پرش به محتوا

انحصارطلبی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶٬۵۴۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۳
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = انحصارطلبی | عنوان مدخل = انحصارطلبی | مداخل مرتبط = انحصارطلبی در قرآن - انحصارطلبی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==مالکیت و انحصارطلبی== انسان موجودی کمال گراست. از آن جایی که در خود نقص...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۰: خط ۶۰:
پس می‌‌بایست [[انسان]] بسیار هوشیار و بیدار باشد و گرفتار [[غفلت]] و [[وسوسه]] [[شیطان]] نشود؛ زیرا نفس درونی و [[وسوسه‌های شیطانی]] [[گرایش]] کمال گرایانه [[آدمی]] را به سوی [[افراط]] می‌‌برد و خواسته‌های [[مشروع]] و به [[حق]] او را تبدیل به خواسته‌های [[نامشروع]] و زیادخواهی می‌‌کند به گونه ای که در یک فرآیندی از تمامیت خواهی در [[محبت]] و [[عشق]] پدری،‌به تمامیت خواهی در [[قدرت]] و [[ثروت]] و از آنجا به تمامیت خواهی در هستی (یعنی در [[دنیا]] و [[آخرت]] همانند [[یهودیان]]) و در نهایت به تمامیت خواهی در [[الوهیت]] و [[ربوبیت]] همانند [[ابلیس]] کشیده می‌‌شود.
پس می‌‌بایست [[انسان]] بسیار هوشیار و بیدار باشد و گرفتار [[غفلت]] و [[وسوسه]] [[شیطان]] نشود؛ زیرا نفس درونی و [[وسوسه‌های شیطانی]] [[گرایش]] کمال گرایانه [[آدمی]] را به سوی [[افراط]] می‌‌برد و خواسته‌های [[مشروع]] و به [[حق]] او را تبدیل به خواسته‌های [[نامشروع]] و زیادخواهی می‌‌کند به گونه ای که در یک فرآیندی از تمامیت خواهی در [[محبت]] و [[عشق]] پدری،‌به تمامیت خواهی در [[قدرت]] و [[ثروت]] و از آنجا به تمامیت خواهی در هستی (یعنی در [[دنیا]] و [[آخرت]] همانند [[یهودیان]]) و در نهایت به تمامیت خواهی در [[الوهیت]] و [[ربوبیت]] همانند [[ابلیس]] کشیده می‌‌شود.
نکته‌ای که در پایان می‌‌بایست بدان تاکید کنم آنکه بسیاری از [[مردم]] گرفتار چنین [[روحیه]] ای هستند و متوجه نمی‌باشند که این تخم مرغ دزد روزی شتر مرغ دزد می‌‌شود. بلکه گاه فرد خود را [[اهل]] [[اصلاح]] و مشارکت پذیر و ضد [[استبداد]] و [[استکبار]] می‌‌داند ولی نه تنها این گونه نیست بلکه گرفتار تمامیت خواهی در همه اشکال است و جالب‌تر از این آنکه دیگران متهم به تمامیت خواهی و انحصارطلبی می‌‌کند چنان که [[فرعون]] با همه [[انحصار‌طلبی]] و تمامیت خواهی شدید خود،‌ [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[هارون]] را متهم به انحصارطلبی می‌‌کند.<ref>{{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ}} «گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.</ref> پس می‌‌بایست خیلی مواظب بود تا گرفتار [[هواهای نفسانی]] و وسوسه‌های شیطانی نشویم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی عوامل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی عوامل و آثار آن]].</ref>
نکته‌ای که در پایان می‌‌بایست بدان تاکید کنم آنکه بسیاری از [[مردم]] گرفتار چنین [[روحیه]] ای هستند و متوجه نمی‌باشند که این تخم مرغ دزد روزی شتر مرغ دزد می‌‌شود. بلکه گاه فرد خود را [[اهل]] [[اصلاح]] و مشارکت پذیر و ضد [[استبداد]] و [[استکبار]] می‌‌داند ولی نه تنها این گونه نیست بلکه گرفتار تمامیت خواهی در همه اشکال است و جالب‌تر از این آنکه دیگران متهم به تمامیت خواهی و انحصارطلبی می‌‌کند چنان که [[فرعون]] با همه [[انحصار‌طلبی]] و تمامیت خواهی شدید خود،‌ [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[هارون]] را متهم به انحصارطلبی می‌‌کند.<ref>{{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ}} «گفتند: آیا نزد ما آمده‌ای تا ما را از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم باز داری و در این سرزمین برتری از آن شما دو تن گردد؟ و ما به شما ایمان نخواهیم آورد» سوره یونس، آیه ۷۸.</ref> پس می‌‌بایست خیلی مواظب بود تا گرفتار [[هواهای نفسانی]] و وسوسه‌های شیطانی نشویم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی عوامل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی عوامل و آثار آن]].</ref>
==معناشناسی و مفهوم‌شناسی [[انحصار]]==
واژه انحصار از باب [[انفعال]] از ریشه [[حصر]] گرفته شده است. حصر در لغت به معنای محدود و کوتاه کردن است. البته در [[عربی]] حصر به معنا تنگ گرفتن، احاطه کردن، سخت گرفتن و محکم بستن آمده است. وقتی با حرف عن به کار می‌‌رود به معنای [[درمانده]] و عاجز، با حرف باء به معنای [[نهان]] کردن است. حصر همچنین به معنای محدود در شماره و [[قبض]] و یبوست شکم آمده است.
وقتی [[عرب]] می‌‌گوید: {{عربی|علي سبيلِ الحَصْر}} به معنای [[حق]] بدون [[رقابت]] است. انحصار نیز به معنای محدود کردن و بی‌رقیب کردن در چیزی است.
انحصار در اصطلاح به معنای معنای مخصوص بودن کاری یا امری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسه ای است. اما در اصطلاح [[اقتصادی]]، انحصار (به [[انگلیسی]]: monopoly) به معنای محدود کردن ساخت، [[توزیع]] یا فروش چیزی برای [[دولت]]، مؤسسه یا شرکتی یا شخصی است.<ref>لغت نامه، ج ۳، ص۲۹۸۹، «انحصار»؛ دائرة المعارف علوم اجتماعی، ص۴۶۲</ref>
یک انحصار [[طلب]] می‌تواند قیمت و مقدار [[تولید]] را تغیر دهد. او مقادیر بیشتری را با دریافت قیمت کمتر در مقابل تولید در یک [[بازار]] با کشش بالاتر و مقادیر کمتری را با دریافت قیمت بیشتری در یک بازار با کشش [[پایین‌تر]] می‌فروشد.
گاهی این واژه در معنای گسترده‌تر، به هر نوع تخطّی از حدود [[اخلاقی]] و قانونی اطلاق می‌شود که [[حریم]] [[آزادی]] دیگران را مختل سازد و امتیازهایی فراتر از حد لازم یا [[شایستگی]] به فرد یا گروهی خاص عطا کند. در این جا وقتی از انحصار سخن به میان آوره می‌‌شود، معنا و مفهومی عام و فراگیر است و شامل روحیّه‌ای است که فرد یا گروهی، همه چیز و یا چیزی را منحصر به خود بداند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی علل و آثار آن]].</ref>
==[[انحصارطلبی]] در [[قرآن]]==
واژه حصر و انحصار به مفهوم و معنای پیش گفته در قرآن به کار گرفته نشده است؛ اما از جمله‌هایی مانند «نحن أحقّ بالملک؛ ما سزاوار به [[حکومت]] و سطلنت هستیم»، «لن‌یدخل الجنّة إلاّ من کان هودا أو [[نصارا]]؛ هرگز جز [[یهودی]] و [[مسیحی]] داخل [[بهشت]] نشوند»، {{متن قرآن|يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ}}؛ تا تمام توجه پدر به شما باشد»، {{متن قرآن|مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي}}؛ جز خودم [[معبود]] و [[الهی]] برای برای شما نمی‌شناسم و نمی‌دانم» و‌ مانند این جملات می‌‌توان [[روحیه]] [[انحصار‌طلبی]] را در افراد و گروه‌های مذهبی شناساسی و ردگیری کرد و مفهوم اصطلاحی را از آنها برداشت نمود.
از این جملات به خوبی روشن می‌‌شود که روحیه انحصار‌طلبی اختصاص به حوزه ای ندارد بلکه حتی حوزه‌های شخصی محض چون [[محبت]] [[والدین]] را شامل می‌‌شود. [[انحصارطلبی]] نسبت به محبت والدین، [[انحصار]] نسبت به سرای [[آخرت]] و بهشت، انحصار‌طلبی نسبت به [[حقانیت]] [[شریعت]] و [[مذهب]]، انحصار نسبت به [[راه هدایت]]، انحصار نسبت به [[قدرت]] و [[اقتدار]] [[سیاسی]]، انحصار نسبت به حوزه [[مالکیت]] و [[ولایت]] بر [[انسان]] از جمله مواردی است که در این [[آیات]] مورد توجه و تاکید قرار گرفته است.
==[[ویژه‌خواری]] از مصادیق انحصار==
ویژه‌خواری که در [[عربی]] واژه [[استئثار]] برای آن به کار می‌‌رود، از مصادیق انحصارطلبی است. استئثار به معنای خودگزینی و اختصاص دادن چیزی به خود است.<ref>العین: ص۳۷ ماده «أثر»؛ لسان‌العرب: ج ۴ ص۸ ماده «أثر»</ref> پس استئثار و ویژه‌خواری به معنای «مقدّم داشتن خود یا وابستگان و هواداران خود بر دیگران در تأمین نیازها و خواست‌هاست».
از نظر [[آموزه‌های قرآنی]] ویژه‌خواری و انحصارطلبی می‌تواند به دو گونه شکل گیرد:
#اینکه خود را بر دیگران برگزیند و از اطلاعات و [[دانش]] و مقامی که دارد برای افزایش قدرت و [[ثروت]] خود بهره گیرد؛ به این معنا که اطلاعاتی را که به [[حکم]] [[مسئولیت]] در [[اختیار]] دارد برای خود نگه دارد و از آن برای حذف رقیبان یا [[سبقت]] در [[معاملات]] و [[قراردادها]] و مانند آن استفاده کند؛
#این اطلاعات و دانش را در اختیار [[خویشان]] و اقرباء قرار دهد و یا آنان را در معاملات دولتی و ملی بر دیگران مقدم دارد و پیشنهاد انجام کاری را به آنان داده و یا طرح‌های ملی را در وهله نخست به آنان واگذار کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی علل و آثار آن]].</ref>
==اقسام و انواع [[انحصارطلبی]]==
چنان که گفته شد انحصارطلبی محدوده و منحصر به حوزه ای نیست بلکه همه ابعاد [[زندگی]] [[بشر]] را در بر می‌‌گیرد. در این جا به برخی از حوزه‌های انحصارطلبی اشاره می‌‌شود.
۱. '''[[انحصار]] [[اخلاقی]]''': در حوزه [[اخلاق]]، [[روحیه]] انحصارطلبی موجب می‌‌شود که [[انسان]] همه چیز را برای خود بخواهد و نسبت به دیگران [[بخل]] و [[حسادت]] ورزد. در [[روان‌شناسی]] [[شخصیت]] می‌‌توان افرادی را [[شناسایی]] کرد که دارای چنین شخصیتی هستند و علاقه و گرایشی شدید دارند تا همه چیز را در [[اختیار]] خود بگیرند. در روان‌شناسی [[اجتماعی]] این روحیه به شکل مانع شدن از داشتن بروز و ظهور می‌‌کند. یعنی شخص اگر نمی‌خواهد دیگران از داشته هایش [[سود]] برند، بلکه مانع می‌‌شود تا دیگران به چیزی که او دارد یا همانند آن دست یابند. از این روست که مانع از [[تسلط]] و [[تصرف]] دیگران می‌‌شود.از دیگر مصادیق انحصار اخلاقی می‌‌توان به [[ضیق صدر]] و تنگدلی افراد اشاره کرد. به این معنا که [[دوست]] نمی‌دارند دیگری چیزی را در اختیار داشته باشد که او در اختیار دارد. از این روست که گرفتار ضیق صدر در برابر [[شرح صدر]] است و نه تنها کمکی به دیگران برای کسب فضلیت یا چیزی نمی‌کند، بلکه مانع می‌‌شود تا افراد دیگر به آن دست یابند و اگر کسی به آنها دست یابد از نظر [[روحی]] تحت فشار شدید قرار می‌‌گیرد و گویی سینه‌اش تنگ شده و روحیه‌اش را از دست می‌‌دهد.در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} آمده که [[حضرت یعقوب]] در آغاز به همه [[فرزندان]] خود‌ به‌طور یکسان [[محبت]] می‌‌ورزید و چون [[حضرت یوسف]]{{ع}} [[سجده]] [[خورشید و ماه]] و ۱۱ [[ستاره]] را دید و آن را برای پدر باز گفت، حضرت یعقوب{{ع}} از او خواست که [[خواب]] خود را برای برادرانش بازگو نکند؛ اما حضرت یوسف{{ع}} [[خواب]] خود را برای [[برادران]] باز گفت و آنان [[حسادت]] ورزیدند<ref>المیزان، ج ۱۱، ص۹۶</ref> و چون [[حضرت یعقوب]]{{ع}} چنین دید نسبت به یوسف{{ع}} دلسوزتر شد، ازاین رو برادران گفتند: یوسف را بکشید یا به جایی دور از چشم پدر منتقل کنید تا پدر فقط به ما [[محبت]] کند.<ref>نور الثقلین، ج ۲، ص۴۱۲</ref> البته این [[روحیه]] موجب می‌‌شود که دیگران را از [[حقوق]] طبیعی و [[شرعی]] و قانونی خود [[محروم]] سازند و منع نمایند. [[قرآن]] بیان می‌‌کند که [[برادران یوسف]]{{ع}} از چنین روحیه [[انحصار‌طلبی]] نسبت به محبت [[والدین]] برخوردار بودند. [[برادران حضرت یوسف]]{{ع}} تلاش داشتند تا توجه و محبت حضرت یعقوب{{ع}} را منحصر در خود نمایند و [[حضرت یوسف]]{{ع}} از محبت و توجه پدر محروم سازند.<ref>یوسف، آیه ۹</ref> این روحیه که برخاسته از [[حس]] حسادت وانحصارطلبی است حتی موجب شده تا برای حذف [[برادر]] به شکل [[قتل]] یا فروش و [[بردگی]] [[اقدام]] کنند که کردند.<ref>یوسف، آیات ۸ تا ۱۰ و آیات دیگر</ref>
حسادت گاهی درونی است و گاه بروز و ظهور بیرونی دارد و به شکل فعل و [[رفتار اجتماعی]] در می‌‌آید. در این صورت است که حسادت که نوعی انحصار‌طلبی است، موجب می‌‌شود تا شخص مانع از تحقق چیزی در دیگری شود یا اگر وجود داشته باشد با ایجاد علل و عوامل آن را حذف کند. این حذف حتی به حذف فیزیکی افرادی می‌‌انجام که تلاش می‌‌کنند تا به فضلیت و چیزی دست یابند.
۲. '''[[انحصار]] [[دینی]] و مذهبی''': یک دیگر از اقسام [[انحصارطلبی]]، انحصار در حوزه دینی است که دارای تنوع بسیاری است. از جمله این اشکال متنوع می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد: # انحصار در [[هدایت]]: [[انحصارطلبان]] دینی بر این [[اعتقاد]] هستند که هدایت تنها در [[اختیار]] آنان است و دیگران بویی از هدایت نبرده‌اند. از جمله این گروه‌ها که قرآن به آن اشاره کرده است [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] هستند که مدعی هستند هدایت در اختیار آنان است. همچنین [[اهل کتاب]] ادعا می‌کنند که اگر در پی [[هدایت]] هستید از [[اسلام]] دست کشیده [[یهودی]] یا [[نصرانی]] باشید: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید ؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین  هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.</ref> و منظور این است که [[دین خدا]] تنها از راه آنان باید مطالبه شود و نبوت‌ به‌طور انحصاری نزد آنان است<ref>التبیان، ج ۱، ص۴۸۷</ref> و آنان نمی‌خواهند [[پیامبر]] دیگری بیاید و کتاب دیگری بر [[مؤمنان]] نازل شود، چون [[انحصار]] وجود کتاب از دست آنان خارج می‌شود، حال آن‌که کسی داشتن [[کتاب الهی]] را به آنان منحصر نکرده بود.
# انحصار در کتاب الهی: [[یهودیان]] کتاب الهی را منحصر به [[تورات]] و [[مسیحیان]] آن را محدود به تورات و [[انجیل]] دانسته‌اند؛ این گونه است که کتاب [[قرآن]] را از جمله [[کتب الهی]] و آسمانی نمی‌دانند و بر همین اساس با دیگران تعامل می‌‌کنند و [[حقوق دیگران]] را تضییع می‌‌کنند.<ref>آل عمران، آیه ۷۵</ref> به هر حال، [[انحصارطلبان]] در این حوزه [[دوست]] ندارند پیامبر دیگری بیاید و کتاب دیگری بر مؤمنان نازل شود، چون انحصار وجود کتاب از دست آنان خارج می‌شود، حال آن‌که کسی داشتن کتاب الهی را به آنان منحصر نکرده بود ولی آنان چنین دوست داشتند و می‌‌خواستند و همین [[روحیه]] موجب شد تا به [[انکار]] کتب الهی دیگر از جمله قرآن بپردازند و اسلام و [[پیامبری]] محمد{{صل}} را نپذیرند.
# انحصار [[دوستی خدا]]: از دیگر اشکال این انحصار مذهبی و [[دینی]] می‌‌توان به ادعای انحصار [[محبت]] [[خداوند]] و [[دوستی]] او نسبت به یهودیان اشاره کرد.<ref>جمعه، ایه ۶</ref>
# انحصار در [[الوهیت]]: البته برخی فراتر از این امور مدعی الوهیت بلکه انحصار آن در خود شده‌اند که از جمله آنها می‌‌توان به [[فرعون]] اشاره کرد.<ref>شعراء، آیه ۲۹؛ قصص، آیه ۳۸</ref>
# انحصار در [[قانونگذاری]]: یکی دیگر از مصادیق انحصار دینی، انحصار در قانونگذاری است که فرعون خود را [[برتر]] از دیگران دانسته و مدعی بود که او چون بر هدایت و [[حقانیت]] است باید [[قانون‌گذاری]] کند. این که [[فرعون]] می‌‌گوید من [[رب]] اعلای شماییم به خاطر این است او خود را [[پروردگار]] این ناحیه از [[جهان]] و [[مردم]] آن می‌‌داند و جز خود کسی را نمی‌بیند که [[مسئولیت]] [[قانونگذاری]] و [[مجازات]] و [[سود]] و [[زیان]] برای مردم را در [[اختیار]] و [[انحصار]] داشته باشد.<ref>نازعات، آیه ۲۴</ref>
# انحصار در سرای [[آخرت]] و [[بهشت]]: هم چنان که آنان در امور پیشین مدعی انحصار شدند همچنین بهشت و سرای آخرت را منحصر به [[پیروان]] خود دانسته و دیگران را [[اهل دوزخ]] شمرده‌اند.<ref>بقره، آیه ۱۱۱</ref>
# انحصار در [[حقانیت]]: از دیگر مصادیق این نوع انحصار [[دینی]] می‌‌توان به انحصار در حقانیت اشاره کرد. به این معنا که حقانیت را منحصر در این [[شریعت]] یا [[مذهب]] دانسته و بقیه را [[باطل]] و [[گمراه]] می‌‌شمارند. البته این انحصار در حقانیت اگر در مرتبه حرف و سخن باشد هیچ اشکالی ندارد اما اگر به عمل کشیده شود موجب [[رفتار]] تکفیری‌ها می‌‌شود که [[قتل]] دیگر پیروان [[شرایع]] و [[مذاهب]] را مجاز می‌‌شمارند. به هر حال در [[آیات قرآنی]] بیان شده که [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] حقانیت در [[دین]] را منحصر به مذهب و شریعت خویش می‌‌دانستند و دیگران را باطل و گمراه می‌‌شمردند.<ref>بقره، آیه ۱۱۳</ref> از [[آیه]] ۷۵ [[سوره آل عمران]] به دست می‌‌اید که مسیحیان و یهودیان به ادعای انحصار در حقانیت، مجوزی برای خود صادر کردند تا نه تنها دیگران را از [[حقوق]] خودشان منع کنند، بلکه حتی بتوانند [[حقوق دیگران]] را [[غضب]] نمایند و [[مال]] ایشان را بدزند و در [[امانت]] [[خیانت]] کنند. همچنین از [[آیات]] ۵۱ تا ۵۴ [[سوره نساء]] می‌‌فرماید که وجود این روحیّه [[انحصارطلبی]] در [[یهود]] تا آنجا پیش می‌‌رود که همه [[منافع]] [[مادّی]] و [[معنوی]] به خود اختصاص دهند.
۳. '''انحصار [[سیاسی]]''': افرادی چون فرعون بر این [[روحیه]] هستند که [[حاکمیت سیاسی]] مردم در اختیار اوست و او تنها مجاز است که [[قدرت سیاسی]] را در اختیار داشته باشد و [[کشور]] [[ملک]] طلق اوست.<ref>زخرف، ایه ۵۱</ref>
۴. '''[[انحصار]] [[اقتصادی]]''': انحصار اقتصادی مبتنی بر برخی از [[تفکرات]] [[باطل]] از جمله [[حقانیت]] خود و بطلان دیگران و مانند آن است. همین [[روحیه]] موجب شده تا [[اهل کتاب]] نسبت به [[حقوق مالی]] دیگران هیچ مراعاتی نداشته باشند و به [[سادگی]] [[مال]] [[مردم]] را برای خود [[حلال]] بشمارند؛ زیرا خود را تنها لایق و [[شایسته]] [[اموال]] و [[منافع]] هستی می‌‌دادند.<ref>آل عمران، آیه ۷۵؛ نساء، آیه ۵۳</ref>
۵. '''انحصار [[اجتماعی]]''': برخی بر این باورند که اصولا [[مناصب]] اجتماعی برای آنان ساخته شده و دیگران هیچ [[شایستگی]] برای این گونه [[مسئولیت‌ها]] ندارند. این روحیه همانند روحیه [[انحصار‌طلبی]] در حوزه [[سیاسی]] ریشه در [[تکبر]] و [[غرور]] [[شخصیت]] دارد. افرادی که دچار [[خود بزرگ بینی]] هستند و مال و [[ثروت]] و [[قدرت]] را مبنا قرار می‌‌دهند برای دیگران هیچ [[ارزش]] و [[پایگاه اجتماعی]] قایل نیستند و از این روست که مناصب را منحصر در خود دانسته و مانع از قدرت یابی یا [[منصب]] یابی دیگران می‌‌شوند.<ref>بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷</ref> اشراف [[یهودی]] به سبب قدرت و ثروت بر این [[باور]] بودند که مناصب سیاسی و اجتماعی می‌‌بایست در [[اختیار]] آنان باشد و کسی دیگر بیرون از جمله اشرافی [[حق]] ندارد تا این مناصب را در اختیار گیرد. از این روست که به شدت مقابل قدرت یابی [[حضرت طالوت]]{{ع}} می‌‌ایستند و می‌‌کوشند تا ایشان را از این [[حق الهی]] [[محروم]] سازند.
البته [[خداوند]] گزارش می‌‌کند که [[فرعون]] و [[فرعونیان]] نیز این گونه بودند و در مقابل [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌‌گفتند که او شایسته مناصب اجتماعی یا [[الهی]] نیست. جالب این است که در [[زمان پیامبر]]{{صل}} عده ای بر این [[اعتقاد]] بودند که اگر [[پیامبری]] می‌‌بایست [[منصوب]] می‌‌شد باید نصیب دو فرد [[ثروتمند]] [[مکه]] و [[طائف]] می‌‌شد و [[پیامبر]]{{صل}} شایسته این [[مقام]] نیست.<ref>زخرف، آیه ۳۱</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی علل و آثار آن]].</ref>
==عوامل و آثار==
با آن چه گذشت معلوم شد که عوامل چندی در ایجاد چنین روحیه در افراد موثر است؛ ریشه بسیاری از آنها خودبرتر بینی، [[اشرافیت]]، [[استکبار]] و [[تکبر]]، [[غرور]] [[باطل]]، [[جهالت]] و مانند آن است. در همین [[آیات]] به خوبی روشن شده که چگونه جهالت و [[خودبرتربینی]] و اشرافیت و مانند آن موجب شده که برخی [[حقوقی]] انحصاری برای خود قایل شوند و دیگران را از [[حقوق]] خود [[محروم]] سازند و بر آنان [[ظلم و ستم]] ورزند.
آثاری که در این آیات بیان شده به خوبی نشان می‌‌دهد که [[انحصار]] محدودیت‌هایی برای دیگران ایجاد می‌‌کند و [[آزادی]] عمل و [[فکر و عقیده]] را از دیگران سلب می‌‌کند و [[اقتصاد]] افراد و [[جامعه]] را با آسیب و اختلال جدی مواجه می‌‌سازد.
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با اشاره به [[ویژه‌خواری]] که نوعی انحصار در [[قدرت]] و [[ثروت]] است نشان می‌‌دهد که چگونه این انحصار‌طلبی‌ها جامعه و افراد آن را از کمال دور ساخته و به [[تباهی]] می‌‌کشاند.
[[امیرمؤمنان]] در سخنی به برخی آثار ویژه‌خواری و [[انحصارطلبی]] اشاره کرده و نشان می‌دهد که این [[عمل زشت]] و مجرمانه و [[گناه]] و [[ظلم]] تنها به حوزه [[اقتصادی]] محدود نخواهد شد، بلکه دیگر حوزه‌های [[زندگی]] فرد و جامعه را به شدت تحت تاثیر آثار زیانبار و مخرب قرار خواهد داد. ایشان می‌فرماید: {{متن حدیث|الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ، وَ الحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ، وَ البِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ، وَ الاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ، وَ الفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ، وَ الضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ، وَ الذُّلُ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وَ ذَهابَ النِّعمَةِ}}؛ ویژه‌خواری و انحصارطلبی، [[حسادت]] می‌‌آورد و حسادت، [[دشمنی]] و دشمنی، [[اختلاف]] و اختلاف، پراکندگی و پراکندگی، [[ضعف]] و ضعف، [[زبونی]] و زبونی، زوال [[دولت]] و از میان رفتن [[نعمت]].<ref>شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج ۲۰ ص۳۴۵ ح ۹۶۱.</ref>
از نظر امیرمؤمنان علی{{ع}} خود ویژه‌خوار پیش از [[مردم]] به [[هلاکت]] و تباهی خواهد افتاد؛ زیرا اگر مردم دنیای خود را از دست می‌دهند، ویژه‌خوار [[آخرت]] خویش را به [[بهایی]] اندک فروخته و هلاکت [[ابدی]] را برای خود رقم زده است. آن حضرت می‌فرماید: {{متن حدیث|مَن يَستَأثِر مِنَ الأَموالِ يَهلِك}}؛ هر که در اموالْ [[انحصارطلبی]] کند، نابود می‌‌شود.<ref>بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۵۶ ح ۱۱۸</ref>.
آن حضرت{{ع}} در فرمانش به [[مالک اشتر]] نیز می‌فرماید: از انحصارطلبی در آنچه [[مردم]] در آن برابرند و [[غفلت]] از آنچه در حوزه [[مسئولیت]] تو قرار دارد و در برابر دیدگان مردم روشن است، بپرهیز؛ زیرا تو، به خاطر دیگران [[مؤاخذه]] خواهی شد و به زودی پرده‌های امور از برابر دیدگانت کنار خواهد رفت و داد ستمدیده از تو گرفته خواهد شد.<ref>نهج البلاغة: نامه ۵۳</ref>
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره [[انحصار‌طلبی]] [[عثمان]] و [[ویژه‌خواری]] وی که نابودی دولتش را نیز به دنبال داشت می‌فرماید: او انحصارطلبی کرد و بد انحصارطلبی کرد. شما نیز ناشکیبی کردید و بد ناشکیبی کردید (هر دو از حد گذراندید) و [[خداوند]] را در باره [[انحصارطلب]] و ناشکیب، حُکمی است [[قطعی]] [که در [[آینده]] یا [[قیامت]]، تحقّق خواهد یافت].<ref>نهج البلاغة: الخطبه ۳۰</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی علل و آثار آن (مقاله)|انحصارطلبی علل و آثار آن]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی عوامل و آثار آن (مقاله)|'''انحصارطلبی عوامل و آثار آن''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی عوامل و آثار آن (مقاله)|'''انحصارطلبی عوامل و آثار آن''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[انحصارطلبی علل و آثار آن (مقاله)|'''انحصارطلبی علل و آثار آن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۷۵٬۹۴۶

ویرایش