پرش به محتوا

ابوصلت هروی در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه'
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همان‌گونه')
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
[[عبیدالله بن عبدالله بن طاهر]] گوید: من در مجلس برادرم [[طاهر بن عبدالله بن طاهر]] بودم. در آن [[روز]] [[اسحاق بن راهویه حنظلی]] و [[ابوصلت هروی]] و گروهی از [[فقها]] و [[اهل حدیث]] در آنجا بودند، در این میان اسحاق بن راهویه آغاز سخن کرد و مسائلی را بیان داشت و بقیه هم مطالبی گفتند و مجلس جنب وجوشی پیدا کرد و هرکدام از یکی [[تأیید]] کردند و سر و صدا بلند شد.
[[عبیدالله بن عبدالله بن طاهر]] گوید: من در مجلس برادرم [[طاهر بن عبدالله بن طاهر]] بودم. در آن [[روز]] [[اسحاق بن راهویه حنظلی]] و [[ابوصلت هروی]] و گروهی از [[فقها]] و [[اهل حدیث]] در آنجا بودند، در این میان اسحاق بن راهویه آغاز سخن کرد و مسائلی را بیان داشت و بقیه هم مطالبی گفتند و مجلس جنب وجوشی پیدا کرد و هرکدام از یکی [[تأیید]] کردند و سر و صدا بلند شد.


ابوصلت هروی نیز در آن مجلس حضور داشت ولی او در گوشه‌ای ساکت نشسته بود و به سخنان بقیه گوش می‌داد، مردم متوجه او شدند و گفتند: چرا تو چیزی نمی‌گویی، و [[سکوت]] کرده‌ای، او گفت: من از [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} که به [[خداوند]] [[سوگند]] از [[خدا]] [[راضی]] بود همان گونه که به [[رضا]] نام‌گذاری شده بود شنیدم و او از پدرانش [[روایت]] می‌کرد که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: [[ایمان]] بر سه گونه است: نخست [[اعتقاد قلبی]]، دوم [[اقرار به زبان]]، سوم [[عمل به ارکان]]، هنگامی که او این [[حدیث]] را با شرح و بیان اظهار کرد، همه مجلس را سکوت فرا گرفت و همگان از گفتار باز ماندند، بعد از آن ابوصلت از جای خود برخاست و اسحاق بن راهویه نیز از جای خود حرکت کرد و بقیه هم برخاستند، اسحاق بن راهویه گفت: این چه سندی بود؟ گفت: این سند [[عطر]] مجالس است و همه [[مردمان]] را [[خشنود]] می‌کند.
ابوصلت هروی نیز در آن مجلس حضور داشت ولی او در گوشه‌ای ساکت نشسته بود و به سخنان بقیه گوش می‌داد، مردم متوجه او شدند و گفتند: چرا تو چیزی نمی‌گویی، و [[سکوت]] کرده‌ای، او گفت: من از [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} که به [[خداوند]] [[سوگند]] از [[خدا]] [[راضی]] بود همان‌گونه که به [[رضا]] نام‌گذاری شده بود شنیدم و او از پدرانش [[روایت]] می‌کرد که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودند: [[ایمان]] بر سه گونه است: نخست [[اعتقاد قلبی]]، دوم [[اقرار به زبان]]، سوم [[عمل به ارکان]]، هنگامی که او این [[حدیث]] را با شرح و بیان اظهار کرد، همه مجلس را سکوت فرا گرفت و همگان از گفتار باز ماندند، بعد از آن ابوصلت از جای خود برخاست و اسحاق بن راهویه نیز از جای خود حرکت کرد و بقیه هم برخاستند، اسحاق بن راهویه گفت: این چه سندی بود؟ گفت: این سند [[عطر]] مجالس است و همه [[مردمان]] را [[خشنود]] می‌کند.


این روایت را شیخ [[ابوجعفر طوسی]] در [[امالی]] شود نقل می‌کند و این جریان باید در سال ۲۳۰ تا ۲۳۲ واقع شده باشد؛ زیرا در سال ۲۳۰ [[عبدالله بن طاهر]] [[امیر]] [[خراسان]] در [[شهر]] [[نیشابور]] درگذشت و فرزندش [[طاهر بن عبدالله بن طاهر]] در همان سال به جای [[پدر]] به [[حکومت]] نشست و به طوری که بعداً خواهد آمد [[ابوصلت هروی]] نیز در سال ۲۳۲ درگذشته و دو سال از حکومت او را [[درک]] نموده است.
این روایت را شیخ [[ابوجعفر طوسی]] در [[امالی]] شود نقل می‌کند و این جریان باید در سال ۲۳۰ تا ۲۳۲ واقع شده باشد؛ زیرا در سال ۲۳۰ [[عبدالله بن طاهر]] [[امیر]] [[خراسان]] در [[شهر]] [[نیشابور]] درگذشت و فرزندش [[طاهر بن عبدالله بن طاهر]] در همان سال به جای [[پدر]] به [[حکومت]] نشست و به طوری که بعداً خواهد آمد [[ابوصلت هروی]] نیز در سال ۲۳۲ درگذشته و دو سال از حکومت او را [[درک]] نموده است.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش