بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[نیکی به والدین در معارف و سیره نبوی]] - [[نیکی به والدین در معارف و سیره فاطمی]] - [[نیکی به والدین در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[احسان]] از ماده "حسن" دو گونه است: | [[احسان]] از ماده "حسن" دو گونه است: | ||
#[[بخشش]] و انعام به دیگران مثل "به او احسان کرد"، | |||
#احسان در عمل و کار؛ به این معنا که کسی [[دانش]] نیکویی را بیاموزد یا کار [[نیکی]] را انجام دهد<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۳۶.</ref>. | |||
[[احسان به پدر و مادر]]، از توصیههای مؤکد [[قرآن کریم]] به [[مؤمنان]] است. ذکر "احسان" به صورت مطلق و بدون [[تعیین]] مصداق خاص در برخی [[آیات]]، دلالت بر عمومیت آن دارد و کاربرد این واژه در بیان [[وظایف]] [[فرزندان]] نسبت به [[والدین]] بیانگر این نکته دقیق است که اساس [[عدل]] بر این است که دو نفر [[روابط]] متقابل و در نتیجه، [[حقوق]] و [[تکالیف]] متقابل داشته باشند. هر جا [[حق]] و [[تکلیف]] متقابلی مطرح باشد، یک نوع تأثیر و تأثّر متقابل نیز وجود دارد؛ اما تأثیری که پدر و مادر در به وجود آمدن فرزند دارند، برای فرزند جبرانپذیر نیست، از این رو [[خداوند]]، پیوسته احسان به پدر و مادر را توصیه میکند و آن را ملاک [[ارزش]] در رابطه فرزند با والدین خود قرار میدهد<ref>محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۵۳.</ref>. [[علامه طباطبایی]] نیز در تحلیل آثار و نتیجههای [[اجتماعی]] این [[ارتباط]] مینویسد: "رابطه [[عاطفی]] میان پدر و مادر از یک طرف و میان فرزندان از طرف دیگر از بزرگترین [[روابط اجتماعی]] است که قوام و [[استواری]] [[جامعه انسانی]] بدانها بستگی دارد؛ بنابراین از نظر [[سنّت]] اجتماعی و به [[حکم]] [[فطرت]] لازم است، آدمی پدر و مادر خود را [[احترام]] کند و به ایشان احسان نماید؛ زیرا اگر این حکم در [[اجتماع]] جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود [[معامله]] یک [[بیگانه]] را بکنند، قطعاً آن [[عاطفه]] از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته میگردد"<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۰۷؛ در خصوص حقوق متقابل والدین و فرزندان، ر. ک: محسن فیض کاشانی، المهجة البیضاء، ج۳، ص۴۳۴-۴۴۴؛ محمدرضا سالاریفر، درآمدی بر نظام خانواده در اسلام، ص۱۲۱-۲۰۲.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۲۹.</ref> | [[احسان به پدر و مادر]]، از توصیههای مؤکد [[قرآن کریم]] به [[مؤمنان]] است. ذکر "احسان" به صورت مطلق و بدون [[تعیین]] مصداق خاص در برخی [[آیات]]، دلالت بر عمومیت آن دارد و کاربرد این واژه در بیان [[وظایف]] [[فرزندان]] نسبت به [[والدین]] بیانگر این نکته دقیق است که اساس [[عدل]] بر این است که دو نفر [[روابط]] متقابل و در نتیجه، [[حقوق]] و [[تکالیف]] متقابل داشته باشند. هر جا [[حق]] و [[تکلیف]] متقابلی مطرح باشد، یک نوع تأثیر و تأثّر متقابل نیز وجود دارد؛ اما تأثیری که پدر و مادر در به وجود آمدن فرزند دارند، برای فرزند جبرانپذیر نیست، از این رو [[خداوند]]، پیوسته احسان به پدر و مادر را توصیه میکند و آن را ملاک [[ارزش]] در رابطه فرزند با والدین خود قرار میدهد<ref>محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۵۳.</ref>. [[علامه طباطبایی]] نیز در تحلیل آثار و نتیجههای [[اجتماعی]] این [[ارتباط]] مینویسد: "رابطه [[عاطفی]] میان پدر و مادر از یک طرف و میان فرزندان از طرف دیگر از بزرگترین [[روابط اجتماعی]] است که قوام و [[استواری]] [[جامعه انسانی]] بدانها بستگی دارد؛ بنابراین از نظر [[سنّت]] اجتماعی و به [[حکم]] [[فطرت]] لازم است، آدمی پدر و مادر خود را [[احترام]] کند و به ایشان احسان نماید؛ زیرا اگر این حکم در [[اجتماع]] جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود [[معامله]] یک [[بیگانه]] را بکنند، قطعاً آن [[عاطفه]] از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته میگردد"<ref>سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۰۷؛ در خصوص حقوق متقابل والدین و فرزندان، ر. ک: محسن فیض کاشانی، المهجة البیضاء، ج۳، ص۴۳۴-۴۴۴؛ محمدرضا سالاریفر، درآمدی بر نظام خانواده در اسلام، ص۱۲۱-۲۰۲.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۲۹.</ref> | ||