پرش به محتوا

معاویة بن ابی سفیان در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۰: خط ۶۰:
او پس از [[شهادت امیرالمؤمنین]] با حیله‌ها و شیطنت‌های خاصی که داشت، باعث پراکنده شدن [[فرماندهان سپاه امام]] حسن{{ع}} شد، و امام را مجبور به [[صلح]] کرد. او [[قاتل]] [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق]] و بسیاری از [[شیعیان]] بود. پدرش، [[ابوسفیان]]، همواره با [[پیامبر اسلام]] جنگید و در ماجرای فتح مکه از روی اکراه مسلمان شد. مادرش، [[هند]]، در [[جنگ اُحُد]] باعث کشته شدن [[حمزه عموی پیامبر]] شد و جگر او را در دهانش جوید و به [[هند جگرخوار]] [[شهرت]] یافت.
او پس از [[شهادت امیرالمؤمنین]] با حیله‌ها و شیطنت‌های خاصی که داشت، باعث پراکنده شدن [[فرماندهان سپاه امام]] حسن{{ع}} شد، و امام را مجبور به [[صلح]] کرد. او [[قاتل]] [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق]] و بسیاری از [[شیعیان]] بود. پدرش، [[ابوسفیان]]، همواره با [[پیامبر اسلام]] جنگید و در ماجرای فتح مکه از روی اکراه مسلمان شد. مادرش، [[هند]]، در [[جنگ اُحُد]] باعث کشته شدن [[حمزه عموی پیامبر]] شد و جگر او را در دهانش جوید و به [[هند جگرخوار]] [[شهرت]] یافت.
اگر چه معاویه به ظاهر مسلمان شده بود، [[پیامبر]] همواره از او بیمناک بود و او را [[نفرین]] می‌کرد<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۷، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۲؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۹.</ref> و می‌فرمود: «هرگاه معاویه را بر [[منبر]] من دیدید، او را بکشید»<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۶۳۷؛ مزی، جمال الدین، تهذیب الکمال، ج۷۷، ص۱۰۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۹، ص۱۵۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۷۶.</ref>. او [[کینه]] خاصی با [[بنی‌هاشم]] و حتی شخص [[پیامبر]] داشت. یک [[روز]] [[مغیرة بن شعبه]] به او پیشنهاد کرد که اکنون که [[خلافت]] را قبضه کرده‌ای، با [[بنی هاشم]] از درِ [[مهربانی]] درآی. [[معاویه]] بدو گفت: «[[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] خلافت کردند و رفتند و نامی از آنان باقی نماند؛ ولی نام محمد هر روز پنج مرتبه در [[اذان]] گفته می‌شود. وای بر تو! پس از این دیگر چه می‌ماند، جز اینکه این نام [[دفن]] شود»<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۴۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[قاسطین (مقاله)| مقاله «قاسطین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۱۴۳.</ref>
اگر چه معاویه به ظاهر مسلمان شده بود، [[پیامبر]] همواره از او بیمناک بود و او را [[نفرین]] می‌کرد<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۹؛ مسند احمد بن حنبل، ج۷، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۲۰۲؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۹.</ref> و می‌فرمود: «هرگاه معاویه را بر [[منبر]] من دیدید، او را بکشید»<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۶۳۷؛ مزی، جمال الدین، تهذیب الکمال، ج۷۷، ص۱۰۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۹، ص۱۵۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۷۶.</ref>. او [[کینه]] خاصی با [[بنی‌هاشم]] و حتی شخص [[پیامبر]] داشت. یک [[روز]] [[مغیرة بن شعبه]] به او پیشنهاد کرد که اکنون که [[خلافت]] را قبضه کرده‌ای، با [[بنی هاشم]] از درِ [[مهربانی]] درآی. [[معاویه]] بدو گفت: «[[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] خلافت کردند و رفتند و نامی از آنان باقی نماند؛ ولی نام محمد هر روز پنج مرتبه در [[اذان]] گفته می‌شود. وای بر تو! پس از این دیگر چه می‌ماند، جز اینکه این نام [[دفن]] شود»<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۴۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[قاسطین (مقاله)| مقاله «قاسطین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۱۴۳.</ref>
==روش‌های [[معاویه]] برای [[نابودی اسلام]] و [[اهل‌بیت]]{{عم}}==
===بهره‌گیری از عوامل [[فرهنگی]]===
معاویه، علاوه بر استفاده از روش‌های [[خشونت‌بار]] [[قتل]] و [[کشتار]] و [[جنگ]] و [[غارت]]<ref>تنها در یک حمله تخریبی و غارتگرانه عوامل معاویه به سرزمین تحت حکومت علوی، سی هزار تن کشته شدند.</ref>، به صورتی گسترده از عوامل فرهنگی نیز بهره می‌برد و تمام [[قدرت]] و [[ثروت]] بی‌حساب [[امپراتوری]] [[اموی]] را در این راه به کار می‌گرفت. [[جعل]] و [[خلق]] [[حدیث]]، ساخت و پرداخت [[تفسیر]] و [[تحریف]] [[تاریخ]]، از مؤثرترین راه‌هایی بود که معاویه از آن بهره برد.
معاویه از این کار چندین [[هدف]] و مقصد در نظر داشت؛ اگر چه همه آنها در راستای نابودی اسلام و از میان برداشتن [[بنی‌هاشم]] قرار گرفته بود.
الف. همه می‌دانیم که در [[تعلیمات اسلام]]، [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان [[همتای قرآن]] [[کریم]]، از بزرگ‌ترین [[قداست]] [[دینی]] برخوردار بودند<ref>حدیث مشهور ثقلین همین مسئله را اثبات می‌کند، ر.ک: نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی‌طالب، ج۷، ص۱۲۳؛ دارمی، عبدالله بن عبدالرحمان، سنن الدارمی، ج۲، ص۴۳۱؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۲ – ۶۶۳، ح۳۷۸۶ و ۳۷۸۸؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۵۳، ۱۶۶، ۱۷۰ و ۱۸۲.</ref>. معاویه در برابر [[اسلام]] و عمل [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌خواست اعتبار و قداست دینی [[خاندان نبوت]] را به طور کلی تخریب کند. او این کار را به دست [[جاعلان حدیث]] و تفسیر و تحریف‌کنندگان تاریخ انجام داد.
ب. علاوه بر این، معاویه می‌خواست کسان دیگر را [[جانشین]] اهل بیت [[نبوت]] قرار دهد و بدین ترتیب، [[فرهنگ دینی]] دیگری برای [[مسلمانان]] ایجاد نماید. او این کار را نیز به دست جاعلان و تحریف‌کنندگان، صورت عمل داد.
[[علی بن محمد بن عبدالله مدائنی]] (۱۳۵ – ۲۲۵) [[مورخ]] بزرگ [[قرن سوم]]، در کتاب الاحداث می‌نویسد:
معاویه پس از به دست آوردن [[خلافت]]، فرمانی به همه عمال و [[کارگزاران]] خویش نگاشت که در آن آمده بود هر کس چیزی در فضل [[ابوتراب]] و خاندانش باز گوید، حرمتی برای [[جان]] و مالش نیست و خونش هدر خواهد بود.
در [[فرمان]] بعد چنین نوشت:
هر که از [[دوست‌داران]] [[عثمان]] و علاقه‌مندان او و ناقلان [[فضایل]] وی، در [[سرزمین]] تحت [[فرمانروایی]] شما [[زندگی]] می‌کنند [[شناسایی]] کنید و آنها را به خود نزدیک کنید و [[اکرام]] نمایید و آن‌چه این‌گونه افراد در [[فضیلت]] عثمان نقل می‌کنند برای من بنویسید. اسم گوینده و نام پدر و خاندانش را نیز ذکر کنید.
مدائنی می‌گوید:
آن‌چنان این فرمان [[اجرا]] شد و [[مردمان]] به خاطر رسیدن به حطام [[دنیوی]] و [[مال و منال]] و [[صله]] و خلعت و [[ملک]]، [[حدیث]] آوردند که نقل فضایل عثمان، فراوانی گرفت. [[معاویه]] نیز آن‌چه در [[اختیار]] داشت، بی‌دریغ بر سر [[عرب]] و [[غیر عرب]] فرو ریخت. هر شخص ناشناخته و بی‌قدری که به نزد مأموران و [[کارگزاران معاویه]] می‌رفت و چیزی را به عنوان منقبت و فضیلت عثمان نقل می‌کرد، مورد توجه قرار می‌دادند و نامش را گزارش می‌کردند. و او بدین وسیله در [[دستگاه اموی]] [[مقام]] و [[منزلت]] می‌یافت و حتی می‌توانست برای دیگران وساطت کند.
پس از چندی باز هم فرمانی دیگر صادر شد و در آن، معاویه به [[کارگزاران]] خویش دستور داده بود:
اینک [[روایات]] فضایل عثمان فراوانی یافته و در همه [[شهرها]] و نواحی بر سر زبان‌هاست. چون [[نامه]] من به شما برسد، [[مردم]] را [[دعوت]] کنید که [[فضایل صحابه]] و خلفای اولیه را [[روایت]] کنند و در فضیلت ابوتراب [[حدیثی]] نباشد، مگر اینکه روایتی همانند آن را در فضل [[خلفای نخستین]] و [[صحابه]] بیاورید یا ضد و مخالف آن را نقل کنید که البته این کار نزد من محبوب‌تر بوده، مرا بیشتر شادمان می‌کند؛ زیرا اینها برای شکستن [[دلایل]] ابوتراب و [[شیعیان]]، او قوی‌تر و برنده‌ترند. و [[تحمل]] آن برای ایشان دشوارتر از روایت‌های فضایل عثمان بوده، کوبندگی بیشتری خواهد داشت.
مدائنی نقل کرده است:
فرمان معاویه بر مردم خوانده شد و به دنبال آن، [[روایات]] [[دروغین]] فراوان در [[فضایل صحابه]] پدید آمد که هیچ بهره‌ای از [[حقیقت]] نداشت و [[مردمان]] به [[جدیت]] به نقل این‌گونه سخنان پرداختند و رفته‌رفته چنان [[شهرت]] یافت که بر [[منابر]] گفته شد و به مکتب‌خانه‌ها راه یافت و [[معلمان]] مکتب‌خانه‌ها، بخش زیادی از آنها را به [[کودکان]] و [[نوجوانان]] [[آموزش]] دادند و همان‌طور که [[قرآن]] را می‌آموختند، این [[احادیث]] ساختگی را می‌آموختند و از بر می‌کردند. کم‌کم از مجامع مردان گذشته، به مراکز [[تعلیم و تعلم]] [[زنان]] رسید. معلمان این مراکز، آن احادیث را به [[دختران]] و [[بانوان]] [[مسلمان]] آموزش دادند و سرانجام به همین شکل باز هم [[توسعه]] یافته، به میان [[خادمان]] و [[بردگان]] نیز راه یافت.
این روال، سالیانی دراز بر [[اجتماع]] [[مسلمانان]] [[حاکم]] بود و نسل‌های زیادی در چنگال [[احادیث جعلی]] و دروغین این دوران گرفتار بودند. بدین ترتیب، احادیث جعلی فراوان و نسبت‌های ناروا شهرت یافت و [[دانشمندان]] و قاضیان و [[امرا]]، بر این راه رفتند؛ اما آنها که از همه، بار سنگین‌تری داشتند، [[قاریان]] [[ریاکار]] و صاحبان [[نفوس]] ضعیفه‌ای بودند که [[عبادت]] و [[خشوع]] ساختگی نشان داده، [[جعل حدیث]] را به عهده گرفته بودند تا بدین وسیله نزد امرا و [[والیان]] [[دولت اموی]] بهره‌ای نصیب برند و [[قرب]] و منزلتی یابند و به [[مال و منال]] [[دنیا]] و [[ضیاع]] و عقار برسند.
البته بعدها این احادیث که به این شکل و با این [[هدف]] برساخته شده بودند، به دست [[دین‌داران]] روزگاران بعد رسید و آنها را با اینکه از [[دروغ]] و [[بهتان]] [[پرهیز]] داشتند به خاطر اینکه اینها را راست می‌پنداشتند و [[حق]] می‌دانستند، قبول کردند و برای دیگران بازگو نمودند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۵ - ۱۶ و ج۱۱، ص۴۴ - ۴۶.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[سب (مقاله)| مقاله «سب»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۳۲۵.</ref>
===[[تحمیل]] و [[تعلیم]] [[بغض]] و [[کینه]] و [[لعن]] و [[سب]]===
[[شورشی]] که بر ضد [[عثمان]] پدید آمد، شورشی مردمی بود<ref>ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۴۸ و ج۵، ص۵۹ – ۶۰، ق ۴؛ یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۰.</ref>. از تمام عالم [[اسلام]] به جز [[شام]] و [[حمص]] که تحت [[حکومت معاویه]] بود، به [[مدینه]] آمدند. [[مردم]] از [[ستم]] و اجحاف [[کارگزاران]] [[عثمان]] به ستوه آمده بودند و همین، آنان را به [[شورش]] و اداشته بود. اما زمام این حرکت را [[قریشیان]] به دست گرفتند. کسانی از سرشناسان [[قریش]] مثل [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]]، به [[امید]] [[آینده]]، آن را اداره می‌کردند. سرانجام این شورش [[قتل عثمان]] بود. پس از قتل عثمان، [[نعمان بن بشیر انصاری]]<ref>رئیس بخش کوچک‌تر خزرج و اولین بیعت کننده با ابوبکر در سقیفه.</ref> پیراهن خون‌آلود او را به شام بُرد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۲.</ref> و این پیراهن، سرفصل تازه‌ای در [[تاریخ اسلام]] گشود.
پیراهن خونین، به دستور [[معاویه]] بر [[منبر]] [[مسجد اعظم]] شام آویخته شد و پیرمردانی سپید موی، در کنار آن، [[مجلس عزا]] به پا کرده، به [[عزاداری]] پرداختند<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۲۷.</ref>. عزاداری یک سال ادامه یافت. خبر این حادثه، به تمام شهرهای مهم تحت حکومت معاویه فرستاده شد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۲.</ref>.
معاویه در اولین [[سخنرانی]] بعد از این حادثه کوشید که عثمان را شهیدی [[مظلوم]] و علی{{ع}} را تنها [[مسئول]] [[قتل]] او قلمداد نماید<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۱ – ۳۲ و ۱۲۷ – ۱۲۸.</ref>. از این به بعد [[سیاست معاویه]] بر این منوال بود و هر [[روز]] به شکلی طرح ایجاد [[بغض]] و [[کینه]] نسبت به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} دنبال می‌شد.
گفتنی است که در آن روزگاران، [[مردمان]] شهرهای مختلف، از حوادث اتفاق افتاده در دیگر [[شهرها]] به ویژه آنها که در دوردست‌ها بودند، خبردار نمی‌شدند و وسایل ارتباط سریع وجود نداشت؛ و اگر گاه خبری به سرعت انتقال می‌یافت، به دست [[صاحبان قدرت]] و [[حکومت]] می‌رسید و در [[اختیار]] آنها قرار داشت و مردم از آن [[محروم]] بودند. بنابراین یک حکومت نیرومند و ریشه‌دار، همانند حکومت معاویه، که دو دهه تمام در [[شام]] [[حکومت]] بلامنازع کرده بود و همه چیز را در [[اختیار]] خویش داشت، می‌توانست به آسانی [[اخبار]] مناطق دور دست را به هر شکل که بخواهد [[تحریف]] کند و این، آن چیزی بود که در جریان [[قتل عثمان]] در شام اتفاق افتاد.
مسئله قتل عثمان و اینکه [[امیر مؤمنان]]{{ع}} مقصر اصلی در [[خون عثمان]] است، مسئله‌ای بود که در شام و [[حمص]] (= [[سوریه]]، [[اردن]]، لبنان و [[فلسطین]]) با بمبارانی از [[تبلیغ]] به [[مردم]] [[القا]] می‌شد. رنگ [[دینی]] مسئله و عنوان [[احساس]] برانگیزِ [[خلیفه]] [[شهید]] [[مظلوم]]! [[احساسات]] و [[عواطف]] مردم را به صورتی تند و آتشین علیه [[کوفه]] و [[امام علی]]{{ع}} برمی‌انگیخت. [[معاویه]] و [[حکومت اموی]]، در تبلیغ بر ضد [[امام]]، تنها به این مقدار بسنده نکرد؛ بلکه کوشید از هر وسیله ممکن در ایجاد [[کینه]] و [[بغض]] در مردم این دو استان بزرگ [[سود]] جوید.
آن‌چه [[ابن هلال ثقفی]]<ref>ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال (ابن هلال ثقفی) متوفای ۲۸۳ ق.</ref> در کتاب معروف [[الغارات]] نقل می‌کند، نمونه‌ای از این باب است و تو خود [[حدیث]] مفصل بخوان از این مجمل:
در [[دوران معاویه]]، [[عمر بن ثابت]]<ref>برادر زید بن ثابت.</ref> در دهات و قرای شام، از این ده به آن ده حرکت می‌کرد و به هر ده که می‌رسید، مردم آن را جمع می‌نمود و برای آنان [[سخنرانی]] می‌کرد. در سخنانش می‌گفت: ای مردم، [[علی بن ابی‌طالب]]، مردی [[منافق]] بود و او بود که می‌خواست در لیله [[عقبه]] شتر [[پیامبر]] را رم داده، ایشان را از [[کوه]] به زیر پرت کند و به [[قتل]] برساند؛ پس او را [[لعنت]] کنید. مردم آن ده نیز امام را [[لعن]] می‌کردند. پس از آنجا بیرون می‌رفت و به ده دیگری روی می‌کرد و کار خود را به همین شکل ادامه می‌داد<ref>ابن هلال ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۸۱ - ۵۸۲.</ref>.
کارهای [[تبلیغی]] معاویه، با بهره‌گیری از تمام وسایل ممکن، با توجه به اینکه همه لعاب [[دینی]] داشتند، یک حرکت بزرگ بر ضد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به وجود آورد. مردان در [[شام]] آن چنان از [[کینه]] لبریز شده و آن چنان برای [[انتقام]] [[خون عثمان]] به [[شور]] آمدند که [[سوگند]] یاد کردند از آن به بعد از [[همسران]] خویش دوری گزینند و آب [[غسل]] بر سر نریزند و بر رختخواب راحت نخوابند تا کشندگان [[عثمان]] را به [[قتل]] رسانند و اگر کسی مانع این راه باشد، او را نابود کنند یا حداقل خود [[جان]] بر سر این کار نهند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۵۶۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۷۷.</ref>.
[[معاویه]] با بهره‌گیری از [[کشته شدن عثمان]] و [[تبلیغات]] منفی گسترده علیه [[مردمان]] [[کوفه]] و [[امام]]، صد و پنجاه هزار نفر از [[مردم]] شام را برای [[جنگ صفین]] [[بسیج]] کرد؛ [[جنگی]] که به تخمین [[مورخان]] معتبر قدیم، هفتاد هزار کشته به جای گذاشت. اگر بخواهیم عمق فاجعه‌ای که در این تبلیغات منفی به وجود آمده بود و ذهنیت مردمانی را که با تکیه بر این تبلیغات به [[صفین]] آمده بودند بدانیم، حادثه‌ای که مورخان جنگ صفین در این رابطه نقل کرده‌اند کفایت می‌کند.
در یک شبانگاه، [[هاشم مرقال]]،<ref>هاشم بن عتبة بن ابی‌وقاص (مرقال). ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۳۷۷.</ref> [[پرچمدار]] [[لشکر]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} مردان جنگی لشکر کوفه را به [[جنگ]] [[دعوت]] کرد. ندای او چنین بود: آن کس که [[خدا]] و دار [[آخرت]] را خواهان است، نزد من بیاید. مردان زیادی نزد او آمدند. او با این جمع از جان گذشته و طالب آخرت، به لشکر معاویه [[حمله]] آورد. اما به هر سوی می‌رفت، با [[پایداری]] روبه‌رو می‌شد. اما سرانجام، او و جمعی از [[قاریان قرآن]] به سوی [[دشمن]] حمله آورده، جنگی سخت کردند تا توانستند آنان را عقب برانند. در این هنگام، [[جوانی]] از [[لشکر شام]] به سوی آنها حمله آورد در حالی که این [[رجز]] را می‌خواند:
{{عربی|أنا ابن أرباب الملوك [[غسان]] *** والدائن اليوم بدين [[عثمان]]
إنی أتاني خبر فأشجان *** أن عليا [[قتل]] [[ابن عفان]]}}
من فرزند شاهان غسانم و امروز به [[دین]] عثمان پایبندم. به من خبری رسیده و مرا [[غمگین]] ساخته است. و آن این است که علی، عثمان فرزند [[عفان]] را کشته است. این [[رجز]] را می‌خواند و همچنان [[شمشیر]] می‌زد و [[حمله]] می‌آورد و [[ناسزا]] می‌گفت و [[لعنت]] می‌کرد و زیاده سخن بر زبان می‌آورد. هاشم در پاسخ او گفت: ای [[بنده خدا]]، این سخن در پیشگاه [[الهی]]، [[مخاصمه]] به دنبال خواهد آورد و این [[جنگ]]، پس از خویش حساب خواهد داشت؛ از [[خدا]] بترس. تو به سوی خدا باز خواهی گشت و او از تو درباره این جنگ و آن‌چه قصد و [[نیت]] توست، [[پرسش]] خواهد کرد. [[جوان]] گفت: من از آن‌رو با شما می‌جنگم که [[رهبر]] شما –چنان‌که به من گفته‌اند- [[نماز]] نمی‌خواند و شما نیز نماز نمی‌خوانید! و از آن‌رو با شما می‌جنگم که رهبر شما [[خلیفه]] ما را کشته است و شما هم در این کار همراه بوده‌اید!<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۲ – ۴۳؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۵۴ - ۳۵۵.</ref>
[[شام]] به دست [[یزید بن ابی‌سفیان]] فتح شده بود و [[اسلام]] به وسیله او در میان [[مردمان]] آنجا رواج یافته بود. پس از [[مرگ]] او در سال ۱۸ [[قمری]] [[حکومت]] این استان بزرگ به [[معاویه]] واگذار شد. در عصر [[خلافت عثمان]]، حکومت استان [[حمص]] به آن اضافه گردید؛ بنابراین معاویه در هنگام [[قتل عثمان]]، در سال ۳۵ قمری هفده سال و در سال ۳۷ قمری در شروع [[جنگ صفین]] حدود [[نوزده سال]] در این [[سرزمین]] پهناور حکومت کرده بود و [[مردم]] آنجا، اعم از بومی و [[مهاجر]]، تحت [[تربیت]] معاویه، [[روزگار]] درازی گذرانیده، کاملاً به شکلی که او می‌خواست درآمده بودند. [[تبلیغات]] منفی بعد از قتل عثمان، درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر زمینه درازمدتی از تربیت‌های قبلی بار بود و به همین جهت نیز با چنین شتابی به بار نشست و به شکل صد و پنجاه هزار شمشیرزن که تا پای [[مرگ]] [[پایداری]] می‌کردند، در آمد.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[سب (مقاله)| مقاله «سب»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۳۲۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۷۰: خط ۱۱۱:
# [[پرونده:1100834.jpg|22px]] [[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|'''نهضت‌های پس از عاشورا''']]
# [[پرونده:1100834.jpg|22px]] [[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|'''نهضت‌های پس از عاشورا''']]
# [[پرونده:1368107.jpg|22px]] [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[قاسطین (مقاله)| مقاله «قاسطین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۹''']]
# [[پرونده:1368107.jpg|22px]] [[یعقوب جعفری|جعفری، یعقوب]]، [[قاسطین (مقاله)| مقاله «قاسطین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۹''']]
# [[پرونده:1368107.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[سب (مقاله)| مقاله «سب»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۹''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۵٬۴۹۹

ویرایش