رشد در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
[[روایات اهل بیت]] {{عم}} نیز به برخی از عوامل و موانع رشد اشاره دارند؛ مثلاً [[عقل]]<ref>نهجالبلاغه، [[حکمت]] ۴۲۱.</ref> و [[تقوا]] را سبب رشد میخوانند<ref>بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱.</ref> و در مقابل [[گمان]] [[توده]] [[مردم]] که رشد را در کسب [[دنیا]]<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۸۳؛ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۶.</ref> و رسیدن به [[خواستههای نفسانی]] میدانند، رشد را در [[مخالفت با نفس]]<ref>الکافی، ج ۸، ص ۲۲.</ref> و [[شهوت]]<ref>تحفالعقول، ص ۲۱۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۲.</ref> و موافقت با [[هوای نفس]]<ref>غررالحکم، ص ۳۰۷.</ref> و پیروی از آن<ref>بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> از موانع رشد میشناسانند<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۳۱.</ref>. | [[روایات اهل بیت]] {{عم}} نیز به برخی از عوامل و موانع رشد اشاره دارند؛ مثلاً [[عقل]]<ref>نهجالبلاغه، [[حکمت]] ۴۲۱.</ref> و [[تقوا]] را سبب رشد میخوانند<ref>بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱.</ref> و در مقابل [[گمان]] [[توده]] [[مردم]] که رشد را در کسب [[دنیا]]<ref>نهجالبلاغه، خطبه ۸۳؛ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۲۶.</ref> و رسیدن به [[خواستههای نفسانی]] میدانند، رشد را در [[مخالفت با نفس]]<ref>الکافی، ج ۸، ص ۲۲.</ref> و [[شهوت]]<ref>تحفالعقول، ص ۲۱۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۲.</ref> و موافقت با [[هوای نفس]]<ref>غررالحکم، ص ۳۰۷.</ref> و پیروی از آن<ref>بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۱۴.</ref> از موانع رشد میشناسانند<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۶۳۱.</ref>. | ||
== [[کمال انسانی]] در [[رشد دینی]] == | |||
از نظر [[قرآن]]، [[انسان]] [[رشید]] کسی است که در [[عقلانیت]] [[فطری]] به تمامیت کمال خویش رسیده که ظهور و بروز آن، در [[دینداری]] و [[اخلاقمداری]] است. پس اگر کسی [[دیندار]] و [[اخلاق]] مدار نباشد، فاقد [[رشد]] بلکه فاقد عقلانیت [[حقیقی]] و [[واقعی]] است و چنین شخصی را میبایست به تعبیر قرآن [[سفیه]] و هم کیشان آنان را [[سفیهان]] دانست، هر چند که مدعی عقلانیت باشند و به [[علم]] و [[عقل]] خویش دیگران را به [[استهزاء]] گیرند و متهم به [[سفاهت]] کنند؛ زیرا خود آنان سفیهانی بیشعور هستند که به سبب فقدان [[شعور]] در [[جهل مرکب]] گرفتار هستند و ابدالدهر در این جهل مرکب بمانند؛ زیرا کسی که «نداند که نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند». | |||
از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، [[رشد عقلی]] خود را در امور بسیاری نشان می دهد که افزون بر دینداری و [[ایمان]] به [[صراط مستقیم]] [[اسلام]] و [[شرایع]] آن، [[ایمان]] به اصول اخلاق فطری و [[گرایش]] به آن به عنوان مصادیق [[حق]] است که [[اهل]] رشد به سبب [[هدایت فطری]] [[الهی]] [[عقلی]]، [[زندگی]] خویش را اصولی چون [[عدالت]]، [[صداقت]]، [[امانت]] و [[وفا]] میگذارند و از [[ظلم]] و [[کذب]] و [[خیانت]] و [[بیوفایی]] گریزش دارند. | |||
بنابراین از نظر قرآن، انسان رشید در همه [[امور خیر]] و [[صلاح]] را میجوید که هدایت فطری عقلی و [[هدایت وحیانی]] [[شرعی]] آن را بیان کرده و در امور [[دین]] و [[دنیا]] خویش در صراط مستقیم [[هدایت]] زندگی خویش را سامان میدهد. پس رشید در برابر [[خدا]] [[تسلیم]] بوده و [[اظهار اسلام]] میکند و [[تقوای الهی]] را در عمل به [[هنجارها]] و [[ارزشها]] به نمایش میگذارد و دنبال [[اصلاح]] کارهای خویش و [[جامعه]] است تا همگی به رشد برسند و [[اصول اخلاقی]] و هنجاری و ارزشی در همه [[جوامع بشری]] اقامه شود. | |||
==نشانههای رشید از نظر [[قرآن]]== | |||
از نظر قرآن برای هر [[امر باطنی]] [[نشانهها]] و آثاری است که در ظاهر خود را نشان میدهد. بر این اساس [[رشد]] که امری [[باطنی]] در ذات [[انسان]] است و رشد شاکله شخصیتی فرد را تشکیل داده، در [[اعمال]] و [[رفتار]] شخص خودش را نشان میدهد؛ زیرا [[خدا]] میفرماید: کل یعمل علی شاکلته، هر کسی بر اساس شاکله شخصیتی و [[ملکات]] خویش عمل میکند.<ref>{{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا}}«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار میکند و پروردگار شما داناتر است که چه کس رهیافتهتر است» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref> | |||
از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، مهمترین و اساسیترین نشانههای [[رشید]] دو امر اساسی است که کل [[فلسفه]] و [[سبک زندگی]] [[انسان]] را تحت تاثیر مستقیم قرار میدهد: | |||
# '''[[دینداری]] و [[گرایش]] به [[اسلام]] و [[شرایع الهی]] آن:''' از نظر آموزههای وحیانی قرآن، انسان رشید کسی است که در [[عقلانیت]] [[فطری]] به کمال رسیده است. این کمال عقلانیت فطری زمانی شکل میگیرد که انسان بر اساس [[هدایت فطری]] [[عقلی]] گرایش به [[حق]] و مصادیق آن داشته و از [[باطل]] و مصادیق آن گریزش داشته باشد. شکی نیست که مهمترین مصداق [[حقانیت]] خدا و [[ایمان به خدا]] به عنوان [[خالق هستی]] و [[پروردگار]] آن است که هر چیزی را به کمال بایسته و [[شایسته]] آن میرساند. از همین رو، از نظر [[قرآن]]، کسی که [[محبت]] ایمان به خدا را در [[دل]] دارد، و از [[نور]] آن بهره مند شده، انسان رشیدی است که خدا از آنان به عنوان «راشدون» در قرآن یاد میکند.<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی میافتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref> از نظر قرآن، رشید کسی است که [[دین اسلام]] و [[شرایع]] آن را میپذیرد و به اسلام ابراهیمی{{ع}} [[ایمان]] دارد.<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}«و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref> اما کسی که به اسلام و شرایع آن پشت میکند و از آن گریزش دارد، [[انسانی]] [[سفیه]] است که از [[رشد عقلی]] بهرهای نبرده است. در [[حقیقت]] عقلانیت رشدی و انسان رشید کسی است که در برابر خدا [[تسلیم]] و به اسلام [[ایمان]] آورده و بدان عمل میکند و فلسفه و سبک زندگی خویش را [[هدایت وحیانی]] اسلام قرار داده و [[عقل]] فطری آن را [[تأیید]] کرده و آن را مطابق آموزههای خویش مییابد.<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰. {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}} «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> این همان نهایت [[رشد]] است که در [[قرآن]] گاه از آن به «اشد» تعبیر میشود و میفرماید: {{متن قرآن|بَلَغَ أَشُدَّهُ}}. بر اساس [[روایات تفسیری]] [[حجتهای الهی]] به دو دسته [[حجت باطنی]] [[عقلی]] و [[حجت]] ظاهری [[وحیانی]] تقسیم میشود که هر دو مطابق هم هستند.<ref>کافی، ج ۱، ص۱۱</ref> بر اساس همین [[روایات]] وقتی [[خدا]] [[عقل]] را [[آفریده]] و آن را به [[انسان]] بخشید، [[دین و اخلاق]] به عنوان ملازمان عقل با او همراه شده و گفتند که هرگز از عقل جدایی ندارند. بنابراین، عقل [[فطری]] به عنوان [[هدایت]] و حجت باطنی [[الهی]] <ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}«گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰. {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا}} «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت» سوره شمس، آیه ۷. {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref> به طور فطری و ذاتی [[گرایش به دین]] داری دارد و [[دین اسلام]] و [[شرایع]] آن را به عنوان تفصیل همان کشفیات خود میپذیرد و آن مورد [[تأیید]] و [[امضا]] قرار میدهد. پس نمیتوان از انسان [[رشید]] و بالغ رشدی سخن گفت که به [[اسلام]] و شرایع آن [[ایمان]] نداشته باشد و در برابر آن [[تسلیم]] نباشد. از نظر قرآن، [[خداوند]] کسی است که [[راه رشد]] یعنی اسلام را به [[مردم]] نشان میدهد و راه [[گمراهی]] را آشکار میسازد.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> راه رشد که همان اسلام و شرایع آن است عامل اساسی است که انسان با [[تمسک]] به آن به رشد کامل میرسد و از گمراهی بیرون میآید. تجلیات آن را میتوان در [[ولایتپذیری]] از خدا و مظاهرش و [[تبری]] از [[ولایت طاغوت]] و [[فسق]] و [[فجور]] و [[طغیان]] جست.<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی میافتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref> از نظر قرآن، راه رشد الهی که همان [[راه فطرت]] عقلی و اسلام وحیانی است، هرگز منقطع نمیشود و [[انقطاع]] ناپذیری از ویژگی راه رشد الهی است.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
# [[اخلاق مداری]]: از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، عقل فطری به طور فطری همان طوری که گرایش به دین اسلام و شرایع آن دارد؛ همچنین به طور فطری [[گرایش]] به [[اخلاق]] و اصول آن به عنوان مصادیق [[حق]] دارد. از نظر [[قرآن]]، [[عقل]] [[فطری]] که در [[قلب سالم]] قرار دارد، به طور فطری به [[عدالت]]، [[صداقت]]، [[امانت]] و [[وفا]] به عنوان مهمترین [[اصول اخلاقی]] و ارزشی و هنجاری [[گرایش]] دارد و از اضداد آنها هم چون [[ظلم]]، [[کذب]]، [[خیانت]] و [[بیوفایی]] گریزش دارد. از همین روست که [[خدا]] در قرآن بیان میکند که [[انسان]] [[عاقل]] [[رشید]] به طور فطری به [[تقوا]] گرایش داشته و از [[فجور]] گریزش<ref>{{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا}} «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت» سوره شمس، آیه ۷. {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.</ref>؛ زیرا [[تقوای الهی]] چیزی جز مراعات اصول اخلاقی و [[هنجارها]] و طیبات نیست که در ساختار چهار گانه به شدت مراعات و به نمایش گذاشته میشود. [[انسان]] رشید به هر گونه [[حسنات]] گرایش داشته و از هر گونه [[سیئات]] و [[زشتیها]] گریزش دارد.<ref>{{متن قرآن|وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ}}«و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام میدادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزهترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟» سوره هود، آیه ۷۸.</ref> جلوهها و تجلیات این گرایش به [[ارزشها]] و اصول اخلاقی را میتوان در بهکارگیری همه ابزارهای مناسب و درست و راست برای [[زندگی]] بهتر خویش و دیگران و توجه به [[حلال و حرام]] و بهرهگیری درست از ثروتهای مادی [[دنیوی]] و [[نعمت]] آن از جمله ساحت [[اقتصادی]] ملاحظه کرد.<ref>{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶. {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}} «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲. {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴. {{متن قرآن|وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا}} «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.</ref> بر اساس همین اصول [[اخلاق]] فطری است که انسان رشید و عاقل بالغ تمام تلاش خویش را مصروف این معنا میکند تا [[حریم]] دیگران را [[حفظ]] و مراعات کند و از تعرض به عرض و آبروی آنان خودداری ورزد و به حیثیت و آبروی آنان [[احترام]] بگذارد.<ref>{{متن قرآن|وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ}}«و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام میدادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزهترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟» سوره هود، آیه ۷۸.</ref> همچنین از نظر قرآن، از تجلیات همین [[اخلاقمداری]] و اخلاق محوری رشید آن است که [[اهل]] [[دعا]] و [[نیایش]] به درگاه خداست و هرگز در برابر خدا [[مستکبر]] نیست؛ زیرا دعا و نیایش را از مصادیق [[شکر نعمت]] میداند؛ زیرا اخلاق فطری [[عقلی]] انسان را به شکر نعمت [[دعوت]] میکند و به کسی که نعمتی به او داده تشکر را لازم و ضروری میداند.<ref>{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}} «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> همچنین کسی که [[اخلاق]] مدار است تنها به [[نجات]] و [[رهایی]] خویش بسنده نمیکند، بلکه در [[اندیشه]] [[اصلاح خویش]] و دیگران است و از [[خدا]] میخواهد تا آنان را نیز در مدار [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] [[اسلام]] و [[شرایع]] آن قرار دهد و [[شکر نعمت]] را به بیاموزاند تا این گونه به [[سعادت ابدی]] برسند. | |||
==ویژگیهای [[رشد دینی]] از نظر [[قرآن]]== | |||
از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، رشد دینی که [[کمال انسان]] است، دارای ویژگیهایی است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: | |||
# '''[[عطای الهی]]:''' از نظر [[آموزههای قرآنی]]، [[رشد]] از عطایای [[الهی]] است<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲. {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}} «و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.</ref>؛ زیرا [[رشد]] امری درونی و [[باطنی]] و نوعی [[تصرف]] در [[باطن]] [[انسان]] است که تنها از [[ربوبیت الهی]] صادر میشود. البته رشد و [[رشید]] همانند هر [[امر باطنی]] چون [[تقوا]] و [[ایمان]] دارای مراتب و درجات چندی قوت و [[ضعف]] است که اوج آن را در میان [[پیامبران]] میتوان یافت که در [[دین داری]] و [[اخلاقمداری]] به تمامیت رسیدهاند و به یک معنا [[عقل کل]] و مطلق هستند. از همین روست که در [[آیات]] قرَآنی از «رشد» و «بلغ اشده» و مانند آنها سخن به میان آمده است که بیانگر شدت و ضعف امر رشد در انسان است. <ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}} «و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱. {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}} «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵. {{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}}«و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref> همچنین از نظر قرآن، [[آزمون]] و [[ابتلائات]] میتوانند [[میزان]] و شدت و ضعف رشد را نشان دهد. انس نسبت به رشد خود به معنای نوعی [[ملکه]] شدن آن در انسان است.<ref>{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶</ref> | |||
# '''[[انقطاع]] ناپذیری:''' از نظر قرآن، رشد امری مستمر و پیوسته و به یک معنا فرآیندی است و از ضعف به شدت میگراید. عدم انقطاع و جدایی ناپذیری آن به معنای دیگر بیانگر آن است که کسی به رشد رسیده دیگر به [[سفاهت]] باز نمیگردد؛ زیرا [[عنایت]] و عطای الهی است که پس از ابتلائات به شخص داده میشود و در یک فرآیند رشدی خویش را گذرانیده و تحت [[ولایت الهی]] قرار گرفته است.<ref>{{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲. {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ}} «و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱؛ {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
#'''دستگیره محکم [[الهی]]:''' از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، [[رشد]] به یک معنا همان دستگیره محکم الهی و [[عروه]] الوثقی است.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
# '''[[استواری]] و [[شکست ناپذیری]]:''' از نظر [[قرآن]] از ویژگیهای [[رشد]] آن است که [[استوار]] است و هیچ شکستی به آن راه نمییابد بلکه هماره در استواری و [[استحکام]] خواهد ماند.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
# '''[[روشنایی]] رشد به [[عنایت الهی]]:''' از نظر قرآن، رشد راه روشن الهی است که [[خدا]] آن را روشن کرده تا از [[گمراهی]] بازشناخته شود.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
# '''[[رهایی]] بخش از گمراهی:''' [[انسانی]] که [[رشید]] است، [[حقیقت]] و [[اسلام]] و [[اخلاق]] را میشناسد و به سوی [[تقوا]] و [[حسنات]] [[گرایش]] دارد و از گمراهی و [[ضلالت]] رها میشود.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
#'''ابزار [[حجت الهی]]:''' از نظر قرآن، [[حجتهای الهی]] به دو دسته [[باطنی]] و ظاهری تقسیم میشود که [[حجت باطنی]] همان [[عقلانیت]] [[فطری]] است که وقتی به رشد برسد به [[حجت]] ظاهری گرایش مییابد. بنابراین میتوان گفت که رشد همان ابزار حجت الهی است.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
#'''کفرگریزی:''' از ویژگیهای مهم رشد و رشید آن است که [[انسان]] رشید به اسلام گرایش و نسبت به [[کفر]] گریزش دارد و کفرگریزی در رشید امری فطری است.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> | |||
# '''[[اسلامگرایی]]:''' از نظر قرآن، رشد و رشید را میبایست در [[دینمداری]] و اسلامگرایی [[مشاهده]] کرد؛ زیرا اگر کسی رشید باشد و از [[سفاهت]] رسته باشد، به اسلام گرایش دارد.<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی میافتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷؛ {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}«و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref> | |||
# '''[[تولی و تبری]]:''' از دیگر ویژگیهای اساسی رشید آن است که گرایش به [[ولایت الله]] و مظاهر آن داشته و از کفر و مظاهر آن یعنی [[طاغوت]] گریزش دارد.<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶، {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی میافتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref> | |||
# '''[[حب]] و [[بغض]]:''' از نظر قرآن، رشید نسبت به [[ایمان]] و [[نور]] آن گرایش داشته و [[محبت]] [[ولایت الهی]] در دارد و نسبت به کفر و [[فسوق]] و [[عصیان]]، [[تبری]] دارد و [[ولایت طاغوت]] را نمیپذیرد و با آن [[مخالفت]] میورزد. پس محبت و [[کراهت]] یا همان حب و بغض در رشید امری اساسی است.<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی میافتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دلهای شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref> | |||
# '''[[دعوت]] به [[حق]] و [[اسلام]]:''' از دیگر ویژگیهای [[رشید]] آن است که نه تنها خود رسته و [[رستگار]] است، بلکه [[دوست]] دارد تا دیگران نیز به [[رهایی]] برسند و رستگار شوند. از همین روست که دعوت به حق و اسلام از ویژگیهای رشید است تا دیگران نیز به کمال[[دست]] یابند و [[رستگاری]] [[ابدی]] را به دست آورند.<ref>{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref> | |||
#'''رهایی از [[تکبر]]:''' از نظر [[قرآن]]، [[انسان]] رشید کسی است که از تکبر رسته و به [[تواضع]] در برابر [[خلق]] و تذلل در برابر [[خدا]] در قالب [[عبودیت]] رسیده است و اسلام پذیرفته و در برابر خدا [[تسلیم محض]] است.<ref>{{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref> از نظر قرآن، [[متکبران]] به جای [[پذیرش حق]] و [[دینمداری]] و [[دین محوری]] دنبال [[گمراهی]] و [[ضلالت]] میروند و به راه اسلام پشت میکنند، اما رشید به اسلام و [[راه رشد]] [[اسلامی]] [[ایمان]] داشته و بدان [[گرایش]] دارد. | |||
# '''[[رشد]] [[جنیان]]:''' از دیگر ویژگیهای رشد آن است که غیر از [[انسان]]، جنیان نیز از این ظرفیت برخوردار هستند که به رشد برسند. بنابراین، جنیان نیز از [[عقل]] برخوردار هستند و از [[هدایت فطری]] [[عقلی]] که میتوانند بدان به رشد برسند؛ از همین روست که نسبت به رشد [[آگاهی]] داشته و بر این [[باور]] هستند که رشد در گرو [[دین اسلام]] و [[هدایت وحیانی]] و [[شرایع]] آن است.<ref>{{متن قرآن|قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا}}«بگو: به من وحی شده است که دستهای از پریان (به قرآن) گوش فراداشتهاند آنگاه گفتهاند: ما قرآنی شگفتانگیز را شنیدهایم» سوره جن، آیه ۱. {{متن قرآن|يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا}} «که به سوی راهدانی رهنمون میگردد، بنابراین به آن ایمان آوردهایم و هیچگاه کسی را برای پروردگارمان شریک نخواهیم آورد» سوره جن، آیه ۲. {{متن قرآن|وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا}} «و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را میجویند» سوره جن، آیه ۱۴.</ref> | |||
#'''قابلیت [[تعلیم]]:''' از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، [[رشد]] از جمله اموری است که قابل تعلیم است. اما این تعلیم هر چند که با تعلیم ظاهر و انس به اموری به دست میآید<ref>{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، داراییهایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که داراییهای ایشان را به آنان باز میگردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶</ref>؛ اما اصل رشد به [[تعلیم الهی]] و مظاهر اوست که نوعی [[تصرف]] در [[باطن]] شخص بر اساس [[ربوبیت]] و پروردگاری است. از همین روست که [[حضرت موسی]]{{ع}} خواهان تعلیم [[علم]] رشدی میشود، هر چند که در نهایت دانسته میشود که رشد در سطح [[علم لدنی]] تنها به تعلیم خدا خواهد بود و اگر کسی به عنوان [[مظهر]] اتم و اکمل نباشد نمیتواند [[علم لدنی]] را [[تعلیم]] دهد و رشدی در این سطح ایجاد کند.<ref>{{متن قرآن| قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا }}« موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموختهاند به من بیاموزی؟ گفت: بیگمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمیتوانی کرد. و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب میکنی؟ گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمیپیچم. گفت: اگر از من پیروی داری چیزی از من مپرس تا خود از آن برای تو سخن سر کنم. پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بیگمان کاری شگفت کردی! گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟ (موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر! پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچهای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بیگناه را بیآنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی! گفت: آیا به تو نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمیتوانی کرد؟ گفت: اگر از این پس از تو چیزی پرسیدم همراهیم مکن که از سوی من معذوری. باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که میخواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر میخواستی برای آن مزدی دریافت میداشتی. گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد . پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۶۶-۸۲.</ref> | |||
#'''کوتاهی و بلندی [[راه رشد]]:''' از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، راه رشد میتواند سخت و دشوار و بلند باشد، یا کوتاه و آسان؛ چنان که [[خدا]] راه رشد را برای [[پیامبر]]{{صل}} به درخواست و [[دعا]] و [[نیایش]] او کوتاه و آسان کرده است. پس راه رشد میتوان قریب یا بعید باشد که پیامبر کوتاهترین راه را [[انتخاب]] کرده است.<ref>{{متن قرآن|إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا}}«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیکتر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۴.</ref> | |||
#'''اوج [[زمان]] [[رشد]] [[فطری]]:''' از نظر [[قرآن کریم]]، [[رشد]] فرآیندی است که به طور فطری از [[ضعف]] به شدت میگراید، به شرط آنکه [[انسان]] در مسیر [[هدایت فطری]] باشد به کمال رشد خویش میرسد. این کمال در [[اکثریت]] [[مردم]] به شرط همان عمل بر اساس هدایت فطری در [[چهل سالگی]] تحقق مییابد و [[مؤمنان]] که این گونه هستند در این سن به [[بلوغ]] رشدی خود دست مییابند.<ref>{{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}} «و به آدمی سپردهایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و برای من، در دودمانم شایستگی نه که من به سوی تو بازگشتهام و من از فرمانبردارانم» سوره احقاف، آیه ۱۵</ref>.<ref> مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ص۱۳۰</ref> البته از نظر [[قرآن]]، بلوغ جسمی غیر از [[بلوغ عقلی]] رشدی است؛ زیرا استکمال نیرو و توان [[عقلی]] انسان در سنین خاص است که زمان چهل سالگی است.<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}«اوست که شما را از خاک سپس از نطفه و آنگاه از خونی بسته آفرید، سرانجام شما را به گونه نوزادی برآورد سپس (توان میدهد) تا به رشد کاملتان برسید، پس از آن تا پیر گردید- و جان برخی از شما پیشتر (از پیری) گرفته میشود- و تا به زمانی معیّن برسید و باشد که شما» سوره غافر، آیه ۶۷.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷ و ۸، ص۸۲۶</ref> | |||
==عوامل و [[موانع رشد]] کمالی از نظر قرآن== | |||
از نظر آموزههای وحیانی قرآن، عوامل و موانع موجب میشود تا [[عقل]] در مسیر رشد قرار بگیرد و به کمال بلوغ خویش برسد و انسان [[رشید]] شود، چنان که برخی از امور به عنوان مانع عمل میکند؛ پس این گونه نیست که تنها وجود مقتضی کفایت کند، بلکه میبایست موانع نیز حذف شود تا بلوغ عقلی و رشد تحقق یابد. | |||
مهمترین عوامل [[رشد عقل]] فطری انسان و رسیدن به تمامیت کمالی آن عبارتند از: | |||
# [[اراده]] [[هدایتی]] [[الهی]]: از نظر آموزههای وحیانی قرآن، هر چند که [[مشیت الهی]] بر [[هدایت]] همگان است و در [[فطرت]] هر کسی [[هدایت فطری]] نهادینه شده<ref>طه، آیه ۵۰</ref>، اما [[عقل]] زمانی به [[رشد]] کمالی خویش میرسد که افزون بر [[هدایت فطری]] [[انسان]] از [[هدایت وحیانی]] [[شرعی]] نیز بهره گیرد و عقل و نقل در کنار هم قرار گیرند تا رشد [[حقیقی]] تحقق یابد. از نظر [[قرآن]]، هر چند که هدایت فطری نهادینه و الهامی است؛ اما هدایت وحیانی شرعی، پاداشی است؛ به این معنا کسی از هدایت وحیانی شرعی و [[نقلی]] بهره مند میشود که به هدایت فطری تن داده و [[متقی]] به هدایت فطری شده باشد؛ آن [[زمان]] است که [[اراده الهی]] به [[هدایت]] شخص تعلق میگیرد و او را از هدایت وحیانی پاداشی و فضلی خویش بهره مند میسازد.<ref>بقره، آیات ۲ تا ۵ و ۳۸</ref> این همان چیزی است که در [[آیات قرآنی]] به عنوان هدایت و [[اضلال]] پاداشی و [[کیفری]] [[سخن]] به میان آمده است. پس تا اراده الهی به هدایت وحیانی پاداشی تعلق نگیرد، شخص به رشد کمالی خویش نمیرسد و عقل او به تمامیت [[بلوغ]] خود دست نمییابد. کسی که تحت [[هدایت الهی]] قرار گیرد، در [[حقیقت]] تحت [[ولایت]] ارشادی [[خدا]] قرار گرفته است.<ref>کهف، آیه ۱۷</ref> | |||
# [[تولی]] به [[ولایت الهی]]: بر اساس آن چه بیان شد، [[دست]] یابی به رشد زمانی است که شخص تحت ولایت ارشادی خدا در آید و خدا به عنوان «ولی مرشد» او را به سوی تمامیت [[کمال عقل]] [[فطری]] هدایت کند و رشد کمال را در [[سایه]] ولایت ارشادی و هدایت وحیانی به دست آورد.<ref>کهف، آیه ۱۷</ref> | |||
# [[ایمان به خدا]]: از نظر قرآن، کسی که بر اساس هدایت فطری به [[ایمان به عالم غیب]] و ایمان به خدا و [[رسالت]] [[رسولان]] برسد، به کمال[[رشد]] خویش میرسد و خدا آنان را به سوی کمال و [[رشید]] شدن هدایت میکند.<ref>بقره، آیه ۱۸۶</ref> | |||
# [[محبت]] به [[ایمان]] و [[نور]] آن: از نظر [[آموزههای وحیانی قرآن]]، [[ایمان]] چیزی جز [[حب]] به خدا و [[کراهت]] نسبت به [[کفر]] و [[فسق]] و [[عصیان]] نیست. بنابراین کسانی که [[محبت]] [[اسلام]] و [[ایمان]] را در [[دل]] دارند و دلهایشان آراسته به [[نور ایمان]] و [[زینت]] آن باشد، به [[رشد]] کمالی میرسند و به عنوان راشدون مورد [[ستایش خدا]] قرار میگیرند.<ref>حجرات، آیه ۷</ref> | |||
# [[اطاعت از خدا]]: از نظر [[قرآن]]، اطاعت از خدا و [[فرمانهای الهی]] و [[اجابت]] مثبت به آنها مهمترین عامل در رسیدن به رشد است<ref>بقره، آیه ۱۸۶</ref>؛ زیرا از نظر قرآن «فلیستجیبوا لی» تنها اجابت زبانی نیست، بلکه مراد از آن [[اطاعت]] است. | |||
#اطاعت از راشدون: از نظر قرآن، برخی از افراد مانند [[پیامبران]] و [[معصومان]]{{ع}} به رشد رسیده است؛ چنان که [[خدا]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[رشید]] و [[دین اسلام]] را عین آن رشد میداند و کسی که از آن [[کراهت]] داشته باشد به عنوان [[سفیه]] معرفی میکند.<ref>بقره، آیه ۱۳۰</ref> از نظر قرآن، مصداق اتم و اکمل رشیدی که محبت ایمان در دل و [[نور]] آن زینت بخش [[قلوب]] آنان است و نسبت به [[فسق]] و [[کفر]] و عصیان کراهت دارند، همان معصومان{{ع}} و [[پیروان]] و [[شیعیان]] به [[حق]] آنان هستند.<ref>حجرات، آیه ۷</ref> از نظر قرآن کسی که به او خدا [[حکم]] داده در اوج کمال [[رشد عقلانی]] است و میبایست از آنان اطاعت و یپروی کرد. شکی نیست که همان طوری که خدا میبایست اطاعت کرد، میبایست از حکم رشدی پیامبران و [[اولیای الهی]] به عنوان [[احکام الهی]] [[اطاعت]] کرد؛ زیرا حکم در [[آیه]] به قرینه آیه ۴۱ همان نظر و رای مطابق با [[حکم الهی]] است<ref>المیزان، ج ۱۱، ص۱۲۹</ref> پس کسی که رای خویش را بر اساس نقل هماهنگ میکند و تنها به [[عقل]] خویش بسنده نمیکند که به [[بلوغ]] رشدی نرسیده است، تمام تلاش خویش را میکند تا نظر خویش را مطابق حکم الهی قرار دهد که نقل [[وحیانی]] آن را بیان کرده است. همچنین از نظر قرآن، [[مؤمن آل فرعون]] نیز مصداقی از این افراد [[شیعه]] است که سخن او [[راه رشد]] را نشان میدهد و [[خدا]] [[اطاعت]] از آنان را عین [[اطاعت خدا]] دانسته است.<ref>غافر، آیه ۳۸</ref> | |||
# [[تسلیم]] در برابر [[قرآن]] و [[اسلام]]: از نظر قرآن، چنان که [[جنیان]] [[اقرار]] کردند، خود قرآن [[عامل رشد]] است؛ پس [[تسلیم شدن]] در برابر قرآن و [[ایمان]] آوری نسبت به آموزههای آن موجب [[رشد]] و [[انتخاب]] [[راه کمال]] تمام است.<ref>جن، آیات ۱ و ۲</ref> | |||
# [[دعا]] و [[نیایش]]: از نظر قرآن، [[دعا]] و نیایش عامل [[عنایت الهی]] به [[انسان]] است و اگر دعا نبود خدا به [[انسانی]] هیچ عنایتی نمیکرد<ref>فرقان، آیه ۷۷</ref> اما با دعا و نیایش خدا توجه به [[مؤمنان]] میکند و با عنایت الهی حتی [[تغییر]] در [[مقدرات]] اصلی انجام میشود؛ زیرا دعا در [[امر الهی]] تاثیر میکند و خدا اگر فرد [[شقی]] باشد، او را سعید قرار میدهد؛ زیرا محو و [[اثبات]] در [[ام الکتاب]] به [[دست خدا]] است.<ref>رعد، آیه ۳۹</ref> از نظر قرآن، دعا به [[درگاه الهی]] نقش موثری در رشد و [[هدایت]] [[بندگان]] دارد و مؤمنان این گونه در مسیر رشد قرار میگیرند.<ref>بقره، آیه ۱۸۶</ref> | |||
اما [[موانع رشد]] از نظر قرآن عبارتند از: | |||
# [[کفر]] و [[بیایمانی]] که مهمترین مانع رشد و تعال انسان و بلکه [[جوامع بشری]] است.<ref>حجرات، آیه ۷</ref> | |||
# [[فسق]]: [[عقل]] [[فطری]] [[شناخت]] نسبت به [[حق و باطل]] دارد و به [[حق]] و مصادیق آن [[گرایش]] و نسبت به [[باطل]] و مصادیق آن گریزش دارد. از نظر قرآن، اموری چون [[خیانت]]، [[دروغ]]، [[عهد شکنی]] و [[ظلم]] از مصادیق فسق آشکار است که انسان را از رشد باز میدارد.<ref>همان</ref> | |||
# [[عصیان]]: همان طوری که از نظر قرآن [[اطاعت از خدا]] عامل رشد[[انسان]] است، عصیان از نظر قرآن، مانع اصلی رشد انسان است که میبایست از آن اجتناب کند.<ref>همان</ref> | |||
# [[تولی]] به کفر و [[کافران]]: از نظر قرآن، [[ولایت الهی]] عامل رشد و تولی نسبت به کافران مانع آن خواهد بود. پس به جای تولی نسبت به کافران میبایست نسبت به آن [[تبری]] و [[کراهت]] داشت و [[ولایت]] آنان را نپذیرفت.<ref>همان</ref> | |||
# [[تکذیب آیات الهی]]: از نظر [[قرآن]]، تکذیب آیات الهی و [[تکبر]] نسبت به آن، از [[موانع رشد]] است که میبایست از آن اجتناب کرد.<ref>{{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref> | |||
# [[غفلت]] از [[آیات الهی]]: رویگردانی و غفلت از آیات الهی که در برابر [[انسان]] است، از مهمترین موانع رشد کمالی انسان است که باید از آن [[پرهیز]] کرد.<ref>همان</ref> | |||
#هم جنسگرایی: [[اعمال زشت]] و خلاف [[فطرت]] و [[اصول اخلاقی]] [[عقلی]] از مهمترین موانع رشد است. از جمله این امور میتوان به هم جنسگرایی به عنوان [[فسق]] آشکار اشاره کرد.<ref>هود، آیه ۷۸</ref> | |||
# [[پیروی]] از [[کافران]] [[فاسق]] و [[عاصی]]: از نظر قرآن، [[پیروی]] از کافران فاسق عاصی از مهمترین موانع رشد است. از نظر قرآن ممکن است این افراد مدعی [[رشد]] باشند ولی آنان در ادعای خویش [[دروغ]] میگویند.<ref>غافر، آیات ۲۹ و ۹۷</ref> پس همان طوری که [[اطاعت]] و پیروی از [[اهل]] رشد [[واقعی]] از راشدون موجب رشد است، پیروی از گروههای [[کافر]] مدعی رشد مانع جدی رشد است. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} |