پرش به محتوا

نظارت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۸۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۹: خط ۶۹:
#گزارش‌های مردمی: گاهی مردم از عملکرد نادرست یک [[کارگزار]] آشکارا به حضرت [[شکایت]] می‌کردند. گرچه غیرمسلمان بودند ولی [[امام]] به گزارش توجه کرده و به کارگزاران یادآوری می‌کرد<ref>مانندِ نامه به کارگزار اصفهان عمرو بن سلمه که مجوسان از سوءرفتار وی شکایت کرده بودند: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۹۰.</ref>. و اگر قومی از [[بدرفتاری]] کارگزاری [[گلایه]] می‌کردند به کارگزار خود یاد آوری می‌کرد<ref>مانندِ تذکر به ابن عباس در رفتار بدش با بنی تمیم: نهج البلاغه، نامه ۱۸.</ref>. گاهی همین گزارش‌ها باعث [[عزل]] [[کارگزاری]] می‌شد؛ مانند [[شکایت]] زنی [[همدانی]] از [[حاکم]] [[امیرمؤمنان]] و [[عزل کارگزار]] متخلف توسط حضرت<ref>ابنطیفور، بلاغات النّساء، ص۴۷؛ ضبی، أخبار الوافدات من النّساء علی معاویه، ص۶۷؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۱۷۳؛ مجلسی علامه، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۹؛ ابنحمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.</ref>. این [[حاکم عادل]] است که با بررسی گزارش‌های مردمی و [[اطمینان]] از [[صحت]] آنها، [[دست]] به عزل یا [[تنبیه]] [[کارگزار]] متخلف می‌زند.
#گزارش‌های مردمی: گاهی مردم از عملکرد نادرست یک [[کارگزار]] آشکارا به حضرت [[شکایت]] می‌کردند. گرچه غیرمسلمان بودند ولی [[امام]] به گزارش توجه کرده و به کارگزاران یادآوری می‌کرد<ref>مانندِ نامه به کارگزار اصفهان عمرو بن سلمه که مجوسان از سوءرفتار وی شکایت کرده بودند: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۹۰.</ref>. و اگر قومی از [[بدرفتاری]] کارگزاری [[گلایه]] می‌کردند به کارگزار خود یاد آوری می‌کرد<ref>مانندِ تذکر به ابن عباس در رفتار بدش با بنی تمیم: نهج البلاغه، نامه ۱۸.</ref>. گاهی همین گزارش‌ها باعث [[عزل]] [[کارگزاری]] می‌شد؛ مانند [[شکایت]] زنی [[همدانی]] از [[حاکم]] [[امیرمؤمنان]] و [[عزل کارگزار]] متخلف توسط حضرت<ref>ابنطیفور، بلاغات النّساء، ص۴۷؛ ضبی، أخبار الوافدات من النّساء علی معاویه، ص۶۷؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۱۷۳؛ مجلسی علامه، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۹؛ ابنحمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.</ref>. این [[حاکم عادل]] است که با بررسی گزارش‌های مردمی و [[اطمینان]] از [[صحت]] آنها، [[دست]] به عزل یا [[تنبیه]] [[کارگزار]] متخلف می‌زند.
#اعزام [[بازرس]]: گاهی حاکم لازم می‌داند برای [[نظارت]] بر [[حُسن]] انجام امور، افرادی را به مناطق مختلف بفرستد و از عملکرد کارگزاری [[آگاهی]] یابد. این نوعی [[بازرسی]] امروزه در هر سازمانی رایج است. <ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 546 - 547.</ref>
#اعزام [[بازرس]]: گاهی حاکم لازم می‌داند برای [[نظارت]] بر [[حُسن]] انجام امور، افرادی را به مناطق مختلف بفرستد و از عملکرد کارگزاری [[آگاهی]] یابد. این نوعی [[بازرسی]] امروزه در هر سازمانی رایج است. <ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 546 - 547.</ref>
==[[نظارت]] بر عملکرد [[حاکمان]] با [[خیرخواهی]]==
با توجه به کاربرد واژۀ نصح و [[نصیحت]] که از [[وظایف حاکم]] و [[مردم]] است می‌‌توان گفت نصیحت یکی از راه‌های [[نظارت مردم]] بر [[قدرت]] است. باید همیشه زمینه برای انتقادهای خیرخواهانه باز باشد. عبارتِ {{عربی|"النَّصیحةُ لأئمة المسلمين"}} که جزو [[فرهنگ سیاسی اسلام]] است به همین معناست؛ یعنی توجه به نظر و نقدهای دیگران داشتن.
متن این تعبیر، فقط در خطبۀ [[رسول خدا]]{{صل}} در مسجدِ [[خیف]] آمده است: سه چیز است که در آن [[قلب]] [[مؤمن]] [[خیانت]] نمی‌کند: [[اخلاص]] عمل برای [[خدا]]، نصیحت برای [[رهبران]] [[مسلمانان]] و ملازمت با [[جماعت]] آنان.<ref>{{متن حدیث|ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ}}الکافی، ج۱، ص۴۰۳.</ref>
این فراز از [[خطبه]] حضرت، در دو [[روایت]] در کافی<ref>الکافی، ج۱، ص۴۰۳ و۴۰۴.</ref> و در منابع دیگر [[شیعه]]<ref>تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳و ج۲، ص۴۴۷؛ طبری، المسترشد، ص۵۷۰؛ حرّانی، تحف العقول، ص۴۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۴۹؛ همو، الأمالی، ص۳۵۰؛ شیخ مفید، الأمالی، ص۱۸۶؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۸؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۲۱، ص۱۳۸؛ ج۲۷، ص۶۷-۶۸؛ ج۹۷، ص۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۴۵.</ref>آمده است. و در منابع اهل سنّت این مطلب با تعبیرات دیگر و مشابهی مانندِ مناصحه و خیرخواهی رهبران<ref>ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۴-۳۵؛ ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۸۴.</ref>، [[والیان]] مسلمانان<ref>ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۶.</ref>، [[ولات امر]]<ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۶؛ مسند أحمدبن حنبل، ج۴، ص۸۰؛ ج۳، ص۲۲۵.</ref>، [[اطاعت]] از صاحبان امرِ <ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۶؛ مسند أحمد بن حنبل، ج۴، ص۸۰.</ref> و نصیحت برای هر [[مسلمان]] آمده است <ref>دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۷.</ref>. خیرخواهی متناسب با مورد آن، معنای متفاوتی می‌یابد. خیرخواهی برای [[پیامبر]] و [[امام]] [[معصوم]] [[اطاعت]] از آنان است. [[فیض کاشانی]] می‌نویسد:خیرخواهی رهبران[[حق]] [[تصدیق]] [[امامت]]، [[وصایت]] و [[خلافت]] آنان از نزد خداست و [[اطاعت]] آنان در آنچه به آن امر و از آن [[نهی]] کرده‌اند و [[خیرخواهی]] عُموم [[مسلمانان]] [[راهنمایی]] آنان در جهت [[مصالح]] آنان است.<ref>{{عربی|وَ نَصیحَةُ أئمَّةِ الحَقِّ التَّصدیقُ بإمامَتِهِمْ وَ وَصایَتِهِمْ و خَلافَتِهِمْ مِنْ عِندِاللّه و إطاعَتُهُمْ فیما أَمَرُوا بِهِ وَ نَهُوا عَنْه وَ نَصیحَةُ عامّةِ المُسلِمینَ إرْشادُهُمْ إلی ٰ مَصالِحِهِمْ}}؛ فیض کاشانی، الوافی، ج‌۵، ص۵۳۶.</ref>
در این توضیح [[خیرخواهی برای امام]] به اطاعت از آنان و برای عموم [[مردم]]، [[راهنمائی]] در جهت مصالح آنان است. [[علامه مجلسی]] در معنی این عبارت [[حدیث]]، [[سخن]] مشابهی دارد<ref>بحارالانوار، ج۳۴، ص۱۹۲؛ {{عربی|نصیحة الأئمة أنْ یُطیعهم فی الحقِّ و نَصیحةُ عامّةِ المسلمین إرشادُهم إلی مَصالِحِهم}}.</ref> و می‌نویسد: [[نصیحت]] به معنای [[اطاعت از رهبر]] و [[امام]] است.
نصیحت در برابر [[رهبران]] مسلمانان[[پیروی]] کردن از آنان و بذل مال‌ها و جان‌ها برای [[یاری]] شان است.<ref>{{عربی|و النصیحةُ لأئمةِ المسلمین متابعتُهُم و بذلُ الأموالِ و الأنفسِ فی نُصرَتِهِم}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۸.</ref>
معنایی که علامه مجلسی بیان کرده از آن جهت صحیح است که ما چه نظرمان موافق [[رهبر]] باشد یا مخالف، لازم است از وی اطاعت کنیم و با [[مال]] و [[جان]] از امام و رهبر خویش [[پشتیبانی]] نماییم. تعبیر اطاعت در برخی نقلهای [[اهل]] [[سنّت]] آمده بود. ولی در کنار آن لازم است اگر نظری خاص داشته که جنبۀ انتقادی دارد، بدون [[ناراحتی]] و [[نگرانی]] به اطلاع رهبر برساند؛ همان‌گونه که [[یاران خاصّ]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مانند [[مالک اشتر]]، دیدگاه‌های خود را به اطلاع حضرت می‌رساندند. و در عین حال [[مطیع]] تصمیم‌های ایشان بودند که نمونه‌هایی از آن در این بخش آمده است.
این معنا از نصیحت برای رهبران [[اسلامی]]، از نقلِ متفاوت سُلَیم هِلالی و [[طبرسی]] به دست می‌آید که برابر آن، [[اطاعت]] و شنیدن [[سخن امام]]، در کنار مناصحۀ [[والیان]]، بیان شده است<ref>هلالی، کتاب سُلَیم بن قیس، ج۲، ص۶۵۴؛ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۱۵۲: {{متن حدیث| إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ وَ الْمُنَاصَحَةُ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ لُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ}}.</ref>.
امیرالمؤمنین در خطبه‌ای ـ پس از این که مردی در ضمن [[خطبه]] حضرت حرکت کرد و از ایشان تعریف و اعلام اطاعت نمود. او را از این کار [[نهی]] کرد ـ چنین فرمود:و [[گمان]] نبرید به من که نسبت به حقی که به من گفته شده سنگینی میورزم و نه درخواست [[بزرگداشت]] خود را دارم. پس کسی که سخت دارد [[حق]] به او گفته شود یا [[عدل]] بر او عرضه گردد عمل به حق و عدل بر او سخت‌تر است. پس باز نمانید از گفتن سخن حق، یا [[مشورت]] و نظر عادلانه؛ زیرا من در درونم بالاتر نیستم که [[خطا]] کنم و نه در عمل ایمن هستم. جز این که [[خداوند]] مرا نسبت به نفْسم کفایت کند آنچه او مالک است. پس جز این نیست که من و شما [[بندگان]] مملوک [[خدا]] هستیم که پروردگاری جز او نیست.
<ref>{{متن حدیث|لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۳۳۵، خطبۀ ۲۱۶.</ref>؛
در توضیح این [[کلام]] [[حضرت امیر]] باید توجه کرد که سخن حضرت در مسائل [[اجتماعی]] است. نه [[امور دینی]]. در مسائل اجتماعی یک طرف آن [[مردم]] هستند که باید موضوع برای آنها قابل [[تحمّل]] و عمل باشد و چون خود آنها مطرح هستند. باید توجیهی [[عامه]] پسند برای کار اجتماعی آنها وجود داشته باشد و ربطی به [[دین]] ندارد؛ مانند جریان حَکَمیت.
[[حضرت علی]]{{ع}} جریان پذیرش [[حکمیت]] را ناشی از [[ناتوانی]] در نظر و [[ضعف]] در [[تدبیر]] می‌داند، نه [[معصیت الهی]]<ref>بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۴۵: {{متن حدیث|وَ لَكِنَّهَا عَجْزٌ مِنَ الرَّأْيِ وَ ضَعْفٌ فِي التَّدْبِيرِ}}.</ref>.[[یاران]] حضرت، [[درک]] [[درستی]] از موضوع نداشتند و سخن ایشان را نادیده گرفتند.
در عین حال که دیگران [[حقّ]] اظهار نظر در امور مختلف دارند، تصمیم نهایی در امور با [[حاکم]] است. البته گاهی پیشنهاد دیگران راه گشاست؛ مانند پیشنهاد [[سلمان]] برای حفر [[خندق]] در [[جنگ احزاب]]<ref>مناقب آل أبی طالب، ج۱، ص۱۹۸.</ref> و یا پیشنهاد ساختن عَریش و [[سایه]] بان برای [[پیامبر]] در مکانی خاص، توسط [[سعد بن معاذ]]، در [[جنگ بدر]]<ref>ابن هشام، السّیرة النّبویه، دو جلدی، ج۱، ص۶۲۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵؛ ابنکثیر، البدایة و النّهایه، ج۳، ص۳۲۷؛ ابناثیر، الکامل، ج۲، ص۱۲۲؛ شامی، سبلال هدی، ج۴، ص۳۰.</ref>.
[[شیخ مفید]] بیان می‌کند ایجاد عَریش بدون تردید، [[فکر]] [[انصار]] بود و [[مهاجران]] در آن نقشی نداشتند و در آن مشورتی صورت نگرفته بود<ref>شیخ مفید، الإفصاح فی الإمامه، ص۱۹۹: {{عربی|أمَّا العَریشُ فَکانَ مّن رَأی الأنصارِ بِلا اِخْتِلافٍ وَ لَمْ یَکُنْ لِأبی بَکْرٍ وَ عُمرَ و غَیرَهُما مِنَ المُهاجِرینَ مَقالٌ وَ أمّا المَشْوِرَةَ فَلَمْ تَکُنْ فیه}}.</ref>.
نکتۀ مهمی که توجه به آن لازم است این که، شماری به همین [[سخن امام علی]]{{ع}} [[استشهاد]] کرده که حضرت از پیشنهادها و انتقادهای دیگران استقبال می‌کند؛ یعنی آنچه ما می‌گوییم باید پذیرفته و به آن توجه گردد.
باید توجه داشت معنای سخن حضرت این نیست که [[رهبر]] [[جامعه]] باید هر سخنی را که دیگران می‌گویند بپذیرد، بلکه لازم است به آن توجه کند و هرگونه [[صلاح]] می‌داند عمل کند.
حضرت وقتی که [[عبدالله بن عباس]] پیشنهاد ابقای [[معاویه]] را مطرح می‌کند، نمی‌پذیرد<ref>حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج۲۱، ص۴۰۹.</ref> و می‌فرماید:[[حقّ]] توست که نظر مشورتی خود را بدهی و من بنگرم پس اگر [[مخالفت]] کردم وظیفۀ توست که از من [[پیروی]] کنی.<ref>{{متن حدیث|لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي}}؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۵۳۱.</ref>
بسیاری از [[یاران]] حضرت پیشنهاد توجه به اشراف را در دادن سهم بیشتری از [[بیت المال]]، مطرح کردند، اما حضرت نپذیرفت و فرمود: اگر این [[مال]]، [[ملک]] شخصی ام نیز باشد آن را مساوی بین [[مردم]] تقسیم می‌کردم<ref>سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۸۹.</ref>.
پس شاید برخی پیشنهادها، مخالف ارزش‌های مورد قبول حاکم یا با [[ارزش‌های دینی]] در تضاد باشد، و یا با توجه به اطلاعات ویژۀ [[حاکم]]، وی تصمیم دیگری بگیرد، در این صورت نمی‌توان مدعی شد نظر [[خیرخواهان]] را رد کرده است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۴، ص 572 - 577.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش