مبانی اشتیاق به فرج چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سیدبن ' به 'سید بن '
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵== منبعشناسی جامع مهدویت ==↵{{منبع جامع}}↵* کتابشناسی مهدویت؛↵* مقالهشناسی مهدویت؛↵* پایاننامهشناسی مهدویت.↵{{پایان منبع جامع}}↵↵==' به '}} ==') |
جز (جایگزینی متن - 'سیدبن ' به 'سید بن ') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
* '''شرط اول: [[عشق به حق]]''': اگر کسی [[خدا]] و [[حق]] را [[دوست]] داشته باشد، طبیعتاً باید [[دوست]] داشته باشد که همه [[خدا]] را بشناسند؛ مثلاً باید بگوید: "چرا ژاپنیها نباید [[مهدی]] [[فاطمه]] {{ع}} را بشناسند؟ من نمیتوانم [[طاقت]] بیاورم آقای من ناشناخته باشد". مگر ما باید فقط دنبال [[ثواب]] جمع کردن برای خودمان باشیم؟ به این ترتیب، [[انسان]] از دایره [[خودخواهی]] [[معنوی]] هم خارج میشود. علاقه به [[حق]] وقتی شدت پیدا کند، یکی از مبانی علاقه به [[فرج]] خواهد بود. این مبنا ارزشمندتر از مبانی دیگر مانند [[مضطر]] شدن در اثر [[بلایا]] و [[مصائب]] است. [[منتظران]]، اگرچه [[مضطر]] هم باشند اما [[دلیل]] اصلی آنها برای تمنای [[فرج]]، [[عشق به حق]] است<ref>منظور از اضطرار در اینجا، اضطرار در اثر بلایا و مصائب دنیایی وارد بر انسان و خانواده اوست. اما اضطرارهای ارزشمندتر نیز داریم. علاقه به حق و علاقه به خلق خدا نیز انسان را به اضطرار میکشاند؛ اضطرار ناشی از ناشناخته ماندن خدا در میان خلق خدا و محروم ماندن خلق خدا از نعمت توحید و ولایت و برکات آنها. ظلم به خلق خدا هم دل انسان را خون میکند و انسان را به اضطرار میکشاند. بسیاری از اضطرارهای مورد اشاره در مضامین بلند ادعیه، به همین نوع از اضطرارها اشاره دارد که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره خواهد شد. اضطرار خود حضرت حجت {{ع}} که در دعای ندبه میخوانیم: {{متن حدیث|"أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجَابُ إِذَا دَعَا"}} را نیز باید از همین قسم اضطرار دانست.</ref>. | * '''شرط اول: [[عشق به حق]]''': اگر کسی [[خدا]] و [[حق]] را [[دوست]] داشته باشد، طبیعتاً باید [[دوست]] داشته باشد که همه [[خدا]] را بشناسند؛ مثلاً باید بگوید: "چرا ژاپنیها نباید [[مهدی]] [[فاطمه]] {{ع}} را بشناسند؟ من نمیتوانم [[طاقت]] بیاورم آقای من ناشناخته باشد". مگر ما باید فقط دنبال [[ثواب]] جمع کردن برای خودمان باشیم؟ به این ترتیب، [[انسان]] از دایره [[خودخواهی]] [[معنوی]] هم خارج میشود. علاقه به [[حق]] وقتی شدت پیدا کند، یکی از مبانی علاقه به [[فرج]] خواهد بود. این مبنا ارزشمندتر از مبانی دیگر مانند [[مضطر]] شدن در اثر [[بلایا]] و [[مصائب]] است. [[منتظران]]، اگرچه [[مضطر]] هم باشند اما [[دلیل]] اصلی آنها برای تمنای [[فرج]]، [[عشق به حق]] است<ref>منظور از اضطرار در اینجا، اضطرار در اثر بلایا و مصائب دنیایی وارد بر انسان و خانواده اوست. اما اضطرارهای ارزشمندتر نیز داریم. علاقه به حق و علاقه به خلق خدا نیز انسان را به اضطرار میکشاند؛ اضطرار ناشی از ناشناخته ماندن خدا در میان خلق خدا و محروم ماندن خلق خدا از نعمت توحید و ولایت و برکات آنها. ظلم به خلق خدا هم دل انسان را خون میکند و انسان را به اضطرار میکشاند. بسیاری از اضطرارهای مورد اشاره در مضامین بلند ادعیه، به همین نوع از اضطرارها اشاره دارد که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره خواهد شد. اضطرار خود حضرت حجت {{ع}} که در دعای ندبه میخوانیم: {{متن حدیث|"أَيْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذِي يُجَابُ إِذَا دَعَا"}} را نیز باید از همین قسم اضطرار دانست.</ref>. | ||
گاهی این [[عشق]] و علاقه به [[حق]] به گونه دیگری خود را نشان میدهد؛ و آن در [[انتقام]] از [[ظالمان]] و ریشهکن کردن [[جبهه]] [[باطل]] است. در چنین وضعیتی نیز [[خودخواهی]] جریان ندارد و [[حقطلبی]] وجود [[انسان]] را پر میکند. همانطور که در [[دعای ندبه]] میخوانیم: {{متن حدیث|"أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاءِ"}}؛ "کجاست [[خونخواه]] کشته شده [[کربلا]]؟"<ref>مفاتیح الجنان، دعای ندبه. و نیز اقبال الاعمال | گاهی این [[عشق]] و علاقه به [[حق]] به گونه دیگری خود را نشان میدهد؛ و آن در [[انتقام]] از [[ظالمان]] و ریشهکن کردن [[جبهه]] [[باطل]] است. در چنین وضعیتی نیز [[خودخواهی]] جریان ندارد و [[حقطلبی]] وجود [[انسان]] را پر میکند. همانطور که در [[دعای ندبه]] میخوانیم: {{متن حدیث|"أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلَاءِ"}}؛ "کجاست [[خونخواه]] کشته شده [[کربلا]]؟"<ref>مفاتیح الجنان، دعای ندبه. و نیز اقبال الاعمال سید بن طاووس، ص ۲۹۷.</ref> | ||
در فرازهای دیگری از [[دعای ندبه]] نیز همین عشقِ به [[حق]] موج میزند، و میتوان در آنها التهاب برای برقراری [[حق]] را مشاهده کرد. مانند آنجا که میفرماید: {{متن حدیث|"عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى وَ لَا أَسْمَعُ لَكَ حَسِيساً وَ لَا نَجْوَى... عَزِيزُ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَ يَخْذُلَكَ الْوَرَى، عَزِيزُ عَلَيَّ أَنْ يَجْرِيَ عَلَيْكَ دُونَهُمْ مَا جَرَى..."}}؛ برای من بسیار سخت است که همه خلق را ببینم ولی تو دیده نشوی و هیچ صدایی از تو، حتی آهسته هم به گوش من نرسد... برای من بسیار سخت و دشوار است که برای تو بگریم و خلق تو را واگذارند. برای من سخت و دشوار است که این وضعیت برای تو پیش آمده است [و تو در غیبتی] نه برای دیگری..."<ref>مفاتیح الجنان، دعای ندبه، و نیز اقبال الاعمال | در فرازهای دیگری از [[دعای ندبه]] نیز همین عشقِ به [[حق]] موج میزند، و میتوان در آنها التهاب برای برقراری [[حق]] را مشاهده کرد. مانند آنجا که میفرماید: {{متن حدیث|"عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى وَ لَا أَسْمَعُ لَكَ حَسِيساً وَ لَا نَجْوَى... عَزِيزُ عَلَيَّ أَنْ أَبْكِيَكَ وَ يَخْذُلَكَ الْوَرَى، عَزِيزُ عَلَيَّ أَنْ يَجْرِيَ عَلَيْكَ دُونَهُمْ مَا جَرَى..."}}؛ برای من بسیار سخت است که همه خلق را ببینم ولی تو دیده نشوی و هیچ صدایی از تو، حتی آهسته هم به گوش من نرسد... برای من بسیار سخت و دشوار است که برای تو بگریم و خلق تو را واگذارند. برای من سخت و دشوار است که این وضعیت برای تو پیش آمده است [و تو در غیبتی] نه برای دیگری..."<ref>مفاتیح الجنان، دعای ندبه، و نیز اقبال الاعمال سید بن طاووس، ص ۲۹۷.</ref> در این فرازها آنچه برای ندبهخوان دشوار است این است که "او" مستور باشد. | ||
[[محرومیت]] ما از [[حق]]، امری است و مستور بودن [[حق]]، امر دیگری است. در این [[دنیایی]] که هر کسی به [[عشق]] و اشتیاقی زنده است و تنها کسانی که خودخواهیهایشان تمام وجودشان را فراگرفته است، [[عاشق]] نیستند؛ [[منتظر]] [[عاشق]] [[حق]] است. او [[حق]] را تنها ابزاری اجباری برای [[سعادت]] خود نمیبیند که هیچ عاطفهای نسبت به آن نداشته باشد، حتماً زیباییهایش را میبیند و لطافتش را [[درک]] میکند که میتواند به آن [[عشق]] بورزد. [[عشق به حق]]، بعد از چشیدن [[لذت]] استغراق در [[حق]] پدید میآید؛ به حدی که [[عاشق]]، دیگر خود را برای [[حق]] میخواهد نه [[حق]] را برای خود. | [[محرومیت]] ما از [[حق]]، امری است و مستور بودن [[حق]]، امر دیگری است. در این [[دنیایی]] که هر کسی به [[عشق]] و اشتیاقی زنده است و تنها کسانی که خودخواهیهایشان تمام وجودشان را فراگرفته است، [[عاشق]] نیستند؛ [[منتظر]] [[عاشق]] [[حق]] است. او [[حق]] را تنها ابزاری اجباری برای [[سعادت]] خود نمیبیند که هیچ عاطفهای نسبت به آن نداشته باشد، حتماً زیباییهایش را میبیند و لطافتش را [[درک]] میکند که میتواند به آن [[عشق]] بورزد. [[عشق به حق]]، بعد از چشیدن [[لذت]] استغراق در [[حق]] پدید میآید؛ به حدی که [[عاشق]]، دیگر خود را برای [[حق]] میخواهد نه [[حق]] را برای خود. |