پرش به محتوا

زهد در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۲۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ نوامبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۵۷: خط ۲۵۷:


در مقابل این گروه‌ها که لباس زهد دروغین به تن می‌کنند یا دست‌کم به سبب [[نادانی]] به [[افراط]] در [[ترک دنیا]] می‌افتند، مردان [[حق]] هستند که در راه [[واقعی]] زهد گام می‌نهند و به جهت [[معرفت]] درست، از افراط دوری می‌کنند و [[دانش]] و زهد در کنار هم، آنان را از [[سقوط]] در منجلاب [[ریا]] و افراط [[حفظ]] می‌کند. این، همان زهد مثبت است که نه آنان را از [[زندگی]] باز می‌دارد و نه به [[دنیاگرایی]] [[آلوده]] می‌سازد. با بیانی که درباره زاهدان دروغین گفته شد، معنای سخن حضرت که بخشی از مفهوم زهد را کوتاه کردن [[آرزوها]] دانست، مشخص می‌شود.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۶۹.</ref>
در مقابل این گروه‌ها که لباس زهد دروغین به تن می‌کنند یا دست‌کم به سبب [[نادانی]] به [[افراط]] در [[ترک دنیا]] می‌افتند، مردان [[حق]] هستند که در راه [[واقعی]] زهد گام می‌نهند و به جهت [[معرفت]] درست، از افراط دوری می‌کنند و [[دانش]] و زهد در کنار هم، آنان را از [[سقوط]] در منجلاب [[ریا]] و افراط [[حفظ]] می‌کند. این، همان زهد مثبت است که نه آنان را از [[زندگی]] باز می‌دارد و نه به [[دنیاگرایی]] [[آلوده]] می‌سازد. با بیانی که درباره زاهدان دروغین گفته شد، معنای سخن حضرت که بخشی از مفهوم زهد را کوتاه کردن [[آرزوها]] دانست، مشخص می‌شود.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۶۹.</ref>
==عوامل [[زهد]]==
تحقق زهد در وجود [[انسان]] از عوامل بینشی تأثیر می‌پذیرد و بدون تحقق علل وجودی آن، [[انتظار]] بهره‌مندی از زهد [[بیهوده]] است. تفاوت زهد [[راستین]] و [[دروغین]] در همین امر است. زهد دروغین، پوسته‌ای تو خالی است که از درون [[سیراب]] نمی‌شود و قشری خشک و بی‌ثمر است که به [[سختی]] دوام می‌آورد؛ ولی زهد [[حقیقی]] بر اثر عوامل وجودی خود شکل گرفته است و همراه با آن دوام خواهد یافت. در سخنان [[حضرت امیر]]{{ع}} نکات بسیاری است که به انسان [[بصیرت]] می‌دهد تا مسیر را بشناسد، به بی‌اعتباری [[دنیا]] [[یقین]] کند و زهد را فرا راه خود قرار دهد. پیش از این گذشت که زهد، مراتبی دارد و در همه مراتب، بریدن از دنیا مورد توجه است. در برخی، رسیدن به [[حق]]، و در بعضی، رسیدن به [[آخرت]] و غیر آن مطرح است. با استفاده از سخنان حضرت، عوامل زهد را بر می‌شمریم:
۱. '''[[جهان‌شناسی]] و یقین به [[حقیقت]] و [[مبدأ هستی]]''': عامل اصلی زهد، [[شناخت]] عالم و کسب یقین درباره آن است. حضرت می‌فرماید: {{متن حدیث|أَصْلُ الزُّهْدِ الْيَقِينُ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعَادَةُ}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۴۱۸.</ref>؛ «پایه و اساس زهد، یقین است و نتیجه آن [[سعادت]]». حضرت در عبارت دیگر فرمود: {{متن حدیث|الزُّهْدُ ثَمَرَةُ الْيَقِينِ‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۱، ص۱۲۵.</ref>؛ «زهد محصول یقین است». [[درک]] انسان از [[جهان]]، راهنمای او در [[زندگی]] است. اگر [[آدمی]] جهان را در همین محدوده مادی عالم [[مشاهده]] کند و چیزی جز آن در نظرش نیاید، مطلوب را همین عالم نزدیک می‌بیند و به آن [[دلبستگی]] می‌یابد. حضرت می‌فرماید:
دنیا، نهایت دید [[نابینا]] ([[کور]] [[باطن]]) است که ماورای آن، چیزی را نمی‌بیند و [[بینا]]، دید خود از آن عبور می‌دهد و می‌داند ورای دنیا جایگاه [[ابدی]] است. بینا از دنیا [[دل]] می‌کند و کور باطن به آن دل می‌بندد. بینا از آن [[توشه]] می‌گیرد و نابینا برای آن توشه جمع می‌کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳، ص۱۹۱.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} از جمله سخنان [[خداوند]] با [[حضرت موسی]] را چنین نقل می‌کند:
[[بندگان]] [[صالح]] من، به مقدار [[دانش]] خود به من، در [[دنیا]] [[زهد]] ورزیدند و دیگر [[مردمان]] به مقدار [[جهل]] خود به من، به دنیا [[رغبت]] یافتند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۳۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۱۷.</ref>.
[[زاهد]] هرچه به [[حقیقت]] نزدیک و به آن [[مشتاق]] شود از دنیا روی برمی‌گرداند؛ چراکه [[دل]] [[آدمی]] [[محبت]] به دو امر متضاد را باهم برنمی‌تابد. حضرت در سخن دیگری فرمود: {{متن حدیث|زُهْدُ الْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى‌}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۱۱۳.</ref>؛ «زهد [[انسان]] در دنیای فانی، به مقدار [[یقین]] او به چیزی است که باقی می‌ماند» آن‌چه [[پایدار]] است [[خدا]] است و یقین کامل به او، زهد در دنیا را در پی دارد؛ البته برخی از این سخنان را می‌توان به یقین به [[آخرت]] هم معنا کرد که در ادامه می‌آید. زهد ورزیدن، نیازمند [[علم]] در مراتب عالی نیست. حضرت فرمود: {{متن حدیث|يَسِيرُ الْمَعْرِفَةِ يُوجِبُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۶، ص۴۵۶.</ref>؛ «اندکی [[معرفت]]، باعث زهد در دنیا می‌شود».
۲. '''[[بینش]] صحیح به [[معاد]] و آخرت''': در درجه پس از [[شناخت خداوند]]، [[شناخت]] آخرت و آن‌چه خداوند برای [[انسان‌های صالح]] در آن [[جهان]] مقدر فرموده، در [[تخلق]] به صفت زهد تأثیر اساسی دارد. وقتی نعمت‌های دنیا همراه با یقین به آخرت، با آخرت مقایسه شود، هر [[خردمندی]] آنجا را برمی‌گزیند و به آن میل می‌یابد و [[تمایل]] او از دنیا کنده می‌شود. [[امام]] می‌فرماید: {{متن حدیث|كَيْفَ يَزْهَدُ فِي الدُّنْيَا مَنْ لَا يَعْرِفُ قَدْرَ الْآخِرَةِ}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۵۶۲.</ref>؛ «آن‌که [[ارزش]] آخرت را نداند، چگونه در دنیا زهد می‌ورزد؟» حضرت نعمت‌های [[بهشت]] را به طور گسترده بر می‌شمرد و می‌فرماید: «اگر دل شما به این [[نعمت‌ها]] متوجه شود، از دنیا و [[لذایذ]] آن دوری می‌گزینید و در [[نعمت‌های بهشتی]] [[غرق]] می‌شوید»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۵، ص۲۳۹.</ref>. حضرت به فرزندش [[امام مجتبی]]{{ع}} [[وصیت]] می‌کند:
[[آخرت]] و [[نعمت‌ها]] و [[عذاب]] دردناک آن را فراوان یاد کن، که تو را به [[دنیا]] بی‌رغبت می‌سازد و آن را در چشمانت [[خوار]] و کوچک می‌کند<ref>حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۷۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۲۶. محتوای این جمله‌ها در نامه ۳۳ نهج البلاغه آمده؛ ولی تمام این الفاظ نقل نشده است.</ref>.
٣. '''[[شناخت]] درست دنیا (دنیاشناسی)''': حضرت می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ عَرَفَ الدُّنْيَا تَزَهَّدَ}}<ref>آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۵، ص۱۷۲. ر.ک: همان، ج۴، ص۵۸۴ و ۶۱۶.</ref>؛ «هر کس دنیا را بشناسد، [[زهد]] می‌ورزد». [[زاهد]]، چون دنیا را سرای ناپایداری می‌بیند و نعمت‌های آن را رفتنی می‌داند، به آن [[دل]] نمی‌بندد و [[شوق]] خود را به عالم بقا سوق می‌دهد. از ویژگی‌های انسان‌های [[پرهیزگار]]، توجه به امور [[پایدار]] و بی‌میلی به چیزهایی است که بقا ندارد. [[امام]] می‌فرماید:
{{متن حدیث|قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيمَا لَا يَبْقَى‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳، ص۳۰۵.</ref>؛ «روشنی چشم پرهیزگار در اموری است که می‌ماند و بی‌میلی‌اش در اموری است که باقی نمی‌ماند».
[[فطرت انسانی]] بر [[محبت]] به بقا و دوام وجودی نهاده شده است. [[مؤمن]] [[پارسا]] این محبت را به ماندنی‌ها و امور جاودان گره می‌زند. از آنجا که دنیا و تمام نعمت‌های آن بقا ندارد، [[دل بستن]] به آن کار [[خردمندان]] نیست. در زهد ورزیدن [[حکمت]] است که پرهیزگار از آن بهره می‌برد؛ البته دنیا در این جا چون پلی برای آخرت نیست؛ بلکه در مقابل آخرت است که زاهد از آن می‌گذرد. زهد یعنی [[عمر]] را صرف امور ناپایدار نکردن. دل بستگان به دارالغرور از آن دوام می‌جویند؛ به همین جهت، در آن [[آرزوهای طولانی]] دارند. مطلوب [[دنیایی]] امری است که [[آدمی]] آن را مطلوب می‌داند و به آن مطلوبیت می‌بخشد. دنیا علقه [[باطنی]] ما است که [[پایداری]] ندارد: {{متن قرآن|مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ}}<ref>«آنچه نزد شماست پایان می‌یابد و آنچه نزد خداوند است پایاست و البته ما پاداش شکیبایان را نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۶.</ref>.
شرط [[زهد]] ورزیدن این است که [[انسان]] بداند [[دنیا]] انعکاس خواسته‌های درونی او است که نه خود و نه آن [[خواسته‌ها]] [[پایدار]] نمی‌مانند. زهد به معنای کوتاه کردن [[آرزوها]] است؛ زیرا آرزوی بلند، [[آخرت]] را به [[فراموشی]] می‌سپارد و این همان چیزی است که [[امیرمؤمنان]] [[مردم]] را از آن [[پرهیز]] می‌داد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۸، ص۷۲؛ خطبه ۴۲، ص۸۳.</ref>. [[غفلت]] از آخرت و توجه به دنیا، در عمل به بی‌توجهی در انجام [[وظایف]] و دوری از [[کسب حلال]] منجر می‌شود؛ بنابراین، در مرحله نخست، دنیا سرای ناپایداری است که برای [[خردمند]] مطلوبیت ندارد<ref>سخنان بسیاری از حضرت در باب مسافر بودن انسان و عدم دوام دنیا نقل شده است؛ برای نمونه، ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۸، ص۷۱؛ خطبه ۴۵، ص۸۵؛ خطبه ۵۴۲، ص۸۹؛ خطبه ۸۲، ص۱۰۶؛ خطبه ۹۹، ص۱۴۴؛ خطبه ۲۰۳، ص۳۲۰؛ خطبه ۱۰۳، ص۱۴۸؛ خطبه ۱۱۱، ص۱۶۴؛ خطبه ۱۱۳، ص۱۶۷ و....</ref>.
افزون بر آن، دنیا برای [[خردمندان]] [[آلودگی]] پدید می‌آورد و امر بی‌ارزش و [[پستی]] است که ظاهری [[زیبا]] و [[باطنی]] [[زشت]] دارد. [[شناخت]] [[واقعی]] دنیا، [[تنفر]] از آن را در پی دارد و موجب زهد در استفاده از آن می‌شود. [[حلال و حرام]] آن حساب و [[مؤاخذه]] دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۲، ص۱۰۶.</ref>. هر [[خوشی]] آن با تلخی و [[غم]]، و هر [[نعمت]] آن با نبود نعمت دیگری همراه است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵، ۲۰۲.</ref>. پستی دنیا چنان است که [[خداوند]]، اولیای خود را از آن بازداشت و آنان به کم‌ترین مقدار از آن بهره گرفتند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۲۲۶ - ۲۲۸.</ref>. دنیا همراه با [[بلا]] و [[خیانت]] است و به ساکنان خود [[امنیت]] نمی‌دهد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۶، ص۳۴۸.</ref>. متاع دنیا چون اجناس [[آلوده]] به وبا است که همه باید از آن بپرهیزند. [[غنی]] در دنیا [[فقیر]]، و آن‌که [[بی‌نیاز]] باشد، [[آسوده]] خاطر است. نگاه و [[شادی]] به [[ظواهر]] زیبای آن، [[کوری]] را در پی دارد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۶. </ref>.
۴. '''[[خودشناسی]]''': هرچه [[انسان]] از [[عظمت]] خود آگاه‌تر باشد، از [[وابستگی به دنیا]] بیشتر می‌پرهیزد؛ البته این خودشناسی، با [[جهان‌شناسی]] و دنیاشناسی مرتبط است. حضرت در [[نامه]] عتاب‌آلود خود به [[عثمان بن حنیف]]، پس از ذکر [[ساده‌زیستی]] خود می‌فرماید:
من [[آفریده]] نشده‌ام تا به [[مصرف]] خوراکی‌های لذیذ مشغول شوم؛ همچون [[چارپایان]] که [[کوشش]] آنها در خوردن علف و هضم آن بوده، از غرض [[آفرینش]] خود بی‌خبرند<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۴۱۸.</ref>.
انسان [[آزاده]]، خود را به [[دنیا]] نمی‌فروشد. [[امام]] می‌فرماید: «آیا انسان [[آزادی]] نیست تا این خورده غذا را برای اهلش بنهد؟ بهای [[جان]] شما جز [[بهشت]] نیست؛ آن را به غیرش نفروشید»<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶.</ref>. عوامل شمرده شده، ریشه توجه به [[زهد]] است؛ البته آثار متعددی که بر زهد مترتب می‌شود، می‌تواند عامل [[گرایش]] به آن باشد که در بحث آثار زهد به آن پرداخته می‌شود.<ref>[[مجید رضایی|رضایی، مجید]]، [[زهد و قناعت (مقاله)| مقاله «زهد و قناعت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۱۷۲-۱۷۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۱۴

ویرایش