پرش به محتوا

شورا و مشورت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
مسلمانان [[صدر اسلام]] هنگام بیان دیدگاههای مشورتی خود توجه می‌‌کردند که نظرشان مخالف وحی و نظر خاصّ پیامبر نباشد و پس از [[اطمینان]] از این دو نکته، نظر خود را اگرچه مخالف نظرِ [[پیامبر]]، مطرح می‌‌کردند. در [[جنگ بدر]] پیامبر در بارۀ محلّ استقرار [[سپاه اسلام]] از [[مسلمانان]] [[مشورت]] خواست: دربارۀ جای گاه [[سپاه]]، نظر خود را به من بدهید<ref>{{عربی|أُشِیرُوا عَلَیَّ فِی المَنزلِ}}</ref>.
مسلمانان [[صدر اسلام]] هنگام بیان دیدگاههای مشورتی خود توجه می‌‌کردند که نظرشان مخالف وحی و نظر خاصّ پیامبر نباشد و پس از [[اطمینان]] از این دو نکته، نظر خود را اگرچه مخالف نظرِ [[پیامبر]]، مطرح می‌‌کردند. در [[جنگ بدر]] پیامبر در بارۀ محلّ استقرار [[سپاه اسلام]] از [[مسلمانان]] [[مشورت]] خواست: دربارۀ جای گاه [[سپاه]]، نظر خود را به من بدهید<ref>{{عربی|أُشِیرُوا عَلَیَّ فِی المَنزلِ}}</ref>.


[[حباب بن منذر]] پرسید: آیا جای گاه استقرار [[لشکر]]، مکانی است که [[خداوند]] فرموده؟ در این صورت ما [[حقّ]] تقدم و تأخّر و [[تغییر]] آن را نداریم، یا فقط نظر و پیشنهاد است و [[جنگ]] همراه با [[کید]] و [[حیله]] است؟ پیامبر فرمود: [[خیر]]! پیشنهاد است و در جنگ حیله است. سپس حباب، دو صورت را مطرح کرد: آیا این [[امر الهی]] است که نمیتوان از آن [[تخلف]] ورزید، یا پیشنهاد پیامبر «الرّأی» است که دیگران حقّ اظهار نظر دارند؟ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} آن را نظری غیرالزامی دانست، ابنمنذر افزود: در نزدیک یکی از چاه‌های پرآبِ [[بدر]]، [[اردو]] بزنند، و پیامبر هم پذیرفت<ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۵۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۲۴۳؛ سیوطی، الدّرّ المنثور، ج۳، ص۱۶۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
[[حباب بن منذر]] پرسید: آیا جای گاه استقرار [[لشکر]]، مکانی است که [[خداوند]] فرموده؟ در این صورت ما [[حقّ]] تقدم و تأخّر و [[تغییر]] آن را نداریم، یا فقط نظر و پیشنهاد است و [[جنگ]] همراه با [[کید]] و [[حیله]] است؟ پیامبر فرمود: [[خیر]]! پیشنهاد است و در جنگ حیله است. سپس حباب، دو صورت را مطرح کرد: آیا این [[امر الهی]] است که نمیتوان از آن [[تخلف]] ورزید، یا پیشنهاد پیامبر «الرّأی» است که دیگران حقّ اظهار نظر دارند؟ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} آن را نظری غیرالزامی دانست، ابن منذر افزود: در نزدیک یکی از چاه‌های پرآبِ [[بدر]]، [[اردو]] بزنند، و پیامبر هم پذیرفت<ref>واقدی، مغازی، ج۱، ص۵۳؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۲۴۳؛ سیوطی، الدّرّ المنثور، ج۳، ص۱۶۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.


در [[جنگ خندق]]، مسلمانان با [[خیانت]] [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] روبه رو شدند. [[کفار]] [[قریش]] هم با سپاه انبوهی به [[نبرد]] مسلمانان آمده بودند. از طرفی دیگر یهود [[خیبر]] به وعدۀ نصف درآمد یک سال خرمای خیبر، کفار قبیلۀ [[غطفان]] را با کفار قریش همراه کردند. رسول خدا{{صل}} برای حلّ مشکل مسلمانان، چاره اندیشیه‌ای فراوانی کرد. از جمله برای جدا ساختن قبیلۀ غطفان از سپاه [[کفّار]] وارد [[مذاکره]] نهانی با آنان شد. آنها پذیرفتند با دریافت یک سوم خرمای سالانۀ [[مدینه]]، [[دست]] از [[حمایت]] کفار بردارند. قبل از این که [[قرارداد]] نهایی و [[امضا]] شود، رسول خدا{{صل}} با سرانِ [[اوس]] و خَزرج: [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] مشورت کرد. آنها پاسخ دادند: اگر این کار به [[دستور خدا]] و امری [[الهی]] است، برابرش عمل کن و اگر در آن [[دستوری]] نرسیده، اما شما چنین نظری دارید، برابر نظر خود عمل نما؛ ما شنیده و [[اطاعت]] می‌کنیم، ولی اگر فقط نظری است (ما هم [[حقّ]] اظهار نظر داریم) پس برای آنان نزد ما جز [[شمشیر]] نیست<ref>{{عربی|إنْ کانَ هَذا أمراً مِنَ السَّماءَ فامْضِ لَهُ، و إن کان أمراً لم تُؤمَرُ فیهِ و لَک فیه هَوَی فَامْضِ لَما کان لَک فیه هَویٰ، فَسَمْعاً و طاعَةً، و إن کانَ إنَّما هُوَ الرّأیُ فَما لَهُمْ عِندَنا إلّا السَّیْفُ}}. (واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۷۸؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۹، ص۲۵۳؛ صالحی شامی، سبل الهدی ج۴، ص۳۷۶)، در این منبع خبر را از ابناسحاق آورده است.</ref>.
در [[جنگ خندق]]، مسلمانان با [[خیانت]] [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] روبه رو شدند. [[کفار]] [[قریش]] هم با سپاه انبوهی به [[نبرد]] مسلمانان آمده بودند. از طرفی دیگر یهود [[خیبر]] به وعدۀ نصف درآمد یک سال خرمای خیبر، کفار قبیلۀ [[غطفان]] را با کفار قریش همراه کردند. رسول خدا{{صل}} برای حلّ مشکل مسلمانان، چاره اندیشیه‌ای فراوانی کرد. از جمله برای جدا ساختن قبیلۀ غطفان از سپاه [[کفّار]] وارد [[مذاکره]] نهانی با آنان شد. آنها پذیرفتند با دریافت یک سوم خرمای سالانۀ [[مدینه]]، [[دست]] از [[حمایت]] کفار بردارند. قبل از این که [[قرارداد]] نهایی و [[امضا]] شود، رسول خدا{{صل}} با سرانِ [[اوس]] و خَزرج: [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] مشورت کرد. آنها پاسخ دادند: اگر این کار به [[دستور خدا]] و امری [[الهی]] است، برابرش عمل کن و اگر در آن [[دستوری]] نرسیده، اما شما چنین نظری دارید، برابر نظر خود عمل نما؛ ما شنیده و [[اطاعت]] می‌کنیم، ولی اگر فقط نظری است (ما هم [[حقّ]] اظهار نظر داریم) پس برای آنان نزد ما جز [[شمشیر]] نیست<ref>{{عربی|إنْ کانَ هَذا أمراً مِنَ السَّماءَ فامْضِ لَهُ، و إن کان أمراً لم تُؤمَرُ فیهِ و لَک فیه هَوَی فَامْضِ لَما کان لَک فیه هَویٰ، فَسَمْعاً و طاعَةً، و إن کانَ إنَّما هُوَ الرّأیُ فَما لَهُمْ عِندَنا إلّا السَّیْفُ}}. (واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۷۸؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۹، ص۲۵۳؛ صالحی شامی، سبل الهدی ج۴، ص۳۷۶)، در این منبع خبر را از ابن اسحاق آورده است.</ref>.


در واقع بزرگان [[اوس و خزرج]] به سه نکته اشاره می‌کنند؛ آیا دستور خداست یا نظر [[پیامبر]]، که در این دو صورت جای سخن نیست، یا در حدّ یک نظر و پیشنهاد است. برخی نقل کنندگان این جریان فقط به جنبۀ [[وحیانی]] آن توجه کرده و نظر [[قطعی]] شخص پیامبر را نادیده گرفته<ref>نعمت الله صالحی نجف آبادی، ولایت فقیه در حکومت صالحان، ص۲۵۸.</ref> و دقت لازم را در گزارش خود از [[مغازی]] [[واقدی]] نکرده‌اند!
در واقع بزرگان [[اوس و خزرج]] به سه نکته اشاره می‌کنند؛ آیا دستور خداست یا نظر [[پیامبر]]، که در این دو صورت جای سخن نیست، یا در حدّ یک نظر و پیشنهاد است. برخی نقل کنندگان این جریان فقط به جنبۀ [[وحیانی]] آن توجه کرده و نظر [[قطعی]] شخص پیامبر را نادیده گرفته<ref>نعمت الله صالحی نجف آبادی، ولایت فقیه در حکومت صالحان، ص۲۵۸.</ref> و دقت لازم را در گزارش خود از [[مغازی]] [[واقدی]] نکرده‌اند!
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش