نشاط در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = نشاط | | موضوع مرتبط = نشاط | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = نشاط | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[نشاط در معارف و سیره نبوی]] - [[نشاط در معارف مهدویت]] - [[نشاط در روانشناسی اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
خط ۱۱: | خط ۱۰: | ||
{{متن حدیث|عَلَیْکُمْ بِالرَّمْیِ فَاِنَّهُ مِنْ خَیرِ لَهْوٍ لَکُمْ}}<ref>«به تیراندازی پایبند باشید؛ چون از بهترین بازیهای شما است». بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref>. | {{متن حدیث|عَلَیْکُمْ بِالرَّمْیِ فَاِنَّهُ مِنْ خَیرِ لَهْوٍ لَکُمْ}}<ref>«به تیراندازی پایبند باشید؛ چون از بهترین بازیهای شما است». بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۳۶.</ref>. | ||
[[حضرت]] در سخنی دیگر [[تربیت]] اسب و تیراندازی را از [[بهترین]] بازیها و سرگرمیها شمرده است<ref>الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۷۵، به نقل از: پیام پیامبر، تدوین و ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری، ص۷۹۳.</ref>. | [[حضرت]] در سخنی دیگر [[تربیت]] اسب و تیراندازی را از [[بهترین]] بازیها و سرگرمیها شمرده است<ref>الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۷۵، به نقل از: پیام پیامبر، تدوین و ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری، ص۷۹۳.</ref>. همچنین ایشان میفرمود: {{متن حدیث|عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ}}<ref>«به فرزندان خود تیراندازی و شنا یاد دهید». الجامع الصغیر، ج۲، ص۸۱۸.</ref>. | ||
همچنین ایشان میفرمود: | |||
{{متن حدیث|عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ}}<ref>«به فرزندان خود تیراندازی و شنا یاد دهید». الجامع الصغیر، ج۲، ص۸۱۸.</ref>. | |||
[[حضرت محمد]] {{صل}} برای تقویت روحیه [[حمیت]] و [[غیرت]] [[جوانان]] مسابقه بر پا میکرد. از جمله هنگامی که [[سپاه اسلام]] از [[تبوک]] بازمی گشت، [[پیامبر]] میان [[یاران]] مسابقه سوارکاری برگزار کرد و شتر خود را به [[اسامه]] داد. [[اسامه بن زید]] که بر شتر معروف پیامبر به نام [[غضباء]] سوار بود، از همه پیشی گرفت. [[مردم]] به خاطر اینکه شتر از آن پیامبر بود، صدا میزدند که [[رسول خدا]] {{صل}} برنده شد. ازآن سو، حضرت محمد {{صل}} بانگ میزد که اسامه پیشی گرفت و برنده شد<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۵۹۶.</ref> (یعنی سوارکار مهم است، نه مرکب). | [[حضرت محمد]] {{صل}} برای تقویت روحیه [[حمیت]] و [[غیرت]] [[جوانان]] مسابقه بر پا میکرد. از جمله هنگامی که [[سپاه اسلام]] از [[تبوک]] بازمی گشت، [[پیامبر]] میان [[یاران]] مسابقه سوارکاری برگزار کرد و شتر خود را به [[اسامه]] داد. [[اسامه بن زید]] که بر شتر معروف پیامبر به نام [[غضباء]] سوار بود، از همه پیشی گرفت. [[مردم]] به خاطر اینکه شتر از آن پیامبر بود، صدا میزدند که [[رسول خدا]] {{صل}} برنده شد. ازآن سو، حضرت محمد {{صل}} بانگ میزد که اسامه پیشی گرفت و برنده شد<ref>سفینة البحار، ج۱، ص۵۹۶.</ref> (یعنی سوارکار مهم است، نه مرکب). | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} به قهرمانپروری در [[مبارزه با نفس]] [[عنایت]] داشت. روزی حضرت محمد {{صل}} از محلهای در [[شهر مدینه]] میگذشت. گروهی از جوانان سرگرم زورآزمایی بودند. به این ترتیب که سنگ بزرگی را بلند میکردند تا ببینند چه کسی میتواند آن را بلند کند. این مسابقه به داور نیاز داشت. جوانان تا نگاهشان به پیامبر اکرم {{صل}} افتاد، گفتند: هیچ [[داوری]] بهتر از پیامبر نیست. یا [[رسول الله]]! شما اینجا بایستید و برای ما داوری کنید که کدام یک از ما بهتر سنگ را بلند میکند. [[پیامبر]] پذیرفت و در آخر فرمود: میخواهید بگویم که از همه شما نیرومندتر کیست؟ گفتند: آری یا [[رسول الله]]! پیامبر فرمود: | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به قهرمانپروری در [[مبارزه با نفس]] [[عنایت]] داشت. روزی حضرت محمد {{صل}} از محلهای در [[شهر مدینه]] میگذشت. گروهی از جوانان سرگرم زورآزمایی بودند. به این ترتیب که سنگ بزرگی را بلند میکردند تا ببینند چه کسی میتواند آن را بلند کند. این مسابقه به داور نیاز داشت. جوانان تا نگاهشان به پیامبر اکرم {{صل}} افتاد، گفتند: هیچ [[داوری]] بهتر از پیامبر نیست. یا [[رسول الله]]! شما اینجا بایستید و برای ما داوری کنید که کدام یک از ما بهتر سنگ را بلند میکند. [[پیامبر]] پذیرفت و در آخر فرمود: میخواهید بگویم که از همه شما نیرومندتر کیست؟ گفتند: آری یا [[رسول الله]]! پیامبر فرمود: از همه نیرومندتر کسی است که وقتی به [[خشم]] آید، خشم بر او چیره نشود، بلکه او بر خشمش چیره شود. خشم، او را در راهی که [[رضای خدا]] نیست، نیندازد و بر خشم خودش مسلط شود. آنگاه که از چیزی خوشش میآید، آن خوش آمدن، او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضا و میل و رغبت خودش مسلط شود<ref>مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۹.</ref> | ||
از همه نیرومندتر کسی است که وقتی به [[خشم]] آید، خشم بر او چیره نشود، بلکه او بر خشمش چیره شود. خشم، او را در راهی که [[رضای خدا]] نیست، نیندازد و بر خشم خودش مسلط شود. آنگاه که از چیزی خوشش میآید، آن خوش آمدن، او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضا و میل و رغبت خودش مسلط شود<ref>مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۹.</ref> | |||
== [[شوخی]] و [[شاد کردن مؤمن]] == | == [[شوخی]] و [[شاد کردن مؤمن]] == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۱: | ||
[[حضرت علی]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَةِ}}<ref>«هرگاه رسول خدا {{صل}} یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را شادمان مینمود» سنن النبی، ص۶۰.</ref>. | [[حضرت علی]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَةِ}}<ref>«هرگاه رسول خدا {{صل}} یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را شادمان مینمود» سنن النبی، ص۶۰.</ref>. | ||
[[تاریخ]] زندگی پیامبر نشان میدهد که آن [[حضرت]] با مؤمنان شوخی و مزاح میکرد و به این وسیله آنان را شاد میساخت. | [[تاریخ]] زندگی پیامبر نشان میدهد که آن [[حضرت]] با مؤمنان شوخی و مزاح میکرد و به این وسیله آنان را شاد میساخت. با این حال آن حضرت از [[افراط]] در شوخی [[نهی]] کرده است چنان که میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}<ref>«شوخی زیاد، آبرو را میبرد» الکافی، ج۲، ص۶۶۵، ح۱۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۵۷.</ref> | ||
با این حال آن حضرت از [[افراط]] در شوخی [[نهی]] کرده است چنان که میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}<ref>«شوخی زیاد، آبرو را میبرد» الکافی، ج۲، ص۶۶۵، ح۱۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۵۷.</ref> | |||
== شوخطبعی == | == شوخطبعی == | ||
در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است که آن [[حضرت]] در برخورد با [[اصحاب]] خود گاهی [[شوخی]] میکرد. | در [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است که آن [[حضرت]] در برخورد با [[اصحاب]] خود گاهی [[شوخی]] میکرد. آمده است که شخصی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: آیا [[رسول خدا]] {{صل}} شوخی میکرد؟ حضرت فرمود: «[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[پیامبر]] را به داشتن [[خلق و خوی]] بزرگ وصف میکند که همان شوخطبعی و خندهرویی آن حضرت است؛ زیرا خداوند، [[پیامبران]] گذشته را برانگیخت، در حالی که دارای نوعی گرفتگی بودند، ولی [[حضرت محمد]] {{صل}} را با رحم و [[مهربانی]] برانگیخت و از نشانههای مهربانیاش برای [[مردم]] همان شوخی بود تا از [[هیبت]] و بزرگی [[شخصیت]] آن حضرت نترسند تا جایی که حتی جرئت نکنند به او بنگرند».<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهُ بِخُلُقٍ عَظِيمٍ فِي الْمُدَاعَبَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ أَنْبِيَاءَهُ فَكَانَتْ فِيهِمْ كَزَازَةٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ كَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْهِ}}؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، کشف الریبة عن احکام الغیبة، ص۱۱۹.</ref>. | ||
آمده است که شخصی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسید: آیا [[رسول خدا]] {{صل}} شوخی میکرد؟ حضرت فرمود: «[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[پیامبر]] را به داشتن [[خلق و خوی]] بزرگ وصف میکند که همان شوخطبعی و خندهرویی آن حضرت است؛ زیرا خداوند، [[پیامبران]] گذشته را برانگیخت، در حالی که دارای نوعی گرفتگی بودند، ولی [[حضرت محمد]] {{صل}} را با رحم و [[مهربانی]] برانگیخت و از نشانههای مهربانیاش برای [[مردم]] همان شوخی بود تا از [[هیبت]] و بزرگی [[شخصیت]] آن حضرت نترسند تا جایی که حتی جرئت نکنند به او بنگرند».<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهُ بِخُلُقٍ عَظِيمٍ فِي الْمُدَاعَبَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ أَنْبِيَاءَهُ فَكَانَتْ فِيهِمْ كَزَازَةٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ كَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْهِ}}؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، کشف الریبة عن احکام الغیبة، ص۱۱۹.</ref>. | |||
[[یونس]] [[شیبانی]] به نقل از امام صادق {{ع}} میگوید: «رسول خدا {{صل}} هرگاه میخواست کسی را شاد کند، با او شوخی میکرد»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. البته ایشان هیچگاه برای [[لهو و لعب]] یا [[ترساندن]] دیگران یا [[خوار]] و حقیر کردن افراد شوخی نمیکرد، بلکه در جهت [[رسالت]] خویش و [[هدایت]] افراد بهره [[تبلیغی]] میبرد و در کنار آن میکوشید [[معارف دینی]] را نشر دهد. [[نبی اکرم]] {{صل}} در این باره میفرمود: {{متن حدیث|إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}؛ «من شوخی میکنم، ولی جز [[حق]] نمیگویم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | [[یونس]] [[شیبانی]] به نقل از امام صادق {{ع}} میگوید: «رسول خدا {{صل}} هرگاه میخواست کسی را شاد کند، با او شوخی میکرد»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. البته ایشان هیچگاه برای [[لهو و لعب]] یا [[ترساندن]] دیگران یا [[خوار]] و حقیر کردن افراد شوخی نمیکرد، بلکه در جهت [[رسالت]] خویش و [[هدایت]] افراد بهره [[تبلیغی]] میبرد و در کنار آن میکوشید [[معارف دینی]] را نشر دهد. [[نبی اکرم]] {{صل}} در این باره میفرمود: {{متن حدیث|إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}؛ «من شوخی میکنم، ولی جز [[حق]] نمیگویم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۰: | ||
شواهد فراوانی وجود دارد که حضرت افزون بر [[نشاط]] بخشیدن به مخاطب، به بیان [[حقایق]] و نشر [[معارف]] میپرداخت. برای نمونه گفتهاند روزی پیرزنی نزد پیامبر آمد تا برایش [[دعا]] کند که به [[بهشت]] برود. حضرت به او فرمود: «پیر به بهشت نمیرود». پیرزن گریست. حضرت فرمود: «در آن [[روز]] تو پیر نخواهی بود. [[خدای متعال]] میفرماید: ما آنان را پدید آوردیم، پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گرداندیم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | شواهد فراوانی وجود دارد که حضرت افزون بر [[نشاط]] بخشیدن به مخاطب، به بیان [[حقایق]] و نشر [[معارف]] میپرداخت. برای نمونه گفتهاند روزی پیرزنی نزد پیامبر آمد تا برایش [[دعا]] کند که به [[بهشت]] برود. حضرت به او فرمود: «پیر به بهشت نمیرود». پیرزن گریست. حضرت فرمود: «در آن [[روز]] تو پیر نخواهی بود. [[خدای متعال]] میفرماید: ما آنان را پدید آوردیم، پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گرداندیم»<ref>میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} در شوخیهای خود جز [[حق]] نمیگفت و نمیشنید. او طبعی لطیف داشت. خوشمشرب و بانشاط بود و [[مؤمنان]] [[اندوهگین]] را با شوخیهای خود شاد میکرد. | [[رسول خدا]] {{صل}} در شوخیهای خود جز [[حق]] نمیگفت و نمیشنید. او طبعی لطیف داشت. خوشمشرب و بانشاط بود و [[مؤمنان]] [[اندوهگین]] را با شوخیهای خود شاد میکرد. زنی به نام ام [[یمین]] [[خدمت پیامبر اکرم]] {{صل}} رسید و عرض کرد: شوهرم با شما کاری دارد. [[حضرت]] فرمود: «شوهر تو همان مردی است که در چشمش سفیدی دارد؟» ام یمین [[گمان]] کرد منظور حضرت از سفیدی، [[بیماری]] سفیدی چشم است که به آب سفید مشهور است. پاسخ داد: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! در چشمش سفیدی نیست. دوباره حضرت فرمود: «ولی در چشمش سفیدی است». گفت: نه، به خدا. آنگاه [[پیامبر]] فرمود: «هیچ کس نیست مگر اینکه در چشمش، عضو سفیدی است که حدقه را فرا گرفته است»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | ||
زنی به نام ام [[یمین]] [[خدمت پیامبر اکرم]] {{صل}} رسید و عرض کرد: شوهرم با شما کاری دارد. [[حضرت]] فرمود: «شوهر تو همان مردی است که در چشمش سفیدی دارد؟» ام یمین [[گمان]] کرد منظور حضرت از سفیدی، [[بیماری]] سفیدی چشم است که به آب سفید مشهور است. پاسخ داد: نه، به [[خدا]] [[سوگند]]! در چشمش سفیدی نیست. دوباره حضرت فرمود: «ولی در چشمش سفیدی است». گفت: نه، به خدا. آنگاه [[پیامبر]] فرمود: «هیچ کس نیست مگر اینکه در چشمش، عضو سفیدی است که حدقه را فرا گرفته است»<ref>آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | |||
[[رسول الله]] {{صل}} میفرمود: {{متن حدیث|مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهِ}}؛ «هر کس مؤمنی را شاد کند، همانا مرا شاد کرده و هرکس مرا شادمان سازد، خدا را خوشحال کرده است»<ref>اصول کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>. همچنین [[شوخ طبعی]] را از ویژگیهای مؤمنان میدانست: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ}}؛ «[[مؤمن]]، شوخ و [[اهل]] [[سرگرمی]] است»<ref>بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۳.</ref>. | [[رسول الله]] {{صل}} میفرمود: {{متن حدیث|مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهِ}}؛ «هر کس مؤمنی را شاد کند، همانا مرا شاد کرده و هرکس مرا شادمان سازد، خدا را خوشحال کرده است»<ref>اصول کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>. همچنین [[شوخ طبعی]] را از ویژگیهای مؤمنان میدانست: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ}}؛ «[[مؤمن]]، شوخ و [[اهل]] [[سرگرمی]] است»<ref>بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۳.</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۰: | ||
ورزش، مایه [[گشایش]] خاطر است؛ خستگیها را از تن میزداید؛ غبارهای [[اندوه]] و [[نگرانی]] را از [[فکر]] و روح میشوید و نیروهای درونی را تقویت میکند. انسان به [[برکت]] [[توانایی]] و [[سلامت روانی]] و جسمی بیشتری که از ورزش به دست میآورد، بهتر و راحتتر از عهده انجام [[تکالیف]] و وظایفش برمیآید. برخی از ورزشها مانند کشتی، [[روحیه]] [[جوانمردی]]، [[شجاعت]]، [[حقطلبی]] و [[ستم ستیزی]] را در انسان پرورش میدهد. برخی نیز همچون شنا، [[تیراندازی]] و سوارکاری، بر [[مقاومت]] جسمی و [[روحی]] [[آدمی]] در برابر شرایط سخت زندگی و [[آسیبهای اجتماعی]] میافزاید. [[رسول گرامی اسلام]] در سفارشی به ورزش میفرماید: {{متن حدیث|عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ}}؛ «به فرزندانتان تیراندازی و شنا یاد دهید»<ref>پیام پیامبر، بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری، تدوین و ترجمه، ص۷۹۳.</ref>. در سخنی دیگر نیز میفرماید: | ورزش، مایه [[گشایش]] خاطر است؛ خستگیها را از تن میزداید؛ غبارهای [[اندوه]] و [[نگرانی]] را از [[فکر]] و روح میشوید و نیروهای درونی را تقویت میکند. انسان به [[برکت]] [[توانایی]] و [[سلامت روانی]] و جسمی بیشتری که از ورزش به دست میآورد، بهتر و راحتتر از عهده انجام [[تکالیف]] و وظایفش برمیآید. برخی از ورزشها مانند کشتی، [[روحیه]] [[جوانمردی]]، [[شجاعت]]، [[حقطلبی]] و [[ستم ستیزی]] را در انسان پرورش میدهد. برخی نیز همچون شنا، [[تیراندازی]] و سوارکاری، بر [[مقاومت]] جسمی و [[روحی]] [[آدمی]] در برابر شرایط سخت زندگی و [[آسیبهای اجتماعی]] میافزاید. [[رسول گرامی اسلام]] در سفارشی به ورزش میفرماید: {{متن حدیث|عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ}}؛ «به فرزندانتان تیراندازی و شنا یاد دهید»<ref>پیام پیامبر، بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری، تدوین و ترجمه، ص۷۹۳.</ref>. در سخنی دیگر نیز میفرماید: | ||
{{متن حدیث|الهَوا وَ العَبوا فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُرى فِي دِينِكُمْ غِلْظَةٌ}}<ref>نهج الفصاحه، ص۱۰۵، ح۵۲۱.</ref>. | {{متن حدیث|الهَوا وَ العَبوا فَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُرى فِي دِينِكُمْ غِلْظَةٌ}}<ref>نهج الفصاحه، ص۱۰۵، ح۵۲۱.</ref>. [[سرگرمی]] و [[بازی]] داشته باشید؛ زیرا [[دوست]] ندارم در [[دین]] شما [[خشونت]] و [[سختی]] دیده شود<ref>[[اقبال حسینینیا|حسینینیا، اقبال]]، [[زمزم هدایت (کتاب)|زمزم هدایت]]، ص ۳۲.</ref>. | ||
[[سرگرمی]] و [[بازی]] داشته باشید؛ زیرا [[دوست]] ندارم در [[دین]] شما [[خشونت]] و [[سختی]] دیده شود | |||
== [[مزاح]] و [[شوخی]] == | == [[مزاح]] و [[شوخی]] == |