آداب ازدواج در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '“' به '«'
جز (جایگزینی متن - ' آنکه ' به ' آنکه ') |
جز (جایگزینی متن - '“' به '«') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== [[آداب]] [[تشکیل خانواده]] == | == [[آداب]] [[تشکیل خانواده]] == | ||
چنانچه تشکیل خانواده بر اساس آدابی درست صورت گیرد، بسیاری از مشکلاتی که در [[خانوادهها]] رخ مینماید، ظهور نمیکند، و یا [[مشکلات]] پدید آمده - که در مواردی طبیعی است - به [[راحتی]] حل و فصل میگردد. آنچه در تشکیل خانواده مهم و اساسی است، خوب [[ازدواج]] کردن است<ref>در ضرب المثلی لهستانی و آلمانی آمده است: | چنانچه تشکیل خانواده بر اساس آدابی درست صورت گیرد، بسیاری از مشکلاتی که در [[خانوادهها]] رخ مینماید، ظهور نمیکند، و یا [[مشکلات]] پدید آمده - که در مواردی طبیعی است - به [[راحتی]] حل و فصل میگردد. آنچه در تشکیل خانواده مهم و اساسی است، خوب [[ازدواج]] کردن است<ref>در ضرب المثلی لهستانی و آلمانی آمده است: | ||
«Wer heiratet, handelt gut, und wer es nicht tut, handelt besser” | |||
« Nicht heirassen, is gut, aber gut heirassen ist besser” | |||
و نیز: | و نیز: | ||
(ازدواج نکردن خوب است، ولی خوب ازدواج کردن بهتر است). | (ازدواج نکردن خوب است، ولی خوب ازدواج کردن بهتر است). | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} خواستگاری علی {{ع}} را با دختر گرامیاش در میان گذاشت و پرسید: {{متن حدیث|فَمَا تَرَيْنَ}} نظر تو چیست؟ اینبار عکسالعمل او چنین بود: {{متن حدیث|فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} كَرَاهَةً}} فاطمه {{س}} [[سکوت]] کرد و این بار روی خود را برنگردانید و رسول خدا {{صل}} در چهره او ناخواهی [[مشاهده]] نکرد. پس آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا}}<ref>امالی الطوسی، ج۱، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۵.</ref>. [[الله اکبر]]، سکوت او نشانه [[رضایت]] اوست. | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خواستگاری علی {{ع}} را با دختر گرامیاش در میان گذاشت و پرسید: {{متن حدیث|فَمَا تَرَيْنَ}} نظر تو چیست؟ اینبار عکسالعمل او چنین بود: {{متن حدیث|فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} كَرَاهَةً}} فاطمه {{س}} [[سکوت]] کرد و این بار روی خود را برنگردانید و رسول خدا {{صل}} در چهره او ناخواهی [[مشاهده]] نکرد. پس آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا}}<ref>امالی الطوسی، ج۱، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۵.</ref>. [[الله اکبر]]، سکوت او نشانه [[رضایت]] اوست. | ||
پیامبر اکرم {{صل}} با ازدواجهای اجباری و تحمیلی [[مخالفت]] میورزید و به [[پیروان]] خود میآموخت که چنین ازدواجهایی پذیرفته نیست. از [[ابن عباس]] نقل شده است که دختر [[جوانی]] نزد پیامبر آمد و گفت: | پیامبر اکرم {{صل}} با ازدواجهای اجباری و تحمیلی [[مخالفت]] میورزید و به [[پیروان]] خود میآموخت که چنین ازدواجهایی پذیرفته نیست. از [[ابن عباس]] نقل شده است که دختر [[جوانی]] نزد پیامبر آمد و گفت: «پدر من به قصدی مادی مرا به ازدواج پسر برادرش درآورده است درحالیکه من بدان مایل نیستم”. پیامبر فرمود: «نظر پدرت را بپذیر و اجازه بده این ازدواج سر بگیرد”. دختر گفت: «من هیچ تمایلی بدو ندارم و نمیتوانم عمل پدرم را بپذیرم”. رسول خدا {{صل}} فرمود:”پس برو و با هرکه میخواهی ازدواج کن”. دختر گفت: {{متن حدیث|إِنِّي قَدْ أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي وَلَكِنِّي أَرَدتُ أَنْ تَعْلَمَ النِّسَاءُ أَنْ لَيْسَ إِلَى الْآبَاءِ مِنَ اْلَأْمِر شَيْءٌ}}<ref>اسحاق بن [[ابراهیم]] بن [[مخلد]] الحنطلی راهویة، [[مسند]] [[ابن راهویه]]، تحقیق عبدالغفور عبدالحق [[حسین]] برد البلوسی، الطبعة الاولی، مکتبة الایمان، [[المدینة]] المنورة، ۱۴۱۲ ق. ج۳، ص۷۴۷؛ [[أبوعبد الله احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی]]، المسند، دار [[احیاء]] التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۱۳۶؛ [[أبو عبد الله]] [[محمد بن یزید]] القزوینی المعروف بابن ماجة، [[سنن]] ابن ماجة، تحقیق [[محمد]] فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۵ ق. ج۱، ص۶۰۳؛ أبو [[عبدالرحمن]] [[احمد]] بن [[شعیب]] النسائی، سنن النسائی، شرح جلالالدین السیوطی و حاشیة السندی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۸۷؛ [[أبو الحسن]] [[علی]] بن [[عمر]] الدار قطنی، سنن الدار قطنی، الطبعة الرابعة، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۳، ص۲۳۲؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۸؛ المبسوط السرخسی، ج۵، ص۱۲؛ موفق الدین [[أبو محمد]] [[عبد الله بن احمد]] [[قدامة]]، المغنی، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۷، ص۳۶۵. این سخن با مختصر [[اختلاف]] به صورتهای دیگر نیز نقل شده است از جمله: {{متن حدیث|أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي، وَإِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أُعَلِّمَ النِّسَاءَ أَنَّه لَيْسَ إلَى الْآبَاءِ مِنْ الْأَمْرِ شَيْءٌ}} | ||
أبوالقاسم [[علی بن الحسین]] الموسوی (الشریف [[المرتضی]])، الناصریات، الطبعة الاولی، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة، ۱۴۱۷ ق. ص۳۳۱؛ [[أبوجعفر]] [[محمد بن ادریس]] الحلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، مؤسسة النشر الاسلامی، [[قم]]، ۱۴۱۰ ق. ج۲، ص۵۶۶؛ جمالالدین [[الحسن]] بن [[یوسف]] المطهر (العلامة الحلی)، مختلف الشیعة، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ ق. ج۷، ص۱۰۴. | أبوالقاسم [[علی بن الحسین]] الموسوی (الشریف [[المرتضی]])، الناصریات، الطبعة الاولی، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة، ۱۴۱۷ ق. ص۳۳۱؛ [[أبوجعفر]] [[محمد بن ادریس]] الحلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، مؤسسة النشر الاسلامی، [[قم]]، ۱۴۱۰ ق. ج۲، ص۵۶۶؛ جمالالدین [[الحسن]] بن [[یوسف]] المطهر (العلامة الحلی)، مختلف الشیعة، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ ق. ج۷، ص۱۰۴. | ||
و نیز بدین صورت: {{متن حدیث|لا رغبة لی عن ما صنع أبی و لکن أردت أن أعلم النساء أن لیس للآباء فی أمور بناتهم شیء}}. | و نیز بدین صورت: {{متن حدیث|لا رغبة لی عن ما صنع أبی و لکن أردت أن أعلم النساء أن لیس للآباء فی أمور بناتهم شیء}}. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
نقل شده است که خَنْساء دختر [[خدام بن خالد انصاری]] از [[بنی عمرو بن عوف]] نیز نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و از [[اقدام]] پدرش برای ازدواج او با مردی که [[تمایل]] به ازدواج با وی نداشت [[شکایت]] کرد و [[رسول خدا]] {{صل}} صریحاً با ازدواج اجباری [[مخالفت]] نمود و [[پدر]] او را از چنین رفتاری منع کرد. پس خَنْساء با [[ابو لبابه]] که بدو علاقهمند بود ازدواج کرد<ref>أبوعبد الله مالک بن أنس، الموطأ، صححه و رقمه و خرج أحادیثه و علق علیه محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۵۳۵؛ محمد بن ادریس الشافعی، مسند الامام الشافعی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ص۱۷۲؛ کتاب الأم، ج۵، ص۱۷؛ مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۴۸؛ أبوبکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة، المصنف فی الأحادیث و الآثار، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۳، ص۲۷۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۲۸؛ صحیح البخاری، ج۷، ص۳۴، ج۹، ص۶۳۳؛ عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی السمرقندی، سنن الدارمی، دار احیاء السنة النبویة، ج۲، ص۱۳۹؛ أبو ابراهیم اسماعیل بن یحیی المزنی، المختصر، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ص۱۶۴؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۶۰۲؛ سنن النسائی، ج۶، ص۸۶؛ سنن الدارقطنی، ج۳، ص۲۳۱؛ أبو محمد علی بن احمد ابن حزم الاندلسی، المحلی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار الجیل، بیروت، ج۸، ص۳۳۵، ج۹، ص۴۶۱؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۹، ج۱۰، ص۱۳۲؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. | نقل شده است که خَنْساء دختر [[خدام بن خالد انصاری]] از [[بنی عمرو بن عوف]] نیز نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و از [[اقدام]] پدرش برای ازدواج او با مردی که [[تمایل]] به ازدواج با وی نداشت [[شکایت]] کرد و [[رسول خدا]] {{صل}} صریحاً با ازدواج اجباری [[مخالفت]] نمود و [[پدر]] او را از چنین رفتاری منع کرد. پس خَنْساء با [[ابو لبابه]] که بدو علاقهمند بود ازدواج کرد<ref>أبوعبد الله مالک بن أنس، الموطأ، صححه و رقمه و خرج أحادیثه و علق علیه محمد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۵۳۵؛ محمد بن ادریس الشافعی، مسند الامام الشافعی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ص۱۷۲؛ کتاب الأم، ج۵، ص۱۷؛ مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۴۸؛ أبوبکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة، المصنف فی الأحادیث و الآثار، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۳، ص۲۷۵؛ مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۲۸؛ صحیح البخاری، ج۷، ص۳۴، ج۹، ص۶۳۳؛ عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی السمرقندی، سنن الدارمی، دار احیاء السنة النبویة، ج۲، ص۱۳۹؛ أبو ابراهیم اسماعیل بن یحیی المزنی، المختصر، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ص۱۶۴؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۶۰۲؛ سنن النسائی، ج۶، ص۸۶؛ سنن الدارقطنی، ج۳، ص۲۳۱؛ أبو محمد علی بن احمد ابن حزم الاندلسی، المحلی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار الجیل، بیروت، ج۸، ص۳۳۵، ج۹، ص۴۶۱؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۹، ج۱۰، ص۱۳۲؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۴، ص۲۷۹.</ref>. | ||
همچنین در خبری آمده است که زنی نزد پیامبر آمد و گفت: | همچنین در خبری آمده است که زنی نزد پیامبر آمد و گفت: «پسر عمویم از من [[خواستگاری]] کرده و پدرم با این [[ازدواج]] [[مخالفت]] نموده و مرا به ازدواج کسی که به وی علاقه ندارم درآورده است”. [[پیامبر]] [[پدر]] آن [[زن]] را فراخواند و دراینباره از او [[پرسش]] کرد. آن مرد گفت: «من او را به ازدواج آن مرد درآوردهام و در [[نیکی]] به دخترم کوتاهی روا ندارم”. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَا نِكَاحَ، اذْهَبِي فَانْكِحِي مَنْ شِئْتِ}}<ref>«ازدواج اجباری [[باطل]] است، برو و با هر که میخواهی ازدواج کن.» مصنف ابن أبی شیبة، ج۳، ص۲۷۵؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الدرایة فی تخریج أحادیث الهدایة، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ج۲، ص۵۹. یا فرمود: {{متن حدیث|لَا نِكَاحَ لَكَ، اذْهَبِي فَانْكِحِي عَمَّ وَلَدِكِ}}. مصنف عبد الرزاق، ج۶، ص۱۴۷؛ المحلی، ج۱۰، ص۳۲۵؛ محمد بن علی بن محمد الشوکانی، نیل الأوطار (شرح منتقی الاخبار من أحادیث سید الاخبار لابن تیمیة)، دار الحدیث، القاهرة، ج۷، ص۱۳۹.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَا نِكَاحَ، اذْهَبِي فَانْكِحِي مَنْ شِئْتِ}}<ref>«ازدواج اجباری [[باطل]] است، برو و با هر که میخواهی ازدواج کن.» مصنف ابن أبی شیبة، ج۳، ص۲۷۵؛ شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی، الدرایة فی تخریج أحادیث الهدایة، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ج۲، ص۵۹. یا فرمود: {{متن حدیث|لَا نِكَاحَ لَكَ، اذْهَبِي فَانْكِحِي عَمَّ وَلَدِكِ}}. مصنف عبد الرزاق، ج۶، ص۱۴۷؛ المحلی، ج۱۰، ص۳۲۵؛ محمد بن علی بن محمد الشوکانی، نیل الأوطار (شرح منتقی الاخبار من أحادیث سید الاخبار لابن تیمیة)، دار الحدیث، القاهرة، ج۷، ص۱۳۹.</ref>. | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[سنت]] ازدواج تحمیلی را که سنتی [[جاهلی]] بود زیر پا گذاشت و نشان داد که نخستین شرط ازدواج [[آزادی]] و [[اختیار]] طرفین است. ابن ابی [[یعفور]] گوید به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[سنت]] ازدواج تحمیلی را که سنتی [[جاهلی]] بود زیر پا گذاشت و نشان داد که نخستین شرط ازدواج [[آزادی]] و [[اختیار]] طرفین است. ابن ابی [[یعفور]] گوید به [[امام صادق]] {{ع}} عرض کردم: «من خواهان آنم که با زنی ازدواج کنم و پدر و مادرم خواهان آنند که من با شخصی دیگر ازدواج کنم”. [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|تَزَوَّجِ الَّتِي هَوِيتَ وَ دَعِ الَّتِي يَهْوَى أَبَوَاكَ}}<ref>«با آنکه خود بدو [[تمایل]] داری ازدواج کن و آن را که پدر و مادرت میخواهند رها کن.» الکافی، ج۵، ص۴۰۱؛ المقنع، ص۳۲۵ [{{متن حدیث|وَ إِذَا أَحْبَبْتَ تَزْوِيجَ امْرَأَةٍ وَ أَبَوَاكَ أَرَادَا غَيْرَهَا فَتَزَوَّجِ الَّتِي هَوَيْتَ وَ دَعِ الَّتِي هَوَاهَا أَبَوَاكَ}}] تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۲۲۰؛ یوسف بن احمد البحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، حققه و علق محمد تقی الایروانی، الطبعة الاولی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۳۶۳ ش. ج۲۳، ص۲۳۴.</ref><ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۳۸.</ref> | ||
== نگاه به ازدواج و [[زندگی خانوادگی]] == | == نگاه به ازدواج و [[زندگی خانوادگی]] == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
نگاه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به زن و [[همسر]] نگاهی اینگونه لطیف و [[معنوی]] است. آن [[حضرت]] زن و همسر را چون بوی خوش نگریسته و در کنار نماز دیده و چنین محبوب معرفی کرده است. | نگاه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به زن و [[همسر]] نگاهی اینگونه لطیف و [[معنوی]] است. آن [[حضرت]] زن و همسر را چون بوی خوش نگریسته و در کنار نماز دیده و چنین محبوب معرفی کرده است. | ||
«جناب [[محیی الدین]] سرّ محبوب بودن زن را در این میداند که چون [[ذات اقدس خداوند]] منزه از آن است که بدون تجلی و [[مظهر]] [[مشاهده]] شود، و هر مظهری که بیشتر جامع [[اسماء]] و [[اوصاف الهی]] باشد، بهتر [[خدا]] را نشان میدهد، و زن در مظهریت خدا کاملتر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و [[انفعال]] است چون مخلوق [[حق]] است و زن گذشته از آنکه مظهر قبول و انفعال [[الهی]] است مظهر فعل و تأثیر الهی نیز هست چون در مرد [[تصرف]] میکند و آن را مجذوب خویش قرار داده و [[محب]] خود میسازد، و این تصرف و تأثیر نموداری از فاعلیت خداست، از این [[جهت]] زن کاملتر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، [[شهود]] او تام نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام میرسد. لذا زن محبوب پیامبر اکرم {{صل}} قرار گرفت و در آن [[حدیث]] معروف فرمود: از دنیای شما زن و بوی خوش محبوب من قرار داده شد و نور چشم من در نماز است<ref>داوود بن محمود القیصری، شرح فصوص الحکم، به سعی و اهتمام اسد الله محلاتی، چاپ سنگی، مطبعة دارالفنون، تهران، ۱۲۹۹ ق. فص محمدی، ص۴۷۷-۴۷۸.</ref>. | |||
منظور از [[محبت]] در این بحث [[حبّ]] الهی است نه [[شهوت]] حیوانی چنانکه خود ابنعربی فرموده است: {{عربی|و من أجتهن علی جهة الشهوة الطبیعیة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلا روح}}<ref>داوود بن محمود القیصری، شرح فصوص الحکم، به سعی و اهتمام اسد الله محلاتی، چاپ سنگی، مطبعة دارالفنون، تهران، ۱۲۹۹ ق. فص محمدی، ص۴۸۰.</ref>. 'یعنی اگر کسی [[زنان]] را از [[جهت]] [[غریزه]] طبیعی [[دوست]] داشته باشد [[راز]] این [[اشتیاق]] را نمیداند و چون [[علم]] به [[هدف]] و [[آگاهی]] از راز به منزله [[روح]] بوده و خود [[گرایش]] به منزله صورت و هیکل است کسی که [[اهل]] [[شهوت]] بدون [[محبت الهی]] است همانند صورت بیروح میباشد”<ref>زن در آئینه جلال و جمال، ص۲۳۲-۲۳۳.</ref>. | منظور از [[محبت]] در این بحث [[حبّ]] الهی است نه [[شهوت]] حیوانی چنانکه خود ابنعربی فرموده است: {{عربی|و من أجتهن علی جهة الشهوة الطبیعیة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلا روح}}<ref>داوود بن محمود القیصری، شرح فصوص الحکم، به سعی و اهتمام اسد الله محلاتی، چاپ سنگی، مطبعة دارالفنون، تهران، ۱۲۹۹ ق. فص محمدی، ص۴۸۰.</ref>. 'یعنی اگر کسی [[زنان]] را از [[جهت]] [[غریزه]] طبیعی [[دوست]] داشته باشد [[راز]] این [[اشتیاق]] را نمیداند و چون [[علم]] به [[هدف]] و [[آگاهی]] از راز به منزله [[روح]] بوده و خود [[گرایش]] به منزله صورت و هیکل است کسی که [[اهل]] [[شهوت]] بدون [[محبت الهی]] است همانند صورت بیروح میباشد”<ref>زن در آئینه جلال و جمال، ص۲۳۲-۲۳۳.</ref>. | ||
چنین نگاهی به [[رفتاری]] بسیار لطیف و سراسر مهر و [[احترام]] منجر میشود، چنانکه این [[رفتار]] در [[سیره خانوادگی پیامبر]] اکرم {{صل}} به تمامی جلوه داشت و از آن [[حضرت]] هرگز [[تندی]] و تیزی و [[چیرگی]] و [[بدخلقی]] بروز نیافت. | چنین نگاهی به [[رفتاری]] بسیار لطیف و سراسر مهر و [[احترام]] منجر میشود، چنانکه این [[رفتار]] در [[سیره خانوادگی پیامبر]] اکرم {{صل}} به تمامی جلوه داشت و از آن [[حضرت]] هرگز [[تندی]] و تیزی و [[چیرگی]] و [[بدخلقی]] بروز نیافت. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
کسانی را که همتا و متناسب یکدیگرند به ازدواج باهم درآورید و از کسانی که همتا و متناسب شمایند [[همسر]] گزینید. | کسانی را که همتا و متناسب یکدیگرند به ازدواج باهم درآورید و از کسانی که همتا و متناسب شمایند [[همسر]] گزینید. | ||
مردی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پرسید با چه کسانی ازدواج کنیم؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْأَكْفَاءَ}} (با کسانی که متناسب و همتای شما باشند). پرسید: | مردی از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پرسید با چه کسانی ازدواج کنیم؟ حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْأَكْفَاءَ}} (با کسانی که متناسب و همتای شما باشند). پرسید: «متناسب و همتا چه کسانیاند؟ ” فرمود: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَكْفَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«[[مؤمنان]] متناسب و همتای یکدیگرند.» الکافی، ج۵، ص۳۳۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۹.</ref>. | ||
از چند طریق نقل شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ [فَانْكِحُوه}}<ref>«هرگاه کسی نزد شما آمد که [[دینداری]] و اخلاقمندیاش را میپسندید به او [[همسر]] دهید.» سنن الترمذی، ج۳، ص۳۹۵؛ الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۰؛ احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۴۸۷، ج۳، ص۴۱۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۸۲؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۴؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۵۷؛ شمس الدین أبو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، اشرف علی تحقیق الکتاب و خرج أحادیثه شعیب الأرنؤوط، الطبعة الثامنة، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۱۶، ص۱۱۸؛ محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۴ ق. ج۹، ص۴۷ [{{متن حدیث|إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ}}].</ref>. | از چند طریق نقل شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِينَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ [فَانْكِحُوه}}<ref>«هرگاه کسی نزد شما آمد که [[دینداری]] و اخلاقمندیاش را میپسندید به او [[همسر]] دهید.» سنن الترمذی، ج۳، ص۳۹۵؛ الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۰؛ احکام القرآن الجصاص، ج۱، ص۴۸۷، ج۳، ص۴۱۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۸۲؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۴؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۵۷؛ شمس الدین أبو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان الذهبی، سیر أعلام النبلاء، اشرف علی تحقیق الکتاب و خرج أحادیثه شعیب الأرنؤوط، الطبعة الثامنة، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۱۶، ص۱۱۸؛ محمد بن یوسف الصالحی الشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۴ ق. ج۹، ص۴۷ [{{متن حدیث|إِذَا خَطَبَ إِلَيْكُمْ}}].</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
دینداری، امانتداری و اخلاقمندی زمینهای را فراهم میکند که [[همسرداری]] در مسیری درست قرار گیرد و تداوم یابد. آنکه چنین ویژگیهایی را داراست به [[درستی]] همسرداری میکند و [[حقوق همسر]] را رعایت مینماید و [[با تدبیر]] [[زندگی]] را اداره مینماید و [[حریمها]] را پاس میدارد و هیچگونه [[تعدی]] بر [[خانواده]] روا نمیدارد. | دینداری، امانتداری و اخلاقمندی زمینهای را فراهم میکند که [[همسرداری]] در مسیری درست قرار گیرد و تداوم یابد. آنکه چنین ویژگیهایی را داراست به [[درستی]] همسرداری میکند و [[حقوق همسر]] را رعایت مینماید و [[با تدبیر]] [[زندگی]] را اداره مینماید و [[حریمها]] را پاس میدارد و هیچگونه [[تعدی]] بر [[خانواده]] روا نمیدارد. | ||
مردی به [[حسن]] {{ع}} عرض کرد: | مردی به [[حسن]] {{ع}} عرض کرد: «دختری دارم، به نظر شما او را به [[ازدواج]] چه کسی درآورم؟ ” [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِيٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَكْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ يَظْلِمْهَا}}<ref>«او را به ازدواج کسی در آور که پرواپیشه باشد. پس اگر او را [[دوست]] بدارد کرامتش نماید، و اگر دشمنش دارد به او [[ستم]] نورزد.» مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ شهاب الدین محمد بن احمد الابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، دار الندوة الجدیدة، بیروت، ج۲، ص۲۱۸ [{{متن حدیث|ممن یتقی الله عز و جل فإن}} آمده است]؛ السید السابق، فقه السنة، الطبعة الرابعة، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۲، ص۲۰ [{{متن حدیث|ممن یتقی الله فإن}} آمده است]؛ میزان الحکمة، ج۵، ص۸۹.</ref>. | ||
[[حسین بن بشار واسطی]]<ref>از راویان ثقه است، ر. ک: رجال الکشی، ص۴۱۵، ۴۴۹-۴۵۰، ۵۵۳؛ رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۲.</ref> گوید: نامهای به [[امام باقر]] {{ع}} نوشتم و از او دربارهٔ [معیارهای]ازدواج [[پرسش]] نمودم. در پاسخ من چنین نوشت: {{متن حدیث|مَنْ خَطَبَ إِلَيْكُمْ، فَرَضِيتُمْ دِينَهُ وَ أَمَانَتَهُ، فَزَوِّجُوهُ}}<ref>«هرکه برای [[خواستگاری]] نزد شما آمد و [[دینداری]] و امانتورزی او را دریافتید و پسندیدید بدو [[همسر]] دهید.» الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۱؛ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، صححه و علق علیه و اشرف علی طبعه هاشم الرسولی المحلاتی، دار الکتب العلمیة، قم، ج۲، ص۱۷۰.</ref>. | [[حسین بن بشار واسطی]]<ref>از راویان ثقه است، ر. ک: رجال الکشی، ص۴۱۵، ۴۴۹-۴۵۰، ۵۵۳؛ رجال الطوسی، ص۳۳۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۲.</ref> گوید: نامهای به [[امام باقر]] {{ع}} نوشتم و از او دربارهٔ [معیارهای]ازدواج [[پرسش]] نمودم. در پاسخ من چنین نوشت: {{متن حدیث|مَنْ خَطَبَ إِلَيْكُمْ، فَرَضِيتُمْ دِينَهُ وَ أَمَانَتَهُ، فَزَوِّجُوهُ}}<ref>«هرکه برای [[خواستگاری]] نزد شما آمد و [[دینداری]] و امانتورزی او را دریافتید و پسندیدید بدو [[همسر]] دهید.» الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۳؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۱؛ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، صححه و علق علیه و اشرف علی طبعه هاشم الرسولی المحلاتی، دار الکتب العلمیة، قم، ج۲، ص۱۷۰.</ref>. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
رسول خدا {{صل}} در آموزهای لطیف در جمع پیروان خود فرمود: {{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ}}<ref>.بپرهیزید از سبزه روییده در مزبله</ref>. | رسول خدا {{صل}} در آموزهای لطیف در جمع پیروان خود فرمود: {{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ}}<ref>.بپرهیزید از سبزه روییده در مزبله</ref>. | ||
پرسیدند: | پرسیدند: «سبزه روییده در مزبله چیست؟ ” فرمود: {{متن حدیث|الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ سُوءٍ لمَنْبِتِ السَّوْءِ مَنْبِتِ السَّوْءِ}}<ref>دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۷؛ الجعفریات، ص۹۲؛ ترتیب نوادر الراوندی، ۱۱۷. و از امیر مؤمنان علی {{ع}}: الکافی، ج۵، ص۳۵۴؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۵۶.</ref>. [[زن]] [[زیبا]] که بد [[تربیت یافته]] باشد<ref>عوامل مؤثر در تربیت آدمی بسیار است، ولی میتوان آنها را در شش عامل دستهبندی نمود: وراثت، محیط (محیط خانه و خانواده، محیط رفاقت و معاشرت، محیط جامعه، محیط جغرافیایی و طبیعی، محیط مدرسه و آموزش و...)، سختیها و شداید، کار، عوامل ماورای طبیعت (مانند نقش فرشتگان و شیاطین)، و اراده انسان. این عوامل به نحو اقتضا، و نه به نحو علت تامه در تربیت نقش دارند و در این میان اراده انسان از همه قویتر و مؤثرتر است. ر. ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، چاپ دوازدهم، انتشارات دریا، ۱۳۸۵ ش. ص۱۰۸-۱۵۰.</ref>. | ||
علاوه بر اینها [[رسول خدا]] {{صل}} درباره برخی ازدواجها هشدار داده است تا از عوارض و پیامدهای منفی و زیانبار آنها [[پیشگیری]] شود، چنانکه آن [[حضرت]] از ازدواجهای فامیلی [[مسلمانان]] را برحذر میداشت و میفرمود: {{متن حدیث|لَا تَنْكِحُوا القَرابَةَ القَرِيبَة فإِنَّ الوَلَد يُخْلَقُ ضَاوِيّاً}}<ref>«با [[خویشاوندان]] بسیار نزدیک [[ازدواج]] نکنید، زیرا فرزند نحیف و [[ناتوان]] به [[دنیا]] میآید.» مجد الدین أبوالسعادات المبارک بن محمد المعروف بابن الاثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی، محمود محمد الطناحی، چاپ چهارم، افست انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ ش. ج۳، ص۱۰۶؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۸۹؛ شمس الدین محمد بن احمد الشربینی، مغنی المحتاج، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۷ ق. ج۳، ص۱۲۷؛ محمد بن المرتضی المدعو ملا محسن الفیض الکاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، دفتر انتشارات اسلامی، ج۳، ص۹۴؛ علی بن ابراهیم بن محمد الشروانی، حواشی الشروانی، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۷، ص۱۸۹؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۱۷.</ref>. | علاوه بر اینها [[رسول خدا]] {{صل}} درباره برخی ازدواجها هشدار داده است تا از عوارض و پیامدهای منفی و زیانبار آنها [[پیشگیری]] شود، چنانکه آن [[حضرت]] از ازدواجهای فامیلی [[مسلمانان]] را برحذر میداشت و میفرمود: {{متن حدیث|لَا تَنْكِحُوا القَرابَةَ القَرِيبَة فإِنَّ الوَلَد يُخْلَقُ ضَاوِيّاً}}<ref>«با [[خویشاوندان]] بسیار نزدیک [[ازدواج]] نکنید، زیرا فرزند نحیف و [[ناتوان]] به [[دنیا]] میآید.» مجد الدین أبوالسعادات المبارک بن محمد المعروف بابن الاثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی، محمود محمد الطناحی، چاپ چهارم، افست انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ ش. ج۳، ص۱۰۶؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۸۹؛ شمس الدین محمد بن احمد الشربینی، مغنی المحتاج، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۷ ق. ج۳، ص۱۲۷؛ محمد بن المرتضی المدعو ملا محسن الفیض الکاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، دفتر انتشارات اسلامی، ج۳، ص۹۴؛ علی بن ابراهیم بن محمد الشروانی، حواشی الشروانی، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۷، ص۱۸۹؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۱۷.</ref>. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
و نیز [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سفارش میکرد: {{متن حدیث|اغْتَرِبُوا لا تُضْوُوا}}<ref>«با غریبه [[ازدواج]] کنید [و با [[خویشاوندان]] نزدیک ازدواج نکنید]تا فرزندانتان نحیف و [[ناتوان]] نشوند.» أبو یوسف یعقوب بن اسحاق بن السکیت الاهوازی، ترتیب اصلاح المنطق، ترتیب و تقدیم و تعلیق محمد حسن بکائی، الطبعة الاولی، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، ۱۴۱۲ ق. ص۲۳۶؛ أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، غریب الحدیث، تحقیق عبد الله الجبوری، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۳۵۵؛ اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبد الغفور العطار، الطبعة الرابعة، دار العلم للملایین، ۱۹۹۰ م. ج۱، ص۱۹۱، ج۶، ص۲۴۱۰؛ أبو الحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، المجازات النبویة، شرح و تحقیق طه محمد الزیتی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۸۸؛ جار الله محمود بن عمر الزمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۷ ق. ج۲، ص۲۹۳؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۱۰۶؛ المغنی، ج۷، ص۴۶۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹، ج۱۴، ص۴۸۹.</ref>. | و نیز [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سفارش میکرد: {{متن حدیث|اغْتَرِبُوا لا تُضْوُوا}}<ref>«با غریبه [[ازدواج]] کنید [و با [[خویشاوندان]] نزدیک ازدواج نکنید]تا فرزندانتان نحیف و [[ناتوان]] نشوند.» أبو یوسف یعقوب بن اسحاق بن السکیت الاهوازی، ترتیب اصلاح المنطق، ترتیب و تقدیم و تعلیق محمد حسن بکائی، الطبعة الاولی، مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، ۱۴۱۲ ق. ص۲۳۶؛ أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبة الدینوری، غریب الحدیث، تحقیق عبد الله الجبوری، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۳۵۵؛ اسماعیل بن حماد الجوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبد الغفور العطار، الطبعة الرابعة، دار العلم للملایین، ۱۹۹۰ م. ج۱، ص۱۹۱، ج۶، ص۲۴۱۰؛ أبو الحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، المجازات النبویة، شرح و تحقیق طه محمد الزیتی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۸۸؛ جار الله محمود بن عمر الزمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۷ ق. ج۲، ص۲۹۳؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۱۰۶؛ المغنی، ج۷، ص۴۶۹؛ لسان العرب، ج۱، ص۶۳۹، ج۱۴، ص۴۸۹.</ref>. | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} در موارد متعدد معیارهای غلط [[عصر جاهلی]] را در ازدواج زیر پا گذاشت و ازدواجهایی را مبتنی بر ویژگیهای اخلاقمندی، [[دینداری]]، امانتورزی، [[شعور]] [[اجتماعی]]، [[مسئولیتپذیری]]، علاقهمندی، تدبیرگری، [[مدیریت]] [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] و [[همسرداری]] سامان داد. ازدواج جُوَیْبِر و ذَلْفا از آن جمله بود. جویبر مردی از [[اهل]] یمامه بود. در همانجا آوازه [[اسلام]] را شنید و عازم [[مدینه]] شد و [[خدمت]] [[پیامبر]] رسید و اسلام آورد و از زمره [[مسلمانان]] [[خالص]] گردید. او مردی کوتاهقامت، زشترو و [[تنگدست]] بود، اما به رغم این [[ظواهر]]، [[باطنی]] [[زیبا]] و [[روحی]] بلند داشت. از آنجا که نه [[مالی]]، نه [[خویشی]] و نه جایی داشت، به [[دستور پیامبر]] بهطور موقت در [[مسجد]] رحل اقامت افکند و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری چون او نیز در آنجا گرد آمدند تا اینکه [[خداوند]] به پیامبر [[وحی]] کرد که آنان را در جای دیگری سکنا دهد که مسجد جای سکنا نیست و همه درهای رو به مسجد جز باب [[علی]] و [[خانه]] [[فاطمه]] را مسدود سازد. پیامبر نیز چنین کرد و مکانی خارج از [[مسجد]] را به این گروه اختصاص داد و سایبانی در آنجا ساخت و آنان را به آن مکان منتقل کرد. آن مکان را | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در موارد متعدد معیارهای غلط [[عصر جاهلی]] را در ازدواج زیر پا گذاشت و ازدواجهایی را مبتنی بر ویژگیهای اخلاقمندی، [[دینداری]]، امانتورزی، [[شعور]] [[اجتماعی]]، [[مسئولیتپذیری]]، علاقهمندی، تدبیرگری، [[مدیریت]] [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] و [[همسرداری]] سامان داد. ازدواج جُوَیْبِر و ذَلْفا از آن جمله بود. جویبر مردی از [[اهل]] یمامه بود. در همانجا آوازه [[اسلام]] را شنید و عازم [[مدینه]] شد و [[خدمت]] [[پیامبر]] رسید و اسلام آورد و از زمره [[مسلمانان]] [[خالص]] گردید. او مردی کوتاهقامت، زشترو و [[تنگدست]] بود، اما به رغم این [[ظواهر]]، [[باطنی]] [[زیبا]] و [[روحی]] بلند داشت. از آنجا که نه [[مالی]]، نه [[خویشی]] و نه جایی داشت، به [[دستور پیامبر]] بهطور موقت در [[مسجد]] رحل اقامت افکند و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری چون او نیز در آنجا گرد آمدند تا اینکه [[خداوند]] به پیامبر [[وحی]] کرد که آنان را در جای دیگری سکنا دهد که مسجد جای سکنا نیست و همه درهای رو به مسجد جز باب [[علی]] و [[خانه]] [[فاطمه]] را مسدود سازد. پیامبر نیز چنین کرد و مکانی خارج از [[مسجد]] را به این گروه اختصاص داد و سایبانی در آنجا ساخت و آنان را به آن مکان منتقل کرد. آن مکان را «صُفّه” مینامیدند و ساکنان آنجا را که مردمی [[تنگدست]] و بیخانه و [[غریب]] بودند «اصحاب صُفّه” میگفتند. [[رسول خدا]] و یارانش به [[زندگی]] آنان رسیدگی میکردند. روزی [[پیامبر]] به سراغ [[اصحاب صُفّه]] رفته بود که چشمش به جُوَیبر افتاد و از سر [[رحمت]] و علاقه به او گفت: «چه خوب است که [[ازدواج]] کنی تا هم [[پاکدامنی]] خود را [[حفظ]] کنی و هم آن [[زن]] در کار [[دنیا]] و [[آخرت]] کمک تو باشد”. جویبر گفت: «ای رسول خدا، چگونه؟ درحالیکه من نه [[حسب و نسب]] دارم و نه [[مال]] و [[جمال]]. چه کسی به من زن میدهد و کدام زن رغبت میکند که [[همسر]] من بشود؟ پیامبر فرمود: | ||
{{متن حدیث|يَا جُوَيْبِرُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَضَعَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ شَرِيفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَضِيعاً وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ذَلِيلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْيَوْمَ كُلُّهُمْ أَبْيَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِيُّهُمْ وَ عَرَبِيُّهُمْ وَ عَجَمِيُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِينٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُمْ}}<ref>ای جویبر! [[خداوند]] به وسیله [[اسلام]] [بسیاری از] آنان را که در [[جاهلیت]] محترم و [[شریف]] بودند پایین آورد و [بسیاری از]آنان را که [[خوار]] و بیمقدار بودند بالا آورد. خداوند به وسیله اسلام نخوتهای [[جاهلی]] و [[افتخار]] به حسب و نسب و خاندانهای بالا را [[منسوخ]] کرد. اکنون همه [[مردم]] از سفید و سیاه و قرشی [و غیر قرشی]و [[عرب]] و [[عجم]] یکسانند که همه از آدمند و [[آدم]] از گل [[آفریده]] شده است، و بیگمان محبوبترین [[مردمان]] نزد خدای عز و جل در [[روز قیامت]]، فرمانبردارترین آنان نسبت به [[خدا]] و باتقواترینشان است.</ref>. | {{متن حدیث|يَا جُوَيْبِرُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَضَعَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ شَرِيفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَضِيعاً وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ذَلِيلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْيَوْمَ كُلُّهُمْ أَبْيَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِيُّهُمْ وَ عَرَبِيُّهُمْ وَ عَجَمِيُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِينٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُمْ}}<ref>ای جویبر! [[خداوند]] به وسیله [[اسلام]] [بسیاری از] آنان را که در [[جاهلیت]] محترم و [[شریف]] بودند پایین آورد و [بسیاری از]آنان را که [[خوار]] و بیمقدار بودند بالا آورد. خداوند به وسیله اسلام نخوتهای [[جاهلی]] و [[افتخار]] به حسب و نسب و خاندانهای بالا را [[منسوخ]] کرد. اکنون همه [[مردم]] از سفید و سیاه و قرشی [و غیر قرشی]و [[عرب]] و [[عجم]] یکسانند که همه از آدمند و [[آدم]] از گل [[آفریده]] شده است، و بیگمان محبوبترین [[مردمان]] نزد خدای عز و جل در [[روز قیامت]]، فرمانبردارترین آنان نسبت به [[خدا]] و باتقواترینشان است.</ref>. | ||
آنگاه [[پیامبر]] اضافه کرد: | آنگاه [[پیامبر]] اضافه کرد: «ای جویبر، من در میان [[مسلمانان]]، تنها کسی را از تو [[برتر]] میدانم که [[تقوا]] و اطاعتش از خدا بیشتر باشد، پس بیدرنگ نزد [[زیاد بن لبید]] از محترمان و بزرگان [[قبیله]] [[بنی بیاضه]] (یکی از [[قبایل]] [[انصار]]) برو و به او بگو که مرا [[رسول خدا]] به سوی تو فرستاده است تا از دخترت ذَلْفا برای خود [[خواستگاری]] کنم”. پس جویبر به [[فرمان]] رسول خدا نزد زیاد بن لَبید رفت درحالیکه گروهی از بستگان و افراد قبیله وی در منزلش بودند. اجازه خواست و داخل شد و [[سلام]] کرد. سپس گفت: «ای زیاد، من از طرف پیامبر برای تو پیامی دارم؛ محرمانه بگویم یا فاش بیان کنم؟ ” زیاد گفت: «پیام پیامبر برای من مایه [[افتخار]] و [[شرافت]] است، البته فاش بیان کن”. جویبر گفت: «پیامبر مرا فرستاده است تا دخترت ذلفا را برای خود خواستگاری کنم”. زیاد پرسید: «آیا رسول خدا خود تو را بدین منظور فرستاده است؟ ” جویبر گفت: «آری، من کسی نیستم که از قول رسول خدا [[دروغ]] بگویم”. زیاد گفت: «رسم ما نیست که دخترانمان را جز به همشأنهای خود از انصار دهیم. تو برو تا من خود رسول خدا را [[ملاقات]] کنم و دلیل عدم موافقت خویش را به او بگویم”. جویبر به [[راه]] افتاد درحالیکه با خود میگفت: «به خدا [[سوگند]] [[قرآن]] چنین رسمی نازل نکرده است و آنچه [[نبوت]] [[محمد]] {{صل}} برای آن است جز این است”. ذلفا این سخن را شنید، پس نزد [[پدر]] شتافت و گفت: «منظور جویبر از سخنی که بر زبان میآورد چیست؟ ” زیاد گفت: «او میگوید رسول خدا وی را برای خواستگاری از تو فرستاده است”. ذلفا گفت: «به خدا سوگند او در محضر پیامبر به آن [[حضرت]] دروغ نمیبندد. زود کسی را بفرست تا جویبر را بازگرداند”. زیاد چنین کرد و با [[احترام]] از جویبر خواست تا در [[خانه]] بماند تا او بازگردد؛ و با [[شتاب]] نزد [[رسول خدا]] رفت و عرض کرد: «جویبر از سوی شما پیامی آورده است که من دختر خود را به [[ازدواج]] او درآورم و من به او پاسخ مثبت ندادم و برای کسب [[تکلیف]] [[خدمت]] شما آمدم. [[واقعیت]] این است که ما [[دختران]] خود را جز به همشأنهای خود از [[انصار]] نمیدهیم”. [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|يَا زِيَادُ، جُوَيْبِرٌ مُؤْمِنٌ وَ الْمُؤْمِنُ كُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَةِ وَ الْمُسْلِمُ كُفْوٌ لِلْمُسْلِمَةِ فَزَوِّجْهُ يَا زِيَادُ وَ لَا تَرْغَبْ عَنْهُ}}<ref>«ای زیاد، جویبر [[مؤمن]] است، و مرد مؤمن [[شایسته]] و همتای [[زن]] مؤمن است، و [[مرد]] [[مسلمان]] شایسته و همتای زن مسلمان است. پس با این ازدواج موافقت کن و [[مخالفت]] نکن.» الکافی، ج۵، ص۳۴۰-۳۴۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۴.</ref>. | ||
زیاد به [[خانه]] برگشت و آنچه از رسول خدا شنیده بود برای دخترش بازگو کرد. ذَلفا نیز با این ازدواج موافقت کرد. زیاد مهر او را از [[مال]] خود قرار داد و جهیزیه مناسبی نیز [[تدارک]] دید و چون جویبر خانه و اثاثی نداشت، برای وی خانه و اثاث کامل و [[لباس]] نیز تهیه کرد. بدین ترتیب با شکسته شدن [[رسوم]] [[نادرست]] [[اجتماعی]]، این ازدواج صورت گرفت و آن دو باهم [[زندگی]] خوب و [[خوشی]] را آغاز کردند، و چنین بود تا که جویبر در یکی از [[غزوات]] در کنار رسول خدا به [[شهادت]] رسید. پس از شهادت جویبر هیچ زنی در انصار به اندازه ذلفا مورد [[احترام]] نبود و به اندازه او خواستگار نداشت<ref>الکافی، ج۵، ص۳۴۳.</ref>. | زیاد به [[خانه]] برگشت و آنچه از رسول خدا شنیده بود برای دخترش بازگو کرد. ذَلفا نیز با این ازدواج موافقت کرد. زیاد مهر او را از [[مال]] خود قرار داد و جهیزیه مناسبی نیز [[تدارک]] دید و چون جویبر خانه و اثاثی نداشت، برای وی خانه و اثاث کامل و [[لباس]] نیز تهیه کرد. بدین ترتیب با شکسته شدن [[رسوم]] [[نادرست]] [[اجتماعی]]، این ازدواج صورت گرفت و آن دو باهم [[زندگی]] خوب و [[خوشی]] را آغاز کردند، و چنین بود تا که جویبر در یکی از [[غزوات]] در کنار رسول خدا به [[شهادت]] رسید. پس از شهادت جویبر هیچ زنی در انصار به اندازه ذلفا مورد [[احترام]] نبود و به اندازه او خواستگار نداشت<ref>الکافی، ج۵، ص۳۴۳.</ref>. | ||
نمونه دیگر از ازدواجهای موفقی که رسول خدا {{صل}} بر اساس معیارهای یادشده ترتیب داد، ازدواج [[مقداد بن اسود]] از [[موالی]] کنده با دختر عموی خود ضُباعه دختر [[زبیر بن عبد المطلب]] بود<ref>نک: أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، عیون اخبار الرضا، صححه و قدم له و علق علیه حسین الاعلمی، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۴۰۴ ق. ج۲، ص۲۶۰؛ المهذب، ج۲، ص۱۸۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۷؛ السرائر، ج۱، ص۵۳۴، ج۲، ص۵۵۷؛ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، الطبعة الاولی، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۷۱۶.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ بِنْتَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ قَالَ {{صل}}: إِنَّمَا زَوَّجْتُهَا الْمِقْدَادَ لِيُتَوَاضَعَ فِي النِّكَاحِ وَ لْتَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لْتَعْلَمُوا أَنَ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ وَ كَانَ الزُّبَيْرُ أَخَا عَبْدِ اللَّهِ أَبِي النَّبِيِّ {{صل}} لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ}}<ref>«[[رسول خدا]] {{صل}} [[مقداد بن اسود]] و ضباعه دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] را به [[ازدواج]] هم درآورد، سپس فرمود: | نمونه دیگر از ازدواجهای موفقی که رسول خدا {{صل}} بر اساس معیارهای یادشده ترتیب داد، ازدواج [[مقداد بن اسود]] از [[موالی]] کنده با دختر عموی خود ضُباعه دختر [[زبیر بن عبد المطلب]] بود<ref>نک: أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، عیون اخبار الرضا، صححه و قدم له و علق علیه حسین الاعلمی، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۴۰۴ ق. ج۲، ص۲۶۰؛ المهذب، ج۲، ص۱۸۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۷؛ السرائر، ج۱، ص۵۳۴، ج۲، ص۵۵۷؛ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، الطبعة الاولی، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، قم، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۷۱۶.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ الْمِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ بِنْتَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ قَالَ {{صل}}: إِنَّمَا زَوَّجْتُهَا الْمِقْدَادَ لِيُتَوَاضَعَ فِي النِّكَاحِ وَ لْتَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لْتَعْلَمُوا أَنَ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ وَ كَانَ الزُّبَيْرُ أَخَا عَبْدِ اللَّهِ أَبِي النَّبِيِّ {{صل}} لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ}}<ref>«[[رسول خدا]] {{صل}} [[مقداد بن اسود]] و ضباعه دختر [[زبیر بن عبدالمطلب]] را به [[ازدواج]] هم درآورد، سپس فرمود: «بیگمان من ضُباعة را به ازدواج [[مقداد]] درآوردم تا سطح ازدواجها پایین بیاید و به رسول خدا {{صل}} [[تأسی]] کنند و بدانند گرامیترینشان نزد [[خدا]] باتقواترینشان است”. و [[زبیر]] [[برادر]] عبدالله [[پدر]] [[پیامبر]] از یک پدر و [[مادر]] بود.» دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۱۸۴. همچنین از امام صادق {{ع}} روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} زَوَّجَ- مِقْدَادَ بْنَ الْأَسْوَدِ ضُبَاعَةَ ابْنَةَ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ إِنَّمَا زَوَّجَهُ لِتَتَّضِعَ الْمَنَاكِحُ وَ لِيَتَأَسَّوْا بِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّ أَكْرَمَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاهُمْ}}. الکافی، ج۵، ص۳۴۴؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۳۹۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۵.</ref>. | ||
دراینباره از رسول خدا {{صل}} روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجْتُ الْمِقْدَادَ وَزَيْدًا لِيَكُونَ أَشْرَفُكُمْ عِنْدَ اللهِ أَحْسَنَكُمْ خُلُقًا}}<ref>«من مقداد و [[زید]] را [[همسر]] دادم تا بدانید که گرامیترین شما نزد [[خداوند]]، خوشاخلاقترین شماست.» سنن الدارقطنی، ج۳، ص۳۰۰؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۳۷؛ کنز العمال، ج۳، ص۲۰. عبد الرزاق صنعانی به اسناد خود این خبر را چنین آورده است: {{متن حدیث|أنکحت المقداد و زیدا لیکون أشرفکم عند الله أحسنکم إحسانا}}. مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۵۳.</ref>. | دراینباره از رسول خدا {{صل}} روایت شده است که فرمود: {{متن حدیث|زَوَّجْتُ الْمِقْدَادَ وَزَيْدًا لِيَكُونَ أَشْرَفُكُمْ عِنْدَ اللهِ أَحْسَنَكُمْ خُلُقًا}}<ref>«من مقداد و [[زید]] را [[همسر]] دادم تا بدانید که گرامیترین شما نزد [[خداوند]]، خوشاخلاقترین شماست.» سنن الدارقطنی، ج۳، ص۳۰۰؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۳۷؛ کنز العمال، ج۳، ص۲۰. عبد الرزاق صنعانی به اسناد خود این خبر را چنین آورده است: {{متن حدیث|أنکحت المقداد و زیدا لیکون أشرفکم عند الله أحسنکم إحسانا}}. مصنف عبدالرزاق، ج۶، ص۱۵۳.</ref>. | ||
[[اوصیای پیامبر]] پا در جای پای او گذاشتند و همین [[راه و رسم]] را داشتند. [[امام سجاد]] {{ع}} کنیزی داشت، او را [[آزاد]] کرد و سپس با وی ازدواج کرد. [[عبدالملک مروان]] سخت مراقب [[امام]] بود تا [[عاشورایی]] دیگر توسط آن [[حضرت]] برپا نشود و نیز به دنبال دستاویزهایی میگشت تا [[امام]] را کوچک کند. وقتی [[جاسوسان]] [[عبدالملک]] این خبر را به او رساندند، کار امام را مورد [[عیبجویی]] قرار داد و در نامهای به امام نوشت: | [[اوصیای پیامبر]] پا در جای پای او گذاشتند و همین [[راه و رسم]] را داشتند. [[امام سجاد]] {{ع}} کنیزی داشت، او را [[آزاد]] کرد و سپس با وی ازدواج کرد. [[عبدالملک مروان]] سخت مراقب [[امام]] بود تا [[عاشورایی]] دیگر توسط آن [[حضرت]] برپا نشود و نیز به دنبال دستاویزهایی میگشت تا [[امام]] را کوچک کند. وقتی [[جاسوسان]] [[عبدالملک]] این خبر را به او رساندند، کار امام را مورد [[عیبجویی]] قرار داد و در نامهای به امام نوشت: «به من گزارش رسیده است که تو با [[کنیز]] آزادکرده خود [[ازدواج]] کردهای، درحالیکه در [[قریش]] [[زنان]] [[شایسته]] تو وجود دارند که ازدواج با آنان موجب [[عظمت]] و [[افتخار]] توست و از آنان [[فرزندان]] شایسته و نجیبی نصیبت میشود؛ و تو با این ازدواج نه ملاحظه خود را کردهای و نه برای فرزندانت [[راه]] بزرگی باقی گذاشتهای، و السلام”. | ||
چون [[نامه]] عبدالملک که نامهای آکنده از [[روح]] [[جاهلیت]] [[عرب]] و تفاخرهای [[نژادی]] بود به امام رسید، در پاسخ او نوشت: | چون [[نامه]] عبدالملک که نامهای آکنده از [[روح]] [[جاهلیت]] [[عرب]] و تفاخرهای [[نژادی]] بود به امام رسید، در پاسخ او نوشت: | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
شکل گرفتن زندگی مشترک بر بنیانهای لطیف و صحیح زمینه [[روابط]] مشترک سالم و [[پایدار]] را فراهم میسازد و [[فلسفه]] مهریه یا صداق برای شروع زندگی مشترک بر چنین بنیانهایی است. | شکل گرفتن زندگی مشترک بر بنیانهای لطیف و صحیح زمینه [[روابط]] مشترک سالم و [[پایدار]] را فراهم میسازد و [[فلسفه]] مهریه یا صداق برای شروع زندگی مشترک بر چنین بنیانهایی است. | ||
[[کلام خداوند]] دراینباره در نهایت [[لطافت]] است: {{متن قرآن|وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً}}<ref>«و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید» سوره نساء، آیه ۴.</ref>. واژه صَدُقات جمع صَدُقه از ماده [[صدق]] است که بیانگر نشانه قوت علاقه و [[راستین]] بودن علاقه مرد به [[زن]] است<ref>جارالله محمود بن عمر الزمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، نشر ادب الحوزة، ج۱، ص۴۷۰؛ حسن المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الطبعة الاولی، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۷ ق. ج۶، ص۲۱۴.</ref>؛ و فرمود {{متن قرآن|صَدُقَاتِهِنَّ}} که ضمیر | [[کلام خداوند]] دراینباره در نهایت [[لطافت]] است: {{متن قرآن|وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً}}<ref>«و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید» سوره نساء، آیه ۴.</ref>. واژه صَدُقات جمع صَدُقه از ماده [[صدق]] است که بیانگر نشانه قوت علاقه و [[راستین]] بودن علاقه مرد به [[زن]] است<ref>جارالله محمود بن عمر الزمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، نشر ادب الحوزة، ج۱، ص۴۷۰؛ حسن المصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الطبعة الاولی، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۷ ق. ج۶، ص۲۱۴.</ref>؛ و فرمود {{متن قرآن|صَدُقَاتِهِنَّ}} که ضمیر «هُنَّ” دلالت میکند که مهریه به خود زن تعلق دارد، نه به [[پدر]] و [[مادر]]، و نه اینکه مزد بزرگ کردن دختر و یا شیر دادن و نان دادن و امثال اینها باشد؛ و واژه {{متن قرآن|نِحْلَةً}} کاملاً تصریح میکند که مهریه هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی و پیشکشی و [[هدیه]] ندارد<ref>مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۳ ش. ص۲۰۳-۲۰۴.</ref>؛ و این واژه از «نَحْل” ([[زنبور عسل]]) گرفته شده است و بیانگر آن است که [[عطیه]] مرد مثل عطیه زنبور عسل عوض [[مالی]] ندارد<ref>المفردات، ص۴۸۵.</ref>. | ||
بنابراین [[فلسفه]] [[حقیقی]] مهریه بیان صدق [[الفت]] و [[عشق]] مرد به زن است و [[اسلام]] مهریه را از اینرو قرار داده است که چون زن در [[مقام]] عشق و گرانقدری و [[دوست]] داشته شدن است و مرد در مقام تمنا و [[طلب]] و خواهش از زن، لذا مهریهای در کمال [[صداقت]] و با قوت علاقه به زن میدهد که فقط عطیه و [[شاهد]] صدق توجه مرد به زن است<ref>سید علی اکبر قرشی، قاموس القرآن، چاپ اول، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۷، ص۳۶.</ref>. | بنابراین [[فلسفه]] [[حقیقی]] مهریه بیان صدق [[الفت]] و [[عشق]] مرد به زن است و [[اسلام]] مهریه را از اینرو قرار داده است که چون زن در [[مقام]] عشق و گرانقدری و [[دوست]] داشته شدن است و مرد در مقام تمنا و [[طلب]] و خواهش از زن، لذا مهریهای در کمال [[صداقت]] و با قوت علاقه به زن میدهد که فقط عطیه و [[شاهد]] صدق توجه مرد به زن است<ref>سید علی اکبر قرشی، قاموس القرآن، چاپ اول، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۷، ص۳۶.</ref>. |