پرش به محتوا

هدایت‌گری امام حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:


==بزرگترین آموزه [[نهضت حسینی]]==
==بزرگترین آموزه [[نهضت حسینی]]==
چنان که گفته شد [[انسان]] موجودی است [[اجتماعی]] که [[تمایل]] دارد همواره خود را با جمع هماهنگ کند و بلکه محکوم آن است و انسان موفق آن کسی است که بهتر بتواند خود را بامحیط و [[فرهنگ]] غالب [[زمان]] تطبیق دهد. و در [[جامعه‌شناسی]]، از [[رفتاری]] که در بین مردم معروف شناخته شود تعبیر به «[[هنجار]]» می‌‌شود، چه این [[رفتار]] مطابق با ارزشهای مکتبی و [[انسانی]] باشد یا نباشد و آنچه از سوی [[جامعه]] مورد [[اعتراض]] و [[بی‌مهری]] باشد «[[ناهنجار]]» شمرده می‌‌شود. سخن بر سر این است که [[مؤمن]] چگونه است؟ آیا او می‌‌تواند تنها در غالب هنجارهای اجتماعی گام بردارد و ملاک [[حق و باطل]] را در هر زمینه ای [[هنجارها]] و ناهنجارها بداند؟ قطعاً چنین شیوه ای صفت مؤمن نیست. مطابق [[آیات]] و [[روایات]] به ویژه در مورد [[امر به معروف و نهی از منکر]]، انسان [[دین]] [[باور]] هنجارساز و تأثیرگذار است نه هنجارپذیر و تأثیرگیر. و چنین شخصی [[فرهنگ‌سازی]] و کنش در تبدیل ارزشهای مثبت نابهنجار به هنجار اجتماعی و مقبول عرف را [[وظیفه]] خود می‌‌شمارد. بزرگترین درسی را که [[حضرت امام حسین]]{{ع}} به [[بشر]] آموخت همین نکته است. بر اساس آموزه آن [[بزرگوار]]، هر گاه [[حق]] و [[عدالت]] و [[فضیلت‌های انسانی]] در خطر [[تحریف]] و فنا قرار گرفت و این [[ضلالت]] و [[غفلت]] دامن گیر و دامن‌گستر و هنجار شد، مؤمن وظیفه دارد با همه قوا به [[روشنگری]] و [[بیدارگری]] بپردازد و از تمامی سرمایه‌های خود در این راه در حد توان خود مایه بگذارد. از مصیبتهای [[تاریخی]] این گزارش است که پس از [[ملاقات امام]] حسین{{ع}} با [[فرماندار مدینه]]، [[مروان حکم]] به آن حضرت گفت: من [[خیرخواه]] توأم و به سخن من گوش کن که [[نجات]] تو در آن است.  
[[انسان]] موجودی است [[اجتماعی]] که [[تمایل]] دارد همواره خود را با جمع هماهنگ کند و بلکه محکوم آن است و انسان موفق آن کسی است که بهتر بتواند خود را بامحیط و [[فرهنگ]] غالب [[زمان]] تطبیق دهد. و در [[جامعه‌شناسی]]، از [[رفتاری]] که در بین مردم معروف شناخته شود تعبیر به «[[هنجار]]» می‌‌شود، چه این [[رفتار]] مطابق با ارزشهای مکتبی و [[انسانی]] باشد یا نباشد و آنچه از سوی [[جامعه]] مورد [[اعتراض]] و [[بی‌مهری]] باشد «[[ناهنجار]]» شمرده می‌‌شود. سخن بر سر این است که [[مؤمن]] چگونه است؟ آیا او می‌‌تواند تنها در غالب هنجارهای اجتماعی گام بردارد و ملاک [[حق و باطل]] را در هر زمینه ای [[هنجارها]] و ناهنجارها بداند؟ قطعاً چنین شیوه ای صفت مؤمن نیست. مطابق [[آیات]] و [[روایات]] به ویژه در مورد [[امر به معروف و نهی از منکر]]، انسان [[دین]] [[باور]] هنجارساز و تأثیرگذار است نه هنجارپذیر و تأثیرگیر. و چنین شخصی [[فرهنگ‌سازی]] و کنش در تبدیل ارزشهای مثبت نابهنجار به هنجار اجتماعی و مقبول عرف را [[وظیفه]] خود می‌‌شمارد. بزرگترین درسی را که [[حضرت امام حسین]]{{ع}} به [[بشر]] آموخت همین نکته است. بر اساس آموزه آن [[بزرگوار]]، هر گاه [[حق]] و [[عدالت]] و [[فضیلت‌های انسانی]] در خطر [[تحریف]] و فنا قرار گرفت و این [[ضلالت]] و [[غفلت]] دامن گیر و دامن‌گستر و هنجار شد، مؤمن وظیفه دارد با همه قوا به [[روشنگری]] و [[بیدارگری]] بپردازد و از تمامی سرمایه‌های خود در این راه در حد توان خود مایه بگذارد. از مصیبتهای [[تاریخی]] این گزارش است که پس از [[ملاقات امام]] حسین{{ع}} با [[فرماندار مدینه]]، [[مروان حکم]] به آن حضرت گفت: من [[خیرخواه]] توأم و به سخن من گوش کن که [[نجات]] تو در آن است.  


آن حضرت در پاسخ گفتند: سخنت چیست؟ بگو تا بشنوم. او در پاسخ [[بیعت با یزید]] را به آن حضرت پیشنهاد کرد و سپس اضافه کرد که چنین کاری برای [[دین]] و دنیای تو بهتر است. این گزارش حاکی از [[فاجعه]] ای عمیق در سطح [[جامعه اسلامی]] آن [[روز]] است، که کسی مانند او به خود [[اجازه]] می‌‌دهد با پسر [[پیامبر خدا]]{{صل}} که همگان وصف بی‌همتای او و برادرش [[امام حسن]]{{ع}} را از زبان [[وحیانی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شنیده بودند، این گونه سخن بگوید و خود را خیرخواه و [[دلسوز]] دین او نیز به حساب آورد. آنگاه [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به پیشنهاد او گفتند: «انا للَّه و انا الیه راجعون و علی الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّه براع مثل یزید؛. ما از خداییم و به سوی او باز می‌‌گردیم و باید با [[اسلام]] [[وداع]] کرد که [[امّت]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[زمامداری]] همچون یزید [[مبتلا]] شده است». فراز نخست این سخن، بخشی از [[آیه قرآنی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۶.</ref> در مورد [[مصیبت]] و معروف به کلمه «[[استرجاع]]» است و مطابق [[تعلیم]] [[قرآن]]، [[مؤمن]] در وقت بروز مصیبت آن را بر زبان می‌‌آورد. جریان این [[کلام الهی]] بر زبان آن حضرت نشان از مصیبتی سترگ و تمهیدی است برای نشان دادن عمق [[فاجعه]] ای که جمله پس از آن حکایت گر آن است. فراز بعدی را به دو صورت می‌‌توان توضیح داد. نخست آنکه [[زمامداری]] شخصی مانند [[یزید بن معاویه]]، ویرانی قلعه [[دین]] و [[هدم]] آن را در پی دارد به صورتی که باید با آن [[وداع]] کرد؛ زیرا [[بنی امیه]] که هیچ [[اعتقادی]] به دین و اساس [[وحی]] ندارند با خود [[عهد]] بسته‌اند که تا نابودی کامل آن آرام نگیرند و تا بازگرداندن [[جامعه]] به وضعیت [[دوران جاهلیت]] از پای ننشینند. احتمال دیگر اینکه وضعیت [[فرهنگی]]، اعتقادی، و هنجارهای [[اجتماعی]] [[امت اسلامی]] به حدی تنزل یافته باشد که پذیرای کسی مانند یزید باشند و [[حکومت]] و زمامداری او را بر خود هموار سازند.  
آن حضرت در پاسخ گفتند: سخنت چیست؟ بگو تا بشنوم. او در پاسخ [[بیعت با یزید]] را به آن حضرت پیشنهاد کرد و سپس اضافه کرد که چنین کاری برای [[دین]] و دنیای تو بهتر است. این گزارش حاکی از [[فاجعه]] ای عمیق در سطح [[جامعه اسلامی]] آن [[روز]] است، که کسی مانند او به خود [[اجازه]] می‌‌دهد با پسر [[پیامبر خدا]]{{صل}} که همگان وصف بی‌همتای او و برادرش [[امام حسن]]{{ع}} را از زبان [[وحیانی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شنیده بودند، این گونه سخن بگوید و خود را خیرخواه و [[دلسوز]] دین او نیز به حساب آورد. آنگاه [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به پیشنهاد او گفتند: «انا للَّه و انا الیه راجعون و علی الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامّه براع مثل یزید؛. ما از خداییم و به سوی او باز می‌‌گردیم و باید با [[اسلام]] [[وداع]] کرد که [[امّت]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[زمامداری]] همچون یزید [[مبتلا]] شده است». فراز نخست این سخن، بخشی از [[آیه قرآنی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۶.</ref> در مورد [[مصیبت]] و معروف به کلمه «[[استرجاع]]» است و مطابق [[تعلیم]] [[قرآن]]، [[مؤمن]] در وقت بروز مصیبت آن را بر زبان می‌‌آورد. جریان این [[کلام الهی]] بر زبان آن حضرت نشان از مصیبتی سترگ و تمهیدی است برای نشان دادن عمق [[فاجعه]] ای که جمله پس از آن حکایت گر آن است. فراز بعدی را به دو صورت می‌‌توان توضیح داد. نخست آنکه [[زمامداری]] شخصی مانند [[یزید بن معاویه]]، ویرانی قلعه [[دین]] و [[هدم]] آن را در پی دارد به صورتی که باید با آن [[وداع]] کرد؛ زیرا [[بنی امیه]] که هیچ [[اعتقادی]] به دین و اساس [[وحی]] ندارند با خود [[عهد]] بسته‌اند که تا نابودی کامل آن آرام نگیرند و تا بازگرداندن [[جامعه]] به وضعیت [[دوران جاهلیت]] از پای ننشینند. احتمال دیگر اینکه وضعیت [[فرهنگی]]، اعتقادی، و هنجارهای [[اجتماعی]] [[امت اسلامی]] به حدی تنزل یافته باشد که پذیرای کسی مانند یزید باشند و [[حکومت]] و زمامداری او را بر خود هموار سازند.  


دیگر اثری از [[حقیقت]] دین نمانده و همچون محتضری ماند که به پایان [[عمر]] خود نزدیک است. البته تعبیر به «مثل» در این جمله مؤیدی برای احتمال دوم است؛ زیرا بنا بر احتمال نخست حکومت شخص یزید مصیبتی برای [[اسلام]] معرفی می‌‌شود و زمامداری خاص او که در آن [[زمان]] امت اسلامی بدان دچار شده بود خطری برای [[اساس دین]] و [[عدالت]] به شمار می‌‌رود، ولی بنابر معنای دیگر مایه [[نگرانی]]، رسیدن وضعیت جامعه در ابعاد فرهنگی اجتماعی [[اخلاقی]] به سر حدی است که زمامداری همانند یزید [[هنجار]] اجتماعی شود و به تعبیر دیگر بنابر احتمال دوم، اصل جریان، مورد اعلام خطر است نه حکومت شخص یزید. در هر صورت این زخمی عمیق و دردناک بود که بر [[قلب]] اسلام نشسته بود و آن را [[تهدید]] به [[مرگ]] می‌‌کرد. بزرگترین [[اقدام]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[قیام]] خود این بود که با فریادها و پیامها و سخنان بیدارگر و مهیّج خود که سطر به سطر آن را با [[خون]] [[مقدس]] خود و [[یاران]] وفادارش ثبت کرد توانست با یک هنجار بنیان برانداز به [[مبارزه]] ای عمیق و پردامنه بپردازد تا برای همیشه [[امت]] [[محمدی]]{{صل}} را از [[سقوط]] و [[ارتجاع]] به دوران [[جاهلی]] باز دارد.<ref>[[سید مهدی موسوی کاشمری|موسوی کاشمری، سید مهدی]]، [[مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین (مقاله)|مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین]]، ص ؟؟؟.</ref>.  
دیگر اثری از [[حقیقت]] دین نمانده و همچون محتضری ماند که به پایان [[عمر]] خود نزدیک است. البته تعبیر به «مثل» در این جمله مؤیدی برای احتمال دوم است؛ زیرا بنا بر احتمال نخست حکومت شخص یزید مصیبتی برای [[اسلام]] معرفی می‌‌شود و زمامداری خاص او که در آن [[زمان]] امت اسلامی بدان دچار شده بود خطری برای [[اساس دین]] و [[عدالت]] به شمار می‌‌رود، ولی بنابر معنای دیگر مایه [[نگرانی]]، رسیدن وضعیت جامعه در ابعاد فرهنگی اجتماعی [[اخلاقی]] به سر حدی است که زمامداری همانند یزید [[هنجار]] اجتماعی شود و به تعبیر دیگر بنابر احتمال دوم، اصل جریان، مورد اعلام خطر است نه حکومت شخص یزید. در هر صورت این زخمی عمیق و دردناک بود که بر [[قلب]] اسلام نشسته بود و آن را [[تهدید]] به [[مرگ]] می‌‌کرد. بزرگترین [[اقدام]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[قیام]] خود این بود که با فریادها و پیامها و سخنان بیدارگر و مهیّج خود که سطر به سطر آن را با [[خون]] [[مقدس]] خود و [[یاران]] وفادارش ثبت کرد توانست با یک هنجار بنیان برانداز به [[مبارزه]] ای عمیق و پردامنه بپردازد تا برای همیشه [[امت]] [[محمدی]]{{صل}} را از [[سقوط]] و [[ارتجاع]] به دوران [[جاهلی]] باز دارد.<ref>[[سید مهدی موسوی کاشمری|موسوی کاشمری، سید مهدی]]، [[مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین (مقاله)|مروری بر عنصر هدایت و بیدارگری در رفتار سیاسی امام حسین]]، ص ؟؟؟.</ref>.


==روشنگری‌های [[حسینی]] در حوزه اهداف==
==روشنگری‌های [[حسینی]] در حوزه اهداف==
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش