پرش به محتوا

سهوالنبی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۸ اکتبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
'''سهوالنبی''' به معنای امکان [[خطا]] و فراموشیِ [[پیامبر]]{{صل}} در امور روزمره [[زندگی]]، از مسائلی است که مورد [[اختلاف]] قرار گرفته به طوری‌که معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به [[غلو]] و تقصیر کرده‌اند. برخی از بزرگان [[شیعه]] به روایاتی استناد کرده‌اند که حضرت در [[نماز]] [[سهو]] کردند و لذا سهوالنبی را جایز می‌دانند، اما بیشتر دانشمندان [[شیعه]] سهوالنبی را قبول نکرده و آن را مخالف با ادله عقلی و [[نقلی]] [[عصمت]] می‌شمارند و برای [[انکار]] سهوالنبی به عمومیت و اطلاق [[ادله عصمت]] [[استدلال]] کرده و همچنین مطالب مختلفی را در برابر معتقدین به سهوالنبی آورده‌اند.
'''سهوالنبی''' به معنای امکان [[خطا]] و فراموشیِ [[پیامبر]]{{صل}} در امور روزمره [[زندگی]]، از مسائلی است که مورد [[اختلاف]] قرار گرفته به طوری‌که معرکه آراء شده و دو طرف این بحث همدیگر را متهم به [[غلو]] و تقصیر کرده‌اند. برخی از بزرگان [[شیعه]] به روایاتی استناد کرده‌اند که حضرت در [[نماز]] [[سهو]] کردند و لذا سهوالنبی را جایز می‌دانند، اما بیشتر دانشمندان [[شیعه]] سهوالنبی را قبول نکرده و آن را مخالف با ادله عقلی و [[نقلی]] [[عصمت]] می‌شمارند و برای [[انکار]] سهوالنبی به عمومیت و اطلاق [[ادله عصمت]] [[استدلال]] کرده و همچنین مطالب مختلفی را در برابر معتقدین به سهوالنبی آورده‌اند.


==معناشناسی==
== معناشناسی ==
===معنای سهو===
=== معنای سهو ===
{{همچنین|سهو}}
{{همچنین|سهو}}
[[سهو]] در لغت به معنای [[غفلت]] از چیزی، و عدم توجه [[قلب]] به آن است. هرگاه کسی از جزء اجزای [[نماز]] [[غافل]] شود، گفته می‌شود او در نماز خود سهو کرد<ref>خلیل بن احمد (فراهیدی)، کتاب العین، ج۴، ص۷۱؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۶، ص۱۹۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶؛ ابن سیده، المحکم والمحیط الاعظم، ج۴، ص۴۰۶.</ref>. برخی می‌گویند سهو در برابر [[تذکر]]، عبارت است از: «محو شدن صورت [[علمی]] شیء از [[قوه]] ذاکره [[انسان]]، بدون محو آن از [[حافظه]]؛ به گونه‌ای که با اندک [[تأمل]] و تذکری به یاد می‌آورد»<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۲، ص۹۰۸؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸۸؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۵۵۵.</ref>. تفاوت سهو با [[نسیان]] در آن است که در سهو، صورت علمی شیء تنها از قوه ذاکره محو می‌شود، نه از [[خزانه]] حافظه؛ اما در نسیان، صورت علمی شیء از خزانه حافظه نیز محو می‌شود و تنها با [[یادگیری]] [[مجدد]] با مراجعه، در [[ذهن]] حاضر می‌شود؛ نه با تذکر اجمالی و تأمل. در [[حقیقت]]، سهو حالت متوسط میان تذکر و نسیان است<ref>روض الجنان و روح الجنان، ج۲، ص۹۰۸؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸۸؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۵۵۵.</ref>. تفاوت سهو با [[شک]] نیز روشن است. شک، [[تساوی]] دو طرف احتمال است. منشأ تردد و تساوی احتمال می‌تواند سهو یا نسیان باشد. بنابراین، سهو از اسباب شک است؛ بدین علت از باب نامیدن مسبب به اسم سبب- سهو بر شک نیز اطلاق شده است<ref>خویی، المستند فی شرح العروة الوثقی، ج۷، ص۴۹.</ref>.
[[سهو]] در لغت به معنای [[غفلت]] از چیزی، و عدم توجه [[قلب]] به آن است. هرگاه کسی از جزء اجزای [[نماز]] [[غافل]] شود، گفته می‌شود او در نماز خود سهو کرد<ref>خلیل بن احمد (فراهیدی)، کتاب العین، ج۴، ص۷۱؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۶، ص۱۹۴؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶؛ ابن سیده، المحکم والمحیط الاعظم، ج۴، ص۴۰۶.</ref>. برخی می‌گویند سهو در برابر [[تذکر]]، عبارت است از: «محو شدن صورت [[علمی]] شیء از [[قوه]] ذاکره [[انسان]]، بدون محو آن از [[حافظه]]؛ به گونه‌ای که با اندک [[تأمل]] و تذکری به یاد می‌آورد»<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۲، ص۹۰۸؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸۸؛ مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۵۵۵.</ref>. تفاوت سهو با [[نسیان]] در آن است که در سهو، صورت علمی شیء تنها از قوه ذاکره محو می‌شود، نه از [[خزانه]] حافظه؛ اما در نسیان، صورت علمی شیء از خزانه حافظه نیز محو می‌شود و تنها با [[یادگیری]] [[مجدد]] با مراجعه، در [[ذهن]] حاضر می‌شود؛ نه با تذکر اجمالی و تأمل. در [[حقیقت]]، سهو حالت متوسط میان تذکر و نسیان است<ref>روض الجنان و روح الجنان، ج۲، ص۹۰۸؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۸۸؛ تاج العروس، ج۱۹، ص۵۵۵.</ref>. تفاوت سهو با [[شک]] نیز روشن است. شک، [[تساوی]] دو طرف احتمال است. منشأ تردد و تساوی احتمال می‌تواند سهو یا نسیان باشد. بنابراین، سهو از اسباب شک است؛ بدین علت از باب نامیدن مسبب به اسم سبب- سهو بر شک نیز اطلاق شده است<ref>خویی، المستند فی شرح العروة الوثقی، ج۷، ص۴۹.</ref>.
خط ۱۰: خط ۱۰:
سزاوار است دو واژه [[خطا]] و [[اشتباه]]، که گاهی مترادف با کلمه سهو شمرده می‌شود، از نظر لغت ارزیابی شود. واژه خطا، در لغت به معنای برگشتن از یک سو به سوی دیگر است؛ به این معنا که کسی [[اراده]] می‌کند کاری انجام دهد و در عمل، کار دیگری از او سر می‌زند<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۶۱۲.</ref>. واژه [[اشتباه]] در لغت به معنای گره خوردن و مشکل شدن کار، و همچنین به معنای همانند شدن دو چیز آمده است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۵۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۵.</ref>
سزاوار است دو واژه [[خطا]] و [[اشتباه]]، که گاهی مترادف با کلمه سهو شمرده می‌شود، از نظر لغت ارزیابی شود. واژه خطا، در لغت به معنای برگشتن از یک سو به سوی دیگر است؛ به این معنا که کسی [[اراده]] می‌کند کاری انجام دهد و در عمل، کار دیگری از او سر می‌زند<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۶۱۲.</ref>. واژه [[اشتباه]] در لغت به معنای گره خوردن و مشکل شدن کار، و همچنین به معنای همانند شدن دو چیز آمده است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۵۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۵.</ref>


تفاوت سهو با [[نسیان]] آن است که در سهو ـ چنان که گذشت ـ صورت علمی شی‏ء تنها از قوه ذاکره محو می‏‌شود، نه از [[خزانه]] حافظه؛ اما در نسیان، صورت علمی شی‏ء از خزانه حافظه نیز محو می‏‌شود و تنها با یادگیری مجدد و یا مراجعه، در ذهن حاضر می‏‌شود و نه با تذکر اجمالی و تأمل. در [[حقیقت]]، سهو حالت متوسط میان تذکر و نسیان است. <ref>الحدائق الناضرة، ج۹، ص:۱۰۴</ref>.<ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۴، ص ۵۵۹-۵۶۰.</ref>
تفاوت سهو با [[نسیان]] آن است که در سهو ـ چنان که گذشت ـ صورت علمی شی‏ء تنها از قوه ذاکره محو می‏‌شود، نه از [[خزانه]] حافظه؛ اما در نسیان، صورت علمی شی‏ء از خزانه حافظه نیز محو می‏‌شود و تنها با یادگیری مجدد و یا مراجعه، در ذهن حاضر می‏‌شود و نه با تذکر اجمالی و تأمل. در [[حقیقت]]، سهو حالت متوسط میان تذکر و نسیان است<ref>الحدائق الناضرة، ج۹، ص۱۰۴</ref>.<ref>[[سید محمود هاشمی شاهرودی|هاشمی شاهرودی، سید محمود]]، [[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت]] ج۴، ص ۵۵۹-۵۶۰.</ref>


===سهوالنبی===
=== سهوالنبی ===
درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتاب‌های کلامی<ref>برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.</ref> در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتاب‌های فقهی<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.</ref> در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است.
درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتاب‌های کلامی<ref>برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.</ref> در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتاب‌های فقهی<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.</ref> در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است.


خط ۵۳: خط ۵۳:
'''قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو'''
'''قبح امر الهی به اطاعت مطلق از غیر معصوم از سهو'''


به دستور [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیروی کنیم و در هیچ صورت [[حق]] [[مخالفت]] با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به [[حکم]] [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که از [[سهو]] و [[اشتباه]] او [[پیروی]] کنیم؛ در حالی که بر [[خداوند]] [[دانا]] و [[حکیم]] [[قبیح]] است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو [[مأمور]] کند، و چون قبیح بر خداوند محال است، پس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید مصون از اشتباه و سهو باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>
به دستور [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که به طور مطلق و بدون قید و شرط، از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پیروی کنیم و در هیچ صورت [[حق]] [[مخالفت]] با آن حضرت را نداریم. اگر اشتباه و سهو بر او جایز باشد، به [[حکم]] [[قرآن کریم]]، بر ما [[واجب]] است که از [[سهو]] و [[اشتباه]] او [[پیروی]] کنیم؛ در حالی که بر [[خداوند]] دانا و [[حکیم]] [[قبیح]] است که ما را به پیروی از اشتباه و سهو [[مأمور]] کند، و چون قبیح بر خداوند محال است، پس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید مصون از اشتباه و سهو باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۵.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>


'''امتناع دور و تسلسل'''
'''امتناع دور و تسلسل'''


دلیل و [[فلسفه]] نیاز به [[پیامبر]] {{صل}} اشتباه [[امّت]] است. اگر پیامبر {{صل}} هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و [[ترجیح بلامرجح]] عقلاً [[باطل]] است. بنابراین [[تسلسل]] لازم می‌آید، و تسلسل باطل است. پس پیامبر {{صل}} باید مصون از سهو و اشتباه باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.</ref>.
دلیل و [[فلسفه]] نیاز به [[پیامبر]] {{صل}} اشتباه [[امّت]] است. اگر پیامبر {{صل}} هم در کارهای خود دچار سهو و اشتباه شود، او نیز به پیامبر دیگری نیاز دارد؛ زیرا علّت مشترک است و ترجیح بلامرجح عقلاً [[باطل]] است. بنابراین [[تسلسل]] لازم می‌آید، و تسلسل باطل است. پس پیامبر {{صل}} باید مصون از سهو و اشتباه باشد<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۶.</ref>.


برخی گفته‌اند: اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، امکان دارد آن [[حضرت]] از روی اشتباه و [[فراموشی]]، [[مال]] [[مردم]] را تلف یا [[غصب]] کند. همچنین امکان دارد [[حق مردم]] را، که به عهده اوست، فراموش نموده و [[انکار]] کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به [[قتل]] مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او [[واجب]] گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این [[حقوق]] [[اقامه دعوا]] کنند، به [[پیامبر]] دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها [[حکومت]] و [[داوری]] کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا [[تسلسل]] که هر دو [[باطل]] است<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref><ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>
برخی گفته‌اند: اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، امکان دارد آن حضرت از روی اشتباه و [[فراموشی]]، [[مال]] [[مردم]] را تلف یا [[غصب]] کند. همچنین امکان دارد [[حق مردم]] را، که به عهده اوست، فراموش نموده و [[انکار]] کند، بلکه ممکن است به اشتباه دست به [[قتل]] مؤمنی بزنند و دیه‌ای بر او [[واجب]] گردد. در این هنگام، اگر صاحبان این [[حقوق]] اقامه دعوا کنند، به [[پیامبر]] دیگری نیاز پیدا می‌شود که بین آنها [[حکومت]] و [[داوری]] کند. در این صورت یا دور لازم می‌آید یا [[تسلسل]] که هر دو [[باطل]] است<ref>شبر، مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۸۹.</ref>


'''محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی'''
'''محال بودن ارتکاب حرام و ترک واجب توسط نبی'''
خط ۶۵: خط ۶۵:
اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و [[نسیان]] [[واجبات]] را ترک کرده و [[محرمات]] را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک [[حرام]]، هر دو، [[عبادت]] است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر [[نماز]] چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با [[عصمت]] مطلق که تمام [[معاصی]] را از [[معصوم]] [[نفی]] می‌کند، سازگاری ندارد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.</ref>.
اگر سهو و اشتباه برای پیامبر اکرم {{صل}} جایز باشد، برای او جایز خواهد بود که از روی سهو و [[نسیان]] [[واجبات]] را ترک کرده و [[محرمات]] را انجام دهد؛ زیرا انجام واجب و ترک [[حرام]]، هر دو، [[عبادت]] است. وقتی از روی سهو و اشتباه ترک جزئی از عبادت [مانند دو رکعت اخیر [[نماز]] چهار رکعتی] جایز باشد، ترک تمام عبادت (تمام چهار رکعت) هم جایز است و این، با [[عصمت]] مطلق که تمام [[معاصی]] را از [[معصوم]] [[نفی]] می‌کند، سازگاری ندارد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۴؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۷.</ref>.


این دلیل به نحو دیگری نیز تقریر شده است و آن اینکه اگر پیامبر اکرم {{صل}} از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد یا پیروی از او در آن [[فعل واجب]] است که این قطعاً باطل است و با غرض [[بعثت]] او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید از [[سهو]] و [[اشتباه]] مصون باشد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۸۹.</ref>.
این دلیل به نحو دیگری نیز تقریر شده است و آن اینکه اگر پیامبر اکرم {{صل}} از سهو و اشتباه مصون نباشد، ممکن است از روی سهو و نسیان حرامی را مرتکب شود. این، دو صورت دارد یا پیروی از او در آن فعل واجب است که این قطعاً باطل است و با غرض [[بعثت]] او منافات دارد. یا پیروی از وی واجب نیست و این، با صریح [[قرآن]] مخالف است که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} باید از [[سهو]] و [[اشتباه]] مصون باشد<ref>مصابیح الانوار، ج۲، ص۱۳۵؛ التنبیه بالمعلوم، ص۴۹.</ref>.<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|شیعه و سهوالنبی]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)| موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۸۹.</ref>.


===== ادله قرآنی =====
===== ادله قرآنی =====
خط ۹۶: خط ۹۶:
یکی از ادله عدم ارتکاب سهو توسط نبی، شهرت آن در میان علمای بزرگ امامیه است.به عنوان نمونه:
یکی از ادله عدم ارتکاب سهو توسط نبی، شهرت آن در میان علمای بزرگ امامیه است.به عنوان نمونه:


[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند [[خبر واحد]] است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.
[[شیخ مفید]] (م۴۱۳): «[[حدیثی]] که [[ناصبی‌ها]] و [[شیعیان]] مقلّد درباره [[سهو پیامبر]] در [[نماز]] مطرح می‌کنند خبر واحد است که نتیجه [[علمی]] ندارد و قابل عمل کردن نیست»<ref>ر.ک: الهیات، ج۳، ص۲۰۱.</ref>.


[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از [[حضرت]] [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[حضرت رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.
[[شیخ طوسی]] (م ۴۶۰): «روایاتی که دلالت بر سهو پیامبر در نماز دارد قابل فتوادادن نیست؛ زیرا [[روایت]] داریم که [[پیامبر]] هیچ‌گاه [[سجده]] [[سهو]] به‌جا نیاورد»<ref>تهذیب، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. مراد ایشان این روایت می‌باشد: ابن‌بکیر از [[زراره]] نقل کرده: از حضرت [[امام محمد باقر]] {{ع}} سؤال کردم که آیا [[حضرت رسول الله]] {{صل}} سجده سهو کردند؟ [[امام]] {{ع}} فرمودند: «آن حضرت سجده سهو نکردند و هیچ فقیهی یعنی معصومی سجده سهو نکرد»<ref>لوامع صاحبقرانی (مشهور به شرح فقیه)، ج۴، ص۲۹۷.</ref>.


[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان [[عدول]] کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و [[مقام]] والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.
[[سید مرتضی]] (م ۴۳۶): «خبر ذوالیدین خبر [[خبیث]] و باطلی است و ما [[یقین]] به [[فاسد]] بودن آن داریم، زیرا متضمن [[کذب]] پیامبر {{صل}} و سهو اوست و از نظر بیشتر [[علما]] نمی‌توان [[عدول]] کرد، زیرا ادله موثقی دارند و عدم اعتقاد به سهوالنبی مناسبت بیشتری با جایگاه بالا و مقام والای [[اهل بیت]] دارد»<ref>تنزیه‌الانبیاء، ص۸۴؛ الذریعه، ج۲، ص۵۵۴: {{عربی|خبر ذی الیدین خبر خبیث باطل، مقطوع علی فساده؛ لأنه یتضمن کذب النبی {{صل}} و سهوه}}.</ref>.


محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.
محقق حلّی (م۶۷۶): «[[مقام امامت]] بالاتر از آن است که بخواهد در [[عبادت]] سهو کند»<ref>مختصرالنافع، ص۴۵.</ref>.


[[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر [[کمال عقل]] و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] (م۶۷۲): «[[واجب]] است پیامبر کمال عقل و [[هوشیاری]] و عدم سهو داشته باشد»<ref>شرح تجرید، ص۱۹۵.</ref>.


[[علامه حلّی]] (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما [[باطل]] است، زیرا پیامبر [[معصوم]] است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و [[پست‌تر]] از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت [[اعراض]] داشته است... {{عربی|نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده}}<ref>دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.</ref>.
[[علامه حلّی]] (م ۷۲۶): «خبر سهوالنبی در نزد ما [[باطل]] است، زیرا پیامبر [[معصوم]] است و سهو بر او جایز نیست؛ و چه نسبتی ناقص‌تر و [[پست‌تر]] از این می‌توان به پیامبر داد!؟ که می‌فهماند پیامبر از عبادت [[اعراض]] داشته است... {{عربی|نعوذ بالله من هذه الآراء الفاسده}}<ref>دلائل الصدق لنهج الحق، ج۲، ص۵۰؛ تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۱۳۰.</ref>.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
[[شهید اول]] (م ۷۸۶): «[[روایت]] [[سهو پیامبر]] در بین [[امامیه]] متروک است، زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]] از سهو داریم»<ref>ذکری، ص۱۳۴.</ref>.
[[شهید اول]] (م ۷۸۶): «[[روایت]] [[سهو پیامبر]] در بین [[امامیه]] متروک است، زیرا [[دلیل عقلی]] بر [[عصمت پیامبر]] از سهو داریم»<ref>ذکری، ص۱۳۴.</ref>.


[[فاضل مقداد]] (م ۸۲۶): «سهوالنبی در [[امور شرعی]] و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث [[نفرت]] [[مردم]] می‌شود»<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.</ref>.
[[فاضل مقداد]] (م ۸۲۶): «سهوالنبی در امور شرعی و غیر آن جایز نیست، زیرا باعث [[نفرت]] [[مردم]] می‌شود»<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۵.</ref>.


[[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه [[ابن‌بابویه]] سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.
[[شیخ بهایی]] (م ۱۰۳۰): «بلکه [[ابن‌بابویه]] سهو کرده است، او سزاوارتر به سهو، نسبت به پیامبر می‌باشد»<ref>ر.ک: الهیات، جعفر سبحانی، ص۲۰۲: {{عربی|بل ابن بابویه قد سهی، انه اولی باسهو من النبی}}.</ref>.


و همچنین جناب [[میرداماد]] گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] [[حق پیامبر]] نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در [[اعتقاد به عصمت]] پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] او می‌باشد»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.
و همچنین جناب [[میرداماد]] گفته است: «قول صحیح در نزد من آن است که براساس مشرب [[عقل]] و [[مذهب]] [[برهان]] اولین [[درجه]] در [[انکار]] حق پیامبر نسبت دادن [[حکم]] سهو به پیامبر است، و هیچ غلوی در اعتقاد به عصمت پیامبر از سهو وجود ندارد، زیرا این [[عصمت]] با [[اذن خداوند]] و [[فضل]] و [[توفیق]] او می‌باشد»<ref>الرواشح السماویة، ۸۴.</ref>.


[[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطاء و [[نسیان]] و [[مطهر]] از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و [[ناپاکی]] [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.
[[ملاصدرا]]: «[[اهل بیت]] {{عم}} به حکم [[آیه تطهیر]] [[معصوم]] از هرگونه خطاء و [[نسیان]] و [[مطهر]] از هرگونه سهو و نقصان و [[رجس]] [[عصیان]] و ناپاکی [[جهالت]] و [[گمراهی]] [[شیطان]] هستند»<ref>شرح اصول کافی (ملاصدرا)، ج۱، ص۱۶۶.</ref>.


[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[ملاصالح مازندرانی]] بعد نقل [[کلام]] میرداماد فرموده است: «هیچ بعدی در مطلبی که ایشان فرموده نیست، زیرا برخی از [[اهل سنت]] دست بلندی در [[جعل حدیث]] دارند، بلکه بعضی از آنها در این کار ذوالیدین هستند»<ref>شرح فروع کافی، ج۳، ص۲۵۳: {{عربی|و لا بعد فیما ذکره قدس سره؛ لأن بعض العّامة کان له ید}}.</ref>!
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را [[مخالف]] [[اصول مذهب شیعه]] معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.


[[احمد بن محمد برقی]]: «این [[روایت]] مخالف مشهور [[امامیه]] است، زیرا مشهور امامیه [[اعتقادی]] به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر [[تقیه]] کرد، زیرا [[راوی]] آن [[زیدی]] [[مذهب]] است که اکثر روایات ایشان موافق [[عامه]] است و [[سند]] آن هم [[ضعیف]] است»<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.</ref>.
[[علامه مجلسی]] (م۱۱۱۱): «اگر سهوالنبی در یک مورد ممکن باشد در باقی موارد هم ممکن خواهد شد {{عربی|حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد}} و آن وقت [[اطمینان]] به شریعتی که [[پیامبر]] اعلام می‌کند از بین می‌رود. همچنین ایشان جواز سهوالنبی را مخالف اصول مذهب شیعه معرفی می‌کند<ref>الکافی، ج۷، ص۳۷۹، تعلیقه ۱؛ ر.ک: الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۳، ص۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۶۲.</ref> و بعد از ذکر نظرات و [[ادله]] دو طرف می‌فرماید: این مسئله در نهایت اشکال می‌باشد، زیرا از طرفی برخی از [[آیات]] و [[روایات]] دلالت بر سهوالنبی دارد و از طرف دیگر [[اجماع]] [[اصحاب]] و [[دلایل]] [[کلامی]] و اصول مبرهنه سهوالنبی را رد می‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۱۷، ص۱۱۸.</ref>.
 
[[احمد بن محمد برقی]]: «این [[روایت]] مخالف مشهور [[امامیه]] است، زیرا مشهور امامیه [[اعتقادی]] به سهوالنبی ندارند، البته می‌توان روایت را حمل بر [[تقیه]] کرد، زیرا راوی آن [[زیدی]] [[مذهب]] است که اکثر روایات ایشان موافق [[عامه]] است و سند آن هم [[ضعیف]] است»<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۶۱.</ref>.


[[صاحب جواهر]] ([[محمدحسن نجفی]]): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با [[عصمت]] رها کرد، و [[انصاف]] آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و [[طهارت]] [[اهل بیت]] {{عم}} از [[گناه]] و [[خطا]] و [[سهو]] دارد، این طور مطالب به اهل بیت {{عم}} نسبت داده نشود»<ref>جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
[[صاحب جواهر]] ([[محمدحسن نجفی]]): «لازم است این روایات را به خاطر منافات‌داشتن با [[عصمت]] رها کرد، و [[انصاف]] آن است که با توجه به آیات و روایاتی که دلالت بر عصمت و [[طهارت]] [[اهل بیت]] {{عم}} از [[گناه]] و [[خطا]] و [[سهو]] دارد، این طور مطالب به اهل بیت {{عم}} نسبت داده نشود»<ref>جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۱۳، ص۷۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
خط ۱۲۹: خط ۱۳۰:
==== ادله قائلین به سهو النبی ====
==== ادله قائلین به سهو النبی ====
قائلین به [[سهو النبی]] برای [[اعتقاد]] خود [[ادله]] و قرائنی را مطرح می‌کنند که مهم‌ترین آنها از این قرار است:
قائلین به [[سهو النبی]] برای [[اعتقاد]] خود [[ادله]] و قرائنی را مطرح می‌کنند که مهم‌ترین آنها از این قرار است:
# وجود [[آیات]] و [[روایات]] متعدد <ref>برای نمونه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵ و {{متن قرآن|اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}.«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴ و {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}.«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱ و {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳ و {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}. «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸ و {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref> و [[متواتر]] درباره سهوالنبی.
# وجود [[آیات]] و [[روایات]] متعدد<ref>برای نمونه: {{متن قرآن|وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ}}. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵ و {{متن قرآن|اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ}}.«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴ و {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا}}.«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱ و {{متن قرآن|قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ}} «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳ و {{متن قرآن|وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}. «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸ و {{متن قرآن|سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى}}«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.</ref> و متواتر] درباره سهوالنبی.
# [[راویان]] این مطلب از اجلاء و ثقات روات و از [[اصحاب اجماع]] می‌باشند.
# راویان این مطلب از اجلاء و ثقات روات و از [[اصحاب اجماع]] می‌باشند.
# [[علما]] و محدثینی مثل [[شیخ طوسی]] و [[کلینی]] این روایات را در کتب خود نقل کرده‌اند.
# [[علما]] و محدثینی مثل [[شیخ طوسی]] و [[کلینی]] این روایات را در کتب خود نقل کرده‌اند.
# [[فقها]] براساس مضمون این روایات [[فتوا]] صادر کرده‌اند.
# [[فقها]] براساس مضمون این روایات [[فتوا]] صادر کرده‌اند.
# اگر این [[روایات متواتر]] قبول نشود، خیلی از [[روایت]] را می‌توان [[انکار]] کرد؛ آن وقت اساس [[شریعت]] به هم می‌ریزد.
# اگر این روایات متواتر قبول نشود، خیلی از [[روایت]] را می‌توان [[انکار]] کرد؛ آن وقت اساس [[شریعت]] به هم می‌ریزد.
# علمای متقدّم سهوالنبی را قبول داشتند و این [[شیخ مفید]] بود که بعدها آن را انکار کرد.
# علمای متقدّم سهوالنبی را قبول داشتند و این [[شیخ مفید]] بود که بعدها آن را انکار کرد.
# [[سهو]] ذاتا [[نقص]] محسوب نمی‌شود، بلکه مثل [[کذب]] است که در برخی مواقع [[مصلحت]] دارد و حکیمانه است.
# [[سهو]] ذاتا نقص محسوب نمی‌شود، بلکه مثل [[کذب]] است که در برخی مواقع [[مصلحت]] دارد و حکیمانه است.


درنتیجه مانع [[عقلی]] از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و [[دلیل نقلی]] بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>
درنتیجه مانع [[عقلی]] از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و [[دلیل نقلی]] بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص ۲۷۱.</ref>.


===== نقد و بررسی [[روایات]] سهوالنبی =====
===== نقد و بررسی [[روایات]] سهوالنبی =====
خط ۱۶۰: خط ۱۶۱:
[[جعفر بن محمد بن اشعث]] از [[ابن قداح]] از [[ابی‌عبدالله]] از پدرش نقل کرده: پیامبر [[نماز]] خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامی‌که نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از [[قرآن]] انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا [[ابی بن کعب]] در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا [[رسول الله]]! [[آیه]] این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده می‌شود و آنها نمی‌دانند چه مقدار از [[قرآن]] خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، [[بنی‌اسرائیل]] به این خاطر هلاک شدند که بدن‌هایشان حاضر بود و دل‌هایشان [[غایب]] بود، [[خداوند]] [[نماز]] بنده‌ای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمی‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: {{متن حدیث|صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْ‏ءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ {{صل}} ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ‏ أَقْوَامٍ‏ يُتْلَى‏ عَلَيْهِمْ‏ كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ فَلَا يَدْرُونَ‏ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ‏}}.</ref>.
[[جعفر بن محمد بن اشعث]] از [[ابن قداح]] از [[ابی‌عبدالله]] از پدرش نقل کرده: پیامبر [[نماز]] خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامی‌که نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از [[قرآن]] انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا [[ابی بن کعب]] در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا [[رسول الله]]! [[آیه]] این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده می‌شود و آنها نمی‌دانند چه مقدار از [[قرآن]] خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، [[بنی‌اسرائیل]] به این خاطر هلاک شدند که بدن‌هایشان حاضر بود و دل‌هایشان [[غایب]] بود، [[خداوند]] [[نماز]] بنده‌ای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمی‌کند»<ref>بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: {{متن حدیث|صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ {{صل}} أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْ‏ءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ {{صل}} ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ‏ أَقْوَامٍ‏ يُتْلَى‏ عَلَيْهِمْ‏ كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ فَلَا يَدْرُونَ‏ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ‏}}.</ref>.


[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]] از پدرش از [[احمد بن علی انصاری]] از [[اباصلت هروی]] نقل کرده: «به [[امام رضا]] {{ع}} گفتم: ای فرزند [[رسول خدا]]! در [[جمعیت]] [[کوفه]] گروهی هستند که [[اعتقاد]] دارند [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] نکرد. [[امام]] {{ع}} فرمود: [[دروغ]] می‌گویند. [[خدا]] آنها را [[لعنت]] کند. تنها کسی که سهو نمی‌کند خدایی است که جز او خدایی نیست»<ref>عیون الأخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلرِّضَا {{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ {{صل}} لَمْ يَقَعْ‏ عَلَيْهِ‏ السَّهْوُ فِي‏ صَلَاتِهِ‏ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ}}.</ref>.
[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]] از پدرش از [[احمد بن علی انصاری]] از [[اباصلت هروی]] نقل کرده: «به [[امام رضا]] {{ع}} گفتم: ای فرزند [[رسول خدا]]! در جمعیت [[کوفه]] گروهی هستند که [[اعتقاد]] دارند [[پیامبر]] در نمازش [[سهو]] نکرد. [[امام]] {{ع}} فرمود: [[دروغ]] می‌گویند. [[خدا]] آنها را [[لعنت]] کند. تنها کسی که سهو نمی‌کند خدایی است که جز او خدایی نیست»<ref>عیون الأخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلرِّضَا {{ع}} يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ {{صل}} لَمْ يَقَعْ‏ عَلَيْهِ‏ السَّهْوُ فِي‏ صَلَاتِهِ‏ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ}}.</ref>.


با بررسی اقوال دانشمندان می‌توان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است:
با بررسی اقوال دانشمندان می‌توان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است:
۱۱۲٬۰۵۷

ویرایش