اجرای آزادی سیاسی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '“' به '«'
جز (جایگزینی متن - 'محمدبن' به 'محمد بن')
جز (جایگزینی متن - '“' به '«')
خط ۳۱: خط ۳۱:


== جامعه ==
== جامعه ==
یکی از کنشگران مهم و تأثیرگذار در رسیدن به [[آزادی سیاسی]]، جامعه<ref>یادآوری این نکته لازم است که وقتی گفته می‌شود “جامعه”، شامل همه افراد، نهادها و دولت‌ها می‌گردد، اما در اینجا بحث آن است که گاه دولت‌ها مانع آزادی‌اند و گویی گسستی میان جامعه و دولت به وجود می‌آید، در این موقعیت دیگر جامعه به معنای گروهی منسجم که می‌خواهد آزادی را به دست آورد، کنشگری است که در مقابل دولت قرار دارد. هر چند وقتی که جامعه، آزادی سیاسی را به کف آورد، باز می‌کوشد دولتی تشکیل دهد که آزادی را در جامعه اجرایی کند. همه این امر از آنجاست که انسان، موجودی مدتی است و همه امور به ویژه سیاسی، در جامعه، تجلی و حضور می‌یابند.</ref> است، اگر افراد، یک جمع [[متحد]] و یکدست نشود، [[شهروندان]]، [[یاور]] یکدیگر نباشند و مجموعه افرادی بی‌خیال و بی‌تفاوت، در کنار هم باشند، آن [[جامعه]] هیچ گاه به گوهر [[آزادی]] نخواهد رسید و گرفتار [[استبداد]] خواهد ماند. آزادی، رهیدن از [[طاغوت]] است و این مهم، فردی انجام نمی‌شود، جمع افراد، مسئولند برای مقابله با [[طاغوت‌ها]] و رسیدن به آزادی. داده‌های [[تاریخی]] نیز به ما می‌گویند، جامعه‌ای به [[رهایی]] از خودکامگان رسیده که پس از [[آگاهی]] لازم، خود [[اقدام]] کرده و با عمل و دست نهادن بر زانوی خویش، از یوغ [[ستم]] رها شده است. جامعه‌ای که در [[جهل]] غوطه‌ور باشد، در پراکندگی و تشتت به سر برد و با پیش‌فرضی جبرانگارانه همه امور را به نفع ستم، توجیه کند، [[آزادی سیاسی]] را [[تجربه]] نخواهد کرد.
یکی از کنشگران مهم و تأثیرگذار در رسیدن به [[آزادی سیاسی]]، جامعه<ref>یادآوری این نکته لازم است که وقتی گفته می‌شود «جامعه”، شامل همه افراد، نهادها و دولت‌ها می‌گردد، اما در اینجا بحث آن است که گاه دولت‌ها مانع آزادی‌اند و گویی گسستی میان جامعه و دولت به وجود می‌آید، در این موقعیت دیگر جامعه به معنای گروهی منسجم که می‌خواهد آزادی را به دست آورد، کنشگری است که در مقابل دولت قرار دارد. هر چند وقتی که جامعه، آزادی سیاسی را به کف آورد، باز می‌کوشد دولتی تشکیل دهد که آزادی را در جامعه اجرایی کند. همه این امر از آنجاست که انسان، موجودی مدتی است و همه امور به ویژه سیاسی، در جامعه، تجلی و حضور می‌یابند.</ref> است، اگر افراد، یک جمع [[متحد]] و یکدست نشود، [[شهروندان]]، [[یاور]] یکدیگر نباشند و مجموعه افرادی بی‌خیال و بی‌تفاوت، در کنار هم باشند، آن [[جامعه]] هیچ گاه به گوهر [[آزادی]] نخواهد رسید و گرفتار [[استبداد]] خواهد ماند. آزادی، رهیدن از [[طاغوت]] است و این مهم، فردی انجام نمی‌شود، جمع افراد، مسئولند برای مقابله با [[طاغوت‌ها]] و رسیدن به آزادی. داده‌های [[تاریخی]] نیز به ما می‌گویند، جامعه‌ای به [[رهایی]] از خودکامگان رسیده که پس از [[آگاهی]] لازم، خود [[اقدام]] کرده و با عمل و دست نهادن بر زانوی خویش، از یوغ [[ستم]] رها شده است. جامعه‌ای که در [[جهل]] غوطه‌ور باشد، در پراکندگی و تشتت به سر برد و با پیش‌فرضی جبرانگارانه همه امور را به نفع ستم، توجیه کند، [[آزادی سیاسی]] را [[تجربه]] نخواهد کرد.


[[خداوند]] در [[سوره نساء]]، به کسانی که [[توانایی]] رهایی از وضعیت استقرار یافته ستم را دارند، هشدار می‌دهد که چرا نمی‌رزمند: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>.
[[خداوند]] در [[سوره نساء]]، به کسانی که [[توانایی]] رهایی از وضعیت استقرار یافته ستم را دارند، هشدار می‌دهد که چرا نمی‌رزمند: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
با چنین روحیه‌ای است که [[جامعه]] بی‌خیال و پذیرنده وضعیت‌های [[ناشایست]]، به [[عذاب الهی]]، [[انذار]] می‌شود: {{متن قرآن|يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ}}<ref>«او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید و آنان را به دوزخ درمی‌آورد و بد آبشخوری است که بدان درمی‌آیند» سوره هود، آیه ۹۸.</ref>.
با چنین روحیه‌ای است که [[جامعه]] بی‌خیال و پذیرنده وضعیت‌های [[ناشایست]]، به [[عذاب الهی]]، [[انذار]] می‌شود: {{متن قرآن|يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ}}<ref>«او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید و آنان را به دوزخ درمی‌آورد و بد آبشخوری است که بدان درمی‌آیند» سوره هود، آیه ۹۸.</ref>.


علی{{ع}} به این نکته بنیادین اشاره دارند که هرچند یک نفر [[شتر صالح]] را پی کرد، اما از آنجا که آن جامعه، به آن ستم آشکار [[راضی]] بودند، پس [[خداوند]] آنان را [[عذاب]] کرد، ایشان جریان [[قوم ثمود]] و نه یک فرد را بیان می‌کند و می‌فرماید: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ‏ النَّاسَ‏ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ‏ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ‏}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.</ref>. ای [[مردم]]! [[رضایت]] و نارضایی [بر عملی] موجب [[وحدت]] [[پاداش]] و [[کیفر]] مردم می‌گردد (یعنی عاملان و کسانی که راضی به آن عملند در کیفر یا پاداش شریکند] [[ناقه]] “ثمود” را یک نفر بیشتر پی نکرد، اما عذاب و کیفر آن همه قوم ثمود را فرا گرفت؛ زیرا همه به عمل او راضی بودند، [[خداوند سبحان]] می‌فرماید: “آن را پی کردند و [سرانجام پس از [[نزول بلا]]] پشیمان شدند”.
علی{{ع}} به این نکته بنیادین اشاره دارند که هرچند یک نفر [[شتر صالح]] را پی کرد، اما از آنجا که آن جامعه، به آن ستم آشکار [[راضی]] بودند، پس [[خداوند]] آنان را [[عذاب]] کرد، ایشان جریان [[قوم ثمود]] و نه یک فرد را بیان می‌کند و می‌فرماید: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ‏ النَّاسَ‏ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ‏ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ‏}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.</ref>. ای [[مردم]]! [[رضایت]] و نارضایی [بر عملی] موجب [[وحدت]] [[پاداش]] و [[کیفر]] مردم می‌گردد (یعنی عاملان و کسانی که راضی به آن عملند در کیفر یا پاداش شریکند] [[ناقه]] «ثمود” را یک نفر بیشتر پی نکرد، اما عذاب و کیفر آن همه قوم ثمود را فرا گرفت؛ زیرا همه به عمل او راضی بودند، [[خداوند سبحان]] می‌فرماید: «آن را پی کردند و [سرانجام پس از [[نزول بلا]]] پشیمان شدند”.


[[امام حسن عسکری]]{{ع}} این وضعیت را در روایتی طولانی به نقل از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، تشریح کرده است: {{متن حدیث|لَقَدْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَخْسِفَ بِبَلَدٍ يَشْتَمِلُ عَلَى الْكُفَّارِ وَ الْفُجَّارِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا رَبِّ أَخْسِفُ بِهِمْ إِلَّا بِفُلَانٍ الزَّاهِدِ لِيَعْرِفَ مَا ذَا يَأْمُرُهُ اللَّهُ فِيهِ فَقَالَ اخْسِفْ‏ بِفُلَانٍ‏ قَبْلَهُمْ‏ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ يَا رَبِّ عَرِّفْنِي لِمَ ذَلِكَ وَ هُوَ زَاهِدٌ عَابِدٌ قَالَ مَكَّنْتُ لَهُ وَ أَقْدَرْتُهُ فَهُوَ لَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ كَانَ يَتَوَفَّرُ عَلَى حُبِّهِمْ فِي غَضَبِي}}، [[خداوند]] به [[جبرئیل]] امر کرد که اهالی شهری را که مشتمل بر [[کفار]] و [[فجار]] بود به [[زمین]] فرو ببرد و فرمود فلانی را قبل از آنان به زمین فرو ببر. جبرئیل پرسید چرا این فرد که [[عابد]] و [[زاهد]] است را به این [[عذاب]] [[مبتلا]] می‌نمایی. خداوند فرمود به وی امکان و [[قدرت]] دادم، ولی وی [[امر به معروف و نهی از منکر]] نکرد و آنان را با وجود [[غضب]] من [[دوست]] داشت.
[[امام حسن عسکری]]{{ع}} این وضعیت را در روایتی طولانی به نقل از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، تشریح کرده است: {{متن حدیث|لَقَدْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَخْسِفَ بِبَلَدٍ يَشْتَمِلُ عَلَى الْكُفَّارِ وَ الْفُجَّارِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا رَبِّ أَخْسِفُ بِهِمْ إِلَّا بِفُلَانٍ الزَّاهِدِ لِيَعْرِفَ مَا ذَا يَأْمُرُهُ اللَّهُ فِيهِ فَقَالَ اخْسِفْ‏ بِفُلَانٍ‏ قَبْلَهُمْ‏ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ يَا رَبِّ عَرِّفْنِي لِمَ ذَلِكَ وَ هُوَ زَاهِدٌ عَابِدٌ قَالَ مَكَّنْتُ لَهُ وَ أَقْدَرْتُهُ فَهُوَ لَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ كَانَ يَتَوَفَّرُ عَلَى حُبِّهِمْ فِي غَضَبِي}}، [[خداوند]] به [[جبرئیل]] امر کرد که اهالی شهری را که مشتمل بر [[کفار]] و [[فجار]] بود به [[زمین]] فرو ببرد و فرمود فلانی را قبل از آنان به زمین فرو ببر. جبرئیل پرسید چرا این فرد که [[عابد]] و [[زاهد]] است را به این [[عذاب]] [[مبتلا]] می‌نمایی. خداوند فرمود به وی امکان و [[قدرت]] دادم، ولی وی [[امر به معروف و نهی از منکر]] نکرد و آنان را با وجود [[غضب]] من [[دوست]] داشت.
خط ۵۴: خط ۵۴:
یکی از واقعیت‌های تلخ [[تاریخی]] آن است که در اغلب اوقات دولت‌ها، مانع [[آزادی سیاسی]] در [[جامعه]] بوده‌اند، اصلی‌ترین دلیل این امر هم آن بوده است که دولتمردان می‌پنداشتند آزادی، مانع حفظ قدرت آنان می‌شود و [[سیطره]] آنان را فرو می‌کاهد، هرچند این امر در گذشته فراگیر بوده است، اما در دنیای جدید نیز گویی این انگاره باقی مانده است و به جای آنکه دولت‌ها، [[ترویج]] کننده آزادی و بسترساز برای حضور آن در جامعه باشند، مانع آن می‌شوند. واقعیت‌ها به ما می‌گوید در بسیاری از زمان‌ها، دولت‌ها و صاحبان قدرت‌ها هستند که می‌توانند جلوی آزادی را بگیرند و [[مردم]] را در [[زندان]] و بند اندازند؛ اما در مقابل، با توجه به [[قدرت]] تأثیرگذاری که دولت‌ها در [[اختیار]] دارند، [[قدرتمندان]] می‌توانند مؤثرترین کنشگر و عامل در اجرای آزادی سیاسی باشند. آن گونه که دولت‌ها با [[پیروی]] از [[قانون]]، [[عقلانیت]]، [[احکام]] و دستورهای [[شریعت]]، می‌توانند و باید فضا و بستری معقول و آزادانه در جامعه به وجود آورند تا [[شهروندان]] بتوانند به [[آسودگی]] آزادی را [[تجربه]] کنند و به سوی کمال راه جویند.
یکی از واقعیت‌های تلخ [[تاریخی]] آن است که در اغلب اوقات دولت‌ها، مانع [[آزادی سیاسی]] در [[جامعه]] بوده‌اند، اصلی‌ترین دلیل این امر هم آن بوده است که دولتمردان می‌پنداشتند آزادی، مانع حفظ قدرت آنان می‌شود و [[سیطره]] آنان را فرو می‌کاهد، هرچند این امر در گذشته فراگیر بوده است، اما در دنیای جدید نیز گویی این انگاره باقی مانده است و به جای آنکه دولت‌ها، [[ترویج]] کننده آزادی و بسترساز برای حضور آن در جامعه باشند، مانع آن می‌شوند. واقعیت‌ها به ما می‌گوید در بسیاری از زمان‌ها، دولت‌ها و صاحبان قدرت‌ها هستند که می‌توانند جلوی آزادی را بگیرند و [[مردم]] را در [[زندان]] و بند اندازند؛ اما در مقابل، با توجه به [[قدرت]] تأثیرگذاری که دولت‌ها در [[اختیار]] دارند، [[قدرتمندان]] می‌توانند مؤثرترین کنشگر و عامل در اجرای آزادی سیاسی باشند. آن گونه که دولت‌ها با [[پیروی]] از [[قانون]]، [[عقلانیت]]، [[احکام]] و دستورهای [[شریعت]]، می‌توانند و باید فضا و بستری معقول و آزادانه در جامعه به وجود آورند تا [[شهروندان]] بتوانند به [[آسودگی]] آزادی را [[تجربه]] کنند و به سوی کمال راه جویند.


[[آیات قرآن کریم]] مواردی را بیان می‌کند که دولت‌ها و [[طاغوتیان]] سوار بر قدرت بوده‌اند که از موانع جدی آزادی به شمار می‌روند که آن را در فصلی جداگانه به نام “موانع آزادی سیاسی” به آن خواهیم پرداخت؛ اما [[آیات]] دیگر که [[سیره پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[انبیا]] و [[حاکمان]] [[شایسته]] را گزارش می‌کنند، حکایت از آن دارد که دولت‌ها و [[صاحبان قدرت]]، خود عاملی مهم در عملی کردن آزادی سیاسی به شمار می‌روند، حاکمانی که خود، طالب [[آزادی]] و جوینده دیدگاه و [[رأی]] اطرافیان و پیرامونیان خود بوده‌اند؛ برای نمونه در [[رفتار]] و استشاره [[بلقیس]] این امر را می‌بینیم که [[خداوند]] از قول او نقل می‌کند: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref> در امور [[کشورداری]] بدون [[مشورت]] کاری نکرده‌ام و [[استبداد رأی]] نداشته‌ام<ref>ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶۰.</ref>.
[[آیات قرآن کریم]] مواردی را بیان می‌کند که دولت‌ها و [[طاغوتیان]] سوار بر قدرت بوده‌اند که از موانع جدی آزادی به شمار می‌روند که آن را در فصلی جداگانه به نام «موانع آزادی سیاسی” به آن خواهیم پرداخت؛ اما [[آیات]] دیگر که [[سیره پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[انبیا]] و [[حاکمان]] [[شایسته]] را گزارش می‌کنند، حکایت از آن دارد که دولت‌ها و [[صاحبان قدرت]]، خود عاملی مهم در عملی کردن آزادی سیاسی به شمار می‌روند، حاکمانی که خود، طالب [[آزادی]] و جوینده دیدگاه و [[رأی]] اطرافیان و پیرامونیان خود بوده‌اند؛ برای نمونه در [[رفتار]] و استشاره [[بلقیس]] این امر را می‌بینیم که [[خداوند]] از قول او نقل می‌کند: {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ}}<ref>«(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبوده‌اید به پایان نبرده‌ام» سوره نمل، آیه ۳۲.</ref> در امور [[کشورداری]] بدون [[مشورت]] کاری نکرده‌ام و [[استبداد رأی]] نداشته‌ام<ref>ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶۰.</ref>.


طبعاً [[حاکم]] مشورت‌جو، یکه‌تازی نمی‌کند و مشورت و اظهارنظر، در بستر [[آزادی بیان]] معنادار است. در [[دولت نبوی]] که برگرفته از [[وحی الهی]] سامان یافت، [[مسلمانان]] [[آزاد]] بودند تا دیدگاه خویش را بیان کنند و حتی غیرمسلمانان در انجام [[مناسک دینی]] خود آزاد بودند. گفت‌وگوهای انجام شده میان مسلمانان و [[مشرکین]] و [[یهودیان]] [[مدینه]]، نشان از فضای آزاد در [[جامعه]] آن [[روز]] دارد با آنکه محمد بن عبدالله{{صل}} در آن سامان، [[حکومت]] تشکیل داده بود و اقتداری بالا داشت. در دولت نبوی، [[مردم]]، [[مسلمان]] و غیرمسلمان، در امر [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آنجا که حکمی صریح از سوی خداوند نازل نشده بود، دارای [[حقوقی]] یکسان بودند. در [[حق الله]]، همگی در برابر خداوند یکسان بودند و در [[حق‌الناس]] و [[امور سیاسی]] - اجتماعی کسی به دلیل عقیده‌اش، از حقوقش [[محروم]] نمی‌شد. مردم در دولت نبوی، [[حق]] [[انتخاب]] داشتند که بر اساس [[آیات قرآن]] در [[دین]]، اجباری نبود<ref>{{متن قرآن|متن}} بقره: ۲۵۶؛ یونس: ۹۹.</ref>، بر اساس [[سیره پیامبر]]{{صل}} و غیرمسلمانان، مجبور به [[پذیرش اسلام]] نشدند، آنان در [[پناه]] [[اسلام]] بودند و برخوردار از [[حقوق]] عادلانه. بر اساس این [[تعالیم]] بود که [[پیغمبر]] [[رحمت]]{{صل}} حتی [[کنیز]] خود، [[ریحانه]] را که یک [[یهودی]] بود، وادار به پذیرش اسلام نکرد، او بر دین خود باقی ماند تا آنکه به دلخواه مسلمان شد<ref>ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، ص۶۰۴.</ref>. ایشان می‌فرمود، هر کس، [[ذمّی]] و فردی را که در [[پناه]] [[اسلام]] است، [[آزار]] و [[اذیت]] کند، پس من [[دشمن]] او خواهم بود و کسی که من دشمنش باشم، در [[روز رستاخیز]] با او [[دشمنی]] خواهم کرد<ref>محمد بن عیسی الترمذی، الجامع الکبیر، ج۱، ص۸۵.</ref>؛ همچنین در [[قرارداد]] [[مدینه]] که به منشور مدینه نیز مشهور است، تأکید گردید برای همه افرادی که طرف قرارداد هستند، [[یثرب]] (مدینه)، [[حرم]] و دارای [[امنیت]] است و اینکه “یهود بنی عوف” همراه با [[مؤمنین]]، یک [[امت]] هستند و [[یهود]]، دارای [[دین]] خود و [[مسلمانان]]، دین خود باشند<ref>ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن‌هشام، السیره النبویه، ص۵۰۳؛ ر.ک: علی المیانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. همچنین در فرایندی آزادانه مسلمانان در [[دولت]] مدینه، با [[حضرت محمد]]{{صل}}، [[مشورت]] و [[رایزنی]] می‌کردند و [[بی‌تکلف]] می‌توانستند دیدگاه خود را ابراز کنند، در [[سیره]] ایشان، [[روحیه]] [[مشاوره]] و رایزنی [[ترویج]] می‌شد که از سازوکارهای عمده در جلوگیری از [[استبداد]] و [[رفتار]] ناعادلانه است؛ در [[تفسیر ابوالفتوح رازی]] آمده است، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تأکید داشت هنگامی که [[زمامداران]] شما [[برترین]] شما و [[نیکان]] باشد و کارهایتان به رایزنی و مشورت انجام گیرد، پس در این هنگام، روی [[زمین]] از زیر زمین برای شما بهتر است ([[شایسته]] [[زندگی]] هستید)، ولی اگر زمامدارانتان بدان، [[توانگران]] و افراد آزمند باشند و کارهایتان به مشورت نباشد، پس در این صورت، زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است<ref>حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۷۴؛ نیز ر.ک: محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی ج۴، ص۴۵۹؛ ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۳۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۵، ص۴۶-۴۷.</ref>.
طبعاً [[حاکم]] مشورت‌جو، یکه‌تازی نمی‌کند و مشورت و اظهارنظر، در بستر [[آزادی بیان]] معنادار است. در [[دولت نبوی]] که برگرفته از [[وحی الهی]] سامان یافت، [[مسلمانان]] [[آزاد]] بودند تا دیدگاه خویش را بیان کنند و حتی غیرمسلمانان در انجام [[مناسک دینی]] خود آزاد بودند. گفت‌وگوهای انجام شده میان مسلمانان و [[مشرکین]] و [[یهودیان]] [[مدینه]]، نشان از فضای آزاد در [[جامعه]] آن [[روز]] دارد با آنکه محمد بن عبدالله{{صل}} در آن سامان، [[حکومت]] تشکیل داده بود و اقتداری بالا داشت. در دولت نبوی، [[مردم]]، [[مسلمان]] و غیرمسلمان، در امر [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آنجا که حکمی صریح از سوی خداوند نازل نشده بود، دارای [[حقوقی]] یکسان بودند. در [[حق الله]]، همگی در برابر خداوند یکسان بودند و در [[حق‌الناس]] و [[امور سیاسی]] - اجتماعی کسی به دلیل عقیده‌اش، از حقوقش [[محروم]] نمی‌شد. مردم در دولت نبوی، [[حق]] [[انتخاب]] داشتند که بر اساس [[آیات قرآن]] در [[دین]]، اجباری نبود<ref>{{متن قرآن|متن}} بقره: ۲۵۶؛ یونس: ۹۹.</ref>، بر اساس [[سیره پیامبر]]{{صل}} و غیرمسلمانان، مجبور به [[پذیرش اسلام]] نشدند، آنان در [[پناه]] [[اسلام]] بودند و برخوردار از [[حقوق]] عادلانه. بر اساس این [[تعالیم]] بود که [[پیغمبر]] [[رحمت]]{{صل}} حتی [[کنیز]] خود، [[ریحانه]] را که یک [[یهودی]] بود، وادار به پذیرش اسلام نکرد، او بر دین خود باقی ماند تا آنکه به دلخواه مسلمان شد<ref>ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، ص۶۰۴.</ref>. ایشان می‌فرمود، هر کس، [[ذمّی]] و فردی را که در [[پناه]] [[اسلام]] است، [[آزار]] و [[اذیت]] کند، پس من [[دشمن]] او خواهم بود و کسی که من دشمنش باشم، در [[روز رستاخیز]] با او [[دشمنی]] خواهم کرد<ref>محمد بن عیسی الترمذی، الجامع الکبیر، ج۱، ص۸۵.</ref>؛ همچنین در [[قرارداد]] [[مدینه]] که به منشور مدینه نیز مشهور است، تأکید گردید برای همه افرادی که طرف قرارداد هستند، [[یثرب]] (مدینه)، [[حرم]] و دارای [[امنیت]] است و اینکه «یهود بنی عوف” همراه با [[مؤمنین]]، یک [[امت]] هستند و [[یهود]]، دارای [[دین]] خود و [[مسلمانان]]، دین خود باشند<ref>ر.ک: ابی محمد عبدالملک ابن‌هشام، السیره النبویه، ص۵۰۳؛ ر.ک: علی المیانجی، مکاتیب الرسول، ج۱، ص۲۵۹.</ref>. همچنین در فرایندی آزادانه مسلمانان در [[دولت]] مدینه، با [[حضرت محمد]]{{صل}}، [[مشورت]] و [[رایزنی]] می‌کردند و [[بی‌تکلف]] می‌توانستند دیدگاه خود را ابراز کنند، در [[سیره]] ایشان، [[روحیه]] [[مشاوره]] و رایزنی [[ترویج]] می‌شد که از سازوکارهای عمده در جلوگیری از [[استبداد]] و [[رفتار]] ناعادلانه است؛ در [[تفسیر ابوالفتوح رازی]] آمده است، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تأکید داشت هنگامی که [[زمامداران]] شما [[برترین]] شما و [[نیکان]] باشد و کارهایتان به رایزنی و مشورت انجام گیرد، پس در این هنگام، روی [[زمین]] از زیر زمین برای شما بهتر است ([[شایسته]] [[زندگی]] هستید)، ولی اگر زمامدارانتان بدان، [[توانگران]] و افراد آزمند باشند و کارهایتان به مشورت نباشد، پس در این صورت، زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است<ref>حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۷۴؛ نیز ر.ک: محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی ج۴، ص۴۵۹؛ ابن شعبه، تحف العقول، ص۲۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۳۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۵، ص۴۶-۴۷.</ref>.


یکی از الگوهای [[برتری]] که دولت، خود عامل [[آزادی سیاسی]] می‌گردد و [[رفتارها]] و برخوردهای آزادانه را می‌توان در آن جست‌وجو کرد، [[حکومت علی]]{{ع}} است، دولتی که در نقشی کلیدی در بستر‌سازی [[آزادی سیاسی]] برای [[شهروندان]] [[جامعه اسلامی]] دارد، یکی از نمونه‌های آشکار آن برخورد علی{{ع}} با [[خوارج]] بود که در فصل‌های قبل به آن اشاره شد؛ نمونه دیگر، نحوه تعامل آن حضرت با [[اصحاب جمل]] است. در [[تاریخ]] آمده است که [[طلحه]] و [[زبیر]] [[خدمت]] علی{{ع}} رفتند و [[اجازه]] خواستند تا به قصد [[عمره]] به [[مکه]] روند؛ آن حضرت اجازه نداد؛ آن دو [[اصرار]] کردند. حضرت فرمود: به [[خدا]] شما قصد عمره ندارید؛ اما قصد [[حیله]] و [[نیرنگ]] دارید و می‌خواهید به [[بصره]] بروید. آنها گفتند جز عمره جایی دیگر نروند. حضرت فرمود: [[سوگند]] بخورید که در امور [[مسلمانان]] [[فساد]] نخواهید کرد، [[پیمان]] خویش را با من نخواهید [[شکست]] و [[فتنه‌جویی]] نخواهید کرد. آن دو سوگند یاد کردند، آن‌گاه از نزد حضرت بیرون رفتند. [[ابن‌عباس]] وارد شد و ایشان جریان طلحه و زبیر و [[عهد]] آنان را بیان کردند و اینکه آنان قول داده‌اند که فساد نورزند، سپس فرمود، اما به [[خداوند]] سوگند که آنان هدفی جز فتنه‌گری ندارند و به زودی بر من خروج کنند و [[خون]] [[شیعیان]] و [[یاران]] مرا بریزند. ابن‌عباس گفت اگر مسئله چنین است، پس چرا آنان را [[زندانی]] نکردی و جلوی [[شر]] آنان را نگرفتی؟ [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَأْمُرُنِي أَنْ أَبْدَأَ بِالظُّلْمِ وَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ أُعَاقِبَ‏ عَلَى‏ الظِّنَّةِ وَ التُّهَمَةِ أُؤَاخِذُ بِالْفِعْلِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَلَّا وَ اللَّهِ لَا عَدَلْتُ عَمَّا أَخَذَ اللَّهُ عَلَيَّ مِنَ الْحُكْمِ بِالْعَدْلِ}}<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان الشیخ المفید، الجمال و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۶۷.</ref>.
یکی از الگوهای [[برتری]] که دولت، خود عامل [[آزادی سیاسی]] می‌گردد و [[رفتارها]] و برخوردهای آزادانه را می‌توان در آن جست‌وجو کرد، [[حکومت علی]]{{ع}} است، دولتی که در نقشی کلیدی در بستر‌سازی [[آزادی سیاسی]] برای [[شهروندان]] [[جامعه اسلامی]] دارد، یکی از نمونه‌های آشکار آن برخورد علی{{ع}} با [[خوارج]] بود که در فصل‌های قبل به آن اشاره شد؛ نمونه دیگر، نحوه تعامل آن حضرت با [[اصحاب جمل]] است. در [[تاریخ]] آمده است که [[طلحه]] و [[زبیر]] [[خدمت]] علی{{ع}} رفتند و [[اجازه]] خواستند تا به قصد [[عمره]] به [[مکه]] روند؛ آن حضرت اجازه نداد؛ آن دو [[اصرار]] کردند. حضرت فرمود: به [[خدا]] شما قصد عمره ندارید؛ اما قصد [[حیله]] و [[نیرنگ]] دارید و می‌خواهید به [[بصره]] بروید. آنها گفتند جز عمره جایی دیگر نروند. حضرت فرمود: [[سوگند]] بخورید که در امور [[مسلمانان]] [[فساد]] نخواهید کرد، [[پیمان]] خویش را با من نخواهید [[شکست]] و [[فتنه‌جویی]] نخواهید کرد. آن دو سوگند یاد کردند، آن‌گاه از نزد حضرت بیرون رفتند. [[ابن‌عباس]] وارد شد و ایشان جریان طلحه و زبیر و [[عهد]] آنان را بیان کردند و اینکه آنان قول داده‌اند که فساد نورزند، سپس فرمود، اما به [[خداوند]] سوگند که آنان هدفی جز فتنه‌گری ندارند و به زودی بر من خروج کنند و [[خون]] [[شیعیان]] و [[یاران]] مرا بریزند. ابن‌عباس گفت اگر مسئله چنین است، پس چرا آنان را [[زندانی]] نکردی و جلوی [[شر]] آنان را نگرفتی؟ [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَأْمُرُنِي أَنْ أَبْدَأَ بِالظُّلْمِ وَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ أُعَاقِبَ‏ عَلَى‏ الظِّنَّةِ وَ التُّهَمَةِ أُؤَاخِذُ بِالْفِعْلِ قَبْلَ كَوْنِهِ كَلَّا وَ اللَّهِ لَا عَدَلْتُ عَمَّا أَخَذَ اللَّهُ عَلَيَّ مِنَ الْحُكْمِ بِالْعَدْلِ}}<ref>ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان الشیخ المفید، الجمال و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۱۶۷.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش