پرش به محتوا

هدایت‌گری امام حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۸: خط ۶۸:
===[[زیباترین]] [[انتخاب]]===
===[[زیباترین]] [[انتخاب]]===
[[حرکت امام حسین]]{{ع}} را از [[مکه]] به سوی [[کوفه]]، [[روز]] [[هشتم ذی حجه]] سال شصتم [[هجری]] نوشته‌اند. و این همان روزی است که از اقصی نقاط [[جهان اسلام]] [[حاجیان]] برای انجام [[مناسک حج]] در آن [[شهر]] مجتمع‌اند، ترک مکه در آن روز و رها کردن [[اعمال]] [[حج]]، آن هم از سوی شخصیتی ممتاز و [[الهی]] مانند [[حسین بن علی]]{{ع}}، بسیار پرمعنا و بیدارگر بود، و زیباترین انتخاب بود تا عملاً [[ناخشنودی]] خود را نسبت به وضعیت موجود اعلام کند و تمام عالم [[اسلام]] پیام [[حسینی]] را از طریق حاجیانی که چند روز دیگر به مناطق مختلف خود می‌‌روند، دریافت کنند، و قطعاً این سؤالی بوده است که در اذهان [[اکثریت]] آنان پدید می‌‌آمد که چه حادثه ای پیش آمده است که فرزندِ زاده [[کعبه]]، در حساسترین روزی که همگان به سوی [[خانه خدا]] می‌‌روند، آن را پشت سر گذاشته است، گو اینکه عده ای او را به بی‌توجهی به [[مناسک حج]] متهم کنند و سخنی دیگر بگویند. توجیهی که آن حضرت برای این کار خود در پاسخ به برادرش [[محمد بن حنفیه]] که علت آن را از او جویا شده بود بیان کرده است این است، که می‌‌ترسم یزید [[خون]] مرا در کنار کعبه بریزد و بدین وسیله [[حرمت]] [[خانه]] [[حق]] هتک شود. <ref>لهوف، ص۵۵؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۶۴.</ref>. او به خوبی می‌‌دانست که یزید از او دست بردار نیست و در صدد است تا کسی یا افرادی را وادار سازد، تا در ازدحام [[جمعیت]]، به طور ناشناس آن حضرت را [[ترور]] کنند و سپس به [[اتهام]] [[قتل]] او، بی‌گناهی را گرفته و [[مجازات]] کند. و در این صورت هم حرمت خانه خدا شکسته و هم خون [[پاک]] آن حضرت پایمال شده و کوچکترین بهره ای برای [[دین]]، جز [[تحکیم]] موقعیت یزید از آن حاصل نمی‌شد. بی‌گمان این [[اخبار]] و سخنان در محیط آن [[روز]] [[مکه]] دهان به دهان می‌‌گشت و بین [[مسلمانان]] منتشر می‌‌شد.<ref>[[سید مهدی موسوی کاشمری|موسوی کاشمری، سید مهدی]]، [[مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین (مقاله)|مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین]].</ref>.
[[حرکت امام حسین]]{{ع}} را از [[مکه]] به سوی [[کوفه]]، [[روز]] [[هشتم ذی حجه]] سال شصتم [[هجری]] نوشته‌اند. و این همان روزی است که از اقصی نقاط [[جهان اسلام]] [[حاجیان]] برای انجام [[مناسک حج]] در آن [[شهر]] مجتمع‌اند، ترک مکه در آن روز و رها کردن [[اعمال]] [[حج]]، آن هم از سوی شخصیتی ممتاز و [[الهی]] مانند [[حسین بن علی]]{{ع}}، بسیار پرمعنا و بیدارگر بود، و زیباترین انتخاب بود تا عملاً [[ناخشنودی]] خود را نسبت به وضعیت موجود اعلام کند و تمام عالم [[اسلام]] پیام [[حسینی]] را از طریق حاجیانی که چند روز دیگر به مناطق مختلف خود می‌‌روند، دریافت کنند، و قطعاً این سؤالی بوده است که در اذهان [[اکثریت]] آنان پدید می‌‌آمد که چه حادثه ای پیش آمده است که فرزندِ زاده [[کعبه]]، در حساسترین روزی که همگان به سوی [[خانه خدا]] می‌‌روند، آن را پشت سر گذاشته است، گو اینکه عده ای او را به بی‌توجهی به [[مناسک حج]] متهم کنند و سخنی دیگر بگویند. توجیهی که آن حضرت برای این کار خود در پاسخ به برادرش [[محمد بن حنفیه]] که علت آن را از او جویا شده بود بیان کرده است این است، که می‌‌ترسم یزید [[خون]] مرا در کنار کعبه بریزد و بدین وسیله [[حرمت]] [[خانه]] [[حق]] هتک شود. <ref>لهوف، ص۵۵؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۶۴.</ref>. او به خوبی می‌‌دانست که یزید از او دست بردار نیست و در صدد است تا کسی یا افرادی را وادار سازد، تا در ازدحام [[جمعیت]]، به طور ناشناس آن حضرت را [[ترور]] کنند و سپس به [[اتهام]] [[قتل]] او، بی‌گناهی را گرفته و [[مجازات]] کند. و در این صورت هم حرمت خانه خدا شکسته و هم خون [[پاک]] آن حضرت پایمال شده و کوچکترین بهره ای برای [[دین]]، جز [[تحکیم]] موقعیت یزید از آن حاصل نمی‌شد. بی‌گمان این [[اخبار]] و سخنان در محیط آن [[روز]] [[مکه]] دهان به دهان می‌‌گشت و بین [[مسلمانان]] منتشر می‌‌شد.<ref>[[سید مهدی موسوی کاشمری|موسوی کاشمری، سید مهدی]]، [[مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین (مقاله)|مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین]].</ref>.
===[[شهادت]]===
پی‌گیری [[برپایی حکومت اسلامی]] و [[احساس تکلیف]] نسبت به این موضوع تا هنگام مواجه شدن با حجتی [[قاطع]]، بر خلاف آنچه تاکنون بوده است، به گونه ای که هیچ عذر و بهانه ای برای [[مردم کوفه]] باقی نماند، از سوی [[امام حسین]]{{ع}} دنبال می‌‌شد و حتی با رسیدن خبر شهادت [[حضرت مسلم]] در منزلگاه «زباله» و متفرق شدن عده ای از [[اهل]] [[دنیا]] که از [[مکه]] با آن حضرت همراه شده بودند، آن حضرت مسیر حرکت خود به سوی [[کوفه]] را [[تغییر]] نداد، تا اینکه دو [[منزل]] مانده به کوفه، با [[سپاه حرّ]] برخورد کرد. از وقایعی که در این [[ملاقات]] رخ داد، سخنان روشنگرانه کوتاهی بود که آن حضرت خطاب به سپاه حرّ ایراد کرد. او پس از [[نماز عصر]] به پا ایستاد و رو به [[جمعیت]] کرد و پس از [[حمد]] و [[ستایش خداوند]] فرمود: {{متن حدیث|اَيُّهَا النَّاسُ، فَاِنَّکُمْ اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لِاَهْلِهِ يَکُنْ اَرْضي لِلَّهِ عَنْکُمْ، وَ نَحْنُ اَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ اَوْلي بِوِلايَةِ هذَا الْاَمْرِ عَلَيْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعينَ ما لَيْسَ لَهُمْ، وَ السَّائِرينَ فيکُمْ بِالْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ. فَاِنْ اَبَيْتُمْ اِلَّا الْکِراهَةَ لَنا، وَالْجَهْلَ بِحَقِّنا، وَ کانَ رَأْيُکُمُ الْانَ غَيْرُ ما اَتَتْني بِهِ کُتُبُکُمْ، وَ قَدَّمَتْ عَلَيَّ بِهِ رُسُلُکُمْ، اِنْصَرَفْتُ عَنْکُمْ}}؛<ref>شیخ مفید، ارشاد، ص۲۲۴؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۷۷. </ref>. ای [[مردم]]، اگر [[تقوای الهی]] پیشه کنید و [[حق]] را برای اهل آن بشناسید برای کسب [[خوشنودی الهی]] بهتر است. و ما [[خاندان پیامبر]] سزاوارتر به [[ولایت]] بر شما از این مدعیان بناحق و غاصبیم، همانها که به [[ستم]] و [[تجاوز]] بر شما [[حکم]] می‌‌رانند. و اگر [[اراده]] کرده اید که از ما [[کراهت]] داشته و حق ما را نادیده گیرید و اکنون نظر شما جز آن چیزی است که در [[نامه]] هاتان نوشته و فرستادگان شما ابراز داشته‌اند، از آمدن به سوی شما منصرف شده و باز می‌‌گردم». در این [[کلام]] ابتدا عنصر [[تقوا]] یادآوری شده است که اگر [[متقی]] باشید نیروی [[شناخت]] می‌‌یابید و [[حق و باطل]] را از هم تمیز می‌‌دهید. البته پیداست مقصود از [[معرفت]] در این سخن صرفاً شناخت نظری نیست؛ زیرا آنان در این جهت مشکل جدی نداشتند، بلکه مقصود از آن کنایه از [[التزام]] و [[حمایت]] عملی و [[معرفتی]] است که به [[اقدام]] منتهی شود، مثل اینکه گفته می‌‌شود «فلانی آن شخص را به آن [[مقام]] نمی‌شناسد» و لذا در قسمت پایانی پس از بیان [[شایستگی]] خود برای [[امامت]] و ناشایسته بودن [[زمامداران]] [[حاکم]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|و اِنْ اَبَيْتُمْ... وَالْجَهْلَ بِحَقِّنا}} و لذا مقصود [[علم]] و [[جهل]] عملی است.
و بی‌تردید جمله {{متن حدیث|اَرْضي لِلَّهِ عَنْکُمْ}} و نیز {{متن حدیث|...اَوْلي بِوِلايَةِ هذَا الْاَمْرِ عَلَيْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ}}. همچون {{متن قرآن|رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>«و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref> معنای [[تفضیل]] ندارد بلکه در بردارنده معنای فعل ساده است. و نیز در این سخن اشاره است به اینکه [[تقوا]] تنها یک امر فردی و مربوط به [[شؤون]] شخصی نیست، بلکه با مسایل [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] پیوند خورده است. و بدون داشتن [[زمامداری]] برحق، نمی‌توان ادعای تقوا داشت. نکته قابل توجه این است که آن حضرت در قسمت پایانی [[کلام]] خویش، [[ولایت]] را [[حق]] [[خاندان]] [[عترت]] می‌‌داند و این نشان می‌‌دهد که از دیدگاه [[اسلام]]، [[مشروعیت]] [[زمامدار]] و [[امام]] برحق منشأی [[الهی]] دارد؛ زیرا بنا بر اینکه مشروعیت ناشی از [[رأی مردم]] باشد، پیش از [[انتخاب]] حقی وجود ندارد تا به آن [[استدلال]] و [[احتجاج]] شود. و در نهایت پس از [[امتناع]] [[حر]] و [[سپاهیان]] او از حرکت امام به سوی مقصد دلخواه آن حضرت و توافق آنان بر طی مسیری که نه به جانب [[کوفه]] باشد و نه به [[مدینه]] منتهی شود، مرحله ای جدید در [[نهضت حسینی]] شروع می‌‌شود و آن موضع‌گیری صریح برای [[پذیرفتن]] و [[آمادگی]] برای [[قبول شهادت]] است.
از این پس دیگر سخنی و اقدامی درباره [[ولایت]] و [[زعامت]] ظاهری نیست، هرچه هست سخن از [[شهادت]] و استقبال از [[مرگ]] پرافتخار و [[امتناع]] از پذیرش [[زندگی]] همراه با [[ذلت]] و [[خواری]] است. حماسی‌ترین و بیدار کننده‌ترین [[سخنان امام حسین]]{{ع}} از این مقطع شروع می‌‌شود و تا پایان [[عمر]] [[مقدس]] و خونبارش ادامه می‌‌یابد. [[سیاست]] جدی و [[قاطع]] [[یزید بن معاویه]] بر این بود که اگر دست به [[حسین بن علی]]{{ع}} پیدا کنند جز دو راه، تمامی راه‌ها را بر آن حضرت ببندند، [[تسلیم]] بی‌قید و شرط یزید و عبیداللَّه بن زیاد و [[بیعت]] با او و دیگری پذیرش مرگ و شهادت. و این موضوع را خود آن حضرت این چنین بازگو فرموده است: {{متن حدیث|ألا وَ إنَّ الدَّعيَّ ابنَ الدَّعيِّ قَد رَكَّزَ بَينَ اثنَتينِ بَينَ السُلَّةِ وَ الذِلَّةِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِلَّةُ يَأبى اللّه ُ ذلك لَنا وَ رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ وَ حُجورٌ طابَت وَ طَهُرَت وَ أنوفُ حَميَّةٍ وَ نُفوسُ أبيَّةٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَةَ اللِئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ، الا انّی قد اعذرت و انذرت الا انی زاحف بهذه الاسرة علی قلّة العَدَدِ و خذلان الناصر}}؛<ref>لهوف، ص۸۶. </ref>. [[آگاه]] باشید که فرزندخوانده پسر فرزندخوانده، تنها بر یکی از دو کار [[اصرار]] ورزیده و پای می‌‌فشارد؛ یکی پذیرفتن [[شمشیر]] و دیگری قبول ذلت و چه بسیار دور است ذلت از ما! این کار را نه [[خداوند]] [[رسول]] او و نه [[مؤمنان]] و نه دامنهای [[پاک]] و [[مطهری]] که از آن برخاسته ایم، می‌‌پذیرند، همان جانهای با [[کرامت]] و نفسهای [[عزتمندی]] که به خویش [[اجازه]] نداده و نمی‌دهند که [[اطاعت]] انسان‌های [[پست]] و [[زبون]] را بر مرگ پرافتخار برگزینند، و آگاه باشید که به [[یقین]] من با این [[اهل بیت]] خود، با کمی عده و [[بی‌وفایی]] [[مردم]]، خواهیم جنگید». ظاهراً مقصود از «الدّعی ابن الدّعی» عبیداللَّه بن زیاد است؛ زیرا هم خود او و هم پدرخوانده‌اش زیاد، نسبت روشنی ندارند و او بود که مطابق نقل برخی،<ref>ارشاد، ص۲۲۹. </ref>. پیشنهاد مراجعت به [[مدینه]] و یا رفتن به [[شام]] و [[ملاقات]] با [[یزید بن معاویه]] را نپذیرفت و به [[عمر سعد]] دستور اکید داد تا یا از او برای یزید [[بیعت]] بگیرد و یا با او به [[نبرد]] برخیزد. به نظر می‌‌رسد پیشنهاد رفتن به شام ابتدا از سوی عمر سعد مطرح شده باشد و [[امام]] نیز به جهاتی آن را پذیرفته باشد و آن را از [[تسلیم شدن]] به عبیداللَّه ارجح بداند؛ زیرا ممکن بود در این خلال حوادثی رخ دهد و [[عاقبت]] کار به صورتی دیگر رقم بخورد. [[امام حسین]]{{ع}} در این سخن خود، نبرد را از دائره خود و یزید بیرون برده است و آن را [[جنگ]] [[خدا]] و [[رسول]] و دامنهای [[پاک]] و [[مؤمنان]] با صف [[شیطان]] و [[کارگزاران]] [[ذلت]] و [[پستی]] دانسته است و با [[منطق]] و عمل خود، راه پذیرش ذلت را برای همیشه بر روی [[بشر]] مسدود کرده است. جمله معروف آن حضرت که: {{متن حدیث|...إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّبَرَماً}}<ref>لهوف، ص۷۱. </ref>. در این مقطع صادر شده است. کوتاه سخن آنکه آن حضرت کوشید در این مرحله از [[نهضت]] [[مقدس]] خود که مقطع اصلی [[قیام]] او به شمار می‌‌رود، با رساترین کلمات و ماندنی‌ترین جمله‌ها، [[فرهنگ]] [[شهادت‌طلبی]] و [[عزتمندی]] و [[کرامت نفس]] را در قاموس بشر با [[خون]] خود ثبت کرده و راهی روشن و پرفروغ تا دامنه [[قیامت]] به روی [[جامعه انسانی]] باز کند. او با زبان [[شهادت]] خود به [[مردم]] و [[امت]] [[محمدی]] آموخت که [[اسلام]] این نیست که یزید بن معاویه می‌‌گوید و [[اسلامی]] که او [[ترویج]] می‌‌کند و بر پایه آن [[امیر مؤمنان]] می‌‌شود همانی است که با آن [[حسین بن علی]] کشته می‌‌گردد و [[خاندان پیامبر]] به [[اسارت]] برده می‌‌شود. و این بزرگترین خدمتی بود که [[خون حسین]]{{ع}} به [[اسلام]] کرد و برای همیشه آن را از خطر [[انحراف]] [[نجات]] داد و بیمه کرد، خدمتی که به [[اطمینان]] می‌‌توان گفت، حتی [[پیروزی]] ظاهری و دستیابی آن حضرت به [[زمامداری]] [[مسلمانان]] هم نمی‌توانست از عهده آن برآید و با توجه به همین امر [[راز]] سخن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که فرمود: {{متن حدیث|حسین منّی و انا من حسین}}؛<ref>بحارالانوار، ج ۴۳، ص۲۷۱. </ref>. حسین از من است و من از حسینم» روشن می‌‌شود و نیز معلوم می‌‌شود که چرا به او فرمود: {{متن حدیث|یا حُسَیْنُ اُخْرُجْ فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا}}؛<ref>بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۶۴. </ref>. ای حسین، از [[حرم امن الهی]] خارج شو که [[خداوند]] می‌‌خواهد تو را کشته ببیند». روشنگری‌ها و بیدارگری‌های [[نهضت حسینی]]{{س}} تنها در حوزه اهداف خلاصه نمی‌شود بلکه سایر حوزه‌های مربوط به آن را نیز در برمی گیرد، که بررسی آن مجالی دیگر می‌‌طلبد.<ref>[[سید مهدی موسوی کاشمری|موسوی کاشمری، سید مهدی]]، [[مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین (مقاله)|مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش