پرش به محتوا

جهاد تبیین در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۱٬۲۹۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:


البته از نظر [[قرآن]]، [[کید]] و [[مکر]] [[مستکبران]] و [[کافران]] و [[شیاطین]] هر چند که می‌‌تواند [[کوه]] را جابه جا و زائل کند، ولی در برابر [[مکر الهی]] کارساز نیست و [[خدا]] مکر ایشان را به خودشان باز می‌‌گرداند. این گونه است که [[فرعون]] در دام مکر خویش افتاد و [[ساحران]] علیه او شدند، یا در مکری دیگر خود [[غرق]] شد و [[نجات]] نیافت.<ref>{{متن قرآن|وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ}}«و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست  نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶. {{متن قرآن|فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ}} «و هیچ گمان مبر که خداوند به پیمان خود با پیامبرانش وفادار نیست؛ به راستی خداوند پیروزمندی دادستاننده  است» سوره ابراهیم، آیه ۴۷.  {{متن قرآن|وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}} «و آنچه در کف داری بیفکن تا آنچه برساخته‌اند فرو خورد که هر چه برساخته‌اند نیرنگ جادوگری است و جادوگر هر جا آید کامیاب نمی‌گردد. آنگاه جادوگران از سجده ناگزیر شدند؛ گفتند ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم. فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویده‌اید؟ بی‌گمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دست‌ها و پاهایتان را چپ و راست می‌برم و بر تنه‌های درخت خرما، بر دارتان می‌آویزم و بی‌گمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن سختگیرتر و پایدارتر است. گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد. ما به پروردگار خویش ایمان آورده‌ایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پاینده‌تر است» سوره طه، آیه ۶۹ -۷۳.  {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى}} «و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شب راهی کن و راهی خشک در دریا برای آنان بگشا (چنان که) نه از سر رسیدن (دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن) بهراسی» سوره طه، آیه ۷۷. {{متن قرآن|فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ}} «فرعون با سپاهیانش در پی آنان افتاد و از دریا آنچه (بایست) آنها را فرا می‌پوشاند، فرا پوشاند» سوره طه، آیه ۷۸.</ref>
البته از نظر [[قرآن]]، [[کید]] و [[مکر]] [[مستکبران]] و [[کافران]] و [[شیاطین]] هر چند که می‌‌تواند [[کوه]] را جابه جا و زائل کند، ولی در برابر [[مکر الهی]] کارساز نیست و [[خدا]] مکر ایشان را به خودشان باز می‌‌گرداند. این گونه است که [[فرعون]] در دام مکر خویش افتاد و [[ساحران]] علیه او شدند، یا در مکری دیگر خود [[غرق]] شد و [[نجات]] نیافت.<ref>{{متن قرآن|وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ}}«و بی‌گمان نیرنگ خود را به کار بردند و نیرنگشان نزد خداوند (آشکار) است و نه آنست  نیرنگشان که بدان کوه‌ها از میان برود» سوره ابراهیم، آیه ۴۶. {{متن قرآن|فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ}} «و هیچ گمان مبر که خداوند به پیمان خود با پیامبرانش وفادار نیست؛ به راستی خداوند پیروزمندی دادستاننده  است» سوره ابراهیم، آیه ۴۷.  {{متن قرآن|وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى}} «و آنچه در کف داری بیفکن تا آنچه برساخته‌اند فرو خورد که هر چه برساخته‌اند نیرنگ جادوگری است و جادوگر هر جا آید کامیاب نمی‌گردد. آنگاه جادوگران از سجده ناگزیر شدند؛ گفتند ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم. فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم بدو گرویده‌اید؟ بی‌گمان او سردسته شماست که به شما جادو آموخته است؛ به زودی دست‌ها و پاهایتان را چپ و راست می‌برم و بر تنه‌های درخت خرما، بر دارتان می‌آویزم و بی‌گمان خواهید دانست که از ما کدام در عذاب کردن سختگیرتر و پایدارتر است. گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد. ما به پروردگار خویش ایمان آورده‌ایم تا از گناهان ما و از جادویی که تو ما را بدان وادار کردی درگذرد و خداوند بهتر و پاینده‌تر است» سوره طه، آیه ۶۹ -۷۳.  {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى}} «و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شب راهی کن و راهی خشک در دریا برای آنان بگشا (چنان که) نه از سر رسیدن (دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن) بهراسی» سوره طه، آیه ۷۷. {{متن قرآن|فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ}} «فرعون با سپاهیانش در پی آنان افتاد و از دریا آنچه (بایست) آنها را فرا می‌پوشاند، فرا پوشاند» سوره طه، آیه ۷۸.</ref>
==[[جنگ]] مغز و [[قلب]] از نظر [[قرآن]]==
می‌گویند جنگ‌های آخر الزمانی، جنگ‌های [[شناختی]] است که با [[اسلحه]] مغز و قلب انجام می‌‌گیرد و هر یک از دو طرف [[متخاصم]] تلاش می‌‌کند تا [[ذهن]] و قلب طرف دیگر را مهار و [[مدیریت]] کند و به [[تسخیر]] و [[استخدام]] خود در آورد. بنابراین، جنگ‌های نرم جایگزین جنگ‌های [[سختی]] می‌‌شود که به حذف فرد طرف مقابل می‌‌انجامید؛ زیرا در [[جنگ نرم]] شناختی، اگر حذفی باشد ناظر به شخص و [[شخصیت]] است تا شخصی و شخصیت دیگری جایگزین شود و نوعی «[[مسخ]]» انجام گیرد.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، بدترین و سخت‌ترین و خطرناک‌ترین [[جنگ‌ها]] همان جنگ‌هایی است که به جای حذف افراد، بر حذف اشخاص و شخصیت‌ها تکیه می‌‌کند و اشخاص و شخصیت‌های [[جبهه]] مقابل مسخ می‌‌شوند تا جایی که اشخاص در [[نظام فکری]] طرف مقابل که فرادولت‌ها است، ادغام می‌‌شود. این گونه است که ذهن و قلب مسخ شده، همان کاری را انجام می‌‌دهد که مسخ کننده خواهان آن بوده است.
البته به نظر می‌‌رسد که از نظر قرآن، خطرناک‌تر از مسخ مغزها و تاثیرگذاری بر اذهان، مسخ قلب‌ها و تاثیرگذاری بر [[ادراکات]] و [[عواطف]] و [[گرایش‌ها]] خطرناک ترین‌ها است؛ زیرا مغزها و اذهان بیش‌تر به جنبه‌های مادی و فعل و [[انفعال]] [[دنیوی]] توجه دارد؛ در حالی که [[قلوب]] و فؤاد همه هستی [[انسان]] را تحت تاثیر قرار می‌‌دهد و [[دنیا]] و [[آخرت]] [[انسانی]] را دگرگون می‌‌کند؛ بنابراین، [[سلطه]] بر قلوب خطرناک‌تر از [[سلطه]] بر مغزها است.
==فرق میان مغز و قلب مادی با قلب و نفس غیر مادی==
واژه مغز که در [[عربی]] از آن به «مُخّ» و به شکل جمع آن «مِخَاخ و مِخَخَة» یاد می‌‌شود، هر چند که به معنای [[نرمی]] و فروهشتگی یا مغز استخوان یا همان ماده نرم و خاکستری رنگی است که در کاسه سر یا میان استخوان است، ولی مقصود از آن در این جا همان چیزی که است که امروزه آن را مربوط به [[فکر]] و [[عقل]] می‌‌دانند.
البته هنوز [[انسان]] به طور دقیق نمی‌داند که چگونه فکر می‌‌کند؟ چنان که نمی‌داند ارتباط میان مغز و [[ذهن]] چگونه است؟ تلاش‌هایی شده است که بگویند، مغز به عنوان یکی از حسّاس‌ترین و پیچیده‌ترین اعضای بدن، نه تنها با مسأله ذهن ارتباط دارد، بلکه بر آن هستند تا [[اثبات]] کنند که [[عواطف]] و [[احساسات]] [[انسانی]] نیز به همان ماده نرم و خاکستری مغز مرتبط است. بر این اساس، [[حقیقت]] انسانی چیزی جز همان ماده نرم و خاکستری نیست که در کله سر جا دارد، به طوری که اگر بخشی از مغز حذف شود، عواطف و احساسات حذف می‌‌شود، و اگر بخشی دیگر حذف شود، [[ادراکات]] و ذهن و فکر حذف می‌‌شود. بنابراین، وقتی ما از «روان» [[سخن]] می‌‌گوییم، چیزی جز فعالیت‌های مغز نیست. بنابراین، نفس و روان غیر مادی وجود ندارد تا آن را به «[[روح]]» نسبت بدهیم. بر این اساس دیگر، [[روح]] یا [[جان]] یا نفس یا روانی جدا از مغز نداریم. این بدان معناست که همه انسان چیزی جز همین مغز نیست که وقتی از کار افتاد انسان می‌‌میرد و تمام می‌‌شود.
از نظر [[فلسفی]] نیز آنچه که مغز را متمایز از بقیه اندام‌ها می‌کند، ایجاد ارتباط فیزیکی بین بدن و ذهن است. امروزه دانسته‌های دقیقی در مورد کار هر یک از سلول‌های مغز وجود دارد، اما با همه پژوهش‌های میدانی – [[تجربی]]، [[درک]] [[همکاری]] همزمان و روش عمل میلیون‌ها سلول مغزی با هم هنوز نیاز به [[پژوهش]] دارد. این بدان معناست که هنوز انسان هیچ درکی از مغز و کارکردهای آنان ندارد و نمی‌تواند به ضرس [[قاطع]] بگوید که از نظر [[علمی]] چنین است یا چنان است.
اما [[قلب]] در لغت به معنای دگرگونی است. علت نام‌گذاری عضو عضلانی و صنوبری بدن به قلب، فعالیتی است که انجام می‌‌دهد؛ زیرا قلب [[مسئولیت]] دگرگونی [[خون]] و تبدیل خون کثیف به خون تمیز را به عهده دارد. در [[فارسی]] سره به آن «دِل» می‌‌گویند.
[[قلب]] از لحاظ [[علمی]] اندامی است که در مرکز قفسهٔ سینه و صدر [[انسان]] قرار دارد. قلب نوعی عضو عضلانی، تو خالی و مخروطی شکل در [[انسان‌ها]] و دیگر حیوانات است که [[خون]] را از طریق رگ خونی در دستگاه گردش خون به گردش درمی‌آورد.
باید توجه داشت که در [[فرهنگ قرآنی]] و [[فلسفه اسلامی]] وقتی از قلب سخن به میان می‌‌آید، همین عضو صنوبری نیست، بلکه مرتبه ای از مراتب [[نفس انسانی]] است. بر اساس [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، نفس همان [[روح]] دمیده شده در کالبد [[انسانی]] است<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}«پس هنگامی که او را باندام برآوردم  و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.  {{متن قرآن|ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}} «سپس او را باندام برآورد  و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دل‌ها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس می‌گزارید» سوره سجده، آیه ۹.  {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا}}«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت،» سوره شمس، آیه ۷.</ref>؛ یعنی وقتی روح مجرد در کالبدی قرار گیرد نفس نامیده می‌‌شود؛ زیرا در این حالت دیگر «مجرد محض» نیست، بلکه در کارهایش نیاز به بدن و کالبد نیاز دارد. البته کالبدهایی که برای نفس انسانی است، محدود به کالبد [[جسمانی]] مادی [[دنیوی]] نیست، بلکه نفس می‌‌تواند در کالبدهایی دیگری باشد که مهم ترین‌ها آنها کالبد مثالی برزخی و کالبد جسمانی [[اخروی]] است. بنابراین، می‌‌توان از باب [[تشبیه]] و [[تمثیل]] گفت کالبدهایی گوناگون برای نفس همانند بدن‌هایی است که پروانه در حالت کرمی و پیله و پروانه است. حالت کرمی همین حالت بدن دنیوی، حالت پیله همان [[بدن مثالی]] برزخی و حالت پروانه ای همان بدن اخروی اوست. از همین روست که در [[آیات قرآن]] از اطوار گوناگون <ref>{{متن قرآن|وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا}}«با آنکه شما را گونه‌گون آفریده است» سوره نوح، آیه ۱۴.</ref>، <ref>{{متن قرآن|عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ}}«که همگونه‌هایتان را جایگزین شما گردانیم و شما را در آنچه نمی‌دانید، باز آفرینیم» سوره واقعه، آیه ۶۱.</ref> برای انسان[[سخن]] به میان آمده است که یکی از این «نشئات» همین [[دنیا]] به عنوان {{متن قرآن|النَّشْأَةَ الْأُولَى}}<ref>سوره واقعه، آیه ۶۲.</ref> است.
از نظر [[قرآن]]، قلب یکی از مراتب همین نفس انسانی است که در صورت باقی بودن بر [[سلامت]] [[فطری]] خویش، دارای پنج کارکرد زیر است:
#[[تفقه]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}«و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>؛
#[[تعقل]]<ref>{{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}«آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref>؛
#[[تدبر]] <ref>{{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند  یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref>؛
#[[بصیرت]] <ref>{{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}«آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref>؛
#[[ایمان]] <ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref>.
پس در [[حقیقت]] از نظر [[قرآن]]، [[قلب]] در [[حقیقت]] دارای دو کارکرد اصلی زیر است:
[[ادراک]] [[اندیشه]] ای و جزم برهانی که در ساختار [[تعقل]] و [[تفقه]] و [[تدبر]] و [[بصیرت]] انجام می‌‌گیرد؛
[[گرایش]] انگیزه ای و [[اراده]] عملی و عزمی که در ساختار [[عقیده]] و [[ایمان]] اتفاق می‌‌افتد. از نظر قرآن، [[ایمان]] وقتی [[محبوب]] قلب شد، به عنوان یک [[نور]] عمل می‌‌کند و گرایش‌های انگیزه ای او را ایجاد می‌‌کند.<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref> در حقیقت این [[حب]] و [[بغض]] است که گرایش و گریزش‌ها را در [[مقام عمل]] و [[عزم]] و اراده و [[همت]] ساماندهی می‌‌کند؛ زیرا ایمان چیزی جز حب و بغض و [[تولی و تبری]] نیست. به این معنا که [[انسان]] به ایمان که یک [[عمل]] [[قلبی]] است، محبوب می‌‌شود و [[کفر]] و [[عصیان]] و [[فسوق]] مبغوض و [[مکروه]] می‌‌گردد، به طوری که به ایمان گرایش عملی و از کفر گریزش عملی دارد.
باید توجه داشت که در [[فرهنگ]] [[عربی]] [[ذهن]] به معنای [[خرد]] و فهمیدن و دانستن به کار رفته است؛ اما در [[فرهنگ قرآنی]] این واژه به کار نرفته است؛ زیرا اگر مراد از ذهن همان چیزی است که به عنوان کارکرد مغز به آن نسبت داده می‌‌شود، از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] مغز و قلب مادی کارکردهایی ندارد که به آنها نسبت داده می‌‌شود؛ زیرا اگر چه مغز و قلب مادی در [[بدن انسان]]، به عنوان ابزار مادی نفس مورد استفاده قرار می‌‌گیرد، ولی باید توجه داشت که از نظر قرآن، همان طوری که [[بینایی]] و [[شنوایی]] از کارکردهای نفس و قلب است، فهمیدن و ذکر و [[حافظه]] و مانند آنها نیز از کارکردهای نفس و قلب است؛ هر چند که نفس در [[زندگی دنیوی]] خویش برای دیدن و شنیدن و فهمیدن و خاطرات و تذکرات و مانند آنها به این ابزارها نیاز دارد، اما [[نفس انسانی]] این گونه نیست که در همه نشئات و [[عوالم]] به نیازمند باشد. بنابراین، آن چه از نظر [[آموزه‌های وحیانی قرآن]]، [[انسان]] بدان نیاز دارد، نه مغز و [[قلب]] مادی، بلکه به قلب و فؤاد سالم است که همه نوع [[ادراکات]] و [[عواطف]] و [[گرایش‌ها]] و گریزش‌ها بدان وابسته است.<ref>{{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶. {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}} «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم  تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.  {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}«دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت،» سوره نجم، آیه ۱۱. {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}«و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹. {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}«آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶. {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند  یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴. {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref>
از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، [[خدا]] به عنوان [[خالق]] و [[رب]] [[انسان]] هماره می‌‌بایست [[افاضه]] وجود کند تا انسان باقی بماند. خود از انسان از خودش به خودش نزدیک‌تر است؛ چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی  می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref> این حائل شدن به این معنا است که انسان برای [[شناخت]] و [[فهم]] خویش [[نیاز به خدا]] دارد و بدون [[معرفت الله]] نمی‌تواند به خودش [[معرفت]] یابد؛ البته بقای او نیز به همین ارتباط است، به طوری که اگر خدا نباشد، خودی به نام انسان نیست. پس خود بودن انسان از خاستگاه خدایی خدا است.
از نظر [[قرآن]]، خدا از خود انسان به خودش نه تنها نزدیک‌تر است، بلکه بقای انسان به خدا است: نحن [[اقرب]] الیه من حبل الورید؛ ما به او از شاهرگ به نزدیک‌تر هستیم.<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌کند می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> این شاهرگ همان شاهرگ قلب است.<ref>ترجمه المیزان، ج ۱۸، ص۵۲۰ و ۵۲۱</ref> پس این خدا است که هم بقای انسان را [[حفظ]] می‌‌کند و هم نسبت به تمام فعل و انفعالات وجودی او از ادراکات و مشاهدات و [[افکار]] و نیات [[باطنی]] و سر و خفی و اخفی [[آگاه]] است.<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى}}«و اگر بلند سخن گویی (یا آهسته) بی‌گمان او نهفته و نهفته‌تر را می‌داند» سوره طه، آیه ۷. {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}} «آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و آنچه را پنهان یا آشکار می‌کنید می‌داند و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره تغابن، آیه ۴.</ref>
ازاین دسته [[آیات]] به دست می‌‌آید که آن چه مربوط به عواطف و [[احساسات]] و گرایش‌ها و گریزش‌ها و ادارکات و فهم و خاطرات و [[حافظه]] و مانند آنها است، به نفس و قلب [[حقیقی]] وابسته است نه به مغز و قلب مادی، هر چند که نفس از آنها در دنیای مادی بهره می‌‌گیرد، ولی هیچ اصالتی ندارد.
==[[جنگ]] [[شناختی]] میان [[دنیاگرایی]] و [[آخرت‌گرایی]]==
با توجه به آن چه گفته شد معلوم می‌‌شود که اگر جنگ شناختی میان [[حق و باطل]] مطرح باشد، این جنگ میان دو نوع [[جهان]] متفاوت و متضاد یعنی [[دنیا]] و [[آخرت]] است؛ یعنی جنگ میان کسانی که همه هستی را در [[مادیات]] و دنیا خلاصه کرده‌اند و کسانی که افزون بر دنیا به آخرت [[ایمان]] دارند و برای آن تلاش می‌‌کنند.
بنابراین، اگر دو طرف در جنگ شناختی داشته باشیم، دو طرف آن [[دنیاطلبان]] و آخرت طلبان است. [[دنیا]] طلبانی که از هر چیزی [[تفسیر]] مادی و [[دنیوی]] ارایه می‌‌دهند و [[افکار]] و [[رفتار]] را بر اساس فرآیند فعالیت‌های مغز و [[قلب]] مادی تفسیر می‌‌کنند، و آخرت گرایانی که افزون بر پذیرش فعالیت‌هایی برای مغز و قلب مادی، آن فعالیت‌ها را متاثر از «نفس» می‌‌دانند. در [[حقیقت]] آنان پشت «[[مُلک]] دنیوی و مادی» مغز و قلب مادی، نفسی را می‌‌بیند که [[مسئولیت]] دارد تا [[احساسات]] و [[عواطف]] و [[گرایش‌ها]] و جزم و [[عزم]] را مهار ومدیریت کند و [[انسان]] برای [[ابدیت]] در جهانی دیگر به نام آخرت بسازد.
پس پیش‌تر از این قلب و مغز مادی چیزی دیگر به نام «فواد و قلب» غیر مادی است که آن چیز در «صدر» سینه و در جایگاه صدرات نشسته است. بر این اساس، «سر» هر چند که مهم است؛ ولی آن چه مهم‌تر است، این سینه ای است قلب مادی در آن می‌‌تپد و از نفس و قلب غیر مادی انرژی می‌‌گیرد. پس «صدرات» در سر نیست، بلکه در صدر سینه است که قلب مادی را نیز مهار ومدیریت می‌‌کند؛ زیرا آن [[نور]] و انرژی که در انسان می‌‌درخشد نه از «سر» و مغز و [[ذهن]]، بلکه از «صدر» سینه ای است که در وسط [[بدن انسان]] قرار گرفته است تا نمادی از قلب [[حقیقی]] باشد که حقیقت همان نفس است.
جنگ شناختی میان [[حق و باطل]] در دو ساحت مختلف در حال رخ دادن است؛ ساحتی که سر و مغز و [[ذهن]] را اصالت می‌‌بخشد و و به [[عواطف]] و [[احساسات]] مادی و [[دنیوی]] بها می‌‌دهد؛ و ساحتی که به [[قلب]] و صدری بها می‌‌دهد که [[نور الهی]] در آن می‌‌تابد؛ [[خدا]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>
از نظر [[قرآن]]، [[شیاطین]] جنی و انسی بر آن هستند تا [[انسان]] را به دنیای محسوس و مادی محدود سازند و تمام تلاش آن است تا انسان به این [[باور]] برسد که هر چه هست در این [[دنیا]] است و هر چه می‌‌بایست از آن بهره گیرد، مربوط به حواس مادی است که از آن به [[لذات]] و [[شهوات]] دنیوی یاد می‌‌شود؛ زیرا اگر انسان چیزی جز همان روان مادی و ذهن و مغز و قلب مادی و [[خواهش‌های نفسانی]] نباشد، دیگر هیچ چیز نمی‌تواند او را به سوی خطوط قرمز [[هدایت]] کند؛ زیرا هیچ خط قرمزی جز شهوات و [[لذات مادی]] دنیوی نیست و شخص می‌‌بایست از همه آنها بهره مند شود و هر کسی [[سد]] راه او برای لذات و شهوات شد می‌‌بایست حذف شود.
اما باور و [[اعتقاد به آخرت]] به معنای پذیرش [[ربوبیت]] و پروردگاری خدا است که برنامه ای برای انسان دارد که از آن به [[هدایت فطری]] و [[تکوینی]] یاد می‌‌شود. بنابراین به جای [[فجور]] ودریدگی می‌‌بایست ملاحظاتی را داشته باشد تا [[اهداف]] [[حکیمانه]] [[الهی]] تحقق یابد. از همین روست خدا در قرآن، [[باور به معاد]] را مانع جدی بر سر فجور و دریدگی دانسته و حتی [[شک]] و [[شبهه]] [[علمی]] را عامل [[شهوت]] علمی [[انسان]] دانسته است.<ref>{{متن قرآن|لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ بَلْ يُرِيدُ الإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ }}«نه، سوگند به روز رستخیز،نه، و سوگند به روان سرزنشگر، آیا آدمی می‌پندارد هرگز استخوان‌های (پوسیده) او را فراهم نمی‌آوریم؟ چرا، (فراهم می‌آوریم) در حالی که تواناییم که (نقش‌های) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم. بلکه آدمی بر آن است که در آینده خویش، (نیز) گناه ورزد» سوره قیامه، آیه ۱۵.</ref>
بنابراین، [[شیاطین]] جنی و انسی در [[جنگ]] [[شناختی]] بر آن هستند تا انسان را از معادباوری به معادستیزی بکشانند و همه چیز را در [[مادیات]] و [[محسوسات]] و [[امور دنیوی]] محدود و خلاصه کنند تا این گونه بتوانند مردمانی را در [[اختیار]] داشته باشند که برای [[هواهای نفسانی]] خود و آنان تلاش می‌‌کنند و هیچ چیزی را جز [[لذات]] [[شهوانی]] نمی‌شناسند. [[حقیقت]] [[جنگ]] [[آخرالزمانی]] چیزی جز جنگ [[اولیای الهی]] با شیاطین جنی و انسی در ساحات [[حق و باطل]] یعنی [[معاد]] باوری و معاد ستیزی نیست. این همان جنگ آخر الزمانی است که به جای حذف فیزیکی انسان، تلاش می‌‌شود تا [[حق]] و حقیقت حذف شود و به جای معاد‌گرایی و [[آخرت‌گرایی]]، [[دنیاگرایی]] [[جانشین]] و جایگزین شود و این گونه شخصیت‌های افراد [[انسانی]] را از درون خالی و تهی سازند و شخصیتی مادی و [[دنیوی]] برایش بسازند که جز برای مادیات و دنیای [[شهوات]] و لذات تلاش نمی‌کند. این گونه است که باید گفت که تلاش در جنگ شناختی آخر الزمانی برای این است که افراد انسانی [[شخصیت]] انسانی نداشته باشند؛ زیرا با حذف [[قلب]] و نفس [[الهی]] و تهی‌سازی [[شخصیت انسان]] از این امور می‌‌توان او را به سطح حیوانات فروکاست و به سوی شهوات و لذات دنیوی سوق داد.<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}«و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ (زیرا) دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹</ref>
از نظر [[قرآن]] [[جبهه باطل]]، از نظر تعدد روشی و [[تفرقه]] [[رنج]] می‌‌برد و با هم درگیری شدیدی دارند، هر چند که به ظاهر با هم [[متحد]] هستند<ref>{{متن قرآن|أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِن قُوتِلُوا لا يَنصُرُونَهُمْ وَلَئِن نَّصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الأَدْبَارَ ثُمَّ لا يُنصَرُونَ لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِم مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لّا يَفْقَهُونَ لا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلاَّ فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاء جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لّا يَعْقِلُونَ }}« آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است که آنان دروغ می‌گویند. اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بی‌گمان واپس می‌گریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمی‌یابند. بی‌گمان شما در دل‌های آنان هراس‌انگیزترید تا خداوند، این بدان روست که آنان گروهی هستند که درنمی‌یابند. همگی با شما جنگ نمی‌کنند جز در آبادی‌هایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم می‌یابی اما دل‌هاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند.» سوره حشر، آیه 11-14.</ref>؛ زیرا [[نور]] [[حق]] در [[باطن]] و حقیقت یکی است؛ ولی [[ظلمات]] متعدد و متنوع است. همچنین آنان وقتی از [[معنویت]] و [[اخلاق]] [[سخن]] می‌‌گویند، چیزی جز ظلمات و شهوات مد نظر ندارند؛ زیرا حقیقت جز در [[صراط مستقیم]] [[اسلام]] و [[شرایع]] آن یافت نمی‌شود؛ و اگر کسی دنبال [[معنویت]] در جایی دیگر از جمله ریاضت‌های غیر [[اسلامی]] است، به چیزی جز [[باطل]] نیاویخته است. از این روست که معنویت آنان درنهایت سر از [[شهوات]] در می‌‌آورد؛ زیرا در این [[معنویت‌گرایی]] که با حذف [[خدا]] و تنها در [[سایه]] [[رضایت]] [[باطنی]] به دست می‌‌آید، چیزی جز [[شهوت]] نمی‌تواند رضایت و [[خشنودی]] باطنی شخص را تحقق بخشد؛ پس وقتی خدا و [[آخرت]] از اهداف [[انسانی]] حذف شود، چیزی جز [[لذات]] و شهوات باقی نمی‌ماند. بنابراین، معنویت‌گرایی غیر [[دینی]] نمی‌تواند [[انسان]] را از [[خواسته‌های نفسانی]] و [[شهوانی]] رها سازد و به [[آزادی]] و [[آرامش]] و [[اطمینان]] [[حقیقی]] برساند.
نهایت کارکردی که برای معنویت‌گرایی فاقد خدا می‌‌توان تصور کرد، [[تخفیف]] [[رنج]] و [[ستایش]] [[مردمان]] و کاهش [[اختلافات]] در حالت برخورداری از [[انصاف]] و [[اعتدال]] در شخص است؛ در حالی که چنین کارکردهایی اقل چیزی است که انسان به آن نیاز دارد؛ زیرا وقتی خدا یا [[آخرتی]] نیست، هیچ انگیزه ای برای بهتر بودن وجود ندارد و کاهش رنج تحقق نمی‌یابد. یک معنویت گرای مادی بدون [[معاد]] برای چه می‌‌بایست [[جان]] و [[مال]] و عرض خویش را فدای دیگری کند که پس از آن چیزی جز [[تباهی]] و نیستی نیست؟!
به هر حال، [[جنگ]] میان [[حق و باطل]] هماره در میدان‌های گوناگون از جمله [[مادیت]] و معنویت و [[دنیا]] و آخرت و مانند آنها در جریان است و اگر در نسخه‌هایی باطل بر آن است تا با معنویت مادی دینی را جایگزین [[دین حق]] کند، نمی‌تواند معنویتی را موجب شود که در [[آخرت‌گرایی]] برای انسان [[مؤمن]] به آخرت به دست می‌‌آید.
به هر حال [[جنگ]] [[شناختی]] در [[آخر الزمان]] جنگ میان حق و باطل است که [[شیاطین]] برای تحقق اهداف خویش حتی از معنویت‌گرایی بهره مند می‌‌برند. این معنویت‌گرایی که جز [[سرگردانی]] برای انسان چیزی به دنبال نخواهد داشت و انسان را برده شهوات و لذات می‌‌کند.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش