[عدل کامل]] را بتواند [[اجرا]] کند؛ اگرچنین نبود و [[جامعه]] فاقد فرصت عدل شد؛ به این معنا که نه خود مقیم [[عدل]] است و نه میتواند بستری باشد برای [[اقامه عدل]]؛ یعنی هم [[عدل]] بالفعل و هم [[عدل بالقوه]] در [[جامعه]] منتفی شد در اینصورت عقلاً هزینه کردن برای چنین جامعهای دلیلی ندارد و خلاف [[عقل]] است که [[نصوص]] شرعی هم همین را میگوید. در [[روایت]] فرموده است «و بهم أنزل رحمتی»، چرا؟ چون [[ائمه]] {{عم}} فرصت عدل هستند. مادام که آنها روی کره [[زمین]] هستند [[بشر]] با [[تبعیت]] از آنها امکان [[اقامه عدل]] را دارد و این همان معنای {{متن حدیث|لَوْ خَلَتِ اَلْأَرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}<ref>علل الشرایع , ج۱ , ص۱۹۸.</ref> | ||
==== [[اطاعت از امام]]، راه انحصاری [[اقامه عدل]] ==== | ==== [[اطاعت از امام]]، راه انحصاری [[اقامه عدل]] ==== | ||
[[جامعه]] تنها با تبعیّت از [[امام]] [[معصوم]] و [[خلیفه الهی]] میتواند [[عادل]] باشد و راه دیگری ندارد، راه [[عدل]] منحصر در [[اطاعت]] خداست و [[اطاعت از خدا]] متوقف بر [[اطاعت از امام]] است. [[خدای متعال]] [[امام]] [[معصوم]] را در [[قرآن کریم]] به {{متن قرآن|يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}}معرفی میکند. میفرماید: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند دو مرد را مثل میزند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا میفرستدش خیری (با خود) نمیآورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>. {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} اشاره به [[امام]] [[معصوم]] است که البته مصداق ابرز آن خود [[رسول اکرم]] {{صل}} است؛ چنانکه در [[سوره]] شریفه [[یس]] میفرماید: {{متن قرآن|يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}<ref>«يس* سوگند به قرآن کریم * که بی تردید تو از فرستادگانی * بر راهى راست» سوره يس، آیات ۱-۴.</ref>. نکته اینکه {{متن قرآن|عَلَى صِرَاطٍ}} با «فی [[صراط]]» تفاوت دارد. تعبیر «[[علی]] [[صراط]]» به این خاطر است که [[تطبیق]] را برساند. یعنی تو مطابق با [[صراط]] هستی. در «فی [[صراط]]» معنای تطابق وجود ندارد. ظرف همیشه با مظروف [[تطبیق]] ندارد. این عبارت از [[روایت]] هم اشاره دارد به | [[جامعه]] تنها با تبعیّت از [[امام]] [[معصوم]] و [[خلیفه الهی]] میتواند [[عادل]] باشد و راه دیگری ندارد، راه [[عدل]] منحصر در [[اطاعت]] خداست و [[اطاعت از خدا]] متوقف بر [[اطاعت از امام]] است. [[خدای متعال]] [[امام]] [[معصوم]] را در [[قرآن کریم]] به {{متن قرآن|يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ}}معرفی میکند. میفرماید: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و خداوند دو مرد را مثل میزند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا میفرستدش خیری (با خود) نمیآورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان میدهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.</ref>. {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}} اشاره به [[امام]] [[معصوم]] است که البته مصداق ابرز آن خود [[رسول اکرم]] {{صل}} است؛ چنانکه در [[سوره]] شریفه [[یس]] میفرماید: {{متن قرآن|يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}<ref>«يس* سوگند به قرآن کریم * که بی تردید تو از فرستادگانی * بر راهى راست» سوره يس، آیات ۱-۴.</ref>. نکته اینکه {{متن قرآن|عَلَى صِرَاطٍ}} با «فی [[صراط]]» تفاوت دارد. تعبیر «[[علی]] [[صراط]]» به این خاطر است که [[تطبیق]] را برساند. یعنی تو مطابق با [[صراط]] هستی. در «فی [[صراط]]» معنای تطابق وجود ندارد. ظرف همیشه با مظروف [[تطبیق]] ندارد. این عبارت از [[روایت]] هم اشاره دارد به فرصت عدل بودن [[امام]] [[معصوم]]؛ میفرماید: {{متن حدیث|بِهِمْ تُسْقَى أُمَّتِي اَلْغَيْثَ}}<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ج ۱، ص۴۴۱.</ref> اگر بارانی میبارد، اگر [[خدا]] رحمتی نازل میکند به سبب این فرصت عدل و به سبب [[ائمه اطهار]] در [[جامعه]] فراهم میشود. | ||
خلاصه مطالب تا کنون چنین است: | خلاصه مطالب تا کنون چنین است: | ||
# رحمتی که [[خدای متعال]] بر [[بشر]] نازل میکند به [[دلیل]] [[وجود امام]] است. | # رحمتی که [[خدای متعال]] بر [[بشر]] نازل میکند به [[دلیل]] [[وجود امام]] است. | ||
# هزینه کردن برای [[هدایت]] [[جامعه بشری]] و [[امید]] به تعالی آن تنها در دو صورت قابل توجیه است، نخست این که [[جامعه عدل]] باشد و [[عدل بالفعل]] داشته باشد و دوم این که در آن [[جامعه]] | # هزینه کردن برای [[هدایت]] [[جامعه بشری]] و [[امید]] به تعالی آن تنها در دو صورت قابل توجیه است، نخست این که [[جامعه عدل]] باشد و [[عدل بالفعل]] داشته باشد و دوم این که در آن [[جامعه]] فرصت عدل فراهم باشد؛ یعنی اگر خود [[عادل]] نیست، بستر [[عدل]] را بتواند تشکیل بدهد. | ||
# راه [[عدل]] منحصر در [[اطاعت]] خداست و [[اطاعت از خدا]] متوقف بر [[اطاعت از امام]] است. | # راه [[عدل]] منحصر در [[اطاعت]] خداست و [[اطاعت از خدا]] متوقف بر [[اطاعت از امام]] است. | ||
# مقوّم | # مقوّم فرصت عدل [[وجود امام]] است؛ بلکه [[ائمه]] {{عم}} خود، فرصت عدل هستند چون مادام که آنها روی [[زمین]] هستند [[بشر]] با [[تبعیت]] از آنها امکان [[اقامه عدل]] را دارد و این همان معنای {{متن حدیث|لَوْ خَلَتِ اَلْأَرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}<ref>علل الشرایع , ج۱ , ص۱۹۸.</ref> است. | ||
# [[اقامه عدل]] در [[جامعه]] دو زمینه لازم دارد، اول امکان [[استجابت]] [[جامعه]] و دوم [[وجود امام]] تا با [[پیروی]] از او | # [[اقامه عدل]] در [[جامعه]] دو زمینه لازم دارد، اول امکان [[استجابت]] [[جامعه]] و دوم [[وجود امام]] تا با [[پیروی]] از او عدل کامل اجرا شود. | ||
# اگر یک [[جامعه]] نه خود مقیم [[عدل]] باشد و نه بستری باشد برای [[اقامه عدل]] در اینصورت عقلاً هزینه کردن برای چنین جامعهای دلیلی ندارد و خلاف [[عقل]] است. | # اگر یک [[جامعه]] نه خود مقیم [[عدل]] باشد و نه بستری باشد برای [[اقامه عدل]] در اینصورت عقلاً هزینه کردن برای چنین جامعهای دلیلی ندارد و خلاف [[عقل]] است. | ||
== سیر [[تکامل]] [[جوامع بشری]] از منظر [[اسلام]] == | == سیر [[تکامل]] [[جوامع بشری]] از منظر [[اسلام]] == | ||
از منابع [[دینی]] [[قرآن]] و [[سنت]] میتوان به | از منابع [[دینی]] [[قرآن]] و [[سنت]] میتوان به فلسفه تاریخ تکاملی از منظر [[اسلام]] دست یافت. در این فلسفه تاریخ در منابع [[دینی]] ما حرکت [[تاریخ]] و پیدایش [[جوامع]] و تمدنهای گوناگون و جایگزینی تمدنها [[تفسیر]] شده است و برای پرداختن به مسئله جایگاه [[منجی]] آخرین در فلسفه تاریخ [[اسلامی]] باید به اصول کلی آن اشاره کرد. | ||
=== اصول کلی === | === اصول کلی === | ||
# آن است که [[جامعه بشر]] در حرکت به سوی [[عدل]] سراسری قرار دارد و این نکته غایی حرکت [[جامعه بشری]] است و هسته [[جامعه بشری]] برای رسیدن به این [[جامعه]] [[برترین]] شکل گرفته است. | # آن است که [[جامعه بشر]] در حرکت به سوی [[عدل]] سراسری قرار دارد و این نکته غایی حرکت [[جامعه بشری]] است و هسته [[جامعه بشری]] برای رسیدن به این [[جامعه]] [[برترین]] شکل گرفته است. | ||
# آن است که این حرکت [[جامعه بشر]] از آغاز تا فرجام یک حرکت ارادی است و تحولات [[جامعه بشر]] با | # آن است که این حرکت [[جامعه بشر]] از آغاز تا فرجام یک حرکت ارادی است و تحولات [[جامعه بشر]] با اراده انسانها به وجود میآید. یکی از مباحث مهم علم الاجتماع ([[جامعهشناسی]]) در اینجا آن است که در [[جوامع بشری]] همیشه یک [[اراده]] جمعی شکل میگیرد و [[سرنوشت]] آنها را شکل میدهد. این حرکت به سوی آن فرجام از این آغاز شکل میگیرد و حرکتی ارادی است که نقش اصلی را ایفا میکند. این حرکت مبتنی بر [[اراده]] جمعی قانونمند است و این قانونمندی با ارادی بودن منافات ندارد و «[[قضا و قدر]]» تعبیری از همین قانونمندی اراده بشری در چارچوب [[اراده الهی]] چه در حوزه فردی و چه در حوزه [[اجتماعی]] است. | ||
# آن است که سنتهایی بر این حرکت [[الهی]] [[حاکم]] است و این حرکت از آغاز تا فرجام در چند [[قانون]] خلاصه میشود. یکی از [[قوانین]] [[ضرورت]] وجود | # آن است که سنتهایی بر این حرکت [[الهی]] [[حاکم]] است و این حرکت از آغاز تا فرجام در چند [[قانون]] خلاصه میشود. یکی از [[قوانین]] [[ضرورت]] وجود فرصت عدل برین در [[جامعه بشری]] است؛ چیزی که در [[جامعه بشری]] بر اساس واژگان [[دینی]] با [[وجود امام]] و [[شاهد]] و [[میزان]] محقق میشود و [[عدل]] را از [[رفتار]] او باید تشخیص داد و اوست که مرزهای [[عدل]] از [[ظلم]] و [[حق]] از [[باطل]] را روشن میکند. بعد از [[رسول]] همان گونه که کتاب مانده، [[میزان]] نیز مانده است. هر امتی دارای [[شاهد]] و شهیدی است و این [[شهید]] با [[نبوت]] متفاوت است. | ||
== [[سنتهای الهی]] در تحقق | == [[سنتهای الهی]] در تحقق جامعه عدل == | ||
مطلب دیگر آنکه [[امت]] یا باید [[دعوت]] [[امام]] و [[میزان]] را [[اجابت]] کند و با او در [[اقامه عدل]] [[همکاری]] کند و یا باید بستر پذیرش چنین جامعهای در [[آینده]] را فراهم کند. اگر [[جامعه بشر]] [[جامعه]] ای شد که نه [[دعوت]] [[پیامبران]] و [[رهبران الهی]] را [[اجابت]] کرد و نه بستری برای پدیرش [[دعوت]] ایشان در [[آینده]] شد چنین جامعهای محکوم به انقراض است و | مطلب دیگر آنکه [[امت]] یا باید [[دعوت]] [[امام]] و [[میزان]] را [[اجابت]] کند و با او در [[اقامه عدل]] [[همکاری]] کند و یا باید بستر پذیرش چنین جامعهای در [[آینده]] را فراهم کند. اگر [[جامعه بشر]] [[جامعه]] ای شد که نه [[دعوت]] [[پیامبران]] و [[رهبران الهی]] را [[اجابت]] کرد و نه بستری برای پدیرش [[دعوت]] ایشان در [[آینده]] شد چنین جامعهای محکوم به انقراض است و فلسفه وجودی خود را در نظام هستی از دست خواهد داد و این اولین [[سنت الهی]] است. تلاش [[انبیاء]] و حتی [[دعاها]] ایشان نیز همواره ناظر به سنتهای [[الهی]] و [[نجات]] [[بشر]] از هلاکت بوده است. [[سنت]] دوم [[خداوند]] حرکت به سوی [[جامعه عدل]] کلان بر مبنای سه مرحله از [[خلافت الهی]] است: | ||
# مرحله نخست [[خلافت فردی]] است که در آن شخصی [[عادل]]، [[خلیفه خدا]] میشود. | |||
# مرحله دوم پیدایش خلافت جمعی صغیر است که در زمان [[پیامبر]] شکل گرفت | |||
# مرحله سوم خلافت جمعی کبیر یا [[امت]] عدل جهانی است که جمع [[جامعه بشر]] به عنوان [[خلیفه خدا]] در روی [[زمین]] پذیرفته میشوند. | |||
=== دو سنت [[الهی]] در دستیابی [[جامعه]] به [[عدل]] کلان === | === دو سنت [[الهی]] در دستیابی [[جامعه]] به [[عدل]] کلان === | ||
دستیابی به [[جامعه]] [[خلافت]] یا [[عدل]] کلان هم براساس دو [[سنت]] اصلی است: | دستیابی به [[جامعه]] [[خلافت]] یا [[عدل]] کلان هم براساس دو [[سنت]] اصلی است: | ||
# | # سنت تثبیت، اسناد و انماء است که بر اساس آن [[خداوند]] با دو [[میثاق]] [[اطاعت]] و [[نصرت]] [[امت]] خود را [[یاری]] میکند در غیر اینصورت [[سنت]] دوم جایگزین خواهد شد. | ||
# | # سنت استبدال [[حاکم]] خواهد شد و [[عزت]] و [[قدرت]] آن [[تمدن]] از آن سلب و به [[امت]] دیگر منتقل خواهد شد. | ||
اساس حرکت [[جوامع]] و دستگردانی [[قدرت]] در بین آنها را منوط به شکل تعامل آنها با [[رهبران الهی]] است. [[قرآن]] و [[روایات]] از [[امام الهی]] به | اساس حرکت [[جوامع]] و دستگردانی [[قدرت]] در بین آنها را منوط به شکل تعامل آنها با [[رهبران الهی]] است. [[قرآن]] و [[روایات]] از [[امام الهی]] به نعمت کبری یا اتمام نعمت نام بردهاند. اگر جامعهای نعمت امام را شکرگزار بود حیات او تداوم خواهد یافت و در غیر اینصورت این حیات و [[قدرت]] از او سلب خواهد شد. | ||
== | == جایگاه [[ظهور]] و [[غیبت امام]] [[معصوم]] و [[خلیفه الهی]] در تحقق [[امر الهی]] == | ||
اگر جامعهای به [[وظیفه]] خود عمل کند | اگر جامعهای به [[وظیفه]] خود عمل کند رهبر الهی جامع الشرایط که [[میزان]] و شاهد الهی است [[ظهور]] خواهد کرد. | ||
=== سه نوع [[غیبت]] === | === سه نوع [[غیبت]] === | ||
[[غیبت امام]] و | [[غیبت امام]] و رهبر الهی هم سه معنا دارد: معنای نخست: «غیبت تعلیق» است که در آن همه فعالیتهای [[رهبری]] به او داده نشده و برخی از مسئولیتهای رهبری تعلیق شده است و [[ائمه]] بین [[امام حسین]] {{ع}} تا [[امام زمان]] {{ع}} از چنین غیبتی برخوردار بودهاند و دو [[غیبت]] دیگر: «غیبت زمانی» و «غیبت مکانی» [[امام]] [[معصوم]] و [[خلیفه الهی]] است. مسلماً آنچه در مباحث [[مهدویت]] منظور نظر است، [[غیبت]] به معنای غیبت زمانی خواهد بود. | ||
باید توجه داشت، غيبت زمانی به معنای کم کردن یا انجام ندادن [[وظایف]] نیست؛ بلکه به [[معنای انتظار]] زمان مناسب برای انجام وظیفه کامل است و قبل از آن نیز از طریق ممکن و لو از طریق [[نمایندگان خاص]] و [[نمایندگان عام|عام]]، انجام وظیفه در حد ممکن صورت می گیرد. | |||
=== سنت غیبت و [[ظهور]] [[خلیفه الهی]] بر اساس تعامل [[جوامع]] با [[رهبران الهی]] === | |||
از آنچه گفته شد معلوم میشود که بر مبنای «نحوه تعامل [[جوامع]] با [[رهبران الهی]]»، سنتی به عنوان [[سنت]] [[ظهور]] و [[غیبت]] [[امام]] [[معصوم]] و رهبر الهی شکل میگیرد و البته که [[اتمام نعمت]] [[خداوند سبحان]] نیز به وسیله [[ظهور]] یک رهبر الهی که [[میزان]] و [[شاهد]] است خواهد بود. | |||
همانطور که [[ضرورت عقلائی]] [[حکم]] میکند که [[انسانها]] و [[جوامع]] برای جلوگیری از اضمحلال و زوال جامعهشان، فرصت عدل در [[جامعه]] را حفظ کنند، اگر جامعهای به سبب تعامل غیر صحیح، نقش آفرینی و بلکه فرصت عدل بودن [[امام]] [[معصوم]] و [[خلیفه الهی]] را حذف کرده و از آن رویگردان شوند، طبق [[سنت الهی]] این [[نعمت]] از آنها گرفته شده و [[جامعه]] رو به زوال ونابودی خواهد رفت. | |||
همانطور که [[ضرورت عقلائی]] [[حکم]] میکند که [[انسانها]] و [[جوامع]] برای جلوگیری از اضمحلال و زوال جامعهشان، | |||
اما از سوی دیگر اصل دیگری در تشکیل [[جوامع]] و حفظ آن حکمفرماست و آن «[[رحمت الهی]]» است بدین جهت هرچند [[امام]] [[معصوم]] با [[جهالت]] برخی افراد یا [[جوامع]] در ظاهر از تحقق [[امر الهی]] منعزل شود ولی [[غلبه]] [[رحمت الهی]] و [[لزوم]] تحقق حتمی [[هدف آفرینش]]، ایجاب میکند که [[امام]] [[معصوم]] در پرده [[غیبت]] واقع شود و به اصطلاح از [[ظهور]] به [[غیبت]] تعلیقی در عین حضور نا محسوس در [[جوامع]] منتقل شود که با این اتفاق دو امر محقق میشود: | اما از سوی دیگر اصل دیگری در تشکیل [[جوامع]] و حفظ آن حکمفرماست و آن «[[رحمت الهی]]» است بدین جهت هرچند [[امام]] [[معصوم]] با [[جهالت]] برخی افراد یا [[جوامع]] در ظاهر از تحقق [[امر الهی]] منعزل شود ولی [[غلبه]] [[رحمت الهی]] و [[لزوم]] تحقق حتمی [[هدف آفرینش]]، ایجاب میکند که [[امام]] [[معصوم]] در پرده [[غیبت]] واقع شود و به اصطلاح از [[ظهور]] به [[غیبت]] تعلیقی در عین حضور نا محسوس در [[جوامع]] منتقل شود که با این اتفاق دو امر محقق میشود: | ||
# حفظ [[امام]] [[معصوم]] به عنوان | # حفظ [[امام]] [[معصوم]] به عنوان فرصت عدل و عامل اصلی بقای [[جامعه بشری]] چنانکه در [[روایت]] هم وارد شده است که: {{متن حدیث|لَوْ خَلَتِ اَلْأَرْضُ طَرْفَةَ عَيْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا}}<ref>علل الشرایع , ج۱ , ص۱۹۸.</ref>. | ||
# پدید آمدن تلاش و [[پویایی]] و «[[انتظار سازنده]] و فعال» در میان افراد [[انسانی]] و [[جوامع بشری]] به جهت | # پدید آمدن تلاش و [[پویایی]] و «[[انتظار سازنده]] و فعال» در میان افراد [[انسانی]] و [[جوامع بشری]] به جهت زمینهسازی برای فرصت عدل» و ایجاد قابلیت تحقق [[امر الهی]] و [[عدل جهانی]] در [[جهان]]. | ||
== | == ضرورت عقلائی [[انتظار]] == | ||
همان [[ضرورت]] و | همان [[ضرورت]] و لزوم عقلائی که برای حفظ و صیانت از فرصت عدل برای جلوگیری از اضمحلال جوامع انسانی مطرح است، همان [[ضرورت انتظار|ضرورت]]، «[[انتظار فعال]]» و «[[انتظار سازنده|سازنده]]» در بعد فردی و [[اجتماعی]] را هم به عنوان راه حفظ و «زمینهسازی برای فرصت عدل» که از آن جمله [[ظهور]] و حضور امام معصوم است، ضروری و الزامی مینماید و بدینسان همچنانکه حفظ [[جامعه]] برپایه تحقق عدل یا حفظ فرصت عدل لازم بوده و ضرورت عُقلائی خواهد داشت، «[[انتظار فعال]]» و «[[انتظار سازنده|سازنده]]» هم [[ضرورت]] و لزوم عقلائی خواهد داشت. | ||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |