اسماء بنت عمیس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
اسماء دختر [[عمیس بن معبد]] از [[قبیله خثعم]] بود. مادرش | اسماء دختر [[عمیس بن معبد]] از [[قبیله خثعم]] بود. مادرش هند دختر [[عوف بن زهیر]]<ref>ر.ک: طبقات الکبری، ج۸ ص۲۸۰؛ اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۴۲.</ref> از [[بانوان]] بسیار مجلّل و [[خردمندی]] بود که در [[خاندان]] بزرگ و با [[شخصیت]] پرورش یافت. وی قبل از آمدن [[پیامبر]] {{صل}} به [[خانه]] [[ارقم]] در [[مکه]] با [[پیامبر]] {{صل}} [[بیعت]] کرد و [[مسلمان]] شد و از [[اصحاب]] باوفای [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] و محرم اسرار [[خاندان رسالت]] گردید. پس از [[وفات]] شوهرش [[جعفر طیار]] به همسری [[ابوبکر]] و پس از او به همسری [[امیرمؤمنان]] {{ع}} درآمد و [[فرزندان]] بزرگوار و باشخصیتی چون [[عبدالله بن جعفر]]، [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] [[فرزندان]] [[جعفر طیار]] و [[فرزندی]] به نام [[محمد بن ابی بکر]] را از [[ابوبکر]] و [[یحیی]] را از [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} به [[دنیا]] آورد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)| اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۵۹.</ref>. | ||
او از جانب مادر دارای هشت خواهر بود که سلمی و [[سلامه]] با وی در پدر مشترک بودند. سلمی [[همسر]] [[حمزه عموی پیامبر]]{{صل}} بود. [[میمونه همسر پیامبر]]{{صل}} خواهرِ مادری اسماء است. هند را به جهت داشتن چنین دامادهایی به بزرگی و [[فضیلت]] ستودهاند<ref>الاستیعاب ۱۷۸۷/ ۴.</ref>.<ref>[[حسین عزیزی|عزیزی]]، [[پرویز رستگار|رستگار]]، [[یوسف بیات|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص ۱۸؛ [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۳۱۲.</ref> | |||
== اسماء و [[هجرت به حبشه]] و [[مدینه]] == | == اسماء و [[هجرت به حبشه]] و [[مدینه]] == | ||
اسماء از سابقان در [[اسلام]] بود و همواره زندگانی پر فراز و نشیبی داشت. وی از [[بانوان]] [[مسلمانی]] است که همراه شوهرش [[جعفر بن ابیطالب]] (مشهور به [[جعفر طیار]]) به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد و در مدتی که در آنجا بود، سه [[فرزند]] از [[جعفر طیار]] به نامهای [[عبدالله بن جعفر]] (شوهر [[زینب کبری]] | اسماء از سابقان در [[اسلام]] بود و همواره زندگانی پر فراز و نشیبی داشت. وی از [[بانوان]] [[مسلمانی]] است که همراه شوهرش [[جعفر بن ابیطالب]] (مشهور به [[جعفر طیار]]) به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرد و در مدتی که در آنجا بود، سه [[فرزند]] از [[جعفر طیار]] به نامهای [[عبدالله بن جعفر]] (شوهر [[زینب کبری]] دختر امیرالمؤمنین {{ع}}) [[محمد بن جعفر]] و [[عون بن جعفر]] به [[دنیا]] آورد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)| اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۵۹-۱۴۶۰.</ref>. | ||
در [[سال هفتم هجری]]، هنگام [[فتح خیبر]] و در پی فرمان پیامبر {{صل}} همچون دیگر مسلمانان، از حبشه به [[مدینه]] بازگشت<ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۴۳۰؛ الطبقات، ج۴، ص۲۵؛ نساء من عصر النبوه، ج۲، ص۱۸۸.</ref>. در مدینه بود که با [[حفصه دختر عمر]] و [[همسر رسول خدا]] ملاقات کرد و سخن تندی از [[عمر]] شنید و در جواب وی که گفته بود: ما در هجرت از شما پیشی گرفتهایم، پس به پیامبر سزاوارتریم، خشمگینانه گفت: ای عمر! [[دروغ]] گفتی، هرگز چنین نیست. به [[خدا]] [[سوگند]]! شما با رسول خدا بودید، گرسنگان ِ شما را غذا میداد و نادانانِ شما را [[موعظه]] میکرد؛ ولی ما در سرزمین حبشه، [[بیگانه]] و [[غضب]] شده و در [[آزار]] و [[ترس]] بودیم و این، برای خدا و پیامبرش بود، آنگاه سوگند یاد کرد که داستان را به عرض پیامبر {{صل}} برساند. پیامبر فرمود: هرکس چنین بگوید، دروغ گفته است<ref> الطبقات، ج۸، ص۲۲۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۸۴.</ref>. او به من سزاوارتر از شما نیست. برای وی و یارانش هجرتی است؛ ولی برای شما [[اهل]] کشتی دو [[هجرت]] است<ref>صحیح مسلم، ج۸، ص۴۳۰.</ref>: هجرتی به نزد [[نجاشی]] و هجرتی به سوی من<ref>الطبقات، ج۸، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[اسماء بنت عمیس - واسعی (مقاله)|مقاله «اسماء بنت عمیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]؛ [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۳۱۲.</ref> | |||
== [[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | == [[ازدواج]] با [[ابوبکر]] و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | ||
اسماء پس از آنکه [[جعفر طیار]] در [[جنگ موته]] ([[سال هشتم هجری]]) به [[شهادت]] رسید، به همسری [[ابوبکر]] در آمد و از او هم [[فرزند]] پسری به نام [[محمد بن ابی بکر]] به [[دنیا]] آورد<ref>اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا {{صل}} عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر میخواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر {{صل}} دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا {{صل}} یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).</ref>. | اسماء پس از آنکه [[جعفر طیار]] در [[جنگ موته]] ([[سال هشتم هجری]]) به [[شهادت]] رسید، به همسری [[ابوبکر]] در آمد و از او هم [[فرزند]] پسری به نام [[محمد بن ابی بکر]] به [[دنیا]] آورد<ref>اسماء در سال دهم هجری در «حجة الوداع» که به همراه شوهرش و هزاران مسلمان با رسول خدا {{صل}} عازم بودند در «ذی الحلیفه» درد مخاض گرفت و محمد را به دنیا آورد. ابوبکر میخواست او را به مدینه بازگرداند و در این باره از حضرت سؤال کرد، اما پیامبر {{صل}} دستور داد، او غسل کند و محرم شود و عازم مکه گردد، بدین ترتیب رسول خدا {{صل}} یک شب را با سایر مسلمانان در آن سرزمین ماند و فردا مُحرم شدند و عازم مکه گردیدند و اسماء نیز مُحرم شد. (ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸۲؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۳۸۲ و ۴۰۳).</ref>. | ||
اسماء همواره مورد | اسماء همواره مورد اعتماد [[ابوبکر]] بود و به هنگام [[وفات]] [[وصیت]] کرد که بدنش را اسماء [[غسل]] دهد. اسماء هم طبق [[وصیت]] ابوبکر عمل کرد و او را [[غسل]] داد<ref>طبقات الکبری، ج۳، ص۲۰۳ و ج۸، ص۲۸۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>. اسماء از [[وفات]] ابوبکر به همسری [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} مفتخر شد و از آن حضرت صاحب پسری به نام [[یحیی]] شد<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)| اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۶۰-۱۴۶۱.</ref> | ||
== اسماء و نقل حدیث ([[بازگرداندن خورشید]]) == | |||
[[حدیث رد شمس]] را اسماء مانند بسیاری از راویان [[اخبار]] مانند [[عمار]] و [[جویریة بن مسهر]] و دیگران [[نقل]] کرده است. او یکی از راویان [[فضائل اهل بیت]] {{عم}} است و نه تنها [[حدیث رد شمس]] بلکه [[احادیث]] بسیاری از این بانوی بزرگوار و صدیق [[روایت]] شده است، به طوری که درباره ایشان گفته شده است: {{متن حدیث|إنها كانت موالية لأمير المؤمنين(ع)، و للصديقة الطاهرة}}<ref>معجم رجال الحدیث، خویی، ج۲۴، ص۱۹۵.</ref>. | |||
اسماء [[حدیث رد شمس]] را چنین [[روایت]] کرده است: در صهباء در خدمت [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بودیم و نماز ظهر خوانده شد، سپس ایشان [[علی]] را خواست و برای اجرای فرمانی فرستاد. موقع عصر شد و [[رسول خدا]] {{صل}} نماز عصر را هم خواند، [[علی]] {{ع}} بازگشت و به تصور اینکه نماز عصر خوانده نشده است در کنار [[پیامبر]] {{صل}} نشست، در این هنگام آثار نزول وحی در سیمای [[پیامبر]] {{صل}} مشاهده شد، پس سر را روی پای امیرالمؤمنین علی {{ع}} نهاد و به [[خواب]] رفت. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در حال نشسته [[نماز]] خواند و برای [[رکوع]] و [[سجود]] اشاره میفرمود تا آنکه [[آفتاب]] غروب کرد و دیگر اثری از آن دیده نمیشد. | |||
[[پیامبر]] {{صل}} برخاست و از [[علی]] {{ع}} پرسید: نماز عصر را به جا آوردهای؟ [[علی]] {{ع}} فرمود: "نه، زیرا تصور کردم که شما هم به جا نیاوردهاید تا آنکه سر به زانوی من نهادید و من نخواستم با بیدار کردن شما، شما را ناراحت کرده باشم". | |||
[[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "بار خدایا! این بندهات به خاطر [[پیامبر]] تو این کار را کرده است، [[خورشید]] را برگردان تا نمازش را به جا آورد". آنگاه مشاهده کردیم که [[جهان]] روشن شد و [[آفتاب]] بازگشت؛ سپس [[علی]] {{ع}} [[وضو]] گرفت و فریضه الهی را به جا آورد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹، ص۵۴۷؛ الأمالی، شیخ مفید، ص۹۴؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۴۸۳-۴۸۴.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۳۱۵.</ref> | |||
== اسماء و اطلاع رسانی از [[توطئه]] == | == اسماء و اطلاع رسانی از [[توطئه]] == | ||
پس از [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شده تا [[حضرت علی]] {{ع}} به هنگام | پس از [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}}، اسماء که [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، با خبر شد که [[توطئه]] خطرناکی در [[سقیفه]] کشیده شده تا [[حضرت علی]] {{ع}} به هنگام نماز صبح به دست [[خالد بن ولید]] کشته شود! لذا فوراً از کنیز خود خواست به [[خانه]] [[فاطمه]] {{س}} [[دختر رسول خدا]] {{صل}} برود و پس از ادای [[سلام]] این [[آیه]] را بخواند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ}}<ref>«سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام» سوره قصص، آیه ۲۰.</ref> اشاره به اینکه یا علی، مراقب باش که قصد کشتن تو را دارند. | ||
کنیز آمد در [[خانه]] را کوبید و بعد از [[سلام]]، [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد. موقعی که خواست برگردد، دوباره [[آیه]] را قرائت کرد. اسماء توانست [[حضرت علی]] {{ع}} را از توطئهای که برای کشتن او [[تدارک]] دیده بودند، [[آگاه]] کند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)| اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۶۳-۱۴۶۴؛ [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۳۱۷.</ref>. | |||
== وصایای [[فاطمه زهرا]] {{س}} با اسماء == | == وصایای [[فاطمه زهرا]] {{س}} با اسماء == | ||
با اینکه اسماء هنگام [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و [[شهادت فاطمه زهرا]] {{س}}، [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، اما به خاطر سابقه و علقه [[خانوادگی]] که با [[جعفر طیار]] [[برادر]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشت، همواره اما به [[خانه علی]] {{ع}} رفت و آمد داشت و | با اینکه اسماء هنگام [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و [[شهادت فاطمه زهرا]] {{س}}، [[همسر]] [[ابوبکر]] بود، اما به خاطر سابقه و علقه [[خانوادگی]] که با [[جعفر طیار]] [[برادر]] [[حضرت علی]] {{ع}} داشت، همواره اما به [[خانه علی]] {{ع}} رفت و آمد داشت و محرم اسرار این [[خاندان]] [[پاک]] بود. لذا در [[تشییع پیکر]] [[مطهر]] [[فاطمه]] {{س}} ـ که محرمانه و شبانه انجام شد ـ شرکت داشت و حتی در حالت [[احتضار]] آن بانوی مکرمه نیز حاضر بود. | ||
طبق [[نقل]] مؤرخان، [[حضرت فاطمه]] {{س}} روزهای آخر [[عمر]] پر برکتش وصایایی با اسماء در میان گذاشت، از جمله به او فرمود: «همانا من [[زشت]] میدانم اینگونه که زنها [[تشییع جنازه]] میشوند، که پارچهای روی او میاندازند و اندام او بر هر کسی که نگاهش کند، پیداست»<ref>احتمال دارد معنای کلام حضرت فاطمه {{س}} که فرمود: {{متن حدیث|فیصفها لمن رأی}} این باشد که: فاطمه توصیف کرد آنچه را دیده بود؟</ref>. | طبق [[نقل]] مؤرخان، [[حضرت فاطمه]] {{س}} روزهای آخر [[عمر]] پر برکتش وصایایی با اسماء در میان گذاشت، از جمله به او فرمود: «همانا من [[زشت]] میدانم اینگونه که زنها [[تشییع جنازه]] میشوند، که پارچهای روی او میاندازند و اندام او بر هر کسی که نگاهش کند، پیداست»<ref>احتمال دارد معنای کلام حضرت فاطمه {{س}} که فرمود: {{متن حدیث|فیصفها لمن رأی}} این باشد که: فاطمه توصیف کرد آنچه را دیده بود؟</ref>. | ||
اسماء میگوید: عرض کردم در | اسماء میگوید: عرض کردم در سرزمین [[حبشه]] عمارهای (تابوتی) میساختند و جنازه را در او میگذاشتند و جامهای بر او میپوشاندند که جسد مرده پیدا نبود. حضرت فوراً فرستاد چند قطعه چوب تازه از [[نخل]] خرما آوردند و تابوتی به همان نوع که اسماء در [[حبشه]] دیده بود، ترتیب دادند. آن وقت فرمود: «چه خوب و زیباست این [[تابوت]]؛ زیرا دیگر مرد از [[زن]] تشخیص داده نمیشود»<ref>{{متن حدیث|مَا أَحْسَنَ هَذَا وَ أَجْمَلَهُ لاَ تُعْرَفُ بِهِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرَّجُلِ }}</ref>. | ||
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و اسماء پیکر [[پاک]] آن حضرت را شبانه و محرمانه [[غسل]] دادند و با حضور چند نفر از [[نزدیکان]] مخفیانه به | [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و اسماء پیکر [[پاک]] آن حضرت را شبانه و محرمانه [[غسل]] دادند و با حضور چند نفر از [[نزدیکان]] مخفیانه به خاک سپردند<ref>کشف الغمه (مترجم)، ج۲، ص۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۹؛ ج۸۱، ص۲۵۱؛ و ر. ک: طبقات الکبری، ج۸، ص۲۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)| اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۶۴-۱۴۶۶.</ref> | ||
== اسماء ناظر [[شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} == | == اسماء ناظر [[شهادت حضرت فاطمه]] {{س}} == | ||
در [[حدیث]] آمده است: هنگامی که [[حضرت زهرا]] {{س}} در حال [[احتضار]] بود، به اسماء سفارش کرد، از آن کافوری که [[جبرئیل]] برای پدرم آورد و سه قسمت کرد: «یک قسمت برای خودش و یک قسمت برای [[حضرت علی]] {{ع}} و یک قسمت برای من گذاشت» و نیز زیادی | در [[حدیث]] آمده است: هنگامی که [[حضرت زهرا]] {{س}} در حال [[احتضار]] بود، به اسماء سفارش کرد، از آن کافوری که [[جبرئیل]] برای پدرم آورد و سه قسمت کرد: «یک قسمت برای خودش و یک قسمت برای [[حضرت علی]] {{ع}} و یک قسمت برای من گذاشت» و نیز زیادی حنوط پدرم را بیاور و کنار سرم بگذار. بعد او [[لباس]] را به روی خود کشید و فرمود: «اسماء، لحظاتی درنگ کن و بعد مرا صدا بزن، اگر تو را پاسخ دادم که هیچ، اگر پاسخ ندادم بدان که به نزد پدرم [[رسول خدا]] {{صل}} رفتهام»<ref>{{متن حدیث| اِنْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً وَ اُدْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي {{صل}}}}.</ref> | ||
اسماء لحظاتی [[صبر]] کرد و او را صدا زد اما جواب نیامد، دوباره صدایش کرد و گفت: ای دختر [[محمد مصطفی]]، ای دختر [[بهترین]] کسی که مادر به او حامله شده، ای [[بهترین]] کسی که روی [[زمین]] راه رفته، ای دختر کسی که بین او و [[پروردگار]] به اندازه قاب دو قوس یا کمتر بود<ref>{{عربی|«يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ | اسماء لحظاتی [[صبر]] کرد و او را صدا زد اما جواب نیامد، دوباره صدایش کرد و گفت: ای دختر [[محمد مصطفی]]، ای دختر [[بهترین]] کسی که مادر به او حامله شده، ای [[بهترین]] کسی که روی [[زمین]] راه رفته، ای دختر کسی که بین او و [[پروردگار]] به اندازه قاب دو قوس یا کمتر بود<ref>{{عربی|«يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى يَا بِنْتَ أَكْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ يَا بِنْتَ خَيْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَا يَا بِنْتَ مَنْ كَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى»}}</ref>. | ||
اسماء میگوید: هر چه گفتم جوابی نیامد. پارچه را کنار زدم، دیدم [[دختر پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] رفته است. اسماء خودش را روی | اسماء میگوید: هر چه گفتم جوابی نیامد. پارچه را کنار زدم، دیدم [[دختر پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] رفته است. اسماء خودش را روی بدن [[مطهر]] [[فاطمه زهرا]] انداخت و او را بوسید و گفت: «هر گاه به محضر پدرت شرفیاب شدی، [[سلام]] اسماء بنت عمیس را به او برسان»<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)| اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۶۶-۱۴۶۷.</ref> | ||
== [[وفات]] اسماء == | == [[وفات]] اسماء == | ||
اسماء با [[تربیت]] فرزندانی [[صالح]] و با [[ایمان]] همواره خود و فرزندانش در | اسماء با [[تربیت]] فرزندانی [[صالح]] و با [[ایمان]] همواره خود و فرزندانش در خدمت [[خاندان پیامبر]] {{صل}} بود و هیچگاه از راه و رسمی که برگزیده بود، پا عقب نگذاشت و [[سختیها]] و نشیبهای زندگانی کمترین تأثیری در [[ایمان]] و [[اعتقاد]] او نگذاشت و سرانجام او با [[ایمانی]] [[استوار]] و دلی آرام دار فانی را [[وداع]] گفت و چشم از [[جهان]] فرو بست. در کتابهای [[تاریخ]]، سال [[وفات]] او به [[ثبت]] نرسیده است<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۱۴۶۷.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |