اثبات عصمت پیامبران: تفاوت میان نسخهها
←چهارم: برهان حفظ شریعت
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
پیامبران حافظان شریعتند، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | پیامبران حافظان شریعتند، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس [[واجب]] است معصوم باشند<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | ||
علامه حلی در تقریر این برهان مینویسد: | علامه حلی در تقریر این برهان مینویسد: {{عربی|لأنهم حفظة الشرع و القوامون به}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الامامیة، ص۶۷.</ref>؛ | ||
{{عربی|لأنهم حفظة الشرع و القوامون به}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۴؛ عقائد الامامیة، ص۶۷.</ref>؛ | رهبران [هدایت]، نگاهبانان شریعت و سرپرستان آن هستند. {{عربی|القوامون}} جمع [[قیّم]] است. «قیّم» کسی را گویند که کفالت و سرپرستی دیگری را به عهده گرفته و از [[منافع]] وی [[محافظت]] میکند و اجازه دارد به نفع او در اموالش [[تصرف]] کند. [[پیشوایان]]، محافظان و مرزبانان حدود شریعت و مدافع [[حقوق]] و منافع دین هستند و اجازه نمیدهند زیاده و نقصانی در شریعت راه یابد. روشن است که تنها کسی میتواند از دین محافظت کند که [[معصوم]] باشد. پس [[جانشین پیامبر]] باید معصوم باشد و اگر جانشین پیامبر آیهای را [[اشتباه]] معنا کند و یا به غلط حکمی از او صادر شود و یا درستکار نباشد، مسلماً چنین کسی به خود، [[جامعه]] و دین ضربه میزند و زیان ناشی از این ضربه تا ابد باقی خواهد ماند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۷۱.</ref>. | ||
رهبران [هدایت]، نگاهبانان شریعت و سرپرستان آن هستند. | |||
{{عربی|القوامون}} جمع [[قیّم]] است. «قیّم» کسی را گویند که | |||
[[پیشوایان]]، محافظان و مرزبانان حدود شریعت و مدافع [[حقوق]] و منافع دین هستند و اجازه نمیدهند زیاده و نقصانی در شریعت راه یابد. روشن است که تنها کسی میتواند از دین محافظت کند که [[معصوم]] باشد. پس [[جانشین پیامبر]] باید معصوم باشد و اگر جانشین پیامبر آیهای را [[اشتباه]] معنا کند و یا به غلط حکمی از او صادر شود و یا | |||
برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کردهاند، تقریر آنها از این برهان در آن بحث را میتوان در اثبات عصمت پیامبران نیز تطبیق نمود. چنانچه برخی از [[متکلمین]] در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> | برخی از متکلمان از این برهان بر اثبات عصمت امام نیز استفاده کردهاند، تقریر آنها از این برهان در آن بحث را میتوان در اثبات عصمت پیامبران نیز تطبیق نمود. چنانچه برخی از [[متکلمین]] در تحلیل صغرای این [[استدلال]] مینویسند: "هرگز نمیتوان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانهای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدینسان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمیماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref> |