پرش به محتوا

خلافت پیامبر خاتم در نگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۳: خط ۳۳:
{{اصلی|استخلاف}}
{{اصلی|استخلاف}}


==[[زور و غلبه]] (عملکرد برخی از [[اصحاب]] و [[تابعین]])==
== زور و غلبه (عملکرد برخی از [[اصحاب]] و [[تابعین]])==
[[اندیشه]] [[سنی]] زور و غلبه نیز از مبانی [[مشروعیت نظام سیاسی]] [[خلافت]] است. بر پایه این [[تفکر]]، چنانچه فرد یا گروهی با زور و غلبه، [[قدرت]] را در [[جامعه]] به دست گیرد، [[پیروی]] از او [[مشروع]] و [[حکم]] وی نافذ است. بسیاری از [[دانشمندان اهل سنت]] تصریح کرده اند: «[[امامت]] و خلافت با [[زور]] و [[استیلا]] نیز [[استوار]] می‌گردد»<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵-۴، ص۲۳۳. {{عربی|الثالث - القهر و استيلاء فاذا مات الامام و تصدى الامامة من يستجمع شرائطها من غير بعيت او استخلاف و قهر الناس بشوكته، انعقدت الخلافة له. و كذا اذا كان فاسقا او جاهلا على الاظهر}}.</ref>.
[[اندیشه]] [[سنی]] زور و غلبه نیز از مبانی [[مشروعیت نظام سیاسی]] [[خلافت]] است. بر پایه این [[تفکر]]، چنانچه فرد یا گروهی با زور و غلبه، [[قدرت]] را در [[جامعه]] به دست گیرد، [[پیروی]] از او [[مشروع]] و [[حکم]] وی نافذ است. بسیاری از دانشمندان اهل سنت تصریح کرده اند: «[[امامت]] و خلافت با [[زور]] و [[استیلا]] نیز [[استوار]] می‌گردد»<ref>شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵-۴، ص۲۳۳. {{عربی|الثالث - القهر و استيلاء فاذا مات الامام و تصدى الامامة من يستجمع شرائطها من غير بعيت او استخلاف و قهر الناس بشوكته، انعقدت الخلافة له. و كذا اذا كان فاسقا او جاهلا على الاظهر}}.</ref>.
[[قاضی]] [[ابویعلی]] می‌گوید:
آن کسی که با [[شمشیر]] و زور بر [[جامعه اسلامی]] [[غلبه]] یافت و [[خلیفه]] گشت و [[امیرالمؤمنین]] نامیده شد، برای هر کسی که [[ایمان به خدا]] و [[روز قیامت]] دارد جایز و روا نیست که شبی را به [[روز]] آورد در حالی که او را [[امام]] نداند؛ خواه خلیفه، [[آدمی]] [[جنایتکار]] باشد و خواه [[پاک]] دامن<ref>الأحکام السلطانیّة، ص۲۳. {{عربی|و من غلب عليهم بالسيف حتّى صار خليفة و سمي امير المؤمنين، فلا يحل لأحد يؤمن بالله و اليوم الآخر ان يبيت و لا يراء اماما، برا كان او جائرا}}.</ref>.
[[فضل الله بن روزبهان]] می‌نویسد:
طریق چهارم از اسباب انعقاد [[پادشاهی]] و امامت، [[شوکت]] و استیلاست. [[علما]] و گفته‌اند که چون امام [[وفات]] کند و شخصی متصدی امامت گردد، بی‌بیعتی و بی‌آنکه کسی او را خلیفه ساخته باشد و [[مردمان]] را [[قهر]] کند به شوکت و [[لشکر]]، امامت او منعقد می‌گردد، بی‌بیعتی؛ خواه [[قریشی]] باشد، و خواه نه و خواه [[عرب]] باشد یا [[عجم]] یا ترک، و خواه مستجمع شرایط باشد و خواه [[فاسق]] و [[جاهل]]... و [[امام]] و [[خلیفه]] بر او اطلاق توان کرد<ref>سلوک الملوک، فضل الله روزبهان خنجی، ص۴۷.</ref>.


[[ابویعلی]] ماوردی می‌گوید:
[[قاضی]] [[ابویعلی]] می‌گوید: آن کسی که با [[شمشیر]] و زور بر [[جامعه اسلامی]] [[غلبه]] یافت و [[خلیفه]] گشت و [[امیرالمؤمنین]] نامیده شد، برای هر کسی که [[ایمان به خدا]] و [[روز قیامت]] دارد جایز و روا نیست که شبی را به [[روز]] آورد در حالی که او را [[امام]] نداند؛ خواه خلیفه، [[آدمی]] [[جنایتکار]] باشد و خواه [[پاک]] دامن<ref>الأحکام السلطانیّة، ص۲۳. {{عربی|و من غلب عليهم بالسيف حتّى صار خليفة و سمي امير المؤمنين، فلا يحل لأحد يؤمن بالله و اليوم الآخر ان يبيت و لا يراء اماما، برا كان او جائرا}}.</ref>.
[[احمد حنبل]] گفت: «کسی که با [[شمشیر]] [[غلبه]] کند و بدین شیوه خلیفه و «[[امیرالمؤمنین]]» نامیده شود، برای هیچ مؤمنی به [[خدا]] و [[روز قیامت]]، روا نیست که [[روز]] را به شب آورد و او را امام نداند؛ چه [[نیکو]] کار باشد و چه [[فاجر]]»؛ همچنین احمد حنبل در [[روایت]] ابی [[حرث]] گفت: «زمانی که کسی بر امام بشورد و خواستار [[پادشاهی]] باشد و گروهی از [[مردم]] با این، و گروهی دیگر با آن شوند، [[اقامه نماز جمعه]] با فرد غالب است». [[ابن حنبل]] بر این ادعا چنین [[استدلال]] که [[ابن عمر]] در حادثه [[حره]] با [[اهل مدینه]] [[نماز]] گزارد و گفت: {{عربی|نحن مع مَن غَلَب}}؛ «ما با کسی هستیم که غالب شده است»<ref>الأحکام السلطانیّة، ص۲۴. {{عربی|روي عنه ما دلّ على انها بالقهر و الغلبة و لا تفتقر إلى العقد. فقال في رواية عبدوس ابن مالك العطار: و من غلب عليهم بالسيف حتى صار خليفة و سمي امير المؤمنين فلا يحل لاحد يؤمن بالله و اليوم الآخر أن يبيت و لا يراه اماما برا كان أو فاجرا» و قال أيضاً في رواية ابي الحرث... «تكون الجمعة مع من غلب» و احتج بان ابن عمر صلي باهل المدينة في زمن الحرة و قال: نحن مع من غلب و ما ذكره احمد عن ابن عمر و قوله: نحن مع من غلب}}. ر.ک: الأحکام السلطانیّة، صص ۲۳و۲۴.</ref>.
 
شربینی می‌نویسد:
[[فضل الله بن روزبهان]] می‌نویسد: طریق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهی و امامت، [[شوکت]] و استیلاست. [[علما]] و گفته‌اند که چون امام [[وفات]] کند و شخصی متصدی امامت گردد، بی‌بیعتی و بی‌آنکه کسی او را خلیفه ساخته باشد و [[مردمان]] را [[قهر]] کند به شوکت و [[لشکر]]، امامت او منعقد می‌گردد، بی‌بیعتی؛ خواه [[قریشی]] باشد، و خواه نه و خواه [[عرب]] باشد یا [[عجم]] یا ترک، و خواه مستجمع شرایط باشد و خواه [[فاسق]] و [[جاهل]]... و [[امام]] و [[خلیفه]] بر او اطلاق توان کرد<ref>سلوک الملوک، فضل الله روزبهان خنجی، ص۴۷.</ref>.
و راه سوم این است که شخصی که شرایط عمومی [[خلافت]] را دارد، پس از [[مرگ]] خلیفه با [[زور و غلبه]] به [[امامت]] [[استیلا]] یافته، [[نظم]] [[سیاسی]] [[مسلمانان]] را به عهده گیرد. اما استیلا بر خلیفه‌ای که زنده است، حکمی دوگانه دارد: اگر خلیفه زنده نیز از جمله حاکمانی باشد که با [[زور]] و [[قهر]] به [[قدرت]] رسیده است، در این صورت کسی هم که با [[غلبه]] او را ساقط کند، [[امام]] [[مشروع]] خواهد بود و اگر [[خلیفه]] پیشین، حاکمی است که با [[بیعت اهل حل و عقد]] به قدرت رسیده است، در این صورت [[امامت]] شخص متغلب و زورمدار مشروع نخواهد بود؛ همین طور امامت [[فاسق]] و [[جاهل]] با وجود شرایط عمومی [[خلافت]]، با [[زور و غلبه]] منعقد می‌گردد<ref>مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، محمد الخطیب الشربینی، ج۴، ص۱۳۲. {{عربی|و ثالثها، باستيلاء شخص متغلب على الامامة (جامع الشرائط) المعتبرة في الامامة على الملك بقهر و غلبة بعد موت الامام لينتظم شمل المسلمين. اما الاستيلا على الحي فان كان الحي متغلبا انعقدت امامة المتغلب عليه، و ان كان ببيعة لم تنعقد امامة المتغلب عليه (و كذا فاسق و جاهل) تنعقد امامة كل منهما مع وجود بقية الشروط؛ الاستيلاء}}.</ref>.
 
[[ابویعلی]] ماوردی می‌گوید: [[احمد حنبل]] گفت: «کسی که با [[شمشیر]] [[غلبه]] کند و بدین شیوه خلیفه و «[[امیرالمؤمنین]]» نامیده شود، برای هیچ مؤمنی به [[خدا]] و [[روز قیامت]]، روا نیست که [[روز]] را به شب آورد و او را امام نداند؛ چه [[نیکو]] کار باشد و چه [[فاجر]]»؛ همچنین احمد حنبل در [[روایت]] ابی [[حرث]] گفت: «زمانی که کسی بر امام بشورد و خواستار [[پادشاهی]] باشد و گروهی از [[مردم]] با این، و گروهی دیگر با آن شوند، [[اقامه نماز جمعه]] با فرد غالب است». [[ابن حنبل]] بر این ادعا چنین [[استدلال]] که [[ابن عمر]] در حادثه [[حره]] با [[اهل مدینه]] [[نماز]] گزارد و گفت: {{عربی|نحن مع مَن غَلَب}}؛ «ما با کسی هستیم که غالب شده است»<ref>الأحکام السلطانیّة، ص۲۴. {{عربی|روي عنه ما دلّ على انها بالقهر و الغلبة و لا تفتقر إلى العقد. فقال في رواية عبدوس ابن مالك العطار: و من غلب عليهم بالسيف حتى صار خليفة و سمي امير المؤمنين فلا يحل لاحد يؤمن بالله و اليوم الآخر أن يبيت و لا يراه اماما برا كان أو فاجرا» و قال أيضاً في رواية ابي الحرث... «تكون الجمعة مع من غلب» و احتج بان ابن عمر صلي باهل المدينة في زمن الحرة و قال: نحن مع من غلب و ما ذكره احمد عن ابن عمر و قوله: نحن مع من غلب}}. ر.ک: الأحکام السلطانیّة، صص ۲۳و۲۴.</ref>.
 
شربینی می‌نویسد: و راه سوم این است که شخصی که شرایط عمومی [[خلافت]] را دارد، پس از [[مرگ]] خلیفه با [[زور و غلبه]] به [[امامت]] [[استیلا]] یافته، [[نظم]] [[سیاسی]] [[مسلمانان]] را به عهده گیرد. اما استیلا بر خلیفه‌ای که زنده است، حکمی دوگانه دارد: اگر خلیفه زنده نیز از جمله حاکمانی باشد که با [[زور]] و [[قهر]] به [[قدرت]] رسیده است، در این صورت کسی هم که با [[غلبه]] او را ساقط کند، [[امام]] [[مشروع]] خواهد بود و اگر [[خلیفه]] پیشین، حاکمی است که با [[بیعت اهل حل و عقد]] به قدرت رسیده است، در این صورت [[امامت]] شخص متغلب و زورمدار مشروع نخواهد بود؛ همین طور امامت [[فاسق]] و [[جاهل]] با وجود شرایط عمومی [[خلافت]]، با [[زور و غلبه]] منعقد می‌گردد<ref>مغنی المحتاج إلی معرفة معانی ألفاظ المنهاج، محمد الخطیب الشربینی، ج۴، ص۱۳۲. {{عربی|و ثالثها، باستيلاء شخص متغلب على الامامة (جامع الشرائط) المعتبرة في الامامة على الملك بقهر و غلبة بعد موت الامام لينتظم شمل المسلمين. اما الاستيلا على الحي فان كان الحي متغلبا انعقدت امامة المتغلب عليه، و ان كان ببيعة لم تنعقد امامة المتغلب عليه (و كذا فاسق و جاهل) تنعقد امامة كل منهما مع وجود بقية الشروط؛ الاستيلاء}}.</ref>.


بنابر تصریحات علمای [[اهل سنت]]، [[مردم]] به شیوه‌های گوناگونی در [[تأسیس نظام سیاسی]] خلافت تأثیر می‌گذارند؛ چنان که [[حاکمیت]] خلیفه با فرض پذیرفته نبودنش نزد مردم، مشروعیتی ندارد و حکومتش بر پایه‌هایی لرزان [[استوار]] است. به هر روی، همه مردم در خلافت سهم دارند و هیچ کس مجاز نیست صلاحیت [[مشروعیت]] بخشی به خلیفه را، از مردم بستاند؛ خلیفه را مردم مستقیم برگزیده باشند یا چگونگی حاکم شدن او را مشروع و رسمی بشناسند.
بنابر تصریحات علمای [[اهل سنت]]، [[مردم]] به شیوه‌های گوناگونی در [[تأسیس نظام سیاسی]] خلافت تأثیر می‌گذارند؛ چنان که [[حاکمیت]] خلیفه با فرض پذیرفته نبودنش نزد مردم، مشروعیتی ندارد و حکومتش بر پایه‌هایی لرزان [[استوار]] است. به هر روی، همه مردم در خلافت سهم دارند و هیچ کس مجاز نیست صلاحیت [[مشروعیت]] بخشی به خلیفه را، از مردم بستاند؛ خلیفه را مردم مستقیم برگزیده باشند یا چگونگی حاکم شدن او را مشروع و رسمی بشناسند.
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش