دشمنی با امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۷۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۰: خط ۵۰:


==[[قصه]] [[دشمنی‌ها]] با علی{{ع}}==
==[[قصه]] [[دشمنی‌ها]] با علی{{ع}}==
[[پیامبر]] بسیار می‌کوشید [[حب]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را، مهم‌ترین و مقدس‌ترین [[معارف دینی]] بشناساند و [[کینه]] و دشمنی‌اش را از مهلک‌ترین [[گناهان]] به شمار آورد؛ گناهی که [[آدمی]] را به [[دشمنان خدا]] و [[رسول]]{{صل}} ملحق می‌سازد و به [[دوزخ]] می‌برد. اما گویی گوش‌ها سنگین بودند و این سخنان را نشنیدند؛ زیرا هشدارهای پیامبر بی‌ثمر ماند و بسیاری از [[مردمان]] آنچه را پیامبر مهم شمرده بود، بی‌مقدار شمردند و آنچه را [[گناه]] دانسته بود، به سویش شتافتند و چونان پیش رفتند که علی{{ع}} با آن [[شخصیت]] آسمانی و با پشتوانه [[آیات الهی]] و آن همه [[حدیث نبوی]] و کارنامه [[جهادی]] و [[عبادی]] از [[مظلوم‌ترین]] چهره‌های [[تاریخ]] شد. [[حدیث]] [[مظلومیت علی]]{{ع}} شهره [[آفاق]] است و کسی را توان انکارش نیست. پیامبر از آن بسیار گفته و خبر داده و بر آن گریسته است<ref>ر.ک: تاریخ مدینه دمشق، ج۹، ص۴۱۵-۴۰۸.</ref>، و هم علی{{ع}} غمگینانه از آن سخن رانده<ref>ر.ک: تاریخ مدینه دمشق، ج۹، ص۴۱۹-۴۱۵.</ref>، و هم تاریخ آن را نگاشته است. این همه، در حضور اصحابی بود که از پیامبر آن سخنان را شنیده بودند، ولی برخی از همانان سردمداری [[دشمنی با علی]]{{ع}} را بر عهده گرفتند. البته بسیاری از [[صحابه]] نیز به [[پشتیبانی]] و [[یاری علی]]{{ع}} پرداختند و حاضر نشدند حتی به بهای [[جان]] خویش از او دست بردارند. علی{{ع}} اگرچه دشمنانی پرشمار و سرسخت داشت، در برابر، [[دوستداران]] و فداییانی بزرگ نیز داشت که هر یک در افق تاریخ چون چلچراغی می‌درخشند<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی{{ع}}.</ref>؛ کسانی که هم در ارزش‌های ذاتی ممتاز بودند و هم در [[عشق‌ورزی]] به [[محبوب]] خود؛ آنان که حتی بر چوبه دار و در چنگال [[مرگ]] از [[عشق]] خود دست برنداشتند و به [[تمجید]] [[امام]] پرداختند: [[عمار]]، [[میثم]]، [[رشید هجری]]، [[محمد بن ابی‌بکر]]، [[حجر بن عدی]]، [[مالک اشتر]] و....
اکنون برای [[کشف]] بیش‌تر چگونگی و علت کین‌ورزی‌ها، مناسب می‌دانیم باری دیگر به [[حدیث غدیر]] بپردازیم و این بار از زاویه‌ای نو بدان بنگریم. چنانکه گذشت، [[علمای اهل سنت]] کلمه «[[مولی]]» و «ولی» را در [[حدیث غدیر]] با [[کوشش]] بسیار بر معنای [[محبت]] و مانند آن حمل می‌کنند. باید بدانیم که علت اصلی این تلاش، [[دفاع]] از [[صحابه]] و تصحیح [[رفتار]] آنان است. [[اهل سنت]] می‌گویند: ممکن نیست [[پیامبر]] در [[واقعه غدیر]] [[رهبری]] و [[خلافت علی]]{{ع}} را اعلام کرده باشد و هزاران نفر از صحابه آن را شنیده باشند؛ ولی در فاصله اندکی (کمتر از سه ماه) با [[رحلت پیامبر]] به یکباره فراموشش کنند و به کنار نهند. از این‌رو، حدیث غدیر را به معنای [[دوست داشتن]] و مانند آن می‌گیرند و از معنای اولی‌الامری و [[حاکمیت]] برمی‌گردانند. جواب تفصیلی به این مسئله و اینکه چه موانعی در پیش راه عمل به حدیث غدیر بوده و صحابه به فرمان‌های پیامبر چقدر پایبند بوده‌اند، از موضوع بحث ما خارج است، ولی در اینجا تنها به یک پاسخ نقضی می‌پردازیم که به مسئلۀ [[حب]] و [[بغض]] کاملاً مرتبط است.
ما مدعی هستیم این توجیه که برای تصحیح عملکرد صحابه، حدیث غدیر بر محبت و مانند آن حمل شود راه به جایی نمی‌برد و همچنان مشکل عمل نشدن به حدیث غدیر بر جای می‌ماند. به عبارت دیگر، به حدیث غدیر پس از پیامبر عمل نگردید؛ حال به هر معنایی که آن را بگیریم؛ چراکه اگر [[ماجرای غدیر]]، با همه بزرگی و بار معنایی که داشت، برای تأکید بر [[محبت علی]]{{ع}} بود، برای عمل به آن بایستی محبت و عنایتی خاص و استثنایی در [[حق علی]]{{ع}} صورت می‌گرفت؛ درحالی‌که نه تنها چنین نشد، بلکه بی‌مهری‌های بسیار صورت گرفت که به برخی اشاره می‌گردد.
پس از پیامبر، در موضوعی بس مهم چون [[انتخاب خلیفه]]، نه از [[امام علی]]{{ع}} [[مشورت]] خواستند و نه او را از ماجرا [[آگاه]] ساختند و حتی احدی از [[بنی‌هاشم]] را برای [[شورا]] به کار نگرفتند. بدتر آن‌که بر علی{{ع}} و هواخواهانش [[تکلیف]] کردند که باید [[رأی]] آنان را بپذیرند و در این راه از انواع فشارها و [[تهدیدها]] [[سود]] بردند، و به علی{{ع}} گفتند: «رهایت نمی‌کنیم مگر [[بیعت]] کنی!»<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، ص۲۹.</ref>. به نقل [[طبری]]:
[[عمر بن خطاب]] به در [[خانه علی]]{{ع}} آمد. در [[خانه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] و مردانی از [[مهاجران]] بودند. گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]] که یا خانه را با شما به [[آتش]] می‌کشم، یا باید برای بیعت بیرون آیید!»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.
و [[ابوبکر]] خود به هنگام [[مرگ]] با [[تأسف]] گفت: «کاش [[خانه فاطمه]] را نگشوده و بر آن [[هجوم]] نبرده بودم؛ اگر چه برای [[جنگ]] درش را بسته بودند»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۳۰.</ref>. [[بخاری]] نیز می‌گوید:
تا [[فاطمه]] زنده بود، برای علی قدر و ارجی بود، اما چون درگذشت، علی [[رفتار]] [[مردم]] را با خود [[ناشایست]] دید و از این‌رو، به [[مصالحه]] و [[بیعت با ابوبکر]] تن داد و در این ماه‌ها، بیعت نکرده بود<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۵۴۹، ح۳۹۹۸.</ref>.
علی{{ع}} که در [[زمان پیامبر]] مهم‌ترین کارهای نظامی و [[سیاسی]] و... را بر عهده داشت، در ساله [[روزگار]] بیست و پنج پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} [[کشاورزی]] می‌کرد و قنات حفر می‌کرد و از هرگونه [[مقام]] [[حکومتی]] [[معزول]] بود. شاید اگر [[مردمان]] به تنگنا و [[سختی]] نمی‌افتادند و و آن [[ستم]] و [[فساد]] را نمی‌دیدند، هرگز به سراغش نمی‌رفتند و او را چهارمین [[خلیفه]] نیز نمی‌شماردند.
ابوبکر، [[عمر]] را [[منصوب]] کرد و عمر برای [[انتخاب خلیفه]]، شورایی تشکیل داد و به گونه‌ای اعضای [[شورا]] را سامان داد که علی{{ع}} برگزیده نشود<ref>چنان‌که خود علی{{ع}} این نکته را پیش‌بینی کرده بود. (ر.ک: طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۲۹)</ref>. و [[عثمان]]، روزی [[بیمار]] شد و وصیت‌نامه‌ای نوشت و در آن [[عبدالرحمان بن عوف]] را که عثمان با رأی او به [[خلافت]] رسیده بود، برای پس از خود به خلافت [[نصب]] کرد<ref>ر.ک: یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۹.</ref>. با تنشهایی که میان علی{{ع}} و [[عثمان]] و [[بنی‌امیه]] بود، هرگز عثمان، علی{{ع}} را به [[جانشینی]] خود [[منصوب]] نمی‌کرد. بنابراین [[خلافت امام علی]]{{ع}} در پی [[شورش]] و بر هم خوردن بدعتی بود که پس از [[پیامبر]] برای [[خلافت]] و [[تعیین خلیفه]] بر نهاده بودند. آن‌گاه نیز که حضرت به [[حکومت]] رسید، سردمدارانی از [[صحابه]]، [[پرچم]] [[کارشکنی]] و [[مخالفت]] برداشتند و نبردهای خونین به راه انداختند و علی{{ع}} که بایستی بر همه [[مولی]] می‌بود، چنان در فشارها و بی‌مهری‌ها قرار گرفت که از [[درگاه الهی]] [[طلب]] [[مرگ]] می‌کرد و حتی پس از [[شهادت]]، برخی از صحابه چنان کردند که [[نام علی]]{{ع}} و [[محبت]] او و نقل فضیلت‌هایش جرمی نابخشودنی گردید<ref>ر.ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۱۱، ص۳۴۳.</ref>؛ [[یاران]] و [[محبان]] علی{{ع}} را تحت تعقیب قرار دادند و [[غارت]] و [[شکنجه]] کردند و چه بسیار کسان که در این راه زیر تیغ جلادان رفتند و بالای چوبه دارها. در برابر، [[سب و لعن علی]]{{ع}} وظیفه‌ای عمومی و رسمی و اجباری شد و بر هزاران [[منبر]] و در هزاران مجلس، نام علی{{ع}} را می‌بردند و دشنامش می‌دادند.
به [[راستی]]، چرا با این [[فضیلت‌ها]] و کرامت‌های علی{{ع}} و آن همه سفارش‌های پیامبر [[مردمان]] چنین کردند و راه [[پیمان‌شکنی]] و [[ستمکاری]] پیش گرفتند؟ پاره‌ای از آن [[دلایل]] و عوامل، بدین قرارند<ref>[[سید محمود طباطبایی نژاد|طباطبایی نژاد، سید محمود]]، [[حب امام علی (مقاله)| مقاله «حب امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۲۶۲.</ref>:
===[[دشمنی]] با پیامبر===
[[امام]] می‌فرماید: «هر کینه‌ای که [[قریشیان]] از [[رسول خدا]] داشتند بر من ظاهرش ساختند و زودا که پس از من به فرزندانم رسانند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۲۸، ح۷۶۴.</ref>. همچنین به درگاه الهی عرضه می‌دارد:
خدایا، از تو [[یاری]] می‌جویم که از [[قریش]] [[انتقام]] گیری. آنان برای پیامبرت نقشه‌هایی خیانت‌آمیز کشیدند، ولی نتوانستند و تو نگذاشتی. آن‌گاه، بر من فرو افتاد و مرا در میان گرفت. خدایا، حسن و حسین را [[حفظ]] کن و تا من زنده‌ام، بزهکاران قریش را بر آنان مسلط مساز و چون [[جان]] مرا گرفتی، خود مراقب آنان باش و تو بر هر چیز [[گواهی]]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۹۸، ح۴۱۳.</ref>.
گفتنی است که همواره [[قریش]] سهمی بسیار مهم و تعیین‌کننده در تحولات [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و [[اقتصادی]] [[حجاز]] داشت و از [[پیامبر]] نیز در این‌باره احادیثی رسیده است<ref>ر.ک: مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۴۵۱، باب الناس تبع لقریش و الخلافه فی قریش.</ref>. از جمله می‌فرماید: «[[مردم]] در خوبی و [[بدی]] پیرو قریشند»<ref>مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۴۵۱، ح۱۸۱۹.</ref>. روشن است که [[ناسازگاری]] [[قریشیان]] - مانند [[ابولهب]] و [[ابوسفیان]] - با پیامبر از سر تردید در [[حقانیت]] و یا شبهه‌های [[علمی]] نبود؛ بلکه هوس‌های [[نفسانی]] و [[دنیاطلبی]]، آنان را از [[ایمان]] بازداشت. [[بنی‌امیه]] نمی‌پسندیدند که [[پیامبری]] از [[خاندان]] رقیب آنان ([[بنی‌هاشم]]) ظهور کند و [[ریاست]] را به دست گیرد و همه را پیرو خویش کند. زیان‌هایی که از تعطیل شدن بت‌خانه‌ها و بر افتادن [[فرهنگ جاهلی]] به آنها رسید، عاملی دیگر بود. [[تاریخ]] [[گواه]] است که بیشتر [[سران قریش]] بیست سال در برابر [[آیین حق]] و [[دعوت پیامبر]] ایستادند. در این راه از [[مسلمانان]] کشتند و خود کشته‌ها دادند، و این ماجرا تا [[فتح مکه]] - در [[سال هشتم هجری]] - ادامه یافت و تنها آن‌گاه که [[مکه]] را در دست مسلمانان یافتند و [[مقاومت]] را چیزی جز [[مرگ]] و [[خواری]] ندیدند، به زمره مسلمانان درآمدند.
بی‌گمان، عوامل این [[مبارزه]] طولانی با [[اسلام]] و کینه‌های ناشی از نبردهای [[بدر]] و [[احد]] و [[خندق]] و... در [[دل]] بسیاری باقی مانده بود و [[ساده لوحی]] است اگر بپنداریم این [[مردمان]] عنود و لجوج به یکباره، به مسلمانانی [[پاک]] و [[بی‌آلایش]] مبدل شدند. اندک اندک، اسلام و شخص پیامبر چنان محبوبیتی در [[جامعه]] یافتند که مبارزه علنی با آنان یا اظهار [[دشمنی]] به ایشان ممکن نبود، اما از همان [[زمان پیامبر]] بی‌مهری‌ها و گاه اظهار [[کینه‌ها]] به [[خاندان پیامبر]] کم و بیش به چشم می‌آمد. [[امام]] [[فرقه]] [[حنبلی]] از عباس، [[عموی پیامبر]] نقل می‌کند:
گفتم: «ای [[رسول خدا]]، [[قریشیان]] هنگامی که یکدیگر را می‌بینند چهره‌هایی باز و بشاش دارند؛ اما چون ما -[[بنی هاشم]] - را می‌بینند، گرفته و ناخشنودند». [[پیامبر]] به [[خشم]] آمد و فرمود: «[[سوگند]] به آن‌که جانم در دست او است، [[ایمان]] به [[قلب]] کسی درنمی‌آید مگر اینکه شما را برای [[خدا]] و رسولش [[دوست]] بدارد»<ref>احمد بن حنبل، المسند، ج۱، ص۴۴۳، ح۱۷۷۲.</ref>.
[[بی‌مهری]] قریشیان به [[بنی‌هاشم]] و [[اهل‌بیت پیامبر]] چنان مشهور بود که مبدل به ضرب المثل شده است. [[زمخشری]] ضرب المثلی نقل می‌کند که در آن چهار [[خصلت]] محال و ناممکن را برای چهار [[طایفه]] برمی‌شمرد و خصلت محال [[قریش]] را چنین می‌آورد: «و قریشی‌ای که [[آل محمد]] را دوست بدارد»<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار، ج۳، ص۴۲۲.</ref>.
اینکه پس از [[رحلت پیامبر]]، آن گروه همچنان بر [[اسلام]] ماندند، به دلیل [[مصلحت‌اندیشی]] و [[تأمین منافع]] مادی خود بود. آنان می‌دانستند که اکنون با نام اسلام می‌توانند بر [[مردم]] [[حکومت]] کنند و [[ثروت]] و [[قدرت]] پیشین خویش را بازیابند. نقل است که از [[امام علی]]{{ع}} پرسیدند: آیا اگر پیامبر پسری داشت، [[عرب]] و قریش پس از پیامبر به ریاستش تن می‌دادند؟» حضرت فرمود: «اگر آن فرزند پسر، همان نمی‌کرد که من کردم [[[سازش]] و [[تسلیم]]]، او را می‌کشتند». در بخشی دیگر از پاسخ می‌فرماید:
اگر قریشیان نام پیامبر و اسلام را مرکبی تیز رو برای رسیدن به [[ریاست]] و نردبانی برای رسیدن به [[امارت]] نمی‌یافتند، حتی یک [[روز]] پس از رحلت پیامبر، خدا را [[عبادت]] نمی‌کردند<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۹۸، ح۴۱۴.</ref>.
[[ابن ابی الحدید معتزلی]] می‌گوید:
هر خونی را که رسول خدا با [[شمشیر علی]] و دیگران بر [[زمین]] ریخت، عرب از علی مطالبه کرد؛ زیرا [[سنت]] آنان بود که چون کسی خونی از آنان می‌ریخت، نخست به سراغ قاتلش می‌رفتند، و اگر [[قاتل]] از [[دنیا]] می‌رفت، یا نمی‌توانستند بدو دست یابند، به سراغ نزدیک‌ترین کسانش می‌رفتند.
نیز همو می‌گوید: «به استادم [[ابو جعفر]] گفتم: در شگفتم که چگونه علی{{ع}} این همه سال پس از [[رسول خدا]] زنده ماند و چگونه او را نکشتند با آن همه [[کینه‌ها]] که از او داشتند». ابو جعفر گفت:
علی از همه [[کارها]] کناره گرفت و [[منزوی]] شد و به [[کشاورزی]] و [[عبادت]] مشغول گشت و [[شمشیر]] را کنار گذاشت و [[حاکمان]] برای کشتنش دلیلی نمی‌دیدند و اگر چنین نمی‌شد، بی‌درنگ او را می‌کشتند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۹۹.</ref>.<ref>[[سید محمود طباطبایی نژاد|طباطبایی نژاد، سید محمود]]، [[حب امام علی (مقاله)| مقاله «حب امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۲۶۵.</ref>
===[[دشمنی با علی]]{{ع}}===
بسیاری از [[مسلمان]] نمایان [[کینه]] و [[دشمنی]] [[امام علی]]{{ع}} را در [[دل]] داشتند؛ زیرا در [[جنگ‌های صدر اسلام]] بسیاری از کسانشان با [[شمشیر علی]]{{ع}} به [[هلاکت]] رسیده بودند. نقل است که مردی از [[امام زین العابدین]]{{ع}} می‌پرسد: «چرا [[قریشیان]] علی را [[دوست]] نمی‌داشتند؟» حضرت فرمود: «زیرا او گروه نخستشان را کشت و به [[دوزخ]] فرستاد و گروه دیگرشان را [[رسوا]] ساخت و به [[شکست]] واداشت»<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۹۰.</ref>. نیز آمده است که [[عثمان]] در [[زمان]] خلافتش به علی{{ع}} گفت:
[[گناه]] من چیست که قریشیان دوستت نمی‌دارند؟ تو هفتاد مردشان را کشته‌ای؛ کسانی که چهره‌هایشان مانند شمشیرهای زرین می‌درخشید<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، معرفه الصحابه، ج۱، ص۸۶.</ref>.
از این گفتار برمی‌آید که عثمان نیز که مردی [[قریشی]] و [[اموی]] بود، برای این کشتگان کینه‌ای ژرف از علی{{ع}} در دل داشته است و این موضوع وجود [[تعصب]] [[خویشاوندی]] و قبیله‌ای در [[قریش]] را حتی پس از [[اسلام]] آشکار می‌سازد.
ممکن است این [[پرسش]] به [[ذهن]] آید که مردمی که اسلام را پذیرفته بودند و می‌دانستند که علی{{ع}} به [[فرمان پیامبر]] جنگیده و بستگانشان را به [[حق]] کشته است، چرا از او ناخرسند بودند. [[ابن ابی الحدید]] پاسخی نغز بدین پرسش می‌دهد که خلاصه آن چنین است:
قریشیان کینه‌ای ژرف از علی در دل داشتند و این به دلیل [[جنگ‌ها]] و کشته‌ها بود. به فرض که کسی مسلمان نباشد و کسانش در [[جنگ]] با اسلام کشته شوند، آیا چون [[مسلمان]] شود، می‌تواند [[کینه]] و [[خشم]] خویش را به [[قاتلان]] کسانش از میان برد؟ آیا وقتی [[قاتل]] کسانش را می‌بیند، به خشم و کینه درنمی‌آید؟ این سخن درباره کسانی است که به [[راستی]] و از [[دل]] و [[جان]] مسلمان شوند؛ ولی ما می‌دانیم که بسیاری از [[مردم عرب]] از روی [[تقلید]] و برای [[منافع مادی]] و برخی دیگر از روی [[ترس]] و [[ناچاری]] و [[تعصبات]] [[خویشاوندی]]، [[اسلام]] آورده بودند<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۹۹.</ref>.<ref>[[سید محمود طباطبایی نژاد|طباطبایی نژاد، سید محمود]]، [[حب امام علی (مقاله)| مقاله «حب امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۲۶۸.</ref>
===[[حق‌جویی]] و [[عدالت علی]]{{ع}}===
در هر جامعه‌ای کسانی وجود دارند که طالب امتیازها و بهره‌های ویژه‌اند و خویشتن را از دیگر [[مردم]] [[برتر]] می‌دانند و حقی فزون‌تر می‌خواهند. اگر کسی رویاروی اینان باز ایستد و [[حق]] را بر جای خویش بنشاند و منافع مادی و [[معنوی]] [[جامعه]] را به [[عدالت]] میان مردم پخش کند، بی‌گمان همین گروه در برابر او می‌ایستند و چه بسا به [[جفا]] و [[ستم]] از کارش برکنار می‌کنند، یا اگر نتوانند قصد جانش می‌کنند. چنین کسانی [[زندگی]] و [[حیات]] خویش را در گرو بهره‌مندی از امتیازها و بهره‌های ویژه می‌دانند و به هیچ رو به حق تن در نمی‌دهند. اینان، بیشتر، [[توانگران]] و سران قبیله‌ها و خاندان‌های بزرگ و زورمندند که [[قرآن]] بر آنان نام «[[مترفین]]» و مانند آن نهاده است. عواملی دیگر نیز هست که بر [[ناسازگاری]] و [[پرخاشگری]] اینان می‌افزاید؛ مثلاً با [[حاکم عادل]] کینه‌ای دیرینه داشته باشند و یا دارای گرایش‌های ریاست‌طلبانه باشند. [[رویارویی]] با چنین کسانی آن‌گاه سخت‌تر می‌شود که مدتی از این امتیازها برخوردار گردند و بدان خو کنند. این دلیل نیز از مهم‌ترین [[دلایل]] رویارویی [[قریشیان]] با [[امام علی]]{{ع}} است.<ref>[[سید محمود طباطبایی نژاد|طباطبایی نژاد، سید محمود]]، [[حب امام علی (مقاله)| مقاله «حب امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۲۶۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۵٬۷۴۷

ویرایش