معاویه: تفاوت میان نسخهها
←حکومت بر سرزمینهای شام
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==== حکومت بر سرزمینهای شام==== | ==== حکومت بر سرزمینهای شام==== | ||
{{همچنین|حکومت شام}} | {{همچنین|حکومت شام}} | ||
معاویه در سال | وقتی که [[ابوبکر]] در [[سال سیزده هجری]] لشکری را به [[فرماندهی]] [[یزید بن ابی سفیان]] فرستاد، معاویه همراه [[برادر]] رفت. بعد از [[فتح شام]]، [[یزید]] [[حاکم شام]] گردید و در سال هجده [[هجری]] به وسیله [[طاعون]] از [[دنیا]] رفت. [[عمر]] معاویه را به عنوان [[امیر]] [[شام]] [[انتخاب]] کرد که باج و [[خراج]] هم به عهده او باشد. [[شرحبیل بن حسنه]] را هم امیر [[لشکر]] [[اردن]] نمود و گرفتن [[مالیات]] را هم به عهده او گذاشت<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۲، ص۴۰۷.</ref>. | ||
بعدها [[عثمان]] [[امارت]] معاویه را تأیید و تمام [[شامات]] را به او واگذار کرد و معاویه حدود بیست سال امیر شام و بیست سال عنوان [[خلیفه مسلمین]] را یافت<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۹۵.</ref>. | |||
با این که عمر [[اموال]] ۲۱ نفر از [[کارگزاران]] خود را تقسیم کرد<ref>امینی، الغدیر، ج۶، ص۲۷۱.</ref>، با معاویه کاری نداشت و [[اعمال]] او را مورد بازخواست قرار نمیداد و این باعث تقویت معاویه و [[کسب قدرت]] بیشتر او شد. | |||
حضور [[بنیامیه]] در شام از ابتدای فتح آن، باعث شده بود که مردم آن [[دیار]] در [[جهل و نادانی]] به سر برند و [[مطیع]] [[اوامر]] [[معاویه]] باشند. این [[جهل]] موجب شد که معاویه آنگونه که میخواهد، از وجود آنها استفاده ببرد و کسی به او اعتراضی نکند. معاویه حدود چهل یا چهل و دو سال بر [[شام]] [[حکومت]] کرد و [[مردم]] آن [[دیار]]، مطیع فرمانهای او بودند؛ چراکه او را [[نماینده]] [[خلیفه مسلمین]] میدانستند و بهتر از او را در آن دیار ندیده بودند مگر به ندرت و اندک؛ زیرا معاویه به دیگران [[اجازه]] نمیداد با مردم [[ارتباط]] داشته باشند. از این روی نقل کردهاند زمانی که [[ابن عباس]] در [[مسجد]] شام حضور پیدا کرد، عده زیادی اطراف او جمع شدند و معاویه از او خواست مسجد را ترک کند. | |||
حکایتهای مختلفی درباره جهل مردم شام نوشتهاند، از جمله وقتی از مردی از بزرگان شام سؤال شد: [[ابوترابی]] که [[امام]] او را در [[نماز]] [[لعن]] میکند، چه کسی است؟ گفت: به نظرم او دزدی از دزدان [[فتنه انگیز]] است <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۳.</ref>. | |||
آری آنها مردمی هستند که شتر نر را از ماده تشخیص نمیدهند و معاویه برای بردن آنها به [[جنگ صفین]]، [[روز]] چهارشنبه [[نماز جمعه]] را برگزار میکند و وقتی که میشنوند علی{{ع}} در [[محراب]] به [[شهادت]] رسیده است [[تعجب]] میکنند و میگویند. مگر علی نماز میخواند! | |||
از معاویه نقل شده است که میگفت: «من از آن زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: وای معاویه! زمانی که [[زمامدار]] شدی، نیکویی کن، به [[خلافت]] [[چشم]] [[طمع]] دوخته، در راه رسیدن به آن تلاش نمودم»<ref>تاریخ الخلفاء، ص۱۹۵.</ref>. | |||
گرچه [[راوی]] این [[حدیث]]، معاویه است و سند آن قابل تشکیک – آنگونه که [[علامه امینی]]<ref>امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۳۸۲.</ref> در آن تشکیک کرده است - بر فرض [[صحت]]، این [[روایت]] دلیل بر [[حقانیت معاویه]] نیست؛ زیرا تعبیر به [[جانشین]] و [[خلیفه]] من ندارد، بلکه تعبیر به «مَلَکْتَ» است؛ یعنی، به [[قدرت]] رسیدی گر چه این قدرت از راه [[باطل]] باشد. به همین جهت معاویه برای رسیدن به [[حکومت]]، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. | |||
نقل کردهاند که [[معاویه]] برای اطلاع از وضعیت [[آینده]] خود، به گونهای به علی{{ع}} [[متوسل]] میشد. از جمله نوشتهاند در میان [[لشکر]] حضرت در هنگام [[جنگ صفین]] سر و صدایی بلند شد و شایع گردید معاویه مرده است. این خبر، باعث [[خوشحالی]] [[مردم]] گردید. | |||
اما [[حضرت علی]]{{ع}} در مقابل این فریادهای [[شادی]] فرمود: قسم به خدایی که [[جان]] من در دست [[قدرت]] اوست، معاویه از بین نمیرود تا مردم بر او اتفاق کنند.<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَنْ يَهْلِكَ حَتَّى تَجْتَمِعَ عَلَيْهِ هَذِهِ الْأُمَّةُ}}</ref> | |||
این پاسخ حضرت سؤال برانگیز بود و به این جهت عدهای پرسیدند: پس اگر میدانی که از بین نمیرود چرا با او [[جنگ]] میکنی؟ فرمود: من میخواهم که بین خود و خدایم عذر داشته باشم<ref>{{متن حدیث|أَلْتَمِسُ الْعُذْرَ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى}}؛بحارالأنوار، ج۴۱، ص۲۹۸؛ابن شاذان، الإیضاح، ص۴۵۵؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۵۹؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص۲۲۳؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. | |||
این جا حضرت [[عمل به وظیفه]] را تنها [[انگیزه]] [[جنگ]] خود با معاویه معرفی میکند، اما معاویه از سخنان حضرت علی{{ع}} بهره برده، از [[سرنوشت]] [[آینده]] خود [[آگاه]] میشود. | |||
به [[روایت]] دیگر مردی از [[شام]] به [[کوفه]] میآید و خبر [[مرگ معاویه]] را به اطلاع [[کوفیان]] میرساند. | |||
مردم مرد شامی را نزد علی{{ع}} میبرند، اما حضرت گفتار او را [[تکذیب]] میکند و میفرماید: معاویه نمیمیرد تا اینگونه و آنگونه عمل کند و [[اعمال]] او را ذکر کرد. به آن حضرت گفته شد. پس چرا با او جنگ کردی در حالی که اینها را میدانی؟ فرمود: {{متن حدیث|لِلْحُجَّةٍ}}؛ یعنی، برای [[اتمام حجت]] و انجام وظیفهام با او جنگ کردم<ref>بحارالأنوار، ج۴۱، ص۳۰۴.</ref>. | |||
آری علی{{ع}} [[وظیفه]] دارد با معاویه جنگ کند و با او [[مخالفت]] کند؛ زیرا میداند که معاویه [[اعتقادی]] به [[اسلام]] ندارد و [[هدف]] او از بین بردن اسلام و در صورت [[ناتوانی]]، [[تحریف]] آن است. ما در بعد کارهای خلاف معاویه را ذکر خواهیم کرد، اما قبل از آن، به یک واقعه [[تاریخی]] توجه خوانندگان گرامی را جلب میکنیم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص 607-609.</ref> | |||
==== همکاری نکردن با عثمان==== | ==== همکاری نکردن با عثمان==== | ||
==== نقش در قتل عثمان==== | ==== نقش در قتل عثمان==== |