پرش به محتوا

آزادی بیان در حقوق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '“' به '«'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '“' به '«')
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
یکی از [[حقوق]] کلیدی در [[آزادی سیاسی]] که با چالش‌های مختلف نیز روبه‌رو بوده و می‌باشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین می‌خوانیم: {{عربی|البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد}} و “بیان” آن چیزی است که دلالت امور را آشکار می‌کند<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۰۸۲.</ref>، گویی با بیان امور، میان مسائل جدایی می‌افتد، با بیان است که میان [[حق و باطل]]، تفکیک می‌شود و میان روشنی و [[تاریکی]]، تفاوت گذاشته می‌شود، آن‌سان که با بیان، میان برخی امور، ارتباطی برقرار می‌شود، مانند آنکه میان [[آیات قرآن]] و آشکارگری حق [[ارتباط]] برقرار می‌گردد. راغب در مفردات می‌نویسد بیان، [[کشف]] و آشکارسازی از امری است که اعم از [[نطق]] است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۶.</ref>؛ همچنین در کتب [[تفسیری]] آمده است که بیان، شامل نطق، گفتار، نوشتار و [[فهم]] نیز می‌گردد تا بدان وسیله، آنچه گوینده می‌گوید، شناخته گردد و آنچه به او می‌گویند، [[فهم]] شود: {{عربی|النطق و الكتابة و الخط و الفهم و الأفهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له}}<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹.</ref>.
یکی از [[حقوق]] کلیدی در [[آزادی سیاسی]] که با چالش‌های مختلف نیز روبه‌رو بوده و می‌باشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین می‌خوانیم: {{عربی|البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد}} و «بیان” آن چیزی است که دلالت امور را آشکار می‌کند<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۰۸۲.</ref>، گویی با بیان امور، میان مسائل جدایی می‌افتد، با بیان است که میان [[حق و باطل]]، تفکیک می‌شود و میان روشنی و [[تاریکی]]، تفاوت گذاشته می‌شود، آن‌سان که با بیان، میان برخی امور، ارتباطی برقرار می‌شود، مانند آنکه میان [[آیات قرآن]] و آشکارگری حق [[ارتباط]] برقرار می‌گردد. راغب در مفردات می‌نویسد بیان، [[کشف]] و آشکارسازی از امری است که اعم از [[نطق]] است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۶.</ref>؛ همچنین در کتب [[تفسیری]] آمده است که بیان، شامل نطق، گفتار، نوشتار و [[فهم]] نیز می‌گردد تا بدان وسیله، آنچه گوینده می‌گوید، شناخته گردد و آنچه به او می‌گویند، [[فهم]] شود: {{عربی|النطق و الكتابة و الخط و الفهم و الأفهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له}}<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹.</ref>.


[[محمدجواد مغنیه]]، بر این [[باور]] است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، [[کلام]] است: {{عربی|المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان}}.
[[محمدجواد مغنیه]]، بر این [[باور]] است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، [[کلام]] است: {{عربی|المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان}}.
خط ۲۱: خط ۲۱:


== از [[آزادی اندیشه]] تا آزادی بیان ==
== از [[آزادی اندیشه]] تا آزادی بیان ==
از لوازم حتمی آزادی بیان، آزادی اندیشه است، هر چند که اصولاً نمی‌توان آزادی اندیشه را قید و بند زد یا جلوی آن را گرفت، اندیشه، امری نرم‌افزاری و نامحسوس است که در هزارتو و لایه‌های درونی [[ذهن]] [[انسان‌ها]] شکل می‌گیرد، طبعاً کسی نمی‌تواند آن را محدود کند، اما طبیعی است که بیان هر اندیشه‌ای که به ذهن می‌آید بدون در نظر گرفتن [[هنجارها]]، [[ارزش‌ها]] و [[قوانین]] هر [[جامعه]]، [[شایسته]] به نظر نمی‌رسد. با این همه، بیان اندیشه، بحثی کلیدی و مهم است و حقی بنیادین که همه افراد به اقتضای [[انسانیت]] به طور برابر آن را دارند و می‌توانند [[فکر]] خویش را آزادانه بیان کنند تا آنجا که حقوق دیگران و [[حدود الهی]] نادیده گرفته نشود. سیدابوالفضل زنجانی با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> می‌گوید: [[اسلام]]، [[آزادی فکر]] را نه تنها یکی از [[حقوق بشر]]، بلکه از [[وظایف]] طبیعی و [[تکوینی]] او می‌داند، وی به ساختاری که [[قرآن]] برای [[رشد]] فکر [[انسان]] معرفی کرده است اشاره می‌کند و کلمات “تذکّر”، “تدبّر”، “تفکّر”، “تعقّل” و “تفقّه” در [[قرآن]] را اشاره به همین موضوع می‌داند. در این راه حتی [[پیامبر خدا]] نیز [[مأمور]] بود، [[امنیت]] محیط و [[فرصت]] کافی را برای تفاهم با [[مشرکان]] آماده سازد؛ چراکه [[وظیفه]] [[رهبران]] [[بشر]] “پرورش [[افکار]] [[مردم]]، و آماده نمودن آن برای [[حقایق]] وجود و کمک در تفکیک [[واقعیات]] از موهومات” است<ref>سید ابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۷۳.</ref>.
از لوازم حتمی آزادی بیان، آزادی اندیشه است، هر چند که اصولاً نمی‌توان آزادی اندیشه را قید و بند زد یا جلوی آن را گرفت، اندیشه، امری نرم‌افزاری و نامحسوس است که در هزارتو و لایه‌های درونی [[ذهن]] [[انسان‌ها]] شکل می‌گیرد، طبعاً کسی نمی‌تواند آن را محدود کند، اما طبیعی است که بیان هر اندیشه‌ای که به ذهن می‌آید بدون در نظر گرفتن [[هنجارها]]، [[ارزش‌ها]] و [[قوانین]] هر [[جامعه]]، [[شایسته]] به نظر نمی‌رسد. با این همه، بیان اندیشه، بحثی کلیدی و مهم است و حقی بنیادین که همه افراد به اقتضای [[انسانیت]] به طور برابر آن را دارند و می‌توانند [[فکر]] خویش را آزادانه بیان کنند تا آنجا که حقوق دیگران و [[حدود الهی]] نادیده گرفته نشود. سیدابوالفضل زنجانی با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> می‌گوید: [[اسلام]]، [[آزادی فکر]] را نه تنها یکی از [[حقوق بشر]]، بلکه از [[وظایف]] طبیعی و [[تکوینی]] او می‌داند، وی به ساختاری که [[قرآن]] برای [[رشد]] فکر [[انسان]] معرفی کرده است اشاره می‌کند و کلمات «تذکّر”، «تدبّر”، «تفکّر”، «تعقّل” و «تفقّه” در [[قرآن]] را اشاره به همین موضوع می‌داند. در این راه حتی [[پیامبر خدا]] نیز [[مأمور]] بود، [[امنیت]] محیط و [[فرصت]] کافی را برای تفاهم با [[مشرکان]] آماده سازد؛ چراکه [[وظیفه]] [[رهبران]] [[بشر]] «پرورش [[افکار]] [[مردم]]، و آماده نمودن آن برای [[حقایق]] وجود و کمک در تفکیک [[واقعیات]] از موهومات” است<ref>سید ابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۷۳.</ref>.


البته خوانش [[آزادی بیان]] نسبت به مکتب‌های مختلف، متفاوت است؛ برای نمونه به بیان [[شهید صدر]]، [[آزادی]] [[فکری]] در [[تمدن]] [[غربی]] به معنای آن است که هر فردی [[اجازه]] داشته باشد که هرگونه می‌خواهد [[فکر]] کند، افکارش را [[اعلان]] کند و افراد را به سوی آن فراخواند، اما دیدگاه [[اسلام]] از نگرش [[دموکراسی]] [[سرمایه‌داری]] متفاوت است و آن، نتیجه [[اختلاف]] در مبنای فکری است که [[توحید]] باشد و اینکه همه عالم به مالک و پروردگاری یگانه وابسته است، اسلام هم اجازه می‌دهد فکر [[انسانی]]، [[آزاد]] باشد و آن را اعلام کند، اما تا زمانی که از آن قاعده و مبنای فکری که بنیاد [[حقیقی]] برای ارائه آزادی [[انسان]] است، [[تمرد]] و [[سرپیچی]] نکند، اسلام به انسان، شخصیتی آزاد و کریمانه می‌بخشد تا در برابر [[شهوات]]، از میان نرود و در مقابل [[بت‌ها]]، سر خم نکند<ref>سیدمحمدباقر الصدر، المدرسة الإسلامیة (موسوعة الشهید الصدر)، ج۵، ص۱۰۷.</ref>. آن گونه که به بهانه آزادی بیان، نباید [[امنیت اجتماعی]]، [[آبرو]] و حیثیت افراد را به خطر انداخت، [[جامعه]] را به [[هرج‌و‌مرج]] کشاند و [[توهین به مقدّسات]]، آزاد پنداشته شود. به بیان دیگر:
البته خوانش [[آزادی بیان]] نسبت به مکتب‌های مختلف، متفاوت است؛ برای نمونه به بیان [[شهید صدر]]، [[آزادی]] [[فکری]] در [[تمدن]] [[غربی]] به معنای آن است که هر فردی [[اجازه]] داشته باشد که هرگونه می‌خواهد [[فکر]] کند، افکارش را [[اعلان]] کند و افراد را به سوی آن فراخواند، اما دیدگاه [[اسلام]] از نگرش [[دموکراسی]] [[سرمایه‌داری]] متفاوت است و آن، نتیجه [[اختلاف]] در مبنای فکری است که [[توحید]] باشد و اینکه همه عالم به مالک و پروردگاری یگانه وابسته است، اسلام هم اجازه می‌دهد فکر [[انسانی]]، [[آزاد]] باشد و آن را اعلام کند، اما تا زمانی که از آن قاعده و مبنای فکری که بنیاد [[حقیقی]] برای ارائه آزادی [[انسان]] است، [[تمرد]] و [[سرپیچی]] نکند، اسلام به انسان، شخصیتی آزاد و کریمانه می‌بخشد تا در برابر [[شهوات]]، از میان نرود و در مقابل [[بت‌ها]]، سر خم نکند<ref>سیدمحمدباقر الصدر، المدرسة الإسلامیة (موسوعة الشهید الصدر)، ج۵، ص۱۰۷.</ref>. آن گونه که به بهانه آزادی بیان، نباید [[امنیت اجتماعی]]، [[آبرو]] و حیثیت افراد را به خطر انداخت، [[جامعه]] را به [[هرج‌و‌مرج]] کشاند و [[توهین به مقدّسات]]، آزاد پنداشته شود. به بیان دیگر:
خط ۲۸: خط ۲۸:
سیدابوالفضل زنجانی با تکیه بر [[آیات قرآن]]، [[معتقد]] است [[آزادی فکر]] و آزادی در بیان و قلم و آزادی در عمل، نه تنها یکی از [[حقوق]] مسلم انسان، بلکه از مشخصات و از حدود موجودات این نوع می‌باشد؛ وی تأکید دارد نباید [[فکر]] کسی را خفه کرد یا زبان آن دیگری را فرو بست یا قلم این یکی را در هم [[شکست]]<ref>سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۹۸.</ref>. [[سید قطب]] در همین باره می‌نویسد [[دعوت]] با [[حکمت]]، دقت در احوال و شرایط مخاطبان است، [[جدال]] [[نیکو]]، بدون [[تحمیل]] بر مخالف و تقبیح اوست، تا او دریابد که [[هدف]]، [[غلبه]] و [[پیروزی]] نیست، بلکه هدف، قانع‌سازی و رسیدن به [[حق]] است<ref>ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۰۲.</ref>.
سیدابوالفضل زنجانی با تکیه بر [[آیات قرآن]]، [[معتقد]] است [[آزادی فکر]] و آزادی در بیان و قلم و آزادی در عمل، نه تنها یکی از [[حقوق]] مسلم انسان، بلکه از مشخصات و از حدود موجودات این نوع می‌باشد؛ وی تأکید دارد نباید [[فکر]] کسی را خفه کرد یا زبان آن دیگری را فرو بست یا قلم این یکی را در هم [[شکست]]<ref>سیدابوالفضل موسوی زنجانی، حریت در نظر اسلام، ص۱۹۸.</ref>. [[سید قطب]] در همین باره می‌نویسد [[دعوت]] با [[حکمت]]، دقت در احوال و شرایط مخاطبان است، [[جدال]] [[نیکو]]، بدون [[تحمیل]] بر مخالف و تقبیح اوست، تا او دریابد که [[هدف]]، [[غلبه]] و [[پیروزی]] نیست، بلکه هدف، قانع‌سازی و رسیدن به [[حق]] است<ref>ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۰۲.</ref>.


در کتاب “آزادی در قرآن”، چنین می‌خوانیم، تردیدی نیست که [[آزادی بیان]] در [[حقوق]] و [[قوانین اسلام]] پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجود ندارد، مگر آنکه این [[آزادی]] به [[سوء]] استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود. با توجه به اهمیتی که [[دین اسلام]] برای [[کسب علم]] و [[دانش]] قائل است، نمی‌توان پذیرفت که چنین [[دینی]] قائل به ممنوعیت بیان و [[علم]] باشد. اگر این گونه بود باید [[قرآن]] به جای این همه [[استدلال]] و توضیح و [[نقد]] نظرهای [[مخالفان]] خود و [[تأیید]] [[شیوه]] [[پیامبر]] در امر [[تبلیغ]]، شیوه دیگری در پیش می‌گرفت و با اشکال‌های مطرح شده از سوی مخالفان [[مخالفت]] کرده، جلوی آنها را می‌گرفت. سپس نویسنده به نکته‌ای [[معرفت‌شناختی]] اشاره می‌کند که تمام حق و زوایای [[فرهنگ دینی]] برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه [[حق تعالی]] و [[راسخان در علم]] و [[متصلان به وحی]] است؛ لذا چاره‌ای نداریم جز اینکه بگوییم [[معرفت دینی]] ما در [[جامعه]]، همواره نیازمند نقد و بررسی همه جانبه است، پس باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح یا شفاف‌تر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم<ref>ر.ک: سیدمحمدعلی ایازی، آزادی در قرآن، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۵۸.</ref>
در کتاب «آزادی در قرآن”، چنین می‌خوانیم، تردیدی نیست که [[آزادی بیان]] در [[حقوق]] و [[قوانین اسلام]] پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجود ندارد، مگر آنکه این [[آزادی]] به [[سوء]] استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود. با توجه به اهمیتی که [[دین اسلام]] برای [[کسب علم]] و [[دانش]] قائل است، نمی‌توان پذیرفت که چنین [[دینی]] قائل به ممنوعیت بیان و [[علم]] باشد. اگر این گونه بود باید [[قرآن]] به جای این همه [[استدلال]] و توضیح و [[نقد]] نظرهای [[مخالفان]] خود و [[تأیید]] [[شیوه]] [[پیامبر]] در امر [[تبلیغ]]، شیوه دیگری در پیش می‌گرفت و با اشکال‌های مطرح شده از سوی مخالفان [[مخالفت]] کرده، جلوی آنها را می‌گرفت. سپس نویسنده به نکته‌ای [[معرفت‌شناختی]] اشاره می‌کند که تمام حق و زوایای [[فرهنگ دینی]] برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه [[حق تعالی]] و [[راسخان در علم]] و [[متصلان به وحی]] است؛ لذا چاره‌ای نداریم جز اینکه بگوییم [[معرفت دینی]] ما در [[جامعه]]، همواره نیازمند نقد و بررسی همه جانبه است، پس باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح یا شفاف‌تر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم<ref>ر.ک: سیدمحمدعلی ایازی، آزادی در قرآن، ص۱۸۱.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۵۸.</ref>


== آزادی بیان و [[قدرت سیاسی]] ==
== آزادی بیان و [[قدرت سیاسی]] ==
خط ۶۰: خط ۶۰:
{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
در این آیه [[خدای متعال]]، به [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} امر می‌کند که با [[مخالفان]] و آنان که دیدگاه تو را نمی‌پذیرند، با شیوه [[نیکو]]، [[جدل]] کن؛ می‌دانیم که [[گفت‌وگو]] و جدل، بدون طرف مقابل و دیدگاه مخالف، معنی ندارد، نفرمود دیدگاه [[حق]] خود را بر آنان [[تحمیل]] کن و آنان را مجبور ساز که آن را بپذیرند، و نفر مود که به هر نحوی که [[دوست]] داری، آنان را به [[دین حق]]، فرا بخوان، بلکه به ایشان امر می‌شود که با [[مخالفان]]، [[مجادله]] نیکو داشته باش، لازمه گفت‌وگو و [[جدال]]، آن است که طرف مقابل و مخالف بتواند، سخن خویش را بیان کند و بدون [[هراس]] از [[صاحبان قدرت]]، آن را مطرح سازد.
در این آیه [[خدای متعال]]، به [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} امر می‌کند که با [[مخالفان]] و آنان که دیدگاه تو را نمی‌پذیرند، با شیوه [[نیکو]]، [[جدل]] کن؛ می‌دانیم که [[گفت‌وگو]] و جدل، بدون طرف مقابل و دیدگاه مخالف، معنی ندارد، نفرمود دیدگاه [[حق]] خود را بر آنان [[تحمیل]] کن و آنان را مجبور ساز که آن را بپذیرند، و نفر مود که به هر نحوی که [[دوست]] داری، آنان را به [[دین حق]]، فرا بخوان، بلکه به ایشان امر می‌شود که با [[مخالفان]]، [[مجادله]] نیکو داشته باش، لازمه گفت‌وگو و [[جدال]]، آن است که طرف مقابل و مخالف بتواند، سخن خویش را بیان کند و بدون [[هراس]] از [[صاحبان قدرت]]، آن را مطرح سازد.
در آیه‌ای دیگر، به [[صراحت]]، جدال با [[اهل کتاب]] که حتی [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[انکار]] می‌کنند، [[جدال احسن]] ذکر می‌کند که با توجه به واژه “الا” مجادله با آنان، تنها باید در فراگردی نیکو بر پاگردد، در سخن [[خداوند]] آمده است: {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref>.
در آیه‌ای دیگر، به [[صراحت]]، جدال با [[اهل کتاب]] که حتی [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[انکار]] می‌کنند، [[جدال احسن]] ذکر می‌کند که با توجه به واژه «الا” مجادله با آنان، تنها باید در فراگردی نیکو بر پاگردد، در سخن [[خداوند]] آمده است: {{متن قرآن|وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.</ref>.
این رفت و برگشت‌های استدلالی، حتی اگر از سوی منکر [[رسالت]] و [[معاد]] هم باشد، باید در بستری [[علمی]] و گفت‌وگویی انجام شود و [[امام صادق]]{{ع}} از آن تعبیر به جدال نیکو می‌کند، وقتی که در مسائل بنیادین [[توحید]] و معاد، این جدال‌ها و کشمکش‌های علمی وجود دارد، پس به طریق اولی در حوزه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] این [[آزادی]] باید وجود داشته باشد که حوزه [[سیاست]]، عرصه دیدگاه‌های متکثر، [[متعارض]] و متفاوت است.
این رفت و برگشت‌های استدلالی، حتی اگر از سوی منکر [[رسالت]] و [[معاد]] هم باشد، باید در بستری [[علمی]] و گفت‌وگویی انجام شود و [[امام صادق]]{{ع}} از آن تعبیر به جدال نیکو می‌کند، وقتی که در مسائل بنیادین [[توحید]] و معاد، این جدال‌ها و کشمکش‌های علمی وجود دارد، پس به طریق اولی در حوزه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] این [[آزادی]] باید وجود داشته باشد که حوزه [[سیاست]]، عرصه دیدگاه‌های متکثر، [[متعارض]] و متفاوت است.


خط ۶۹: خط ۶۹:
{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>.
{{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>.


در تفاوت میان “لبس” و “کتم” آمده است که ریشه لبس به معنای پوشاندن اشیاء است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۳۴.</ref>. در کتاب العین آمده است که “لبس” به معنای خلط امور است هنگامی که بعضی از امور با یکدیگر مشتبه شده باشد<ref>خلیل فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۲.</ref>. اصل در لغت [[کتمان]] که در مقابل “ابداء” است، پوشاندن امور در ضمیر و [[قلب]] است. پوشاندن در [[نهان]] [[جان]] تا چیزی از آن آشکار نگردد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۲۳.</ref>. در کتمان، عدم اظهار [[حق]] است، گویی که آن را می‌داند و اظهار نمی‌کند.
در تفاوت میان «لبس” و «کتم” آمده است که ریشه لبس به معنای پوشاندن اشیاء است<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۳۴.</ref>. در کتاب العین آمده است که «لبس” به معنای خلط امور است هنگامی که بعضی از امور با یکدیگر مشتبه شده باشد<ref>خلیل فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۲.</ref>. اصل در لغت [[کتمان]] که در مقابل «ابداء” است، پوشاندن امور در ضمیر و [[قلب]] است. پوشاندن در [[نهان]] [[جان]] تا چیزی از آن آشکار نگردد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۲۳.</ref>. در کتمان، عدم اظهار [[حق]] است، گویی که آن را می‌داند و اظهار نمی‌کند.


با لحاظ همه این آیات و [[روایات]] مرتبط می‌توان گفت [[آزادی بیان]]، حقی است که خداوند برای [[انسان‌ها]] در نظر گرفته است و در عرصه [[سیاسی]] نمی‌توان به [[سادگی]] آن را محدود ساخت، مگر آنکه اموری مهم‌تر در [[جامعه اسلامی]] در میان باشد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۶۳.</ref>
با لحاظ همه این آیات و [[روایات]] مرتبط می‌توان گفت [[آزادی بیان]]، حقی است که خداوند برای [[انسان‌ها]] در نظر گرفته است و در عرصه [[سیاسی]] نمی‌توان به [[سادگی]] آن را محدود ساخت، مگر آنکه اموری مهم‌تر در [[جامعه اسلامی]] در میان باشد.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]] ص ۱۶۳.</ref>
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش