عمار بن یاسر در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخهها
←حیله معاویه در واکنش به شهادت عمار
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
==[[حیله]] [[معاویه]] در واکنش به [[شهادت]] [[عمار]]== | ==[[حیله]] [[معاویه]] در واکنش به [[شهادت]] [[عمار]]== | ||
فاجعۀ [[شهادت]] [[عمار]] اگر چه | فاجعۀ [[شهادت]] [[عمار]] اگر چه روحیه متین و [[استوار]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را سخت متأثر ساخت و همه [[یاران]] [[وفادار]] و [[شیعیان]] [[مخلص]] آن حضرت را [[عزادار]] کرد. اما [[اضطراب]] حاصل از فقدان این [[صحابی]] [[جلیل]] القدر فقط به [[سپاهیان]] [[علی]]{{ع}} محدود نمیشد، بلکه [[سپاه شام]] نیز از این فاجعه تکان خورد و موازنه و [[تعادل]] [[قدرت]] به زیان آنان به هم ریخت؛ زیرا پس از [[شهادت]] [[عمار]] به دست [[سپاهیان]] [[معاویه]] - با توجه به [[حدیث مشهور]] [[نبوی]]، که [[عمار]] را گروه [[ستمگر]] به [[قتل]] میرساند – یگانهایی از قوای [[معاویه]] در صدد بر آمدند که هر چه سریعتر از اردوگاه [[معاویه]] که [[سپاه]] [[بغی]] و [[عدوان]] نام گرفت، فاصله بگیرند و به [[جبهه حق]] و [[سپاه علی]]{{ع}} بپیوندند؛ زیرا با [[شهادت]] [[عمار]] دیگر [[حق و باطل]] برای جویندگان [[حقیقت]] [[کشف]] گردید و وسوسهها زایل شد و [[شک]] و [[تردیدها]] به [[یقین]] مبدل گردید. | ||
از اینرو [[معاویه]] و [[عمرو بن عاص]] بر آن شدند که به هر وسیله ممکن، از شدت [[اضطراب]] [[سپاه]] خود بکاهند و با [[تمسک]] به حیلۀ جدیدی [[راه]] فرار نیروهای خود و [[پیوستن]] آنان را به اردوگاه [[علی]] بیندند. | از اینرو [[معاویه]] و [[عمرو بن عاص]] بر آن شدند که به هر وسیله ممکن، از شدت [[اضطراب]] [[سپاه]] خود بکاهند و با [[تمسک]] به حیلۀ جدیدی [[راه]] فرار نیروهای خود و [[پیوستن]] آنان را به اردوگاه [[علی]] بیندند. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
سخن [[معاویه]] که به صورت ظاهر قابل قبول بود، توسط جاسوسان و مأموران مخصوص [[معاویه]] در میان [[سپاه شام]] طنینانداز شد و موجی از [[سرور]] سراسر [[سپاه]] او را فراگرفت و به [[دستور]] [[معاویه]] و همه سربازان از خیمهها بیرون ریختند و فریاد زدند: آری، [[قاتل]] [[عمار]] کسی است که او را به میدان [[جنگ]] آورده و اسباب [[مرگ]] او را فراهم ساخته است<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۱؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۷۴؛ و ر.ک: طبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. | سخن [[معاویه]] که به صورت ظاهر قابل قبول بود، توسط جاسوسان و مأموران مخصوص [[معاویه]] در میان [[سپاه شام]] طنینانداز شد و موجی از [[سرور]] سراسر [[سپاه]] او را فراگرفت و به [[دستور]] [[معاویه]] و همه سربازان از خیمهها بیرون ریختند و فریاد زدند: آری، [[قاتل]] [[عمار]] کسی است که او را به میدان [[جنگ]] آورده و اسباب [[مرگ]] او را فراهم ساخته است<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۱؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۷۴؛ و ر.ک: طبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. | ||
چون این گفتار [[فریبنده]] به [[سمع]] [[حضرت علی]]{{ع}} رسید: با جمله کوتاهی [[توطئه]] او را نقش بر آب کرد و پاسخ گفتۀ او را داد و چنین فرمود: "بنابراین باید گفت که [[حمزه]] را نیز [[پیغمبر]]{{صل}} کشته است نه [[کفار]] [[مکه]]؛ زیرا آن | چون این گفتار [[فریبنده]] به [[سمع]] [[حضرت علی]]{{ع}} رسید: با جمله کوتاهی [[توطئه]] او را نقش بر آب کرد و پاسخ گفتۀ او را داد و چنین فرمود: "بنابراین باید گفت که [[حمزه]] را نیز [[پیغمبر]]{{صل}} کشته است نه [[کفار]] [[مکه]]؛ زیرا آن حضرت او را با خود به [[جنگ اُحد]] آورده بود"<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۳.</ref>. البته جواب [[امام]]{{ع}} به [[توطئه]] [[معاویه]] چندان کارگر نیفتاد و [[معاویه]] موفق شد با این جمله ساختگی و [[انحرافی]] از [[اضطراب]] [[لشکر]] خود بکاهد و به [[جنگ]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ادامه دهد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۰۵۳-۱۰۵۴.</ref>. | ||
==[[اندوه]] [[امام]]{{ع}} کنار پیکر [[عمار]]== | ==[[اندوه]] [[امام]]{{ع}} کنار پیکر [[عمار]]== | ||
هنگامی که خبر [[شهادت]] [[عمار]] به مولایش [[علی]]{{ع}} رسید، آن [[حضرت]] با فرا رسیدن [[شب]] و [[متارکه جنگ]]، در میان اجساد قربانیان و شهدای [[سپاه]] به جست و جو پرداخت تا این که به پیکر نحیف و به [[خون]] خفتۀ [[عمار]] رسید؛ همین که چشم [[حضرت]] به [[جسد]] غرقه به [[خون]] [[عمار]] افتاد، روی [[زمین]] نشست و پیکر او را به آغوش کشید و در [[فراق]] او [[اشک]] ماتم ریخت و با درونی سوخته و خاطری پریشان بر حال او گریست. | هنگامی که خبر [[شهادت]] [[عمار]] به مولایش [[علی]]{{ع}} رسید، آن [[حضرت]] با فرا رسیدن [[شب]] و [[متارکه جنگ]]، در میان اجساد قربانیان و شهدای [[سپاه]] به جست و جو پرداخت تا این که به پیکر نحیف و به [[خون]] خفتۀ [[عمار]] رسید؛ همین که چشم [[حضرت]] به [[جسد]] غرقه به [[خون]] [[عمار]] افتاد، روی [[زمین]] نشست و پیکر او را به آغوش کشید و در [[فراق]] او [[اشک]] ماتم ریخت و با درونی سوخته و خاطری پریشان بر حال او گریست. |