خمس در فقه اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←معنای غنیمت
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== معنای غنیمت == | == معنای غنیمت == | ||
برای روشن شدن این نکته، لازم است به معناهایی که برای «غنیمت» گفتهاند توجه کنیم. | برای روشن شدن این نکته، لازم است به معناهایی که برای «غنیمت» گفتهاند توجه کنیم. | ||
# در معجم مقائیس اللغه دربارۀ واژه «غنم» مینویسد: «غنم یک اصلی صحیح است که دلالت میکند بر استفاده چیزی که از پیش به [[مالکیت]] کسی در نیامده باشد. آن گاه ویژه شده به آنچه از [[اموال]] [[مشرکان]] با قهر و [[پیروزی]] به دست آمده باشد»<ref>{{عربی|غنم: أصل صحيح واحد يدل على إفادة شيء لم يملك من قبل ثم اختص به ما أخذ من مال المشركين بقهر وغلبة}}؛ معجم مقائیس اللغه، ج۴، ص۳۹۷، واژۀ غنم؛ التحقیق فی کلمات القرآن، ج۷، ص۲۷۱.</ref>؛ برابر معنای لغوی، کاربرد [[غنیمت]] در [[معدن]] و آنچه از دریا به دست میآید روشن است؛ زیرا سابقۀ ملکیت ندارند. و چنانچه {{عربی|"لم يملك"}} را به معنای قطع مالکیت گذشته بدانیم، اطلاق غنیمت درباره گنجها و دفینههای گذشتگان مشکلی ندارد یا حتی نسبت به [[مالی]] که [[مالک]] آن ناشناخته است؛ مانند [[مال]] [[حلال]] مخلوط به [[حرام]]. و در این صورت علت کاربرد آن دربارۀ [[غنائم جنگی]]، این خواهد بود که به واسطه [[جنگ]] مالکیت گذشته افراد به رسمیت شناخته نمیشود، چه اموال [[کفار]] باشد و چه اموال مسلمانانی که جزو «[[بغات]]» هستند. همین گونه نسبت به زمینی که [[ذمی]] از [[مسلمان]] میخرد، برای وی عنوان غنیمتی دارد که نمیتوانسته آن را به ملکیت خود درآورد مگر با شرایطی. اما آیا این معنا شامل سود کسبها هم میشود، باید نوعی مجاز در نظر گرفت که مراد از «لم یملک» مواردی است که با [[وجه]] صحیح [[شرعی]]، ملکیت آن زائل و به دیگری منتقل شود. البته اشکال ندارد که مواردی از [[خمس]] را بر اساس [[سنت]] بدانیم. | # در [[معجم مقائیس اللغه]] دربارۀ واژه «غنم» مینویسد: «غنم یک اصلی صحیح است که دلالت میکند بر استفاده چیزی که از پیش به [[مالکیت]] کسی در نیامده باشد. آن گاه ویژه شده به آنچه از [[اموال]] [[مشرکان]] با قهر و [[پیروزی]] به دست آمده باشد»<ref>{{عربی|غنم: أصل صحيح واحد يدل على إفادة شيء لم يملك من قبل ثم اختص به ما أخذ من مال المشركين بقهر وغلبة}}؛ معجم مقائیس اللغه، ج۴، ص۳۹۷، واژۀ غنم؛ التحقیق فی کلمات القرآن، ج۷، ص۲۷۱.</ref>؛ برابر معنای لغوی، کاربرد [[غنیمت]] در [[معدن]] و آنچه از دریا به دست میآید روشن است؛ زیرا سابقۀ ملکیت ندارند. و چنانچه {{عربی|"لم يملك"}} را به معنای قطع مالکیت گذشته بدانیم، اطلاق غنیمت درباره گنجها و دفینههای گذشتگان مشکلی ندارد یا حتی نسبت به [[مالی]] که [[مالک]] آن ناشناخته است؛ مانند [[مال]] [[حلال]] مخلوط به [[حرام]]. و در این صورت علت کاربرد آن دربارۀ [[غنائم جنگی]]، این خواهد بود که به واسطه [[جنگ]] مالکیت گذشته افراد به رسمیت شناخته نمیشود، چه اموال [[کفار]] باشد و چه اموال مسلمانانی که جزو «[[بغات]]» هستند. همین گونه نسبت به زمینی که [[ذمی]] از [[مسلمان]] میخرد، برای وی عنوان غنیمتی دارد که نمیتوانسته آن را به ملکیت خود درآورد مگر با شرایطی. اما آیا این معنا شامل سود کسبها هم میشود، باید نوعی مجاز در نظر گرفت که مراد از «لم یملک» مواردی است که با [[وجه]] صحیح [[شرعی]]، ملکیت آن زائل و به دیگری منتقل شود. البته اشکال ندارد که مواردی از [[خمس]] را بر اساس [[سنت]] بدانیم. | ||
# در بحث غنیمت گذشت که غنیمت، مغنم و غنم به یک معنا است. در معنای غنم گفتهاند: {{عربی|الفوز بالشیء من غیر مشقة}}<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۱۳۳؛ ترتیب العین، ص۶۱۳.</ref>؛ [[دست]] یابی به چیزی بدون [[مشقت]]. برابر این معنا، نامگذاری غنیمت دربارۀ معدن البته معدنهای ظاهری که از آن برداشت میشود و یافتن گنج و حتی آنچه از دریا به دست میآید، خیلی روشن است. بر این پایه، میتوان گفت غنیمت به [[نعمت]] غیر قابل [[انتظار]] گفته میشود؛ یعنی آنچه [[انسان]] مستقیماً در نظر نداشته و [[هدف]] اصلی وی نبوده است و کاربرد آن در [[جنگ]]، بدان جهت است که [[هدف]] اصلی از جنگ، [[پیروزی بر دشمن]] است و در نتیجه [[غنائم]]، [[نعمت]] غیر مترقبه میباشد و هدف اصلی در کسب، تبدیل کالا است و سود زیاد، [[غنیمت]] شمرده میشود. در نتیجه [[آیه خمس]] همه سودها و فایدهها و حتی جوایز را دربرمیگیرد. [[نزول]] آن در [[جنگ بدر]] باعث اختصاص آن نمیشود؛ زیرا [[مسلمانان]] همان گونه که آن را [[حکم کلی]] نسبت به غنائم[[جنگ]] میدانستند، میتوان آن را حکمی کلی درباره همه غنیمتها دانست<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۳، ص۴۶.</ref>. البته کاربرد آن نسبت به [[مکاسب]] و [[تجارت]]، اندکی مشکل مینماید؛ چون پایه تجارت بر سود است و [[زیان]]، خلاف اصل است. جز آنکه بگوییم اساس مبادله در [[جوامع]] اولیه تبدیل کالا بوده و برآوردن نیازها؛ یعنی کسی که تخم مرغ داشته آن را میداده و شیر میگرفته؛ اما به مرور، دیدند این مبادله در مواردی سود و غنیمت دارد؛ یعنی بیشتر از آنچه [[انتظار]] داشتند کالای آنها را میخریدند و این جا عنوان غنیمت در سود فایده [[معامله]] به [[کار]] رفت. | # در بحث غنیمت گذشت که غنیمت، مغنم و غنم به یک معنا است. در معنای غنم گفتهاند: {{عربی|الفوز بالشیء من غیر مشقة}}<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۱۳۳؛ ترتیب العین، ص۶۱۳.</ref>؛ [[دست]] یابی به چیزی بدون [[مشقت]]. برابر این معنا، نامگذاری غنیمت دربارۀ معدن البته معدنهای ظاهری که از آن برداشت میشود و یافتن گنج و حتی آنچه از دریا به دست میآید، خیلی روشن است. بر این پایه، میتوان گفت غنیمت به [[نعمت]] غیر قابل [[انتظار]] گفته میشود؛ یعنی آنچه [[انسان]] مستقیماً در نظر نداشته و [[هدف]] اصلی وی نبوده است و کاربرد آن در [[جنگ]]، بدان جهت است که [[هدف]] اصلی از جنگ، [[پیروزی بر دشمن]] است و در نتیجه [[غنائم]]، [[نعمت]] غیر مترقبه میباشد و هدف اصلی در کسب، تبدیل کالا است و سود زیاد، [[غنیمت]] شمرده میشود. در نتیجه [[آیه خمس]] همه سودها و فایدهها و حتی جوایز را دربرمیگیرد. [[نزول]] آن در [[جنگ بدر]] باعث اختصاص آن نمیشود؛ زیرا [[مسلمانان]] همان گونه که آن را [[حکم کلی]] نسبت به غنائم[[جنگ]] میدانستند، میتوان آن را حکمی کلی درباره همه غنیمتها دانست<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۳، ص۴۶.</ref>. البته کاربرد آن نسبت به [[مکاسب]] و [[تجارت]]، اندکی مشکل مینماید؛ چون پایه تجارت بر سود است و [[زیان]]، خلاف اصل است. جز آنکه بگوییم اساس مبادله در [[جوامع]] اولیه تبدیل کالا بوده و برآوردن نیازها؛ یعنی کسی که تخم مرغ داشته آن را میداده و شیر میگرفته؛ اما به مرور، دیدند این مبادله در مواردی سود و غنیمت دارد؛ یعنی بیشتر از آنچه [[انتظار]] داشتند کالای آنها را میخریدند و این جا عنوان غنیمت در سود فایده [[معامله]] به [[کار]] رفت. | ||
# برخی [[مفسران]] برای غنیمت دو معنا [[ذکر]] کردهاند. شوکانی مدعی است که اصل غنیمت به معنای گرفتن گوسفند از [[دشمن]] است. آن گاه به هر چیزی که از دشمن گرفته شود اطلاق میگردد؛ اما معنای دوم آن این است که به آنچه [[انسان]] با [[تلاش]] و [[کوشش]] به دست آورد غنیمت میگویند و [[شاعر]] گوید: | # برخی [[مفسران]] برای غنیمت دو معنا [[ذکر]] کردهاند. شوکانی مدعی است که اصل غنیمت به معنای گرفتن گوسفند از [[دشمن]] است. آن گاه به هر چیزی که از دشمن گرفته شود اطلاق میگردد؛ اما معنای دوم آن این است که به آنچه [[انسان]] با [[تلاش]] و [[کوشش]] به دست آورد غنیمت میگویند و [[شاعر]] گوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''و قد طوفت فی الآفاق حتی''| | {{ب|''و قد طوفت فی الآفاق حتی''|2=''رضیت من الغینمة بالایاب''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
معنای فائده که برای غنیمت گفتهاند بر این پایه است. و این سود و فایده ممکن است در [[جنگ]] باشد یا [[تجارت]]، یا تلاش برای به دست آوری گنج و [[معدن]] و مانند آن؛ از این رو گفته شده: در [[صدق]] مفهوم غنم، شرط است که در نتیجه [[کار]] و [[مجاهدت]] به دست آمده باشد؛ اما آنچه بدون کار، به شخص میرسد، بر او صدق غنم و غنیمت نمیشود؛ مانند: هبه، [[عطیه]] و [[ارث]]؛ بنابراین، [[خمس]] ندارد مگر این که برای آن [[اموال]]، خمس داده نشده باشد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن، ج۷، ص۲۷۳.</ref>. و میتوان گفت: علت این که به اموالی که از [[کفار]] بدون جنگ به [[مسلمانان]] رسیده، غنیمت نمیگویند، همین است که برای به دست آوردن آن، تلاش نشده است. | معنای فائده که برای غنیمت گفتهاند بر این پایه است. و این سود و فایده ممکن است در [[جنگ]] باشد یا [[تجارت]]، یا تلاش برای به دست آوری گنج و [[معدن]] و مانند آن؛ از این رو گفته شده: در [[صدق]] مفهوم غنم، شرط است که در نتیجه [[کار]] و [[مجاهدت]] به دست آمده باشد؛ اما آنچه بدون کار، به شخص میرسد، بر او صدق غنم و غنیمت نمیشود؛ مانند: هبه، [[عطیه]] و [[ارث]]؛ بنابراین، [[خمس]] ندارد مگر این که برای آن [[اموال]]، خمس داده نشده باشد<ref>التحقیق فی کلمات القرآن، ج۷، ص۲۷۳.</ref>. و میتوان گفت: علت این که به اموالی که از [[کفار]] بدون جنگ به [[مسلمانان]] رسیده، غنیمت نمیگویند، همین است که برای به دست آوردن آن، تلاش نشده است. | ||
برابر این معنا سود ارباح [[مکاسب]] نیز غنیمت شمرده میشود؛ زیرا تلاش برای گذران [[زندگی]] مناسب بوده و زیاده بر آن و مخارجی که کرده، نوعی غنیمت است. | برابر این معنا سود ارباح [[مکاسب]] نیز غنیمت شمرده میشود؛ زیرا تلاش برای گذران [[زندگی]] مناسب بوده و زیاده بر آن و مخارجی که کرده، نوعی غنیمت است. | ||